احکام روزه
زکات و صدقات ، خُمس و اَنفال
اقتباسی از کتاب مبارک
کفایة المسائل
فـهــرســـت
احکام روزه
روزه ماه رمضان …………………………………………………………….. 1
اوقات وقت اِمساک از مفطرات و آخر آن …………………………………….. 3
نیّت روزه ………………………………………………………………….. 5
چیزهایی که روزه را فاسد میکند …………………………………………… 7
احکام روزهدار ……………………………………………………………… 8
چیزهایی که برای روزهدار کراهت دارد ………………………………………. 11
چیزهایی که برای روزهدار مستحب است ………………………………….. 13
چیزهایی که برای روزهدار مباح است ………………………………………. 15
کسانی که روزه بر ایشان واجب یا جایز است ………………………………… 17
کسانی که روزه بر ایشان واجب نیست ………………………………………. 17
کسانی که روزه بر آنها حرام است و روزه آنها صحیح نیست و روزههایی که روزه در آنها حرام است، و روزههایی که حرام است …………………………………. 18
روزههایی که روزه در آنها مکروه است و کسانی که روزه گرفتن از برای ایشان مکروه است، و مکروه بودن روزه در بعض احوال ……………………………………. 20
احکام مسافر در روزه نداشتن و داشتن ……………………………………… 21
احکام بیمار ……………………………………………………………… 24
کسانی که روزه از ایشان ساقط میشود به جهت حالاتی که بر ایشان عارض میشود …. 25
اموری که در ماه رمضان مستحب است ……………………………………. 26
روزه قضاء ……………………………………………………………….. 27
کسانی که قضائی بر ایشان نیست …………………………………………. 27
کسانی که قضاء روزه بر ایشان هست ………………………………………. 28
سایر روزههای واجب بهطور اجمال …………………………………………. 30
روزه نذر و عهد و قسم ……………………………………………………… 31
روزههایی که تتابع و پیدرپی گرفتن شرط آنها است ……………………….. 34
سایر روزههای واجب که تتابع شرط آنها نیست …………………………….. 36
حالاتی که روزه در آن حالات مستحب است ………………………………. 36
روزههای مستحبی که در هر ماهی مستحب است …………………………. 37
روزههایی که در هر سال مستحب است …………………………………… 38
روزه ماه رجب و شعبان ……………………………………………………. 40
اعتکاف …………………………………………………………………. 42
پرسشها و پاسخهای فقهی ………………………………………………. 45
احکام زکات و صدقات
وجوب زکات …………………………………………………………….. 75
کسانی که زکات بر ایشان واجب است اگرچه در بعض حالات بر ایشان واجب نباشد …. 75
کسانی که زکات در مال ایشان واجب نیست اگرچه در بعضی از حالات مستحب باشد ….. 77
مالهایی که زکات در آنها واجب یا مستحب است ………………………… 78
چیزهایی که دادنِ زکات آنها واجب است …………………………………. 79
زکات شتر ……………………………………………………………….. 79
زکات گاو ………………………………………………………………… 82
زکات گوسفند …………………………………………………………… 83
زکات نَقدَین …………………………………………………………….. 86
زکات گندم و جو و کشمش و خرما ………………………………………… 88
مصارف زکات ……………………………………………………………. 92
زکات فطر ………………………………………………………………… 99
کسانی که فطره بر ایشان واجب است و کسانی که فطره بر ایشان واجب نیست ….. 99
جنس فطره و مقدار آن و وقت وجوب آن ……………………………………. 100
مصارف فطره …………………………………………………………….. 101
سایر صدقات و احکام سؤال ……………………………………………… 102
سؤال ……………………………………………………………………. 102
اثر و ثواب صدقات و اوقات آنها …………………………………………… 103
پرسشها و پاسخهای فقهی (زکات و صدقات) …………………………….. 110
پرسشها و پاسخهای فقهی (ردّ مظالم) …………………………………… 113
احکام خُمس و اَنفال
وجوب خمس و آنچه در آن خمس است ………………………………….. 117
احکام خمس ……………………………………………………………. 118
مصارف خمس ………………………………………………………….. 119
اَنفال یعنی چیزهایی که مخصوص به امام؟ع؟ است ……………………….. 120
احکام اَنفال ……………………………………………………………… 121
پرسشها و پاسخهای فقهی ……………………………………………… 123
«* احکام روزه صفحه 1 *»
روزه ماه رمضان
روزه ماه رمضان واجب است.
کسى که بدون عذری نگرفتن روزه ماه رمضان را حلال بداند کافِر است.
کسى که گرفتن روزه ماه رمضان را واجب داند و بدون عذرى روزه نگیرد فاسق است.
ماه رمضان ثابت مىشود:
به دیدن ماه نو،
و به شهادت دادن دو مرد عادل،
و به شهادت جمعى که علم عادى حاصل شود که ماه نو را دیدهاند،
و به گذشتن سى روز از ماه شعبان.
جایز نیست عمل کردن به حساب منجّمین و اخبار ایشان در بودن ماه نو اگرچه علم عادى حاصل شود که شبى را که اول ماه گفتهاند اول ماه خواهد بود. حتى آنکه خود منجم اگر مسلمان است نمىتواند به حساب خود عمل کند اگرچه علم عادى به محکم بودن حساب خود داشته باشد.
شهادت زنها و شهادت مخالفین در دیدن ماه نو اعتبارى ندارد.
هرگاه به شهادت دو مرد عادل یا به شیاع یا به سایر علائم علم عادى حاصل شود از براى اهل بلدى که اهل بلدى دیگر ماه نو را دیدهاند _ چه در اول ماه رمضان و چه در اول ماه شوّال _ باید از اول ماه رمضان روزه بدارند و در اول ماه شوال عید کنند اگرچه اهل بلد مذکور ماه نو را ندیده باشند.
«* احکام روزه صفحه 2 *»
اغلب اوقات ماه شب اول پیش از شَفَق غروب مىکند و در شب دوم بعد از شفق غروب مىکند و در شب سوم سایه شخص در مهتاب ظاهر مىشود. و بسا آنکه ماه در شب اول طوق نداشته باشد و در شب دوم طوق داشته باشد. و در احادیث هم ذکرى از این علامات هست ولکن این علامات در ماههاى تمام و ماههاى ناقص تفاوت مىکند. و بسا آنکه در ماههاى تمام ماه شب اول بعد از شفق غروب کند و بسا آنکه طوق زند و بسا آنکه سایه شخص در شب دوم ماه ظاهر شود. پس از این جهت از این علامات نمىتوان اول هیچ ماهى را معلوم کرد و مشهور در میان فقهاء این است که در تعیین ماه نو اعتمادى به این علامات نکنند.
بسا آنکه در میان روز ماه نو را کسى که دیدهِ او قوى است مشاهده کند و ممکن است که پیش از ظهر یا بعد از ظهر دیده شود. پس اگر پیش از ظهر دیده شد غالب این است که در شب پیش ممکنالرؤیه بوده و اگر بعد از ظهر دیده شود از شب آینده خواهد بود. و در احادیث هم ذکرى از این هست ولکن این امر هم در ماههاى تمام و ماههاى ناقص تفاوت مىکند و در هواى صاف و غبار و نسبت به چشمها در قوّت و ضعف تفاوت مىکند. پس بهمحض اینکه کسى ماه نو را پیش از ظهر دید نمىتوان حکم کرد که شب گذشته شب اول ماه بوده و بسا آنکه در بعضى از ماههاى تمام در هواى صاف چشم تندى قبل از زوال هم ماه شب آینده را ببیند چنانکه بعد از زوال مىبیند. پس از این جهت مشهور در میان
«* احکام روزه صفحه 3 *»
فقهاء این است که هرگاه قبل از زوال هلال دیده شد آن روز را اول ماه حساب نمىکنند اگرچه بعضى اعتناء کردهاند.
اول وقت اِمساک از مُفطِرات و آخر آن
اول وقتى که باید احتراز کرد از چیزهایى که روزه را فاسد مىکند طلوع صبح صادق است.
صبح صادق روشنى و سفیدى است که در افق مشرق ظاهر مىشود و پهن مىشود؛ نه آن سفیدى که پیشتر ظاهر مىشود و بلند مىشود و بعد گُم مىشود که بهاصطلاح آن را صبح کاذب مىگویند.
آخر وقتى که نباید احتراز کرد از چیزهایى که روزه را فاسد مىکند غروب حقیقى آفتاب است که بهاصطلاح آن را مغرب مىگویند.
مغرب به زایل شدن سرخى از سمت مشرق معلوم مىشود. و احتیاط در آن است که زایل شدن سرخى را از سمتالرأس اعتبار کنند به اینطور که از روى زمین تا نصف آسمان از سمت مشرق سرخى باقى نماند.
جایز است به کاربردن چیزهایى که حلال است و روزه را فاسد مىکند از مغرب تا طلوع صبح صادق در ماه رمضان.
جایز نیست بدون عذری به کاربردن چیزهایى که روزه را فاسد مىکند از طلوع صبح صادق تا مغرب در ماه رمضان.
جایز است به کاربردن چیزهایى که حلال است و روزه را فاسد مىکند در تمام شب تا وقتى که یقین به صبح نکرده از براى کسى که مىخواهد روزه بگیرد.
«* احکام روزه صفحه 4 *»
هرگاه دو نفر به افق مشرق نظر کنند و یکى یقین کند که صبح طالع شده و یکى شک کند که آیا صبح طالع شده یا نشده، پس آن که به طلوع یقین کرده باید از مفطرات احتراز کند و آن که شک دارد مىتواند که احتراز نکند. پس بخورد و بیاشامد تا وقتى که به طلوع صبح یقین کند.
هرگاه دو نفر نظر کنند و یکى یقین کند که مغرب شده و یکى شک کند که آیا مغرب شده یا نشده، پس آن که یقین کرده که مغرب شده مىتواند مفطرى استعمال کند و آن که یقین نکرده باید از مفطرات احتراز کند تا وقتى که یقین کند که مغرب شده.
کسى که به افق نظر کرد و چنان یافت که صبح طالع نشده پس خورد و آشامید یا مفطرى دیگر بهجا آورد پس بعد از آن معلوم شد که آن وقتى که مفطر بهجا آورده صبح بوده، روزه او صحیح است و چیزى بر او نیست.
کسى که نظر کرد و چنان یافت که مغرب شده پس مفطرى بهجا آورد پس بعد از آن معلوم شد که روز باقى بوده و مغرب نشده، باید در آن وقت از مفطرات احتراز کند و روزه او صحیح است و چیزى بر او نیست مگر آنکه قضاء آن روزه مستحب است.
مؤذّنین در نماز و روزهشان امینهای مسلمینند مگر آنکه خیانت کسى معلوم شده باشد که پیش از وقت یا بعد از وقت اذان مىگوید. پس کسانى که خیانت آنها معلوم نشده امینند و مىتوان به اذان ایشان اقتداء کرد و روزه گرفت و افطار کرد.
«* احکام روزه صفحه 5 *»
کسى که زنى به او خبر داد که شب باقى است پس مفطرى بهجا آورد پس بعد از آن دروغ آن زن معلوم شد، باید آن روز را روزه بگیرد و قضاء آن روز را هم بهجا آورد.
کسى که دیگرى به او خبر داد که صبح طالع شده و گمان کرد که او شوخى مىکند و دروغ مىگوید پس مفطرى بهجا آورد، پس بعد از آن معلوم شد که آن شخص راست گفته و صبح بوده، آن روز را باید روزه بگیرد و قضاء آن روزه را هم باید بهجا آورد.
مستحب است که در ماه رمضان بلکه در غیر ماه رمضان در وقتى که شک در آن است که آیا صبح شده یا نه، مفطرى بهجا نیاورند.
نیّت روزه
نیتِ امتثال امر الهى در روزه و سایر عبادات روح اعمال است و بدون آن، عبادات صحیح نیست.
کسى که در شب نداند که ماه رمضان داخل شده و نیت روزه داشتن نکرد و چون صبح شد معلوم شد که ماه رمضان است و مفطرى بهجا نیاورده، همان وقتى که دانست که ماه رمضان داخل شده نیت روزه کند اگرچه لَمحهاى([1]) پیش از مغرب باشد و روزه او صحیح است.
کسى که در غیر ماه رمضان در شب، نیت روزهگرفتنِ فرداى آن شب را نداشت و چون روز شد خواست که در آن روز روزه بگیرد _ چه از براى قضاء روزه ماه رمضان و چه از براى نذر غیر معینى _ مىتواند پیش از ظهر قصد روزه کند.
«* احکام روزه صفحه 6 *»
اما در نذر معین در صورتى که شب غافل بوده و نیت نکرده و چون روز مىشود متذکر مىشود که باید در این روز روزه بگیرد و مفطرى هم بهجا نیاورده، در هر وقتى از روز که باشد باید قصد روزه کند و روزه او صحیح است.
کسى که در ماه رمضان در شب قصد روزه گرفتن فرداى آن شب را ندارد، مثل آنکه قصد سفرى در نظر دارد و چون روز مىشود به سفر نمىرود، باید قصد روزه کند در هر وقتى از روز باشد و روزه او صحیح است.
هرگاه کسى بهجهت قضاء روزه ماه رمضان روزه گرفت اگر نیت روزه را در روز کرده جایز است که پیش از ظهر افطار کند، اما اگر نیت روزه را در شب کرده مکروه است که افطار کند. لکن اگر تا بعد از ظهر روزه گرفت افطار کردن جایز نیست.
کسى که روزه مستحبى بگیرد جایز است که در هر وقتى از روز که بخواهد افطار کند ولکن مکروه است که بعد از ظهر افطار کند. و اگر از شب نیت کرده پیش از ظهر و بعد از ظهر هر دو، افطار کردن مکروه است.
مستحب است از براى کسى که روزه مستحبى گرفته که در نزد برادران دینى خود افطار کند و اظهار نکند که من روزه دارم.([2])
مستحب است که بخورانند روزهدارى را که روزه مستحبى گرفته و مستحب است از براى روزهدار که اجابت کند و افطار کند.
«* احکام روزه صفحه 7 *»
کسى که از براى نذر غیر معینى روزه گرفته مثل آنکه نذر کرده بود که در یک پنجشنبه روزه بگیرد و از براى او مهمانى مىرسد، جایز است از براى او که بههمراهى مهمان افطار کند و در پنجشنبه دیگر روزه بگیرد.
ولکن اگر نذر نذر معینى باشد مثل آنکه نذر کرده باشد که پنجشنبه اولِ ماهِ معینى را روزه بگیرد، افطار کردن از براى او جایز نیست.
کسى که روزى را روزه گرفت _ خواه بهنیت واجب و خواه بهنیت مستحب _ و نمىدانست یا غافل بود که ماه رمضان داخل شده و بعد معلوم شد که روزه او در ماه رمضان اتفاق افتاده، آن روزه از براى ماه رمضان محسوب مىشود.
چیزهایى که روزه را فاسد مىکند
خوردن و آشامیدن و جماع کردن در قُبُل خواه منى اِنزال شود یا نشود، و انزال کردن منى خواه به جماع کردن باشد یا بدون آن، هریک از این چهار که از روى تعمّد و تذکر اتفاق افتد روزه را باطل مىکند.
در آب فرو رفتن به طورى که سر به زیر آب رود از روى تعمّد و تذکّر روزه را باطل مىکند.
قى کردن از روى تعمد و تذکر روزه را باطل مىکند.
رسانیدن غبار غلیظ به حلق از روى تعمد و تذکر روزه را باطل مىکند.
اماله کردن با مایعات و چیزهاى تر و روان از روى تعمد و تذکر روزه را باطل مىکند.
کسى که در شب جنب شد و از روى تعمد و تذکر به جنابت باقى
«* احکام روزه صفحه 8 *»
ماند تا اینکه صبح شد باید روزه آن روز را قضاء کند و کفاره بدهد.
کسى که در اوّل شب با جنابت خوابید و بیدار نشد تا صبح طالع شد روزه او صحیح است و چیزى بر او نیست. اما اگر از خواب بیدار شد و در غسل کردن مسامحه کرد تا آنکه به خواب رفت و تا صبح بیدار نشد، باید آن روز را روزه بدارد و قضاء آن را هم بگیرد.
حائضى که در شب از خون حیض پاک شود و از روى تعمد و تذکر در غسل کردن مسامحه کند تا صبح شود، روزه آن روز را باید قضاء کند.
زنى که باید در شب غسل استحاضه کند و از روى تعمد و تذکر غسل نکند تا صبح شود، روزه آن روز را باید قضاء کند.
کسى که از روى تعمد و تذکر در حال روزه بودن در ماه رمضان دروغى بر خدا و رسول و ائمه طاهرین؟عهم؟ ببندد، باید آن روزه را قضاء کند.
واجب است اجتناب کردن از جمیع مفطرات و چیزهایى که روزه را باطل مىکند.
احکام روزهدار
کسى که از روى نادانى عملى که باطلکننده روزه است از او سر زد روزه او صحیح است و قضائى و کفارهاى بر او واجب نیست.
کسى که از روى فراموشى خورد یا آشامید یا سایر چیزهایى که روزه را باطل مىکند بهجا آورد و بعد از تذکر اجتناب کرد، روزه او صحیح است و قضائى و کفارهاى بر او نیست؛ چه در روزه واجب باشد یا در روزه مستحبى.
کسى که از روى عمد نه بهجهت عذرى در روزه ماه رمضان خورد و
«* احکام روزه صفحه 9 *»
آشامید قضاء آن روزه بعد از ماه رمضان بر او واجب است، و واجب است که علاوه بر قضاء کفاره هم بدهد. و کفاره آن این است که یک بنده آزاد کند یا دو ماه پىدرپى روزه بگیرد یا شصت مسکین اطعام کند هر مسکینى را به مُدّى از طعام.([3])
کسى که در ماه رمضان در روز با همسر خود جماع کند قضاء آن روزه و کفاره _ به طورى که گذشت _ بر او واجب است.
کسى که در یک روز ماه رمضان چندین دفعه بخورد و بیاشامد یک کفاره از براى او کفایت مىکند. و کسى که چند مرتبه جماع کند یک کفاره کفایت نمىکند بلکه باید از براى هر جماعى یک کفاره بدهد.
کسى که به حلالى افطار کرد یک کفاره از براى او کفایت مىکند مثل آنکه کسى بخورد یا بیاشامد یا با همسر خود جماع کند. اما اگر به حرامى روزه خود را باطل کند مثل آنکه شراب مستکننده بیاشامد، یا با نامحرمى جماع کند کفاره جمع باید بدهد؛ یعنى باید یک بنده آزاد کند و باید دو ماه پىدرپى هم روزه بگیرد و باید شصت مسکین را هم طعام دهد و هر سه کفاره را باید با هم بدهد. و اگر در یک روز چند دفعه به حرام مفطرى بهجا آورد از براى هر دفعه باید کفاره جمع بدهد. پس هر سه کفاره را از براى هر دفعه باید بدهد. پس اگر ده مرتبه مثلاً مفطر حرام را بهجا آورده ده کفاره جمع باید بدهد که در مجموع سى کفاره مىشود.
«* احکام روزه صفحه 10 *»
کسى که در روزه ماه رمضان بهطور اِکراه با همسر خود جماع کرد و او به فعل او راضى نبوده و او را تمکین نکرده یک کفاره از براى خود و کفاره دیگر هم از براى او باید بدهد، اما اگر تمکین کرده و اکراهى در کار نبوده زن کفاره خود را باید بدهد و مرد کفاره خود را.
کسى که در روز ماه رمضان با همسر خود بازى کند تا انزال کند و منى از او جدا شود، باید روزه خود را قضاء کند و کفاره بدهد.
در قضاى روزه ماه رمضان هرگاه کسى پیش از ظهر جماع کرد کفاره بر او نیست و هرگاه بعد از ظهر جماع کرد کفاره بر او واجب است؛ به اینطور که ده مسکین را طعام بدهد به هر مسکینى مدى از طعام.
کسى که در حَضَر مفطرى بهجا آورد که موجب کفاره بود و بعد در همان روز سفر کرد، کفاره از او ساقط نمىشود.
کسى که از روى عمد در روزه واجب در آب فرو رود به طورى که سر او به زیر آب رود، واجب است بر او که قضاء آن روزه را بگیرد.
کسى که از روى عمد در حال روزه داشتن بر خدا و رسول و ائمه طاهرین؟عهم؟ دروغ ببندد باید آن روزه را قضاء کند اگر آن روزه واجب است.
کسى که در غیر وضوى واجب مضمضه کند و آب بدون اختیار به حلق او فرو رود مستحب است که قضاء آن روزه را بگیرد.
کسى که از روى عمد قِى کند واجب است بر او که روزه خود را قضاء کند اگر روزه او واجب است.
«* احکام روزه صفحه 11 *»
چیزهایى که برای روزهدار کراهت دارد
مکروه است از براى روزهدار جویدن سَقِّز([4]) و قَندَران([5]) و سایر صمغها اگر چیزى از آن فرو نرود.
مکروه است از براى روزهدار مکیدن هسته میوهها اگر چیزى از میوه به آن نچسبیده باشد، وگرنه جایز نیست.
مکروه است از براى روزهدار چشیدن طعم چیزها اگر چیزى از آنها فرو نرود، وگرنه جایز نیست.
مکروه است از براى روزهدار که آب را در دهان نگاه دارد و آن را بهتندى حرکت دهد _ چه در وضو و غسل و چه در غیر آنها _ اگر چیزى از آن فرو نرود، وگرنه جایز نیست.
مکروه است از براى روزهدار که به قوّت و سختى آب را به بینى بالا کشد _ چه در وضو و غسل و چه در غیر آنها _ اگر چیزى از آن به حلق فرو نرود، وگرنه جایز نیست.
مکروه است از براى روزهدار کشیدن اَنفیه به بینى اگر چیزى به حلق فرو نرود، وگرنه جایز نیست.
مکروه است از براى مرد جوان بازى کردن با همسرش و ملامسه با او در حال روزه بهجهت ترس از انزال.
مکروه است از براى مرد پرشهوت بوسیدن همسرش در حال روزه.
«* احکام روزه صفحه 12 *»
مکروه است از براى مرد روزهدار نظر دوختن به زن محرم خوشصورت.
مکروه است از براى روزهدار سرمه کشیدن و کراهت زیاد مىشود اگر در سرمه چیزى باشد که طعم آن به حلق اثر کند مثل مشک.
مکروه است از براى روزهدار ریختن دوائى در چشم.
مکروه است از براى روزهدار مسواک کردن با چوب تازه.
مکروه است از براى روزهدار بوییدن گلها و ریاحین بهخصوص نرگس.
مکروه است از براى روزهدار که خود را با مشک معطّر کند.
مکروه است از براى روزهدار که خود را به لذتى از لذتهای حلال مشغول کند.
مکروه است از براى روزهدار که جامه تر بپوشد.
مکروه است از براى زن روزهدار داخل شدن در آب و مکث کردن، و از براى مرد کراهتى نیست.
مکروه است از براى روزهدار حجامت کردن و فصد کردن و خون از بدن بیرون کردن اگرچه به کندن دندان باشد خصوص اگر خوف ضعف در آن باشد.
مکروه است از براى روزهدار که دیگری را حجامت کند.
مکروه است از براى روزهدار به حمام رفتن اگر خوف ضعف داشته باشد.
مکروه است از براى روزهدار فرو بردن آب دهان خود پس از مضمضه کردن.
«* احکام روزه صفحه 13 *»
مکروه است از براى روزهدار خوابیدن بعد از احتلام و پیش از غسل کردن اگر در روز محتلم شده باشد.
مکروه است از براى روزهدار جدال و نزاع کردن و قسم یاد کردن.
چیزهایى که براى روزهدار مستحب است
مستحب است براى روزهدار که روزه([6]) خود را کتمان کند مگر آنکه از او بپرسند، پس دروغ گفتن جایز نیست.
مستحب است از براى روزهدار مسواک کردن با مسواک خشک.([7])
مستحب است از براى روزهدار که به عطرهاى غیرمشک خود را معطر کند خصوص در اول روز.
مستحب است از براى روزهدار خواب قیلوله و آن خوابى است که قدرى پیش از ظهر باید خوابید تا در وقت ظهر بیدار شوند.
مستحب است از براى روزهدار که جمیع اعضاء خود را حفظ کند از آنچه خدا از آن کراهت دارد. پس چشم او روزه باشد و نظر نکند به چیزى که خدا به آن راضى نیست و گوش او روزه باشد و گوش ندهد به چیزى که خدا به آن راضى نیست و زبان او روزه باشد و نگوید چیزى که خدا به آن راضى نیست و دست او روزه باشد و نکند کارى که خدا به آن راضى نیست و پاى او روزه باشد و نرود به راهى که خدا به آن راضى نیست و همچنین در باقى اعضاء و جوارح خود روزه باشد.
«* احکام روزه صفحه 14 *»
مستحب است از براى روزهدار که جهل جاهلان را متحمل شود و هرکس از روى جهالت با او رفتار کند کریمانه بگذرد و به روى خود نیاورد و اغماض کند.
مستحب است از براى روزهدار که چون کسى به او دشنام دهد جواب نگوید و بگوید: اِنّى صائِمٌ سَلامٌ عَلَیک لااَشْتِمُکَ کَماتَشْتِمُنی.([8])
مستحب است از براى روزهدار که دعاهائى که در وقت افطار و سحر وارد شده بخواند و قرآن را تلاوت کند خصوص در ماه رمضان.
مستحب است از براى روزهدار که نماز مغرب را پیش از افطار بهجا آورد مگر آنکه نفْس او با او منازعه کند یا گروهی برای افطار کردن انتظار او را بکشند.
مستحب است افطار کردن به حلوا و رطب و خرما و شکر و مویز و سویق و قاووت و آب نیمگرم و شیر.
مستحب است سحر خوردن خصوص در ماه رمضان. و بهتر چیزى که وارد شده خرما و مویز و قاووت و آب است.
مستحب است افطار دادن روزهدار در وقت مغرب خصوص در ماه رمضان.
مستحب است از براى روزهدار افطار کردن اگر برادران ایمانى او را به افطار کردن دعوت کنند اگرچه نزدیک مغرب باشد هرگاه روزه او روزه مستحبى باشد. و افطار کردن و اجابت دعوت برادران ایمانى از روزه داشتن براى او بهتر است.
«* احکام روزه صفحه 15 *»
مستحب است از براى روزهدار که هرگاه روزه او روزه مستحبى است روزه خود را کتمان کند و چون برادران ایمانى مشغول غذا شوند و او را دعوت کنند اجابت کند و نگوید که من روزهام.
چیزهایی که برای روزهدار مباح است
جایز است از براى مرد روزهدار داخل آب شدن و مکث کردن در آب به طورى که سر او زیر آب نرود.
جایز است از براى روزهدار که تَبرید کند و خود را خنک کند به آب ریختن بر سر و آب پاشیدن بر بوریا و نشستن بر آن و تر کردن بادزن و باد زدن بر خود.
جایز است از براى روزهدار استعمال فتائل([9]) و شیاف.
جایز است از براى روزهدار به حمام رفتن و حجامت کردن اگر خوف ضعف نداشته باشد.
جایز است از براى روزهدار چکانیدن روغن و دواء در گوش.
جایز است از براى روزهدار آب در دهان کردن و آن را حرکت دادن و ریختن و آب از بینى بالا کشیدن بهطور ملایمت و سستى که آب به حلق فرو نرود.
جایز است از براى روزهدار سرمه در چشم خود کشیدن اگر مشکى داخل سرمه نباشد و سرمه طعمى نداشته باشد که در حلق او اثر کند.
«* احکام روزه صفحه 16 *»
جایز است از براى روزهدار که زبان زن خود را بمکد و زن زبان شوهر خود را بمکد ولکن آب دهان یکدیگر را فرو نبرند.
جایز است از براى روزهدار بوسیدن دهان اطفال ولکن آب دهان ایشان را فرو نبرد.
جایز است از براى روزهدار جویدن غذا از براى اطفال و مرغان ولکن عین غذا را فرو نبرند و اگر طعم غذا به حلق او اثر کرد اشکالی ندارد.
جایز است از براى روزهدار چشیدن مَرَق([10]) هرگاه لزومى داشته باشد ولکن مرق را فرو نبرند.
داخل شدن دود و غبار و مگس در حلق روزهدار اشکالی ندارد، اما تعمد نباید بکند.
جایز است از براى روزهدار مکیدن انگشتر.
جایز است از براى روزهدار فرو بردن آب دهان خود.
جایز است از براى روزهدار فرو بردن اخلاطى که از سر و سینه او کنده مىشود و در دهان او قرار مىگیرد.
اشکالی ندارد از براى روزهدار فرو بردن غذایى که همراه آروغ از حلق او به دهان او مىآید. و احتیاط در آن است که آن را فرو نبرد.
جایز است از براى روزهدار که آب را در دهان خود نگاه دارد و بر چیزى بریزد و آن چیز را به آن بشوید ولکن فرو نبرد.
هرگاه کسى در شب جُنُب شده و تا صبح غسل نکرده، جایز است
«* احکام روزه صفحه 17 *»
از براى او که در صبح غسل کند و روزه مستحبى بگیرد.
هرگاه کسى در ماه رمضان در شب جُنُب شده و نتوانست غسل کند و تیمّم کرد و چون صبح شد غسل کرد، روزه او صحیح است.
کسانى که روزه بر ایشان واجب یا جایز است
روزه ماه رمضان واجب است بر هر شخص بالغ عاقل که مسافر و مریض نباشد و زنی که خالى از حیض و نفاس باشد.
روزه واجب مىشود بر شخص مکلّف به نذر و عهد و قسم بهطورى که در میانه خود و خدا قرار داده.
روزهاى که از براى کفاره قرار داده شده بهطورى که در محل خود خواهد آمد، واجب است.
قضاء ماه رمضان واجب است بهطورى که در محل خود خواهد آمد.
واجب است روزه گرفتن از براى زنى که خون استحاضه مىبیند اگر ایام استحاضه او در ماه رمضان یا در سایر ایام روزههاى واجب اتفاق افتاده باشد.
مستحب است از براى مکلّفین که چون پسر نُه ساله شود او را به روزه گرفتن ماه رمضان بدارند، بلکه هر وقت که بتواند روزه بدارد مستحب است که او را به روزه گرفتن بدارند اگرچه قبل از نُه سالگى باشد.
کسانى که روزه بر ایشان واجب نیست
واجب نیست روزه گرفتن بر طفلى که به حدّ بلوغ نرسیده و واجب نیست قضاء روزهاى که در حال طفولیت نگرفته بعد از کبیر شدن.
«* احکام روزه صفحه 18 *»
واجب نیست روزه گرفتن بر دیوانه مادام که دیوانه است و واجب نیست بر او قضاء روزهاى که در حال جنون نگرفته بعد از افاقه و صحّت یافتن.
واجب نیست روزه گرفتن بر کسى که بدون استعمال مُسکِرى بهجهت بیماری بیهوش شده و در ماه رمضان در تمام شب و روز بیهوش است، و واجب نیست قضاء آن در وقت صحّت و امکان روزه داشتن ولکن مستحب است که بعد از صحّت یافتن و امکان قضاء کردن، قضاء روزه روزهاى بیهوشى را بگیرد.
کسانى که روزه بر آنها حرام است و روزه آنها صحیح نیست،
و روزهایى که روزه در آنها حرام است، و روزههایى که حرام است
روزه از حائض صحیح نیست اگرچه نزدیک به غروب حائض شود، یا آنکه در شب حائض باشد و اندکى بعد از صبح پاک شود. پس قضاء آن روز و قضاء تمام ایام حیض را باید روزه بگیرد اگر ایام حیض او در ماه رمضان یا در ایام سایر روزههاى واجب اتفاق افتاده.
روزه از زنى که صاحب نفاس است در ایام نفاس او صحیح نیست و واجب است بر او قضاء روزههاى ایام نفاس اگر در ماه رمضان یا در ایام سایر روزههاى واجب اتفاق افتاده.
صحیح نیست روزه از کسى که بیمار است و روزه گرفتن به او ضرر رساند و باعث شدت ناخوشى او یا باعث هلاکت او شود. و واجب است بر او قضاء ایام ناخوشى اگر ناخوشى او در ماه رمضان یا در سایر ایام روزههاى واجب اتفاق افتاده.
«* احکام روزه صفحه 19 *»
روزه از کسى که مسافر است صحیح نیست؛ به تفصیلى که باید ذکر شود.
حرام است روزه گرفتن در روز عید فطر و در روز عید قربان.
حرام است روزه گرفتن در ایام تشریق بر کسى که در منى باشد، و مراد از ایام تشریق روز یازدهم، دوازدهم و سیزدهم ذیحجه است.
حرام است روزه وِصال، و مراد از وصال آن است که دو روز پىدرپى روزه بگیرند و در شبى که فاصله میان دو روز است افطار نکنند، یا آنکه چون در مغرب غذا خوردند تمام شب و روز را روزه باشند و در سحر غذا نخورند و مفطرى در شب بهجا نیاورند، یا آنکه چون سحر غذا خوردند بعد از آن مفطرى بهجا نیاورند تا سحرى دیگر.
حرام است روزه دَهر، و مراد آن است که در تمام سال روزه بگیرند و در هیچ روزى از روزهاى تمام سال افطار نکنند.
حرام است روزه صَمت، و مراد آن است که در میان روز در حال روزه داشتن سکوت کنند و تکلّم نکنند.
حرام است روزه نذر معصیت، یعنى نذر کنند که اگر میسّر شد که فلان معصیت از من صادر شود به شکرانه آن روزه بگیرم.
اما اگر از براى شکرانه نباشد بلکه از براى آن باشد که خود را به تعب اندازد اگر معصیت از او صادر شود از براى احتراز از معصیت و کراهت از آن، نذر منعقد میشود و روزه داشتن جایز و واجب خواهد بود.
حرام است روزه روز عاشورا بهقصد تبرّک چرا که آن روزى است که تَبَرَّکَتْ بِهٖ آلُ زیاد وَ آلُ مَرْوان.
«* احکام روزه صفحه 20 *»
حرام است روزه گرفتن در روز دوشنبه بهقصد تبرّک. چرا که آن روز روز تبرّک بنىامیه است، اما بهقصدى که مَرْضىّ و محبوب خدا باشد روزه بگیرند جایز است.
روزهایى که روزه در آنها مکروه است،
و کسانى که روزه گرفتن از برای ایشان مکروه است،
و مکروه بودن روزه در بعض احوال
مکروه است روزه گرفتن در سه روز بعد از عید فطر و در سه روز بعد از عید قربان.
مکروه است روزه گرفتن در روز عرفه اگر ضعف آن مانع باشد از خواندن دعاهایى که در آن روز وارد شده، یا در دیدن ماه ذیحجه شکى باشد.
مکروه است روزه گرفتن در روز جمعه هرگاه در روز چهارشنبه و پنجشنبه روزه نگرفته باشند از براى حاجات مخصوصى.
مکروه است روزه مستحبى گرفتن از براى فرزند بدون اذن پدر و مادر.
مکروه است روزه مستحبى گرفتن از براى زن بدون اذن شوهر.
مکروه است روزه مستحبى گرفتن از براى کسى که او را دعوت کنند به غذا خوردن.
مکروه است روزه مستحبى گرفتن از براى غلام و کنیز بدون اذن مالک آنها.
مکروه است روزه مستحبى گرفتن از براى مهمان بدون اذن میزبان و روزه گرفتن میزبان بدون اذن مهمان.
«* احکام روزه صفحه 21 *»
احکام مسافر در روزه نداشتن و داشتن
کسى که سفر کسب او نباشد جایز نیست از براى او که در سفر در ماه رمضان روزه بگیرد، و همچنین جایز نیست که قضاء روزه ماه رمضان را در سفر بگیرد.
کسى که مىداند که روزه ماه رمضان و قضاء آن در سفر جایز نیست و در سفر روزه گرفت، روزه او صحیح نیست و باید در غیر سفر قضاء آن را بگیرد.
کسى که در سفر روزه ماه رمضان را بگیرد و حال آنکه مىداند که رسولخدا؟ص؟ نهى کرده از روزه گرفتن آن در سفر مثل کسى است که روزه ماه رمضان را در حضر افطار کند و حال آنکه مىداند که رسولخدا؟ص؟ امر کرده که روزه بگیرد.
کسى که نمىداند که روزه ماه رمضان و قضاء آن در سفر جایز نیست و از روى نادانى در سفر روزه گرفت، روزه او صحیح است و قضائى بر او واجب نیست.
کسى که سفر کسب او است مانند مُکارى و جمّال _ و تفصیل مسئله در کتاب نماز گذشت _ واجب است بر او که روزه ماه رمضان را بگیرد اگرچه در سفر باشد.
کسى که سفر او حرام باشد _ مثل کسانى که بهجهت ایذاى مسلمین و اضرار به ایشان سفر مىکنند _ واجب است بر ایشان که روزه ماه رمضان را بگیرند اگرچه در سفر باشند و سفر کسب آنها نباشد.
«* احکام روزه صفحه 22 *»
و تفصیل مسئله در کتاب نماز گذشت. پس در هر جایى که باید نماز را تمام خواند روزه ماه رمضان را هم باید گرفت و در هر جایى که باید نماز را قصر کرد روزه را هم باید افطار کرد.
جایز است روزه سه روز در سفر بهعوض قربانى از براى کسى که قربانى نداشته باشد و پول قربانى نداشته باشد در سفرِ حج که در منىٰ قربانى کند؛ اگرچه نماز را قصر کند.
جایز است روزه هجـده روز در سفر از براى کسى که از روى عمد پیش از غروب آفتاب از عرفات رو به منىٰ کوچ کند بهعوض شترى که باید در منىٰ نحر کنداگر عاجز باشد و شترى و پول شترى نداشته باشد که در روز عید نحر کند.
جایز است روزه گرفتن در سفر بهجهت کفاره صید حرم و کفاره تراشیدن سر از براى مُحرم از جهت اذیت چرک و شپش.
جایز است روزهگرفتن در سفر از براى کسى که بخواهد در مسجدالحرام و مسجد پیغمبر؟ص؟ در مدینه و در مسجد مدائن معتکف شود.
جایز است روزه سه روز در مدینه طیبه: روز چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه در سفر از براى عمل مخصوصى.
کسى که نذر کرده که روز معینى را روزه بگیرد پس سفرى از براى او اتفاق مىافتد، آن روزه را در سفر افطار مىکند و روزى دیگر را بهعوض آن روز روزه مىگیرد. و هرگاه در وقت نذر کردن چنین نذر کرده که اگر در سفر هم باشم روزه مىگیرم، جایز است از براى او روزهگرفتن در سفر.
«* احکام روزه صفحه 23 *»
کسى که مسافر است و پیش از ظهر به وطن خود مىرسد و در سفر مفطرى بهجا نیاورده، اگرچه در سفر محتلم شده باشد و جُنُب وارد شود، باید قصد روزه کند اگر در ماه رمضان است و روزه او صحیح است و قضائى بر او نیست.
کسى که در ماه رمضان سفر کند پس اگر پیش از ظهر بیرون مىرود آن روزه را در سفر افطار مىکند و قضاء آن را باید بگیرد و اگر بعد از ظهر بیرون مىرود باید آن روز را روزه بگیرد و روزه او صحیح است و قضائى بر او نیست.
مسافرى که در ماه رمضان بعد از ظهر به وطن برسد _ خواه در بین سفر مفطرى بهجا آورده باشد یا مفطرى بهجا نیاورده باشد _ یا پیش از ظهر به وطن برسد و در بین سفر مفطرى بهجا آورده باشد، مستحب است که در وطن محض حرمت ماه رمضان تتمّه روز را از مفطرات امساک کند، و قضاء آن روز را در هر دو صورت باید بگیرد.
مکروه است از براى مسافر جماع کردن در روز ماه رمضان.
مستحب است از براى مسافر که در بین سفر سیر نخورد و سیراب نشود.
مکروه است سفر کردن در ماه رمضان پیش از شب بیست و سوم مگر بهجهت سفر مکه معظّمه، یا بهجهت مشایعت برادر مؤمن، یا بهجهت استقبال او، یا بهجهت حفظ مال خود، یا بهجهت حفظ جان و مال برادر مؤمن.
«* احکام روزه صفحه 24 *»
مکروه است روزه مستحبى در بین سفر مگر سه روز روزه در مدینه طیبه که در بین سفر مکروه نیست از براى عمل مخصوصى.
احکام بیمار
هر بیماری که روزهداشتن به آن ضرر رساند نباید روزه بگیرد و کسى که در حال ناخوشى روزه گرفت که روزه براى آن ضرر دارد، روزه او صحیح نیست و اگر روزه بر ذمّه او است باید در وقتى دیگر بعد از ناخوشى بگیرد.
حدّ معینى از براى بیماری نیست و خود بیمار در تعیین حدِّ ناخوشى خود امین است. پس اگر مىداند که روزه گرفتن از براى ناخوشى او ضرر دارد نباید روزه بگیرد و اگر مىداند که روزه گرفتن از براى ناخوشى او ضرر ندارد باید روزه بگیرد.
در هر ناخوشى که روزه گرفتن براى آن ضرر دارد افطار کردن واجب است اگرچه درد چشم باشد و روزه گرفتن باعث شدت درد شود.
کسى که در اوّل روز بهجهت ناخوشى افطار کرد و بعد از افطار کردن ناخوشى او بهبود یافت، مثل آنکه دلدرد شده بود و چون دارو خورد برطرف شد، اگر در ماه رمضان است مستحب است از براى او که در باقى روز از مفطرات احتراز کند.
هر روزه واجب که بهجهت ناخوشى افطار شد قضاء آن در وقت صحّت واجب است و هر روزه مستحبى که بهجهت ناخوشى افطار شد قضاء آن در وقت صحت مستحب است.
«* احکام روزه صفحه 25 *»
کسانى که روزه از ایشان ساقط مىشود
بهجهت حالاتى که بر ایشان عارض مىشود
مرد پیر و زن پیر که از ضعف پیرى طاقت روزه گرفتن ندارند و روزه گرفتن برایشان مشکل است جایز است که در ماه رمضان روزه نگیرند و اگر دارا باشند بهعوض هر روزى مدى از طعام به فقیر دهند. و قضائى بر ایشان واجب نیست.
کسى که به ناخوشى تشنگى دچار شده که امید برطرف شـدن آن را ندارد، روزه ماه رمضان بر او واجب نیست و آب مىآشامد و اگر دارا باشد بهعوض هر روزه یک مدى از طعام به فقیر مىدهد. و قضائى بر او واجب نیست.
کسى که در بین روزه تشنگی بر او عارض شود که بىطاقت شود و بر جان خود بترسد، آب بیاشامد بهقدرى که رمقى از براى او باقى بماند ولکن سیراب نشود. و فدائى و قضائى بر او واجب نیست.
زن حامله که وضع حمل او نزدیک شده و از روزه گرفتن در ماه رمضان بر جان خود و فرزند خود مىترسد، افطار مىکند و در وقت امکان قضاء روزههایى که خورده مىگیرد و اگر دارا است براى هر روزهاى که افطار کرده یک مد طعام به فقیر مىدهد.
زنى که طفل شیر مىدهد و مىترسد که اگر روزه بگیرد شیر او کم شود و طفل را کفایت نکند، در ماه رمضان افطار مىکند و در وقت امکان قضاء مىکند و اگر دارا است براى هر روزهاى که افطار کرده یک مد طعام مىدهد. و اگر بتواند که دایه براى طفل خود بگیرد، باید دایه بگیرد که طفل او را شیر دهد و خود او روزه بگیرد.
«* احکام روزه صفحه 26 *»
امورى که در ماه رمضان مستحب است
مستحب است حفظ کردن دست، زبان، چشم، گوش، فرج و جمیع اعضاء از آنچه خدا از آن کراهت دارد در ماه رمضان بیش از سایر ماهها.
مستحب است که در ماه رمضان بکوشند به زیادتى عبادات و نمازها، خصوص نماز شب و دعاء و استغفار و تسبیح و تهلیل و تکبیر و تلاوت قرآن، خصوص در دهه آخر بیش از سایر ماهها.
مستحب است که در ماه رمضان بیشتر سعى کنند در خوشخُلقى و فروبردن خشم و صله ارحام و احسان بر فقراء و ضعفاء و ایتام و انفاق در راه خدا و تصدّقات و خیرات و مبرّات.
مستحب است افطار دادن روزهداران در هنگام مغرب اگرچه به نصف خرمایى و شربت آبى باشد.
مستحب است دعاهایى که در دیدن ماه رمضان و وداع آن و در روزها و شبهاى آن وارد شده بخوانند.
مستحب است که در شبهاى قدر بیشتر از سایر شبها در عبادت بکوشند و تمام شب را بیدار باشند و مشغول به نماز و دعاء و استغفار باشند و غسلها و نمازهایى که در آنها وارد شده بهجا آورند؛ خصوص در شب بیستوسوم و سوره عنکبوت و روم را در آن شب بخوانند چرا که حضرت صادق؟ع؟ قسم یاد کرده که هر کس سوره عنکبوت و روم را در شب بیستوسوم بخواند از اهل بهشت است و فرمودهاند که احدى را استثناء نمىکنم و نمىترسم که خدا مرا عذاب
«* احکام روزه صفحه 27 *»
کند بهجهت قسمى که یاد کردم. و تفصیل اعمال و دعاها در کتب سایر علماء مثل کتاب زادالمعاد مرحوم مجلسى علیه الرحمة و امثال آن ثبت و ضبط است و عمل به مقتضاى آنها جایز است و الحمدللّه.
هرگاه شبهاى قدر بهجهت ندیدن ماه نو مشتبه باشد جایز است که اعمالى که در شبهاى قدر وارد شده در هر شبى که احتمال رود که شب قدر است بهعمل آورند.
روزه قضاء:
کسانى که قضائى بر ایشان نیست
قضائى نیست بر شخص مکلّف از روزهاى که در ایام طفولیت پیش از تکلیف نگرفته.
قضائى نیست بر شخص مکلّف از روزهاى که در حال دیوانگى نگرفته.
هرگاه کافرى مسلمان شود قضائى بر او نیست از روزهاى که در حال کفر نگرفته.
هرگاه کافرى در ماه رمضان مسلمان شود نباید روزه روزهاى گذشته از ماه را قضاء کند. و نباید روزه روزى را که در آن مسلمان شده قضاء کند مگر آنکه در شب پیش از طلوع صبح مسلمان شده باشد، پس باید آن روز را روزه بگیرد و اگر نگرفت باید قضاء کند.
هرگاه مخالف شیعه اثناعشرى از سایر فرقههاى هفتاد و دو گانه مستبصر شد و بصیرتى از براى او بههم رسید که شیعه اثناعشرى شد، نباید روزه روزهایى که در مذهب سابق خود گرفته قضاء کند اما اگر در سابق روزه ماه رمضان را نگرفته باید قضاء کند.
«* احکام روزه صفحه 28 *»
هرگاه مکلّفى در ماه رمضان غش کند و در تمام روز بیهوش شود واجب نیست بر او که روزه روزهاى بیهوشى را قضاء کند ولکن قضاء کردن برای او مستحب است. اما اگر در بین روز یکوقتى به هوش آید قضاء روزه آن روز بر او واجب است.
کسى که ناخوش و بیمار باشد و ماه رمضان را دریابد و در تمام ماه ناخوش باشد و ناخوشى او تا ماه رمضان دیگر طول بکشد و در بین سال نتواند روزه بگیرد، قضائى بر او واجب نیست و از براى هر روزى یک مد طعام به فقیر مىدهد اگر دارا است.
کسى که سفر کسب او نیست و از اوّل ماه رمضان سفر کرد و سفر او تا ماه رمضان دیگر طول کشید و در بین سال در جایى قصد اقامه نکرد، قضائى بر او نیست و از براى هر روزى یک مد طعام به فقیر مىدهد اگر دارا است.
کسى که در ماه رمضان بیمار شد و در آن بیماری فوت کرد، قضائى بر ذمه او نیست و نباید اولیاء او روزهاى را که نگرفته از براى او قضاء کنند.
زنى که در ماه رمضان حائض شد یا زایید و در همان ماه فوت شد، قضائى بر ذمه او نیست و نباید اولیاء او از براى او روزه قضاء بگیرند.
کسانى که قضاء روزه بر ایشان هست
هر شخص مکلّفى که روزه ماه رمضان را افطار کند باید قضاء آن روزه را بگیرد، خواه بهجهت عذرى افطار کرده باشد یا از روى معصیت؛ به طورى که تفصیل آن خواهد آمد.
«* احکام روزه صفحه 29 *»
کسى که بهجهت ناخوشى یا عذرى دیگر مثل حیض و نفاس یا بهجهت سفر روزه ماه رمضان را افطار کرد، بعد از ماه رمضان در عرض مدت سال پیش از ماه رمضان دیگر باید روزه قضاء را بگیرد.
کسى که بهجهت عذرى روزه ماه رمضان را افطار کرد و در عرض مدت سال محض مسامحه تا ماه رمضان دیگر قضاء آن را نگرفت، بعد از ماه رمضان دیگر باید قضاء روزهاى را که افطار کرده بگیرد و بهعلاوه از براى هر روزهاى که افطار کرده یک مد طعام به فقیر دهد.
واجب نیست که روزههاى قضاء را پىدرپى بگیرند اگرچه پىدرپى گرفتن بهتر است.
روزه قضاء را در هر ماهى از ماههاى سال مىتوان گرفت.
کسى که روزه قضاء بر ذمه او است روزه مستحبى نمىتواند بگیرد.
زن حائض و زنى که در ماه رمضان زاییده باید قضاء روزههایى را که در ماه رمضان نگرفتهاند بگیرند.
زنى که در ماه رمضان در مدت استحاضه خود عمل استحاضه را بهجا نیاورده، باید قضاء روزههایى که در ایام استحاضه او واقع شده بگیرد.
کسى که بهجهت ناخوشى یا بهجهت حیض و نفاس روزه را افطار کرد و بعد از ماه رمضان بهجهت عذرى نتوانست روزه بگیرد تا فوت شد یا در همان ماه رمضان فوت شد، اولیاء او نباید بهعوض او روزه قضاء بگیرند.
کسى که بهجهت سفر روزه ماه رمضان را افطار کرد و در همان ماه رمضان فوت شد یا در بین سفر قبل از اقامه یا بعد از اقامه فوت شد و
«* احکام روزه صفحه 30 *»
قضاء روزههایى را که افطار کرده نگرفت، اولیاء او باید قضاء روزههایى که افطار کرده بگیرند و حکم سفر در این مسئله حکم بیماری نیست.
کسى که بهجهت بیماری یا حیض و نفاس روزه ماه رمضان را افطار کرد و بعد توانست روزه بگیرد و در گرفتن روزه قضاء مسامحه کرد تا فوت شد، اولیاء او باید روزههایى را که افطار کرده قضاء کنند.
هریک از وارثین میت که بخواهند از برای میت قضاء کنند مىتوانند، و افضل آنها از مردان و بزرگتر آنها از اولاد ذکور بهتر است که قضاء کنند.
هرگاه کسى از روى معصیت بدون عذرى روزه ماه رمضان را افطار کند، باید آن را قضاء کند بهعلاوه کفاره هم باید بدهد.
هرگاه کسى فوت شد و روزه دو ماه پىدرپى بر ذمه او است از براى ماه اول از براى هر روزه مدى از طعام تصدق کنند و ماه دوم را از عوض او قضاء کنند.
سایر روزههاى واجب بهطور اجمال
روزههایى که غیر از روزه ماه رمضان است و واجب است:
روزه نذر و عهد و قسم،
و روزه کفاره ظهار که دو ماه پىدرپى است،
و روزه کفاره افطارِ روزه ماه رمضان که دو ماه پىدرپى است،
و روزه کفاره قتل خطاء که دو ماه پىدرپى است،
و روزه کفاره قتل عمد که دو ماه پىدرپى است با سایر کفارات،
«* احکام روزه صفحه 31 *»
و روزه کفاره قسم که سهروز پىدرپى است،
و روزه کفاره تراشیدن سر از براى محرم،
و روزه متعه حج،
و روزه جزاى صید حرم،
و روزه اعتکاف،
و روزه تقبّل از غیر است، چنانکه خواهد آمد ان شاء اللّه تعالى.
روزه نذر و عهد و قسم
هر مکلّفى که نذر کند یا عهد کند یا قسم یاد کند که روزه بگیرد، آن روزه بر او واجب مىشود به تفصیلى که ذکر میشود.
مُتَعَلَّق نذر و عهد و قسم نباید امر خلاف شرع باشد. مثل آنکه کسى نذر کند یا عهد کند یا قسم یاد کند که اگر صله رحم کنم بر من است روزه گرفتن، پس چنین روزهاى واجب نخواهد شد و گرفتن چنین روزهاى حرام است.
صیغه نذر این است که بگویند لِلهِ عَلَىَّ صَوْمُ کَذا و صیغه عهد این است که بگویند عاهَدْتُ اللّهَ اَنْاَصُـومَ کذا و صیغه قسم این است که «به خدا قسم که روزه مىگیرم»، و نذر و عهد و قسم به غیر اینها منعقد نمیشود.
«* احکام روزه صفحه 32 *»
کسى که نذر کند که دو ماه پىدرپى روزه بگیرد پس یک ماه تمام روزه بگیرد و از ماه دوم هم یک روز یا چند روز متصل به ماه اول روزه بگیرد، تَتابُع (پیدرپی بودن) بهعمل آمده و مىتواند باقیمانده روزهها را از ماه دوم متفرق بگیرد تا عدد دو ماه تمام شود.
کسى که نذر کرده که دو ماه پىدرپى روزه بگیرد پس چند روزى از ماه اوّل روزه گرفت و بعد امرى پیش آمد مثل سفرى که روزه نگرفت، پس باید روزه را از سر گیرد و آنچه روزه گرفته بهجاى روزه نذرى او محسوب نمىشود.
کسى که نذر کرده که دو ماه پىدرپى روزه بگیرد و چند روزى گرفت پس ناخوش و بیمار شد و نتوانست روزه بگیرد، هر قدر روزهاى که گرفته بهجاى روزه نذرى او محسوب است و باقیمانده روزهها را بعد از بهبودی باید بگیرد.
زنى که نذر کرده که دو ماه پىدرپى روزه بگیرد پس چون چند روز روزه گرفت حائض شد یا زایید، حکم او مثل بیمار است؛ آنچه روزه گرفته به جاى روزه نذر او محسوب است و روزههایى که در ایام عادت خود افطار کرده در ایام پاکى باید بگیرد و نباید روزه نذرى را از سر گیرد.
کسى که نذر کرده که یک ماه متوالى روزه بگیرد و چند روزى روزه گرفت و مانعى از براى او بههم رسید که تمام یک ماه را روزه نگرفت، پس هرگاه پیش از مانع پانزده روز روزه گرفته بعد از برطرف شدن مانع باقیماندهِ یک ماه را باید روزه بگیرد و آنچه پیش از مانع روزه گرفته از براى یک ماه نذرى او محسوب است. و هرگاه پیش از مانع کمتر از پانزده روز روزه گرفته آن روزهها از براى یک ماه نذرى او محسوب نیست و بعد از برطرف شدن مانع باید روزه یک ماه نذرى را از سر گیرد و یک ماه تمام روزه بگیرد.
«* احکام روزه صفحه 33 *»
کسى که نذر کرده که روزه بگیرد تا روزى که قائم آلمحمّد؟ص؟ ظاهر شود، پس باید در تمام ایام سال روزه بگیرد مگر در عید فطر و عید اَضحىٰ (قربان) و ایام تشریق در مِنىٰ و در حال سفر و در حال بیماری.
کسى که نذر کرد که روزهاى معینى را روزه بگیرد پس چند روزى روزه گرفت و بعد بیمار شد و روزه نگرفت، پس چون بهبود یافت باقیمانده روزههاى نذرى خود را باید بگیرد و آنچه پیش از ناخوشى روزه گرفته از براى نذر او محسوب است و نباید بعد از بهبودی روزه نذرى خود را از سر گیرد.
کسى که نذر کرد که بهجهت برطرف شدن بلائى یک ماه در مکه و یک ماه در مدینه و یک ماه در کوفه روزه بگیرد و چند روزى در یکى از این مکانها روزه گرفت، یا آنکه نتوانست در آن مکانهاى معین هیچ روزه بگیرد و قافله او را مهلت نداد که روزه بگیرد تا آنکه به ولایت و منزل خود وارد شد، در منزل خود روزههاى نذرى خود را باید بگیرد.
کسى که نذر کرد که حینى روزه بگیرد، باید شـش ماه روزه بگیرد.
کسى که نذر کرد که زمانى روزه بگیرد، باید پنـج ماه روزه بگیرد.
کسى که نذر کرد که یک سال روزه بگیرد و نتوانست که تمام سال را متصل روزه بگیرد، یک ماه متصل باید روزه بگیرد و قدرى هم از ماه دیگر متصل به ماه اول روزه بگیرد و بعد بهطور تفرّق روزه بگیرد.
کسى که نذر کرد روزه بگیرد و معین نکرد که چند روز روزه بگیرد، واجب است که یک روز روزه بگیرد و مستحب است که شش روز روزه بگیرد.
«* احکام روزه صفحه 34 *»
کسى که نذر کرد که از هر ماهى روز معینى را روزه بگیرد و سفرى از براى او اتفاق افتاد، در سفر روزه نگیرد مگر آنکه در وقت نذر کردن معین کرده باشد که اگر در سفر هم باشم روزه بگیرم. در هر صورت بعد از سفر روزه گرفتن بر او واجب نیست ولکن مستحب است که بعد از سفر قضاء کند اگر در سفر نگرفته.
کسى که نذر کرد روزه بگیرد و نتوانست روزه بگیرد، از براى هر روزى یک مد از گندم یا از جو یا خرما به فقیر دهد.
حکم روزهاى که به نذر واجب شده در روزهاى که به عهد و قسم واجب شده جارى است.
روزههایى که تتابع و پىدرپى گرفتن شرط آنها است
روزه دو ماه پىدرپى واجب است در کفاره کسى که روزه ماه رمضان را از روى معصیت و عمد به حلال افطار کرده بهطور تخییر، و اگر به حرام افطار کرده بهطور جمع.
روزه دو ماه پىدرپى واجب است در کفاره ظهار هرگاه نتواند بنده آزاد کند.
روزه دو ماه پىدرپى واجب است در قتل خطاء هرگاه بندهاى نیابد که آزاد کند.
در قتل عمد روزه دو ماه پىدرپى واجب است بهطور جمع.
پىدرپى شدن روزه دو ماه و حاصل شدن تتابع در میان آنها و احکام سفر و بیمار و حیض و نفاس در فصل نذر گذشت و آن امور در اینجا هم جارى است.
«* احکام روزه صفحه 35 *»
کسى که براى امر مشروعى قسمى یاد کرد و بعد بخواهد خلاف آن را بکند که آن خلاف هم مشروع است، باید براى کفاره قسم خود سه روز متوالى روزه بگیرد اگر نتواند اطعام مساکین کند.
کسى که حج تمتع بهجا آورده و بهجهت نادارى نتوانسته در منىٰ قربانى کند، باید سه روز متوالى در مکه معظّمه روزه بگیرد و باید هفت روز متوالى هم بعد از رسیدن به وطن خود روزه بگیرد.
کسى که دو ماه پىدرپى روزه بر ذمه او است و در ماه شعبان روزه بگیرد و ماه رمضان فاصله شود، تتابع بهعمل نیامده و روزههاى ماه شعبان از براى روزه دو ماه پىدرپى محسوب نمىشود و بعد از ماه رمضان باید دو ماه پىدرپى روزه بگیرد، مگر آنکه قبل از ماه رمضان بیش از یک ماه روزه گرفته باشد اگرچه یک روزه متصل به یک ماه روزه باشد. پس در این صورت بعد از ماه رمضان باقیمانده دو ماه روزه را روزه مىگیرد و تتابع بهعمل آمده.
هرگاه دو ماه پىدرپى روزه بر ذمه شخصى است و شروع مىکند به روزه گرفتن پس در بین دو ماه بیمار و ناخوش مىشود، یا آنکه اگر زن است حائض مىشود یا مىزاید و افطار مىکند و بعد از برطرف شدن مانع روزه مىگیرد، تتابع بهعمل آمده و آنچه روزه پیش از بیماری و یا حیض و نفاس گرفته از براى روزه دو ماه پىدرپى محسوب است اگرچه مستحب است که روزه دو ماه پىدرپى را بعد از برطرف شدن مانع از سر گیرد.
هرگاه شخصى به روزه گرفتنِ دو ماه پىدرپى مشغول شد و در بین
«* احکام روزه صفحه 36 *»
دو ماه سفر کرد و در سفر افطار کرد، پس هرگاه در بین ماه اول سفر کرده تتابع بهعمل نیامده، و سفر مثل بیماری نیست چرا که بیمار به اختیار خود او نیست و سفر به اختیار خود او است. پس بعد از سفر باید روزه دو ماه پىدرپى را از سر گیرد و آنچه روزه پیش از سفر گرفته از براى دو ماه روزه محسوب نیست. و هرگاه سفر او در بین ماه دوم واقع شده اگرچه در دومین روز ماه دوم بوده تتابع بهعمل آمده و بعد از سفر باید باقیمانده دو ماه را روزه بگیرد و آنچه روزه پیش از سفر گرفته از براى روزه دو ماه محسوب است.
سایر روزههاى واجب که تتابع شرط آنها نیست
مُحرمى که در احرام بهجهت بیماری و اذیتى سر بتراشد و از براى کفاره بخواهد روزه بگیرد، واجب است که سه روز روزه بگیرد.
کسى که در روز عرفه از روی عمد پیش از غروب از عرفات کوچ کند باید در روز عید شترى نحر کند و اگر شتر نداشته باشد باید بهعوض هَدْى (قربانی) هجـده روز روزه بگیرد.
کسى که در مسجدى اعتکاف بهجا آورد و دو روز اعتکاف بهجا آورد، در روز سوم واجب مىشود بر او که اعتکاف بهجا آورد و روزه آن روز واجب است.
حالاتى که روزه در آن حالات مستحب است
مستحب است روزه در هر روزى غیر از روزهایى که در آنها روزه حرام یا مکروه است و تفصیل آنها گذشت.
«* احکام روزه صفحه 37 *»
در حال تنگدستى و در حال هر شدت و بلائى برای برطرف شدن آن روزه گرفتن مستحب است.
مستحب است روزه گرفتن در حال عُزوبت([11]) اگر نکاح کردن میسّر نشود.
کسى که در روز گرمى لِله روزه بگیرد که حرارت آن روز او را تشنه کند خداوند عالم جلّشأنه ملائکه چندى را به او موکّل کند که روى او را مسح کنند و او را بشارت دهند تا آنکه افطار کند. پس خداوند عالم جلّشأنه گوید چقدر بوى تو و رَوْح تو معطّر و طیّب است، اى ملائکه من شاهد باشید که من او را آمرزیدم.
زمستان بهار و ربیع مؤمن است که شبهاى آن براى نماز خواندن و عبادت کردن بلند است و روزهاى آن براى آسانىِ روزه گرفتن کوتاه است.
روزههاى مستحبى که در هر ماهى مستحب است
هرکس در پنجشنبه اول هر ماه و پنجشنبه آخر هر ماه و چهارشنبه وسط هر ماه روزه بگیرد، ثواب او مثل ثواب کسى است که در تمام سال روزه گرفته باشد چرا که ثواب هر روزه ده روز نوشته مىشود.
کسى که مشکل باشد بر او که در تابستان این سه روز را روزه بگیرد، مستحب است که در زمستان قضاء آنها را بگیرد.
کسى که روزه گرفتن این سه روز بر او مشکل باشد عوض هر روزى یک درهم به مسکین دهد، یا عوض هر روزى یک مدى از طعام به فقیرى
«* احکام روزه صفحه 38 *»
دهد، یا عوض هر روزى یک فقیرى را از طعام سیر کند و سیر کردن یک فقیر بهتر است از روزه یک ماه.
کسى که در سفر باشد بهعوض این سه روز از هر روزى یک مد از طعام به فقیرى دهد، ثواب روزه دهر از براى او نوشته شود.
هرکس در ایام بیٖض هر ماهى که روز سیزدهم و روز چهاردهم و روز پانزدهم باشد روزه بدارد گویا که در تمام دهر روزه گرفته.
روزههایى که در هر سال مستحب است
روز بیستوپنجم ذیقعده روزى است که خانه کعبه در آن روز وضع شده، پس کسى که در آن روز روزه بگیرد ثواب شصت ماه روزه براى او است و کفاره هفتاد سال گناه است.
روز بیستونهم ذیقعده روزى است که خداوند عالم جلّشأنه خانه کعبه را در آن روز نازل کرده، پس کسى که در آن روز روزه گیرد روزه او کفاره هفتاد سال گناه او خواهد بود؛ و نزول خانه کعبه با وضع آن منافات ندارد.
روز اول ماه ذیحجه روزى است که ابراهیم خلیلالرحمن؟ع؟ در آن روز متولد شده، پس کسى که در آن روز روزه گیرد خداوند عالم جلّشأنه براى او ثواب روزه شصت ماه را بنویسد، پس اگر کسى تا نُه روز روزه بگیرد ثواب روزه دهر برای او است.
روز هشتم ذیحجه روز ترویه است، پس کسى که از اول ماه ذیحجه تا آن روز روزه بگیرد ثواب هر روزى برابر است با ثواب صد بنده مؤمن
«* احکام روزه صفحه 39 *»
آزاد کردن و ثواب صد شتر قربانى کردن و ثواب صد اسب که بر آنها سوار شود و در راه خدا جنگ کند. و چون روز هشتم را روزه بگیرد ثواب دو هزار بنده آزاد کردن و ثواب دو هزار شتر قربانى کردن و ثواب دو هزار اسب سوار شدن و در راه خدا جهاد کردن براى او خواهد بود. و چون روز نهم که روز عرفه است روزه بگیرد آنچه ثواب که ذکر شد براى او خواهد بود و علاوه بر این کفاره شصت سال گناهى که پیش از روزه گرفتنِ روز عرفه کرده و شصت سال گناهى که بعد از آن روز مىکند خواهد بود.
روز نهم ذیحجه روز عرفه است و روزى است که توبه داود على نبینا و آله و علیه السلام در آن روز قبول شد. پس کسى که در آن روز روزه بگیرد کفاره نود سال گناه او خواهد بود. مگر آنکه ضعف روزه مانع از خواندن دعائى که وارد شده گردد، پس روزه نگرفتن و دعا خواندن بهتر است.
روز هجدهم ذیحجه براى مؤمنین روز عیدى است که بهترین و بزرگترین عیدها براى ایشان است و روزى است که رسولخدا؟ص؟ به امر الهى حضرت امیر صلواتاللّهعلیه را به امارت و امامت و خلافت و هدایت مؤمنین نصب فرموده، و درهمى در آن روز انفاق کردن برابر است با صد هزار درهم انفاق کردن در سایر روزها، و روزه گرفتن در آن روز در هر سالى برابر است با صد حجه مبروره مقبوله و با صد عمره مبروره مقبوله و روزه در آن روز در هر سالى برابر است با روزه دهرى، و روزه در آن روز از عبادت شصت سال بهتر است که بهطور اتصال شبانهروز در عبادت باشد.
«* احکام روزه صفحه 40 *»
روز اول محرّم روزى است که دعاى زکریا؟ع؟ در آن روز مستجاب شد و بعد از سن پیرى خود و پیرى زن او خداوند عالم جلّشأنه پیرى زن او را اصلاح کرد و یحیى را به ایشان عطا فرمود. پس هر کس در آن روز روزه بدارد دعاى او مستجاب گردد.
در روز تاسوعا و عاشورا گرسنه بودن و تشنه بودن با حزن و اندوه و گریه و زارى و نوحه و بیقرارى از افضل طاعات و اقرب قُرُبات است.
روز هفدهم ربیعالاول روز تولد حضرت رسول؟ص؟ است. پس کسى که در آن روز روزه بگیرد ثواب شصت سال روزه براى او است.
روز بیستوهفتم ماه رجب روزى است که رسولخدا؟ص؟ در آن روز به رسالت مبعوث شد. پس کسى که در آن روز روزه بگیرد خداوند عالم جلّشأنه در نامه عمل او ثواب روزه هفتاد سال بنویسد.
در روز نوروز مستحب است غسل کردن و جامه پاکیزه پوشیدن و روزه گرفتن.
روزه ماه رجب و شعبان
ماه رجب ماه حضرت امیرالمؤمنین علیه صلوات المصلّین است و روز اول ماه رجب روزى است که حضرت نوح؟ع؟ در آن روز به کشتى نشست و او و کسانى که با او بودند روزه گرفتند. پس کسى که در آن روز روزه بگیرد البته از اهل بهشت خواهد بود.
کسى که در روز اول ماه رجب روزه بگیرد آتش جهنم به اندازه مسافت یک سال راه از او دور شود، و کسى که هفت روز از آن را روزه
«* احکام روزه صفحه 41 *»
گیرد هفت در جهنم بر روى او بسته خواهد شد، و کسى که هشت روز از آن را روزه گیرد هشت در بهشت براى او گشوده خواهد شد، و کسى که ده روز از آن را روزه گیرد مسئلت او اجابت خواهد شد، و کسى که پانزده روز از آن را روزه گیرد آنچه را که بخواهد به او عطا شود، و کسى که بیستوپنج روز از آن را روزه گیرد به او گفته شود که عمل از سر گیر که گناهان تو آمرزیده شد، و کسى که تمام سى روز آن را روزه گیرد منادى ندا کند که اى بنده خدا گناهان تو آمرزیده شد پس عمل از سر گیر از براى آیندههاى عمر خود.
کسى که سه روز از اول ماه رجب و سه روز از وسط آن و سه روز از آخر آن را روزه گیرد گناهان گذشته و آینده او آمرزیده شود.
کسى که در روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه رجب روزه گیرد بهعوض هر روزى یک سال روزه و یک سال نماز و عبادت براى او نوشته شود.
کسى که از روزه گرفتن آن عاجز باشد بهعوض هر روز یک قرص نان به مسکین دهد ثواب روزه گرفتن آن روز براى او خواهد بود، و کسى که نداشته باشد هر روز این تسبیح را بخواند: سبحانَ الاِلٰهِ الجلیل سبحانَ مَن لاینْبَغِى التَّسبیحُ اِلّا لَه سبحانَ الْاَعَزِّ الْاَکرَم سبحانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ و هُوَ لَهُ اَهْل ثواب روزه آن روز براى او خواهد بود.
ماه شعبان ماه رسولخدا؟ص؟ است، کسى که روز اول آن را روزه بگیرد البته بهشت بر او واجب مىشود.
«* احکام روزه صفحه 42 *»
کسى که تمام ماه شعبان را روزه گیرد و روزه آن را به روزه ماه رمضان متصل کند، شهرین متتابعین توبة من اللّه جبرئیل او را ندا کند که عمل از سر گیر پس بهتحقیق که گناه تو آمرزیده شد. و صلوات فرستادن بر محمّد و آلمحمّد؟ص؟ در این ماه بیش از سایر ماهها مستحب است.
اعتـکاف
مستحب است اعتکاف در مساجد خصوص در ماه رمضان، خصوص در دهه آخر آن به طورى که خواهد آمد.
بعد از ماه رمضان اعتکاف در ماههاى حرام از سایر ماهها افضل است، و اعتکاف در دو ماه حرام پىدرپى از اعتکاف در یک ماه حرام افضل است. و مراد از ماههاى حرام: ذیقعدةالحرام، ذیحجةالحرام، محرمالحرام و ماه رجب است.
شرط اعتکاف روزه گرفتن است و بدون روزه اعتکافى نیست.
اعتکاف کمتر از سه روز نمىشود، پس چون دو روز روزه گرفتند و معتکف شدند روزه روز سوم و تمام کردن اعتکاف واجب میشود. پس بعد از روز سوم اگر نخواهند معتکف باشند مختارند، پس اگر خواستند معتکف باشند و روز چهارم و روز پنجم را روزه گرفتند و معتکف شدند واجب مىشود که روز ششم را روزه بگیرند و اعتکاف را تمام کنند. و همچنین در روز هفتم اگر بخواهند اعتکاف را فسخ کنند مختارند اما اگر روز هفتم و روز هشتم را روزه گرفتند و اعتکاف کردند روزه گرفتن روز نهم و تمام کردن اعتکاف واجب مىشود. و همچنین در هر دو روزى
«* احکام روزه صفحه 43 *»
اعتکاف و روزه مستحب است و در هر روز سومى بعد از دو روز، روزه گرفتن و اعتکاف را تمام کردن واجب مىشود.
جایز نیست از براى معتکف جماع کردن و بوى خوش استشمام کردن و استعمال عطرها کردن و مجادله و خرید و فروش کردن نه در شب و نه در روز.
مکان اعتکاف مسجدالحرام و مسجد پیغمبر؟ص؟ است و هر مسجدى که در آن نماز جماعت بهجا آورند و امام عادلى در آن به جماعت نماز کند، و در غیر مساجد اعتکافى نیست.
جایز نیست از براى معتکف بیرون آمدن از مسجد نه در شب و نه در روز مگر بهجهت ضرورتى و قضاى حاجتى و قضاى حاجت برادر مؤمنى و عیادت بیمار مؤمنى و تشییع جنازه مؤمنى.
هرگاه معتکف بهجهت ضرورتى از مسجد بیرون آمد جایز نیست براى او نشستن در مکانى مگر از براى تخلّى و امثال آن تا آنکه برگردد به مسجدى که در آن معتکف است.
هرگاه معتکف بهجهت ضرورتى از مسجد بیرون آمد جایز نیست براى او که در سایه راه رود بهطور اختیار مگر بهطور اضطرار.
هرگاه معتکف بهجهت ضرورتى از مسجد بیرون آمد براى او نماز خواندن در سایر مکانها جایز نیست و نماز نخوانَد در مکانى غیر از مسجدى که در آن معتکف شده، مگر در مکه معظّمه که در سایر خانههاى آن مىتواند نماز بخواند.
«* احکام روزه صفحه 44 *»
هرگاه معتکف بیمار شد یا زن معتکفه حائض شد به منزل خود مىروند و چون بیماری و حیض برطرف شد به مسجد برمىگردند و اعتکاف خود را تمام مىکنند.
زن بى اذن شوهر و مملوک بى اذن مولىٰ نمىتوانند معتکف شوند.
هرگاه معتکف جماع کند مانند کسى است که در ماه رمضان بدون عذرى افطار کرده و باید کفاره بدهد، پس بنده آزاد کند یا دو ماه پىدرپى روزه بگیرد یا شصت مسکین را طعام دهد.
هرگاه معتکف در شب جماع کند یک کفاره باید بدهد و هرگاه در روز جماع کند دو کفاره باید بدهد.
مستحب است از براى معتکف که در ابتداى اعتکاف شرط کند با خداى خود که اگر در بین اعتکاف عارضهاى روى داد مُعاف باشد، مثل مُحرم که در ابتداى احرام شرط مىکند با خداى خود که اگر در بین احرام عارضهاى روى داد معاف باشد.
«* احکام روزه صفحه 45 *»
پرسشها و پاسخهای فقهی
با توجه به نزدیک شدن ماه مبارک رمضان برای برخی این سؤال مطرح شده است که در مکلف شدن دختر و پسر، نُه سال و چهارده سال باید تمام باشد یا اینکه وقتی وارد نه سال و چهارده سال شدند؟
تمام شدن نُه سال و چهارده سال قمری منظور است.
باتوجه به این دو مسئله که در کتابهای مبارک «کفایه» و «جامع» آمده: «هرگاه به شهادت عدلین یا به شیاع یا به سایر علائم از برای اهل بلدی علم عادی حاصل شود که اهل بلدی دیگر ماه نو را دیدهاند _ چه در اول ماه رمضان و چه در اول ماه شوّال _ باید روزه بدارند از اول ماه رمضان و عید کنند در اول ماه شوال اگرچه اهل بلد مذکور ماه نو را ندیده باشند.» «حکم جمیع البلدان فی الهلال واحد فاذا رئی فی مصر و ثبت فی آخر بالشهود اخذ بقولهم.»
آیا مقصود از تعبیرات «بلد» و «جمیع البلدان» و «مصر» عام است چون ظاهراً قرینهای در این دو مسئله و یا احادیث وارده نیست که آنها را تخصیص زند، یا اینکه به دلیل دیگری بلادِ همافق مقصود است؛ مثلاً گفتهاند که نوع فقهای متقدّمین که اینگونه تعبیرات را در احادیث عام گرفتهاند به مسطح بودن زمین قائل بودهاند نه کرویّت آن؟
مراد بلاد همافق است به دلیل سیره مستمره فقهاء گذشته و معاصر و اهل شرع در همه زمانها.
«* احکام روزه صفحه 46 *»
در صورت دوم از مسئله بالا، مقصود از همافق بودن چیست؟
الف) بلاد همعرض جغرافیایی و در اینصورت:
1) آیا بهطور مطلق؟
2) با قید حجت بودن رؤیت در بلاد شرقی نسبت به غربی نه بالعکس؟
3) با قید درک کردن اهل هر بلد شب یکدیگر را اگرچه چند دقیقه؟
ظاهراً مقصود این است که اگر موانع رؤیت هلال در فضاء نباشد هلال برای اهل اینگونه شهرها قابل رؤیت باشد، گرچه اندازه ارتفاع هلال از افق در وقت غروب شمس هم در رؤیت ماه و عدم آن مؤثر است. از فرمایش شیخ بزرگوار استفاده میشود که بلاد همافق، بلاد متقاربه هستند که در مطالع و مغارب اختلافی نداشته باشند. و به بغداد و بصره مثال میزنند و مطلب را تأیید میفرمایند به بیان شیخ طوسی.([12])
ب) بلاد همطول جغرافیایی و در این صورت:
1) مطلقاً؟
2) با محدودیتی مثل نیمکره شمالی و جنوبی؟
طول در اصطلاح علم هیئت و نجوم مقصود است و میگویند ملاک همافق بودن این است که دارای خط طولی یکسان با هم باشند.
ج) آنطور که معمولاً تعریف میشود که اگر در شهر «الف» ماه رؤیت شود در شهر «ب» هم رؤیت میشود، ظاهراً دور پیش میآید و عملاً منتج نتیجهای نیست.
«* احکام روزه صفحه 47 *»
لطفاً این مسئله را بهطور واضح تبیین فرمایید به طوری که مشخص شود دقیقاً کدام بلاد همافق هستند.
شاید مراد این باشد که رؤیت هلال در شهر «الف» ملازم رؤیت آن در شهر «ب» است، و این تلازم همیشه و در همهجا تحقق نمییابد. زیرا اندازه ارتفاع هلال از افق در وقت غروب شمس متفاوت است و در رؤیت و عدم آن تأثیر دارد.
آیا آنچه موجب شرعی برای آغاز یا انجام ماه مبارک میباشد، «رؤیت» هلال است یا «امکان رؤیت» آن؟
رؤیت هلال است با چشم غیر مسلّح.
در کشوری مانند ایران با وجود پهناوری سطح آن و فاصله زیاد میان شهرهای غربی و شرقی و شمالی و جنوبی آن رؤیت در یک بلد کفایت از سایر بلاد میکند؟
ظاهر عبارت این است که کفایت نمیکند. زیرا اختلاف بین افق برخی بلاد با دیگری به اندازهای است که در یکی هلال قابل رؤیت است و در دیگری قابل رؤیت نیست.
اگر در بلدی به یکی از ادلّه چهارگانه (رؤیت، شهادت دو عادل، شیاع، تکمیل 30 روز) ماه نو ثابت نشد، آیا قاعده «لاتنقض الیقین الّا بیقین مثله» جاری میشود؟ و در ابتدا مستحب است بهنیت ندب روزه شعبانیه گرفتن و در انتها بهنیت وجوب روزه ماه رمضان گرفتن؟ یا قاعده دیگری جاری میشود؟
«* احکام روزه صفحه 48 *»
به مقتضای «صم للرؤیة» نمیتوان بهواسطه محاسبات و یا قاعدهای از قواعد مطابق سؤال عمل نمود گرچه نقل شده بعضی به جواز آن فتوی دادهاند، بلکه باید بهنیت مطلقِ روزه اکتفاء نمود.
در حال حاضر که در اکثر مواقع حلول ماه نو از طریق رسانههای جمعی گزارش میشود وظیفه چیست؟ آیا حکم شیاع را دارد؟ و آیا یک منبع رسانهای کفایت میکند؟ یا منابع مستقل متعدد حکم شیاع را دارد؟
باتوجه به اختلاف فقهاء در چگونگی آغاز ماههای قمری نمیتوان تنها به گزارش رسانههای جمعی اکتفاء نمود و مقصود از شیاع، شیوع یافتن رؤیت و مشاهده هلال است.
آیا رؤیت هلال فقط با چشم غیرمسلح معتبر است یا مسلح هم معتبر است؟ و در صورت دوم تا چه حد از تسلیح: عینک؟ دوربین دو چشمی (شکاری)؟ تلسکوپ؟ یا حتی تلسکوپهای هوشمند که پرتوهای منعکس از سطح ماه را رجحان داده و از پرتوهای مستقیم خورشید تفکیک میکند؟ به طوری که گاهی قبل از غروب آفتاب ماه رؤیت میشود و در دو سال اخیر بعضی از رؤیتها به این وسیله بوده است.
ظاهر فرمایش اکثر فقهاء رؤیت با چشم غیرمسلح است.
آیا رؤیت با چشم غیرمسلح و مسلح (به جمیع انواعش) بهجهت اثبات ماه نو، در اعتبار یکسانند؟
رؤیت با چشم غیرمسلح معتبر است و ظاهراً رؤیت با چشم مسلح مطلقاً بهتنهایی اعتباری ندارد.
«* احکام روزه صفحه 49 *»
امروزه با ارسال امواج رادیویی و ثبت انعکاس آن مکانِ ماه یا هر جرم آسمانی دیگر مشخص میشود. آیا اینگونه دریافتِ آثار مصداق رؤیت میتواند باشد؟یا محکوم به حکم منجّمین و منهیّالاتباع است؟
ظاهراً اینگونه رؤیتها بهتنهایی اعتباری ندارد.
آیا استناد به شکل خاص ماه در شبهای خاص: مثل نیمدایره در شب هفتم یا قرص کامل در شب چهاردهم بهعنوان دلیل برای محاسبه اول ماه جایز است؟
به اینگونه علائم نمیتوان ابتداء و یا انتهاء ماه را معین نمود و به آنها استناد کرد.
آیا اینکه ماه رمضان همواره 30 روز است صحیح است؟ و اگر بر حسب رؤیت 29 روز شد باید یک روز را قضاء کرد؟
در روایات زیادی این مطلب رسیده است، و در صورت مذکور در سؤال احتیاط این است که یک روز را قضاء کنند.
کسیکه طبق فرمایشات ماه مبارک را همواره 30روز میداند اگر بر حسب رؤیتْ ماه به 29روز ختم شد، آیا میتوان نتیجه گرفت که شبهای قدر یک شب جلوتر بودهاند؟ و در صورت جواب مثبت، آیا میتوان اعمال شب قدر را در ماههای 29روزهِ پیشبینی شده، شش شب بهجا آورد؟ چون فرمودهاند جایز است که اعمالی که در شبهای قدر وارد شده در هر شبی که احتمال رود که شب قدر است بهعمل آورند. آیا منظور احتمالِ مطلق است؟ یا اینکه اگر مبنای احتمال
«* احکام روزه صفحه 50 *»
محاسبه منجّمین یا تجربه آماری باشد اینگونه احتمالها مقصود نیست؟
آنطوری که حقیر میفهمد مراد از احتمال این است که اگر یومالشکِ ابتدائی مظنه این باشد (بهحسب شرایط) که اول ماه رمضان است اعمال شبهای قدر را میتوان در شش شب بهجا آورد. و شخص مفروض اگر فقیه است که وظیفه خود را مىداند و اگر مقلّد است از مرجع خود سؤال کند.
اگر به هر دلیل معلوم شد که ماه 30 روز بوده و ماه در شب اول رؤیت نشده بوده و کسی روز آخر ماه شعبان را فقط امساک کرده و نیت روزه مستحبی ماه شعبان نکرده، آیا همان امساک کفایت میکند و بهعوض قضاء روزی که نگرفته حساب میشود یا باید حتماً نیت روزه مستحبی کرده باشد؟
امساک در یومالشک ابتدائی باید بهنیت مطلق روزه باشد بدون تعیین ندب و یا وجوب، و اگر بهنیت روزه امساک کرده مطابق صورت مذکور در سؤال برای او روزه ماه رمضان حساب میشود.
کسی که روزه واجب بر ذمه او است، روز آخر شعبان را بهنیت یومالشک روزه بگیرد یا بهنیت روزه قضاء که بر ذمه او است؟
یومالشک را باید بهنیت روز آخر شعبان روزه گرفت و اگر معلوم شد که اول ماه مبارک رمضان بوده برای شخص حساب میشود و چنین کسی نمیتواند نیت واجب نماید.
«* احکام روزه صفحه 51 *»
نظر به اینکه در تقویم امسال (1441ق) ماه رمضان 29 روز است، برای درک ثواب روزه سهروزِ آخر ماه شعبان، از چه روزی باید روزه گرفت؟ سه روز از آخر شعبان روزه بگیریم یا چهار روز؟
اگر کسی میخواهد ثواب سهروز روزه آخر ماه شعبان را دریابد و احتمال میدهد روز آخر شعبان اول ماه رمضان شود، چهار روز آخر شعبان را روزه بگیرد.
مقصود از این فرمایش چیست؟ قال الصادق؟ع؟: لمّا ضرب الحسین بن علی؟عهما؟ … نادیٰ منادٍ من قبل ربّ العزّة: الا ایّتها الامّة المتحیّرة الظالمة بعد نبیّها لا وفّقکم الله لاضحیٰ و لا فطر ثم قال ابوعبدالله؟ع؟: لاجرم والله ماوفّقوا و لایوفّقون ابداً حتّیٰ یقوم ثائر الحسین؟ع؟.
در بیان مراد از فقره «لا وفّقکم الله لاضحیٰ و لا فطر» در این حدیث شریف اختلاف است. ظاهر عبارت این است که بهواسطه موانع جوّی از رؤیت هلال در ماه رمضان و ذیالحجة از انجام مراسم دو عید فطر و اضحیٰ محروم میشوند. و البته مرادْ مخالفان شیعه هستند که این نفرین شامل آنها است، و اگر شیعه هم بهحسب ظاهر موفق نشود از باب شمول آن نفرین نیست بلکه از باب: «یؤتکم کفلین من رحمته» است. لعنة الله علی الظالمین.
آیا باید به عدد عمل کرد یا به رؤیت؟ آیا ماه رمضان کمتر از سی روز هم میشود؟
یکی از مباحث فقهی درباره روزهای ماهها که هر ماهی چند روز است،
«* احکام روزه صفحه 52 *»
به ماه مبارک رمضان مربوط میشود که ماه مبارک رمضان سی روز است یا اینکه بیست و نه روز هم میشود باشد. در روایات ما از ائمه هدی سلام الله علیهم اجمعین دو دسته روایات رسیده و این دو دسته روایات بهظاهر با یکدیگر اختلاف دارد؛ دستهای از روایات است که ماه رمضان سی روز است نه کم میشود و نه زیاد، دستهای از روایات هم این مطلب را بیان میکند که ماه مبارک رمضان مثل سایر ماههای سال است کم میشود و زیاد میشود. زیاد شدن ماه یعنی سی روز تمام است، و کم میشود یعنی بیست و نه روز هم میشود باشد. روایاتی است که رسولخدا؟ص؟ برای ماه رمضان روزه نگرفتهاند مگر سی روز و هیچوقت کمتر از سی روز روزه نگرفتهاند. بعضی از روایات است که رسولخدا برای ماه مبارک رمضان بیست و نه روز هم روزه گرفتهاند. روایات در این مورد اختلاف دارد. بین فقهاء هم اختلاف پیدا شده درباره اینکه آیا میشود ماه رمضان بیست و نه روز شود یا نه؟ عدهای از فقهاء که البته از متقدّمین بودهاند فتوایشان این بوده که ماه رمضان بیست و نه روز نمیشود و باید به عدد رفتار کرد و حتماً سی روز روزه گرفت نه کمتر؛ این عده از علماء مانند مرحوم صدوق، مرحوم مفید، ابنطاوس، صاحب مجمع البحرین و چند نفر دیگر از علماء که مرحوم آقای کرمانى اسمشان را میبرند و فتوایشان را هم ذکر میفرمایند اینها قائل بودند که ماه مبارک رمضان سی روز است و کمتر نمیشود، و فتوایشان هم همین بوده که باید این ماه را به عدد روزه گرفت یعنی حتماً سی روز روزه گرفت.
«* احکام روزه صفحه 53 *»
دستهای از علماء و فقهاء هستند که میگویند باید به رؤیت و به آن حدیث جامع و کلی که در مورد روزه ماه مبارک رمضان یک اصل فقهی است و به شکل یک اصل است عمل کرد، یعنی از اصول کلیه است و از قواعد کلی فقه است که ائمه؟عهم؟ فرمودهاند: «صُم للرؤیة و افطر للرؤیة» روزه ماه رمضان را که شروع میکنی با رؤیت هلال شروع کن؛ یعنی تا هلال ماه مبارک رمضان رؤیت نشده نمیتوانی نیت ماه مبارک رمضان داشته باشی و همچنین «افطر للرؤیة» تا هلال ماه شوال را ندیدی و رؤیت نکردی باید قصد روزه ماه رمضان داشته باشی، اما همین که هلال ماه شوال رؤیت شد افطار واجب است اگرچه در روز سیام یا در شب سیام ماه رمضان مثلاً هلال رؤیت شود که ماه رمضان بیست و نه روزه شود. با رؤیت هلالْ اولِ ماه شوال میشود و باید فردای آن روز را افطار کرد و آن را عید گرفت. این هم یک دسته و یک نظر از فقهاء.
آنچه که بین این دو دسته روایات را جمع میکند و هر دو دسته از روایات در جای خودش به آن عمل میشود که هیچ کدام طَرح نشود فرمایش بزرگان ما+ میباشد. چون یکی از هنرها در فقه اسلام و فقه شیعه همین است، از هنرهای فقیه که نشان میدهد فقیه در فقاهتش نیرومند است و درایتش قوی است این است که به طوری بتواند بین روایات مختلف را جمع کند و مراد و مفاد معصوم بیان شود و مراد و مفاد از آیات و روایات مختلف بیان شود که موجب طرح هیچ طرف نشود. آنگونه که در فرمایشهای مکتبی بیان شده است آن روایاتی که میفرماید ماه
«* احکام روزه صفحه 54 *»
مبارک رمضان نه از سی روز کمتر است و نه از سی روز بیشتر، این بهحسب واقع است. بهحسب واقع خدا از وقتی که ماه رمضان را خلق کرده سیروزه خلق کرده و همیشه هم سی روز خواهد بود، ولی در اثر درهم شدن و مخفی شدن کبیسه شرعیه _ که کبیسه شرعیه همان کم شدن یک روز در دوران سال در هر چند سال است و ائمه؟عهم؟ این را در اثر تقیه مخفی فرمودند _ در اثر مخفی شدن آن حساب، وضع ماه و رؤیت هلالها تفاوت میکند و حسابها متفاوت میشود. از این جهت بهحسب ظاهر ائمه؟عهم؟ رؤیت را دستور فرمودهاند که به رؤیت هلال عمل کنید. ولی کسانی که متوجه این نکته هستند اگر بنابر رؤیت، ماه رمضان بیستونه روزه شد و در شب سیام هلال ماه شوال رؤیت شد، یک روز را احتیاطاً قضاء میگیرند و اگر روز آخر شعبان را بهنیت آخر شعبان گرفته باشند، خدا همان را اول ماه رمضان برای آنها حساب میکند. به اینطور این دو دسته روایات حل میشود.
من نمیدانستم که ماه رمضان 30 روز است. الآن چهل و پنج سال دارم و هیچ خاطرم نیست که روزههای پیشواز را میگرفتم یا خیر. تکلیفم چیست؟
اگر مقلّد مرحوم آقای شریف طباطبائی هستید تکلیفی دراینباره ندارید. زیرا از نظر مبارک ایشان ماه رمضان مانند ماههای دیگر 29 یا 30 میشود و اگر 29 روز شد، چه روز پیشواز را روزه گرفته باشید یا نگرفته باشید، تکلیفی ندارید.
«* احکام روزه صفحه 55 *»
علت اینکه شهادت نساء در رؤیت هلال معتبر دانسته نشده چیست؟ آیا در مقام شهادت است؟ یا مطلق است و حتی اگر زن مؤمنه و مقیدی که بهطور عادی احتمال دروغ گفتن دربارهاش داده نمیشود به انسان خبر داد، باز هم قولش معتبر نیست؟
شهادت زنها چه فقط خودشان و چه به ضمیمه مردان درباره ماهها چه ماه رمضان و چه غیر آن قبول نمیشود، و علت آن را در جایی ندیدهام. ولی اگر از شهادت آنها شیاع فراهم شود میشود به آن شیاع اعتماد کرد؛ آن هم از باب حجت بودن شیاع نه از باب اعتماد بر شهادت آنان.
آیا نوع اِطعام مؤمنین ثواب مختلف دارد؟ مثلاً افطاری به چلو خورشت یا کباب در ماه رمضان با افطاری دادن به یک خرما، ثواب یکسان دارد؟
هر نوع افطاری ثواب خودش را دارد.
اگرشخصی درماه مبارک یا در عرض سال از چند روز قبل به مهمانی دعوت شود و در روز مهمانی شخص دیگری هم او را دعوت کند، آیا از نظر شریعت جایز است مهمانی دوم را بدون اطلاع دادن به نفر اول قبول کند در صورتی که میزبان اول منتظر مهمان است؟
حکم کلی ندارد. باید هر کسی بهحسب شرایط خاص خود یا شرایط خاص مورد دعوت و دعوتکننده وظیفه خود را مشخص نماید.
در روزههای مستحبی هرگاه به شخص غذا تعارف کنند بهخصوص از ناحیه اهل منزل که اطلاع دارند شخص روزه است، باز هم میبایست افطار نمود یا خیر؟
«* احکام روزه صفحه 56 *»
عمده نیت است که شخص تصمیم داشته باشد که اگر کسی به او تعارفی نکرد روزه را ادامه دهد. حال اگرچه کسی بداند که او روزه است و مخصوصاً تعارف میکند که او افطار کند، استحباب دارد که افطار کند و از آن نیت خود اجر خواهد برد.
بسیار شایع شده است که خانمها برای روزه گرفتن تمام ماه مبارک رمضان برای آنکه حائض نشوند از خوردن قرص (اِلدی) استفاده میکنند، آیا این کار صحیح است؟
اگر ضرر نداشته باشد اشکالی ندارد.
حکم استفاده از اسپری برای بیماری که باید در ساعت بهخصوص در حلق و ریه پاف کند (در دهان بزند) در ایام ماه مبارک رمضان و با دهان روزه چیست؟
اگر روزه باعث شدت این بیماری نمیشود و بیماری دیگری هم ندارد که روزه برای او ضرر داشته باشد، و اگر بخواهد روزه بگیرد ناچار میشود از استعمال آن (اسپری) میتواند روزه بگیرد.
حکم استفاده از آمپول در حال روزه چیست؟
آمپول اشکالی ندارد، ولی آمپولهای تقویتی را بعد از مغرب استفاده کنند.
آیا در زمان روزه داشتن میشود با حنا خضاب کرد؟
اشکالی ندارد.
آیا وارد شدن آب به رحم زن روزه را باطل میکند؟ اگر باطلکننده روزه است کسیکه تا به حال نمیدانسته و روزه استیجاری میگرفته است حکمش چیست؟
«* احکام روزه صفحه 57 *»
داخل آب شدن و مکث نمودن براى زن روزهدار کراهت دارد و باطلکننده روزه نیست.
در روایات درباره غیبت کردن، نمّامی کردن، نظر به نامحرم، دروغ گفتن، ظلم کردن میفرمایند روزه را باطل میکند. (کذب بر خدا و رسول؟ص؟ و ائمه؟عهم؟ قطعاً باطل میکند.) در کتاب مبارک «جامع» میفرمایند: «یستحب القضاء لمن اغتاب اخاه المسلم او کذب علی اللّه و علی رسوله و علی الائمّة فی الصیام و الاحوط عدم ترکه القضاء فی الکذب اذا تعمّد.» و درباره غیبت وارد شده: الغیبة تفطر الصائم و علیه القضاء.
حال این موارد را میتوان مفطر اخلاقی دانست؟ یا باید رعایت این امور را از شرایط قبولی روزه دانست و مفطر بودن مربوط بهجهت قبولی روزه باشد؟ یا بهحسب فتوای مرحوم آقای کرمانى فقط درباره غیبت باید قضاء را مستحب دانست و از مابقی سکوت کرد و به اجمال گذرانید؟ و با توجه به حاشیه «فصل الخطاب»([13]) چه حکمی درباره این موارد میتوان داشت؟ در کتاب مبارک «کفایه» میفرمایند:
«* احکام روزه صفحه 58 *»
«مستحب است از براى روزهدار که جمیع اعضاى خود را حفظ کند از آنچه خدا کراهت دارد آن را، پس چشم او روزه باشد و نظر نکند به چیزى که خدا به آن راضى نیست، و گوش او روزه باشد و گوش ندهد به چیزى که خدا به آن راضى نیست، و زبان او روزه باشد و نگوید چیزى که خدا به آن راضى نیست، و دست او روزه باشد و نکند کارى که خدا به آن راضى نیست، و پاى او روزه باشد و نرود به راهى که خدا به آن راضى نیست، و همچنین در باقى اعضاء و جوارح خود روزه باشد.»
جمع اخبار همان است که مرحوم آقاى کرمانى فرمودهاند که هر عضوی باید روزه باشد یعنی امساک کند از آنچه بر آن جایز نیست و اگر خلاف کرد همان عضو افطار کرده و روزهاش باطل است، و اما از نظر فتوی همان است که در کتاب مبارک «جامع» فرمودهاند: «یستحب القضاء . . .» و ما نمیتوانیم این استحباب را تعمیم بدهیم.
شعر خواندن در ماه مبارک رمضان مکروه است. خواندن مصائب و مدایح چطور؟
منظور از حکم مذکور، شعرِ تخیّلی است که اساسی ندارد و اینگونه شعرها مکروه است. بعضی احتمال دادهاند که بهطور کلی «نظم» مکروه است و از این جهت در هر شعری احتیاط میکنند. ولی ما میبینیم بزرگان+ در ماه رمضان ساده بدون اینکه تقطیع کنند شعر خواندهاند؛ و گاهی هم بین دو مصرع کلمه «معلوم» را میگذارند.
پس عمل بزرگانمان به هر دو صورت است. البته نوعاً اشعاری که برای
«* احکام روزه صفحه 59 *»
تقطیع بین آن «معلوم» میآورند احتمال میرود که جنبههای شعری در آن باشد. مثلاً «نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار» نظمی است که شعریّت و تخیّل در آن آمده است: الف، قامت و لوح دل. شاید در این موارد کلمه «معلوم» میگفتهاند. آنچه مهم است این است که عمل بزرگان به هر دو صورت است. مصائب و مدایح مشکلی ندارد.
در کتاب مبارک «کفایه» میفرمایند: «مکروه است از برای روزهدار بوییدن گلها و یا ریاحین بهخصوص نرجس.» و «مستحب است روزهدار خود را به عطرهای غیرمشک معطر کند خصوص در اول روز.»
پرسش: مگر در قدیم عطرها از گلها به دست نمیآمده (برخلاف عطرهای امروزه که نوعاً شیمیایی است) پس چگونه برای روزهدار بوییدن گلها مکروه و استعمال عطر آنها مستحب است؟
در احکام شرعیه باید متعبّد بود و دلیل همان اصل و یا نص است، علت آنها برای ما روشن نیست مگر آنچه فرموده باشند و قیاس نمیشود کرد. شاید نظر به این بوده که این نوع گلها داراى گردههایى است که بهواسطه بوییدن وارد بینى و حلق مىشوند ولى عطرها آن گردهها را ندارند.
خانمی برای اینکه فردا بتواند روزه بگیرد شبهنگام غسل کرده است ولی در بین روز متوجه میشود مقداری لاک به ناخنش چسبیده است. آیا چون غسلش باطل است روزه هم باطل است؟
احتیاطاً روزه را قضاء کند.
در یکی از سحرهای ماه مبارک متوجه زمان اذان نبودیم که همزمان با
«* احکام روزه صفحه 60 *»
شروع اذان صبح لقمه آخر را فرو بردیم. باتوجه به عمدی بودن، آیا قضاء روزه و کفاره بر عهده ما است؟
اگر یقین دارید که اذان به موقع بوده و باز هم لقمه را فرو بردهاید باید به وظیفهای که در کتاب مبارک «کفایه» فرمودهاند عمل کنید.
شخصی از ابتداء تکلیف تعمداً روزه نگرفته و حساب کرده است که امروز 200 میلیون تومان کفاره بدهکار است. آیا به فقراء داده شود یا مساکین؟
به مساکین داده میشود، ولی احتیاط این است که به فقراء داده شود.
آیا میتواند به فرزند خود که ازدواج کرده و مسکین محسوب میشود بپردازد؟
میشود.
اگر باید میان فقراء تقسیم شود، میتواند بیش از خرج یکسال را به یکنفر بپردازد؟ مثلاً به هر نفر ده تا بیست میلیون بدهد.
در دفعات متعدد اشکالی ندارد.
کسی که بر گردن او روزه واجبی غیر از روزههای قضاء ماه مبارک رمضان باشد مثل روزه کفاره یا نذر و مانند آن، میتواند روزه مستحبی بگیرد؟
در روزهایی که روزه مستحب است بهنیت روزه واجب که بر عهده دارد روزه بگیرد. امید است ثواب مستحبی را هم به او بدهند.
کسی که شغلش بنائی است و با چوب هم سروکار دارد و گردوخاک
«* احکام روزه صفحه 61 *»
غلیظ به گلویش وارد میشود، روزهاش چه حکمی دارد؟ در ضمن از ماسک هم استفاده میکند.
روزه فاسد میشود. یا شبها کار کند یا اگر میتواند و تمکّن دارد ماه رمضان کار را تعطیل نماید.
اگر شخصی خودش روزه قرض داشته ولی فراموش کرده یا حکم را نمیدانسته و روزه استیجاری به نیابت کسی گرفته و بعد متوجه اشتباه خود شده، آیا میتواند روزههایی که به نیابت کسی گرفته بهجای روزههای قرض خود قرار دهد و روزههای نیابتی را اعاده کند؟
این شخص روزههای خود را بگیرد و روزههای استیجاری که گرفته اعاده ندارد.
زنی که روزههای دوران بارداری و شیردهی را نگرفته و چهبسا چند فرزند پشت سر هم به دنیا آورده و میسر نشده آن روزهها را قضاء نماید، وظیفه او چیست؟
اگر در تمام مدت مذکور شرعاً معذور بوده قضاء ندارد.
شخصی که مدتی است روزههای کفاره دو ماه پیدرپی خود را میگیرد، در روز عاشوراء وظیفهاش چیست؟
اگر بیش از یک ماه روزه گرفته، اگر روز عاشورا روزه نگرفت اشکالی ندارد.
اگر کمتر از یک ماه روزه گرفته، روز عاشورا روزه بگیرد.
اگر اوایل روزه گرفتنش است و میتواند روز عاشورا روزه نگیرد و از روز بعد شروع کند، از ابتدا شروع کند.
«* احکام روزه صفحه 62 *»
شخصی در ابتداء سنّ تکلیف با اینکه بهطور اجمال میدانسته که باید روزه بگیرد، اما بهعلت بیتوجهی و بیمبالاتی و یا چون بهخوبی مسئله برای او جا نیفتاده بوده، چند سالی را روزه نگرفته. وظیفه او درباره روزههای آن چند سال چیست؟ ضمناً نمیداند که چند سال روزه نگرفته است.
اگر میتواند روزه بگیرد به اندازهای که یقین دارد قضاء نماید و برای هر روز یک کفاره هم بدهد.
اگر مکلفی تا چند سال نداند که مکلف شده (مثلاً پسر ۱۲سالهای که به بلوغ رسیده) و بعد از چند سال تازه متوجه احکام جنابت شود؛
۱) برای روزههایی که در سنوات جهلش افطار کرده کفارهای هست؟
چون جاهل بوده کفاره ندارد.
۲) اگر این شخص _ نعوذ بالله _ در ایام جهلش در روز ماه مبارک مرتکب حرامی شده باشد، تکلیفش چیست؟
مانند صورت اول است.
کسیکه در ماه مبارک رمضان معصیتی را مرتکب شده و نمیدانسته که آن عمل کفاره دارد و بعدها متوجه میشود، آیا حال که متوجه شده باید کفاره عمل زمان نادانی خود را بدهد یا خیر؟
باید کفاره بدهد.
اگر مسافری در ماه مبارک رمضان قبل از ظهر به وطن رسید و در سفر نیت روزه کرد و تا وطن بهقصد روزه امساک کرد، اگر در وطن باطلکننده روزهای بهجا آورد و قبل از ظهر محتلم شد، بفرمایید حکمش چیست؟
«* احکام روزه صفحه 63 *»
اگر پیش از ظهر وارد وطن شده و مفطری در سفر انجام نداده واجب است قصد روزه کند و در سفر نباید قصد و نیت روزه نماید؛ اگر خواست امساک میکند. پس در صورت مذکور حکمش حکم کسی است که عمداً روزهاش را باطل کرده و باید قضاء کند و مطابق دستور در کتاب مبارک «کفایه» کفاره بدهد. و احتلام در روز، روزه را باطل نمیکند.
کسیکه در ماه رمضان در حال خوابوبیداری به حلال ارضاء شود، چه حکمی دارد؟
اگر ارضاء شدنش در شب باشد چیزی بر او نیست. و اگر در روز باشد و باتوجه و عمد این کار را کرده است، باید کفاره بدهد. (یا شصت روز روزه بگیرد یا شصت مسکین را اطعام کند.)
اینکه در خوابوبیدارى بوده: اگر در روز بوده، آیا عمدی بوده است یا نه، یعنی متوجه بوده است که میخواهد ارضاء شود یا خیر؟ اگر متوجه بوده، روزه را قضاء میکند و کفاره میدهد.
زنی که در نوجوانی خودارضایی میکرده و غسل نمیکرده است، امروز چه وظیفهای دارد؟ آیا نمازها و روزههای خود را باید قضاء کند؟
اگر به حکم شرعی جاهل بوده نباید قضاء کند، ولی اگر حکم را میدانسته باید قضاء کند.
آیا میتوان تمام کفارههای روزههای یک شخص را به یک مسکین داد مثلاً به یک نفر بیشتر از یک مدّ داد؟ (در کتاب مبارک «کفایه» فقط برای فطریه بیان شده که میتوان بیشتر از یک فطریه را به یک نفر داد.)
منعی ندیدهام، اگر احتیاط شود بهتر است.
«* احکام روزه صفحه 64 *»
روزههای قضاءشده در ماههای رمضان در سالهای مختلف را میشود از سالهای نزدیکتر به زمان حال گرفت تا از پرداخت کفاره معاف شویم، یا حتماً باید بههمان ترتیبی نیت کنیم که قضاء شده است؟
ظاهراً باید بههمان ترتیب که قضاء شده قضاء شود.
اگر شخصی بهعنوان مأموریت حسابداری در ماه مبارک رمضان به مسافرت برود و تمام ماه را روزه نگیرد و بعد از ماه یک شب در حسینیه اطعام دهد، عوض کفاره او محسوب میشود؟ و اگر شخص نداند چقدر کفاره باید بدهد وظیفهاش چیست؟
مسافر کفاره نمیدهد ولی روزههایی که نگرفته قضاء میکند.
آیا در زمان روزه داشتن میتوان خضاب کرد؟
اشکالی ندارد.
اگر هنگام روزه داشتن پیاز رنده کنیم بهگونهای که تُندی بوی پیاز به حلق اثر کند، تکلیف چیست؟
فرمایشی ندیدهام که اشکال داشته باشد.
در برخی کشورها طول روز به بیش از 19 ساعت میرسد، حکم روزه در این کشورها چیست؟
اگر در آن منطقهای که هستند بهصورت موقّت حضور دارند، نیت ده روز نکنند و روز نهم از آن منطقه خارج شوند بهقدر مسافت شرعی (هشت فرسخ رفت، یا چهار فرسخ رفت و چهار فرسخ برگشت) و نماز خود را هم قصر کنند و وقتی به وطن برگشتند روزه را قضاء کنند.
«* احکام روزه صفحه 65 *»
اما اگر ساکن آن منطقه هستند، برای روزه طبقِ بلادِ مُعتدله عمل کنند. بلاد معتدله را در نظر بگیرند، هر وقت آنجا موقعِ مثلاً افطارشان شد آنها هم افطار کنند؛ اما نماز مغرب را هر وقت که غروبِ شرعی در منطقهشان شد، بخوانند.
در کتاب مبارک «کفایه» در خصوص مسافری که زمینی یا درختی را مالک است، اختیار ذکر میفرمایند. آیا زن و فرزند و واجبالنفقه مالک هم داخل این امر هستند یا آنکه بهخصوص هر یک باید زمینی و درختی جداگانه بخرند؟
اینگونه مسائل به شخص مکلف مربوط است و تکلیف هر مکلفی جداگانه است. مانند واجب بودن خود نماز و یا خود روزه که بهخصوص به هر فرد مکلفی تعلق میگیرد. بنابراین هر یک باید مالکیتی جداگانه داشته باشند.
در خرید درخت جهت اتمام نماز یا گرفتن روزه هر درختی مُجزی است یا باید درخت میوه باشد؟
تفاوت نمیکند، مطلق درخت فرمودهاند.
آیا کاشت نهال توسط شخص مسافر در مقصد بهمنظور اتمام نماز و گرفتن روزه، در اماکن مشاع و عمومی مانند باغچههای خیابان یا پارکها و پیادهروها جایز و کفایتکننده است؟
اگر عرفاً مالکیت بر آن صدق میکند یعنی میگویند این درخت مال فلانی است مثلاً، کفایت میکند.
«* احکام روزه صفحه 66 *»
حکم کاشت نهال بهاین منظور در باغچه منزل استیجاری بدون اطلاع صاحب ملک چیست؟
اطلاعدادن لازم نیست. اگر رضایت او معلوم و یقینی باشد اشکالی ندارد.
درختانی را که در حسینیههای شهرستانها است که متعلق به امام؟ع؟ است برخی میگویند نمیشود خرید و فروش کرد (برای تمام خواندن نماز و روزه گرفتن) و برخی میگویند از کسی که مِلک بهنام او است باید اجازه گرفت. حکم شرعی دراینباره چیست؟
خرید و فروش اینگونه درختها صحیح نیست.
یکی از رفقای شاهرود که مجرد است در دانشگاه سمنان قبول شده و بهنیت دو سال به آنجا نقل مکان کرده، ولی هفتهای دو روز به شاهرود و خانه خودشان میآید یعنی هر بار کمتر از ده روز در سمنان است. برای خریدن درخت هم اقدام کرده ولی ظاهراً موفق نشده، حکم نماز و روزهاش چیست؟
در چنین مواردی _ اگر سفر جزء کار آنها نباشد و یا سفر معصیت نباشد _ حکم دو وطن داشتن است که در هر دو جا نماز تمام است و روزه هم واجب میباشد.
درباره متعلمین شهرستانی که بیشتر ایام سال را در مشهد هستند حکم نماز و روزه ایشان چیست؟ چون گاهی ممکن است کمتر از ده روز در مشهد باشند.
جواب این سؤال همان جواب سؤال سابق است و در این حکم یکسانند.
«* احکام روزه صفحه 67 *»
بعضی افراد در شرکتهایی مثل راهسازی و غیره کار میکنند و هر روز مقداری راه که چهار فرسخ یا بیشتر است میروند و برمیگردند، حکم نماز و روزه آنها چگونه است؟
چنین اشخاصی که سفر جزء کار آنها است نمازشان تمام است و روزهشان را میگیرند، و حکم چنین اشخاصی در کتاب مبارک «کفایه» بیان شده است.
شخصی ساکن جندق است و در مرغداریای در چاهملک مشغول کار است به اینطور که پنچ روز مرغداری کار میکند و بعد یک یا دو روز یا بیشتر جندق است، باز هفت روز یا نه روز چاهملک است باز به جندق برمیگردد. آیا سفر چنین شخصی مثل مُکاری و جَمّال عمل و کارش محسوب میشود؟
نماز او تمام است. مُکاری، سفر کارش است ولی این مورد سفر جزء کارش است.
شغلهایی که لازمه آن سفر کردن نیست ولی گاهی به دلیل شرایط کاری شخص مجبور به سفر کردن میشود، آیا آن شخص حکم مسافر را دارد؟ بهطور مثال شغل حسابرسی اکثراً درون شهر میباشد ولی در مقطعی از سال (شش ماه ابتدای سال شمسی) احتمال رفتن مأموریت زیاد است و بعضاً پیش آمده چهار ماه از شش ماه ابتداء سال را در مأموریت بوده و اکثر مأموریتها کمتر از ده روز میباشد.
اگر سفر جزء کار حساب می شود مطابق دستور در کتاب مبارک «کفایه» رفتار کنید مانند کسانی که سفر جزء کارشان است.
«* احکام روزه صفحه 68 *»
شغل ما طوری است که فقط هفت ماه اولِ سال کار داریم و در پنج ماه بعد کلاً اصفهانیم. در هفت ماه اول که کارمان زیاد است برای کار به شهرهای دیگر فرستاده میشویم ولی قاعده خاصی ندارد. ممکن است دو ماه به شهر دیگری نرویم و ممکن هم هست که در یک ماه به چند شهر مختلف فرستاده شویم. آیا در چنین شرایطی در مأموریت نماز کامل است یا شکسته؟
جواب این سؤال همان جواب سؤال سابق است.
در اداره برق کار میکنم در بخش رسیدگی به شهرهای حومه و نود و هشت درصد کارِ ما سفر به این شهرها است و این سفرها هم معمولاً بیش از صد کیلومتر است، اگر این سفرها هر روز نباشد هفتهای است. وظیفهام در قبال نماز و روزه چیست؟
جواب این سؤال همان جواب سؤال سابق است.
کسی که سفر جزء شغل او است هرگاه سفر خارجی یا سفری که خارج از برنامه کاری او است برود باید نمازش را قصر بخواند یا تمام؟
فقط در سفرهایی که برای کسب میرود نماز خود را تمام میخواند و روزهاش را میگیرد و در غیر این سفرها حکم مسافر را دارد.
برای اینکه رفقا موفق به روزه ماه مبارک باشند و نیز برای بعضی رفقا که میخواهند امامت جماعت کنند اینطور دأب شده که درخت میخرند و به اینطور نماز را کامل میخوانند و روزه را هم میگیرند. در این خصوص چند فتوی از مشایخ عظام+ در دست است که ذیلاً مرقوم میشود.
«* احکام روزه صفحه 69 *»
الف) آقاى شریف طباطبائى در کتاب مبارک «کفایه» میفرمایند: «کسیکه در بین سفر برسد به مزرعه خود یا به زمینی که مالک آن است اگرچه بیش از یک درخت مالک نباشد ولکن آن مکان وطن او نباشد، مختار است که نماز را تمام کند یا قصر کند مادام که در آن محل است و بعد از تجاوز از آنجا قصر میکند.»
ب) آقاى مرحوم کرمانى در کتاب مبارک «جامع» میفرمایند: «من وصل الی ضیعة له او ارض و لیس له فیها منزل یستوطنه فهو فیه بالخیار انشاء قصّر و افطر و انشاء اتمّ و صام و لو لمیکن له فیها الّا نخلة واحدة.»
ج) شیخ مرحوم در جواب سائلی که میپرسد: «هل یکفی فی الملک انیکون شبراً فی الارض او شجرة ام لابدّ من منزل یستوطنه المدّة المعلومة و هل یکفی الاستیطان فی البلدة التی فیها الملک ام لابدّ من الاستیطان فیه نفسه؟» میفرمایند: «یکفی فی الملک انیکون شبراً او شجرة و یکفی الاستیطان فی البلدة التی فیها الملک مطلقاً.»
و از این واضحتر _ والحمدللّه _ فرمایش آقاى مرحوم کرمانى است که در جواب سائلی میفرمایند: «شخصی که در قریه یا شهری ملکی دارد _ اگرچه کم باشد حتی درختی _ مادام که در آن قریه میباشد یا در آن شهر اگر شهر به نوعی است که فیمابین اجزای آن اتحاد عرفی است اشکالی در جواز تمام کردن صلوة و گرفتن روزه نیست قبل از نیت اقامه.»
«* احکام روزه صفحه 70 *»
حال سؤالی که مطرح است این است که آیا مسافت هم شامل این ملکیت میشود یا خیر؟ و ظاهر فتوای آقای مرحوم عدم اعتبار مسافت است چون میفرمایند: «اگر شهر به نوعی است که فیمابین اجزای آن اتحاد عرفی است» مثلاً اگر در بین اقامتِ چهار روز در شاهرود از شهر خارج شدیم اما از چهار فرسخ تجاوز نکردیم باز هم نمازمان را میتوانیم کامل بخوانیم و همچنین روزه که یک مقداری پیچیدهتر است؟ چندی پیش مسئلهای پیش آمد که گویا بعضی رفقا مسافت را هم معتبر دانسته بودند. حکم را بیان فرمایید تا عمل نماییم.
به فرمایش صریحی برخورد نکردهام ولی ظاهراً از جمله «مادام که در آن قریه میباشد…» که مستفاد از احادیث است برمیآید که اگر از قریه و یا شهر خارج شد حکم جوازِ تمام خواندن نماز و روزه گرفتن برطرف میشود؛ مگر آنکه وقتی روزه میگیرد بعد از ظهر از آنجا خارج شود که در این صورت روزهاش صحیح است. و بهطور کلی طریق احتیاط روشن است.
و همچنین مشکل دیگر این است که برادران وقتی وارد شهری میشوند درخت میخرند و بعد که خارج میشوند برای فسخ ملکیت اقدامی نمیکنند و این امر برای کسانی که به شریعت مقیدند (چون باید تمام شرایط مالکیت و خیلی مسائل دیگر را رعایت کنند) باعث عسر و حرج است. آیا میشود بیع و شراء بهصورت مشروط باشد که فروشنده بگوید این درخت را به شما فروختم به صد تومان مشروط بر اینکه هر وقت صد تومان شما را پس دادم درخت مال خودم باشد؟
«* احکام روزه صفحه 71 *»
در اینگونه موارد نوعاً به مسامحه میگذرانند و کسیکه قصد مراجعت به آنجا نداشته باشد گویا رفعِ ید مینماید و به مالک میبخشد. گرچه بهتر و احتیاط این است که در هنگام رفتن از آنجا به هبه کردن درخت تصریح کند.
اگر در شهری خانهای بهطور مشاع به برادران و خواهران به ارث رسیده و تقسیم نشده و الآن مادرشان در آن است، هر کدام از فرزندان که به آن شهر بروند نماز و روزهشان تمام است؟
اگر قصد ده روز ندارند میتوانند قصر یا تمام بخوانند.
کسی که از طرف شرکت بهطور اجبار به مأموریت فرستاده میشود و سفر و مأموریت شغل او نبوده، نماز و روزه خود را در این سفر پنجروزه چه کند؟
اگر سفرش مباح است نماز را قصر کند و روزه نگیرد.
رانندهای که همراه با خانواده به مشهد بار برده و دو سه روزی هم محض همراهی با خانواده در مشهد اقامت کرده حکم نماز و روزه او چیست؟
او به وظیفه خود رفتار مىکند و همراههاى او حکم مسافر دارند.
در روزهایی که راننده برای کارش در سفر است تکلیف او و خانوادهاش روشن است، بفرمایید در روزهایی که به درخواست خانواده سفر خود را محض زیارت یا سیاحت طولانی میکند آیا باز هم سفر کاری محسوب میشود و باید نمازش را تمام بخواند و روزه بگیرد یا خیر؟
هر سفری که غیر از سفر مربوط به کارش باشد مسافر خواهد بود و باید به احکام مسافر رفتار نماید.
«* احکام روزه صفحه 72 *»
کسی از مسیری غیر از مسیر همیشگی به سمت محل کار خود میرود و در بین راه میماند و ظهر به محل کار خود نمیرسد. روزه او چگونه است؟ (۲۰ کیلومتر با محل کار خود فاصله داشته است.)
آن روزه را قضاء مىکند.
کسی دو کار داشته باشد: یکی هر روزه و یکی بهندرت و محل کارها با هم فاصله داشته باشد. آیا در مسیر یا محل کاری که بهندرت دارد روزه او صحیح است؟
اگر عرفاً آن دو محل کار یکى گفته نمىشود، در مسیر نیت روزه نمىکند و اگر قبل از ظهر (زوال آفتاب) به محل کار رسید و مُفطِرى انجام نداده نیت روزه مىکند و اگر بعدازظهر رسید آن روز را قضاء مىکند.
آیا محل کار هم مثل وطن تا ۴ فرسخِ اطرافش روزه صحیح است؟
تا جایى که محل کار گفته مىشود روزه صحیح است. محل کار حکم وطن ندارد.
تذکــــــر: در کربلا و نجف هر یک از برادران و خواهران ایمانى در ماه مبارک رمضان قصد ده روز نداشته باشند و قصد روزه گرفتن هم نداشته باشند، در صورتی که مانع شرعی مانند بیماری و امثال آن برای روزه گرفتن ندارند، از باب احتیاط نماز ظهر و عصر و عشاء را تمام نخوانند و قصر بخوانند و از فضیلت تمام خواندن صرف نظر نمایند. این تذکر مخصوص ماه مبارک رمضان است.
با توجه به فرمایشی که فرموده بودید در کربلا انسان در نزد هر نمازی
«* احکام روزه صفحه 73 *»
مختار است که تمام بخواند یا قصر کند، ولی در ماه رمضان اگر روزه میگیرد کامل بخواند، نماز عشاء را با توجه به اینکه در شب روزه نیست میتواند قصر کند؟
اگر مىخواهد روزه بگیرد و قصد ده روز ماندن ندارد احتیاط این است که نمازها را بدون تفاوت تمام بخواند.
کسیکه برای امور حرام مثل زنا و لواط سفر کند و روزه خود را باز کند، چه حکمی دارد؟
در سفرِ حرام باید نماز را کامل خواند و روزه را گرفت. اما اگر روزه نگرفت بعداً روزه را قضاء کند و کفاره بدهد. (یا شصت روز روزه بگیرد یا شصت مسکین را اطعام کند.)
ظاهراً زمین اتاق درس آقای شریف طباطبائی در جندق بعد از وفات ایشان به هر دلیل که بوده تقسیم نشده و در واقع از نسلی به نسلی رسیده و با فوت مادربزرگم، سهمالارث ایشان از اتاق درس به فرزندانشان رسیده است. آیا نماز ما (بنده و والدینم) در جندق باید تمام باشد یا شکسته؟
اگر به بقاء مالکیت یقین عادی دارند اگر والدین شما قصد ده روز ندارند در قصر و اتمام اختیار دارند. ولی شما حکمتان جدا است تا بعد از فوت ایشان مالک شوید و اکنون شما مالکیتی ندارید، مگر اینکه آنان به شما تملیک کنند. بنابراین اگر در عرف، مالکیت صدق میکند والدین شما اختیار دارند و اگر مالکیت صدق نمیکند مخیَّر نیستند. گذشته از آنکه باید مطمئن باشید که سهمالارث بهعنوان اتاق درس بخشیده نشده باشد.
احکام
زکات و صدقات
اقتباسی از کتاب مبارک
کفایة المسائل
«* احکام زکات وصدقات صفحه 75 *»
وجوب زکات
زکات واجبى از واجبات اهل اسلام است.
مُنکِر وجوب زکات منکر ضرورت اهل اسلام و ایمان است و کافر و مرتدّ است اگرچه به سایر امور مسلّمه اسلامیه معترف باشد.
مانع زکات معاقَب است و در دولت حق او را به قتل مىرسانند.
مالى ضایع نمىشود نه در دریاها و نه در بیابانها و نه در سایر مکانها مگر بهجهت آنکه زکات آن مال داده نشده.
سخىترین مردم کسى است که زکات مال خود را بدهد اگرچه انفاقى دیگر نکند، و بخیلترین مردم در نزد خدا کسى است که زکات مال خود را ندهد اگرچه مال بسیارى صرف کند و بخششها و مهمانیها بکند و مساجد و رِباطات([14]) بسازد.
کسانى که زکات بر ایشان واجب است
اگرچه در بعض حالات زکات بر ایشان واجب نباشد
واجب است زکات دادن بر هر آزاد بالغ عاقلى که مال او به حدّ نصاب رسیده باشد، خواه مرد باشد یا زن.
شرط است در وجوب زکات دادن امکان تصرف در مال به طورى که خود شخص یا وکیل او و گماشته او در آن مال تصرف کنند. پس اگر کسى مالى داشته باشد که غیرى آن را غصب کرده باشد، یا غائب باشد، یا گم شده باشد به طورى که مالک یا وکیل و گماشته او نتوانند در
«* احکام زکات وصدقات صفحه 76 *»
آن مال تصرف کنند، زکاتى در آن مال واجب نیست اگرچه آن مال یکوقتى به تصرف مالک درآید. و هرگاه یکوقتى به تصرف او درآمد، مستحب است که زکات یک سال از سالهایى که در تصرف او نبوده بدهد.
هرگاه مال کسى در تصرف خود او و وکیل و گماشته او نباشد و بتواند آن مال را به تصرف خود درآورد و از روى عمد در آن مال تصرف نکند و یکوقتى آن مال را به تصرف درآورد، مستحب است که زکات تمام سالهایى که در تصرف او نبوده بدهد.
کسى که طلبى و دینى بر ذمه کسى دارد، زکات آن دین بر طلبکار واجب نیست و هرگاه نگرفتن طلب از روى عمد باشد از جانب او نه آنکه مدیون طلب را ندهد، مستحب است که زکات آن مال را بدهد.
مالى را که در جایى سپردهاند زکات دادن آن واجب نیست ولکن مستحب است که زکات آن را بدهند.
کسى که مالى را قرض کرده و آن را خرج نکرده و آن مال یک سال در نزد او باقى مانده زکات آن را آن کسى که قرض کرده باید بدهد اگر مال مال زکوى است.
هرگاه شخص طلبکار تبرّعاً زکات مالى را که به قرض داده بدهد، زکات از مدیون ساقط مىشود و نباید زکاتى بدهد.
کسى که دَینى و مَهرى بر ذمه او است و آن دین و مهر مال موجودى نیست، نباید زکات مالى که در ذمه او است بدهد.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 77 *»
کسى که مالى که زکات دارد در نزد او موجود است و یک سال بر آن مال مىگذرد زکات آن مال را باید بدهد اگرچه به اضعاف آن مال مدیون باشد.
هرگاه کسى مالى را که زکات دارد بفروشد و شرط کند با مشترى که زکات آن را بدهد، مشترى باید زکات آن را بدهد و فروشنده نباید زکات آن مال را بدهد.
کسى که مالى را که زکات دارد در نزد او سپرده باشند، واجب نیست بر او که زکات آن را بدهد اگرچه با آن مال تجارت کند ولکن هرگاه با آن مال تجارت کند مستحب است که زکات آن را بدهد.
کسى که از براى کسى زراعت مىکند و زراعت را آب مىدهد و قرار مىدهد که چندیک محصول مال او باشد، واجب است بر او که زکات حِصّه خود را بدهد چنانکه مالک باید در حصّه خود زکات بدهد.
گمراهى که از سایر مذاهب هفتاد و دو فرقه باطله بوده و مستبصر (شیعه اثناعشرى) شده، جمیع اعمالى که در حال گمراهى کرده بهطور وجوب نباید اعاده کند مگر زکات را، که هرگاه به مستحق آن نداده باید اعاده کند و به مستحق آن برساند.
کسانى که زکات در مال ایشان واجب نیست
اگرچه در بعضی از حالات مستحب باشد
زکاتى واجب نیست در مال یتیم اگرچه ولىّ یتیم با مال او تجارت کند، ولکن در صورت تجارت کردن دادنِ زکات آن مال مستحب است.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 78 *»
صغیر([15]) بعد از آنکه کبیر شد واجب نیست بر او که زکات مال خود را از سالهاى گذشته حال صِغَر بدهد.
زکاتى واجب نیست در مال مجنون اگرچه ولىّ او با مال او تجارت کند، ولکن در صورت تجارت کردن دادنِ زکات آن مال مستحب است.
مجنون بعد از آنکه جنون او افاقه شد و عاقل شد واجب نیست که زکات مال خود را از سالهایى که در آنها مجنون بوده بدهد.
مالهایى که زکات در آنها واجب یا مستحب است
مالهایى که دادنِ زکات آنها واجب است نُه چیز است:
شتر، گاو، گوسفند، طلا، نقره، گندم، جو، خرما و مویز به طورى که تفصیل آن ذکر خواهد شد انشاءاللّه تعالى؛ و در غیر این نُه چیز زکات واجبى به اصل شرع([16]) نیست.
هرگاه شخصى به صیغه نذر و عهد و قسم زکات مالى را بر خود واجب کند، به طورى که قرار داده واجب مىشود.
مستحب است که زکات مالى که زکات داشته باشد به حد نصاب نرسیده، بدهند.
مستحب است که زکات هر چیزى که از زمین مىروید مثل برنج، ذرت، عدس، نخود و میوهها که غیر از گندم، جو، خرما و مویز است بدهند.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 79 *»
چیزهایى که دوامى ندارد و زود فاسد مىشود مثل سبزیها و خربزه و هندوانه، زکاتى در آنها نیست. مگر آنکه به فروش رسد و قیمت آنها به حد نصاب رسد از طلا و نقره مسکوک و یک سال بر آن بگذرد.
مستحب است که از رَمه([17]) مادیان([18]) زکات بدهند از هر مادیان عربى خوب دو مثقال طلا و از مادیان پست که از جنس یابو است یک مثقال طلا. و مراد از مثقال هجده نخود است.
در مالالتجاره زکاتِ واجب نیست ولکن مستحب است که زکات آن را هرسال بدهند؛ هرگاه تجارت نفع کرده یا ضرر نکرده و هرگاه ضرر کرده هر چند سالى یک سال زکات آن را بدهند.
مستحب است عاریه دادن زیور، و زکات آنها عاریه دادن آنها است.
مستحب است عاریه دادن اثاثالبیت هرگاه فاسد نکنند.
چیزهایى که دادنِ زکات آنها واجب است
زکات شتر
از براى شتر دوازده نصاب است. پس کمتر از پنج شتر زکاتى ندارد، و چون شتر به پنج نفر رسید یک گوسفند زکات باید داد، تا آنکه به ده نفر رسد پس دو گوسفند باید داد، تا آنکه به پانزده نفر رسد پس سه گوسفند باید داد، تا آنکه به بیست نفر رسد پس چهار گوسفند باید داد، تا آنکه به بیست و پنج نفر رسد پس پنج گوسفند باید داد. پس چون به بیست و
«* احکام زکات وصدقات صفحه 80 *»
شش نفر رسید یک شتر ماده که پا به دو سال گذاشته باشد باید داد، پس چون ده نفر زیاد شد و به سى و شش نفر رسید یک شتر ماده که پا به سه سال گذاشته باشد باید داد، پس چون ده نفر زیاد شد و به چهل و شش نفر رسید یک شتر ماده که پا به چهار سال گذاشته باشد باید داد، پس چون پانزده نفر زیاد شد و به شصت و یک نفر رسید یک شتر ماده که پا به پنج سال گذاشته باشد باید داد، پس چون پانزده نفر زیاد شد و به هفتاد و شش نفر رسید دو نفر شتر ماده پا به سه سال باید داد، پس چون پانزده نفر زیاد شد و به نود و یک رسید دو نفر شتر ماده پا به چهار سال باید داد، پس چون سى نفر زیاد شد و به صد و بیست و یک نفر رسید از براى هر پنجاه نفرى یک شتر ماده پا به چهار سال و از براى هر چهل نفرى یک نفر شتر ماده پا به سه سال باید داد.
هر قدر شتر که در میان نصابهاى دوازدهگانه زیاد شود و به نصابى دیگر نرسد زکاتى ندارد، و همچنین در نصاب دوازدهم که صد و بیست و یک نفر است و از هر پنجاه نفرى یک نفر شتر ماده پا به چهار سال باید داد و از هر چهل نفرى یک نفر شتر ماده پا به سه سال باید داد. هرقدر شتر که زیاد شود و به پنجاه یا چهل نفر نرسد زکاتى ندارد. مثل آنکه کسى یکصد و نود و نُه شتر داشته باشد، از یکصد و پنجاه نفر سه نفر شتر ماده پا به چهار سال و از چهل نفر دیگر یک نفر شتر ماده پا به سه سال باید بدهد و نُه نفر باقىمانده از زکات معاف است.
کسى که شتر او به حد نصابهاى مذکوره برسد و شتر مادهاى که
«* احکام زکات وصدقات صفحه 81 *»
باید آن را از براى زکات بدهد به طورى که ذکر شد ندارد، مثل آنکه باید شتر ماده پا به دو سال بدهد و چنین شترى ندارد ولکن شتر ماده پا به سه سال دارد، یا مثل آنکه باید شتر ماده پا به سه سال بدهد و چنین شترى ندارد ولکن شتر ماده پا به دو سال دارد، پس هرگاه شترى مىدهد که یک سال از شترى که باید بدهد کوچکتر است باید دو گوسفند علاوه بدهد یا بیست درهم علاوه بدهد و هرگاه شترى که مىدهد یک سال بزرگتر است از شترى که باید بدهد، دو گوسفند یا بیست درهم مىگیرد از کسى که زکات به او مىدهد. مگر آنکه بهعوض شتر ماده پا به دو سال شتر نر پا به سه سال بدهد که در اینجا نباید چیزى علاوه بدهد و نه چیزى بگیرد.
شتر نر و شتر ماده و شتر عربى و شتر بَخاتىِ([19]) غیرعربى در حکم زکات یکسانند.
شرط است در اَنعام (چهارپایان) سهگانه در حکم زکات که در تمام سال در بیابان بچرند و علف دستى نخورند. پس هرقدر و هر عدد شترى که علف دستى مىدهند زکاتى ندارد مگر بهطور استحباب.
شرط است در حکم زکات که شتر از براى سوارى و آبکشى و امثال آن نباشد و زکاتى در آنها نیست مگر بهطور استحباب.
شترهاى بارکش را فقهاء از عوامل دانستهاند و زکاتى در آنها نیست مگر بهطور استحباب.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 82 *»
شرط است در وجوب زکات که یکسال مال در نزد مالک باشد پس چون ماه دوازدهم حلول کرد باید زکات داد. پس اگر در مثَل، شترى را کسى خریده باشد یا به ارث به او رسیده باشد، یا به او بخشیده باشند و یازده ماه در مِلک و تصرف او است و ماه دوازدهم هم داخل شده، باید زکات بدهد و هرگاه شتر او زاییده باید یک سال بر کرهشتر بگذرد از روزى که زاییده شده نه از وقتى که مادر آن به آن حامله شده، پس چون ماه دوازدهم داخل شد زکات کرههاى شتر هم واجب مىشود.
هرگاه بعضى از شترها در وقتى در ملک و تصرف کسى درآمده که عدد آنها به حد نصاب نیست و بعضى دیگر فىالمثل شـش ماه بعد در ملک و تصرف او درآمده که شترهاى سابق و لاحق با هم به حد نصاب رسیدهاند، باز زکاتى به آنها تعلق نمىگیرد تا در وقتى که بر نصابِ تمام یک سال بگذرد.
زکات گاو
نصاب گاو سى و چهل است.
کمتر از سى گاو زکاتى بهطور وجوب ندارد و چون گاو به سى عدد رسید یک گاو نر پا به دو سال زکات باید داد، و از سى تا چهل زکاتى ندارد پس چون عدد گاو به چهل رسید یک گاو ماده پا به سه سال زکات باید داد، و در میان چهل تا شصت زکات واجب ندارد پس چون عدد گاو به شصت رسید دو گاو نر پا به دو سال زکات باید داد، و در میان شصت و هفتاد زکات واجب ندارد پس چون عدد گاو به هفتاد رسید یک گاو نر
«* احکام زکات وصدقات صفحه 83 *»
پا به دو سال و یک گاو ماده پا به سه سال از براى سى و چهل زکات باید داد، و در میان هفتاد و هشتاد زکات واجب نیست پس چون عدد گاو به هشتاد رسید دو گاو ماده پا به سه سال از براى دو چهل زکات باید داد، و در میان هشتاد و نود زکات واجب نیست پس چون عدد گاو به نود رسید سه گاو نر پا به دو سال زکات باید داد از براى سه سى که نود باشد، پس چون عدد گاو برسد به یکصد و بیست و بیشتر، از براى هر چهل گاو یک گاو ماده پا به سه سال زکات باید داد. پس هرگاه گاوها از چهل و چهل که طرح شد زیاد آمد و عدد زیادى به سى نرسید در آن زیادى زکات واجب نیست و هرگاه به سى عدد رسید از براى آن سی عدد یک گاو نر پا به دو سال زکات باید داد.
و مشهور در میان فقهاء این است که گاو ماده پا به دو سال بهعوض گاو نر پا به دو سال مىتوان داد و این امرِ سهلى است. چرا که عوض عین مال زکات را از چیزى دیگر به قیمت عین مىتوان داد.
شرط چریدن و عامل نبودن و یک سال گذشتن در گاو و شتر یکسان است و تفصیل آن در زکات شتر گذشت.
گاوهاى معروف و گاومیش در زکات تفاوتى ندارد پس هرگاه کسى پانزده گاو و پانزده گاومیش داشته باشد، گاوهاى او به حد نصاب رسیدهاند که سى گاو باشد و باید زکات آنها را بدهد.
زکات گوسفند
در اصل شرع زکات واجب به گوسفند تعلق نمىگیرد تا آنکه به حد
«* احکام زکات وصدقات صفحه 84 *»
نصاب برسد مثل سایر مالهاى زکوى. و از براى گوسفند پنج نصاب است: نصاب اول چهل است و نصاب دوّم یکصد و بیست و یک است و نصاب سوم دویست و یک است و نصاب چهارم سیصد و یک است و نصاب پنجم چهارصـد است و بالاتر.
کمتر از چهل رأس گوسفند زکاتى ندارد، پس چون عدد آنها به چهل رسید یک گوسفند زکات آن است، و بعد از چهل هرقدر گوسفند زیاد شود زکات ندارد تا آنکه به یکصد و بیست و یک رأس برسد پس دو گوسفند باید زکات داد، و بعد از آن هرقدر گوسفند زیاد شود زکاتى ندارد تا آنکه به دویست و یک رأس برسد پس سه گوسفند زکات باید داد، و بعد از دویست و یک هرقدر گوسفند زیاد شود زکاتى ندارد تا آنکه عدد گوسفندان به سیصد و یک رأس برسد پس چهار رأس گوسفند زکات باید داد، و بعد از سیصد و یک هرقدر گوسفند زیاد شود زکاتى ندارد تا آنکه عدد گوسفندان به چهارصـد و بیشتر برسد پس از براى هر صدى یک گوسفند زکات باید داد، و بعد از نصاب پنجم هرقدر گوسفند زیاد شود زکاتى ندارد تا آنکه زیادى به صد برسد و چون به صد رسید یک گوسفند زکات آن است.
شرط است در تعلق زکات گوسفند اینکه گوسفندان در تمام سال در چراگاه و بیابان چرا کنند نه آنکه علف دستى به آنها بدهند.
شرط است در تعلق زکات به گوسفند اینکه یک سال در نزد مالکِ متصرّف باشند، پس گوسفندى را که در میان سال مالک شدهاند یا
«* احکام زکات وصدقات صفحه 85 *»
گوسفندی که در میان سال زاییده شده زکاتى به آنها تعلق نمىگیرد تا آنکه از وقت تملّک و از وقت تولد یک سال بر آنها بگذرد، پس چون ماه دوازدهم بر آنها داخل شد اگرچه ماه دوازدهم تمام نشود زکات به آنها تعلق مىگیرد.
گوسفندى را که باید از براى زکات داد باید یک سال تمام داشته باشد هرگاه میشینه است، و پا به سال دو گذارده باشد هرگاه بزینه است.
گوسفند میشینه را از براى زکات گوسفندان میشینه و بزینه، و گوسفند بزینه را از براى زکات گوسفندان بزینه و میشینه مىتوان داد و همچنین گوسفند نر را از براى زکات گوسفندان نر و ماده، و گوسفند ماده را از براى زکات گوسفندان ماده و نر مىتوان داد.
گوسفند پیر و معیوب را در شماره نصاب مىشمارند، ولکن از براى زکات دادن نهى رسیده.
کسى که مالى را فروخته باشد که در آن مال زکات باشد _ چه شتر و چه گاو و چه گوسفند _ و فروشنده زکات آن را نداده باشد، زکات را باید مشترى بدهد و به فروشنده رجوع کند و عوض آن را بگیرد یا آنکه خود فروشنده زکات آن را بدهد.
جایز است که قیمت مال زکات را از غیر جنس زکات بدهند.
مالى که حلول سال بر آن شد و هنوز زکات آن اخراج نشده و تلف شد و مالک تفریطى و تقصیرى در آن نکرده، زکاتى بر ذمه او تعلق نمىگیرد.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 86 *»
زکات نَقدَین طلا و نقره
از براى طلا دو نصاب است: نصاب اوّلِ آن بیست مثقال شرعى([20]) است که هجده نخود باشد و نصاب دوم آن این است که چهار مثقال([21]) بر بیست مثقال بیفزاید، پس در هر چهار مثقالى زکات تعلّق مىگیرد.
در نصاب اوّل کمتر از بیست مثقال زکاتى ندارد، و در نصاب دوم کمتر از چهار مثقال زکاتى ندارد در هر چهار مثقالى که بر بیست مثقال بیفزاید.
در بیست مثقال طلا نیم مثقال طلا که چهلیک([22]) باشد زکات آن است و در هر چهار مثقالى که افزوده شد به بیست مثقال عُشر مثقال طلا که دهیک مثقال است زکات آن است که باز چهلیک مىشود.
از براى نقره دو نصاب است: نصاب اوّل دویست درهم شرعى است و نصاب دوم آن هر چهل درهمى است که بر دویست درهم بیفزاید.
هر ده درهم شرعى هفت مثقال شرعى است و هر مثقال شرعى سهرُبع مثقال صیرفى است که هجده نخود باشد که شش نخود از مثقال صیرفى کمتر است.
در نصاب اوّل کمتر از دویست درهم نقره زکاتى ندارد و پنج درهم زکات دویست درهم است، و در نصاب دوم در هر چهل درهمى که
«* احکام زکات وصدقات صفحه 87 *»
بر دویست درهم بیفزاید یک درهم زکات آن است؛ که در هر دو نصاب چهلیک زکات نقره مىشود مثل زکات طلا و هرقدر نقره که افزوده شد بر دویست درهم مادام که به چهل درهم نرسیده زکات ندارد. و همچنین هرقدر نقره که افزوده شد بر چهل درهم مادام که به چهل درهم نرسیده زکات ندارد.
شرط است در تعلّق گرفتن زکات به طلا و نقره اینکه مسکوک به سکه رواج باشند، پس هرگاه مسکوک به سکه رواج نباشند زکاتى به آنها تعلق نمىگیرد اگرچه نقشى یا چیزى بر آنها نقش باشد که دخلى به سکه رواج ندارد.
شرط است در تعلق گرفتن زکات به طلا و نقره اینکه یک سال تمام نصاب تمام طلا و نقره مسکوک در نزد مالک بماند. پس هرگاه در اول سال کمتر از نصاب باشند و در عرض مدت یک سال بهتدریج زیاد شوند تا به حد نصاب برسند زکاتى به آنها تعلق نمىگیرد. و همچنین هرگاه در اول سال به حد نصاب باشند ولکن در عرض مدت سال عوض و بدل شوند مثل اینکه به کسى قرض دهند و بعد مثل آن را پس بگیرند، یا چیزى بخرند و بعد بفروشند و مثل آن را به دست آورند، زکاتى بهطور وجوب به آنها تعلق نمىگیرد مگر آنکه یک سال نصابِ تمام در نزد مالک ساکن باشد و عوض و بدل نشود.
هرگاه طلا و نقره مسکوک با غیر جنس خود مغشوش باشند چنانکه متعارف است که مس داخل آنها مىکنند از براى اینکه سکه بگیرد،
«* احکام زکات وصدقات صفحه 88 *»
پس حد نصاب آنها را از جنس خود آنها باید معین کرد و آنچه از غیر جنس خود آنها داخل کردهاند خارج از جنس آنها است پس وزن غیر جنس آنها دخلى به وزن خود آنها که باید نصاب به آن معین شود ندارد.
طلا و نقره مسکوک که به حد نصاب رسیدهاند و در نزد مالک باقى ماندهاند و عوض و بدل نشدهاند در هر سال زکات به آنها تعلق مىگیرد مادام که به حد نصاب باشند مثل زکات شتر و گاو و گوسفند که عوض نشوند، پس چون یک سال بر آنها گذشت زکات باید داد و همچنین هر سالى که بر آنها گذشت زکات آن سال را باید داد.
کسى که طلا و نقره مسکوک را ذوب کند و زیور بسازد یا شمش کند یا چیزى بخرد به آنها بهجهت فرار از تعلق گرفتن زکات به آنها، پس اگر پیش از آنکه در نزد او سال بر آنها بگذرد این کار را کرده زکات به آنها تعلق نمىگیرد و هرگاه بعد از گذشتن سال بر آنها این کار را کرده زکات آنها را باید بدهد.
زکات طلا را به قیمت طلا از نقره و سایر چیزها مىتوان داد و زکات نقره را به قیمت نقره از طلا و سایر چیزها مىتوان داد.
زکات گندم و جو و کشمش و خرما
زکات واجب به اصل شرع به این جنسهاى چهارگانه تعلّق نمىگیرد مگر آنکه هریک از آنها به حد نصاب برسند.
نصاب هریک از این اجناس چهارگانه پنج وَسَق([23]) است و هر وسقى
«* احکام زکات وصدقات صفحه 89 *»
شصت صاع است و هر صاعى چهار مد است و هر مدى دویست و نود و دو درهم و نیم است. پس صاع یکهزار و یکصد و هفتاد درهم است و هر ده درهمى هفت مثقال شرعى است و مثقال شرعى سهربع مثقال صیرفى است که بهاصطلاح هجده نخود باشد.
پس چون پنج وسق را به وزن سنگ ششصد و چهل مثقال صیرفى حساب کنى دویست و هشتاد و هفت من تبریز و سه چهار یک و پنجاه که نصف چارک باشد و دوازده که ربع پنجاه باشد و پانزده مثقال صیرفى است و اشتباهى در آن نیست.
زکات دادن واجب مىشود بر کسى که پیش از آنکه اسم گندم و جو و کشمش و خرما بر آنها صدق شود زراعت و ثمر را مالک باشد، اگرچه به اجاره و مزارعه و مساقات و آب دادن به زراعات و باغات مالک شده باشد.
هریک از این اجناس چهارگانه را که بخرند یا مالک شوند بعد از آنکه مال غیرى بوده، زکاتى به آنها تعلق نمىگیرد اگرچه به حد نصاب باشد.
کسى که زراعتى را مالک شود بعد از آنکه در ملک غیر دانه آن بسته شده پیش از آنکه حَصاد([24]) کنند یا خرما و کشمش را مالک شود بعد از آنکه در ملک غیر خرما و کشمش شده، زکاتى بر او واجب نیست مگر اینکه مالک اوّل شرط کرده باشد که مالک دوم زکات بدهد وگرنه زکات دادن بر مالک اول واجب است.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 90 *»
وقت واجب شدن زکات در این اجناس چهارگانه وقتى است که اسم گندم و جو و خرما و کشمش بهطور حقیقت بر آنها راست باشد نه بهطور مجاز. پس غوره و انگور حقیقةً کشمش نیست تا آنکه خشک شود و کشمش شود، و همچنین غورهِ خرما بهطور حقیقت خرما نیست تا آنکه شیرین شود و خرما شود، و همچنین تا دانه گندم و جو بسته نشود بهطور حقیقت گندم و جو نیست.
هریک از این اجناس چهارگانه را جداجدا باید نصاب آن را حساب کرد. پس هرگاه گندم بهقدر پنج وسق شد باید زکات آن را داد و هرگاه کمتر باشد زکات واجب ندارد اگرچه قدرى از جو هم باشد که هر دو با هم پنج وسق باشند و همچنین است حکم خرما و کشمش که هریک باید پنج وسق باشند نه کمتر.
هریک از این اجناس چهارگانه که به آب جارى و آب باران سقى شوند زکات آنها دهیک است و هریک که با دلو و ریسمان سقى شوند زکات آنها بیستیک است.
هرگاه این اجناس چهارگانه گاهى به آب جارى و آب آسمان سقى شوند و گاهى با دلو و ریسمان سقى شوند، پس هرگاه سقىها بهطور تساوى باشد نصف محصول را دهیک باید زکات داد و نصف را بیستیک.
هرگاه این اجناس چهارگانه با دلو و ریسمان سقى شوند و بهحسب اتفاق یک دفعه یا دو دفعه از آب جارى یا آب آسمان سقى شوند بیستیک زکات آن است مثل آنکه تمام سقىها با دلو و ریسمان باشد.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 91 *»
جایز است که این اجناس چهارگانه را پیش از آنکه به حد کمال برسد خرّاصى و تخمین کنند. مثل آنکه تخمین کنند که انگور باغ چقدر کشمش خواهد داشت و نخل خرما چقدر خرما خواهد داشت و همچنین گندم و جو چقدر خواهد بود و از روى خرّاصى زکات دهند.
اِخراجات این اجناس چهارگانه از اجرت عَمَله و اَکَره و اجرت حفظکنندگان جمیعاً از میانه برداشته مىشود، پس هرقدر که باقى ماند اگر به حد نصاب رسیده زکات آن را باید داد.
مالیات دیوانیان که در این زمان از بابت زراعت و باغات مىگیرند باید حساب شود و بهازاى آن بهقدر سهم این اجناس چهارگانه از آنها مستثنىٰ شود و آنچه باقى بماند هرگاه به حد نصاب رسیده باید زکات داد.
هریک از مالکین و کسانى که از براى مالکین زراعت مىکنند و این اجناس چهارگانه را آب مىدهند، باید در سهمى خود نصاب را اعتبار کنند. پس سهم هریک که به حد نصاب رسیده باید زکات بدهد و هرگاه سهم او به حد نصاب نرسیده نباید زکات واجب بدهد اگرچه مجموع سهمها با هم به حد نصاب رسیده باشد.
جایز نیست که از جنس بد زکات جنس خوب را بدهند.
جایز است که قیمت جنس مال زکات را از غیر جنس آن بدهند.
در این اجناس چهارگانه یک دفعه باید زکات داد و هرقدر در سالهاى بعد باقى بماند، بعد از اخراج زکات زکات واجب به آن تعلق
«* احکام زکات وصدقات صفحه 92 *»
نمیگیرد اگرچه باقیمانده به اضعاف نصاب باشد؛ برخلاف طلا و نقره مسکوک و حیوانات.
مکروه است که در شب حصاد کنند و انگور و خرما بچینند بهجهت آنکه فقراء از آن محروم مىشوند، و مستحب است که به هر فقیرى یک قبضه و یک مشت از آنها بدهند و اینها غیر از زکات واجب است.
مستحب است که رخنهاى در دیوار میوهزار و باغها قرار دهند از براى آنکه کسانى که عبور مىکنند داخل شوند و میوه بخورند.
جایز است از براى عبورکنندگان که میوه از باغات بخورند اما ضایع نکنند و به سرقت نبرند.
مصارف زکات
مصارف زکات فقراء و مساکینند، و کسانى که زکات را جمع مىکنند، و کسانى که در ایمان ضعیفند و بهجهت تألیف قلوب ایشان چیزى به ایشان مىدهند، و کسانى که کفّاراتى چند به گردن ایشان است در قتل خطاء و ظِهار و امثال آنها و خود مالى ندارند که کفاره بدهند، و کسانى که دیونى چند به گردن ایشان است و مالى ندارند که دیون خود را بدهند و حال آنکه در مخارج خود اسراف نکردهاند، و کسانى که به سفر حج رفتهاند و مالى ندارند که خرج کنند، و در هر امر خیرى که راه خدا باشد زکات را در آن صرف کنند، و کسانى که در بین سفرهاى خیر بىچیز شدهاند اگرچه در وطن خود دارا باشند.
امام؟ع؟ به هر طورى که مىخواهد زکات را به مصارف مىرساند و
«* احکام زکات وصدقات صفحه 93 *»
شیعیان خود را امر کرده که زکات را به غیر شیعه اثناعشرى ندهند.
کسانى که خدا را جسم مىدانند، یا خدا را همهچیز مىدانند، یا خدا را ظالم مىدانند و خلق را مجبور در افعال خود مىدانند، یا امر خلقت را به احدى از مخلوقات مُفَوَّض مىدانند، یا فضائل و مقامات ائمه طاهرین؟عهم؟ را انکار مىکنند، یا به غیر از خداى واحد به خدایىِ خداى دیگر قائلند مثل نصارى، یا یکى از ضروریات دین و مذهب شیعه اثناعشرى را انکار مىکنند، یا از سایر فرقههاى هفتاد و دو فرقه باطله هستند استحقاق زکات ندارند.
شرط است در استحقاق زکات که شیعه اثناعشرى باشند.
شرط است در استحقاق زکات که غنى نباشند و فقیر و مسکین باشند. و مسکین گداى سائل به کف است و فقیر کسى است که مخارج سالیانه خود را ندارد اگرچه به انتظار محصول زراعت و فوائد تجارت باشد و کسبى و شغلى هم از براى او نباشد که قوت خود و عیال خود را تحصیل کند.
خانه و حیوان سوارى و جاریه و خادم داشتن از اسباب غنى نیست. پس کسى که اینها را دارد و مخارج سال خود را ندارد فقیر است و جایز است که زکات به او بدهند.
جایز نیست از براى کسى که باید زکات بدهد که زکات را به واجبالنفقه خود بدهد و واجبالنفقهِ شخص پدر و مادر و اولاد و زن و بندگان زرخرید شخصند.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 94 *»
اجداد و جدّات شخص هرچه بالا بروند، و اولاد اولاد او هرقدر پایین بیایند و از بطون دانیه باشند واجبالنفقه شخصند.
حلال نیست زکات واجب از براى بنىهاشم مگر آنکه دهنده زکات هم از بنىهاشم باشد، یا آنکه به خوردن آن مضطر باشد چنانکه به اکل میته مضطر مىشوند.
صدقات مستحبى بر بنىهاشم حلال است اگرچه از غیر بنىهاشم بـاشـــد.
زکات واجب بنىهاشم از براى فقراء و مساکین بنىهاشم و سایر فقراء غیر بنىهاشم حلال است.
کسانى که از طرف مادر منتسب به هاشمند و از طرف پدر از غیر بنىهاشمند هرگاه فقیر باشند زکات واجب از براى ایشان حلال است و از اهل خمس نیستند.
واجب نیست که زکات را بر جمیع مستحقین زکات تقسیم کنند بلکه به هر مستحقى برسد کفایت مىکند.
زکات را به اشخاصى که متّقى و پرهیزکارند مىتوان به قدرى داد که کفایت مخارج سال ایشان را بکند چرا که اسراف نمىکنند و کسانى که پرهیزکار نیستند کمتر باید داد که اسراف نکنند.
در فقیرى که به او زکات مىدهند عدالت شرط نیست بلکه به هر شیعه اثناعشرى مىتوان داد هرگاه فقیر باشند اگرچه فاسق باشد.
زکات را به شاربالخمر نباید داد.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 95 *»
مستحب است که اهل فضل و عقل را و کسانى را که سؤال نمىکنند بر غیر ایشان تفضیل دهند.
مستحب است که خویشان و اقارب خود را بر غیر ایشان از بیگانگان تفضیل دهند مگر آنکه اهل فضل و عقل در میان ایشان نباشد.
مستحب است که زکات حیوانات را به اصحاب تجمّل دهند و زکات غلّات را به غیر ایشان.
هرگاه مستحق زکات خجالت بکشد که زکات بگیرد، زکات را به او مىدهند و نمىگویند که زکات است.
مستحق زکات هرگاه زکات را نگیرد مثل مانع زکات است که زکات دادن بر او واجب است و نمىدهد، یعنى گناه آنها مساوى است.
واجب است که چون سال بر مال به سرآمد و وقت زکات دادن شد زکات را بدهند.
جایز است که پیش از وقت زکات دادن به فقیر قرض بدهند و در وقت زکات محسوب دارند.
هرگاه در بلدى مستحق زکات نباشد زکات را باید جدا کرد و انتظار کشید تا مستحق پیدا شود و جایز است که آن را بفرستند به بلدى که در آن بلد مستحق زکات یافت شود.
هرگاه در بلدى مستحق زکات نباشد و آن را بفرستند به بلدى که مستحق زکات در آنجا هست و مال زکات تلف شود، ذمه صاحب مال از زکات برىء شده و واجب نیست که زکاتى دیگر بدهد.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 96 *»
هرگاه در بلدى مستحق زکات یافت شود جایز است که زکات را به بلدى دیگر از براى مستحقین آن بلد بفرستند، ولکن هرگاه مال زکات تلف شد و به مستحق نرسید ذمه صاحب مال به زکات مشغول است و باید زکات را بدهد.
هرگاه زکات را جدا کردند و مستحقّى بالفعل نبود که به او بدهند و بدون تفریطى تلف شد، ذمه صاحب مال به زکات مشغول نیست و واجب نیست که زکاتى دیگر بدهد.
هرگاه زکات را جدا نکنند بعد از آنکه وقت دادن آن رسیده و مجموع مال تلف شد و صاحب مال قصد دادن زکات را داشته و تفریطى و تقصیرى در تلف شدن مال نکرده، ذمه او از زکات برىء است و واجب نیست که زکات بدهد.
هرگاه وقت دادن زکات رسید و قدرى از مال تلف شد و پیش از تلف شدن به حد نصاب بود و بعد از تلف شدن کمتر از نصاب شد، زکات دادن واجب است و ذمه صاحب مال برىء نمىشود.
هرگاه با مالى که زکات آن را بیرون نکردهاند تجارت کردند هرقدر منفعت تحصیل شد سهم مال زکات را باید به آن ملحق کرد و هرقدر ضرر رسید و کم شد نباید از مال زکات کم گذارد.
هرگاه کسى که زکات بر ذمه او است فوت شود زکات را از اصل ترکه او باید داد اگرچه وصیت نکرده باشد.
هرگاه کسى مالالتجارهاى دارد که منفعت آن کفایت مخارج سال او
«* احکام زکات وصدقات صفحه 97 *»
را نمىکند مىتواند زکات بگیرد بهقدر کفاف بدون اسراف.
هرگاه صاحب مالى عیالى دارد و مال او به قدرى نیست که وسعتى به عیال خود بدهد و نانخورشى از براى ایشان بگیرد، جایز است از براى او که از مال زکات خود و غیر خود وسعتى به عیال خود بدهد و نانخورشى از براى ایشان بگیرد و جایز است از براى صاحبان مال که قدرى از زکات خود را از براى توسعه به ایشان دهند.
هرگاه کسى از کسى طلبى دارد و مدیون مالى ندارد که دین خود را بدهد، طلبکار مىتواند که دین او را از بابت زکات محسوب دارد که ذمه او برىء شود؛ هرگاه مدیون بتواند از خانه و سایر چیزهایى که اسباب غنى نیست امر معیشت خود را بگذراند.
هرگاه شخصى مالى یا کسبى دارد که کفایت عیال او را نکند، زکات را از براى عیال خود مىگیرد و مکروه است که از مال زکات صرف خود کند.
هرگاه کسى فوت شود و زکاتى بر ذمه او باشد و ترکه او به قدرى باشد که اگر زکات را از آن اخراج کنند چیزى از براى ورثه او باقى نماند یا چیزى جزئى باقى بماند، جایز است از براى ورثه که زکات را اخراج کنند و خود آنها آن را از بابت زکات صرف خود کنند و مستحب است که یک قدرى از آن را به سایر فقراء دهند.
جایز است که زکات را به کسى دهند که او بر فقراء قسمت کند و هرگاه خود او فقیر باشد به قدرى که بر سایر فقراء قسمت مىکند خود او هم بردارد.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 98 *»
کسى که مىخواهد زکات را به فقیر خاصى بدهد جایز است از براى او که به فقیری دیگر بدهد هرگاه به فقیرى که قصد کرده بود نداده باشد.
کسى که چیزى دارد که کفایت او را بکند و دینى هم به گردن او است، دین خود را باید بدهد پس هرگاه محتاج شد زکات بگیرد.
غیر از زکات معروف مَنع ماعون هم نباید کرد، و آن قرضى است که به مؤمن باید داد، و احسانى است که باید کرد، و اَثاثالبیت را به عاریه باید داد، و سائل را نباید رد کرد مگر آنکه به سه نفر چیز داده باشند، و چیزى بر خود قرار باید داد که در هر روز یا در هر هفته یا در هر ماه به فقراء بدهند.
مستحب است که شخص قرار دهد که مخارج سالیانه مؤمنى را بدهد.
کسى که از روى بصیرت با دلیل و برهان ایمان دارد و دوست دوستان خدا و ائمه هدى؟عهم؟ است و دشمن دشمنان خدا و ائمه هدى؟عهم؟ است، او نزدیکتر است به مؤمنى دیگر از پدر و مادر و او از آلمحمّد؟ص؟ است و سزاوار نیست که اوساخ و چرک مال را به او دهند و زکات معروف از اوساخ است و سزاوار است که رفع حاجات او را به غیر از مال زکات بکنند.
خداوند عالم جلّشأنه غیر از زکات معروف حقوقى چند را در اموال اغنیاء فرض کرده و آیه شریفه: وَ فى اَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلومٌ لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ در غیر زکات معروفه است و آیه شریفه: وَ اَقْرِضُوا اللّهَ قَرْضاً حَسَناً در غیر زکات معروفه است و آیه شریفه: یُنْفِقُونَ مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرّاً وَ عَلانِـیةً در غیر زکات معروفه است و آیه شریفه: وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ در غیر زکات
«* احکام زکات وصدقات صفحه 99 *»
معروفه است و آیه شریفه: وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلىٰ حُبِّهٖ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ اَسیراً در غیر زکات معروفه است و آیه شریفه: اَلَّذینَ یُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرّاً وَ عَلانِـیةً در غیر زکات معروفه است و آیه شریفه: اِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمّا هِىَ وَ اِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراء در غیر زکات معروفه است.
زکات فطر
کسانى که فطره بر ایشان واجب است
و کسانى که فطره بر ایشان واجب نیست
زکات فطر واجبى از واجبات اسلام است که بر هر مکلّف مسلمى که دارا باشد واجب است.
کسى که خوردن زکات و صرف کردن آن بر او حلال باشد، فطره دادن بر او واجب نیست.
مستحب است که فقیر فطره خود را به عیال خود بدهد و دست به دست بگردانند و هرگاه خودشان محتاج به خوردن آن نیستند به فقیرى دیگر دهند.
فطره بر یتیم واجب نیست اگرچه مالدار باشد.
هرگاه کافرى در ماه رمضان مسلمان شود فطره بر او واجب مىشود اگر مالدار است و اگر بعد از ماه رمضان مسلمان شود فطره ماه رمضان گذشته بر او واجب نیست.
واجب است بر شخص مسلم مالدار که فطره خود و عیال خود را بدهد؛ از براى هر سرى فطرهاى اگرچه طفلى در شکم باشد.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 100 *»
واجب است فطره دادن از براى عیال اگرچه آنها در شهرى دیگر غایب باشند و جایز است از براى شخص که آنها را امر کند که فطره خود و او را بدهند.
مهمان، عیال میزبان نیست و فطره او با خود او است.
جنس فطره و مقدار آن و وقت وجوب آن
جنس فطره از قوت غالب در بلد باید باشد. پس در هر مملکتى که قوت غالب اهل مملکت گندم است گندم باید داد و در هر مملکتى که قوت غالب اهل آن مملکت برنج است مثل مازندران برنج باید داد و همچنین است حکم هر بلدى و قوت غالب اهل آن.
جایز است که قیمت قوت غالب را از سایر چیزها بدهند.
بهتر چیزى که فطره از آن بدهند خرما است.
مقدار فطره از هر نفرى یک صاع است.
و یک صاع یکهزار و یکصد و هفتاد درهم شرعى است که هشتصد و نوزده مثقال شرعى باشد که ششصد و چهارده مثقال صیرفى و شش نخود باشد.
اول وقت واجب شدن فطره و بیرون کردن آن شب اول ماه شوال است و آخر وقت بیرون کردن فطره پیش از نماز عید است و واجب است که از اول شب اول ماه شوال تا وقتى که نماز عید مىکنند فطره را اخراج کنند.
هرگاه فطره را جدا کنند و تا بعد از نماز عید فقیرى را نیابند که به او بدهند گناهى نکردهاند.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 101 *»
هرگاه فطره را از اول شب اول ماه شوال تا پیش از نماز عید جدا نکنند، گناهکارند و ذمه آنها مشغول است تا وقتى که فطره را به فقیر بدهند.
فطره را از اوّل ماه رمضان تا آخر آن مىتوان داد.
مصارف فطره
فطره را به فقیر شیعه اثناعشرى باید داد نه به اهل سایر ادیان و مذاهب باطله.
فطره اغنیاى بنىهاشم بر فقراى بنىهاشم و غیر بنىهاشم روا است اگر از شیعه اثناعشرى باشند.
فطره غیر بنىهاشم بر فقراى بنىهاشم روا نیست.
کسانى که خداوند عالم جلّشأنه را جسم مىدانند، یا او را همه مخلوقات مىدانند، یا همه مخلوقات یا بعضى از مخلوقات را خدا مىدانند، یا خدا را ظالم و مخلوقات را مظلوم او مىدانند، یا فضائل و مقامات مخصوصه به ائمه طاهرین؟عهم؟ را انکار مىکنند، یا فضائل و مقامات مخصوصه به ایشان؟عهم؟ را از براى احدى غیر ایشان اثبات مىکنند، یا اهل بدعت در دین و مذهبند و چیزى که از دین و مذهب نیست داخل دین و مذهب مىکنند یا چیزى که از دین و مذهب است آن را از دین و مذهب خارج مىکنند، یا یکى از ضروریات دین و مذهب را انکار مىکنند چه جاى انکار بسیاری، از اهل فطره و سایر زکات واجب نیستند.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 102 *»
هرگاه در بلدى مستحق فطره یافت نشود باید آن را فرستاد از براى اهل استحقاق در هر بلدى که یافت شوند، و بعضى از احکام در زکات اموال گذشت که در زکات ابدان هم جارى است که زکات فطر باشد.
در زمان غیبت امام؟ع؟ اذن دادهاند که اصحاب زکات زکات را بر فقراء تقسیم کنند و در زمان حضور که معلوم است که حکم حکم ایشان است.
کمتر از یک صاع فطره به یک فقیر نباید داد.
بیشتر از یک صاع فطره به یک فقیر مىتوان داد.
هرگاه فقراء متعدد باشند بهتر آن است که سرهاى فطره را بر ایشان قسمت کنند و به هر نفرى سرى بدهند.
سزاوار است که فطره را به اهل تقوى و پرهیزکارى از فقراء دهند.
سایر صدقات و احکام سؤال
سـؤال
جایز نیست سؤال کردن بدون احتیاج.
جایز است سؤال کردن در حال احتیاج.
مکروه است سؤال کردن از مخلوقات در حال احتیاج و کسى که در حال احتیاج از مخلوقات سؤال نکند بهجهت آنکه خدا را کافى مىداند، خداى قادر دانا او را کفایت کند.
کسى که حاجت خود را به مؤمن شکایت کند به خدا شکایت کرده و کسى که حاجت خود را به کافر شکایت کند از خدا شکایت کرده.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 103 *»
حاجتهاى مؤمن امانتهاى خدا در نزد او است، پس کسى که حاجتهاى خود را از خلق کتمان کند، خداوند عالم در نامه عمل او عبادت را ثبت کند و او را عزیز کند و کسى که کتمان نکند و از خلق سؤال کند ذلیل و خوار شود عَزَّ مَنْ قَنِعَ وَ ذَلَّ مَنْ طَمِعَ.
جمعى از انصار به خدمت رسولخدا؟ص؟ عرض کردند که از براى ما حاجتى به سوى تو است. فرمودند بگویید حاجت خود را. عرض کردند که آیا مىشود که از براى ما بهشت را ضامن شوى؟ قدرى تأمّل فرمودند پس فرمودند این کار را مىکنم بهشرط آنکه شما چیزى از کسى سؤال نکنید. پس آن جماعت اگر تازیانه آنها از دستشان مىافتاد پیاده مىشدند و برمىداشتند و به کسى نمىگفتند که تازیانه را بردار و بده، و هرگاه کسى بر لب آبى نشسته بود و ایشان تشنه بودند به او نمىگفتند به ما آب بده و خود برمىخاستند و بر لب آب مىآمدند و رفع حاجت خود را مىکردند.
مکروه است سؤال کردن در مجالس چرا که سبب بخیل شدن مردم مىشود.
کسى که به خلق امید دارد خداوند قسم یاد کرده که او را ناامید کند.
کسى که سؤال کرد و به او دادند باید خدا را نافع داند، و اگر ندادند باید او را مانع داند.
اثر و ثواب صدقات و اوقات آنها
تصدّق دادن و احسان کردن فقر را رفع مىکند، و در عمر زیاد مىکند، و میته سوء و مردن بد را دفع مىکند، و در مقابل یک صدقه
«* احکام زکات وصدقات صفحه 104 *»
دهبرابر مىدهند و بسا آنکه صدهزار برابر بدهند و بسا آنکه به یک صدقه دادن خداوند عالم جلّشأنه از براى شخصى که صدقه داده میسر کند هر خیرى را که از خدا بخواهد.
حجّ کردن محبوبتر است در نزد خدا و ائمه هدى؟عهم؟ از آزاد کردن هفتاد بنده، و اهل بیتى از مسلمین را عیال خود قرار دادن و سیر کردن گرسنه آنها و پوشانیدن عورت آنها و حفظ کردن آبروى آنها از ذلتِ سؤال کردن محبوبتر است در نزد خدا و ائمه هدى؟عهم؟ از حج کردن هفتاد مرتبه.
تصدّق دادن آتش جهنم را مانع مىشود اگرچه کم باشد اگرچه نصف خرمایى باشد. چرا که خداوند عالم جلّشأنه صدقه را تربیت مىکند تا نموّ کند و بزرگ شود و بزرگتر از کوهى عظیم شود مانند آنکه مردم کرهاسب و کرهشتر را تربیت مىکنند تا آنکه اسب و شتر شوند.
مستحب است تصدق کردن اگرچه به قرض کردن باشد.
هرگاه کسى چیزى نداشته باشد که تصدق کند مستحب است که به جاه خود تصدق کند.
بهترین صدقهها صدقه زبان است که شفاعت کنند و اسیرى را خلاص کنند و خونى را حفظ کنند و معروفى را از براى برادر مؤمن خود جارى کنند و مکروهى را از او دفع کنند.
صدقه عقل آن است که چون برادر مؤمن در امور خود مشورت کند او را به خیرش تعلیم کنند و او را تسدید کنند.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 105 *»
صدقه علم تعلیم کردن آن است مر جاهلان را و عالمى که مردم از علم او منتفع شوند از هزار عابد بهتر است.
امر به معروف و نهى از منکر صدقه است در جایى که بشنوند و قبول کنند و بتوان آن را جارى کرد بدون فساد و فتنه.
صدقه فرج آن است که چون همسر شخص میل کند او را راضى کند.
مستحب است تصدق دادن در حال بیماری چرا که تصدق بیماری را رفع مىکند و بلاء را دفع مىکند، و مستحب است که بیمار به دست خود تصدق کند و از سائل التماس دعا بکند.
مستحب است که از براى فرزند تصدق دهند، و مستحب است که صدقه را به خود فرزند دهند که او به فقیر دهد.
مستحب است اعانت کردن بر تصدق دادن چرا که هرگاه صدقه دست به دست به فقیر برسد اگرچه بهواسطه چهلهزار نفر باشد جمیع آنها به ثواب آن مىرسند و از براى جمیع آنها اثر خود را مىکند بدون آنکه اثر و ثواب آن از احدى از ایشان کم شود.
کسى که در هر صباحى تصدق کند نحوست آن روز از او زائل شود، و کسى که در اول شب تصدق دهد نحوست آن شب از او زائل شود.
از هر بلائى که از آن بترسند صدقه آن بلاء را رفع مىکند.
از تلف هر مالى که بترسند و از هر دزد راهزنى که بترسند صدقه آن را حفظ مىکند، حتى آنکه اگر فقیرى حاضر نباشد قصد کنند که سهمى از مال به فقرا دهند هر وقت که یافت شدند.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 106 *»
اثر و ثواب تصدق در روز جمعه به اضعاف مضاعف از سایر روزها بیشتر است.
مستحب است صدقه دادن خصوص در روز عرفه و روز عید قربان و عید ماه رمضان و شبهاى قدر.
تصدق و انفاق در روز عید غدیر صدهزار برابر است نسبت به تصدق در سایر روزها و از صدهزار برابر هم بیشتر با خدا است.
بهترین تصدقها تصدقى است که به مؤمنى برسد و چیزى بر شیطان سنگینتر نیست از خیرى که به مؤمن برسد.
تصدق و انفاق بر خویشان از تصدق بر بیگانگان بهتر است اگرچه خویشان عداوتى هم با انسان داشته باشند.
جایز است تصدق کردن بر یهود و نصارى و سایر حیوانات حتى سگ و خوک و آب دادن آنها.
جایز نیست تصدق دادن و احسان کردن و آب دادن به ناصبیان و دشمنان دوستان ائمه طاهرین؟عهم؟ اگرچه آنها از خویشان انسان باشند.
هرگاه در وقتى به سه سائل چیزى داده باشند و چهارمى سؤال کند، جایز است که او را رد کنند و بگویند خدا بدهد.
مکروه است رد کردن سائل اول و دوم و سوم چرا که خداوند جلّشأنه امتحان مىکند و سائل را مىفرستد _ و بسا آنکه آن سائل از آدمیان نباشد _ تا بیابد که مردم تصدّق مىدهند یا نمىدهند و آن سائل اگر مردود شد یا نشد، کارها به دست او جارى مىشود مانند کارهاى خضر؟ع؟.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 107 *»
از ترحّمات الهى بر اغنیاء این است که اغلب فقراء و کسانى که سؤال مىکنند دروغگو باشند که اگر چنین نبود کسى که چیزى به آنها نمىداد رستگار نمىشد. پس با این حال باید داد و خدا را شکر کرد که اغلب آنها دروغ مىگویند.
مستحب است که از فقیر التماس دعا کنند وقتى که چیزى مىدهند. چرا که دعاى او در حق دهنده مستجاب است و در حق خود او مستجاب نیست.
مستحب است که دست سائل را ببوسند و چون صدقه را به او مىدهند آن را از او بگیرند و ببوسند و به او بدهند چرا که صدقه به دست خدا مىرسد چنانکه فرموده: اَلَمْیَعْلَمُوا اَنَّ اللّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِه وَ یَأْخُذُ الصَّدَقات.
هرگاه احتمال دهند که سائل خجـل و شرمسار و ذلیل شود، مستحب است که خود را از او پنهان کنند و از پشت در و حجابى چیزى به او دهند.
مستحب است که چون دانستند که کسى محتاج است پیش از سؤال احتیاج او را رفع کنند و آبروى او را نریزند چرا که هرگاه سؤال کرد آبروى خود را داده و چیزى گرفته، و صدقه خالص آن است که بىعوض باشد و آیه شریفه: لانُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکوراً صدق کند.
جایز نیست منّت گذاردن یا سرزنش کردن بر فقراء و اذیت کردن چرا که قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَیرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یَتْبَعُها اَذىً و لاتُبْطِلُوا صَدَقاتِکـُمْ بِالْمَنِّ وَ الْاَذىٰ.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 108 *»
هرگاه چیزى به فقیرى داده شد پسگرفتن آن جایز نیست.
هرگاه چیزى به فقیرى دهند و فقیر نگیرد و چیز دیگر بخواهد جایز است که او را رد کنند و چیزى به او ندهند.
هرگاه چیزى را ببرند که به فقیر بدهند و فقیر صبر نکرده و رفته باشد، مستحب است که آن چیز را نگاه دارند و با چیزى ممزوج نکنند تا به سائلى دیگر دهند.
مستحب است تصدق کردن بر حیوانات و وحوش و طیور حتى حیواناتى که در آبها و دریاها هستند.
سزاوار است مواسات کردن؛ یعنى کسى که چیزى دارد نصف آن را به برادر مؤمن دهد که چیزى ندارد چنانکه در احادیث وارد شده. حتى آنکه وارد شده که شیعه این کار را مىکند و کسى که این کار را نمىکند شیعه نیست و شیعه کسانى هستند که غنى ایشان بر فقیرشان رحم کند و از بدرفتارى یکدیگر چشم بپوشند و اغماض کنند و مالهاى خود را نصف کنند و نصف را بدهند به کسى که ندارد.
سزاوار است ایثار کردن؛ یعنى هرگاه مؤمنى قوت روز خود را بهقدر کفاف خود دارد نه زیاده یا قوت ماه خود را دارد نه زیاده یا قوت سال خود را دارد نه زیاده و مؤمنى دیگر ندارد، جمیع قوت کفاف خود را به مؤمن نادار دهد و او را بر نفس خود ترجیح دهد و خود محتاج بماند چنانکه در احادیث وارد شده. حتى آنکه وارد شده که اگر نصف مال خود را به نادار دهد ایثار نکرده بلکه مواسات کرده و ایثار در صورتى است که تمام
«* احکام زکات وصدقات صفحه 109 *»
کفاف را به نادار دهند و مصداق این آیه شوند که خدا فرموده: وَ یُؤْثِرُونَ عَلىٰ اَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَة یعنى نادار را بر نفس خود اختیار کنند و او را بر خود ترجیح دهند اگرچه خصاصه و احتیاج داشته باشند.
مستحب است وسعت دادن به عیال خود بهقدر امکان و اول وسعت به ایشان دهند و بعد از آن وسعت به عیال دیگران.
کسى که تشنهاى را آب دهد در جایى که آب یافت شود ثواب او برابر است با ثواب کسى که بنده آزاد کند، و کسى که تشنهاى را آب دهد در جایى که آب نایاب است او را احیا کرده و ثواب کسى که یک نفس را احیا کند برابر است با ثواب کسى که جمیع نفوس را احیاء کرده باشد.
کسى که مؤمنى را اطعام کند خداوند از میوههاى بهشت به او بخوراند، و کسى که مؤمنى را سیراب کند خداوند از رَحیق مختوم او را سیراب کند، و کسى که مؤمنى را بپوشاند خداوند از جامههاى سبز بهشتى او را بپوشاند.
کسى که نتواند ائمه اطهار؟عهم؟ را زیارت کند صالحین از دوستان ایشان را زیارت کند که ثواب زیارت ایشان؟عهم؟ از براى او نوشته مىشود، و کسى که نتواند هدیه و صِله از براى ائمه اطهار؟عهم؟ ببرد به فقراى دوستان ایشان هدیه بدهد که ثواب هدیه ایشان؟عهم؟ از براى او نوشته مىشود.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 110 *»
پرسشها و پاسخهای فقهی
در کتاب مبارک «کفایه» میفرمایند: «فقیر کسی است که مخارج سالیانه خود را ندارد اگرچه به انتظار محصول زراعت و فوائد تجارت باشد و کسبی و شغلی هم از برای او نباشد که قوت خود و عیال خود را تحصیل کند.» عرض میشود باتوجه به این مسئله آیا جهت اطلاق اسم فقیر بر شخص باید دو شرط را (نداشتن مخارج سالیانه و نداشتن کسب و کاری که قوت خود و عیال خود را بهدست آورد) دارا باشد یا یک شرط کافی است؟
این دو امر دو شرط نیستند، لازم و ملزوم میباشند. ذکر هریک از دیگری کافی است.
در کتاب مبارک «کفایه» میفرمایند: «هرگاه شخصی مالی یا کسبی دارد که کفایت عیال او را نکند، زکات را از برای عیال خود میگیرد و مکروه است که از مال زکات صرف خود کند.» عرض میشود طبق فرمایش آقای شریف طباطبائی کسی که کسبی و شغلی از برای او نباشد که قوت خود و عیال خود را تحصیل کند فقیر و مستحق زکات است. چرا در این مسئله استفاده از زکات را برای او مکروه میشمرند؟
فرق این مسئله با مسئله قبلی این است که در آن مصداق فقیر بیان شده، و در این مسئله عیال شخص مصداق فقیر میباشد. و خودش شاید بهواسطه مال و کسب داشتن مصداق فقیر بهحساب نمیآید، ازاینجهت برای خودش کراهت دارد که از زکات استفاده نماید.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 111 *»
به معتاد متأهل میشود از صدقات کمک کرد؟ به معتاد مجرد که بدهکار است چطور؟
در هر دو صورت اگر کمک سبب میشود که اعتیادش ادامه پیدا کند و در مقام ترک اعتیاد برنمیآید نباید کمک کرد، صدقه و غیر آن تفاوت نمیکند.
به خانوادهای که شوهر خانم فوت شده، میتوانیم صدقاتمان را بدهیم؟
بله، اگر تقوا دارند مىتوانید بدهید.
آیا صندوقهای صدقهای که حسینیه به برادران میدهد، در قبال تعهد خاصی است؟ چون برخی از عزیزان صدقات این صندوق را به فقرائی میدهند که به در منزلشان میآیند و برخی اصلاً صندوق را هم بر نمیگردانند.
این صندوقها برای این به برادران داده شد که ایشان برای کمک به حسینیه راحت باشند؛ بدینوسیله با جمع کردن وجه صندوقها مصارف صحیحی برای همه برادران از طرف حسینیه در نظر گرفته شده است. تعهدی نیست؛ اما اگر فقیری که از اهل ایمان نیست به در منزل آمد مختصری به او بدهند که برود، و وجه صندوق را به حسینیه بدهند.
شخص سید میتواند به سید صدقه بدهد؟ برای این کار میتواند از همان صدقات صندوق حسینیه که در منازل است استفاده کند؟
میتواند و بهتر این است که از صدقات صندوق حسینیه ندهد.
برای صدقه دادن در هر روز و شب، آیا میشود صدقه یک ماه را حساب کرد و در آخر ماه در صندوق صدقات انداخت؟
در هر روز نیت کرده و در آخر ماه پرداخت شود، اشکالی ندارد.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 112 *»
آیا میشود از مبلغی که برای صدقه جمع شده است بهشکل قرض برداشت کرد و پس از مدتی آن را به حساب صدقات اداء کرد؟
اگر ضروری باشد میتوان برداشت کرد و بعد اداء نمود، ولی اگر ضروری نباشد شاید کراهت داشته باشد.
زمین کشاورزی به مبلغ سه میلیارد تومان خریداری شده و قرار است اقساط آن طیّ پنج ماه هر ماهی ششصد میلیون تومان پرداخت شود و میانگین برداشت از این زمین (کشت این زمین گندم است) حدود نهصد میلیون تومان است. حال سؤال این است که تکلیف زکاتِ محصولِ این زمین باوجود بدهی آن و اجرت کارگران زمین چگونه است؟
قسط مربوطه و هزینه کشت و کار و آبیاری از آن برداشته میشود، باقیمانده اگر باتوجه به شرایط به حد نصاب برسد زکات دارد.
شخصی مبلغ پنجاه میلیون تومان به حسینیه داده که برای وی خیرات شود. آیا میتوان آن را سپرده کرد و از درآمد آن به فقراء و نیازمندان پرداخت یا باید عین آن را به آنان پرداخت؟
اشکالی ندارد.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 113 *»
پرسشها و پاسخهای فقهی پرسشها و پاسخهای فقهی
ردّ مظالم
برخی از فقهاء ردّ مظالم را برای فقیر غیرسیّد میدانند. مسموع شده که شما برای فقیر سیّد فرمودهاید.
آنچه بزرگان فرمودهاند، فقیر سید است.
زنی سیده و فقیره است و شوهر او قرض زیادی دارد. میتوانیم از رد مظالم به زن بدهیم که به شوهر خود بدهد؟
اگر برای مخارج زن از رد مظالم داده شود اشکالی ندارد ولی برای استفاده شوهر مشکل است.
برای رفع مشکلات مالی بعضی از برادرانِ نیازمند _ بهخصوص سادات _ میتوان از محل حسابهایی نظیر ردّ مظالم و سهم مبارک امام؟ع؟ یا سایر حسابهای موجود وام بدون کارمزد پرداخت کرد؟
اگر موارد ضروری برای حسابهای مذکور وجود ندارد، اشکالی ندارد که به اهل همان حسابها وام داده شود.
آیا از حساب رد مظالم میتوان جهت ساختمان فاطمیه استفاده کرد؟
مصرف آن (رد مظالم) سادات فقیر است مگر آنکه از آن حساب قرض کرده و بعد بپردازند.
مبالغی مربوط به حسینیه و امام صلواتاللهعلیه است و نزد من نگهداری میشود، باید برای مدتی در بانک به ودیعه بگذارم. آیا میتوانم
«* احکام زکات وصدقات صفحه 114 *»
در حساب سپرده قرار دهم که سودی به آن تعلق بگیرد و سود آن نیز در راه امام؟ع؟ استفاده گردد؟
اگر ناچار باشید که در بانک بگذارید حتماً در حساب سپرده بگذارید و سود آن را هم بگیرید و بهعنوان رد مظالم از طرف صاحبان آن به سادات مستحق بدهید.
چنانچه خودم کسی از سادات فقیر سراغ داشته باشم که وجوهات خمس سهم سادات یا رد مظالم را به آنان بپردازم، میتوانم پرداخت کنم یا حتماً باید به حسینیه مشهد ارسال شود؟
چون برنامه صندوق این است که سادات مکتبیِ نیازمند را مقدم میدارد و ایشان را سراغ دارد، کار راحت شده است. اما اگر خود شخص بتواند انجام میدهد.
مبلغی از متقاضی برق در اداره دریافت کردهاند ولی کار متقاضی منتفی شده. هرچه تلاش کردیم که با او تماس برقرار کنیم موفق نشدیم. پس از گذشت سه سال مبلغ را به من دادند و گفتند به مستحقش بده. نمیدانم باید این وجه را چه کنم آیا به مستحق بدهم یا رد مظالم یا…؟
رد مظالم بدهید.
شخصی فوت شده و حساب سپرده بانکی با سود دارد. برای این دارایی چه اقدامی باید انجام شود؟
خود سپرده به ورثه میرسد، و سود آن بهنیت صاحبان آنها بهعنوان ردّ مظالم به نیازمندان از سادات پرداخت میشود.
«* احکام زکات وصدقات صفحه 115 *»
شخصی درخدمت سربازی بوده (چندین سال پیش) و دوستانش گوسفندی را بدون اذن صاحبش میگیرند و گوشتش را استفاده میکنند و این شخص هم از آن گوشت استفاده میکند. حالا بعد از چند سال میخواهد رد مظالم بدهد. میخواست بداند به چه مقدار باید رد مظالم بدهد؟
پس از احتساب قیمت کل گوسفند، حساب میکند چقدر از گوشت را خورده است (یک وعده، دو وعده، حدوداً چند گرم) و به همان مقدار، مبلغش را رد مظالم میدهد. به حدی مبلغ را احتساب کند که مطمئن باشد که اداء شده است.
در سنین پایین متوجه نبودم و گاهی حقالناس به گردنم قرار گرفته و الآن بسیار پشیمانم. چگونه این حقالناس را تا زندهام جبران کنم؟
اگر توانایی مالی دارید بهاندازهای که اطمینان عادی پیدا میکنید بهنیت صاحبان حقوق بهعنوان ردّ مظالم پرداخت نمایید. و اگر توان مالی ندارید از خداوند آمرزش بخواهید و در مواقع فراغت صلوات بفرستید و ثواب آن را برای صاحبان حقوق هدیه نمایید.
احکام
خُمس و اَنفال
اقتباسی از کتاب مبارک
کفایة المسائل
«* احکام خمس و انفال صفحه 117 *»
وجوب خمس
و آنچه در آن خمس است
خمس واجبى از واجبات اهل اسلام است و منکر آن کافر و مخلّد در نیران است.
واجب است خمس در غنیمتهاى جهادی که لشکر اسلام به امر پیغمبر و امام؟عهما؟ با کفار جهاد کنند.
واجب است خمس در معدنهاى طلا و نقره و سایر فلزات حتى معدن نمک و گوگرد و نفت و سنگهایى که از براى عمارات و غیرها مىتراشند و جواهرى که نگین مىکنند و مانند اینها.
واجب است خمس در گنجها هرگاه صاحب آنها معلوم نشود مگر در گنجى که در مکه معظّمه پیدا شود.
واجب است خمس در آنچه از دریا بیرون مىآورند _ خواه به فرو رفتن در آب باشد یا به تدبیرى دیگر _ مانند مروارید و عنبر و مانند آنها حتى در ماهى و آنچه از شکم آن بیرون آید که قیمتى داشته باشد.
واجب است خمس در هر چیزى که از مخارج سال زیاد آید از خرج خود شخص و عیال او و از خرج مهمانیها و سفرهاى او خواه مالى که به دست آمده از منافع تجارات و کسب باشد یا از زراعتها باشد یا هدیه و بخششها و جوائز سلاطین باشد، مگر آنچه زیاد آید در دست کسى که از براى نیابت حج اجیر شده.
هرگاه کفار اهل ذمّه زمینى را از مسلمانى بخرند خمس آن را از ذمّى مىگیرند.
«* احکام خمس و انفال صفحه 118 *»
مالى که در تحصیل آن اغماض کردهاند و حلال و حرام در هم داخل است و صاحب مال حرام هم معلوم نیست که کیست، چون خمس آن داده شود حلال گردد.
مال نواصب هرگاه به دست آمد خمس آن را باید داد.
احکام خمس
جایز نیست تصرّف کردن در مالى که خمس در آن بوده و از آن بیرون نرفته.
در اصناف مالهایى که خمس دارد یک دفعه بیشتر خمس به آنها تعلق نمىگیرد.
شرط است در تعلق گرفتن خمس به معدنها آنکه قیمت آنچه از آنها بیرون مىآورند بیست مثقال شرعى طلا باشد بعد از آنکه مخارج عمله و آنچه خرج شده در بیرون آوردن، از آن خارج شود. پس هرگاه قیمت آنچه بیرون آمده بعد از مؤنه و مخارج آن بیست مثقال طلا نیست خمس دادن واجب نیست.
شرط است در تعلق گرفتن خمس به دفینهها و گنجها اینکه قیمت آنچه به دست مىآید بعد از وضع مخارج و مؤنه آن بیست مثقال شرعى طلا یا دویست درهم نقره باشد. پس هرگاه قیمت آن کمتر باشد خمس دادن واجب نیست.
شرط است در تعلق گرفتن خمس به آنچه از دریا بیرون آورند بعد از وضع مخارج آن، اینکه قیمت آن یک مثقال شرعى طلا باشد. پس هرگاه قیمت آن کمتر باشد خمسى در آن واجب نیست.
«* احکام خمس و انفال صفحه 119 *»
در چیزهایى که خمس به آن تعلق مىگیرد نصابى نیست مگر در معدنها و گنجها و آنچه از دریا به دست آید. پس بهغیر از این سه در سایر چیزهایى که خمس به آن تعلق مىگیرد اگرچه بسیار کم باشد خمس باید داد.
هرگاه دفینه یا سایر چیزهایى که خمس به آن تعلق گرفته بفروشند، خمس را فروشنده باید بدهد نه خریدار.
کسى که به نیابت به حج رفته باشد و اجرتى گرفته هرقدر از آن اجرت از براى او باقى بماند خمسى در آن واجب نیست.
در اصناف چیزهایى که خمس به آنها تعلق مىگیرد مخارج آنها باید موضوع شود حتى خراج سلطان. پس بعد از وضع مخارج هرچه باقى بماند از همان باقیمانده باید خمس داد.
مصارف خمس
خداوند جلّ شأنه بنىهاشم را گرامى داشته و روا نداشته که ایشان از اوساخ مالها که زکات باشد صرف کنند و خمس را بهعوض آن از براى ایشان قرار داده.
اولاده هاشم على نبینا و آله و على آبائه السلام همگى از اولاده اویند اگرچه از طرف مادر منسوب به او شوند. اما اهل خمس کسانى هستند که از طرف پدر و مادر یا از طرف پدر به او منتهى شوند نه از طرف مادر بهتنهایى.
خمس را شش سهم قرار دادهاند پس سه سهم آن که نصف آن باشد
«* احکام خمس و انفال صفحه 120 *»
مال امام؟ع؟ است و سه سهم دیگر: سهمى مال یتیمان بنىهاشم و سهمى مال فقراى ایشان و سهمى مال ابناء سبیل از ایشان است. و در یتیمان فقر و احتیاج شرط است، و در ابنسبیل در حین سفر فقر شرط است اگرچه در وطن فقیر نباشد.
در بنىهاشم ایمان شرط است، یعنى کسى که اهل خمس است باید شیعه اثناعشرى باشد و منکر هیچیک از ضروریات اسلام و ایمان نباشد.
اَنفال یعنى چیزهایى که مخصوص به امام؟ع؟ است
نصف خمس مال امام؟ع؟ است.
آنچه از مخارج سال زیاد آید، خمس آن مال امام؟ع؟ است.
هرچه را که امام؟ع؟ از غنیمت براى خود انتخاب کند، مخصوص او است و بعد از آن غنیمت را قسمت کنند.
هر زمینى که بدون جنگ از کفّار به تصرف مسلمین درآمده مخصوص امام؟ع؟ است.
هر غنیمتى که از کفار به دست مسلمین آمده به جنگ و جدال و قتال بدون اذن امام؟ع؟، مخصوص او است.
هر زمین مَواتى که قابل احیاء باشد مخصوص امام؟ع؟ است.
جمیع معادن مخصوص امام؟ع؟ است.
رؤس جبال و بطون اودیه و نیزارها مخصوص امام؟ع؟ است.
صفایاى ملوک و جواهر و چیزهاى قطعهاى که در خزائن ایشان است هرگاه غصب نکرده باشند مخصوص امام؟ع؟ است.
«* احکام خمس و انفال صفحه 121 *»
میراث کسى که وارث نداشته باشد مخصوص امام؟ع؟ است.
هر بلد و دیارى که اهل آن هلاک شدهاند، یا جلاى وطن کرده آواره شدهاند مال امام؟ع؟ است.
گنجهاى زمین و دفینههاى آن مال امام؟ع؟ است.
رودخانههاى بزرگ و آنچه در آنها است مخصوص امام؟ع؟ است و آنها سیحان و جیحان و خَشوع([25]) و مهران و رود نیل و دجله و فرات است بلکه دریاها و دریاهاى محیط و آنچه در آنها است.
احکام اَنفال
حرام است تصرّف کردن در مال امام؟ع؟ بدون اذن او، و چگونه چنین نباشد و حال اینکه تصرّف در مال هرکسى بدون اذن او حرام است.
حرام است بر کفار و منافقین و نواصب، انفال و مال امام؟ع؟.
حضرت امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا؟عهما؟ و یازده فرزند طیبین طاهرین ایشان صلوات اللّه علیهم اجمعین براى دوستان و شیعیان خود حلال کردهاند که از مال فَیء و انفال ایشان بخورند و بیاشامند و خرج کنند بدون اسراف؛ در هر امر مشروعى.
ائمه هدىٰ؟عهم؟ بر پدران و مادران دوستان خود مال خود را حلال کردهاند از براى آنکه دوستان ایشان طیب و طاهر متولد شوند و از لقمه حرام نطفه ایشان منعقد نگردد و مادران دوستان خود را بر پدران ایشان حلال کردهاند تا دوستانشان حلالزاده شوند اگرچه آن پدران و مادران، خود کافر باشند.
«* احکام خمس و انفال صفحه 122 *»
هر زمینى را که یکى از دوستان ایشان احیاء کند منافع آن مال او است و دیگرى بدون اذن او نمىتواند در آن زمین و منافع آن تصرف کند.
هرگاه زمینى را کسى احیاء کرد و بعد از احیاء کردن تصرفى در آن نکرد تا خراب شد، دیگرى مىتواند در آن تصرف کند و آن را آباد کند و منافع آن را ببرد.
از معادن و دریاها و آبها و نیزارها و امثال آن آنچه به تصرف یکى از دوستان ایشان؟عهم؟ آمد چهار سهم را بر او حلال کردهاند و حکم یک سهم دیگر که خمس آن باشد در احکام خمس گذشت.
«* احکام خمس و انفال صفحه 123 *»
پرسشها و پاسخهای فقهی
آیا پرداخت روزانه خمسِ مازادِ مخارج کفایت از پرداخت سالیانه آن میکند؟
اشکالی ندارد.
آیا به سپرده خمس تعلق میگیرد؟
اگر وجه سپرده از آنِ خود شما است، در صورت گذشت سال خمس دارد و سالهای بعد هم فقط به سودِ آن خمس تعلق میگیرد.
به پولی که در صندوق مشهد سپرده گذاشتهام و به پول قرض الحسنهای که در اصفهان دارم خمس تعلق میگیرد؟
اگر سپرده مشهد مشمول خمس نبوده و اکنون در حکم سرمایه است، خمس ندارد.
پولی که در صندوق پسانداز شده، اگر بر آن سال بگذرد خمس دارد؟
خمس دارد.
آیا مبلغی که شخص بهصورت سپرده و قرارداد مضاربه به صندوق حسینیه میدهد یا به دیگری میسپارد که با آن کار کند، آیا به اصل آن پول خمس تعلق میگیرد؟ حال آن مبلغ یا سرمایه شخص است و از سود آن امرار معاش میکند، یا اینکه راکد بوده و نیازی به آن نداشته برای اینکه خمس به آن تعلق نگیرد به صندوق حسینیه یا به دیگری میدهد.
اگر خمس به آن تعلق گرفته و بعد سپرده شده خمس آن داده میشود،
«* احکام خمس و انفال صفحه 124 *»
و گرنه خمس ندارد و سرمایه محسوب میشود و درآمدش اگر مازاد مخارج سال است خمس دارد.
کسی در صندوق حسینیه پولهایش را گذاشته تا به رفقا وام بدهند. آیا خمس آن پولها را باید بدهد؟
اگر خمس آن پولها داده شده خمس ندارد ولی اگر خمس آنها داده نشده و سال بر آن گذشته خمس دارد.
فردی چکی به ما میدهد و ما از طرف خودمان به او پول میدهیم. مثلاً 7میلیون تومان یکماهه بدهد. کارمزدش به حساب صندوق حسینیه 210 هزار تومان میشود و صندوق 180 هزار تومان را برای خمس و 30 هزار تومان را برای کارمزد برمیدارد؛ یعنی 3 درصد. اگر ما به مقدار مثلاً 10 هزار تومان را برای خمس و 200 هزار تومان را برای خودمان برداریم حکمش چیست؟
کار حسینیه شرکت است و وامگیرنده عامل است. نوع معامله شما هم اگر بهصورت شرکت باشد و طرفِ معامله شما عامل باشد، باید مطابق قرار و توافق در سود شریک باشید. و اینطوری که فرض کردهاید صحیح نیست.
صندوقهای وام قرضالحسنه که بین خانوادهها و خواهران و برادران ایمانی دایر است و به این روش است که ماهیانه هر کدام از اعضاء مبلغ مشخصی را در صندوق میگذارند و در هر ماه در تاریخ مشخصی قرعهکشی انجام شده و این وام به یکی از اعضاء تعلق میگیرد، آیا به این وام خمس تعلق میگیرد؟ گاهی به علت زیاد بودن
«* احکام خمس و انفال صفحه 125 *»
اعضاء دو یا سه سال طول میکشد تا همه وامشان را دریافت کنند.
هر یک از اعضاء خمسِ موجودی خود را در سال اول پرداخت میکند و در سال بعد خمسِ هرچه اضافه گردیده پرداخت میکند. و اما وام خمس ندارد.
حکم وام از نظر تعلق خمس به آن چگونه است؟
مقصود روشن نیست که آیا وامگیرنده مقصود است یا وامدهنده. اگر وامگیرنده مقصود است و اگر برای مایحتاج زندگی است خمس ندارد وگرنه به هرمقدار که اداء شود خمس به آن تعلق میگیرد.
آیا برای کسی که خمس هر مال خود را به محض تحصیل آنها محاسبه و پرداخت میکند، پرداخت خمس مبلغ وام گرفتهشده یا قرضگرفته، واجب یا مستحب میباشد؟ یا اصلاً خمس ندارد؟
عبارت «مبلغ وام گرفتهشده» مبهم است، آیا منظور این است که شما وام دادهاید یا شما وام گرفتهاید؟ اگر شما وام گرفتهاید آن خمس ندارد و اگر دیگری از شما قرض کرده هر وقت وصول شد خمسش را بدهید.
شخصی 1 میلیون تومان وجه نقد دارد و 5 میلیون وام از حسینیه گرفته است که 3 میلیون آن را پرداخت کرده و 2 میلیون تومان آن باقی مانده است و ماهی ۲۰۰هزار تومان پرداخت میکند. زمانی که سال شرعی شخص فرا میرسد آیا به آن 1 میلیون تومان وجه نقد که دارد با وجود بدهی به حسینیه خمس تعلق میگیرد و آیا موظف است که 1 میلیون تومان را به حسینیه داده و حساب وام را کم کند؟
«* احکام خمس و انفال صفحه 126 *»
بهتر آن است که به حسینیه پرداخت شود، و اگر نشد و سال بر آن گذشت خمس دارد.
از صندوق اولیاء وامی گرفتهام و طبق شرایط در حال پرداخت هستم. وسایل و لباس و چیزهایی که در طول سال استفاده نشده که مشمول خمس است، آیا با پرداخت وام صندوق و خمس، کفایت خمس این موارد را هم میکند؟
آری کفایت میکند.
چنانچه پول مازاد باشد ولی معادل آن بدهکار باشیم مثل قرض دستی یا چک، باز هم به آن پول خمس تعلق میگیرد یا خیر؟
اگر قرض در ضمن سال اداء میشود، خمس را باید داد و گرنه برای قرض باشد.
دخترخانم مجرّدی که هنوز عیال پدر محسوب میشود مشغول کسبی شده و برای کسب خود سرمایهای فراهم کرده. نظر به اینکه هیچ مئونهای بر عهده او نیست آیا سرمایه کار او همانند سایر سرمایهها از پرداخت خمس معاف است؟
تفاوت نمیکند. سرمایه اولیه خمس ندارد.
کسی برای فرزندش سکه پسانداز کرده، آیا خمس دارد؟
اگر سال بر آن بگذرد خمس دارد.
کسی که به مرور زمان برای فرزندش زمین گرفته و آپارتمان ساخته، آیا آن آپارتمان خمس دارد؟
«* احکام خمس و انفال صفحه 127 *»
اگر آن فرزند در حال حاضر به آن منزل احتیاج دارد و در آن زندگی میکند خمس ندارد و در غیر این صورت خمس دارد.
مبلغی که شخص طلبکار است و بعد از پایان سال شرعیاش در سال جدید به دستش میرسد حتی اگر در همان اوائل سال جدید به دستش برسد، خمس دارد؟
خمس دارد. زیرا از مخارج سالش زیاد آمده است، مگر مقروض باشد که با آن دینش را اداء میکند.
کسی که مالی را به قرضالحسنه داده و سال بر آن میگذرد، آیا در هنگام وصول خمسش را باید پرداخت کند؟
مازاد مخارج بر آن صدق میکند و باتوجه به سایر شرایط باید خمس آن را بپردازد.
مبلغی را که بهعنوان مهریه به زن میپردازند آیا خمس آن بر زن واجب است؟
اگر مازاد مخارج سال او باشد واجب است.
جهیزیهای که پدر به دختر خود میدهد حکم احسان دارد یا جزء مئونه شخص به شمار میآید؛ که چنانچه فراتر از ضروریات باشد خمس داشته باشد؟
در حکم مئونه و مخارج پدر است و در حدّ متعارف هر طبقهای جزء مخارج محسوب میشود.
مبلغی که بابت خرید جهیزیه کنار گذاشته شده آیا اشکال دارد که
«* احکام خمس و انفال صفحه 128 *»
با آن کار کند و چنانچه سودش از مازاد سالش بهشمار آمد، خمس همان سود را پرداخت کند؟
اشکالی ندارد و خمس سود را پرداخت کند.
مسموع شده که فرمودهاید به هدایا خمس تعلق نمیگیرد که از آن جمله جهیزیه دختران است. در کتاب مبارک «کفایه» در زمره آنچه که خمس به آن تعلق میگیرد هدیه را هم ذکر میفرمایند، مراد را بیان فرمایید.
هدایا اگر از مخارج سال زیاد بیاید خمس دارد، و جهیزیه دختران خمس ندارد .
سکههایی را که همسرم بهعنوان هدیه و در طول سال برایم خریداری میکند برای جهاز دخترم پسانداز میکنم، آیا به این سکهها که مخصوص تهیه جهاز در آینده هستند خمس تعلق میگیرد یا خیر؟ همچنین مقداری پول که برای همین امر پسانداز کردهام؟
هزینه جهیزیه دختر در حدّ عادی و متعارف به هر صورتی (نقد، جنس و سکه) خمس به آن تعلق نمیگیرد.
در بعضی از خانوادهها معمول گردیده که برای تأمین جهیزیه دختران خود، وجه نقد و یا اسباب و اثاثیه مورد نیاز کنار گذاشته میشود، آیا به اینگونه موارد خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟
در جاهایی که معمول گردیده که جهیزیه دختر بر عهده پدر باشد، به مقدار لازم و بهحسب شئون خانوادگی هزینه آن و یا خود اثاث و وسایل
«* احکام خمس و انفال صفحه 129 *»
مشمول خمس نبوده و جزء مخارج سالیانه پدر محسوب میگردد؛ اگرچه در سالهای پیش از ازدواج دختر فراهم کرده باشد.
کسانی که در شرکتها کار میکنند بعد از اتمام مدت مقرر مبلغی به آنها پرداخت میشود. آیا به این مبلغ خمس تعلق میگیرد یا خیر؟ چه بسا برای تهیه جهیزیه و غیره به آن مبلغ احتیاج دارند آیا در این صورت هم خمس تعلق میگیرد؟
اگر به آن نیاز دارد مانند تهیه جهیزیه و یا تزویج پسر در حد متعارف، مشمول خمس نیست و اگر نیاز ندارد مشمول خمس میباشد.
ضروریات و تجملات زندگی در اقشار مختلف جامعه و خانوادهها متفاوت است معیار در تعیین آنها چیست؟
در حدّ متعارف هر طبقهای از طبقات جامعه اصول و فضول زندگی در نظر گرفته میشود، البته تجمّلات باید شرعاً ممنوع نباشد.
اگر فردی مازاد هزینههای سالیانهاش بهطور مثال 5 میلیون تومان باشد و خمس آن را پرداخت نماید، اگر ابتدای سال مالی بعد 6 میلیون تومان مازاد هزینههایش باشد آیا باید فقط خمس 1 میلیون تومان را بدهد یا اینکه خمس 6 میلیون تومان را باید بدهد؟ برخی معتقدند چون سال گذشته خمسِ 5 میلیون تومان داده شده از پرداخت خمس آن معافند.
اگر این 5 میلیون تومان همان 5 میلیون تومان سال گذشته است خمس ندارد، ولى اگر مازاد درآمد همین سال است خمس دارد.
اگر کسی مستأجر باشد و مبلغی را جهت خرید خانه پسانداز کرده
«* احکام خمس و انفال صفحه 130 *»
باشد آیا به آن خمس تعلق میگیرد؟
مازاد هزینههای سال خمس دارد.
آیا به مواردی مانند اتومبیل، تلفن، رادیو و تلویزیون که از مال خمس دادهنشده و در ضمن سال خریداری شده (باتوجه به اینکه ضرورت داشته باشد) خمس تعلّق میگیرد یاخیر ؟
هرچه جزء لوازم زندگی و یا لوازم کسب و کار باشد و از اسباب معصیت و از باب هویٰ و هوس نباشد خمس ندارد.
اگردر ابتدای سال مالی مقداری برنج، لوبیا، و… در خانه موجود باشد که روزانه از آن استفاده میشود آیا خمس به آن تعلق میگیرد؟
اگر بر آنها حساب سال گذشته خمس دارد و به قیمت خرید محاسبه میشود.
خوراکیها و پارچههای ندوخته که سر سال شرعی در منزل باقی مانده، خمس دارد؟ و آیا به قیمت خرید باید محاسبه کرد یا فروش؟ و چون محاسبه آنها سخت است مبلغی فرضی که تقریباً آنها را دربر بگیرد کافی است که ملاک قرار بگیرد؟
خمس دارد. به مبلغ خرید محاسبه میشود و به مقداری که یقین عادی برایش فراهم شود بپردازد.
اگر خانمی یک سال تمام از طلایش استفادهای نکرده آیا به آن خمس تعلق میگیرد؟ اگر جواب مثبت است آیا خمس بر اساس قیمت اولیه است یا قیمت کنونی؟
اگر طلا برای زینت بوده و در حد معمول و متعارف بوده خمس ندارد.
«* احکام خمس و انفال صفحه 131 *»
آیا طلایی که بهقصد استفاده و زینت از مال غیر خمسی خریداری شده و سپس (بیش از یک سال خمسی) بابت ضمانتِ وام تحویل وامدهنده شده، پس از تسویه وام و خروج طلا از ضمانتِ وام باید خمس طلا پرداخت شود؟
اگر وجه خریداری آن مشمول خمس بوده همان مقدار خمس دارد.
اگر کسی جنسی را در منزل دارد و یک سال بر آن گذشته و هیچ استفادهای از آن نکرده آیا خمس به آن تعلق میگیرد؟ اگر جواب مثبت است آیا خمس بر اساس قیمت اولیه آن است یا قیمت کنونی آن؟
اگر جزء مایحتاج بوده خمس ندارد اگرچه استفاده نشده باشد.
خمس برای مازاد مئونه است. اما در مواردی که مثلاً شخص زمینی دارد که از آن استفادهای نمیکند پولی هم ندارد که آن را بسازد و حتی خودش هم شاید مستأجر باشد، آیا به آن زمین هم خمس تعلق میگیرد؟
اگر از پول خمس دادهشده تهیه شده خمس ندارد، ولی اگر فروخته شود و سود داشته باشد فقط سود آن خمس دارد و اگر پول خرید خمسش داده نشده یا بهطور قسط تهیه شده اگر فروخته شود مجموعه (اصل و سود) خمس دارد و اگر فروخته نشود همان وجه خرید خمس دارد.
درباره جریمههای رانندگی؛ آیا خمس آن باید پرداخت شود؟ یا بهعنوان رد مظالم باید پرداخت شود؟
سؤال روشن نیست. اگر مقصود این است که آیا جریمههای رانندگی جزو مخارج سال است که باید از مازاد مخارج سال کم شود و اگر جزو
«* احکام خمس و انفال صفحه 132 *»
مخارج سال نمیباشد باید خمس آن پرداخت شود؟ پاسخ: ظاهراً اگر از تخلفهای عمدی باشد جزو مخارج سال نیست و اگر عمدی نباشد جزو مخارج حساب میشود.
مسموع شده است که فرموده اید امروزه سهم سادات مصادیقی ندارد و همه این بخش در سهم امام خرج میشود. آیا صحیح است؟
آنچه من عرض کردهام این است که میفرمایند خمس آنچه از مخارج سال زیاد بیاید مال امام؟ع؟ است و میفرمایند بعضی از فقهاء هم همینطور فتوا دادهاند. ولی برنامههای حسینیه مطابق مشهور است که خمس را دو قسمت میکنند، یک قسمت مال امام؟ع؟ است و یک قسمت سهم سادات است و شماره حساب جداگانه دارد.
در کتاب مبارک «کفایه» میفرمایند: «آنچه از مخارج سال زیاد آید، خمس آن مال امام؟ع؟ است.» عرض میشود آیا بنابراین مسئله تمام خمس ارباح مکاسب برای امام؟ع؟ است و سادات سهمی در آن ندارند؟
از بعضی روایات این مطلب استفاده میشود اگر صریح آنها نباشد، ولی در عین حال حکم مطلق خمس این است که به دو قسمت تقسیم میشود و با هم منافات ندارد. زیرا از سهم هریک که زیاد آمد به دیگری میشود داد.
شخصی فوت کرده و وصیت کرده است خمس مالش را به دفتر فلان مرجع بدهیم. میتوانیم به حسینیه پرداخت کنیم؟
وصیت ایشان بیجا بوده و شخص فقط درباره ثلث مالش میتواند
«* احکام خمس و انفال صفحه 133 *»
وصیت کند ولی درباره دیون شرعیه (خمس، زکات و سایر دیون) حق وصیت ندارد و نباید به وصیت او عمل کرد. هر طور درباره خمس خود رفتار میکنید میتوانید همانطور رفتار کنید.
آیا به محل کار و باغ خمس تعلق میگیرد؟
اگر محل کار از مال خمسنداده تهیه شده باید خمس را داد. اما اگر بین سال خمسی خریداری شده و ضرورت است، جزو مخارج است و خمس ندارد. اما به باغ خمس تعلق میگیرد.
کسی که باغی میخرد آیا این باغ جزء داراییهایی است که خمس به آن تعلق نمیگیرد؟ یا جزء مازاد بر مئونه این شخص به حساب میآید و باید خمس آن را بپردازد؟
خمس به آن تعلق میگیرد.
بعضی از مالی که خمس آن را دادهاند و یا حساب سال دارند مزرعه یا زمینی برای خود یا فرزندان خود تهیه کردهاند و الآن قیمت آنها ترقی کرده، حکم آنها از نظر تعلق خمس چگونه است؟
اگر خود و یا فرزندان او که در تکفل او میباشند به آن نیازمندند خمس ندارد وگرنه مشمول خمس است، یعنی اگر بفروشد سود آن خمس دارد. زیرا در صورت فرضشده اصل خرید از مال و یا مبلغی تهیه گردیده که خمس آن داده شده است.
بعضی که حساب سال نداشته و خمس پرداخت نکردهاند و حال به فکر برآمدهاند به آنها میگوییم مایَمْلَک را به قیمت خرید حساب
«* احکام خمس و انفال صفحه 134 *»
کنند و خمس آن را تدریجاً بهطور اقساط پرداخت کنند که برای آنها عسر و حرج پیش نیاید. این مورد چگونه است؟
اگر مایملک خود را از مازاد مخارج سال تهیه کرده مشمول خمس است وگرنه مشمول خمس نیست. مگر اینکه مایملک بیش از مایحتاج باشد مانند زمین یا خانه و یا پساندازی که جزء مایحتاج نباشد. در این صورت به قیمت خرید باید حساب شود و خمس آن را به هرگونه که برایش میسر است پرداخت کند. و اگر آن را بفروشد و سود ببرد سود آن هم خمس دارد.
کسیکه حساب سال نداشته و بعد از چند سال مصمّم به پرداخت خمس میگردد دو صورت درباره وی متصوّر است؛ حکم هر یک را مشخص فرمایید:
الف) هیچ نمیداند از ابتدای سن تکلیف سود سالانهاش چه مقدار بوده و به چه نحو در ضروریات یا فضولات معاش خود صرف کرده است؟
اگر نمیداند تکلیفی ندارد.
ب) حدوداً مبالغ درآمد سالانه و نوع مصارف آنها را میداند؟
اگر مازاد مخارج سال داشته و مقدار آنها را میداند خمس آنها را میپردازد و گرنه به مقداری که مظنّه دارد میپردازد.
در سن 45 سالگی هستم و تا به حال حساب سال نداشتهام. در حال حاضر دارای اتومبیل، منزل و اسباب منزل هستم اما بیشتر مبلغ
«* احکام خمس و انفال صفحه 135 *»
آنها از ابتدا به شکل وام و قرض بوده است. امروز بدهی خود را چگونه محاسبه کنم؟
اگر آنچه نوشتهاید از مازاد مخارج سال خریداری شده، خمس دارد.
کسی که قبل از رسیدن به حد استطاعت به مرور هر سال مبلغی از سود را برای فریضه حج در نظر میگیرد یا ذخیره میکند، خمس به آن تعلق میگیرد؟
ذخیره برای حجّ خمس ندارد اگر چه بر آن سال بگذرد.
شخص مبلغی برای حج و یا عمره ثبتنام کرده و تا آن موقع خمسی نداده، باید چگونه عمل کند؟
اگر مبلغ حج مشمول خمس بوده خمس آن پرداخت میشود و بعد ثبتنام میکند و اگر از ابتدا بهنیت حج پسانداز شده خمس ندارد. حکم حج جدا است ولی عمره این حکم را ندارد و باید خمس مبلغ آن پرداخت شود.
آیا به وجه سپرده برای حج یا عمره مفرده خمس تعلق میگیرد، اگر در آن سال مشرف نشود؟
به سپرده حج خمس تعلق نمیگیرد.
آیا به وجهی که خودشان بهتدریج برای حج جمع میکنند خمس تعلق میگیرد؟
به چنین وجهی خمس تعلق نمیگیرد.
اگر کسی که حج واجب خود را بهجا آورده، فیش حجی تهیه کند
«* احکام خمس و انفال صفحه 136 *»
مثلاً به مبلغ 14 میلیون تومان، آیا به پولی که بابت آن پرداخت شده خمس تعلق میگیرد؟
اگر مازاد هزینههای سال بوده خمس دارد ولی اگر به منظور خرید فیش حج پسانداز شده یا در میان سال خریداری شده خمس ندارد.
از این 14 میلیون، 1میلیون بابت خرید فیش بوده و 13میلیون بابت ارزش ثانویه ثبت نام و … که در هنگام تشرف این فیش برای شخص ارزش مالی 1میلیون دارد و شخص حاج باید مابقی هزینه را خودش بپردازد. با توجه به این تفکیک آیا خمس به هر دو یا یک قسمت از این مبالغ تعلق میگیرد؟
حکم هزینههای بعد هم مانند حکم مذکور است.
اگر کسی مالی را بهصورت ارز (دینار یا دلار) و طلا، صرفاً جهت مصارف زیارت پسانداز میکرده. بهاین شکل که اگر پسانداز مثلاً هزار دلار بوده است، پس از سفر زیارتی سعی میشده که جبران شود و کسری جایگزین شود. و سعی بر این بوده که مبلغ پسانداز زیاد باشد تا برای سفر مشکلی پیش نیاید. آیا به این پول خمس تعلق میگیرد یا خیر؟ و اگر تعلق میگیرد، چون شخص نمیداند که هر سال چهمقدار اضافه شده، چقدر باید خمس داد؟
پساندازی که برای حج واجب جمع شود خمس ندارد. ولی اگر برای عمره یا زیارت پسانداز شود و سال بر آن بگذرد یعنی زیاده از هزینه و مخارج سال باشد، خمس به آن تعلق میگیرد. موجودی شما اکنون
«* احکام خمس و انفال صفحه 137 *»
مشمول این حکم است و اگر میتوانید تخمین بزنید و سالهای پیش را بهدست بیاورید بهتر است.
اگر کسی به مواد مخدّر مانند تریاک و شیره معتاد باشد آیا خرج این مواد هم جزء مئونه است یا خیر؟
خصوصیت افراد مختلف است. باید خصوصیات روشن شود بعد حکم معلوم گردد.
آیا هزینه مسافرتهای تفریحی و غیر زیارتی جزء خمس محسوب میشود یا خیر ؟
اگر سفر مباح باشد یعنی سفر معصیت نباشد، هزینه آن از مخارج سال محسوب میشود و خمس ندارد.
آیا سفری که مباح باشد ولی رنگ و بوی شرعی (مثل زیارت، صله ارحام و …) نداشته باشد _ که در آنها فرمودهاید نماز تمام است _ باز هم خمس دارد؟
درباره رنگ شرعی سفرِ مباح همان مباح بودنِ شرعاً آن رنگ شرعی آن است. بر خود و دیگران ضیق نکنید دین سمحه و سهله است.
به عبارت دیگر در سفرهای مباحی که رنگ و بوی شرعی ندارد بین اتمام نماز در آن سفر و پرداخت خمس مخارجِ آن سفر نسبت تساوی است؟
قیاس در شریعت جایز نیست. موضوع دو تا است نمیشود بههم قیاس کرد.
«* احکام خمس و انفال صفحه 138 *»
در ارث که خمس ندارد اگر وارث بیابد که مورِّث خمس کل مالش یا بخشی از آن را پرداخت نکرده، آیا باید به مقدار سهمالارث خود خمس را اخراج نماید؟
ارث خمس ندارد مطلقاً.
(به هنگام گرفتن پاسخ پرسشها فرمودند: در مورد خمس برای ارث، اگر شخص از مقلّدین بزرگان+ است احتیاط کند و خمس را پرداخت کند مانعی ندارد. ولی چون فرمودهاند که دیون میت را اخراج کنند و درباره خمس چیزی نفرمودهاند اصولاً ارث خمس ندارد.)
شخصی ابتداء سنی بوده سپس مستبصر میشود و پس از چندی دوباره به تسنّن باز میگردد، چنین شخصی هرگاه بمیرد و فرزند او مستبصر باشد با علم به اینکه پدرش خمس پرداخت نکرده است باید خمس سهمالارثش را پرداخت کند یا خیر؟
ارث خمس ندارد مطلقاً.
دو زمین به من ارث رسیده است و صاحب مغازهای هم هستم. تا به حال (پس از گذشت چهار سال) خمس را حساب نکردهام. وظیفه چیست؟
قیمت زمینها را موقعی که به شما رسیده تخمیناً و تقریباً در نظر بگیرید بعد از یک سال اگر فروش شده، سودش خمس دارد. چیزهای لازم از قبیل منزل، ابزار کار، تهیه مغازه و چیزهای لازم زندگی اگر از سود تهیه شده خمس دارد و اگر از سود تهیه نشده خمسی ندارد، مگر چیزهایی که ضروری نباشد و دارای ارزش باشد. و اگر زمینها فروش نشده و به حال
«* احکام خمس و انفال صفحه 139 *»
خود باقی است، هر موقعی که فروش شد اگر نسبت به آن قیمت تقریبی سود داشت، آن سود بعد از اخراج هزینههای سال، خمس دارد. تحقیق این مسائل بهطور واضح لازم است حضوری باشد.
پدر اینجانب سالها قبل از دنیا رفتند و مغازههایی که ایشان داشت به اجاره داده شده بود و مادرم اجارهها را جمع میکرد. با همان مبلغ، چند سال بعد مغازهای خریدند.
آیا مبلغی که از اجارهها جمع شده و مغازه خریده شده، خمس دارد؟
خمس دارد.
الآن که چند ملک بهفروش رفته و میان ورثه تقسیم شده، پول تقسیمی خمس دارد؟
از وقت فوت تا هنگام تقسیم اگر افزایش قیمت پیدا کرده خمس دارد.
الآن که اجارهها را بهطور ماهیانه تقسیم میکنیم، خمس تعلق میگیرد؟
اگر مازاد هزینه زندگی شد خمس دارد.
این اجارهها اگر ملکی هم با آن خریداری شود، خمس دارد؟
اول خمس اجارهها داده میشود و بعد ملک خریداری میگردد.
در کتاب مبارک «کفایه» میفرمایند که هدایا خمس به آن تعلق میگیرد، آیا مراد هدایای سلاطین است یا مطلق هدیه؟
هم هدیه را فرمودهاند و هم جوایز سلاطین را که هدایای آنها است، بنابراین هدیه بهطور کلی و مطلق باتوجه به شرایط دیگرِ خمس، متعلَّق خمس قرار میگیرد.
«* احکام خمس و انفال صفحه 140 *»
به سکهای که هدیه باشد و یک سال بیشتر در خانه بماند خمس تعلق میگیرد؟ اگر تعلق میگیرد باتوجه به اینکه پول نقد نیست، چه باید کرد؟
خمس تعلق میگیرد و خمس قیمت آن را میدهد.
آیا از سهم سادات میتوان به فرد عام مستحق که همسر سیده دارد جهت هزینه ضروری زندگی کمک مالی نمود؟
هزینه ضروری خود خانم به شرط باتقوا بودن و مکتبی بودنشان بلامانع است.
خانمی که همسرش سید بوده و فوت شده و خانم، خودش سید نیست و درآمدی ندارد. آیا میشود به او خمس داد؟
خمس به سادات داده میشود.
شخصی از سادات است و فقیر است، یکی از خویشاوندان او که از رفقا است پرسیده است که میتواند سهم سادات خود را به او بدهد؟
باید شرایط لازم را داشته باشد: اهل مکتب باشد، با تقوا باشد، پول را در امور غیرضرورى زندگى خرج نکند، و معتاد هم نباشد.
شخص سید فقیری است که نیازمند است. قبلاً از یکی از رفقا چند میلیون برای او وام تهیه کرده بودیم. اما برای پرداخت این وام هم مشکل دارد. آیا میتوان بابت سهم سادات با او حساب کرد؟
اگر تقوا دارد و معتاد نیست و برای امور لازم زندگی مادی به او وام دادهاید میتوانید سهم سادات حساب نمایید.
«* احکام خمس و انفال صفحه 141 *»
مقدار کمی خمس بدهکار هستم. سهم امام؟ع؟ را پرداخت کردهام. اول زندگی هستیم و همسرم از سادات است و درآمد کمی دارد. آیا میتوانم سهم سادات را به همسرم پرداخت کنم؟
اگر مکتبی و دارای تقوا میباشد اشکالی ندارد.
با یک مؤسسهای که همه ساداتند در زمینه دندان مصنوعی قرارداد بستیم، بعد بهطور مثال برای افراد معمولی که یک دست دندان را مثلاً 1میلیون تومان میگیریم از این سادات 400 هزار تومان میگیریم؛ آیا این 600 هزار تومان را میشود بابت خمس حساب کرد؟ (این مقداری که تخفیف داده شده از سود کار کم شده نه اینکه از خودمان مایهای گذاشته باشیم.)
اگر آن شخص استحقاق و اهلیت خمس گرفتن دارد میتوانید خمس حساب کنید.
فردی از نزدیکان هر بار که خمس مال را میخواهد پرداخت کند سهم سید را به فرزند و نوههای سیّدش میدهد که گاهی اوقات در تنگی معاش هستند، و نیز گاهی سهم امام؟ع؟ را به همسرش میدهد که سید نیست، در صورتی که به واجبالنفقهها مثل ( همسر، فرزند، پدر و مادر) سهم سید تعلق نمیگیرد. بفرمایید آیا در این مورد هم سهم سید از خمس، به واجبالنفقهها میرسد یا خیر؟ اگر نمیرسد، تکلیف پولهای دادهشده چیست؟ ضمناً این فرد از رفقای حسینیه میباشد.
اگر اهلیت براى سهم سادات دارند و در تکفّل شخص خمسدهنده
«* احکام خمس و انفال صفحه 142 *»
نیستند واجبالنفقه نیستند. و سهم امام؟ع؟ باید به مصرف خودش برسد مگر به اذن فقیه.
شخصی که خمس دریافت کرده است، آیا مالک شده است که بتواند آن وجه را به شخص دیگری بدهد که شرایط خمس را ندارد؟
خیر؛ اگر نیازمند نیست وجه را برگرداند.
گندم زکات دارد. آیا باید خمس آن را هم دارد؟ به تعبیری زکات و خمس با هم تداخل دارند یا خیر؟
گندمی که از زمین برداشت میشود در صورت رسیدن به حد نصاب و شرائط مربوط زکات دارد. و اگر کسی گندم خرید و در خانه نگه داشت و سال بر آن گذشت مانند سایر چیزها و مازاد بر مئونه سال بود، خمس دارد.
پولی که بهعنوان ثبت نام خودرو پرداخت میشود و حدود یکسال نزد خودروساز میماند تا خودرو را تحویل دهد، باید خمس این مبلغ محاسبه و پرداخت شود؟
اگر آن پول مشمول خمس نبوده و خودرو جزء مئونه باشد یعنی ضروری باشد خمس ندارد.
شخصی منزل مسکونی خود را فروخته و اجارهنشین شده تا در کنار حرفه و کارِ فنی خود، مبلغ نامبرده را صرف ساختوساز ساختمانی کند. آیا به این مبلغ که از فروش منزلش بهدست آورده خمس تعلق میگیرد؟
اگر جزء سرمایه کار بهحساب میآید خمس ندارد و اگر برای ازدیاد سرمایه باشد سود از مقدار خرید آن، خمس دارد.
«* احکام خمس و انفال صفحه 143 *»
آیا مبلغ دریافتی تحت عنوان «حقِّ سنوات کارگر» در موقع بازنشستگی که معمولاً مبلغ قابل توجهی است، مشمول خمس میشود یا خیر توضیح دهید.
با فرض شرعی بودن این مبالغ، اگر این شخص در طی سال این مبالغ را خرج کرد مشمول خمس نیست و تنها آنچه مازاد مخارج سال است خمس دارد.
به پاداشی که بعد از بازنشستگی تحت عنوان «پاداش پایان خدمت» به ایشان داده میشود خمس تعلق میگیرد یا خیر؟
اگر به آن نیازی نیست و در میان سالِ خمسی به ایشان داده شود و یا اگر از مخارج و هزینه سال زیاد آید، خمس دارد.
امروز حقوق ماه را به حسابم واریز کردهاند و فردا اول سال خمسیِ من است. آیا خمس شامل این حقوق هم میشود؟
اگر مازاد خرج سال خمسى شما محسوب مىشود، خمس دارد.
وجوهی که همسر و فرزندان ماهیانه پسانداز میکنند آیا خمس به آن تعلق میگیرد؟ خمس آن به عهده پدر است یا همسر و فرزند؟
اگر پولی که پسانداز میکنند درآمد خودشان است یا مال پدر است ولی به ایشان تملیک کرده است، اگر از مخارج سال اضافه آمد خمس دارد. اما اگر این پساندازها در تملیک پدر است، خمس آن بر عهده پدر است.
شخصی قصد داشته برای منزلش فرشی تهیه کند، پول آن را کنار گذاشته ولی تا سر سالِ خمسی فرش را نخریده است. آیا به آن پول کنار
«* احکام خمس و انفال صفحه 144 *»
گذاشتهشده خمس تعلق میگیرد یا خیر؟
اگر از لوازم و ضروریهای منزل است خمس ندارد.
در کتاب مبارک «کفایه» میفرمایند در اصناف مالهایی که خمس دارد یک دفعه بیشتر خمس به آنها تعلق نمیگیرد.
اینجانب مثلاً در انتهای سال مالی قبل 1000 تومان مازاد داشتهام و خمس آنها را محاسبه کردهام.
امسال (سال 95) مازاد اینجانب مثلاً 2000 تومان است.
طبق جواب شفاهی شما فرمودید باید خمس 2000 تومان را داد چون خمس به مازاد مئونه سال تعلق میگیرد و این 2000 تومان مازاد مئونه امسال (95) است و ربطی به 1000 تومانی که مازاد مئونه سال 94 بود ندارد، مگر اینکه کسی اطمینان داشته باشد 1000 تومان از این 2000 تومان مربوط به پارسال (سال94) و از پسانداز آن سال است؛ که دانستن این هم کار مشکلی است.
دوستان میگویند (طبق سؤالی که سالهاى قبل از یکی از آقایان کردهاند) لازم نیست که این را هم بدانی. و حتی پول اگر در گردش هم باشد، شما خمس 1000 تومان را دادهای و باید مازاد آن را فقط محاسبه کنی.
اگر اینگونه باشد در واقع این میشود که مازاد مئونهِ عمر نه مازاد مئونهِ سال (اینطور که حقیر میفهمم).
این مسئله کتاب مبارک «کفایه» در مورد اموال یا پولهایی است که مطمئن باشیم خمس آنها را دادهایم. مثلاً پولی که در حسابی مشخص
«* احکام خمس و انفال صفحه 145 *»
است یا وجه نقد یا کالایی یا ملکی که عین آن از قبل موجود بوده و ما خمس آن را دادهایم، دیگر نباید خمس آن را داد.
از کجا میدانیم که 1000 تومان پارسال را من خرج کرده باشم و این 2000 تومان مازاد مئونه امسال من باشد و من مدیون خواهم بود.
اگر مسئله اینگونه پیش برود کمکم طلبکار هم میشویم. چنانکه یکی از دوستان میگفتند: اگر مازاد مئونه سال 95 من مثلاً 500 تومان بود که من طلبکار هم هستم.
خلاصه، عرض بنده اینجا است که ما اگر علم و یقین داشته باشیم که این پول همان پول است خمس ندارد ولی اگر ندانیم، چه بسا آن پول و بیشتر از آن را خرج کرده و اکنون مجدداً طبق محاسبات پایان سال مدیون هستیم. پس اگر میدانیم و یقین داریم خمس ندارد و اگر نمیدانیم باید مجدداً محاسبه و پرداخت گردد.
مجدداً از اینکه مصدّع اوقات شدم عذر خواهم. جزاکم الله خیراً.
صورت فوق تقریباً مربوط میشود به کسانی که مانند کارمندان و یا کارگران دخل و خرجشان نسبتاً مساوی است که ممکن است مازاد مخارج سال آنها اندک باشد و در سال بعد مصرف شود و ممکن است در این سال مازادی نداشته باشند. در صورتی که مسئله مذکور مربوط به کسانی است که بهواسطه کسب و یا تجارت، مازاد مخارج سال خمسی آنها روی سرمایه بیاید. پس خمس آن را میدهند و در سال بعد جزو مخمَّسها میشود که خمس ندارد.
«* احکام خمس و انفال صفحه 146 *»
از سهم مبارک امام؟ع؟ میتوان برای ساخت مسجد صرف کرد؟
خیر، نمیتوان صرف کرد.
برای مسجد صحرا نیاز به فرشهایی با طرح محراب است، آیا میشود از خمس استفاده کرد؟
نه نمیشود، باید از تبرّعات استفاده کرد یا بانی پیدا شود.
از محلّ سهم مبارک امام؟ع؟ در خمس آیا میتوان هزینههای مربوط به جشنها، اعیاد مذهبی و مناسبتهای مختلف مذهبی را پرداخت نمود؟
سهم مبارک امام؟ع؟ باید با اجازه و صلاحدید فقیه آلمحمد؟عهم؟ به مصرف برسد. اگر او صلاح دانست که در راههای مورد سؤال صرف شود جایز خواهد بود و مرضیِّ خاطر مبارک امام؟ع؟ است؛ انشاءالله.
برای خرید تلویزیون که هم برای تعلیم و تعلم و هم برای مجالس حسینیه استفاده میشود میتوان از خمس یا سهم امام؟ع؟ استفاده کرد؟ از احسان چطور؟
خیر، نمیشود. اما میتوانند از احسان قرض کنند و وقتی پولِ بهاصطلاح محبت به دست آمد یا کسی بانی شد، قرض را اداء کنند.
آیا از سهم سادات میتوان برای مخارج ضروری حسینیه استفاده کرد؟
اگر سادات فقیری عجالةً نمییابید استفاده کنید. اما اگر شخص سیدی که به سهم نیاز داشت بود، بر مخارج ضروری حسینیه مقدم است.
([2]) در هر وقتی از روز باشد اگرچه نزدیک مغرب.
([3]) در این زمان که «بنده» وجود ندارد، میان «دو ماه روزه پیدر پی» و «اطعام شصت مسکین» مخیّر است. و «مُدّ» تقریباً 750 گرم گندم یا جو است.
([4]) صمغ درخت بَنه یا پسته وحشی. (فرهنگ سخن)
([8]) من روزهدارم سلام بر تو، تو را دشنام نمیدهم چنانکه تو مرا دشنام میدهی.
([9]) فتیلهها که نوعی از شیاف بوده.
([11]) بیزنی و مجردی. (دهخدا)
([13]) الذی اری و افهم من قولهم فی الکذب و الغیبة و النمیمة و النظرة بعد النظرة و الظلم کله انها تفطر الصائم انه حق لکن معناه انه کما یصوم الانسان عن الأکل و الشرب ینبغی انیصوم جمیع اعضائه عن کل محرم یتعلق به فان لمیصم کل عضو فقد افطر و یشهد بذلک قول ابیعبدالله؟ع؟ اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک من الحرام الخبر کما یأتی و قال فی حدیث ان الصوم لیس من الطعام و الشراب انما جعل الله ذلک حجاباً مما سواها من الفواحش من الفعل و القول یفطر الصائم ما اقل الصُوّام و اکثر الجُوّاع و علی ذلک یجتمع کثیر من الاخبار. (فصل الخطاب، ج4، ص26)
([14]) رباط: کاروانسرا. (فرهنگ سخن)
([16]) مراد این است که زکات مانند نماز و روزه که در شریعت معین شده است و در آیات و روایات نام برده شده و احکامش بیان شده، همین نه چیز است.
([23]) 288 من تبریز 45 مثقال کمتر که تقریباً 847 کیلوگرم که 3 خروار کمی کمتر، گفتهاند.
([25]) نهری است در ماوراء النهر.