«بخـش اول»
اعتقـادات
(شنـاخـت خـدا و پيغمبـران)
«* اعتقادات جلد اول صفحه 2 *»
بسم اللّه الرحمن الرحيم
متعلم عزيز:
اينك كه با موفقيت دوره ابتدايي را پيمودهايد و قدم به مرحله جديدي از آموزش نهادهايد توجه به چند نكته ضروري به نظر ميرسد.
1ـ هدف از آموختن و انباشته نمودن مقدار زيادي از اصطلاحات علوم و فنون مختلف چيست؟
براي پاسخ دادن به اين سؤال از پدر و مادر و يا معلمين خود ميتوانيد كمك گرفته و به نصيحت مشفقانه ما هم توجه فرماييد:
نور چشم عزيز! اگر جوابدادن به اين سؤال در اختيار ما بود به جاي تو ميگفتيم كه:
ميخواهم ياد بگيرم تا عالم شوم و به علمم عمل كنم كه نداي امام بزرگوارم حضرت صادقرا كه ميفرمايد «دوست دارم سرهاي اصحابم با تازيانه كوبيده شود تا در دينشان بابصيرت شوند» لبيك گفته باشم و در لباس ترويج دين و مكتب بزرگان اعلي الله مقامهم كه براستي سربازي امام زمان عجل الله فرجه ميباشد در آيم تا به اين وسيله ديني را كه بر گردنم ميباشد به اولياء دين (آلمحمد: و بزرگان دين) پرداخته باشم.
ميخواهم با درسخواندن و يادگرفتن علوم دينيه موجبات خرسندي پدر و مادر و افراد فاميلم را كه به همين اميد مرا به مدرسه علوم دينيّه فرستادهاند فراهم كنم.
ميخواهم در جامعه فرد صالحي باشم تا با اعمالم ديگران را به مكتبم دعوت نمايم.
عزيزان! حالا كه جواب سؤالمان را داديم اميدواريم براي رسيدن به اين هدف، تمام سعي و كوشش خود را بنماييد و از فراگيري هرچه بيشتر كوتاهي نفرماييد.
2ـ دروس آتي ممكن است كمي مشكل به نظر بيايد، اما سعي شده است حتيالمقدور از الفاظ و اصطلاحات نامأنوس اجتناب شود تا شما با آنها انس گرفته و به هدف
* اعتقادات جلد اول صفحه 3 *»
اولياء دين:كه بصيرت بخشيدن به شيعيان ميباشد جامه عمل پوشيده و اين دروس هرچند ابتدايي، گامي براي آشنايي با فرمايشاتشان و اجراي هدف مقدس ايشان باشد.
3ـ دوستان كوچك ما! براي اينكه هرچه سريعتر به بصيرت نائل شويد، از مطالعه متون اسلامي و داستانهاي نقل شده كوتاهي نكنيد و سعي كنيد در هر فرصتي حداكثر استفاده را از عمرتان بنماييد و بهترين استفاده مطالعه است.
4ـ بعد از هر درسي مقداري پرسش و تمرين گفته شده است كه فرق آنها را هم اگر بدانيد بد نيست. جواب پرسشها غالباً در درس مربوطه هست اما جواب تمرينها را غالباً بايد از اطلاعات عمومي يا كتابها، يا پدر و مادر و دوستان سؤال كرده و جواب گوييد.
موفق باشيد
«* اعتقادات جلد اول صفحه 4 *»
بسم اللّه الرحمن الرحيم
اول نامه است نام خدا | كاوست رحمان و مهربان با ما | |
حمد، مخصوص آن يگانه خداست | كو بپرورده جمله عالمها | |
اوست بخشنده و رحيم به خلق | مالك عادل است روز جزا | |
بارالها تو را پرستاريم | وز تو جوييم استعانت([1])ها | |
خود، تو ما را به راه راست بدار | چون تويي هادي طريق هدي([2]) | |
راه آنان كه كردهاي انعام([3]) | تو بديشان ز راه جود([4]) و سخا | |
راه نيكان نه راه مغضوبين([5]) | ني([6]) كه گمگشتگان تيه([7]) ردي([8]) | |
گو محمد9كه خالق معبود | احد و واحد است و بيهمتا | |
هم به ذات و صفات و افعالش | بلكه اندر عبادتش جانا | |
بينياز است از تمامي خلق | جمله محتاج و اوست عين غني([9]) | |
گفته خود لميلد و لميولد | نيست كفوي([10]) و همسري او را | |
شرح آيات مختصر كردم | ختم شد حمد و سوره تا اينجا | |
گو «عطايي»([11]) تو با من افكار | حق مرا كرده خلق بهر چه كار؟ |
«* اعتقادات جلد اول صفحه 5 *»
شناخت خـدا (1)
«اثبـات صانـع»
چگونه ميفهميم كه كسي ما را ساخته است؟
با نگاهكردن به خودمان و اطرافيانمان مييابيم كه براي ما سازندهاي است كه ما را در تاريكي شكم مادر، به اين شكل و صورت و آب و رنگ و اعضاء و جوارح و استخوانهاي درشت و ريز و رگها و پيها و گوشتهاي نازك و سفت، به اين زيبايي و تناسب آفريده است.
اندام متناسب، دستهاي بلند و كشيده، پاهاي قوي و بلند، سر و گردن زيبا و حركات دقيق و حسابشده هركدام به تنهايي نمايشگر قدرت بيانتهاي صانع ماست.
آيا هيچگاه انديشيدهايد كه اگر استخوان گردن شما يكتكه بود، براي نگاهكردن به اينطرف و آنطرف چه مشكلي داشتيد؟
آيا هيچوقت به انگشتانتان درست دقت كردهايد كه چگونه از بندهاي جداگانه ساخته شدهاند به طوري كه با آنها راحت ميتوانيد بنويسيد، بدوزيد و صنعتهاي مختلف را بعمل آوريد؟
آيا هيچزمان به اسكلتهاي مصنوعي كه در فروشگاههاي لوازم طبي به نمايش ميگذارند نگاه كردهايد؟ اگر اين گوشت و پوست را صانع، روي استخوانهاي ما قرار نميداد، راستي چقدر زشت و ناپسند بوديم!
در سالهاي گذشته در كتابهايتان عكسهايي ديدهايد كه سرخرگها و سياهرگها را در بدن انسان نشان ميدهد، آيا ميدانيد كار آنها چيست و براي چه صانع آنها را در بدن ما قرار داده است؟ آنها بمنزله جويهايي ميباشند كه خون كه حامل روح حيات است در آنها جاري شده و حيات حيواني را به تمام بدن حتي بن موها ميرسانند.
با تدبر در بدن خودمان خوب ميتوانيم بفهميم كه غيري ما را ساخته است زيرا ما خودمان كه نبوديم تا خودمان را بسازيم. پدر و مادرمان هم كه ما را نساختهاند زيرا اگر آنها ما
«* اعتقادات جلد اول صفحه 6 *»
را ساخته بودند، هرطور دلشان ميخواست ميساختند. چيزهايي هم كه نيستند ما را نساختهاند زيرا چيزي كه نيست چطور ميتواند هست بسازد، پس كسي كه ما را ساخته هست و او خداي ماست.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
تمرين ـ پرسش:
1ـ اگر استخوان پاي شما يكتكه بود بطوري كه خم و راست نميشد، در زندگي روزانه با چه مشكلاتي مواجه ميشديد؟
2ـ اگر چشمهاي شما در سرتان قرار نداشت بلكه در جاي ديگري از بدنتان بود، چه عيبي داشت؟ حال كه خداوند چشمهاي ما را در سرمان قرار داده، ملاحظه چه حكمتي را فرموده است؟
3ـ چرا دو گوش شما مانند دو پياله يا دو بوق در دو طرف سرتان واقع شده است؟
4ـ چرا براي نفسكشيدن از بيني بايد استفاده كنيم؟
5ـ چگونه ميتوانيم بفهميم براي ما سازندهاي بوده است؟
6ـ از كجا معلوم ميشود كه پدر و مادر ما، ما را نساختهاند؟
«* اعتقادات جلد اول صفحه 7 *»
خدا چرا ما را آفريده است؟
اي پسر اي غريق([12]) بحر شباب([13]) | دوست دارم من اين سؤال و جواب | |
گفتي از بهر چيست خلقت من | هست اين خلقت تو عين صواب([14]) | |
خلقت ما براي معرفت است | تا عبادت كنيم و كسب ثواب | |
اين سخن من ز خود نميگويم | باشد اين مدعا صريح كتاب([15]) | |
رو نظر كن به محكم آيات | حقتعالي چنين نموده خطاب | |
خلقت جن و انس ناكردم | من از اين باد و خاك و آتش و آب | |
مگر از بهر بندگي كردن | كين غرض([16]) بوده زين همه اسباب | |
خلق ايشان براي عرفان([17]) است | ني فقط از براي خوردن و خواب | |
تا شناسند صانع([18]) خود را | در پرستش كنند سعي و شتاب | |
هوس درك ذات حق تو مكن | بر رخ خلق بسته است اين باب | |
رو تو اسم و صفات او بشناس | زين سخن روي دل مپيچ و متاب | |
ورنه محرومي از وصول([19]) به حق | حق همين است يا اوليالالباب([20]) | |
اي «عطايي» بيان ديگر كن | شرح اين داستان تو از سر كن |
«* اعتقادات جلد اول صفحه 8 *»
شناخت خـدا (2)
«يگانگـي خـدا»
آيا صانع اين عالم يكي است يا بيشتر؟
براي اينكه اين موضوع را بدانيم، بايد كمي فكر كنيم.
اگر اين عالم بيش از يك سازنده داشته باشد، يا هركدام به تنهايي براي خودشان عالمي دارند و يا با شركت يكديگر اين عالم را ساختهاند؛ اگر هركدام براي خودشان عالمي جداگانه دارند و با يكديگر كاري ندارند، مثل شما و دوستانتان كه با يكديگر كاري نداريد و از هم جدا هستيد، بايد همه داراي يك بزرگتر و سازندهاي باشند كه او آنها را ايجاد كرده باشد. بنابراين نميشود كه اينها خدا باشند. بلكه بندهاي هستند مثل ساير مخلوقات.
و اگر همه با هم اين عالم را ساختهاند، چرا پيغمبرانِ خدايانِ ديگر به اين عالم نيامدهاند؟ بلكه صدوبيست و چهار هزار پيغمبر همه از طرف يك خدا آمدند و گفتند:
«خدا يكي است.»
اگر شيطان بگويد: آن خدايان ديگر نفهميدهاند كه آن خدا پيغمبران فرستاده است.
ميگوييم: عجب خدايان ناداني!
و اگر شيطان بگويد: آن خدايان ديگر بنده شايستهاي نداشتهاند كه بفرستند.
ميگوييم عجب خدايان ناتواني!
و اگر شيطان بگويد: آن خدايان ديگر مغلوب اين خدا شدهاند.
ميگوييم عجب خدايان ذليلي!
و همينطور شيطان هرچه بگويد به او جواب خواهيم داد.
مثال: اگر در بدن شما دو مركز فرماندهي باشد، مشكلات زير ايجاد ميشود:
ممكن است يكي بگويد: وقتي تشنه شدي آب بخور و مركز ديگر بگويد آب نخور.
يك مركز بگويد: برو بطرف سفره و مركز ديگر بگويد نرو.
«* اعتقادات جلد اول صفحه 9 *»
يكي بگويد: درس بخوان تا عالم شوي و ديگري بگويد: درس نخوان و جاهل بمان.
آدم عاقل ميفهمد كه اگر در بدن دو مركز فرماندهي باشد كه بر خلاف يكديگر حكم كنند، باعث نابودي او ميشود. و اگر مثل هم حكم كنند، يكي از آنها زيادي است. پس بايد حتماً در بدن او بيش از يك مركز فرماندهي نباشد.
همين مثال را ميشود در يك مملكت، در يك شهر، و در يك خانه تصور كرد. بنابراين عاقل يقين ميكند كه: در اين عالم بزرگ بيش از يك خدا نبايد باشد.
«توحيد، يعني يگانه دانستن خدا و شريك و مانند و ضد قرار ندادن براي او.»
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
پرسش:
1ـ آيا ميشود در يك مملكت دو پادشاه حكومت كنند؟ چرا؟
2ـ توحيد يعني چه؟
3ـ چرا اگر خدايان، متعدد باشند بايد خدايي داشته باشند كه آنها را آفريده باشد؟
4ـ از شبهات شيطاني پي به چه صفاتي براي خداي ميبريد؟
5ـ از كجا ميفهميم همه پيغمبران از طرف يك خدا آمدهاند بلكه شايد هركدام از طرف خدايي آمدهاند و گفتهاند او يكي است؟
«* اعتقادات جلد اول صفحه 10 *»
شناخت خـدا (3)
«خدا حكيـم اسـت»
حكمت يعني عدل، علم، حلم، قول موافق حق، فلسفه.
با توجه به معاني كلمه حكمت كه در بالا ذكر شد، مييابيم كه «خدا حكيم است» يعني خدا عادل است، عالم است، بردبار است، كار نادرست و ناشايست از او صادر نميشود و جاهل و نادان و ظالم نيست.
چرا بايد معتقد شويم كه خدا حكيم است؟
براي اينكه اگر خدا داراي صفات مذكور نباشد، احتمال ظلم، ناداني و بيهودهكاري در او ميرود و كسي كه متصف به اين صفات است شايستگي خدايي و پرستش را ندارد. و خدا برتر است از آنچه ستمگران به او نسبت ميدهند.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
با نگاهي به اطرافمان حكمت خدا را ميفهميم.
ببينيد، پيدرپي بودن روز و شب چه درسي به ما ميدهد؟ شب ميگويد كه روز در اثر كار و كوشش خسته شدهاي، من آمدهام تو را در آغوش بگيرم و خستگي تو را برطرف سازم. روز ميگويد: خيلي خوابيدي، بلند شو و براي بهرهگرفتن از عمرت تلاش كن.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
روزها مردم به نور و حرارت زيادي نياز دارند به همين جهت خداوند «خورشيد» را كه منبع نور و انرژي است، در روز قرار داده است.
شبها وقت خوابيدن، چراغها را خاموش ميكنيم ولي احتياج به چراغ خواب داريم. براي اينكه اگر نيمهشب بيدار شديم جلوي پايمان را ببينيم. خداوند هنگام شب، خورشيد را پشت زمين پنهان ميكند و ماه و ستارگان را كه مانند چراغ خواب هستند در آسمان قرار ميدهد تا كساني كه در مسافرت هستند و مجبورند شبها حركت كنند،
«* اعتقادات جلد اول صفحه 11 *»
راه خود را گم ننمايند.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
هرچه در آسمان و زمين مشاهده ميكنيم، براي منفعتي آفريده شده است.
پس در اين عالم پهناور هيچچيز بيهوده نيست. لذا به حكم عقل معتقد ميشويم كه:
«خدا حكيم است.»
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
پرسش:
1ـ معناي حكمت چيست؟
2ـ گياههايي كه در باغها و صحراها و دشتها ميرويند بيهوده هستند؟ چرا؟
3ـ آيا ميتوانيد بگوييد چه استفادههايي از حيوانات عايد انسانها ميشود؟
4ـ آيا هيچ فكر كردهايد كه داروهايي كه جان انسانها را از مرگ نجات ميبخشد از كجا تهيه ميشود؟
5ـ چگونه ميفهميم كه خدا حكيم است؟
6ـ از بيهوده نبودن چيزها در اين عالم چه نتيجهاي ميگيريم؟
«* اعتقادات جلد اول صفحه 12 *»
شناخت خـدا (4)
«عـدل»
عدل ضد ظلم و جور است و در لغت به معني دادگري و ميانهروي در كارها آورده شده است.
هر فرد مسلمان بايد معتقد باشد كه «خدا عادل است» زيرا هركس ظلم به ديگري ميكند به جهت رفع احتياج و نياز خودش ميباشد، و خدا محتاج به چيزي نيست تا با ظلمكردن به بندگان از ايشان بستاند و يا مزد آنها را ندهد.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
ممكن است گاهي با خودمان فكر كنيم كه چرا ما پادشاه نشدهايم؟ يا چرا ثروتمند نيستيم؟ يا چرا وقتي به دنيا آمديم يك جوان قويپيكر، دانشمند و ثروتمند و . . . . . . نبوديم؟ و خداي ناكرده معتقد شويم كه خدا به ما ظلم كرده است. نه اينطور نيست. مبادا شيطان گولتان بزند و اينطورها فكر كنيد.
همانطوري كه در معناي عدل گفتيم، خدا عادل است يعني دادگر است يعني هرچيزي را سر جاي خودش ميگذارد و هر نعمتي را به مستحق آن انعام ميفرمايد. پس هركس لياقت پادشاهي دارد به او انعام ميفرمايد. هركس مستحق ثروت باشد به او اعطاء ميفرمايد. هركس لياقت علم و دانش داشته باشد، به او انعام ميفرمايد. ولي چون عادل است، هيچچيز را بدون استحقاق به كسي نميدهد. لذا كارهايش را به وسيله اسباب اجراء ميفرمايد. يعني هيچكاري را بدون سبب اظهار نميفرمايد.
پس: براي دانشمند شدن بايد درس خواند.
براي ثروتمند شدن بايد كار و كوشش كرد.
براي عاقبت به خير شدن بايد كارهاي خوب انجام داد و طبق فرمان خدا سلوك كرد.
براي گرم شدن بايد نزديك آتش رفت.
«* اعتقادات جلد اول صفحه 13 *»
براي جواني و برومند شدن بايد سالها رنج كشيد و طفوليت را به پايان رسانيد.
و . . . . . . .
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
چون بعضي از سنيها اين صفت خدا را انكار كردهاند و معتقدند كه خداوند عادل نيست لذا در مقابل آنان، شيعيان گفتهاند كه «عدل» از صفاتي است كه اعتقاد به آن واجب است و هركس خدا را به اين صفت ستايش نكند، از زمره مسلمين خارج است.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
چون ما شيعه هستيم و دلايل عقلاني هم براي اثبات اين صفت خدا داريم، معتقديم كه: «خـدا عـادل اسـت.»
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
پرسش:
1ـ عدل در لغت به چه معني آمده و ضد آن چيست؟
2ـ چرا مردم به يكديگر ظلم ميكنند؟ با مثالي بيان كنيد.
3ـ معني دادگر و عادل بودن خداوند چيست؟ و چرا كارهايش را با اسباب انجام ميدهد؟
تمرين:
1ـ اگر شخص بخشنده اي به چندين نفر بخشش كند، در چه صورت ميتوان گفت به استحقاق بخشيده است؟
2ـ اگر كسي تشنه باشد و نرود آب بخورد و بگويد:«من تشنهام و خدا به من آب نميدهد پس او عادل نيست» صحيح گفته است يا نه؟ چرا؟
«* اعتقادات جلد اول صفحه 14 *»
شناخت خـدا (5)
«ستايش خـدا»
چگونه خدا را به يگانگي ستايش كنيم؟
آيا فكر ميكنيد خدا به بزرگي كوههاست؟ يا به بزرگي اقيانوسها؟ يا به بزرگي زمين و يا به بزرگي آسمان؟
حقيقت اين است كه هيچكدام از اين تشبيهات درست نيست. بزرگيهايي را كه فكر كردهايد مخلوق خدا هستند. به علاوه بزرگهايي را كه ديدهايد هريك متشاكل از اجزاء گوناگون ميباشند. يعني كوهها از ذرات زيادي ساخته شدهاند، اقيانوسها از قطرات متعددي فراهم آمدهاند، كره زمين از خاكها، آبها، سنگها، طبقات مختلف و . . . . . آفريده شده است. پس بزرگي خدا شباهت به هيچكدام از آنها ندارد.
حالا حتماً فكر ميكنيد پس خدا به كوچكي يك اتم است!!! زيرا آن ديگر كوچكترين جزء تشكيلدهنده موجودات ميباشد و قابل تجزيه نيست.
نه باز هم اشتباه كرديد! زيرا يك اتم كه كوچكترين جزء شيء موجود را تشكيل ميدهد نيز از اجزاء كوچكتري فراهم شده كه عبارتند از الكترونها و هسته مركزي (نوترونها و پروتونها و . . .) پس آن هم قابل تجزيه است. علاوه بر اين، اين بزرگيها و كوچكيها مخلوق هستند و بزرگي خدا مخلوق نيست.
لابد سؤال ميكنيد پس چطور خدا را به بزرگي ياد كنيم؟ و خدا را چگونه به يكتايي بستاييم؟ بسيار سؤال خوبي است اگر جواب آن را يافتم حتماً برايتان خواهم نوشت.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب ميفرمايند: هر چيز مخلوقي به وسيله اسباب مناسب خودش درك ميشود. مثلاً رنگها به وسيله چشم، صداها به وسيله گوش، بوها به وسيله بيني، طعمها به وسيله زبان و گرما و سرما به وسيله لامسه ادراك ميشوند. خدا چون
«* اعتقادات جلد اول صفحه 15 *»
رنگ، بو، طعم، گرما و سرما نيست با مشاعر ظاهري ما ادراك نميشود.
با متخيله و متفكره و متوهمه و متعلمه و متعقله، چيزهايي را ادراك ميكنيم كه همجنس آنها باشد و چون خدا از جنس صورتها يا نسبت بين صورتها و يا معاني و مواد نيست با هيچيك از اين مشاعر هم ادراك نميشود.
مشاعر ديگري هم داريم كه از اينها بالاتر است ولي چون در عالم مخلوقات است، خدا را نميتواند ادراك كند.
پس يكتايي و بزرگيهايي را كه در اين عالم يا ساير عالمها ادراك ميكنيم هيچكدام خدا نيستند.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
چون وظيفه داريم خدا را به يكتايي و عظمت ستايش كنيم، لذا اولياء خدا: به ما ياد دادهاند كه در مورد ذات خدا، هر صفت خلقي را كه ناپسند است نفي كنيم و صفات نيكو را اثبات نماييم.
لذا ميگوييم خداعاجز نيست، خدا كور نيست، خدا كر نيست، خدا . . . . .
بلكه خدا قادر است، خدا بينا است، خدا شنوا است، خدا . . . . .
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
به اين نكته هميشه توجه داشته باشيد:
«هيـچيـك از صفـات خـدا شباهـت بـه صفـات خلـق ندارد»
«اگرچه در لفظ، براي اثبات آن الفاظي مترادف به كار ميبريم.»
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
پرسش:
1ـ چرا همه چيز حتي بزرگترين و كوچكترين چيزها مخلوق هستند؟
2ـ آيا هر چيزي را كه ما درك و احساس ميكنيم مخلوق است؟ به چه دليل؟
«* اعتقادات جلد اول صفحه 16 *»
3ـ چه صفاتي را بايد از خدا نفي كرد و كدام صفات را بايد اثبات نمود؟ چرا؟
تمرين:
1ـ نكتهاي كه بايد به آن توجه داشته باشيم حفظ كرده و چند مثال براي آن ذكر كنيد.
2ـ آيا معني «الله اكبر» اين است كه خدا از كره زمين و خورشيد و كهكشانها بزرگتر است؟ اگر جوابتان منفي است، پس معني آن چيست؟
«* اعتقادات جلد اول صفحه 17 *»
شناخت خـدا (6)
«توحيد به دليل تقرير و تسديد»
يك دليل ديگر براي يكيبودن خدا اين است كه:
پيغمبراني كه از طرف خدا براي هدايت بندگان مبعوث شدند، وعدهها و وعيدهايي به مردم دادند. مثل اينكه همه ميفرمودند: اگر ايمان به يكتايي خدا بياوريد، در دنيا ايمن از عذابهاي سخت و دردناك هستيد ولي اگر به يگانگي او ايمان نياوريد، در همين دنيا شما را به سختترين عذابها مبتلا ميفرمايد.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
در زمان پيغمبري حضرت نوح علي نبينا و آله و عليه السلام وقتي مردم او را اذيت كردند و فرمايشات او را در مورد توحيد نپذيرفتند، حضرت نوح آنها را از عذاب خدا ترسانيد ولي مردم به او خنديدند.
خداي يكتا وقتي ديد كه مردم پيغمبرش را مسخره ميكنند و او را اذيت مينمايند عذاب را از آسمان و زمين نازل فرمود. همهجا را آب گرفت و همه مردم غرق شدند و فقط حضرت نوح و عده كمي كه به او ايمان آورده بودند، نجات يافتند.
در زمان هر پيغمبري وقتي مردم به خدا ايمان نميآوردند، خداوند بر آنها غضب كرده و يكنوع عذاب بر آنها نازل ميفرمود.
در زمان حضرت موسي كافرين مبتلا به خون، شپش، قورباغه، غرق و بلاهايي از اين قبيل گرديدند.
در زمان حضرت لوط مردم مبتلا به زلزله و صيحههاي آسماني گرديدند. قوم ثمود و قوم عاد و . . . . . هركدام به بلايي مشابه آنها مبتلا شدند.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
شواهد تاريخي بالا نشان ميدهد كه پيغمبران راستگو بودند و اگر دروغ ميگفتند
«* اعتقادات جلد اول صفحه 18 *»
خداوند آنها را رسوا مينمود و وعدههاي آنها را باطل ميكرد و خلق خودش را به جهت دروغ آنها از بين نميبرد.
پس يكي از دلايل بزرگ براي اثبات يكتايي خداوند عالم دليل تقرير و تسديد است.
«تقرير و تسديد:»
«به معني ثابت كردن، محكم كردن و راهنمايي نمودن به خير و راستي است.»
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
پرسش:
1ـ از كجا ميفهميم كه پيامبران راستگو بودند؟
2ـ از دليل تقرير و تسديد چگونه به يكتايي خداوند پي ميبريم؟
3ـ در زمان هر پيغمبري وقتي مردم . . . . . كردند و ايمان . . . . . خداوند بر آنها غضب فرموده و . . . . . بر آنها نازل كرد.
تمرين:
1ـ چند كلمه مترادف تقرير و تسديد پيدا كنيد.
2ـ عذاب قوم ثمود و عاد چه بود و چرا بر آنها عذاب نازل شد؟
«* اعتقادات جلد اول صفحه 19 *»
شناخت خـدا (7)
«صفات خـدا»
آيا هيچوقت به يك پارك بزرگ كه اقسام گلهاي رنگارنگ در آن كاشته شده باشد رفتهايد؟
چمنهاي سبز كمرنگ روي زمين طوري كاشته شده است كه گويا زمين را با فرش زمردين پوشانيدهاند. گلهاي قرمز، زرد و سفيد با برگهاي نازك و باطراوت همراه عطري شامهنواز، جداً باغبان طبيعت چه منظره زيبايي به وجود آورده است؟
هيچ ميدانيد كه اينهمه زيبايي و رنگ، از آب و خاك و هواست؟ اين برگهاي نازك و زيبا از تركيب همين آب و خاك و هوا ساخته شدهاند؟
آيا به باغ وحش رفتهايد؟
حيوانهاي بزرگ و كوچك، فيل با آن عظمت، كرگدن بدتركيب و زشت، گرگ با چهرهاي كريه و مرگبار، و در كنار آنها كبوتران سفيد و رنگارنگ و زيبا با چشمان معصوم و قشنگ. ماهيهاي مختلف با شكلها و هيأتهاي گوناگون، زيبا و زشت در آكواريومهاي باغ وحش به اين طرف و آن طرف ميروند.
غرفه مخصوص مارها هم ديدني است. مارهايي به طول چندمتر و به كلفتي تنه درخت؛ وحشتانگيز ميباشند.
راستي؛ خلاقيت و اعجابانگيزي فوقالعاده دستگاه آفرينش، انسان را به شگفت ميآورد.
هيچ ميدانيد كه هزاران نوع جاندار با شكلها و اندازههاي مختلف، همه از همين آب و خاك و هوا ساخته شدهاند؟
همگي تخم مرغ را ديدهايد و نوش جانتان كردهايد. در آن بجز مايعي شفاف و سفيد و مايعي غليظ و زرد، چيز ديگري ديده نميشود. شگفتي در اين است كه از همين تخم
«* اعتقادات جلد اول صفحه 20 *»
طاوسي به عمل ميآيد كه تمام رنگها و تركيبات آنها را به نحو خيرهكنندهاي داراست.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
حالا با خودتان فكر كنيد كه چهكسي در قعر زمين و يا داخل تخممرغ يا شكم جانوران اينهمه گياه و حيوان با تركيبات مختلف آفريده است!
حتماً ميدانسته كه هركدام احتياج به چهچيزي دارند، كه برايشان آفريده.
حتماً زور زيادي داشته كه توانسته حيوانات بزرگ و اين عالم بزرگ را بسازد.
حتماً آنها را ميديده كه به اين زيبايي و تركيب خلقتشان كرده.
و حتماً صداي آنها را ميشنيده كه هركدام به چهچيزي نيازمند هستند.
بله؛ همينطور است. خدا كه خالق اين عالم و تمام موجودات كوچك و بزرگ آن است دانا، توانا، بينا و شنواست.
«عالم يعني دانـا ـ قادر يعني توانـا ـ بصير يعني بينـا ـ سميـع يعني شنـوا»
«هر مسلماني بايد معتقد باشد كه خدا عالم و قادر و بصير و سميع و . . . است.»
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
پرسش:
1ـ چگونه ثابت ميكنيد كه خداوند عالم، قادر و بصير و سميع است؟
2ـ نام اينگونه صفات خداوند صفات . . . . . است.
تمرين:
1ـ مواد چهارگانهاي را كه تمام موجودات از تركيب آنها به دست آمدهاند به عربي بنويسيد.
آب = هوا = آب = خاك =
2ـ با دقت در موجودات جهان و اين مثالها كه در متن درس زده شده، همراه استدلال چند صفت ديگر براي خالق اينها ذكر كنيد.
* اعتقادات جلد اول صفحه 21 *»
شناخت خـدا (8)
«تقسيمبندي صفات خـدا»
به لباستان نگاه كنيد، چه رنگي است؟ رنگ لباس را صفت لباس ميگويند. به اتومبيل، منزل، فرش، در، شيشه و . . . . . نگاه كنيد. هرچه از آنها به چشمتان ميخورد، صفت آنهاست. لذا در تعريف صفت ميگوييم:
«صفت كلمهاي است كه حالت و چگونگي چيزي را بيان نمايد»
مانند بزرگ، كوچك، زيبا، زشت و . . . . . وقتي ميگوييم اسب زرد، كلمه زرد چگونگي رنگ اسب را بيان ميكند؛ پس صفت است. و كلمه اسب كه با آن توصيف شده است موصوف ناميده ميشود.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
اگرچه هيچ موصوفي بيصفت، و هيچ صفتي هم بيموصوف نيست و در خارج هر وقت به اطرافمان نگاه ميكنيم صفت و موصوف را با يكديگر مشاهده ميكنيم ولي واقعاً و با يك ديد عميق و متفكرانه مييابيم كه صفت و موصوف غير يكديگرند. چراكه خود آندو فرياد ميزنند كه غير هم هستند. صفت ميگويد: «من غير موصوفم هستم» و موصوف ميگويد: «من غير صفتم هستم». زردي، غير اسب است. زيرا ميشود اسب سفيد يا سياه، يا قهوهاي يا . . . . . باشد. همينطور اسب هم غير زردي است زيرا زردي در جاهاي ديگر هم مشاهده ميشود. مثل: گل زرد، پارچه زرد، ديوار زرد و . . . . .
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
اگرچه براي خداوند متعال مثلي در اين عالم پيدا نميشود ولي براي نزديكشدن به مطلب از شما خواسته شده كه همين مثالها را در مورد خدا و صفات متعددهاش در نظر بياوريد:
خدا حكيم است ـ خدا عالم است ـ خدا سميع است ـ خدا قادر است و . . . . . آيا
«* اعتقادات جلد اول صفحه 22 *»
ميتوانيد براي صفات خدا اندازهاي مشخص كنيد؟ نه، نه، هرگز!
حالا خودتان نتيجه بگيريد. بفرماييد: اگر اين صفات خدا باشند به اندازه آنها، خدا داريم. يا اينكه بگوييم كه خدا تكهتكه شده و هرتكهاش با يك صفت از صفاتش تركيب شده است. هردو قول و هردو عقيده باطل است، زيراكه با توحيد (يكتايي) خدا منافات دارد. پس بهتر است كه معتقد شويم به اينكه: صفات خدا، غير از خدا هستند و مخلوق او ميباشند.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
بعضي از صفات هستند كه ذات خدا را معرفي ميكنند. به آنها صفات ذاتي ميگويند. مثل كلمه «حكيم» در جمله «خدا حكيم است.»
بعضي از صفات هستند كه كارهاي خدا را بيان ميكنند. به آنها صفات فعلي ميگويند. مثل كلمه «رازق» در جمله «خدا رازق جميع موجودات است.»
و بعضي از صفات هستند كه نسبتي را بين خدا و خلق بيان مينمايند. به آنها صفات نسبت يا اضافه گفته ميشود. مثل كلمه «عالم» در جمله «خدا عالم است به احوال من.»
«صفات خدا به سه دسته تقسيم ميشوند:»
«صفات ذات ـ صفات اضافه ـ صفات فعل»
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
پرسش:
1ـ صفت چيست؟ و موصوف كدام است؟ مثالي بزنيد.
2ـ دو رابطهاي كه صفت و موصوف با يكديگر دارند بيان كنيد.
به چه دليل صفات خدا غير خداست؟ نتيجه اين سخن چيست؟
تمرين:
1ـ صفات خدا . . . . . خدا هستند و . . . . . او ميباشند.
2ـ چرا براي خداوند، مثل در اين عالم يافت نميشود.
«* اعتقادات جلد اول صفحه 23 *»
شناخت خـدا (9)
«مراتب توحيد ـ توحيد ذات»
يكتايي خدا در چهار مرحله تحقق دارد و هر فرد مسلمان شيعه اثناعشري كه اعتقاداتش را از حكماء و علماي رباني گرفته باشد، بايد آن چهار مرحله و مرتبه را بشناسد و توحيد را در آن چهار مرحله معتقد شود. اين چهار مرحله عبارتند از:
1 ـ توحيد ذات 2 ـ توحيد صفات 3 ـ توحيد افعال 4 ـ توحيد عبادت
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
توحيد ذات يعني چه؟
معني ذات چيست؟ صفت يعني چه؟
«خود» هر چيزي را ذات آن ميگويند و رنگ، شكل، وزن، چاقي، لاغري، بزرگي، كوچكي، گرمي، سردي، تري، خشكي، بالابودن، پايينبودن و ساير چيزهايي كه با آن «خود» گاهي هست و گاهي نيست، آنها را «صفت» ميگويند.
آسانتر اين است كه بگوييم: حالات و چگونگي اشياء «صفت» آنهاست.
با توجه به معناي ذات و صفت، توحيد ذات را اينطور ميآموزيم:
هيچ صفتي در ذات نيست و ذات پاكيزه از جميع صفات است بطوري كه ميتوانيم بگوييم خدا هيچ صفتي ندارد غير ذاتش و هرچه غير ذات خالص تنهاست، مخلوق آن ذات ميباشد.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
همه مخلوقات جداي از خدايند و خدا جداي از همه مخلوقات است. خدا از مخلوق خالي است و مخلوق از خدا خالي. نه به اين معني كه خدا بالاست و خلق پايينند و ميان ايشان فاصله است، نه. خدا خداست و خلق خلق. نه پيش از خلق خدا تنها بوده و نه بعد از خلق خدا از تنهايي در آمده و نه بعد از بين رفتن مخلوقات
«* اعتقادات جلد اول صفحه 24 *»
خدا تنها ميشود.
«پس ما خداوند را در ذاتش يگانه ميدانيم»
«و هيچچيز و هيچكس را با او در ذاتش شريك قرار نميدهيم.»
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
پرسش:
1ـ مراتب چهارگانه توحيد و يكتايي خدا را نام ببريد.
2ـ ذات و صفت يعني چه؟ و چه فرقي با هم دارند؟
تمرين:
1ـ ما خداوند را . . . . . يگانه ميدانيم و با او در ذاتش . . . . . قرار نميدهيم.
«* اعتقادات جلد اول صفحه 25 *»
شناخت خـدا (10)
«توحيد صفـات»
توحيد صفات يعني چه؟
معني توحيد صفات اين است كه معتقد شويم خداوند در صفات خودش به يگانگي خود جلوه كرده است و هيچكس غير از او در صفات او جلوهگر نشده است.
معني ديگر توحيد صفات اين است كه خدا را در صفتهاي او يگانه بدانيم و شريكي با او در صفتهاي كماليه او قرار ندهيم و خيال نكنيم كه ائمه معصومين: در صفات او با او شريكند.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
قبلاً گفتيم كه خداوند سهجور صفت دارد:
1ـ صفات ذاتي 2ـ صفات اضافه 3ـ صفات افعال
صفات ذاتي: صفاتي هستند كه وقتي ما در اين جهان پهناور و بزرگ فكر كنيم و تدبر ميكنيم، مييابيم كه صانع و خالق آن، جميع كمالات را بايد دارا باشد و از جميع نقايص و نيازها مبرا باشد.
صفات اضافه: صفاتي هستند كه خدا را در آن صفات قرين خلق نموده و به خلق نسبت ميدهيم. مثل اينكه ميگوييم خدا صداي مرا هر چقدر ضعيف و ناتوان باشم ميشنود.
صفات افعال: صفاتي هستند كه معناي آنها انجام دادن كاري باشد. مثل: آفريننده (خالق) روزيدهنده (رازق) زندهكننده (محيي) ميراننده (مميت) بخشنده (معطي) عزتدهنده (معز) ذليلكننده (مذل).
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
با توجه به معناي توحيد صفات و شناخت اقسام صفات خداوندي، ميگوييم: كمال توحيد آن است كه تمام صفتهايي را كه خلق ميتوانند ادراك كنند يا نام ببرند از خدا دور
«* اعتقادات جلد اول صفحه 26 *»
كنيم به جهت آنكه ما هرچه را كه بتوانيم بفهميم، مثل خودمان است.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
كلمه آخر:
بهترين راه براي توحيد صفات آن است كه هيچگاه نگوييم خدا «چنين است» بلكه بگوييم «خدا چنان نيست». مثل اينكه ميخواهيم بگوييم خدا بينا است بهتر است بگوييم «خدا كور نيست» زيرا بينايي را كه ما درك ميكنيم، در حد خودمان است و از مرتبه مخلوقات بالاتر نيست. اما خداوند بالاتر از درك مخلوق ميباشد.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
پرسش:
1ـ دو معني توحيد صفات را بنويسيد.
2ـ اقسام صفات خدا را تعريف كرده و فرقشان را با هم بنويسيد.
3ـ چرا بجاي اثبات كمالات، بهتر است كه نقايص را از خداوند دور كنيم؟
4ـ كمال توحيد چيست؟
تمرين:
1ـ بهترين راه توحيد صفات آن است كه نگوييم خدا . . . . . هست بلكه بگوييم خدا . . . . . نيست.
2ـ از راه ديگري ثابت كنيد كه آن صفاتي را كه ما درك ميكنيم نميشود به خدا نسبت داد.
«* اعتقادات جلد اول صفحه 27 *»
شناخت خـدا (11)
«توحيد افعـال»
افعال، جمع فعل است و فعل به معني كار ميباشد.
توحيد افعال يعني به يگانگي كارهاي خداوند اقرار كردن.
همانطوري كه ما ميبينيم، ميشنويم، ميخوريم، ميگوييم، ميخوابيم و . . . . . و همه آنها كار ما است، خدا هم كارهايي از قبيل آفريدن، روزي دادن، ميرانيدن، زندهكردن، آمرزيدن، به جهنم بردن و . . . . . دارد.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
براي انجامدادن هر كاري چند چيز لازم است:
1ـ كارگر 2ـ حركت مناسب 3ـ ابزار مناسب
مثلاً براي نوشتن، نويسنده، حركت آرام دست و مداد يا خودكار يا خودنويس يا قلمني لازم است. براي غذاخوردن، خورنده، حركت بيشتر دست و دندان براي جويدن غذا لازم است. و براي فكر كردن، شخص فكر كننده (متفكر)، فكر را به كار بردن (حركت دادن) و قوه تفكر لازم است.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
براي همه كارها حركت خارجي و ابزار خارجي نياز نيست. به عنوان مثال: در بدن ما قوهاي است كه به وسيله آن همه كارهايمان را انجام ميدهيم ولي اين قوه چون از جنس اجسام نيست، جسمانيات نميتوانند از خواستههاي او باخبر شوند. مثلاً عقل دلش ميخواهد بنويسد، دفتر و قلم هم روي ميز حاضر است، آيا قلم به محض اراده عقل از جايش بلند شده و روي كاغذ حركت ميكند و مينويسد، يا نه؟ معلوم است، هرگز قلم خودبهخود از جايش حركت نميكند و روي كاغذ چيزي نمينويسد.
حتماً شما ميگوييد عقل به اعصاب دست فرمان ميدهد كه اي دست، قلم را از روي
«* اعتقادات جلد اول صفحه 28 *»
ميز بردار و طبق فرمان من حركت كن و قلم را حركت بده و آنچه ميگويم بنويس.
بله، درست حدس زدهايد. اراده عقل در عرصه اجسام همينطور تحقق مييابد.
خدا چون از جنس مخلوق نيست، خلق از اراده او باخبر نميشوند. لذا هر كاري را در عالم بوسيله كارگر و حركت مناسب و ابزار لازم انجام ميدهد.
براي گرمكردن اين عالم، با خورشيد عالم را گرم ميكند. براي تر كردن اشياء به وسيله آب، آنها را تر ميكند و . . . . . و براي آفريدن موجودات هم از يك سبب خيلي خيلي بزرگ كه مخلوق اوست و مشيت نام دارد استفاده ميكند. و آن سبب اوليه يكي است و بيشتر نيست و معني توحيد افعال، همين است كه آن سبب اول را، يكي بدانيم و سبب ديگري را با او شريك نسازيم.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
آسانتر اين است كه بگوييم:
همه كارها را خدا به تنهايي بدون يار و معين و شريك انجام ميدهد. نه آنطوري كه سنيها ميگويند كه بعضي كارها را خودش به تنهايي ميكند و بعضي را خلق به تنهايي انجام و بعضي را خدا و خلق با هم ميكنند. زيرا اينطور اعتقاد كفر و شرك است و كافر و مشرك در جهنم هستند.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
پرسش:
1ـ توحيد افعال يعني چه؟
2ـ براي انجامدادن هركاري چند چيز لازم است؟ دو مثال از غير كتاب بزنيد.
3ـ چرا خداوند در عالم هر كاري را با وسيلهاي انجام ميدهد؟ آن وسيله چگونه بايد باشد؟
تمرين:
1ـ مثالي تقريبي براي كارهاي خداوند با اسباب بزنيد.
«* اعتقادات جلد اول صفحه 29 *»
شناخت خـدا (12)
«توحيد عبادت»
عبادت يعني پرستش و بندگي و توحيد عبادت يعني براي خدا در بندگي او شريك قرار ندادن و او را به يگانگي پرستش كردن.
ـ بتپرستان، بت ميپرستند و بت را شريك خدا قرار ميدهند.
ـ صوفيه، مرشد را ميپرستند و او را شريك قرار ميدهند.
ـ يهود، عزير را ميپرستند و او را شريك خدا قرار ميدهند.
ـ نصاري، عيسي را ميپرستند و او را شريك خدا قرار ميدهند.
ـ زردشتيها (گبرها، مجوسيها) آتش ميپرستند و آن را شريك خدا قرار ميدهند.
ـ بنياسرائيل، گوساله ميپرستيدند.
ـ اصحاب رس، درخت ميپرستيدند.
ـ عوام يهود، علماء خود را ميپرستيدند.
و همه آنها براي خدا شريك قرار ميدادند و توحيد عبادت نداشتند و ندارند.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
چون معني عبادت در فارسي بندگي كردن است و غلام را هم بنده ميگويند زيرا هرچه آقا و مولاي او به او دستور ميدهد، اطاعت مينمايد پس ما هم اگر كسي فرمان داد و اطاعتش را كرديم، بندگي او را نمودهايم. اگر آن شخص از طرف خدا حرف ميزند و فرمان ميدهد، ما هم كه اطاعتش را كردهايم در حقيقت اطاعت خدا را نمودهايم ولي اگر از طرف خودش يا غير خدا يا شيطان حرف ميزند و فرمان ميدهد، ما هم كه او را اطاعت ميكنيم، نعوذ بالله اطاعت غير خدا و شيطان را كردهايم و او را خداي خودمان و معبود خودمان قرار دادهايم و براي خدا در عبادت او شريك قائل شدهايم.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
«* اعتقادات جلد اول صفحه 30 *»
پس مؤمن موحد كسي است كه هر كاري انجام ميدهد به فرمان خدا باشد. پس به هرجا گفته نگاه كن، نگاه كند. هرجا او گفته ركوع و سجود نما، ركوع و سجود نمايد. و هرچه او گفته بگو بگويد. و همين معني توحيد عبادت است.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
معني توحيد عبادت بطور واضح اين است كه:
خدا را در عبادت يگانه بدانيم يعني در پرستش او كسي ديگر را شريك او نكنيم. زيرا فقط خدا سزاوار بندگي است و بس بجهت آنكه او خالق ماست، روزيدهنده ماست و هيچكس ديگر خالق و روزيدهنده ما نيست. حتي امامان بزرگوار ما، زيرا آنها از همه بيشتر خدا را عبادت ميكردند. پس سزاوار نيست كه ما امامان را هم عبادت كنيم.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
پرسش:
1ـ عبادت يعني چه و چرا به غلام بنده ميگويند؟
2ـ مؤمن موحد كيست؟
3ـ معني توحيد عبادت بطور واضح چيست؟
4ـ چرا فقط خداوند سزاوار بندگي است؟
تمرين:
1ـ اگر كسي فرمان داد و . . . . . كرديم، . . . . . او نمودهايم.
2ـ عزير كه بوده است؟ چرا يهوديان او را ميپرستيدهاند؟
3ـ آيا اگر كسي گناه نمايد و عصيان كند، مؤمن موحد است؟ چرا؟
«* اعتقادات جلد اول صفحه 31 *»
روي تن سوي كعبه گِل كن
بندگان عابدند و او معبود([21]) | جملگي ساجدند و او مسجود([22]) | |
گرچه ما رو سوي جهات كنيم | باشد از اين جهات او مقصود | |
چون تويي صاحب حدود و جهات | لاجرم([23]) در عبادتي محدود | |
روي تن سوي كعبه گل كن | او گل است و تو هم ز گل موجود | |
روي جان را بسوي جانان كن | كو تو را هست شاهد و مشهود | |
قبله اهل معرفت كسيست كه اوست | احمد و حمد و حامد و محمود | |
مبدأ خلق و اول ايجاد | بدو اعداد و ماسوي([24]) معدود | |
گر نَبُد لميلد و لميولد | او خدا را بُد اولين مولود | |
تا به كي ذات، ذات ميگويي | راه عرفان ذات شد مسدود | |
جاهلا از پي چه ميگردي | طالبش گمره و طلب مردود | |
چشم كن باز و نور احمد بين | گر تو را نيست ديده مرمود([25]) | |
تو مكن جستجوي امر محال | ور نه از نيل مطلبي مطرود([26]) | |
اي «عطايي» مشو ز گفته ملول | شمهاي گو ز وصف آل رسول |
«* اعتقادات جلد اول صفحه 32 *»
نبـوت (1)
«اثبات پيغمبران»
در دروس اول اين كتاب كه درباره شناخت خدا بود، فهميديم كه:
خداوند را نميتوانيم با چشم ببينيم يا صداي او را با گوش بشنويم. خداوند بو نيست كه او را با شامه بو كنيم، طعم نيست تا بتوانيم او را با ذائقه بچشيم، گرمي، سردي نرمي و زبري نيست كه او را با لامسه درك كنيم. و از جنس مخلوق نبود كه مخلوقات بتوانند او را با مشاعر ظاهري و باطني خودشان ادراك نمايند. و فهميديم كه: حكيم است و مخلوقات را براي هدف و مقصودي ايجاد فرموده است.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
حال فكر كنيد با اينكه ديده نميشود و صداي او شنيده نميشود، هدف و مقصود از آفرينش را چگونه بايد به بندگانش برساند؟ حتماً خواهيد گفت به وسيله پيغمبران. بله، درست فهميدهايد. پيغمبران بندگاني هستند شايسته و فوقالعاده كه شايستگي فهميدن كلام خدا را از طريق وحي دارند.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
خدا به وسيله ملك بزرگي كه نامش جبرئيل ميباشد، به پيغمبران وحي ميكند و آنها كلام جبرئيل را ميفهمند و به سايرين ميرسانند. آنچه را كه پيغمبران به پيروانشان كه «امت» ناميده ميشوند ميرسانند «تكليف» نام دارد.
امتها وظيفه دارند از فرمايشات پيغمبران تخلف ننموده و بدون چون و چرا پذيرفته و عمل نمايند، در اين صورت «مؤمن» ناميده ميشوند. هركس حرف پيغمبران را قبول نكند و اطاعت ننمايد، به او «كافر» ميگويند.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
«* اعتقادات جلد اول صفحه 33 *»
پرسش:
1ـ چرا مخلوقات نميتوانند به هيچيك از مشاعر خود، خدا را ادراك نمايند؟
2ـ خداوند هدف و مقصودش را از آفرينش چگونه به خلق ميرساند؟ توضيح دهيد.
3ـ آنچه را كه پيغمبران به پيروانشان . . . . . ميرسانند . . . . . نام دارد.
4ـ امت، چگونه به مؤمن و كافر تقسيم ميشوند؟
تمرين:
1ـ منافق به چه كسي ميگويند؟
2ـ هدف و مقصود از آفرينش چيست؟
«* اعتقادات جلد اول صفحه 34 *»
نبـوت (2)
«پيغمبر معلم انسانها»
پيامبران به مردم ميآموزند كه هدف و مقصود از خلقت آنها چيست.
ـ آنها به مردم ميگويند اتحاد و اتفاق داشته باشيد تا هيچكس نتواند بر شما غالب شود.
ـ آنها راه اتحاد و اتفاق را به مردم نشان ميدهند.
ـ آنها ميگويند همه به يككلمه كه كلمه توحيد است، يعني «لا اله الاّ الله» چنگ بزنيد و اين كلمه را شعار خودتان قرار دهيد.
ـ آنها به مردم ميگويند هرگاه نعمتهاي الهي را مصرف كرديد، شكر خدا را بجاي آوريد.
ـ پيغمبران ميگويند: سلامتي، رفاه، امنيت و مواهب خداوندي مثل آب، گياهان، ميوهها، گلها، زمين، آسمان، خورشيد، ماه و ستارگان نعمت هستند، اما بالاخره يكروز آنها را وداع خواهيم كرد و به عالم ديگري ارتحال خواهيم نمود.
ـ آنها ميگويند كه در آن عالم كساني كه اينجا حرفهاي ما را بپذيرند و به آنها عمل نمايند به بهشت خواهند رفت و به آنها نعمتهاي زيادي داده ميشود كه هيچ قابل مقايسه با اين عالم نيست. اما كساني كه حرفهاي ما را نپذيرند و به آنها عمل نكنند، اهل جهنم خواهند بود و در جهنم انواع عذابها را بطور هميشگي و ابدي احساس خواهند كرد.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
پيامبران، معلمين دلسوزي هستند كه هر نوع اذيتي را از مردم جاهل و نادان تحمل ميكنند تا بتوانند ايشان را از ورطه جهالت و ناداني نجات داده و به ساحل فلاح و رستگاري برسانند.
پيامبران، طريق بهتر زندگي كردن را در پناه اخلاق حسنه براي مردم بيان ميفرمايند
«* اعتقادات جلد اول صفحه 35 *»
و ضررهاي اخلاق ذميمه و ناپسند را به مردم ميآموزند تا بتوانند از آنها دوري كرده و خودشان را از ضررهاي جبرانناپذير اخلاقي و اجتماعي حفظ كنند.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
پرسش:
1ـ اتحاد و اتفاق چه فايدهاي دارد؟ و راه صحيح آن چيست؟
2ـ اهل بهشت كيانند و اهل جهنم چه كساني هستند؟
3ـ چرا پيامبران اذيتهاي جهال را تحمل ميكنند؟
4ـ پيامبران چه چيزهايي را به مردم ياد ميدهند؟ فقط نام ببريد.
تمرين:
1ـ بزرگترين فرق بين نعمتهاي دنيوي و نعمتهاي اخروي چيست؟
«* اعتقادات جلد اول صفحه 36 *»
نبـوت (3)
«صفات پيامبران»
«پيغمبر بايد معصوم باشد، يعني گناهكار نباشد.»
زيرا اگر پيغمبر گناهكار باشد، مردم به حرفهاي او اعتماد نميكنند و وقتي به او اعتماد نكردند، طبق فرمايشات او عمل نميكنند و چون به وحي الهي عمل نكردند مقصود خداوند از فرستادن پيغمبر به عمل نيامده پس فرستادن او بيفايده است و خدا كار بيفايده انجام نميدهد. بنابراين پيغمبر بايد معصوم باشد.
«پيغمبر بايد فراموشكار نباشد.»
زيرا اگر پيغمبر فراموشكار باشد، بعضي از اوامر خدا را فراموش ميكند كه به خلق برساند لذا باز هم مقصود خداوند از فرستادن پيغمبر به عمل نيامده و لغو است و خداكار لغو نميكند.
«پيغمبر نبايد اشتباه بكند.»
زيرا اگر پيغمبر اشتباه بكند، ممكن است خداوند به او امري بكند و بگويد به مردم چنين بگو و او اشتباهاً طور ديگري به مردم برساند. لذا باز هم مقصود خدا از فرستادن او به عمل نيامده و لغو است و خداوند لغوكار نيست.
«پيغمبر بايد تمام احكام الهي را بي كم و كاست به امت ابلاغ كند.»
زيرا رسانيدن احكام به امتها وظيفه پيغمبران است و اگر پيغمبران فرمايشات خدا را تماماً به مردم نرسانند، در امر رسالت كوتاهي كردهاند و اگر در امر رسالت كوتاهي نمايند مقصود خدا به عمل نيامده و فرستادن پيغمبر لغو خواهد بود و خداوند عالم حكيم است و كار لغو و بيهوده نميكند. بنابراين:
«پيامبران از عصيان (گناه) نسيان (فراموشي) سهو (اشتباه) معصوم ميباشند.»
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
«* اعتقادات جلد اول صفحه 37 *»
پرسش:
1ـ پيغمبران چه صفاتي بايد داشته باشند؟ نام ببريد.
2ـ چرا پيغمبر بايد معصوم از گناه باشد؟
3ـ به چه دليل پيغمبر بايد جميع احكام الهي را بدون كم و كاست به خلق برساند؟
4ـ به چه دليل خداوند كار لغو و بيهوده نميكند؟
تمرين:
1ـ يكي ديگر از صفات پيغمبر را از غير كتاب، با دليل ذكر نماييد.
2ـ اگر پيغمبر در هنگام ابلاغ رسالت و امر و نهي خدا گناه و اشتباه و فراموشي نداشته باشد و در ساير اوقات اين صفات را داشته باشد، ايرادي پيش ميآيد؟ چرا؟
«* اعتقادات جلد اول صفحه 38 *»
نور آمد دليل راه منير
اي پسر گوش و هوش خود وا كن | آنچه گويمت تو اصغا كن([27]) | |
چون بيانيست بس شريف و لطيف | گوش سر ني، تو گوش جان وا كن | |
اي كه برهان طلب كني از من | روي دل را به جانب ما كن | |
نور آمد دليل راه منير([28]) | هر منيري به نور پيدا كن | |
در اثر هر مؤثري پيداست | چشم جان وا كن و تماشا كن | |
ذات حق چون برون ز ادراك است | خويش فارغ([29]) از اين تمنا كن | |
ذات پاك خدا اگر جويي | روي خود بر صفات و اسما([30]) كن | |
جمله خلقند آيت توحيد | اسم را مَخْبَرِ([31]) مسمي كن | |
گه به آفاق([32]) و انفس([33]) عالم | نظر از عقل و چشم بينا كن | |
جملگي يك زبان تو را گويند | كشف وحدت([34]) ز كثرت([35]) ما كن | |
كثرت ما دليل وحدت اوست | عاقلا حل اين معما كن | |
چون ضعيف است فهم مستمعان([36]) | لاجرم([37]) در سخن مدارا كن | |
اي عطايي سخن تو ساده بگو | وانچه خواهي از اين زياده بگو |
«* اعتقادات جلد اول صفحه 39 *»
نبـوت (4)
«راه يقين به پيغمبري پيغمبران»
يكي از راههايي كه ما ميتوانيم از آن طريق، به راستي پيغمبران يقين پيدا كنيم «معجزه» است.
معجزه يعني: انجام دادن كارهايي كه تمام خلق از انجام دادن مثل آن عاجزند و كاري است خدايي كه از دست پيغمبر جاري ميشود.
وقتي پيغمبر معجزه انجام ميدهد، كساني كه حاضرند، ميبينند نميتوانند مثل آن را انجام دهند لذا يقين ميكنند كه كسي كه «معجزه» ميكند پيغمبر است.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
يكي ديگر از راههايي كه ما ميتوانيم از آن راه به راستي پيغمبران يقين كنيم «تقرير و تسديد» خدا است.
وقتي پيغمبران در حضور خدا ايستادند و ادعاي نبوت كردند، خداي حكيم عالم قادر رئوف و مهربان بر خلق، ايشان را ميبيند.
قدرت دارد كه او را باطل كند تا بندگانش را گمراه ننمايد. رئوف و مهربان است نسبت به خلق، نميگويد ولش كن، بمن چه؟! بگذار هرچه ميخواهد بكند. و هادي خلق است، حتماً خلق را بسوي حق هدايت ميفرمايد.
ما وقتي ديديم خدا او را باطل نكرد، بلكه برعكس او را تأييد و تسديد كرد، ميفهميم او پيغمبر خدا است.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
يكي ديگر از راههاي يقين به پيغمبري پيغمبران، اين است كه يكديگر را تصديق ميكنند. مثل اينكه حضرت موسي7از آمدن حضرت عيسي به امتش خبر ميدهد و حضرت محمد9هم تأييد ميفرمايد كه عيسي پيغمبر خدا بود. لذا هركس حضرت
«* اعتقادات جلد اول صفحه 40 *»
موسي را قبول كرد، به حضرت عيسي ايمان ميآورد. زيرا ميداند كه حضرت موسي دروغ نميگويد و مردم را گمراه نميكند.
و همينطور چون پيغمبري حضرت عيسي7 به تأييد حضرت موسي ثابت شد، بايد حضرت محمد هم كه بعد از حضرت عيسي تشريف ميآورند، پيغمبري حضرت عيسي را تأييد نمايند. پس همه مسلمانان به پيغمبربودن حضرت عيسي اقرار ميكنند. و همينطور حضرت موسي و حضرت عيسي8 خبر (بشارت) پيغمبري حضرت محمد9 را به امتهايشان دادهاند. به همين دليل ميگوييم كه:
«اهل حق مصدق يكديگرند.»
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
پرسش:
1ـ معجزه چيست و چگونه بوسيله آن به پيغمبري پيغمبران يقين حاصل ميكنيم؟
2ـ تقرير و تسديد چگونه از خداوند سرميزند و نبوت پيامبران را چگونه ثابت ميكند؟
3ـ پيامبراني كه اول ميآيند، نسبت به پيامبران بعدي چه وظيفهاي دارند و پيامبران بعدي نسبت به اوليها چه بايد بكنند؟
تمرين:
1ـ مردم از انجامدادن سحر و جادو هم بمانند معجزه عاجزند، پس چگونه بفهميم كه سحر است يا معجزه است و چگونه يقين به پيامبران بكنيم؟ از راه دليل تقرير و تسديد جواب دهيد.
«* اعتقادات جلد اول صفحه 41 *»
نبـوت (5)
«پيغمبران بزرگ»
پيغمبران بزرگ ششنفر ميباشند:
حضرت نوح صفياللّه، حضرت ابراهيم خليلالله، حضرت موسي كليمالله، حضرت عيسي روحالله، حضرت محمد رسولالله صلوات الله عليهم اجمعين.
به اين پيغمبران بزرگ «پيغمبران اولواالعزم» ميگويند.
ادياني كه به وسيله حضرت آدم، حضرت نوح، حضرت ابراهيم، حضرت موسي و حضرت عيسي: براي هدايت خلق آورده شده است بعد از تشريففرمايي پيغمبر ما9نسخ گرديده است. لذا اگر امروز كسي بگويد من ميخواهم از شريعت حضرت موسي يا شريعت حضرت عيسي8 پيروي نمايم، از او پذيرفته نميشود. خداوند در قرآن ميفرمايد: و من يبتغ غير الاسلام ديناً فلنيقبل منه يعني هركس ديني غير اسلام اختيار نمايد، از او پذيرفته نميشود. يعني در نزد خدا بيدين و كافر محسوب ميشود.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
از شرايعي كه توسط حضرت آدم و حضرت نوح و حضرت ابراهيم: آورده شده است، هيچ اثري در ميان نيست و امروز در دنيا كسي به عنوان پيروان دين آن انبياي بزرگ پيدا نميشود.
پيروان حضرت موسي علي نبينا و آله و عليه السلام را «يهودي» يا «كليمي» ميگويند. كتابي كه بر حضرت موسي7نازل شد، تورات نام داشت. آنان چون نبوت پيغمبر ما را نپذيرفتند و او را تكذيب كردند، ما به آنها «جحود» ميگوييم. يعني انكاركنندگان نبوت و پيغمبري حضرت محمد9 .
پيروان حضرت عيسي علي نبينا و آله و عليه السلام را «مسيحي»، «عيسوي»، «نصراني» و «نصاري» ميگويند. كتابي كه بر حضرت عيسي7نازل شد «انجيل» نام داشت.
«* اعتقادات جلد اول صفحه 42 *»
تورات و انجيل، قبل از ظهور حضرت محمد9مضمحل شده و اثري از آنها در دست يهوديها و مسيحيها نيست و كتابهايي كه امروز نزد آنان است كتبي است تحريفشده و دروغي، و افترائي است كه آنها را نسبت به اين دو پيغمبر بزرگ دادهاند.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
پرسش:
1ـ پيامبران اولواالعزم چه كساني هستند.
2ـ اكنون بايد چه ديني داشت و ساير اديان چه شدهاند؟
3ـ نام كتاب و پيروان حضرت موسي و حضرت عيسي8 چيست؟
4ـ آيا تورات و انجيلي كه در دست يهود و نصاري هست حقيقي است؟ توضيح دهيد.
تمرين:
1ـ چرا ساير اديان نسخ شده و ديني غير از اسلام پذيرفته نيست؟
2ـ آيا ميشود گفت كه عقيده و روش خداوند عوض شده است؟
«* اعتقادات جلد اول صفحه 43 *»
نبـوت (6)
«خاتم پيغمبران»
حضرت محمد9آخرين پيغمبري است كه خداوند بزرگ او را براي هدايت خلق ارسال فرموده است. آن بزرگوار فرزند «عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف» است و مادر آن بزرگوار «آمنه بنت وهب» نام دارد.
آن حضرت در سن چهلسالگي در «غار حراء» مبعوث به پيغمبري گرديدند قوم ايشان كه اهل مكه و حجاز بودند، همه در جهل و بتپرستي و خودپرستي فرو رفته بودند و آن بزرگوار را خيلي اذيت و آزار نمودند بطوري كه آن بزرگوار خودش ميفرمايد: ما اوذي نبي قط مثل مااوذيت يعني هيچ پيغمبري به اندازه من اذيت نشد.
بعد از سيزدهسال كه آن حضرت در مكه معظمه مردم را به خداپرستي و يكتاپرستي دعوت فرمودند، عده كمي به آن بزرگوار ايمان آوردند ولي چون خيلي كم بودند، كفار قريش آنها را آزار مينمودند و حتي تصميم گرفتند كه آن بزرگوار را بكشند. لذا پيغمبر شبانه از مكه به طرف مدينه منوره هجرت فرمودند. دهسال هم در مدينه بودند و در اين مدت مردم را دعوت به خداپرستي ميكردند. در اين مدت جنگهاي بسياري با كفار و مشركين عرب انجام دادند و در همه آنها پيروزي همراه آن بزرگوار بود. در سال دهم هجرت آن بزرگوار از دار دنيا رحلت فرمودند و ايشان را در مسجد خودشان دفن نمودند كه امروز زيارتگاه تمام مسلمانان جهان ميباشد.
احكام و دستوراتي كه آن بزرگوار براي خلق ـ چه در امور ظاهري (شريعت) يا اخلاق و صفات خوب (طريقت) و يا اعتقادات (حقيقت) ـ آوردند در كتاب آسماني و جاويد او كه «قرآن مجيد» نام دارد ثبت شده است.
«دين آن بزرگوار را «اسلام» و پيروانشان را مسلمان مينامند.»
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
«* اعتقادات جلد اول صفحه 44 *»
پرسش:
1ـ آخرين پيامبر كيست و نام پدر و مادر ايشان چه بوده و كتاب، دين و پيروانشان چه نام دارند؟
2ـ چرا پيامبر اكرم9از مكه به مدينه هجرت فرمودند؟
3ـ براي يافتن احكام و دستورات پيامبر اكرم در امور مختلفه بايد به كجا مراجعه كرد؟
تمرين:
1ـ انشائي حداقل در هفتخط راجع به زندگاني حضرت محمد9در قبل از بعثت بنويسيد.
2ـ نام تمام جنگهايي كه خود پيامبر9در آنها شركت داشتند بنويسيد.
«* اعتقادات جلد اول صفحه 45 *»
نبـوت (7)
«معجزات پيغمبر آخرالزمان9»
هر پيغمبري براي اثبات پيغمبري خودش خارق عادتهايي انجام ميداد كه افراد ديگر قوم او از انجام آن امور عاجز بودند. لذا در مقابل آن پيغمبر سر تسليم فرود آورده و ايمان ميآوردند. آن كارها را «معجزه» مينامند.
پيغمبر ما9معجزات زيادي داشتند كه تا هزار معجزه آنها را شمردهاند.
ـ يكي از معجزات حضرت اين بود كه بدن مباركشان سايه نداشت. يعني هر وقت در آفتاب راه ميرفتند با اينكه لباس تنشان بود، سايه نداشتند مانند شيشه خيلي صاف.
ـ يكي ديگر از معجزات آن بزرگوار اين بود كه وقتي بر سنگهاي خيلي سخت راه ميرفتند جاي پاي مباركشان روي آن ميماند ولي چون روي ريگهاي نرم بيابان راه ميرفتند، اثري از پاي ايشان باقي نميماند.
ـ يكي از معجزات آن پيغمبر عاليقدر، شقالقمر است كه در مكه معظمه در حضور مردم بالاي كوه ابوقبيس، ماه را از ميان دو نيم كردند.
ـ همچنين آن سرور در جنگ، چون نماز حضرت امير7به تأخير افتاده بود و نماز عصرشان را نخوانده بودند، به خورشيد امر فرمودند كه برگردد تا حضرت علي7نمازشان را در وقت ادا بفرمايند.
ـ اما بزرگترين معجزه آن بزرگوار كه تا قيامت باقي است و از بين نميرود و همهكس آن را مشاهده ميكند «قرآن كريم» است كه در آن پيغمبر به تمام جنها و انسانها اعلام فرمودهاند كه اگر ميتوانيد، مثل آن را بياوريد. ولي هرگز نخواهيد توانست كه مانند آن را بياوريد.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
«* اعتقادات جلد اول صفحه 46 *»
پرسش:
1ـ به چه كارهايي معجزه ميگويند؟
2ـ در جنگ، چرا به خورشيد امر فرمودند كه باز گردد؟
3ـ چرا قرآن بزرگترين معجزه حضرت محمد9است؟ دو دليل از كتاب ذكر كنيد.
4ـ قرآن كريم از چه نظر معجزه است؟
تمرين:
1ـ يك معجزه براي هريك از پيامبران اولواالعزم بنويسيد و براي خاتم انبياء9پنج معجزه خارج از كتاب ذكر كنيد.
2ـ خلاصهاي از داستان معجزه شقالقمر را پيدا كرده و در حداقل ششخط بنويسيد.
3ـ در عربي به چه معجزهاي «ردّ شمس» ميگويند؟
«* اعتقادات جلد اول صفحه 47 *»
نبـوت (8)
«قرآن كريم»
گفتيم قرآن، بزرگترين معجزه پيغمبر ما9 ميباشد.
آيا دوست داريد دلايل آن را بدانيد؟
خوب به خاطرتان بسپاريد كه:
مردم شبه جزيره عربستان در 1400 سال پيش به قشنگ حرفزدن خيلي اهميت ميدادند بطوري كه هر سال در ايام حج كه مردم شهرهاي مختلف براي پرستش بتها به مكه ميآمدند، اجتماعات زيادي تشكيل ميشد. از جمله آن اجتماعات، اجتماع ادباء و شعراي عرب بود كه شعرهاشان را در آن مجمع ميخواندند و عدهاي كه در اين فن استاد بودند و خبره، به عنوان داور، بهترين شعر را انتخاب ميكردند و آن را نوشته و بر ديوار كعبه ميآويختند.
قرآن در آن زمان بر پيغمبر اكرم9نازل شد و از نظر ظاهر بر تمام آنها برتري يافت. بطوري كه همه آن اساتيد و خبرگان تصديق كردند و اقرار نمودند كه آن فرمايشات نه شعر است و نه نثر، و هيچ شباهت به كلمات بشري ندارد.
همه گفتند كه تمام ادباء و بلغاء و فصحاي عرب از گفتن مثل آيات و سور آن عاجزند. همه گفتند كه آن كلام بشر نيست بلكه كلام خدا است.
برتري ديگر قرآن بر حرفهاي آنها اين بود كه آنها يا اسبشان را، يا شترشان را، يا زنشان را، يا شراب را وصف ميكردند ولي قرآن كتاب علم خداست و تمام علوم اولين و آخرين در آن موجود است.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
«برتري قرآن بر ساير معجزات9 »
خصوصيت بارز قرآن نسبت به ساير معجزات در اين است كه اين معجزه تا روز قيامت
«* اعتقادات جلد اول صفحه 48 *»
مشهود همه مردم از مسلمانان و غير مسلمانان است. از مطالب علمي آن در علوم مختلفه بهره ميگيرند. از قصص و حكايات آن پند و عبرت گرفته و از آهنگ كلام خدا و تصوير موضوعات مختلف لذت ميبرند، اميدوار ميشوند، و خائف ميگردند.
كفار و منافقين ميگويند اين سحر مستمر و دائمي است. مؤمنين معتقدند كه معجزه خالد و پابرجاي رسول الله9ميباشد.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
برتريهاي قرآن يكي و دو تا نيست كه بتوان آنها را شمرد. بلكه اگر تمام درختهاي عالم قلم شوند و درياها مركب و بر صفحه روزگار فضائل را نقش كنند، فضائل آن تمام نميشود و علتش اين است كه قرآن «سرّ حبيب است با حبيب كه بيگانه بر آن آگاهي نمييابد.»
«سرّ الحبيب مع الحبيب لايطلع عليه الرقيب.»
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
پرسش:
1ـ قرآن در چه زماني بر رسول خدا9نازل شد؟
2ـ در آن زمان راجع به قرآن كريم از طرف ديگران چه اظهاراتي ابراز ميشد؟
3ـ چند برتري قرآن بر ساير معجزات را نام ببريد. آيا ميشود تمام برتريهاي قرآن را شمرد؟ چرا؟
تمرين:
1ـ در قرآن علوم اولين و آخرين موجود است. حال آيا هركسي ميتواند اين علوم را از قرآن استخراج كند؟ چه كسي ميتواند؟
2ـ يك حديث در فضيلت قرآن پيدا كنيد.
«* اعتقادات جلد اول صفحه 49 *»
نبـوت (9)
«فضائل پيغمبر ما9 »
«اول ماخلق اللّه:»
حقيقت محمديه9 ، اول موجودي است كه از عدم و نيستي پا به عرصه وجود و هستي گذارد. اين مطلب ضروري تمام مسلمانان ميباشد.
با دقت در فضيلت بالا متوجه ميشويم كه بقيه موجودات چه پيغمبران و چه انسانها و ساير موجودات، زمين، آسمانها، كوهها، آبها و . . . . . طفيل وجود آن بزرگوار ميباشند. خداوند در معراج به پيغمبر فرمود: لولاك لماخلقت الافلاك يعني اگر تو نبودي من افلاك را نميآفريدم.
«خاتم پيغمبران:»
آن بزرگوار آخرين پيغمبري است كه خداوند او را مبعوث فرمود و با تشريففرمايي آن بزرگوار نبوت خاتمه يافت و تا روز قيامت كسي به پيغمبري مبعوث نخواهد شد. اين مطلب هم ضروري تمام مسلمانان ميباشد. بنابراين اگر در اين زمانها كسي ادعاي پيغمبري بنمايد، خلاف ضرورت نموده و كافر ميباشد.
«عصمت كليه الهيه:»
حضرت محمد9 چون «اول ماخلق اللّه» ميباشند، لذا وجود شريف و بزرگوارش قابليت عصمت كليه را دارا شده و در مقامات و مدارج عصمت ترقي و صعود نبوده بطوري كه هيچ خلقي نه ملك مقربي، و نه نبي مرسلي، و نه هيچ صديقي و شهيدي تمناي ارتقاء به آن درجه را در سر نميپروراند و همه موجودات در اين مقام سر تعظيم و تكريم فرود آورده و اظهار ذلت و بندگي مينمايند.
اين مطلب ضروري شيعه اثناعشري است كه آن را «ضرورت مذهب» ميناميم.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
«* اعتقادات جلد اول صفحه 50 *»
البته فضائل پيغمبر ما9در همين مطالبي كه ذكر شده خلاصه نميشود بلكه همانطور كه در فضيلت قرآن گفتيم اينجا هم از قول قرآن نقل ميكنيم كه ميفرمايد: لو كان مافي الارض من شجرة اقلام و البحر يمده من بعده سبعة ابحر مانفدت كلمات اللّه ان اللّه عزيز حكيم يعني اگر تمام درختان زمين قلم شوند و دريا به اضافه هفت دريا مركب شوند، كفايت نگارش فضائل كلمات اللّه را ـ كه محمد و آلمحمد: مي باشند ـ نميكنند.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
پرسش:
1ـ فضائل پيغمبر ما9را نام برده و دوتاي آنها را شرح دهيد.
2ـ چگونه حضرت محمد قابليت عصمت كليه را دارا شدهاند؟
3ـ به چه دليل ساير موجودات طفيل وجود حضرت رسولند؟ اين كلمه را توضيح دهيد.
تمرين:
1ـ به وسيله اين درس چگونه ميتوانيد كفر محمدعلي باب و هر مدعي نبوتي را اثبات كنيد؟
2ـ فرق ضرورت اسلام با ضرورت مذهب چيست؟
«* اعتقادات جلد اول صفحه 51 *»
خلـق اول
اي پسر، اي تو نور چشم گرام | گوش كن از پدر تو جان كلام | |
چون خداوند قادر([38]) بيچون | صانع ذوالجلال و الاكرام([39]) | |
خواست ايجاد تا كند اين خلق | از در جود([40]) و بخشش و انعام | |
خلق فرمود نور احمد و آل | داد در صدر([41]) جمله([42]) خلق مقام | |
از طفيل([43]) وجود اقدسشان | خلق بنمود انبياء عظام | |
از پس انبياء ذوالتمكين | كرد ايجاد اوصياء كرام | |
نقبا خلق كرد و پس نجبا | با ترتب ز بدو([44]) تا انجام | |
خلق اين خلق بهر طاعت كرد | تا به طاعت كنند جمله قيام | |
طاعت خلق فرع معرفت است | معرفت روح و طاعت است اجسام | |
چون كه ذات مقدس حق بود | برتر از اين عقول و اين اوهام([45]) | |
به زبان بيان احمد گفت | كو مرا هست وصف و مظهر تام | |
«من رآني» از اين سبب فرمود | مهتر كاينات خير انام | |
اي «عطايي» بگو ز خلقت ما | حق براي چه كرده صنعت ما |
«* اعتقادات جلد اول صفحه 52 *»
نبـوت (10)
«معـاد (جهان آخرت)»
يكي از مسائل خيلي مهم كه فائده ارسال رسل (فرستادن پيغمبران بسوي خلق) ميباشد، مسأله معاد و جهان آخرت است.
پيغمبر ما9فرمودهاند كه غير از اين جهان محسوس كه «دنيا» ناميده ميشود، جهان ديگري هم هست كه پس از مرگ براي ما آشكار ميشود و آن را «آخرت» مينامند.
آن بزرگوار فرمودهاند كه هر انساني مدتي در اين دنيا زندگي ميكند و در اين مدت يك سلسله اعمال و اخلاق و اعتقاداتي دارد كه ملائكه كرامالكاتبين كه همراه او هستند آنها را در نامه عملش ثبت ميكنند و وقتي كه او ميميرد، آن نامه را ميپيچند و به گردن او مياندازند. و آن نامه همراه او هست تا وقتي كه امر و مشيت خدا اقتضا كند كه زنده شوند آنگاه ارواح مردم از مخزن صور اسرافيل خارج شده و در ابدان ايشان قرار ميگيرد و آنها زنده ميشوند و بلند ميشوند و مينشينند در حالي كه خاك قبر را از سر و روي خود پاك ميكنند و در محكمه عدل الهي، خود را حاضر ميبينند، جهنم را ميبينند كه مانند شتر نفير ميكشد و فرياد ميكند و گناهكاران را ميطلبد. بهشت را ميبينند كه آراسته شده است و خدمتكاران زيادي اطراف آن را گرفته و به نيكوكاران اشاره ميكنند و آنها را به منزل و جايگاه ابديشان دعوت ميكنند. ميبينند ملائكه غلاظ و شداد را كه گناهكاران را بسوي ميزان اعمال برده و از آنجا سرنگون جهنم ميسازند. و ميبينند ملائكه رحمت را كه به نيكوكاران تعارف كرده و آنها را با احترام و عزت به بهشت ميبرند. و پس از آن زندگي ابدي همه انسانها چه در جهنم يا در بهشت آغاز ميشود.
پيغمبر ما9امتشان را از عذاب الهي ترسانيدهاند و به نعمتهاي ابدي الهي بشارت دادهاند لذا اسم گرامي آن بزرگوار «بشير» و اسم دردآور و هولناك او «نذير» ميباشد. خداوند در قرآن ميفرمايد: انا ارسلناك شاهداً و مبشراً و نذيراً و داعياً الي اللّه باذنه و سراجاً منيراً
«* اعتقادات جلد اول صفحه 53 *»
يعني اي پيغمبر ما فرستاديم تو را بسوي خلق در حالي كه شاهد و بشارتدهنده و ترساننده و دعوتكننده بسوي خداوندي به اذن او در حالي كه چراغ فروزنده ميباشي.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
خداوند ما و همه مؤمنين را از كساني قرار دهد كه به نصيحتها و پندهاي اولياءاللّه:متعظ شده و در آخرت در نعيم ابدي خويش جايمان دهد.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
پرسش:
1ـ ارسال رسل يعني چه؟
2ـ ملائكه كرامالكاتبين چه كساني هستند؟
3ـ اسرافيل چه كسي است؟
4ـ نيكوكاران در جهان آخرت كجا مسكن دارند؟
تمرين:
1ـ كلمه معاد بمعني بازگشت روح به بدن يا محل بازگشت ميباشد و يا به هر دو معني استعمال شده است؟
2ـ همه مردم نامه عملشان همراهشان ميباشد . . . . . شوند . . . . . آنگاه . . . . . صور اسرافيل خارج شده و در ابدان آنها قرار ميگيرد.
3ـ جهان آخرت را توصيف كنيد.
4ـ تحقيق كنيد كه اسمهاي «بشير» و «نذير» پيغمبر9در قرآن، در چند جا به كار رفته است.
«* اعتقادات جلد اول صفحه 54 *»
نبـوت (11)
«معـراج»
معراج يعني ارتقاء، صعودكردن و بالا رفتن.
معراج در اصطلاح دين اسلام، اشاره به يكي از معجزات بزرگ پيغمبر اكرم9 ميباشد.
كيفيت معراج پيغمبر9بطور اختصار بدين شرح است كه:
حضرت صادق7فرمودند: در يكي از شبها جبرئيل و ميكائيل، براق را براي پيغمبر اكرمآورده يكي ركاب را گرفته و ديگري جلوي براق را و حضرت سوار شدند و به آرامي حركت نمودند. جبرئيل آيات و علامات و نشانههاي آسمان و زمين را به پيغمبر معرفي ميكرد. جبرئيل پيغمبر را به مدينه منوره عبور داد و از آنجا به كوه طور، بيتاللحم و سپس به بيتالمقدس (مقدس بر وزن مغرب) برد. حضرت آنجا با تمام پيغمبران نماز خواندند و به آسمان دنيا بالا رفتند. در آنجا جهنم را مشاهده كردند، اهل جهنم را ديدند، انواع عذابها و گناهكاران را مشاهده نمودند و سپس به آسمان دوم بالا رفته حضرت عيسي و حضرت يحيي را ديدند. بعد به آسمان سوم رفته حضرت يوسف را ديدند و از آنجا به آسمان چهارم رفته و ادريس پيغمبر را مشاهده فرمودند. بعد به آسمان پنجم رفتند، حضرت هارون برادر حضرت موسي را ديدند. سپس به آسمان ششم رفته و حضرت موسي را مشاهده كردند و در آسمان هفتم حضرت ابراهيم خليلالرحمن را ديدند. بعد به بيتالمعمور رفته و دو ركعت نماز بجا آوردند. سپس داخل بهشت شدند و آنجا را مشاهده نمودند آنگاه به سدرة المنتهي رسيده و با همه فرشتگان نماز خوانده و به زمين بازگشتند.
حضرت صادق7فرمودند كه پيغمبر اكرم9را يكصد و بيست مرتبه به معراج بردند و در هر مرتبه، خداوند فضيلت و شرافت و ولايت و مقام و منزلت علي بن ابيطالب اميرالمؤمنين7و فرزندانش را به پيغمبر سفارش و امر و تأكيد فرمود و هيچ واجبي را به
«* اعتقادات جلد اول صفحه 55 *»
اندازه ولايت، سفارش و تأكيد نمينمود.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
حضرت رضا7فرمودند: پيغمبر9فرمود براقي كه خداوند براي ما مسخر نمود، حيواني بود از حيوانات بهشتي. نه بسيار بلند بود و نه كوتاه، صورت آن مانند صورت انسان و خدّش مثل خدّ فرس، ديدگانش مثل ستاره ميدرخشيد، ميشنيد و سخن ميگفت مانند آدميان. اگر خداوند اجازه ميداد تمام آسمانها و زمين را در يكساعت سير مينمود . . . . .
در يكي از مرتبههايي كه حضرت به معراج تشريف بردند، كوزه آب چپ شد و چفت درب خانه حركت ميكرد و وقتي بازگشت نمودند، هنوز كوزه آب ميريخت و چفت درب حركت ميكرد.([46])
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
پرسش:
1ـ معناي لغوي و اصطلاحي معراج را بنويسيد.
2ـ براق چگونه بود؟ او را توصيف كنيد.
3ـ چه كساني با پيغمبر اكرم9در معراج همراهي كردند؟
4ـ پيغمبر اكرم9در كجا و با چه كساني نماز خواندند؟
تمرين:
1ـ آيا آيه و سورهاي در قرآن هست كه مؤيد معراج نبي اكرم باشد؟
2ـ مسير پيغمبر9را در معراج معين سازيد.
4ـ با مطالعه احاديث معراج بنويسيد حضرت موسي چه خدمتي به امت پيغمبر اكرم كردند؟
«* اعتقادات جلد اول صفحه 56 *»
نبـوت (12)
«خاتمــه»
اينك ميخواهيم سلسله گفتارمان را در بحث نبوت با توجه به چند نكته پايان دهيم:
1ـ ما شيعيان اثناعشري كه اهل بصيرت هستيم، با خلوص نيت و صدق گفتار، آنچه را كه پيغمبر اكرم9براي امت بيان فرمودهاند و در قرآن و احاديث نبوي رسيده است ـ بفهميم يا نفهميم ـ تصديق ميكنيم.
2ـ فرمايشات پيغمبر9را كه در موضوعات مختلف به ما رسيده از قبيل دقائق توحيد، فضائل خودشان، آخرت، اخلاقيات و شرعيات؛ «ماجاء به النبي» ميگويند. يعني آنچه پيغمبر9از طرف خدا براي خلق آورده است، ما هم با جان و دل، همه آنها را تصديق مينماييم و اميدواريم خداوند ما را از كساني كه تسليم آن بزرگوارند قرار دهد.
3ـ از جمله فرمايشات پيغمبر9 ، معراج آن بزرگوار است كه فرمودهاند با لباس تنشان و نعلين پايشان به معراج تشريف بردند. ما هم به همين كيفيت تصديق ميكنيم.
4ـ همه شيعيان اثناعشري ميگويند پيغمبر اكرم9با همين بدن ظاهري دنيويشان به معراج تشريف بردند. ما هم مانند آنها اقرار ميكنيم كه پيغمبر9با همين بدن ظاهري دنيوي به معراج تشريف بردند و از ضرورت شيعيان خارج نشده و نميشويم و ميگوييم هركس بگويد پيغمبر آخرالزمان9با بدن مباركشان به معراج تشريف نبردند، از ضرورت شيعيان خارج شده و مسلمان نيست و ما او را كافر ميدانيم.
5ـ ساير فرمايشات پيغمبر9را از قبيل معاد، آنطور اعتقاد داريم كه ساير شيعيان اقرار دارند و ائمه معصومين: فرمايش فرمودهاند و كسي كه خلاف معاد جسماني معتقد باشد، او را از ضرورت خارج دانسته و كافر ميدانيم.
٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭
«* اعتقادات جلد اول صفحه 57 *»
پرسش:
1ـ آنچه را كه پيغمبر9از اين دنيا به معراج بردند، چه بود؟
2ـ آيا معراج پيغمبر اكرم9فقط جسماني است يا فقط روحاني است يا هردو؟
3ـ اعتقاد شيعيان اثناعشري در مورد معاد و معراج چيست؟
4ـ چرا هركس قائل به معاد و معراج جسماني نباشد كافر است؟
تمرين:
1ـ ضرورت يعني چه؟
2ـ ماجاء به النبي9را شرح دهيد.
3ـ علت اينكه ما فرمايشات پيغمبر و ائمه معصومين: را بفهميم يا نفهميم تصديق ميكنيم چيست؟
4ـ شيعه مستبصر و بصير به چه كساني گفته ميشود؟
([5])كساني كه مورد غضب خدا هستند يعني يهوديها.
([11]) مرحوم حاج شيخ صادق مصدقي معروف به عطايي رحمة اللّه عليه.
([20]) صاحبان عقل و بصيرت و دانش.
([22]) كسي كه براي او سجده ميكنيم.
([26]) اگر نه از رسيدن به مطلب محرومي.
([38]) يكي از اسماء خدا به معناي صاحب قدرت.
([39]) صاحب جلال و عظمت و كرامت.
([43]) مقصود اين است كه چون خدا خواست اين بزرگواران را خلق بفرمايد، ساير خلق را بواسطه ايشان و براي خدمتگزاري آنها خلق فرموده.
([45]) اوهام، جمع وهم: خيال، پندار، گمان، تصور چيزي بدون قصد و اراده.
([46]) تفصيل احاديث اين درس را ميتوانيد در كتاب فارسي «تفسير جامع جلد چهارم ـ سوره اسراء» مطالعه فرماييد.