اعتقادات جلد اول ـ چاپ

 

 

 

«بخـش اول»

 

 

 

اعتقـادات

 

 

(شنـاخـت خـدا و پيغمبـران)

 

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 2 *»

بسم اللّه الرحمن الرحيم

 

متعلم عزيز:

اينك كه با موفقيت دوره ابتدايي را پيموده‏ايد و قدم به مرحله جديدي از آموزش نهاده‏ايد توجه به چند نكته ضروري به نظر مي‏رسد.

1ـ  هدف از آموختن و انباشته نمودن مقدار زيادي از اصطلاحات علوم و فنون مختلف چيست؟

براي پاسخ دادن به اين سؤال از پدر و مادر و يا معلمين خود مي‏توانيد كمك گرفته و به نصيحت مشفقانه ما هم توجه فرماييد:

نور چشم عزيز! اگر جواب‏دادن به اين سؤال در اختيار ما بود به جاي تو مي‏گفتيم كه:

مي‏خواهم ياد بگيرم تا عالم شوم و به علمم عمل كنم كه نداي امام بزرگوارم حضرت صادق‏را كه مي‏فرمايد «دوست دارم سرهاي اصحابم با تازيانه كوبيده شود تا در دينشان بابصيرت شوند» لبيك گفته باشم و در لباس ترويج دين و مكتب بزرگان اعلي الله مقامهم كه براستي سربازي امام زمان عجل الله فرجه مي‏باشد در آيم تا به اين وسيله ديني را كه بر گردنم مي‏باشد به اولياء دين (آل‏محمد: و بزرگان دين) پرداخته باشم.

مي‏خواهم با درس‏خواندن و يادگرفتن علوم دينيه موجبات خرسندي پدر و مادر و افراد فاميلم را كه به همين اميد مرا به مدرسه علوم دينيّه فرستاده‏اند فراهم كنم.

مي‏خواهم در جامعه فرد صالحي باشم تا با اعمالم ديگران را به مكتبم دعوت نمايم.

عزيزان! حالا كه جواب سؤالمان را داديم اميدواريم براي رسيدن به اين هدف، تمام سعي و كوشش خود را بنماييد و از فراگيري هرچه بيشتر كوتاهي نفرماييد.

2ـ  دروس آتي ممكن است كمي مشكل به نظر بيايد، اما سعي شده است حتي‏المقدور از الفاظ و اصطلاحات نامأنوس اجتناب شود تا شما با آنها انس گرفته و به هدف

 

* اعتقادات جلد اول صفحه 3 *»

اولياء دين:كه بصيرت بخشيدن به شيعيان مي‏باشد جامه عمل پوشيده و اين دروس هرچند ابتدايي، گامي براي آشنايي با فرمايشاتشان و اجراي هدف مقدس ايشان باشد.

3ـ  دوستان كوچك ما! براي اينكه هرچه سريعتر به بصيرت نائل شويد، از مطالعه متون اسلامي و داستانهاي نقل شده كوتاهي نكنيد و سعي كنيد در هر فرصتي حداكثر استفاده را از عمرتان بنماييد و بهترين استفاده مطالعه است.

4ـ  بعد از هر درسي مقداري پرسش و تمرين گفته شده است كه فرق آنها را هم اگر بدانيد بد نيست. جواب پرسشها غالباً در درس مربوطه هست اما جواب تمرينها را غالباً بايد از اطلاعات عمومي يا كتابها، يا پدر و مادر و دوستان سؤال كرده و جواب گوييد.

موفق باشيد

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 4 *»

بسم اللّه الرحمن الرحيم

اول نامه است نام خدا   كاوست رحمان و مهربان با ما
حمد، مخصوص آن يگانه خداست   كو بپرورده جمله عالم‏ها
اوست بخشنده و رحيم به خلق   مالك عادل است روز جزا
بارالها تو را پرستاريم   وز تو جوييم استعانت([1])ها
خود، تو ما را به راه راست بدار   چون تويي هادي طريق هدي([2])
راه آنان كه كرده‏اي انعام([3])   تو بديشان ز راه جود([4]) و سخا
راه نيكان نه راه مغضوبين([5])   ني([6]) كه گمگشتگان تيه([7]) ردي([8])
گو محمد9كه خالق معبود   احد و واحد است و بي‏همتا
هم به ذات و صفات و افعالش   بلكه اندر عبادتش جانا
بي‏نياز است از تمامي خلق   جمله محتاج و اوست عين غني([9])
گفته خود لم‏يلد و لم‏يولد   نيست كفوي([10]) و همسري او را
شرح آيات مختصر كردم   ختم شد حمد و سوره تا اينجا
گو «عطايي»([11]) تو با من افكار   حق مرا كرده خلق بهر چه كار؟

 

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 5 *»

شناخت خـدا (1)

«اثبـات صانـع»

 

چگونه مي‏فهميم كه كسي ما را ساخته است؟

با نگاه‏كردن به خودمان و اطرافيانمان مي‏يابيم كه براي ما سازنده‏اي است كه ما را در تاريكي شكم مادر، به اين شكل و صورت و آب و رنگ و اعضاء و جوارح و استخوانهاي درشت و ريز و رگها و پي‏ها و گوشتهاي نازك و سفت، به اين زيبايي و تناسب آفريده است.

اندام متناسب، دستهاي بلند و كشيده، پاهاي قوي و بلند، سر و گردن زيبا و حركات دقيق و حساب‏شده هركدام به تنهايي نمايشگر قدرت بي‏انتهاي صانع ماست.

آيا هيچ‏گاه انديشيده‏ايد كه اگر استخوان گردن شما يك‏تكه بود، براي نگاه‏كردن به اين‏طرف و آن‏طرف چه مشكلي داشتيد؟

آيا هيچ‏وقت به انگشتانتان درست دقت كرده‏ايد كه چگونه از بندهاي جداگانه ساخته شده‏اند به طوري كه با آنها راحت مي‏توانيد بنويسيد، بدوزيد و صنعتهاي مختلف را بعمل آوريد؟

آيا هيچ‏زمان به اسكلتهاي مصنوعي كه در فروشگاههاي لوازم طبي به نمايش مي‏گذارند نگاه كرده‏ايد؟ اگر اين گوشت و پوست را صانع، روي استخوانهاي ما قرار نمي‏داد، راستي چقدر زشت و ناپسند بوديم!

در سالهاي گذشته در كتابهايتان عكسهايي ديده‏ايد كه سرخرگها و سياهرگها را در بدن انسان نشان مي‏دهد، آيا مي‏دانيد كار آنها چيست و براي چه صانع آنها را در بدن ما قرار داده است؟ آنها بمنزله جويهايي مي‏باشند كه خون كه حامل روح حيات است در آنها جاري شده و حيات حيواني را به تمام بدن حتي بن موها مي‏رسانند.

با تدبر در بدن خودمان خوب مي‏توانيم بفهميم كه غيري ما را ساخته است زيرا ما خودمان كه نبوديم تا خودمان را بسازيم. پدر و مادرمان هم كه ما را نساخته‏اند زيرا اگر آنها ما

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 6 *»

را ساخته بودند، هرطور دلشان مي‏خواست مي‏ساختند. چيزهايي هم كه نيستند ما را نساخته‏اند زيرا چيزي كه نيست چطور مي‏تواند هست بسازد، پس كسي كه ما را ساخته هست و او خداي ماست.

 

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

تمرين ـ  پرسش:

1ـ  اگر استخوان پاي شما يك‏تكه بود بطوري كه خم و راست نمي‏شد، در زندگي روزانه با چه مشكلاتي مواجه مي‏شديد؟

2ـ  اگر چشمهاي شما در سرتان قرار نداشت بلكه در جاي ديگري از بدنتان بود، چه عيبي داشت؟ حال كه خداوند چشمهاي ما را در سرمان قرار داده، ملاحظه چه حكمتي را فرموده است؟

3ـ  چرا دو گوش شما مانند دو پياله يا دو بوق در دو طرف سرتان واقع شده است؟

4ـ  چرا براي نفس‏كشيدن از بيني بايد استفاده كنيم؟

5ـ  چگونه مي‏توانيم بفهميم براي ما سازنده‏اي بوده است؟

6ـ  از كجا معلوم مي‏شود كه پدر و مادر ما، ما را نساخته‏اند؟

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 7 *»

خدا چرا ما را آفريده است؟

اي پسر اي غريق([12]) بحر شباب([13])   دوست دارم من اين سؤال و جواب
گفتي از بهر چيست خلقت من   هست اين خلقت تو عين صواب([14])
خلقت ما براي معرفت است   تا عبادت كنيم و كسب ثواب
اين سخن من ز خود نمي‏گويم   باشد اين مدعا صريح كتاب([15])
رو نظر كن به محكم آيات   حق‏تعالي چنين نموده خطاب
خلقت جن و انس ناكردم   من از اين باد و خاك و آتش و آب
مگر از بهر بندگي كردن   كين غرض([16]) بوده زين همه اسباب
خلق ايشان براي عرفان([17]) است   ني فقط از براي خوردن و خواب
تا شناسند صانع([18]) خود را   در پرستش كنند سعي و شتاب
هوس درك ذات حق تو مكن   بر رخ خلق بسته است اين باب
رو تو اسم و صفات او بشناس   زين سخن روي دل مپيچ و متاب
ورنه محرومي از وصول([19]) به حق   حق همين است يا اولي‏الالباب([20])
اي «عطايي» بيان ديگر كن   شرح اين داستان تو از سر كن

 

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 8 *»

شناخت خـدا (2)

«يگانگـي خـدا»

 

آيا صانع اين عالم يكي است يا بيشتر؟

براي اينكه اين موضوع را بدانيم، بايد كمي فكر كنيم.

اگر اين عالم بيش از يك سازنده داشته باشد، يا هركدام به تنهايي براي خودشان عالمي دارند و يا با شركت يكديگر اين عالم را ساخته‏اند؛ اگر هركدام براي خودشان عالمي جداگانه دارند و با يكديگر كاري ندارند، مثل شما و دوستانتان كه با يكديگر كاري نداريد و از هم جدا هستيد، بايد همه داراي يك بزرگتر و سازنده‏اي باشند كه او آنها را ايجاد كرده باشد. بنابراين نمي‏شود كه اينها خدا باشند. بلكه بنده‏اي هستند مثل ساير مخلوقات.

و اگر همه با هم اين عالم را ساخته‏اند، چرا پيغمبرانِ خدايانِ ديگر به اين عالم نيامده‏اند؟ بلكه صدوبيست و چهار هزار پيغمبر همه از طرف يك خدا آمدند و گفتند:

«خدا يكي است.»

اگر شيطان بگويد: آن خدايان ديگر نفهميده‏اند كه آن خدا پيغمبران فرستاده است.

مي‏گوييم: عجب خدايان ناداني!

و اگر شيطان بگويد: آن خدايان ديگر بنده شايسته‏اي نداشته‏اند كه بفرستند.

مي‏گوييم عجب خدايان ناتواني!

و اگر شيطان بگويد: آن خدايان ديگر مغلوب اين خدا شده‏اند.

مي‏گوييم عجب خدايان ذليلي!

و همين‏طور شيطان هرچه بگويد به او جواب خواهيم داد.

مثال: اگر در بدن شما دو مركز فرماندهي باشد، مشكلات زير ايجاد مي‏شود:

ممكن است يكي بگويد: وقتي تشنه شدي آب بخور و مركز ديگر بگويد آب نخور.

يك مركز بگويد: برو بطرف سفره و مركز ديگر بگويد نرو.

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 9 *»

يكي بگويد: درس بخوان تا عالم شوي و ديگري بگويد: درس نخوان و جاهل بمان.

آدم عاقل مي‏فهمد كه اگر در بدن دو مركز فرماندهي باشد كه بر خلاف يكديگر حكم كنند، باعث نابودي او مي‏شود. و اگر مثل هم حكم كنند، يكي از آنها زيادي است. پس بايد حتماً در بدن او بيش از يك مركز فرماندهي نباشد.

همين مثال را مي‏شود در يك مملكت، در يك شهر، و در يك خانه تصور كرد. بنابراين عاقل يقين مي‏كند كه: در اين عالم بزرگ بيش از يك خدا نبايد باشد.

«توحيد، يعني يگانه دانستن خدا و شريك و مانند و ضد قرار ندادن براي او.»

 

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

پرسش:

1ـ  آيا مي‏شود در يك مملكت دو پادشاه حكومت كنند؟ چرا؟

2ـ  توحيد يعني چه؟

3ـ  چرا اگر خدايان، متعدد باشند بايد خدايي داشته باشند كه آنها را آفريده باشد؟

4ـ  از شبهات شيطاني پي به چه صفاتي براي خداي مي‏بريد؟

5ـ  از كجا مي‏فهميم همه پيغمبران از طرف يك خدا آمده‏اند بلكه شايد هركدام از طرف خدايي آمده‏اند و گفته‏اند او يكي است؟

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 10 *»

شناخت خـدا (3)

«خدا حكيـم اسـت»

 

حكمت يعني عدل، علم، حلم، قول موافق حق، فلسفه.

با توجه به معاني كلمه حكمت كه در بالا ذكر شد، مي‏يابيم كه «خدا حكيم است» يعني خدا عادل است، عالم است، بردبار است، كار نادرست و ناشايست از او صادر نمي‏شود و جاهل و نادان و ظالم نيست.

چرا بايد معتقد شويم كه خدا حكيم است؟

براي اينكه اگر خدا داراي صفات مذكور نباشد، احتمال ظلم، ناداني و بيهوده‏كاري در او مي‏رود و كسي كه متصف به اين صفات است شايستگي خدايي و پرستش را ندارد. و خدا برتر است از آنچه ستمگران به او نسبت مي‏دهند.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

با نگاهي به اطرافمان حكمت خدا را مي‏فهميم.

ببينيد، پي‏درپي بودن روز و شب چه درسي به ما مي‏دهد؟ شب مي‏گويد كه روز در اثر كار و كوشش خسته شده‏اي، من آمده‏ام تو را در آغوش بگيرم و خستگي تو را برطرف سازم. روز مي‏گويد: خيلي خوابيدي، بلند شو و براي بهره‏گرفتن از عمرت تلاش كن.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

روزها مردم به نور و حرارت زيادي نياز دارند به همين جهت خداوند «خورشيد» را كه منبع نور و انرژي است، در روز قرار داده است.

شبها وقت خوابيدن، چراغها را خاموش مي‏كنيم ولي احتياج به چراغ خواب داريم. براي اينكه اگر نيمه‏شب بيدار شديم جلوي پايمان را ببينيم. خداوند هنگام شب، خورشيد را پشت زمين پنهان مي‏كند و ماه و ستارگان را كه مانند چراغ خواب هستند در آسمان قرار مي‏دهد تا كساني كه در مسافرت هستند و مجبورند شبها حركت كنند،

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 11 *»

راه خود را گم ننمايند.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

هرچه در آسمان و زمين مشاهده مي‏كنيم، براي منفعتي آفريده شده است.

پس در اين عالم پهناور هيچ‏چيز بيهوده نيست. لذا به حكم عقل معتقد مي‏شويم كه:

«خدا حكيم است.»

 

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

 

پرسش:

1ـ  معناي حكمت چيست؟

2ـ  گياههايي كه در باغها و صحراها و دشتها مي‏رويند بيهوده هستند؟ چرا؟

3ـ  آيا مي‏توانيد بگوييد چه استفاده‏هايي از حيوانات عايد انسانها مي‏شود؟

4ـ  آيا هيچ فكر كرده‏ايد كه داروهايي كه جان انسانها را از مرگ نجات مي‏بخشد از كجا تهيه مي‏شود؟

5ـ  چگونه مي‏فهميم كه خدا حكيم است؟

6ـ  از بيهوده نبودن چيزها در اين عالم چه نتيجه‏اي مي‏گيريم؟

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 12 *»

شناخت خـدا (4)

«عـدل»

 

عدل ضد ظلم و جور است و در لغت به معني دادگري و ميانه‏روي در كارها آورده شده است.

هر فرد مسلمان بايد معتقد باشد كه «خدا عادل است» زيرا هركس ظلم به ديگري مي‏كند به جهت رفع احتياج و نياز خودش مي‏باشد، و خدا محتاج به چيزي نيست تا با ظلم‏كردن به بندگان از ايشان بستاند و يا مزد آنها را ندهد.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

ممكن است گاهي با خودمان فكر كنيم كه چرا ما پادشاه نشده‏ايم؟ يا چرا ثروتمند نيستيم؟ يا چرا وقتي به دنيا آمديم يك جوان قوي‏پيكر، دانشمند و ثروتمند و . . . . . . نبوديم؟ و خداي ناكرده معتقد شويم كه خدا به ما ظلم كرده است. نه اين‏طور نيست. مبادا شيطان گولتان بزند و اينطورها فكر كنيد.

همان‏طوري كه در معناي عدل گفتيم، خدا عادل است يعني دادگر است يعني هرچيزي را سر جاي خودش مي‏گذارد و هر نعمتي را به مستحق آن انعام مي‏فرمايد. پس هركس لياقت پادشاهي دارد به او انعام مي‏فرمايد. هركس مستحق ثروت باشد به او اعطاء مي‏فرمايد. هركس لياقت علم و دانش داشته باشد، به او انعام مي‏فرمايد. ولي چون عادل است، هيچ‏چيز را بدون استحقاق به كسي نمي‏دهد. لذا كارهايش را به وسيله اسباب اجراء مي‏فرمايد. يعني هيچ‏كاري را بدون سبب اظهار نمي‏فرمايد.

پس: براي دانشمند شدن بايد درس خواند.

براي ثروتمند شدن بايد كار و كوشش كرد.

براي عاقبت به خير شدن بايد كارهاي خوب انجام داد و طبق فرمان خدا سلوك كرد.

براي گرم شدن بايد نزديك آتش رفت.

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 13 *»

براي جواني و برومند شدن بايد سالها رنج كشيد و طفوليت را به پايان رسانيد.

و . . . . . . .

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

چون بعضي از سنيها اين صفت خدا را انكار كرده‏اند و معتقدند كه خداوند عادل نيست لذا در مقابل آنان، شيعيان گفته‏اند كه «عدل» از صفاتي است كه اعتقاد به آن واجب است و هركس خدا را به اين صفت ستايش نكند، از زمره مسلمين خارج است.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

چون ما شيعه هستيم و دلايل عقلاني هم براي اثبات اين صفت خدا داريم، معتقديم كه: «خـدا عـادل اسـت.»

 

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

 

پرسش:

1ـ  عدل در لغت به چه معني آمده و ضد آن چيست؟

2ـ  چرا مردم به يكديگر ظلم مي‏كنند؟ با مثالي بيان كنيد.

3ـ  معني دادگر و عادل بودن خداوند چيست؟ و چرا كارهايش را با اسباب انجام مي‏دهد؟

تمرين:

1ـ  اگر شخص بخشنده اي به چندين نفر بخشش كند، در چه صورت مي‏توان گفت به استحقاق بخشيده است؟

2ـ  اگر كسي تشنه باشد و نرود آب بخورد و بگويد:«من تشنه‏ام و خدا به من آب نمي‏دهد پس او عادل نيست» صحيح گفته است يا نه؟ چرا؟

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 14 *»

شناخت خـدا (5)

«ستايش خـدا»

چگونه خدا را به يگانگي ستايش كنيم؟

آيا فكر مي‏كنيد خدا به بزرگي كوههاست؟ يا به بزرگي اقيانوسها؟ يا به بزرگي زمين و يا به بزرگي آسمان؟

حقيقت اين است كه هيچ‏كدام از اين تشبيهات درست نيست. بزرگيهايي را كه فكر كرده‏ايد مخلوق خدا هستند. به علاوه بزرگهايي را كه ديده‏ايد هريك متشاكل از اجزاء گوناگون مي‏باشند. يعني كوهها از ذرات زيادي ساخته شده‏اند، اقيانوسها از قطرات متعددي فراهم آمده‏اند، كره زمين از خاكها، آبها، سنگها، طبقات مختلف و . . . . . آفريده شده است. پس بزرگي خدا شباهت به هيچ‏كدام از آنها ندارد.

حالا حتماً فكر مي‏كنيد پس خدا به كوچكي يك اتم است!!! زيرا آن ديگر كوچكترين جزء تشكيل‏دهنده موجودات مي‏باشد و قابل تجزيه نيست.

نه باز هم اشتباه كرديد! زيرا يك اتم كه كوچكترين جزء شي‏ء موجود را تشكيل مي‏دهد نيز از اجزاء كوچكتري فراهم شده كه عبارتند از الكترونها و هسته مركزي (نوترونها و پروتونها و . . .) پس آن هم قابل تجزيه است. علاوه بر اين، اين بزرگيها و كوچكيها مخلوق هستند و بزرگي خدا مخلوق نيست.

لابد سؤال مي‏كنيد پس چطور خدا را به بزرگي ياد كنيم؟ و خدا را چگونه به يكتايي بستاييم؟ بسيار سؤال خوبي است اگر جواب آن را يافتم حتماً برايتان خواهم نوشت.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

اميرالمؤمنين علي بن ابي‏طالب مي‏فرمايند: هر چيز مخلوقي به وسيله اسباب مناسب خودش درك مي‏شود. مثلاً رنگها به وسيله چشم، صداها به وسيله گوش، بوها به وسيله بيني، طعم‏ها به وسيله زبان و گرما و سرما به وسيله لامسه ادراك مي‏شوند. خدا چون

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 15 *»

رنگ، بو، طعم، گرما و سرما نيست با مشاعر ظاهري ما ادراك نمي‏شود.

با متخيله و متفكره و متوهمه و متعلمه و متعقله، چيزهايي را ادراك مي‏كنيم كه همجنس آنها باشد و چون خدا از جنس صورتها يا نسبت بين صورتها و يا معاني و مواد نيست با هيچ‏يك از اين مشاعر هم ادراك نمي‏شود.

مشاعر ديگري هم داريم كه از اينها بالاتر است ولي چون در عالم مخلوقات است، خدا را نمي‏تواند ادراك كند.

پس يكتايي و بزرگيهايي را كه در اين عالم يا ساير عالمها ادراك مي‏كنيم هيچ‏كدام خدا نيستند.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

چون وظيفه داريم خدا را به يكتايي و عظمت ستايش كنيم، لذا اولياء خدا: به ما ياد داده‏اند كه در مورد ذات خدا، هر صفت خلقي را كه ناپسند است نفي كنيم و صفات نيكو را اثبات نماييم.

لذا مي‏گوييم خداعاجز نيست، خدا كور نيست، خدا كر نيست، خدا . . . . .

بلكه خدا قادر است، خدا بينا است، خدا شنوا است، خدا . . . . .

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

به اين نكته هميشه توجه داشته باشيد:

«هيـچ‏يـك از صفـات خـدا شباهـت بـه صفـات خلـق ندارد»

«اگرچه در لفظ، براي اثبات آن الفاظي مترادف به كار مي‏بريم.»

 

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

 

پرسش:

1ـ  چرا همه چيز حتي بزرگترين و كوچكترين چيزها مخلوق هستند؟

2ـ  آيا هر چيزي را كه ما درك و احساس مي‏كنيم مخلوق است؟ به چه دليل؟

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 16 *»

3ـ  چه صفاتي را بايد از خدا نفي كرد و كدام صفات را بايد اثبات نمود؟ چرا؟

تمرين:

1ـ  نكته‏اي كه بايد به آن توجه داشته باشيم حفظ كرده و چند مثال براي آن ذكر كنيد.

2ـ  آيا معني «الله اكبر» اين است كه خدا از كره زمين و خورشيد و كهكشانها بزرگتر است؟ اگر جوابتان منفي است، پس معني آن چيست؟

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 17 *»

شناخت خـدا (6)

«توحيد به دليل تقرير و تسديد»

 

يك دليل ديگر براي يكي‏بودن خدا اين است كه:

پيغمبراني كه از طرف خدا براي هدايت بندگان مبعوث شدند، وعده‏ها و وعيدهايي به مردم دادند. مثل اينكه همه مي‏فرمودند: اگر ايمان به يكتايي خدا بياوريد، در دنيا ايمن از عذابهاي سخت و دردناك هستيد ولي اگر به يگانگي او ايمان نياوريد، در همين دنيا شما را به سختترين عذابها مبتلا مي‏فرمايد.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

در زمان پيغمبري حضرت نوح علي نبينا و آله و عليه السلام وقتي مردم او را اذيت كردند و فرمايشات او را در مورد توحيد نپذيرفتند، حضرت نوح آنها را از عذاب خدا ترسانيد ولي مردم به او خنديدند.

خداي يكتا وقتي ديد كه مردم پيغمبرش را مسخره مي‏كنند و او را اذيت مي‏نمايند عذاب را از آسمان و زمين نازل فرمود. همه‏جا را آب گرفت و همه مردم غرق شدند و فقط حضرت نوح و عده كمي كه به او ايمان آورده بودند، نجات يافتند.

در زمان هر پيغمبري وقتي مردم به خدا ايمان نمي‏آوردند، خداوند بر آنها غضب كرده و يك‏نوع عذاب بر آنها نازل مي‏فرمود.

در زمان حضرت موسي كافرين مبتلا به خون، شپش، قورباغه، غرق و بلاهايي از اين قبيل گرديدند.

در زمان حضرت لوط مردم مبتلا به زلزله و صيحه‏هاي آسماني گرديدند. قوم ثمود و قوم عاد و . . . . . هركدام به بلايي مشابه آنها مبتلا شدند.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

شواهد تاريخي بالا نشان مي‏دهد كه پيغمبران راستگو بودند و اگر دروغ مي‏گفتند

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 18 *»

خداوند آنها را رسوا مي‏نمود و وعده‏هاي آنها را باطل مي‏كرد و خلق خودش را به جهت دروغ آنها از بين نمي‏برد.

پس يكي از دلايل بزرگ براي اثبات يكتايي خداوند عالم دليل تقرير و تسديد است.

«تقرير و تسديد:»

«به معني ثابت كردن، محكم كردن و راهنمايي نمودن به خير و راستي است.»

 

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

 

پرسش:

1ـ  از كجا مي‏فهميم كه پيامبران راستگو بودند؟

2ـ  از دليل تقرير و تسديد چگونه به يكتايي خداوند پي مي‏بريم؟

3ـ  در زمان هر پيغمبري وقتي مردم . . . . . كردند و ايمان . . . . . خداوند بر آنها غضب فرموده و . . . . . بر آنها نازل كرد.

تمرين:

1ـ  چند كلمه مترادف تقرير و تسديد پيدا كنيد.

2ـ  عذاب قوم ثمود و عاد چه بود و چرا بر آنها عذاب نازل شد؟

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 19 *»

شناخت خـدا (7)

«صفات خـدا»

 

آيا هيچ‏وقت به يك پارك بزرگ كه اقسام گلهاي رنگارنگ در آن كاشته شده باشد رفته‏ايد؟

چمنهاي سبز كم‏رنگ روي زمين طوري كاشته شده است كه گويا زمين را با فرش زمردين پوشانيده‏اند. گلهاي قرمز، زرد و سفيد با برگهاي نازك و باطراوت همراه عطري شامه‏نواز، جداً باغبان طبيعت چه منظره زيبايي به وجود آورده است؟

هيچ مي‏دانيد كه اين‏همه زيبايي و رنگ، از آب و خاك و هواست؟ اين برگهاي نازك و زيبا از تركيب همين آب و خاك و هوا ساخته شده‏اند؟

آيا به باغ وحش رفته‏ايد؟

حيوانهاي بزرگ و كوچك، فيل با آن عظمت، كرگدن بدتركيب و زشت، گرگ با چهره‏اي كريه و مرگبار، و در كنار آنها كبوتران سفيد و رنگارنگ و زيبا با چشمان معصوم و قشنگ. ماهيهاي مختلف با شكلها و هيأتهاي گوناگون، زيبا و زشت در آكواريومهاي باغ وحش به اين طرف و آن طرف مي‏روند.

غرفه مخصوص مارها هم ديدني است. مارهايي به طول چندمتر و به كلفتي تنه درخت؛ وحشت‏انگيز مي‏باشند.

راستي؛ خلاقيت و اعجاب‏انگيزي فوق‏العاده دستگاه آفرينش، انسان را به شگفت مي‏آورد.

هيچ مي‏دانيد كه هزاران نوع جاندار با شكلها و اندازه‏هاي مختلف، همه از همين آب و خاك و هوا ساخته شده‏اند؟

همگي تخم مرغ را ديده‏ايد و نوش جانتان كرده‏ايد. در آن بجز مايعي شفاف و سفيد و مايعي غليظ و زرد، چيز ديگري ديده نمي‏شود. شگفتي در اين است كه از همين تخم

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 20 *»

طاوسي به عمل مي‏آيد كه تمام رنگها و تركيبات آنها را به نحو خيره‏كننده‏اي داراست.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

حالا با خودتان فكر كنيد كه چه‏كسي در قعر زمين و يا داخل تخم‏مرغ يا شكم جانوران اين‏همه گياه و حيوان با تركيبات مختلف آفريده است!

حتماً مي‏دانسته كه هركدام احتياج به چه‏چيزي دارند، كه برايشان آفريده.

حتماً زور زيادي داشته كه توانسته حيوانات بزرگ و اين عالم بزرگ را بسازد.

حتماً آنها را مي‏ديده كه به اين زيبايي و تركيب خلقتشان كرده.

و حتماً صداي آنها را مي‏شنيده كه هركدام به چه‏چيزي نيازمند هستند.

بله؛ همين‏طور است. خدا كه خالق اين عالم و تمام موجودات كوچك و بزرگ آن است دانا، توانا، بينا و شنواست.

«عالم يعني دانـا ـ  قادر يعني توانـا ـ  بصير يعني بينـا ـ  سميـع يعني شنـوا»

«هر مسلماني بايد معتقد باشد كه خدا عالم و قادر و بصير و سميع و . . . است.»

 

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

 

 

پرسش:

1ـ  چگونه ثابت مي‏كنيد كه خداوند عالم، قادر و بصير و سميع است؟

2ـ  نام اينگونه صفات خداوند صفات . . . . . است.

 

تمرين:

1ـ  مواد چهارگانه‏اي را كه تمام موجودات از تركيب آنها به دست آمده‏اند به عربي بنويسيد.

آب =                    هوا =                    آب =                    خاك =

2ـ  با دقت در موجودات جهان و اين مثالها كه در متن درس زده شده، همراه استدلال چند صفت ديگر براي خالق اينها ذكر كنيد.

 

* اعتقادات جلد اول صفحه 21 *»

شناخت خـدا (8)

«تقسيم‏بندي صفات خـدا»

 

به لباستان نگاه كنيد، چه رنگي است؟ رنگ لباس را صفت لباس مي‏گويند. به اتومبيل، منزل، فرش، در، شيشه و . . . . . نگاه كنيد. هرچه از آنها به چشمتان مي‏خورد، صفت آنهاست. لذا در تعريف صفت مي‏گوييم:

«صفت كلمه‏اي است كه حالت و چگونگي چيزي را بيان نمايد»

مانند بزرگ، كوچك، زيبا، زشت و . . . . . وقتي مي‏گوييم اسب زرد، كلمه زرد چگونگي رنگ اسب را بيان مي‏كند؛ پس صفت است. و كلمه اسب كه با آن توصيف شده است موصوف ناميده مي‏شود.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

اگرچه هيچ موصوفي بي‏صفت، و هيچ صفتي هم بي‏موصوف نيست و در خارج هر وقت به اطرافمان نگاه مي‏كنيم صفت و موصوف را با يكديگر مشاهده مي‏كنيم ولي واقعاً و با يك ديد عميق و متفكرانه مي‏يابيم كه صفت و موصوف غير يكديگرند. چراكه خود آن‏دو فرياد مي‏زنند كه غير هم هستند. صفت مي‏گويد: «من غير موصوفم هستم» و موصوف مي‏گويد: «من غير صفتم هستم». زردي، غير اسب است. زيرا مي‏شود اسب سفيد يا سياه، يا قهوه‏اي يا . . . . . باشد. همين‏طور اسب هم غير زردي است زيرا زردي در جاهاي ديگر هم مشاهده مي‏شود. مثل: گل زرد، پارچه زرد، ديوار زرد و . . . . .

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

اگرچه براي خداوند متعال مثلي در اين عالم پيدا نمي‏شود ولي براي نزديك‏شدن به مطلب از شما خواسته شده كه همين مثالها را در مورد خدا و صفات متعدده‏اش در نظر بياوريد:

خدا حكيم است ـ  خدا عالم است ـ  خدا سميع است ـ  خدا قادر است و . . . . . آيا

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 22 *»

مي‏توانيد براي صفات خدا اندازه‏اي مشخص كنيد؟ نه، نه، هرگز!

حالا خودتان نتيجه بگيريد. بفرماييد: اگر اين صفات خدا باشند به اندازه آنها، خدا داريم. يا اينكه بگوييم كه خدا تكه‏تكه شده و هرتكه‏اش با يك صفت از صفاتش تركيب شده است. هردو قول و هردو عقيده باطل است، زيراكه با توحيد (يكتايي) خدا منافات دارد. پس بهتر است كه معتقد شويم به اينكه: صفات خدا، غير از خدا هستند و مخلوق او مي‏باشند.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

بعضي از صفات هستند كه ذات خدا را معرفي مي‏كنند. به آنها صفات ذاتي مي‏گويند. مثل كلمه «حكيم» در جمله «خدا حكيم است.»

بعضي از صفات هستند كه كارهاي خدا را بيان مي‏كنند. به آنها صفات فعلي مي‏گويند. مثل كلمه «رازق» در جمله «خدا رازق جميع موجودات است.»

و بعضي از صفات هستند كه نسبتي را بين خدا و خلق بيان مي‏نمايند. به آنها صفات نسبت يا اضافه گفته مي‏شود. مثل كلمه «عالم» در جمله «خدا عالم است به احوال من.»

«صفات خدا به سه دسته تقسيم مي‏شوند:»

«صفات ذات  ـ   صفات اضافه  ـ   صفات فعل»

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

 

پرسش:

1ـ  صفت چيست؟ و موصوف كدام است؟ مثالي بزنيد.

2ـ  دو رابطه‏اي كه صفت و موصوف با يكديگر دارند بيان كنيد.

به چه دليل صفات خدا غير خداست؟ نتيجه اين سخن چيست؟

تمرين:

1ـ  صفات خدا . . . . . خدا هستند و . . . . . او مي‏باشند.

2ـ  چرا براي خداوند، مثل در اين عالم يافت نمي‏شود.

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 23 *»

شناخت خـدا (9)

«مراتب توحيد ـ  توحيد ذات»

 

يكتايي خدا در چهار مرحله تحقق دارد و هر فرد مسلمان شيعه اثناعشري كه اعتقاداتش را از حكماء و علماي رباني گرفته باشد، بايد آن چهار مرحله و مرتبه را بشناسد و توحيد را در آن چهار مرحله معتقد شود. اين چهار مرحله عبارتند از:

1 ـ  توحيد ذات  2 ـ  توحيد صفات  3 ـ  توحيد افعال  4 ـ  توحيد عبادت

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

توحيد ذات يعني چه؟

معني ذات چيست؟ صفت يعني چه؟

«خود» هر چيزي را ذات آن مي‏گويند و رنگ، شكل، وزن، چاقي، لاغري، بزرگي، كوچكي، گرمي، سردي، تري، خشكي، بالابودن، پايين‏بودن و ساير چيزهايي كه با آن «خود» گاهي هست و گاهي نيست، آنها را «صفت» مي‏گويند.

آسانتر اين است كه بگوييم: حالات و چگونگي اشياء «صفت» آنهاست.

با توجه به معناي ذات و صفت، توحيد ذات را اين‏طور مي‏آموزيم:

هيچ صفتي در ذات نيست و ذات پاكيزه از جميع صفات است بطوري كه مي‏توانيم بگوييم خدا هيچ صفتي ندارد غير ذاتش و هرچه غير ذات خالص تنهاست، مخلوق آن ذات مي‏باشد.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

همه مخلوقات جداي از خدايند و خدا جداي از همه مخلوقات است. خدا از مخلوق خالي است و مخلوق از خدا خالي. نه به اين معني كه خدا بالاست و خلق پايينند و ميان ايشان فاصله است، نه. خدا خداست و خلق خلق. نه پيش از خلق خدا تنها بوده و نه بعد از خلق خدا از تنهايي در آمده و نه بعد از بين رفتن مخلوقات

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 24 *»

خدا تنها مي‏شود.

«پس ما خداوند را در ذاتش يگانه مي‏دانيم»

«و هيچ‏چيز و هيچ‏كس را با او در ذاتش شريك قرار نمي‏دهيم.»

 

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

 

پرسش:

1ـ  مراتب چهارگانه توحيد و يكتايي خدا را نام ببريد.

2ـ  ذات و صفت يعني چه؟ و چه فرقي با هم دارند؟

تمرين:

1ـ  ما خداوند را . . . . . يگانه مي‏دانيم و با او در ذاتش . . . . . قرار نمي‏دهيم.

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 25 *»

شناخت خـدا (10)

«توحيد صفـات»

 

توحيد صفات يعني چه؟

معني توحيد صفات اين است كه معتقد شويم خداوند در صفات خودش به يگانگي خود جلوه كرده است و هيچ‏كس غير از او در صفات او جلوه‏گر نشده است.

معني ديگر توحيد صفات اين است كه خدا را در صفتهاي او يگانه بدانيم و شريكي با او در صفتهاي كماليه او قرار ندهيم و خيال نكنيم كه ائمه معصومين: در صفات او با او شريكند.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

قبلاً گفتيم كه خداوند سه‏جور صفت دارد:

1ـ  صفات ذاتي       2ـ  صفات اضافه       3ـ  صفات افعال

صفات ذاتي: صفاتي هستند كه وقتي ما در اين جهان پهناور و بزرگ فكر كنيم و تدبر مي‏كنيم، مي‏يابيم كه صانع و خالق آن، جميع كمالات را بايد دارا باشد و از جميع نقايص و نيازها مبرا باشد.

صفات اضافه: صفاتي هستند كه خدا را در آن صفات قرين خلق نموده و به خلق نسبت مي‏دهيم. مثل اينكه مي‏گوييم خدا صداي مرا هر چقدر ضعيف و ناتوان باشم مي‏شنود.

صفات افعال: صفاتي هستند كه معناي آنها انجام دادن كاري باشد. مثل: آفريننده (خالق) روزي‏دهنده (رازق) زنده‏كننده (محيي) ميراننده (مميت) بخشنده (معطي) عزت‏دهنده (معز) ذليل‏كننده (مذل).

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

با توجه به معناي توحيد صفات و شناخت اقسام صفات خداوندي، مي‏گوييم: كمال توحيد آن است كه تمام صفتهايي را كه خلق مي‏توانند ادراك كنند يا نام ببرند از خدا دور

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 26 *»

كنيم به جهت آنكه ما هرچه را كه بتوانيم بفهميم، مثل خودمان است.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

كلمه آخر:

بهترين راه براي توحيد صفات آن است كه هيچ‏گاه نگوييم خدا «چنين است» بلكه بگوييم «خدا چنان نيست». مثل اينكه مي‏خواهيم بگوييم خدا بينا است بهتر است بگوييم «خدا كور نيست» زيرا بينايي را كه ما درك مي‏كنيم، در حد خودمان است و از مرتبه مخلوقات بالاتر نيست. اما خداوند بالاتر از درك مخلوق مي‏باشد.

 

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

 

پرسش:

1ـ  دو معني توحيد صفات را بنويسيد.

2ـ  اقسام صفات خدا را تعريف كرده و فرقشان را با هم بنويسيد.

3ـ  چرا بجاي اثبات كمالات، بهتر است كه نقايص را از خداوند دور كنيم؟

4ـ  كمال توحيد چيست؟

تمرين:

1ـ  بهترين راه توحيد صفات آن است كه نگوييم خدا . . . . . هست بلكه بگوييم خدا . . . . . نيست.

2ـ  از راه ديگري ثابت كنيد كه آن صفاتي را كه ما درك مي‏كنيم نمي‏شود به خدا نسبت داد.

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 27 *»

شناخت خـدا (11)

«توحيد افعـال»

 

افعال، جمع فعل است و فعل به معني كار مي‏باشد.

توحيد افعال يعني به يگانگي كارهاي خداوند اقرار كردن.

همانطوري كه ما مي‏بينيم، مي‏شنويم، مي‏خوريم، مي‏گوييم، مي‏خوابيم و . . . . . و همه آنها كار ما است، خدا هم كارهايي از قبيل آفريدن، روزي دادن، ميرانيدن، زنده‏كردن، آمرزيدن، به جهنم بردن و . . . . . دارد.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

براي انجام‏دادن هر كاري چند چيز لازم است:

1ـ كارگر     2ـ حركت مناسب     3ـ ابزار مناسب

مثلاً براي نوشتن، نويسنده، حركت آرام دست و مداد يا خودكار يا خودنويس يا قلم‏ني لازم است. براي غذاخوردن، خورنده، حركت بيشتر دست و دندان براي جويدن غذا لازم است. و براي فكر كردن، شخص فكر كننده (متفكر)، فكر را به كار بردن (حركت دادن) و قوه تفكر لازم است.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

براي همه كارها حركت خارجي و ابزار خارجي نياز نيست. به عنوان مثال: در بدن ما قوه‏اي است كه به وسيله آن همه كارهايمان را انجام مي‏دهيم ولي اين قوه چون از جنس اجسام نيست، جسمانيات نمي‏توانند از خواسته‏هاي او باخبر شوند. مثلاً عقل دلش مي‏خواهد بنويسد، دفتر و قلم هم روي ميز حاضر است، آيا قلم به محض اراده عقل از جايش بلند شده و روي كاغذ حركت مي‏كند و مي‏نويسد، يا نه؟ معلوم است، هرگز قلم خودبه‏خود از جايش حركت نمي‏كند و روي كاغذ چيزي نمي‏نويسد.

حتماً شما مي‏گوييد عقل به اعصاب دست فرمان مي‏دهد كه اي دست، قلم را از روي

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 28 *»

ميز بردار و طبق فرمان من حركت كن و قلم را حركت بده و آنچه مي‏گويم بنويس.

بله، درست حدس زده‏ايد. اراده عقل در عرصه اجسام همين‏طور تحقق مي‏يابد.

خدا چون از جنس مخلوق نيست، خلق از اراده او باخبر نمي‏شوند. لذا هر كاري را در عالم بوسيله كارگر و حركت مناسب و ابزار لازم انجام مي‏دهد.

براي گرم‏كردن اين عالم، با خورشيد عالم را گرم مي‏كند. براي تر كردن اشياء به وسيله آب، آنها را تر مي‏كند و . . . . . و براي آفريدن موجودات هم از يك سبب خيلي خيلي بزرگ كه مخلوق اوست و مشيت نام دارد استفاده مي‏كند. و آن سبب اوليه يكي است و بيشتر نيست و معني توحيد افعال، همين است كه آن سبب اول را، يكي بدانيم و سبب ديگري را با او شريك نسازيم.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

آسان‏تر اين است كه بگوييم:

همه كارها را خدا به تنهايي بدون يار و معين و شريك انجام مي‏دهد. نه آن‏طوري كه سنيها مي‏گويند كه بعضي كارها را خودش به تنهايي مي‏كند و بعضي را خلق به تنهايي انجام و بعضي را خدا و خلق با هم مي‏كنند. زيرا اين‏طور اعتقاد كفر و شرك است و كافر و مشرك در جهنم هستند.

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

 

پرسش:

1ـ  توحيد افعال يعني چه؟

2ـ  براي انجام‏دادن هركاري چند چيز لازم است؟ دو مثال از غير كتاب بزنيد.

3ـ  چرا خداوند در عالم هر كاري را با وسيله‏اي انجام مي‏دهد؟ آن وسيله چگونه بايد باشد؟

تمرين:

1ـ  مثالي تقريبي براي كارهاي خداوند با اسباب بزنيد.

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 29 *»

شناخت خـدا (12)

«توحيد عبادت»

 

عبادت يعني پرستش و بندگي و توحيد عبادت يعني براي خدا در بندگي او شريك قرار ندادن و او را به يگانگي پرستش كردن.

ـ  بت‏پرستان، بت مي‏پرستند و بت را شريك خدا قرار مي‏دهند.

ـ  صوفيه، مرشد را مي‏پرستند و او را شريك قرار مي‏دهند.

ـ  يهود، عزير را مي‏پرستند و او را شريك خدا قرار مي‏دهند.

ـ  نصاري، عيسي را مي‏پرستند و او را شريك خدا قرار مي‏دهند.

ـ  زردشتي‏ها (گبرها، مجوسيها) آتش مي‏پرستند و آن را شريك خدا قرار مي‏دهند.

ـ  بني‏اسرائيل، گوساله مي‏پرستيدند.

ـ  اصحاب رس، درخت مي‏پرستيدند.

ـ  عوام يهود، علماء خود را مي‏پرستيدند.

و همه آنها براي خدا شريك قرار مي‏دادند و توحيد عبادت نداشتند و ندارند.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

چون معني عبادت در فارسي بندگي كردن است و غلام را هم بنده مي‏گويند زيرا هرچه آقا و مولاي او به او دستور مي‏دهد، اطاعت مي‏نمايد پس ما هم اگر كسي فرمان داد و اطاعتش را كرديم، بندگي او را نموده‏ايم. اگر آن شخص از طرف خدا حرف مي‏زند و فرمان مي‏دهد، ما هم كه اطاعتش را كرده‏ايم در حقيقت اطاعت خدا را نموده‏ايم ولي اگر از طرف خودش يا غير خدا يا شيطان حرف مي‏زند و فرمان مي‏دهد، ما هم كه او را اطاعت مي‏كنيم، نعوذ بالله اطاعت غير خدا و شيطان را كرده‏ايم و او را خداي خودمان و معبود خودمان قرار داده‏ايم و براي خدا در عبادت او شريك قائل شده‏ايم.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 30 *»

پس مؤمن موحد كسي است كه هر كاري انجام مي‏دهد به فرمان خدا باشد. پس به هرجا گفته نگاه كن، نگاه كند. هرجا او گفته ركوع و سجود نما، ركوع و سجود نمايد. و هرچه او گفته بگو بگويد. و همين معني توحيد عبادت است.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

معني توحيد عبادت بطور واضح اين است كه:

خدا را در عبادت يگانه بدانيم يعني در پرستش او كسي ديگر را شريك او نكنيم. زيرا فقط خدا سزاوار بندگي است و بس بجهت آنكه او خالق ماست، روزي‏دهنده ماست و هيچ‏كس ديگر خالق و روزي‏دهنده ما نيست. حتي امامان بزرگوار ما، زيرا آنها از همه بيشتر خدا را عبادت مي‏كردند. پس سزاوار نيست كه ما امامان را هم عبادت كنيم.

 

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

پرسش:

1ـ  عبادت يعني چه و چرا به غلام بنده مي‏گويند؟

2ـ  مؤمن موحد كيست؟

3ـ  معني توحيد عبادت بطور واضح چيست؟

4ـ  چرا فقط خداوند سزاوار بندگي است؟

تمرين:

1ـ  اگر كسي فرمان داد و . . . . . كرديم، . . . . . او نموده‏ايم.

2ـ  عزير كه بوده است؟ چرا يهوديان او را مي‏پرستيده‏اند؟

3ـ  آيا اگر كسي گناه نمايد و عصيان كند، مؤمن موحد است؟ چرا؟

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 31 *»

روي تن سوي كعبه گِل كن

 

بندگان عابدند و او معبود([21])   جملگي ساجدند و او مسجود([22])
گرچه ما رو سوي جهات كنيم   باشد از اين جهات او مقصود
چون تويي صاحب حدود و جهات   لاجرم([23]) در عبادتي محدود
روي تن سوي كعبه گل كن   او گل است و تو هم ز گل موجود
روي جان را بسوي جانان كن   كو تو را هست شاهد و مشهود
قبله اهل معرفت كسيست كه اوست   احمد و حمد و حامد و محمود
مبدأ خلق و اول ايجاد   بدو اعداد و ماسوي([24]) معدود
گر نَبُد لم‏يلد و لم‏يولد   او خدا را بُد اولين مولود
تا به كي ذات، ذات مي‏گويي   راه عرفان ذات شد مسدود
جاهلا از پي چه مي‏گردي   طالبش گمره و طلب مردود
چشم كن باز و نور احمد بين   گر تو را نيست ديده مرمود([25])
تو مكن جستجوي امر محال   ور نه از نيل مطلبي مطرود([26])
اي «عطايي» مشو ز گفته ملول   شمه‏اي گو ز وصف آل رسول

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 32 *»

نبـوت (1)

«اثبات پيغمبران»

 

در دروس اول اين كتاب كه درباره شناخت خدا بود، فهميديم كه:

خداوند را نمي‏توانيم با چشم ببينيم يا صداي او را با گوش بشنويم. خداوند بو نيست كه او را با شامه بو كنيم، طعم نيست تا بتوانيم او را با ذائقه بچشيم، گرمي، سردي نرمي و زبري نيست كه او را با لامسه درك كنيم. و از جنس مخلوق نبود كه مخلوقات بتوانند او را با مشاعر ظاهري و باطني خودشان ادراك نمايند. و فهميديم كه: حكيم است و مخلوقات را براي هدف و مقصودي ايجاد فرموده است.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

حال فكر كنيد با اينكه ديده نمي‏شود و صداي او شنيده نمي‏شود، هدف و مقصود از آفرينش را چگونه بايد به بندگانش برساند؟ حتماً خواهيد گفت به وسيله پيغمبران. بله، درست فهميده‏ايد. پيغمبران بندگاني هستند شايسته و فوق‏العاده كه شايستگي فهميدن كلام خدا را از طريق وحي دارند.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

خدا به وسيله ملك بزرگي كه نامش جبرئيل مي‏باشد، به پيغمبران وحي مي‏كند و آنها كلام جبرئيل را مي‏فهمند و به سايرين مي‏رسانند. آنچه را كه پيغمبران به پيروانشان كه «امت» ناميده مي‏شوند مي‏رسانند «تكليف» نام دارد.

امتها وظيفه دارند از فرمايشات پيغمبران تخلف ننموده و بدون چون و چرا پذيرفته و عمل نمايند، در اين صورت «مؤمن» ناميده مي‏شوند. هركس حرف پيغمبران را قبول نكند و اطاعت ننمايد، به او «كافر» مي‏گويند.

 

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 33 *»

پرسش:

1ـ  چرا مخلوقات نمي‏توانند به هيچ‏يك از مشاعر خود، خدا را ادراك نمايند؟

2ـ  خداوند هدف و مقصودش را از آفرينش چگونه به خلق مي‏رساند؟ توضيح دهيد.

3ـ  آنچه را كه پيغمبران به پيروانشان . . . . . مي‏رسانند . . . . . نام دارد.

4ـ  امت، چگونه به مؤمن و كافر تقسيم مي‏شوند؟

تمرين:

1ـ  منافق به چه كسي مي‏گويند؟

2ـ  هدف و مقصود از آفرينش چيست؟

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 34 *»

نبـوت (2)

«پيغمبر معلم انسانها»

 

پيامبران به مردم مي‏آموزند كه هدف و مقصود از خلقت آنها چيست.

ـ  آنها به مردم مي‏گويند اتحاد و اتفاق داشته باشيد تا هيچ‏كس نتواند بر شما غالب شود.

ـ  آنها راه اتحاد و اتفاق را به مردم نشان مي‏دهند.

ـ  آنها مي‏گويند همه به يك‏كلمه كه كلمه توحيد است، يعني «لا اله الاّ الله» چنگ بزنيد و اين كلمه را شعار خودتان قرار دهيد.

ـ  آنها به مردم مي‏گويند هرگاه نعمتهاي الهي را مصرف كرديد، شكر خدا را بجاي آوريد.

ـ  پيغمبران مي‏گويند: سلامتي، رفاه، امنيت و مواهب خداوندي مثل آب، گياهان، ميوه‏ها، گلها، زمين، آسمان، خورشيد، ماه و ستارگان نعمت هستند، اما بالاخره يك‏روز آنها را وداع خواهيم كرد و به عالم ديگري ارتحال خواهيم نمود.

ـ  آنها مي‏گويند كه در آن عالم كساني كه اينجا حرفهاي ما را بپذيرند و به آنها عمل نمايند به بهشت خواهند رفت و به آنها نعمتهاي زيادي داده مي‏شود كه هيچ قابل مقايسه با اين عالم نيست. اما كساني كه حرفهاي ما را نپذيرند و به آنها عمل نكنند، اهل جهنم خواهند بود و در جهنم انواع عذابها را بطور هميشگي و ابدي احساس خواهند كرد.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

پيامبران، معلمين دلسوزي هستند كه هر نوع اذيتي را از مردم جاهل و نادان تحمل مي‏كنند تا بتوانند ايشان را از ورطه جهالت و ناداني نجات داده و به ساحل فلاح و رستگاري برسانند.

پيامبران، طريق بهتر زندگي كردن را در پناه اخلاق حسنه براي مردم بيان مي‏فرمايند

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 35 *»

و ضررهاي اخلاق ذميمه و ناپسند را به مردم مي‏آموزند تا بتوانند از آنها دوري كرده و خودشان را از ضررهاي جبران‏ناپذير اخلاقي و اجتماعي حفظ كنند.

 

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

 

پرسش:

1ـ  اتحاد و اتفاق چه فايده‏اي دارد؟ و راه صحيح آن چيست؟

2ـ  اهل بهشت كيانند و اهل جهنم چه كساني هستند؟

3ـ  چرا پيامبران اذيتهاي جهال را تحمل مي‏كنند؟

4ـ  پيامبران چه چيزهايي را به مردم ياد مي‏دهند؟ فقط نام ببريد.

تمرين:

1ـ  بزرگترين فرق بين نعمتهاي دنيوي و نعمتهاي اخروي چيست؟

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 36 *»

نبـوت (3)

«صفات پيامبران»

 

«پيغمبر بايد معصوم باشد، يعني گناهكار نباشد.»

زيرا اگر پيغمبر گناهكار باشد، مردم به حرفهاي او اعتماد نمي‏كنند و وقتي به او اعتماد نكردند، طبق فرمايشات او عمل نمي‏كنند و چون به وحي الهي عمل نكردند مقصود خداوند از فرستادن پيغمبر به عمل نيامده پس فرستادن او بي‏فايده است و خدا كار بي‏فايده انجام نمي‏دهد. بنابراين پيغمبر بايد معصوم باشد.

«پيغمبر بايد فراموشكار نباشد.»

زيرا اگر پيغمبر فراموشكار باشد، بعضي از اوامر خدا را فراموش مي‏كند كه به خلق برساند لذا باز هم مقصود خداوند از فرستادن پيغمبر به عمل نيامده و لغو است و خداكار لغو نمي‏كند.

«پيغمبر نبايد اشتباه بكند.»

زيرا اگر پيغمبر اشتباه بكند، ممكن است خداوند به او امري بكند و بگويد به مردم چنين بگو و او اشتباهاً طور ديگري به مردم برساند. لذا باز هم مقصود خدا از فرستادن او به عمل نيامده و لغو است و خداوند لغوكار نيست.

«پيغمبر بايد تمام احكام الهي را بي كم و كاست به امت ابلاغ كند.»

زيرا رسانيدن احكام به امتها وظيفه پيغمبران است و اگر پيغمبران فرمايشات خدا را تماماً به مردم نرسانند، در امر رسالت كوتاهي كرده‏اند و اگر در امر رسالت كوتاهي نمايند مقصود خدا به عمل نيامده و فرستادن پيغمبر لغو خواهد بود و خداوند عالم حكيم است و كار لغو و بيهوده نمي‏كند. بنابراين:

«پيامبران از عصيان (گناه) نسيان (فراموشي) سهو (اشتباه) معصوم مي‏باشند.»

 

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 37 *»

پرسش:

1ـ  پيغمبران چه صفاتي بايد داشته باشند؟ نام ببريد.

2ـ  چرا پيغمبر بايد معصوم از گناه باشد؟

3ـ  به چه دليل پيغمبر بايد جميع احكام الهي را بدون كم و كاست به خلق برساند؟

4ـ  به چه دليل خداوند كار لغو و بيهوده نمي‏كند؟

تمرين:

1ـ  يكي ديگر از صفات پيغمبر را از غير كتاب، با دليل ذكر نماييد.

2ـ  اگر پيغمبر در هنگام ابلاغ رسالت و امر و نهي خدا گناه و اشتباه و فراموشي نداشته باشد و در ساير اوقات اين صفات را داشته باشد، ايرادي پيش مي‏آيد؟ چرا؟

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 38 *»

نور آمد دليل راه منير

اي پسر گوش و هوش خود وا كن   آنچه گويمت تو اصغا كن([27])
چون بيانيست بس شريف و لطيف   گوش سر ني، تو گوش جان وا كن
اي كه برهان طلب كني از من   روي دل را به جانب ما كن
نور آمد دليل راه منير([28])   هر منيري به نور پيدا كن
در اثر هر مؤثري پيداست   چشم جان وا كن و تماشا كن
ذات حق چون برون ز ادراك است   خويش فارغ([29]) از اين تمنا كن
ذات پاك خدا اگر جويي   روي خود بر صفات و اسما([30]) كن
جمله خلقند آيت توحيد   اسم را مَخْبَرِ([31]) مسمي كن
گه به آفاق([32]) و انفس([33]) عالم   نظر از عقل و چشم بينا كن
جملگي يك زبان تو را گويند   كشف وحدت([34]) ز كثرت([35]) ما كن
كثرت ما دليل وحدت اوست   عاقلا حل اين معما كن
چون ضعيف است فهم مستمعان([36])   لاجرم([37]) در سخن مدارا كن
اي عطايي سخن تو ساده بگو   وانچه خواهي از اين زياده بگو

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 39 *»

نبـوت (4)

«راه يقين به پيغمبري پيغمبران»

يكي از راههايي كه ما مي‏توانيم از آن طريق، به راستي پيغمبران يقين پيدا كنيم «معجزه» است.

معجزه يعني: انجام دادن كارهايي كه تمام خلق از انجام دادن مثل آن عاجزند و كاري است خدايي كه از دست پيغمبر جاري مي‏شود.

وقتي پيغمبر معجزه انجام مي‏دهد، كساني كه حاضرند، مي‏بينند نمي‏توانند مثل آن را انجام دهند لذا يقين مي‏كنند كه كسي كه «معجزه» مي‏كند پيغمبر است.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

يكي ديگر از راههايي كه ما مي‏توانيم از آن راه به راستي پيغمبران يقين كنيم «تقرير و تسديد» خدا است.

وقتي پيغمبران در حضور خدا ايستادند و ادعاي نبوت كردند، خداي حكيم عالم قادر رئوف و مهربان بر خلق، ايشان را مي‏بيند.

قدرت دارد كه او را باطل كند تا بندگانش را گمراه ننمايد. رئوف و مهربان است نسبت به خلق، نمي‏گويد ولش كن، بمن چه؟! بگذار هرچه مي‏خواهد بكند. و هادي خلق است، حتماً خلق را بسوي حق هدايت مي‏فرمايد.

ما وقتي ديديم خدا او را باطل نكرد، بلكه برعكس او را تأييد و تسديد كرد، مي‏فهميم او پيغمبر خدا است.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

يكي ديگر از راههاي يقين به پيغمبري پيغمبران، اين است كه يكديگر را تصديق مي‏كنند. مثل اينكه حضرت موسي7از آمدن حضرت عيسي به امتش خبر مي‏دهد و حضرت محمد9هم تأييد مي‏فرمايد كه عيسي پيغمبر خدا بود. لذا هركس حضرت

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 40 *»

موسي را قبول كرد، به حضرت عيسي ايمان مي‏آورد. زيرا مي‏داند كه حضرت موسي دروغ نمي‏گويد و مردم را گمراه نمي‏كند.

و همين‏طور چون پيغمبري حضرت عيسي7 به تأييد حضرت موسي ثابت شد، بايد حضرت محمد هم كه بعد از حضرت عيسي تشريف مي‏آورند، پيغمبري حضرت عيسي را تأييد نمايند. پس همه مسلمانان به پيغمبربودن حضرت عيسي اقرار مي‏كنند. و همين‏طور حضرت موسي و حضرت عيسي8 خبر (بشارت) پيغمبري حضرت محمد9 را به امتهايشان داده‏اند. به همين دليل مي‏گوييم كه:

«اهل حق مصدق يكديگرند.»

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

پرسش:

1ـ  معجزه چيست و چگونه بوسيله آن به پيغمبري پيغمبران يقين حاصل مي‏كنيم؟

2ـ  تقرير و تسديد چگونه از خداوند سرمي‏زند و نبوت پيامبران را چگونه ثابت مي‏كند؟

3ـ  پيامبراني كه اول مي‏آيند، نسبت به پيامبران بعدي چه وظيفه‏اي دارند و پيامبران بعدي نسبت به اولي‏ها چه بايد بكنند؟

تمرين:

1ـ  مردم از انجام‏دادن سحر و جادو هم بمانند معجزه عاجزند، پس چگونه بفهميم كه سحر است يا معجزه است و چگونه يقين به پيامبران بكنيم؟ از راه دليل تقرير و تسديد جواب دهيد.

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 41 *»

نبـوت (5)

«پيغمبران بزرگ»

 

پيغمبران بزرگ شش‏نفر مي‏باشند:

حضرت نوح صفي‏اللّه، حضرت ابراهيم خليل‏الله، حضرت موسي كليم‏الله، حضرت عيسي روح‏الله، حضرت محمد رسول‏الله صلوات الله عليهم اجمعين.

به اين پيغمبران بزرگ «پيغمبران اولواالعزم» مي‏گويند.

ادياني كه به وسيله حضرت آدم، حضرت نوح، حضرت ابراهيم، حضرت موسي و حضرت عيسي: براي هدايت خلق آورده شده است بعد از تشريف‏فرمايي پيغمبر ما9نسخ گرديده است. لذا اگر امروز كسي بگويد من مي‏خواهم از شريعت حضرت موسي يا شريعت حضرت عيسي8 پيروي نمايم، از او پذيرفته نمي‏شود. خداوند در قرآن مي‏فرمايد: و من يبتغ غير الاسلام ديناً فلن‏يقبل منه يعني هركس ديني غير اسلام اختيار نمايد، از او پذيرفته نمي‏شود. يعني در نزد خدا بي‏دين و كافر محسوب مي‏شود.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

از شرايعي كه توسط حضرت آدم و حضرت نوح و حضرت ابراهيم: آورده شده است، هيچ اثري در ميان نيست و امروز در دنيا كسي به عنوان پيروان دين آن انبياي بزرگ پيدا نمي‏شود.

پيروان حضرت موسي علي نبينا و آله و عليه السلام را «يهودي» يا «كليمي» مي‏گويند. كتابي كه بر حضرت موسي7نازل شد، تورات نام داشت. آنان چون نبوت پيغمبر ما را نپذيرفتند و او را تكذيب كردند، ما به آنها «جحود» مي‏گوييم. يعني انكاركنندگان نبوت و پيغمبري حضرت محمد9 .

پيروان حضرت عيسي علي نبينا و آله و عليه السلام را «مسيحي»، «عيسوي»، «نصراني» و «نصاري» مي‏گويند. كتابي كه بر حضرت عيسي7نازل شد «انجيل» نام داشت.

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 42 *»

تورات و انجيل، قبل از ظهور حضرت محمد9مضمحل شده و اثري از آنها در دست يهوديها و مسيحيها نيست و كتابهايي كه امروز نزد آنان است كتبي است تحريف‏شده و دروغي، و افترائي است كه آنها را نسبت به اين دو پيغمبر بزرگ داده‏اند.

 

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

 

پرسش:

1ـ  پيامبران اولواالعزم چه كساني هستند.

2ـ  اكنون بايد چه ديني داشت و ساير اديان چه شده‏اند؟

3ـ  نام كتاب و پيروان حضرت موسي و حضرت عيسي8 چيست؟

4ـ  آيا تورات و انجيلي كه در دست يهود و نصاري هست حقيقي است؟ توضيح دهيد.

تمرين:

1ـ  چرا ساير اديان نسخ شده و ديني غير از اسلام پذيرفته نيست؟

2ـ  آيا مي‏شود گفت كه عقيده و روش خداوند عوض شده است؟

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 43 *»

نبـوت (6)

«خاتم پيغمبران»

 

حضرت محمد9آخرين پيغمبري است كه خداوند بزرگ او را براي هدايت خلق ارسال فرموده است. آن بزرگوار فرزند «عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف» است و مادر آن بزرگوار «آمنه بنت وهب» نام دارد.

آن حضرت در سن چهل‏سالگي در «غار حراء» مبعوث به پيغمبري گرديدند قوم ايشان كه اهل مكه و حجاز بودند، همه در جهل و بت‏پرستي و خودپرستي فرو رفته بودند و آن بزرگوار را خيلي اذيت و آزار نمودند بطوري كه آن بزرگوار خودش مي‏فرمايد: ما اوذي نبي قط مثل مااوذيت يعني هيچ پيغمبري به اندازه من اذيت نشد.

بعد از سيزده‏سال كه آن حضرت در مكه معظمه مردم را به خداپرستي و يكتاپرستي دعوت فرمودند، عده كمي به آن بزرگوار ايمان آوردند ولي چون خيلي كم بودند، كفار قريش آنها را آزار مي‏نمودند و حتي تصميم گرفتند كه آن بزرگوار را بكشند. لذا پيغمبر شبانه از مكه به طرف مدينه منوره هجرت فرمودند. ده‏سال هم در مدينه بودند و در اين مدت مردم را دعوت به خداپرستي مي‏كردند. در اين مدت جنگهاي بسياري با كفار و مشركين عرب انجام دادند و در همه آنها پيروزي همراه آن بزرگوار بود. در سال دهم هجرت آن بزرگوار از دار دنيا رحلت فرمودند و ايشان را در مسجد خودشان دفن نمودند كه امروز زيارتگاه تمام مسلمانان جهان مي‏باشد.

احكام و دستوراتي كه آن بزرگوار براي خلق ـ  چه در امور ظاهري (شريعت) يا اخلاق و صفات خوب (طريقت) و يا اعتقادات (حقيقت) ـ  آوردند در كتاب آسماني و جاويد او كه «قرآن مجيد» نام دارد ثبت شده است.

«دين آن بزرگوار را «اسلام» و پيروانشان را مسلمان مي‏نامند.»

 

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

 

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 44 *»

پرسش:

1ـ  آخرين پيامبر كيست و نام پدر و مادر ايشان چه بوده و كتاب، دين و پيروانشان چه نام دارند؟

2ـ  چرا پيامبر اكرم9از مكه به مدينه هجرت فرمودند؟

3ـ  براي يافتن احكام و دستورات پيامبر اكرم در امور مختلفه بايد به كجا مراجعه كرد؟

تمرين:

1ـ  انشائي حداقل در هفت‏خط راجع به زندگاني حضرت محمد9در قبل از بعثت بنويسيد.

2ـ  نام تمام جنگهايي كه خود پيامبر9در آنها شركت داشتند بنويسيد.

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 45 *»

نبـوت (7)

«معجزات پيغمبر آخرالزمان9»

 

هر پيغمبري براي اثبات پيغمبري خودش خارق عادتهايي انجام مي‏داد كه افراد ديگر قوم او از انجام آن امور عاجز بودند. لذا در مقابل آن پيغمبر سر تسليم فرود آورده و ايمان مي‏آوردند. آن كارها را «معجزه» مي‏نامند.

پيغمبر ما9معجزات زيادي داشتند كه تا هزار معجزه آنها را شمرده‏اند.

ـ  يكي از معجزات حضرت اين بود كه بدن مباركشان سايه نداشت. يعني هر وقت در آفتاب راه مي‏رفتند با اينكه لباس تنشان بود، سايه نداشتند مانند شيشه خيلي صاف.

ـ  يكي ديگر از معجزات آن بزرگوار اين بود كه وقتي بر سنگهاي خيلي سخت راه مي‏رفتند جاي پاي مباركشان روي آن مي‏ماند ولي چون روي ريگهاي نرم بيابان راه مي‏رفتند، اثري از پاي ايشان باقي نمي‏ماند.

ـ  يكي از معجزات آن پيغمبر عاليقدر، شق‏القمر است كه در مكه معظمه در حضور مردم بالاي كوه ابوقبيس، ماه را از ميان دو نيم كردند.

ـ  همچنين آن سرور در جنگ، چون نماز حضرت امير7به تأخير افتاده بود و نماز عصرشان را نخوانده بودند، به خورشيد امر فرمودند كه برگردد تا حضرت علي7نمازشان را در وقت ادا بفرمايند.

ـ  اما بزرگترين معجزه آن بزرگوار كه تا قيامت باقي است و از بين نمي‏رود و همه‏كس آن را مشاهده مي‏كند «قرآن كريم» است كه در آن پيغمبر به تمام جنها و انسانها اعلام فرموده‏اند كه اگر مي‏توانيد، مثل آن را بياوريد. ولي هرگز نخواهيد توانست كه مانند آن را بياوريد.

 

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 46 *»

پرسش:

1ـ  به چه كارهايي معجزه مي‏گويند؟

2ـ  در جنگ، چرا به خورشيد امر فرمودند كه باز گردد؟

3ـ  چرا قرآن بزرگترين معجزه حضرت محمد9است؟ دو دليل از كتاب ذكر كنيد.

4ـ  قرآن كريم از چه نظر معجزه است؟

تمرين:

1ـ  يك معجزه براي هريك از پيامبران اولواالعزم بنويسيد و براي خاتم انبياء9پنج معجزه خارج از كتاب ذكر كنيد.

2ـ  خلاصه‏اي از داستان معجزه شق‏القمر را پيدا كرده و در حداقل شش‏خط بنويسيد.

3ـ  در عربي به چه معجزه‏اي «ردّ شمس» مي‏گويند؟

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 47 *»

نبـوت (8)

«قرآن كريم»

 

گفتيم قرآن، بزرگترين معجزه پيغمبر ما9 مي‏باشد.

آيا دوست داريد دلايل آن را بدانيد؟

خوب به خاطرتان بسپاريد كه:

مردم شبه جزيره عربستان در 1400 سال پيش به قشنگ حرف‏زدن خيلي اهميت مي‏دادند بطوري كه هر سال در ايام حج كه مردم شهرهاي مختلف براي پرستش بتها به مكه مي‏آمدند، اجتماعات زيادي تشكيل مي‏شد. از جمله آن اجتماعات، اجتماع ادباء و شعراي عرب بود كه شعرهاشان را در آن مجمع مي‏خواندند و عده‏اي كه در اين فن استاد بودند و خبره، به عنوان داور، بهترين شعر را انتخاب مي‏كردند و آن را نوشته و بر ديوار كعبه مي‏آويختند.

قرآن در آن زمان بر پيغمبر اكرم9نازل شد و از نظر ظاهر بر تمام آنها برتري يافت. بطوري كه همه آن اساتيد و خبرگان تصديق كردند و اقرار نمودند كه آن فرمايشات نه شعر است و نه نثر، و هيچ شباهت به كلمات بشري ندارد.

همه گفتند كه تمام ادباء و بلغاء و فصحاي عرب از گفتن مثل آيات و سور آن عاجزند. همه گفتند كه آن كلام بشر نيست بلكه كلام خدا است.

برتري ديگر قرآن بر حرفهاي آنها اين بود كه آنها يا اسبشان را، يا شترشان را، يا زنشان را، يا شراب را وصف مي‏كردند ولي قرآن كتاب علم خداست و تمام علوم اولين و آخرين در آن موجود است.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

«برتري قرآن بر ساير معجزات9 »

خصوصيت بارز قرآن نسبت به ساير معجزات در اين است كه اين معجزه تا روز قيامت

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 48 *»

مشهود همه مردم از مسلمانان و غير مسلمانان است. از مطالب علمي آن در علوم مختلفه بهره مي‏گيرند. از قصص و حكايات آن پند و عبرت گرفته و از آهنگ كلام خدا و تصوير موضوعات مختلف لذت مي‏برند، اميدوار مي‏شوند، و خائف مي‏گردند.

كفار و منافقين مي‏گويند اين سحر مستمر و دائمي است. مؤمنين معتقدند كه معجزه خالد و پابرجاي رسول الله9مي‏باشد.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

برتري‏هاي قرآن يكي و دو تا نيست كه بتوان آنها را شمرد. بلكه اگر تمام درختهاي عالم قلم شوند و درياها مركب و بر صفحه روزگار فضائل را نقش كنند، فضائل آن تمام نمي‏شود و علتش اين است كه قرآن «سرّ حبيب است با حبيب كه بيگانه بر آن آگاهي نمي‏يابد.»

«سرّ الحبيب مع الحبيب لايطلع عليه الرقيب.»

 

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

پرسش:

1ـ  قرآن در چه زماني بر رسول خدا9نازل شد؟

2ـ  در آن زمان راجع به قرآن كريم از طرف ديگران چه اظهاراتي ابراز مي‏شد؟

3ـ  چند برتري قرآن بر ساير معجزات را نام ببريد. آيا مي‏شود تمام برتريهاي قرآن را شمرد؟ چرا؟

تمرين:

1ـ  در قرآن علوم اولين و آخرين موجود است. حال آيا هركسي مي‏تواند اين علوم را از قرآن استخراج كند؟ چه كسي مي‏تواند؟

2ـ  يك حديث در فضيلت قرآن پيدا كنيد.

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 49 *»

نبـوت (9)

«فضائل پيغمبر ما9 »

 

«اول ماخلق اللّه:»

حقيقت محمديه9 ، اول موجودي است كه از عدم و نيستي پا به عرصه وجود و هستي گذارد. اين مطلب ضروري تمام مسلمانان مي‏باشد.

با دقت در فضيلت بالا متوجه مي‏شويم كه بقيه موجودات چه پيغمبران و چه انسانها و ساير موجودات، زمين، آسمانها، كوهها، آبها و . . . . . طفيل وجود آن بزرگوار مي‏باشند. خداوند در معراج به پيغمبر فرمود: لولاك لماخلقت الافلاك يعني اگر تو نبودي من افلاك را نمي‏آفريدم.

«خاتم پيغمبران:»

آن بزرگوار آخرين پيغمبري است كه خداوند او را مبعوث فرمود و با تشريف‏فرمايي آن بزرگوار نبوت خاتمه يافت و تا روز قيامت كسي به پيغمبري مبعوث نخواهد شد. اين مطلب هم ضروري تمام مسلمانان مي‏باشد. بنابراين اگر در اين زمانها كسي ادعاي پيغمبري بنمايد، خلاف ضرورت نموده و كافر مي‏باشد.

«عصمت كليه الهيه:»

حضرت محمد9 چون «اول ماخلق اللّه» مي‏باشند، لذا وجود شريف و بزرگوارش قابليت عصمت كليه را دارا شده و در مقامات و مدارج عصمت ترقي و صعود نبوده بطوري كه هيچ خلقي نه ملك مقربي، و نه نبي مرسلي، و نه هيچ صديقي و شهيدي تمناي ارتقاء به آن درجه را در سر نمي‏پروراند و همه موجودات در اين مقام سر تعظيم و تكريم فرود آورده و اظهار ذلت و بندگي مي‏نمايند.

اين مطلب ضروري شيعه اثناعشري است كه آن را «ضرورت مذهب» مي‏ناميم.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 50 *»

البته فضائل پيغمبر ما9در همين مطالبي كه ذكر شده خلاصه نمي‏شود بلكه همانطور كه در فضيلت قرآن گفتيم اينجا هم از قول قرآن نقل مي‏كنيم كه مي‏فرمايد: لو كان مافي الارض من شجرة اقلام و البحر يمده من بعده سبعة ابحر مانفدت كلمات اللّه ان اللّه عزيز حكيم يعني اگر تمام درختان زمين قلم شوند و دريا به اضافه هفت دريا مركب شوند، كفايت نگارش فضائل كلمات اللّه را ـ  كه محمد و آل‏محمد: مي باشند ـ  نمي‏كنند.

 

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

 

پرسش:

1ـ  فضائل پيغمبر ما9را نام برده و دوتاي آنها را شرح دهيد.

2ـ  چگونه حضرت محمد قابليت عصمت كليه را دارا شده‏اند؟

3ـ  به چه دليل ساير موجودات طفيل وجود حضرت رسولند؟ اين كلمه را توضيح دهيد.

تمرين:

1ـ  به وسيله اين درس چگونه مي‏توانيد كفر محمدعلي باب و هر مدعي نبوتي را اثبات كنيد؟

2ـ  فرق ضرورت اسلام با ضرورت مذهب چيست؟

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 51 *»

خلـق اول

اي پسر، اي تو نور چشم گرام   گوش كن از پدر تو جان كلام
چون خداوند قادر([38]) بي‏چون   صانع ذوالجلال و الاكرام([39])
خواست ايجاد تا كند اين خلق   از در جود([40]) و بخشش و انعام
خلق فرمود نور احمد و آل   داد در صدر([41]) جمله([42]) خلق مقام
از طفيل([43]) وجود اقدسشان   خلق بنمود انبياء عظام
از پس انبياء ذوالتمكين   كرد ايجاد اوصياء كرام
نقبا خلق كرد و پس نجبا   با ترتب ز بدو([44]) تا انجام
خلق اين خلق بهر طاعت كرد   تا به طاعت كنند جمله قيام
طاعت خلق فرع معرفت است   معرفت روح و طاعت است اجسام
چون كه ذات مقدس حق بود   برتر از اين عقول و اين اوهام([45])
به زبان بيان احمد گفت   كو مرا هست وصف و مظهر تام
«من رآني» از اين سبب فرمود   مهتر كاينات خير انام
اي «عطايي» بگو ز خلقت ما   حق براي چه كرده صنعت ما

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 52 *»

نبـوت (10)

«معـاد (جهان آخرت)»

 

يكي از مسائل خيلي مهم كه فائده ارسال رسل (فرستادن پيغمبران بسوي خلق) مي‏باشد، مسأله معاد و جهان آخرت است.

پيغمبر ما9فرموده‏اند كه غير از اين جهان محسوس كه «دنيا» ناميده مي‏شود، جهان ديگري هم هست كه پس از مرگ براي ما آشكار مي‏شود و آن را «آخرت» مي‏نامند.

آن بزرگوار فرموده‏اند كه هر انساني مدتي در اين دنيا زندگي مي‏كند و در اين مدت يك سلسله اعمال و اخلاق و اعتقاداتي دارد كه ملائكه كرام‏الكاتبين كه همراه او هستند آنها را در نامه عملش ثبت مي‏كنند و وقتي كه او مي‏ميرد، آن نامه را مي‏پيچند و به گردن او مي‏اندازند. و آن نامه همراه او هست تا وقتي كه امر و مشيت خدا اقتضا كند كه زنده شوند آنگاه ارواح مردم از مخزن صور اسرافيل خارج شده و در ابدان ايشان قرار مي‏گيرد و آنها زنده مي‏شوند و بلند مي‏شوند و مي‏نشينند در حالي كه خاك قبر را از سر و روي خود پاك مي‏كنند و در محكمه عدل الهي، خود را حاضر مي‏بينند، جهنم را مي‏بينند كه مانند شتر نفير مي‏كشد و فرياد مي‏كند و گناهكاران را مي‏طلبد. بهشت را مي‏بينند كه آراسته شده است و خدمتكاران زيادي اطراف آن را گرفته و به نيكوكاران اشاره مي‏كنند و آنها را به منزل و جايگاه ابديشان دعوت مي‏كنند. مي‏بينند ملائكه غلاظ و شداد را كه گناهكاران را بسوي ميزان اعمال برده و از آنجا سرنگون جهنم مي‏سازند. و مي‏بينند ملائكه رحمت را كه به نيكوكاران تعارف كرده و آنها را با احترام و عزت به بهشت مي‏برند. و پس از آن زندگي ابدي همه انسانها چه در جهنم يا در بهشت آغاز مي‏شود.

پيغمبر ما9امتشان را از عذاب الهي ترسانيده‏اند و به نعمتهاي ابدي الهي بشارت داده‏اند لذا اسم گرامي آن بزرگوار «بشير» و اسم دردآور و هولناك او «نذير» مي‏باشد. خداوند در قرآن مي‏فرمايد: انا ارسلناك شاهداً و مبشراً و نذيراً و داعياً الي اللّه باذنه و سراجاً منيراً

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 53 *»

يعني اي پيغمبر ما فرستاديم تو را بسوي خلق در حالي كه شاهد و بشارت‏دهنده و ترساننده و دعوت‏كننده بسوي خداوندي به اذن او در حالي كه چراغ فروزنده مي‏باشي.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

خداوند ما و همه مؤمنين را از كساني قرار دهد كه به نصيحتها و پندهاي اولياءاللّه:متعظ شده و در آخرت در نعيم ابدي خويش جايمان دهد.

 

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

 

پرسش:

1ـ  ارسال رسل يعني چه؟

2ـ  ملائكه كرام‏الكاتبين چه كساني هستند؟

3ـ  اسرافيل چه كسي است؟

4ـ  نيكوكاران در جهان آخرت كجا مسكن دارند؟

تمرين:

1ـ  كلمه معاد بمعني بازگشت روح به بدن يا محل بازگشت مي‏باشد و يا به هر دو معني استعمال شده است؟

2ـ  همه مردم نامه عملشان همراهشان مي‏باشد . . . . . شوند . . . . . آنگاه . . . . . صور اسرافيل خارج شده و در ابدان آنها قرار مي‏گيرد.

3ـ  جهان آخرت را توصيف كنيد.

4ـ  تحقيق كنيد كه اسمهاي «بشير» و «نذير» پيغمبر9در قرآن، در چند جا به كار رفته است.

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 54 *»

نبـوت (11)

«معـراج»

 

معراج يعني ارتقاء، صعودكردن و بالا رفتن.

معراج در اصطلاح دين اسلام، اشاره به يكي از معجزات بزرگ پيغمبر اكرم9 مي‏باشد.

كيفيت معراج پيغمبر9بطور اختصار بدين شرح است كه:

حضرت صادق7فرمودند: در يكي از شبها جبرئيل و ميكائيل، براق را براي پيغمبر اكرم‏آورده يكي ركاب را گرفته و ديگري جلوي براق را و حضرت سوار شدند و به آرامي حركت نمودند. جبرئيل آيات و علامات و نشانه‏هاي آسمان و زمين را به پيغمبر معرفي مي‏كرد. جبرئيل پيغمبر را به مدينه منوره عبور داد و از آنجا به كوه طور، بيت‏اللحم و سپس به بيت‏المقدس (مقدس بر وزن مغرب) برد. حضرت آنجا با تمام پيغمبران نماز خواندند و به آسمان دنيا بالا رفتند. در آنجا جهنم را مشاهده كردند، اهل جهنم را ديدند، انواع عذابها و گناهكاران را مشاهده نمودند و سپس به آسمان دوم بالا رفته حضرت عيسي و حضرت يحيي را ديدند. بعد به آسمان سوم رفته حضرت يوسف را ديدند و از آنجا به آسمان چهارم رفته و ادريس پيغمبر را مشاهده فرمودند. بعد به آسمان پنجم رفتند، حضرت هارون برادر حضرت موسي را ديدند. سپس به آسمان ششم رفته و حضرت موسي را مشاهده كردند و در آسمان هفتم حضرت ابراهيم خليل‏الرحمن را ديدند. بعد به بيت‏المعمور رفته و دو ركعت نماز بجا آوردند. سپس داخل بهشت شدند و آنجا را مشاهده نمودند آنگاه به سدرة المنتهي رسيده و با همه فرشتگان نماز خوانده و به زمين بازگشتند.

حضرت صادق7فرمودند كه پيغمبر اكرم9را يكصد و بيست مرتبه به معراج بردند و در هر مرتبه، خداوند فضيلت و شرافت و ولايت و مقام و منزلت علي بن ابي‏طالب اميرالمؤمنين7و فرزندانش را به پيغمبر سفارش و امر و تأكيد فرمود و هيچ واجبي را به

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 55 *»

اندازه ولايت، سفارش و تأكيد نمي‏نمود.

٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭   ٭

حضرت رضا7فرمودند: پيغمبر9فرمود براقي كه خداوند براي ما مسخر نمود، حيواني بود از حيوانات بهشتي. نه بسيار بلند بود و نه كوتاه، صورت آن مانند صورت انسان و خدّش مثل خدّ فرس، ديدگانش مثل ستاره مي‏درخشيد، مي‏شنيد و سخن مي‏گفت مانند آدميان. اگر خداوند اجازه مي‏داد تمام آسمانها و زمين را در يك‏ساعت سير مي‏نمود . . . . .

در يكي از مرتبه‏هايي كه حضرت به معراج تشريف بردند، كوزه آب چپ شد و چفت درب خانه حركت مي‏كرد و وقتي بازگشت نمودند، هنوز كوزه آب مي‏ريخت و چفت درب حركت مي‏كرد.([46])

 

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

پرسش:

1ـ  معناي لغوي و اصطلاحي معراج را بنويسيد.

2ـ  براق چگونه بود؟ او را توصيف كنيد.

3ـ  چه كساني با پيغمبر اكرم9در معراج همراهي كردند؟

4ـ  پيغمبر اكرم9در كجا و با چه كساني نماز خواندند؟

تمرين:

1ـ  آيا آيه و سوره‏اي در قرآن هست كه مؤيد معراج نبي اكرم باشد؟

2ـ  مسير پيغمبر9را در معراج معين سازيد.

4ـ  با مطالعه احاديث معراج بنويسيد حضرت موسي چه خدمتي به امت پيغمبر اكرم كردند؟

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 56 *»

نبـوت (12)

«خاتمــه»

 

اينك مي‏خواهيم سلسله گفتارمان را در بحث نبوت با توجه به چند نكته پايان دهيم:

1ـ  ما شيعيان اثناعشري كه اهل بصيرت هستيم، با خلوص نيت و صدق گفتار، آنچه را كه پيغمبر اكرم9براي امت بيان فرموده‏اند و در قرآن و احاديث نبوي رسيده است ـ بفهميم يا نفهميم ـ  تصديق مي‏كنيم.

2ـ  فرمايشات پيغمبر9را كه در موضوعات مختلف به ما رسيده از قبيل دقائق توحيد، فضائل خودشان، آخرت، اخلاقيات و شرعيات؛ «ماجاء به النبي» مي‏گويند. يعني آنچه پيغمبر9از طرف خدا براي خلق آورده است، ما هم با جان و دل، همه آنها را تصديق مي‏نماييم و اميدواريم خداوند ما را از كساني كه تسليم آن بزرگوارند قرار دهد.

3ـ  از جمله فرمايشات پيغمبر9 ، معراج آن بزرگوار است كه فرموده‏اند با لباس تنشان و نعلين پايشان به معراج تشريف بردند. ما هم به همين كيفيت تصديق مي‏كنيم.

4ـ  همه شيعيان اثناعشري مي‏گويند پيغمبر اكرم9با همين بدن ظاهري دنيويشان به معراج تشريف بردند. ما هم مانند آنها اقرار مي‏كنيم كه پيغمبر9با همين بدن ظاهري دنيوي به معراج تشريف بردند و از ضرورت شيعيان خارج نشده و نمي‏شويم و مي‏گوييم هركس بگويد پيغمبر آخرالزمان9با بدن مباركشان به معراج تشريف نبردند، از ضرورت شيعيان خارج شده و مسلمان نيست و ما او را كافر مي‏دانيم.

5ـ  ساير فرمايشات پيغمبر9را از قبيل معاد، آن‏طور اعتقاد داريم كه ساير شيعيان اقرار دارند و ائمه معصومين: فرمايش فرموده‏اند و كسي كه خلاف معاد جسماني معتقد باشد، او را از ضرورت خارج دانسته و كافر مي‏دانيم.

 

٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭    ٭

 

 

«* اعتقادات جلد اول صفحه 57 *»

پرسش:

1ـ  آنچه را كه پيغمبر9از اين دنيا به معراج بردند، چه بود؟

2ـ  آيا معراج پيغمبر اكرم9فقط جسماني است يا فقط روحاني است يا هردو؟

3ـ  اعتقاد شيعيان اثناعشري در مورد معاد و معراج چيست؟

4ـ  چرا هركس قائل به معاد و معراج جسماني نباشد كافر است؟

تمرين:

1ـ  ضرورت يعني چه؟

2ـ  ماجاء به النبي9را شرح دهيد.

3ـ  علت اينكه ما فرمايشات پيغمبر و ائمه معصومين: را بفهميم يا نفهميم تصديق مي‏كنيم چيست؟

4ـ  شيعه مستبصر و بصير به چه كساني گفته مي‏شود؟

 

([1]) كمك خواستن.

([2]) راه راست.

([3]) پاداش.

([4]) بخشش، كرم.

([5])كساني كه مورد غضب خدا هستند يعني يهوديها.

([6]) مخفف نه و نيست.

([7]) بيابان.

([8]) گمراهي.

([9]) بي‏نياز.

([10]) همتا، برابر.

([11]) مرحوم حاج شيخ صادق مصدقي معروف به عطايي رحمة اللّه عليه.

([12]) غرق شده.

([13]) درياي جواني.

([14]) درستي.

([15]) مقصود قرآن است.

([16]) مقصود.

([17]) معرفت.

([18]) سازنده.

([19]) رسيدن به حق.

([20]) صاحبان عقل و بصيرت و دانش.

([21]) كسي كه پرستش شده است.

([22]) كسي كه براي او سجده مي‏كنيم.

([23]) ناچار.

([24]) غير او.

([25]) چشم كور.

([26]) اگر نه از رسيدن به مطلب محرومي.

([27]) گوش بده.

([28]) شي‏ء نوراني.

([29]) آسوده.

([30]) اسمها.

([31]) محل خبردادن.

([32]) افقها.

([33]) نفس‏ها.

([34]) يكتايي.

([35]) زيادي.

([36]) شنوندگان.

([37]) ناچار.

([38]) يكي از اسماء خدا به معناي صاحب قدرت.

([39]) صاحب جلال و عظمت و كرامت.

([40]) بخشندگي.

([41]) بالا ، اول.

([42]) تمام خلق.

([43]) مقصود اين است كه چون خدا خواست اين بزرگواران را خلق بفرمايد، ساير خلق را بواسطه ايشان و براي خدمتگزاري آنها خلق فرموده.

([44]) ابتداء.

([45]) اوهام، جمع وهم: خيال، پندار، گمان، تصور چيزي بدون قصد و اراده.

([46]) تفصيل احاديث اين درس را مي‏توانيد در كتاب فارسي «تفسير جامع جلد چهارم ـ سوره اسراء» مطالعه فرماييد.