بردباری ـ چاپ

بردباری

 

ترجمه روان قسمتی از جلد سوم

 

 

کتاب مبارک

 

«طریق النجـاة»

 

 

احمد عارفی

 

 

فهرست

 

قسمت‌ اول : «صبر» ………………………………..4
قسمت دوم: «بلا و گرفتاری» …………………….. 28
قسمت سوم: «مرض و بیماری» ………………….. 46
قسمت چهارم: «فقر و ناداری» ……………………. 59

 

 

 

 

بسمه تعالی

کتاب حاضر، قسمتی از جلد سوم کتاب مبارک طریق‌النجاة (صفحه 51 تا 93 چاپ مشهد) است. که برای استفاده عموم برادران و خواهران ایمانی، با اندکی تلخیص به صورت آزاد و روان ترجمه شد.

احمد عارفی

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

و لا حول و لا قوة الا بالله العلیّ العظیم.

 

«* بردباري صفحه 3 *»

قسمت اول

 

 

صبر

 

«* بردباري صفحه 4 *»

بسم الله الرحمن الرحیم

 

صبر به معنای آن است که انسان در اموری که بر نفسش دشوار و ناپسند است جَزَع و بی‌طاقتی نکند. پس بنا بر این صبر بر سه قسم است:

اول: صبر بر طاعت؛ زیرا طاعت بر نفس ثقیل و سنگین است و آن را ضعیف می‌کند، پس راضی به طاعت نیست و نمی‌خواهد آن را تحمل نماید. این آیه شریفه به همین معنا اشاره دارد: و أمر اهلک بالصلوة و اصطبر علیها (یعنی: اهل و عیالت را به نماز امر کن، و بر آن صبر نما.)

دوم: صبر از معصیت؛ زیرا ترک معصیت بر نفس گران است، چون از معصیت مدد می‌گیرد و اگر مدد به او نرسد ضعیف می‌شود و چه‌بسا از بین برود. پس ترک معصیت بر او ثقیل و سنگین است و آن را نمی‌پسندد. و به این معنا اشاره دارد آنچه موسی به خضر فرمود: ستجدنی ان شاء اللّه صابراً و لا اعصی لک امراً (یعنی: ان شاء الله مرا صابر خواهی یافت، و در هیچ امری تو را عصیان نخواهم کرد.)

سوم: صبر بر بلا و مصیبت؛ زیرا مصائب و بلاها برای بشر ناپسند است و بنیه بشری طاقت آن را ندارد و تحمل آن بر او دشوار است. و

 

«* بردباري صفحه 5 *»

این آیه شریفه به همین معنا اشاره دارد: و بشّر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انا لله و انا الیه راجعون (یعنی: و صابران را بشارت ده، کسانی که وقتی مصیبتی به آنان می‌رسد [تسلیم حکم خدا هستند و] می‌گویند: «انا لله و انا الیه راجعون».)

پس صبر کردن، علامت راستی اعتقاد و نشانه تقوا و پرهیزکاری است. پس مؤمن حتماً صابر خواهد بود، چون می‌داند که نجات دنیا و آخرت او در آن است. و یقین دارد که به واسطه ترک صبر در دنیا و آخرت هلاک خواهد شد؛ زیرا طاعات و عبادات را ترک می‌کند و معاصی را مرتکب می‌شود و در هنگام نزول بلا و مصیبت جزع و بی‌طاقتی می‌نماید، و هلاکت دنیا و آخرت انسان در همین‌هاست. پس معلوم شد که صبر از صفات پسندیده است و باید در تحصیل آن نهایت همّت را به کار برد.

و صابران سه گروهند:

گروه اول کسانی هستند که بر سختی‌ها صبر می‌کنند تا مردم ببینند که آنها بر آنچه بر نفس‌هاشان گران است صابر می‌باشند و مصیبت‌ها و بلاها را تحمل می‌نمایند. و این صبر، صبر  ریاکاران است، و ثوابشان همین است که به پاداش‌های دنیایی از قبیل حفظ مال و بدن و عزت و امثال آن می‌رسند. زیرا در فرمانبرداری دستورات حق‌تعالی خیر دنیا و آخرت هر دو هست، هرکس به آن

 

«* بردباري صفحه 6 *»

برای دنیا عمل کند به خیر دنیایی می‌رسد، و هرکس به آن برای آخرت عمل نماید به پاداش آخرتی نائل می‌گردد.

و گروه دوم کسانی هستند که برای مزد و پاداش صبر می‌کنند. و این‌گونه اشخاص تلخی و سختی آن امر ناپسند را احساس می‌کنند، ولکن با وجود آن تحمل می‌کنند تا از خدا اجر و پاداش بی‌حساب بگیرند. چنین افرادی البته اجر و مزد خود را در آخرت دریافت خواهند کرد، و خدا بزرگ‌تر از آن است که به بنده‌اش بر انجام عملی وعده پاداش دهد و چون آن عمل را به امید آن پاداش به‌جا آورد او را محروم کند. ولکن این صبر، صبر اجیران و کارگران است که به امید و طمع مزد کار می‌کنند.

و گروه سوم کسانی هستند که بزرگوارانه صبر می‌کنند، نه برای ریا و نه به طمع مزد. آنان خوب می‌دانند که بلاء هدیه‌ای از طرف خداست، و چون آنان را دوست داشته آن هدیه را به سوی ایشان فرستاده است. پس بر آن بلاء و مصیبت صبر می‌کنند و از اینکه خداوند ایشان را به آن هدیه سرافراز فرموده است خوشحال و شادمانند. خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: بشّر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انا للّه و انا الیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئک هم المهتدون. (یعنی: صابران را بشارت ده؛ کسانی که وقتی مصیبتی به آنان می‌رسد [تسلیم حکم خدا هستند و]

 

«* بردباري صفحه 7 *»

می‌گویند «انا لله و انا الیه راجعون». آنهایند که صلوات و رحمت خدا بر آنان است، و آنها هدایت‌یافتگانند.) پس اینهایند آن بزرگوارانی که باید به دامنشان چنگ زد و به روششان اقتدا نمود و به واسطه آنان به خدا تقرب جست. و ان شاء الله بعد از این  ماهیت بلاء را شرح خواهیم داد، تا آن را با خشنودی و شادمانی پذیرا شوی.

پس این مرد بر انجام طاعات صبر می‌کند چون روشنی چشم اوست، و از ارتکاب معاصی صبر می‌نماید چون سخط و غضب محبوب او در آن است، و بر بلاء و مصیبت نیز صبر را پیشه خود می‌سازد چون هدیه خدا برای اوست. از این جهت خداوند متعال در قرآن به این خصلت شریف، بسیار بسیار بیشتر  از سایر خصلت‌ها تشویق و ترغیب نموده و در مواضع بسیاری به آن فرمان داده و ثواب دنیا و آخرت را بر آن وعده فرموده است.

پس به شخص صابر  وعده فرموده که برای او در دنیا و آخرت دادرسی کند، می‌فرماید: و اتبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم اللّه (یعنی: از آنچه به تو وحی می‌شود تبعیت کن و صبر کن، تا خدا دادرسی نماید.)

و شخص صابر را محسن و نیکوکار نامیده و وعده داده که اجر او را ضایع نسازد،‌ می‌فرماید: و اصبر فان اللّه لایضیع اجر المحسنین (یعنی: صبر کن، که خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند.)

 

«* بردباري صفحه 8 *»

و می‌فرماید: و اصبر لحکم ربک فانک باعیننا (یعنی: بر فرمان خدا صابر باش، ما تو را می‌بینیم.) و می‌فرماید: و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغداة و العشی یریدون وجهه (یعنی: صبر کن همراه کسانی که خدا را هر صبح و شام می‌خوانند و طالب خشنودی او هستند.) و می‌فرماید: و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به و لئن صبرتم لهو خیر للصابرین (یعنی: اگر خواستید قصاص کنید، همان گونه که با شما انجام شده قصاص کنید؛ و اگر صبر کنید، صبر ــ  یا خدا ــ  برای صابران بهتر است.) و می‌فرماید: و اصبر و ما صبرک الّا باللّه و لاتحزن علیهم و لاتک فی ضیق مما یمکرون (یعنی: صبر کن، و صبر تو جز به توفیق خدا نیست، و بر آنان اندوهناک مشو و از آنچه مکر و حیله می‌کنند دلتنگ مباش.)

و صابران را پرهیزکار و نیکوکار نامیده، آنجا که می‌فرماید: ان اللّه مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون (یعنی: خدا با کسانی است که تقوا پیشه کنند و کسانی که نیکوکارند.) همچنان‌که فرموده: و اصبروا ان اللّه مع الصابرین (یعنی: صبر کنید، که خدا با صابران است.) و این شرافت و افتخار بزرگی برای صابران است که چیزی با آن برابری نمی‌کند، زیرا همراهی خدا با بنده‌اش حدّ و مرزی ندارد. و این همراهیِ بی‌نهایت همان اجر  و پاداش بی‌حسابی است که می‌فرماید: انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب (یعنی: اجر و

 

«* بردباري صفحه 9 *»

پاداش صابران بی‌حساب داده خواهد شد.)

و بعد از آنکه آنان را پرهیزکار نامیده، به آنها وعده کرده است که زمین را به تصرف آنان بدهد و عاقبتشان نیکو باشد؛ آنجا که می‌فرماید: و اصبروا ان الارض للّه یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین (یعنی: صبر کنید، زمین برای خداست که آن را به هرکه از بندگانش خواسته باشد می‌دهد، و عاقبت از آنِ پرهیزکاران است.)

و به آنان وعده رستگاری داده، آنجا که می‌فرماید: یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا اللّه لعلکم تفلحون (یعنی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید؛ صبر کنید و مراقب باشید و تقوا پیشه کنید تا رستگار شوید.)

و می‌فرماید: و أمر اهلک بالصلاة و اصطبر علیها (یعنی: اهل و عیالت را به نماز امر کن، و بر آن صبر نما.) و می‌فرماید: فاعبده و اصطبر لعبادته (یعنی: پس خدا را عبادت کن، و بر عبادت او صبر نما.) و می‌فرماید: فاصبر کما صبر اولواالعزم من الرسل و لاتستعجل لهم (پس صبر کن همچنان‌که پیامبران اولواالعزم صبر کردند، و بر [عذاب] کافران عجله منما.) و می‌فرماید: فاصبر ان العاقبة للمتقین (یعنی: پس صبر کن، همانا عاقبت از آنِ پرهیزکاران است.) و می‌فرماید: فاصبر ان وعد اللّه حق (یعنی: پس صبر کن، همانا وعده خدا حق است.) و می‌فرماید: و لربک فاصبر (یعنی: و برای پرورنده‌ات صبر کن.) و می‌فرماید: فاصبر لحکم ربک (یعنی: پس بر حکم و فرمان

 

«* بردباري صفحه 10 *»

پرورنده‌ات صبر کن.) و می‌فرماید: فاصبر صبراً جمیلاً (پس صبر کن، صبر نیکویی.)

و آنان را امر فرموده که در برخورد با تمام مشکلات از صبر کمک بگیرند، و به آنان وعده فرموده است که اگر صبر  را پیشه خود کنند به مطلوب و مقصودشان خواهند رسید؛ زیرا خدا با صابران است و هیچ‌چیز نمی‌تواند از فرمان او سر باز زند. می‌فرماید: و استعینوا بالصبر و الصلوة ان اللّه مع الصابرین (یعنی: از صبر و نماز کمک بگیرید، همانا خدا با صابران است.)

و به صابران وعده بهشت داده، آنجا که می‌فرماید: ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لمّا یعلم اللّه الذین جاهدوا منکم و یعلم الصابرین (یعنی: آیا گمان کرده‌اید که داخل بهشت می‌شوید، قبل از آنکه خدا مجاهدانِ از شما و صابران را بداند؟) و می‌فرماید:  لنبلونّکم حتی نعلم المجاهدین منکم و الصابرین (یعنی: ما حتماً شما را امتحان و آزمایش می‌کنیم تا از میان شما مجاهدان و صابران را بشناسیم.)

و وعده مغفرت و رحمت به آنان داده، آنجا که می‌فرماید: و اَن تصبروا خیر لکم و اللّه غفور رحیم (یعنی: و اینکه صبر کنید برای شما بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است.)

 

«* بردباري صفحه 11 *»

و وعده داده که آنان را از حیله و مکر دشمنان حفظ کند، آنجا که می‌فرماید: و ان تصبروا و تتقوا لایضرّکم کیدهم شیئاً ان اللّه بما یعملون محیط (یعنی: اگر صبر کنید و پرهیزکار باشید، مکر و حیله آنان به شما هیچ ضرری نمی‌رساند، خدا به آنچه می‌کنند کاملاً  آگاه است.)

و وعده داده که بر دشمنانشان غلبه کنند، آنجا که می‌فرماید: فان یکن منکم مائة صابرة یغلبوا مأتین (یعنی: اگر از شما صد نفر صابر باشند بر دویست نفر از دشمنان غلبه خواهند کرد.) و می‌فرماید: و تمّت کلمة ربک الحسنی علی بنی‌اسرائیل بما صبروا و دمّرنا ما کان یصنع فرعون و قومه و ما کانوا یعرشون (یعنی: و کلمه نیکوی پرورنده‌ات بر بنی‌اسرائیل تمام شد، به واسطه آنکه صبر کردند؛ و سرنگون کردیم آنچه فرعون و قوم او ساخته و بنا کرده بودند.)

و وعده بهشت به آنان داده است، آنجا که می‌فرماید: سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار (یعنی: سلامتی بر شما باد به واسطه آنکه صبر کردید، پس [بهشت] خوب خانه‌ای در آخرت است.)

و وعده بهترین و نیکوترین پاداش‌ها را به آنان داده است، آنجا که می‌فرماید: و لنجزینّ الذین صبروا اجرهم باحسن ما کانوا یعملون (یعنی: و هرآینه پاداش آنان را که صبر کردند، به بهترین و نیکوترین اعمالشان خواهیم داد.)

 

«* بردباري صفحه 12 *»

و خبر داده است که آنان رستگارانند و به صبرشان پاداش داده می‌شوند، آنجا که می‌فرماید:  انی جزیتهم الیوم بما صبروا انهم هم الفائزون (یعنی: امروز به صبری که کرده‌اند جزا و پاداششان را می‌دهم، ایشان رستگارانند.) و می‌فرماید: و جزاهم بما صبروا جنة و حریراً (یعنی: خداوند به صبری که کرده‌اند جزا و پاداششان را بستان‌ها و فرش‌ها و لباس‌های حریر خواهد داد.)

و وعده فرموده است که به واسطه صبر کردن، دو بار به آنان اجر و پاداش خواهد داد، آنجا که می‌فرماید: اولئک یؤتون اجرهم مرتین بما صبروا (یعنی: آنان پاداششان را دو بار می‌گیرند، به جهت صبری که کرده‌اند.) و می‌فرماید: اولئک یجزون الغرفة بما صبروا و یلقّون فیها تحیة و سلاماً (یعنی: آنان به واسطه صبری که کرده‌اند به بهشت پاداش داده می‌شوند، و با آنان در بهشت به احترام و سلامتی برخورد خواهد شد.) و می‌فرماید: ثواب اللّه خیر لمن آمن و عمل صالحاً و لایلقّیها الّا الصابرون (یعنی: پاداش خدا برای کسی که ایمان آورده و عمل صالح نموده بهتر است، و به آن جز صابران نخواهند رسید.)

و وعده صلوات و رحمت و هدایت به آنان داده است، آنجا که می‌فرماید: بشّر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انا للّه و انا الیه راجعون  اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئک هم المهتدون (یعنی: صابران را بشارت ده؛ کسانی که وقتی مصیبتی

 

 

«* بردباري صفحه 13 *»

به آنان می‌رسد [تسلیم حکم خدایند و] می‌گویند «انا لله و انا الیه راجعون». آنهایند که صلوات و رحمت خدا بر آنان است، و آنها هدایت‌یافتگانند.)

و پیامبران خود را صابر نامیده است، آنجا که می‌فرماید: و اسمعیل و ادریس و ذاالکفل کل من الصابرین (یعنی: اسماعیل و ادریس و ذوالکفل؛ تمامشان از صابران بودند.) و از زبان اسماعیل می‌فرماید: ستجدنی ان شاء اللّه من الصابرین (یعنی: ان شاء الله مرا از صابران خواهی یافت.) و درباره ایوب می‌فرماید: انا وجدناه صابراً نعم العبد انه اوّاب (یعنی: ما او را صابر یافتیم، خوب بنده‌ای است، همانا او بسیار توبه‌کننده است.) و از زبان موسی می‌فرماید: ستجدنی ان شاء اللّه صابراً (یعنی: ان شاء الله مرا صابر خواهی یافت.) و از حال پیامبرانش خبر می‌دهد و می‌فرماید: و لقد کذّبت رسل من قبلک فصبروا علی ما کذّبوا و اوذوا حتی اتیهم نصرنا (یعنی: و پیامبران قبل از تو تکذیب شدند، پس بر آن تکذیب و اذیتی که شدند صبر کردند، تا اینکه آنان را کمک نمودیم.) و از زبان پیامبران می‌فرماید: و ما لنا ان لانتوکل علی اللّه و قد هدانا سبلنا و لنصبرنّ علی ما آذیتمونا و علی اللّه فلیتوکل المتوکلون (یعنی: چرا ما توکل بر خدا نکنیم؟ و  حال آنکه ما را به راه‌هایمان هدایت فرموده است. و ما بر اذیت‌های شما صبر می‌کنیم، و متوکّلان باید فقط بر خدا توکل نمایند.)

 

 

«* بردباري صفحه 14 *»

و از قومی صالح و نیکوکار خبر داده که گفتند: ربنا افرغ علینا صبراً و توفّنا مسلمین (یعنی: بارالها؛ صبری بر ما فرو ریز، و ما را مسلمان بمیران.) و همچنین: ربنا افرغ علینا صبراً و ثبّت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین (یعنی: بارالها؛ صبری بر ما فرو ریز، و قدم‌های ما را ثابت بدار، و ما را بر قوم کافران نصرت فرما.) و فرموده است: و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر (یعنی: یکدیگر را به حق توصیه کردند، و یکدیگر را به صبر سفارش نمودند.)

و فرموده است که صبر از امور محکم و لازم است. آنجا که می‌فرماید: و ان تصبروا و تتقوا فان ذلک من عزم الامور (یعنی: اگر صبر کنید و تقوا پیشه کنید، همانا آن از امور محکم و لازم است.) و می‌فرماید: و اصبر علی ما اصابک ان ذلک من عزم الامور (یعنی: بر آنچه به تو می‌رسد صبر کن، همانا آن از امور محکم و لازم است.) و می‌فرماید: و لمن صبر و غفر ان ذلک لمن عزم الامور (یعنی: و آن کس که صبر کند و ببخشد، همانا آن از امور محکم و لازم است.)

و در آیات زیادی خبر داده است که صابران اهل معرفت و بصیرت به نشانه‌های الهی هستند، و بارها می‌فرماید: ان فی ذلک لآیات لکل صبار شکور (یعنی: همانا در آن، نشانه‌هایی است برای هرکه بسیار صبر کننده و شکر گزار است.)

 

 

«* بردباري صفحه 15 *»

و همچنین آیات بسیار دیگری که خداوند تبارک و تعالی در آن آیات، صفت صبر  را در ضمن سایر صفات پسندیده نام می‌برد.

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

پس اگر در این آیات تدبر نمایی و ببینی که خداوند چگونه از اهل صبر  به بزرگی یاد فرموده و آنان را ستوده، و چه وعده‌هایی به آنان داده است؛ هرآینه خواهی دانست که صبر برای مؤمن از لازم‌ترین خصلت‌هاست، و آن‌قدر اهمیت دارد که حق‌تعالی هیچ صفتی از صفات را به مانند آن مدح و ستایش نفرموده است.

چگونه چنین نباشد؟ و حال آنکه انسان به واسطه صبر است که موحّد و مسلم و عابد و تارک معاصی و شهوات دنیا می‌شود، و بر دشمنانش ظفر می‌یابد، و مال و بدن و روح و حواس و مشاعر و عقلش را حفظ می‌کند، و به واسطه آن به بهشت و پاداش بی‌حساب دست می‌یابد، و از اهل صلوات و رحمت و هدایت می‌شود، و همراه با خدا و خدا همراه با او می‌شود، و در زمره صالحان و پیروان انبیاء و رسل درمی‌آید. پس کدام عمل با این عمل مساوی است؟ و کدام خصلت با این خصلت برابری می‌کند؟

و چگونه چنین نباشد؟ و حال آنکه هر اخلاق و خصلت خوبی وقتی به کار می‌آید که بر آن صبر کنی و ملکه تو شود. و اغلب خصلت‌ها از حقیقت صبر است، ولکن به اسم دیگر نامیده

 

 

«* بردباري صفحه 16 *»

می‌شود؛ پس اگر شخصِ صابر از شهوترانی صبر کند «عفّت» نامیده می‌شود،‌ و اگر از خشم و غضب صبر کند «کظم غیظ» نامیده می‌شود، و اگر از سفاهت صبر کند «حلم و بردباری» نامیده می‌شود، و اگر در جنگ صبر کند «شجاعت» نامیده می‌شود، و اگر بر اَسرار صبر کند «کتمان» نامیده می‌شود، و اگر در مصائب و مشکلات صبر کند «سعه صدر» نامیده می‌شود، و اگر از میل به دنیا صبر کند «زهد» نامیده می‌شود، و اگر از فضول عیش صبر کند «قناعت» نامیده می‌شود، و اگر از سبکی صبر کند «وقار» نامیده می‌شود، وهکذا.

مختصر آنکه هر صفت زیبا و نیکویی در مقابل صفتی زشت و نکوهیده است، پس هرکس از آن صفت زشت و نکوهیده صبر کرد و متصف به آن نشد لامحاله به آن صفت زیبا و نیکویی که در مقابل آن است متصف خواهد شد. پس در واقع هر خصلت زیبا و نیکویی همان صبر است. از این جهت خداوند این قدر امر به صبر فرموده و بدان تشویق و ترغیب نموده و آن را ستایش کرده است، و وعده پاداش و ظفر یافتن و رستگار شدن و غلبه نمودن و سلامتی و عاقبت به خیری و بهشت و درجات عالیه و اجر بی‌حساب و همراهی با خدا داده، و آن را اصل هر خیری معرفی فرموده؛ و به هیچ صفت دیگری این قدر تشویق و ترغیب نکرده است. پس سزاوار

 

 

«* بردباري صفحه 17 *»

است که شخص مؤمن درصدد برآید و این صفت و خصلت نیکو را تحصیل کند، اگرچه به زحمت بیفتد و بر نفسش گران باشد.

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

و بدان که مراتب و درجات صبر  بسیار است؛ مانند آنکه بر علم صبر  کنی و آنچه شأن تو نیست از نبوت و امامت و ولایت ادعا ننمایی، و بر عافیت و سلامتی صبر کنی و سرکشی و مستی نکنی، و بر مالدار بودن صبر نمایی و سر به طغیان نگذاری، و بر داشتن اولاد و غلامان و کنیزان صبر کنی و بر آنان ظلم ننمایی، و بر طاعات و عبادات صبر کنی و آنها را ادامه دهی و خراب نکنی، و بر معاصی و شهوات صبر کنی و آنها را مرتکب نشوی، و از میل به دنیا صبر کنی و در پی آن نیفتی، و بر حق صبر کنی و به آن اقرار نمایی و از آن تجاوز نکنی، وهکذا. و موارد جزئی صبر قابل شمارش نیست، ولکن بعد از آنکه نمونه‌هایی برایت ذکر نمودم، سایر موارد جزئی آن را هم ان شاء الله خودت می‌توانی استخراج کنی و به دست بیاوری.

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

و خوب است این را هم بدانی که اگر بر مصیبت صبر کنی، باعث آن می‌شود که دشمنت مصیبت‌زده و ناراحت شود و دوستت مسرور و شادمان گردد. و جزع و بی‌طاقتی کردن در واقع مصیبت دومی است که بر تو  و بر دوستت وارد آمده، و دشمنت را شاد و

 

 

«* بردباري صفحه 18 *»

خوشحال کرده است. و چه زیانی از این بالاتر و بیشتر؟ که هم اجر و پاداشت از بین برود، و هم به مال و بدنت ضرر برسد، و هم دشمنت تو را شماتت نماید، و هم پرورنده‌ات بر تو غضب فرماید. و صبر کردن در حقیقت راضی و خشنود بودن از خداست، پس البته خدا هم از تو راضی و خشنود خواهد شد. و جزع و بی‌طاقتی کردن هم در حقیقت سخط و نارضایتی از خداست، پس البته خدا هم بر تو غضب خواهد فرمود و از تو ناراضی خواهد شد.

پس به فکر خود باش؛ ببین آیا جزع کردن و بی‌طاقتی نمودن، تو را به خواسته‌هایت در دنیا و آخرت می‌رساند یا نه؟ اگر نمی‌رساند، پس صبر کن؛ زیرا خداوند یکی از دو امر را به تو وعده فرموده است: یا اینکه بالاخره به مطلوب و مقصودت خواهی رسید، و یا اینکه از پاداش سرشار و صلوات و رحمت و هدایت برخوردار خواهی شد و خدا با تو همراه خواهد بود؛ و هر دو خوب است. به خدا قسم اگر راضی شوی که جانت و تمام اهل و عیال و فرزندانت و همه اموالت تلف شوند، و در عوضْ خدا با تو باشد و تو با خدا باشی، ضرر نکرده‌ای. ببین اگر برای انجام کاری یک یا چند نفر ناصر و یاور داشته باشی، یقین داری که به خواسته‌ات می‌رسی؛ پس چه خواهد بود وقتی که خداوند با تو باشد و تو را نصرت فرماید!

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

 

 

«* بردباري صفحه 19 *»

اینک چند حدیث در مدح و فضیلت صبر  ذکر می‌نمایم، تا عظمت و فضیلت صبر و اهل صبر را بدانی:

امام صادق؟ع؟ فرمودند: صبر نسبت به ایمان، مانند سر نسبت به جسد است؛ هرگاه سر  برود جسد هم از بین می‌رود، پس وقتی صبر برود ایمانی هم باقی نخواهد ماند. و سرّ  این امر آن است که مؤمنْ با صبر کردن به تمام مراتب ایمان دست می‌یابد و بر آن ثابت‌قدم می‌ماند، بنابراین کسی که صبر ندارد ایمان هم ندارد.

ابوبصیر می‌گوید از امام صادق؟ع؟ شنیدم که می‌فرمودند: آزادمرد در تمام حالاتش آزاده است؛ اگر مصیبتی به او برسد صبر می‌کند، ‌و اگر مصیبت‌ها بر او ریزان شود او را از پا نمی‌اندازد، اگرچه اسیر و مقهور شود و از گشایش به تنگی و سختی افتد. همچنان‌که یوسف صدّیق؟ع؟ وقتی برده و اسیر شد و در ظلمت چاه گرفتار گشت و آن محنت‌ها به او رسید، به آزادگیش صدمه‌ای نزد؛ تا اینکه خداوند پادشاه مصر را بعد از آنکه مالک او بود برده او کرد، و او را به پیغمبری رسانید، و به واسطه او به امّتی ترحم کرد. همیشه عاقبت صبر به نیکی و خیر است. پس صبر کنید و خودتان را برای صبر کردن آماده نمایید تا پاداش آن را دریابید.

امام باقر ؟ع؟ فرمودند: بهشت پر است از سختی‌ها و صبر کردن بر آن، پس هرکه در دنیا بر سختی‌ها صبر کند داخل بهشت خواهد شد.

 

 

«* بردباري صفحه 20 *»

و جهنم پر است از لذت‌ها و شهوت‌ها، پس هر که در پی لذت‌ها و شهوت‌هایش باشد به جهنم خواهد رفت.

امام کاظم؟ع؟ فرمودند: اگر صبر کنی خیر می‌بینی، و اگر صبر نکنی خداوند تقدیراتش را درباره تو جاری خواهد کرد، خواه راضی باشی و خواه نباشی.

امیرالمؤمنین؟ع؟ فرمودند: صبر دو صبر است: صبر در نزد مصیبت، که خوب و زیبا است. و بهتر از آن، آن است که در برخورد با حرام صبر کنی و مرتکب آن نشوی. و یاد خدا بودن دو نوع است: یاد خدا بودن در نزد مصیبت. و بهتر از آن، آن است که در برخورد با حرام به یاد خدا بیفتی، و تو را از حرام باز دارد.

رسول اکرم؟ص؟ فرمودند: زمانی خواهد آمد که پادشاهی کردن جز به کشتن و ظلم‌کردن نشود، و ثروت‌اندوختن جز به غصب‌کردن و بخل‌نمودن نشود، و دوست‌بودن با مردم جز به بی‌دینی و دنباله‌روی از هویٰ و هوس نشود. پس هرکه آن زمان را درک نمود، و بر فقر صبر کرد در حالی که می‌توانست ثروتمند بشود، و بر دشمنی مردم صبر کرد در حالی که می‌توانست با آنها دوست بشود، و بر ذلت صبر کرد در حالی که می‌توانست با‌عزت باشد؛ خداوند اجر و پاداش پنجاه صدّیق از صدّیقان امت مرا به او عنایت می‌فرماید.

امام باقر ؟ع؟ فرمودند: هنگامی که وفات پدرم علی بن

 

«* بردباري صفحه 21 *»

الحسین؟عهما؟ رسید، مرا به سینه‌اش چسبانید و فرمود: فرزندم! تو را سفارش می‌کنم به چیزی که پدرم در وقت شهادتش مرا به آن سفارش فرمود، و او را نیز پدرش سفارش فرموده بود. فرزندم! بر حق صبر کن اگرچه تلخ باشد.

رسول اکرم؟ص؟ فرمودند: صبر بر سه نوع است: صبر در مصیبت، و صبر بر طاعت، و صبر از معصیت. پس هرکه در مصیبت صبر کند تا آنکه آن را به بهترین وجه بگذراند، خداوند برای او سیصد درجه قرار دهد که بین هر درجه‌ای تا درجه دیگر مانند میان آسمان و زمین فاصله باشد. و هرکه بر طاعت صبر کند، خداوند برای او ششصد درجه قرار دهد که بین هر درجه‌ای تا درجه دیگر مانند میان عمق زمین تا عرش فاصله باشد. و هرکه از معصیت صبر کند، خداوند برای او نهصد درجه قرار دهد که بین هر درجه‌ای تا درجه دیگر مانند میان عمق زمین تا بالاترین نقطه عرش فاصله باشد.

امام صادق؟ع؟ فرمودند: هر مؤمنی که به بلائی مبتلا شود و صبر کند، برای او مانند اجر و پاداش هزار شهید خواهد بود.

و همان بزرگوار ؟ع؟ فرمودند: همانا خداوند عزوجل به قومی نعمت داد، پس شکر نکردند، پس بر آنها وبال شد. و قومی را مبتلا نمود، پس صبر کردند، پس بر آنها نعمت شد.

امام باقر ؟ع؟ فرمودند: مروّتِ صبر کردن در وقت احتیاج و فقر، و

 

«* بردباري صفحه 22 *»

عفت داشتن و اظهار بی‌نیازی نمودن؛ از مروّتِ بذل و بخشش بیشتر است.

امام باقر یا امام صادق؟عهما؟ فرمودند: کسی که صبر را برای مشکلات روزگار آماده نکند، از پا در‌می‌آید.

امام صادق؟ع؟ فرمودند: ما صابر هستیم، اما شیعیان ما از ما صابرترند. پرسیدند: فدای شما شویم، چطور شیعیان شما از شما صابرترند؟ فرمودند: چون ما بر آنچه می‌دانیم صبر می‌کنیم، و شیعیان ما بر آنچه نمی‌دانند صبر می‌کنند.

و نیز به اسحاق بن عمار فرمودند: ای اسحاق! مصیبتی که خداوند به تو صبر بر آن را عنایت فرماید، و سپس از حق‌تعالی مستوجب ثواب و پاداش شوی، مصیبت مشمار.  مصیبت واقعی آن است که شخص مصیبت‌زده بر آن صبر نکند، و از ثواب و پاداش آن محروم بماند.

و همان بزرگوار ؟ع؟ فرمودند: ملک الموت به رسول‌الله؟ص؟ عرض کرد: ای محمد! من روح یکی از بنی‌آدم را می‌گیرم، پس اهل و عیالش فریاد و فغان می‌کنند. پس من در گوشه خانه آنها می‌ایستم و می‌گویم: این فریاد و فغان برای چیست؟ به خدا قسم ما قبل از آنکه اجلش برسد به سراغ او نیامدیم، و در اینکه روحش را گرفتیم گناهی مرتکب نشدیم. شما هم اگر این امر را از طرف خدا بدانید و صبر کنید اجر و پاداش دارید، و اگر صبر نکنید گناه کرده‌اید و عذاب خواهید شد.

 

«* بردباري صفحه 23 *»

امام باقر ؟ع؟ فرمودند: بدترین جزع‌ها صدا به ناله و زاری بلند کردن و به سر و سینه‌زدن و مو کندن است. و هرکه مجلس گریه و زاری برپا کند صبر نکرده و مرتکب گناه شده است.

امام صادق؟ع؟ فرمودند: صدا به داد و فریاد بلندکردن بر میت خوب نیست و سزاوار نمی‌باشد؛ اما مردم این مطلب را نمی‌فهمند. و صبر کردن بهتر است.

عده‌ای بر امام باقر ؟ع؟ وارد شدند، دیدند که یکی از بچه‌های حضرت مریض است، و امام بسیار ناراحت و نگران می‌باشند. آنها با خود گفتند: می‌ترسیم که اگر این بچه از دنیا برود امام هم از دنیا بروند. و مدت زیادی نگذشت که صدای شیون از حجره بیمار بلند شد. لحظاتی بعد امام؟ع؟ با روی باز به حجره مهمانان وارد شدند. عرض کردند: فدای شما شویم، می‌ترسیدیم که اگر این بچه از دنیا برود، از شما حالتی مشاهده کنیم که ما را ناراحت کند. امام؟ع؟ فرمودند: ما دوست داریم که بستگانمان برایمان به عافیت بمانند، اما وقتی خواست خدا پیش آمد، در برابر حکم و تقدیر او تسلیم هستیم.

نظیر همین جریان را زراره هم نقل می‌کند. می‌گوید: روزی یکی از فرزندان امام صادق؟ع؟ مریضیش سنگین شد، و امام باقر ؟ع؟ هم حاضر بودند. پس وقتی آن بچه از دنیا رفت، امام باقر ؟ع؟ فرمودند: نگرانی تا وقتی است که تقدیر خدا انجام نشده. پس وقتی تقدیر

 

«* بردباري صفحه 24 *»

حق تعالی انجام شد، جز تسلیم از ما نمی‌آید. سپس دستور فرمودند روغن آوردند، و روغن مالیدند و سرمه کشیدند، و دستور فرمودند تا برای همه غذا آوردند و همگی تناول نمودند. بعد از آن فرمودند: صبر جمیل این است. سپس دستور فرمودند که آن طفل را غسل دادند، پس پوستینی از خز  پوشیدند و ردائی از خز به دوش انداختند و عمامه‌ای از خز بر سر بستند و برای نماز میت بیرون تشریف بردند.

امیرالمؤمنین؟ع؟‌ فرمودند: ما صبر ‌کردن بر طاعت خدا را از صبر کردن بر عذاب او آسان‌تر می‌دانیم.

و همان بزرگوار ؟ع؟ فرمودند: بر انجام‌دادن عملی (=طاعت) که از ثواب آن بی‌نیاز نیستید صبر کنید، و از مرتکب‌شدن عملی (=معصیت) که طاقت عذاب آن را ندارید نیز صبر نمایید.

و باز فرمودند: خداوند به داود؟ع؟ وحی فرمود که به اخلاق من متخلّق شو. و از اخلاق من است که من صبور هستم. صابر اگر بمیرد شهید می‌میرد، و اگر زندگی کند با عزت زندگی می‌کند.

روایت شده است که چون بلاء بر ایوب به نهایت رسید، روزی همسر او گفت: دعای پیامبران مستجاب است، کاش دعا می‌کردی که خداوند مشکلات ما را برطرف فرماید. ایوب فرمود: خداوند هفتاد سال به ما نعمت داد، بگذار هفتاد سال هم بر بلای او صبر کنیم.

 

«* بردباري صفحه 25 *»

رسول‌الله؟ص؟ فرمودند که خداوند عزوجل فرمود: هرگاه به بنده‌ای از بندگانم مصیبتی در بدنش یا مالش یا فرزندانش رسانم، و او با صبر جمیل از آن مصیبت استقبال کند؛ حیا می‌کنم که برای او در آخرت میزانی نصب نمایم یا نامه عملی بگشایم.

از امام جواد؟ع؟ پرسیدند که صبر جمیل چیست؟ فرمودند: صبری که شکایتی در آن نباشد. سپس فرمودند: در شکایت کردن فرج و گشایشی نیست، جز آنکه دوستت محزون شود و دشمنت شاد گردد.

و در حدیث قدسی است که خداوند عزوجل فرمود: هرکس به تقدیر من راضی نیست و بر بلای من صبر نمی‌کند، خدایی غیر از من برای خود بگیرد.

امیرالمؤمنین؟ع؟ در وصیتشان به محمد بن حنفیه فرمودند: با صبر کردن سختی‌ها و مشکلات را بر خود هموار کن، و خودت را به صبر عادت بده؛ زیرا صبر، خصلت بسیار خوبی است.

امام باقر ؟ع؟ فرمودند: من از غلامم و اهل و عیالم بر اموری صبر می‌کنم که بر من از حنظل تلخ‌تر است. هرکه صبر کند، به واسطه صبرش به درجه و مقام روزه‌دار شب‌زنده‌دار می‌رسد و به درجه و مقام شهیدی که در رکاب رسول‌الله؟ص؟ شمشیر زده باشد.

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

 

«* بردباري صفحه 26 *»

و این را هم بدان که مقام صبر، وقتی برای انسان فراهم می‌شود که خدا را بشناسد و به حکمت او پی ببرد، و به یقین بداند که ذره‌ای در عالم بر خلاف حکمت و درستی نیست، و هر کاری که در عالم آفرینش انجام می‌شود، بهترین و درست‌ترین و زیباترین و کامل‌ترین کار است.

پس بعد از آنکه شخص مؤمن یقین داشت که بهترین و درست‌ترین و زیباترین و کامل‌ترین کارها برایش انجام شده، چرا به فغان بیاید و غیر آن را طلب نماید؟ بلکه با نهایت خوشحالی و سرور تسلیم خواست و تقدیر حق‌تعالی می‌شود و از او سپاسگزار است که مناسب‌ترین چیزها را برای او پیش آورده است. اگر به خدا ایمان داری و به حکمت او اعتقاد بسته‌ای، پس هر طاعتی که تو را بدان امر فرموده، بدان که کامل‌ترین را برای تو انتخاب کرده است، پس بر آن صبر پیشه کن و آن را انجام ده. و هر معصیتی که تو را از آن نهی فرموده، بدان که تو را از امری برحذر داشته که فسادت در آن بوده است، پس از آن صبر کن و آن را مرتکب مشو. و هر بلاء و مصیبتی که بر تو وارد آورده، بدان که بهترین و درست‌ترین و زیباترین و کامل‌ترین کار را در حق تو انجام داده است، پس با خوشحالی و شادمانی صبر کن و شکرگزار نعمت‌ها و عنایت‌های او باش.

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

 

«* بردباري صفحه 27 *»

قسمت دوم

 

 

بلاء و گرفتاری

«* بردباري صفحه 28 *»

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بلاء به معنای امتحان و آزمایش است. و سرّ آنکه خداوند مؤمن را مبتلا می‌نماید، آن است که خدا انسان را از سایه ربوبیت و صفت مشیت خود آفریده، و او را آیه تعریف و تعرّف خود قرار داده است. سپس برای این انسان، مَرکبی حیوانی قرار داده که در چراگاه نباتی که بر زمین جمادی روییده است چرا می‌کند. و در حکمتش چنین مقدّر فرموده است که ابتداءً  زمین جمادی را بیافریند، و پس از چندی چراگاه نباتی را بر آن برویاند، و بعد از آن مرکب حیوانی را از نبات بیرون آورد، و پس از چندی نفس ناطقه انسانی را از حیوان استخراج نماید.

و همچنان‌که منشأ ظهور نبات از جماد است، و هر نباتی ابتداءً جماد می‌باشد تا اینکه کم‌کم تصفیه می‌شود و جمادیت و کثافت جمادی از آن زائل می‌گردد و خورده خورده نفس نباتی در آن قوت می‌گیرد تا نباتی بالفعل می‌شود و آثار نباتی از آن به ظهور می‌رسد، پس جذب و امساک و هضم و دفع و نموّ می‌نماید و بزرگ و کوچک می‌شود؛

 

«* بردباري صفحه 29 *»

همچنین نفس حیوانی نیز مبدء او در هنگام ظاهر شدن، از نبات است. به این طور که در نبات بالقوه است و کم‌کم قوت می‌گیرد، و نباتش نیز صاف و رقیق می‌گردد و آثار نفس حیوانی از آن به ظهور می‌رسد، تا اینکه حیات حیوانی ظاهر می‌گردد و حیوان بالفعل می‌شود و آثار حیوانی از آن به ظهور می‌رسد، پس می‌شنود و می‌بیند و می‌چشد و می‌بوید و لمس می‌کند و رضا و غضب از او به فعلیت می‌آید؛

همچنین نفس انسانی نیز در ابتدای امرش حیوان بالفعل و انسان بالقوه است، بعد از آن کم‌کم ترقی می‌کند و صاف می‌شود تا اینکه نفس انسانی بسیار ضعیفی بر آن ظاهر می‌گردد، سپس خورده خورده قوت می‌گیرد و از آلودگی آن کدورت‌ها پاک می‌شود تا جایی که خالص می‌شود و آثار مخصوص انسان از آن به ظهور می‌رسد و صاحب علم و حلم و ذکر و فکر و هوشیاری می‌گردد و پاکی و حکمت از او پدیدار می‌شود. پس انسان خالص بالفعل می‌گردد.

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

پس نفس انسانی ــ  همچنان‌که دانستی ــ  در هنگام ظاهر شدن ابتداءً جمادی و نباتی و حیوانی است و صفات و آثار آنها بر او غلبه دارد؛ سپس کم‌کم و به تدریج نفس انسانی به واسطه مکمّلان

 

«* بردباري صفحه 30 *»

خارجی ظاهر می‌شود. و همان طوری که نفس حیوانی به واسطه انوار و اشعه افلاک و حیات مادر از نفس نباتی استخراج شد، همچنین نفس انسانی که در نفس حیوانی بالقوه و کامن است به واسطه مکمّلان خارجی ــ  که انبیاء‌ و اولیاء و حکماء و صلحاء و اتقیاء و مؤمنان و ملائکه باشند ــ  به فعلیت می‌رسد. پس این مکمّلان برای نفس حیوانی مانند آتش خارجی هستند که روغن را گرم و تبدیل به دود می‌کند و آن را شعله‌ور می‌سازد. و اگر آتشی از خارج به روغن نزدیک نشود آتشی که در آن است به فعلیت نمی‌رسد و ظاهر نمی‌گردد.

پس انسان ظاهری وقتی با مکمّلان معاشرت نمود و متصف به صفات آنان گشت و فرمان آنان را اطاعت کرد و از نهی‌هایشان اجتناب نمود، انسانی تامّ و بالفعل می‌شود. و هرگاه به مکمّلان اعتناء نکرد و به آنان پشت نمود؛ پس اگر به مقتضای جمادیت عمل کرد صفت جماد بر او غلبه می‌کند. و اگر به مقتضای نباتیت عمل کرد صفت نبات بر او غالب می‌آید. و اگر به مقتضای حیوانیت عمل کرد صفت حیوان بر او چیره می‌شود. و در تمام این احوالْ انسانیت او روز به روز ضعیف می‌شود، تا اینکه می‌میرد و در زمین بدنش دفن می‌گردد. و آن وقت است که دیگر پند و اندرز هیچ ناصحی را قبول

 

«* بردباري صفحه 31 *»

نمی‌کند و با زندگان انس نمی‌گیرد. خداوند تبارک و تعالی خطاب به پیامبرش می‌فرماید: انک لاتسمع من فی القبور. (یعنی: تو به کسانی که در قبرها هستند (=مردگان) نمی‌شنوانی.) و می‌فرماید: اموات غیر احیاء و مایشعرون ایان یبعثون. (یعنی: [کافران] مردگانند و زنده نیستند، و نمی‌دانند کی برانگیخته خواهند شد.)

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

پس حال که انسان در میان این دعوت‌کنندگان قرار دارد و به هر کدام از آنان میل کند جهت آن داعی در او قوی می‌شود و ضد آن در او ضعیف می‌گردد؛ از این جهت خداوند برای مؤمن تقدیر فرموده است که جمادیت و نباتیت و حیوانیت او را مبتلا به بلاها کند، تا آن سه ضعیف گردند و او را به اقتضاءات خود دعوت نکنند و به سوی خود جذب ننمایند. همچنان‌که طبیب مریضش را پرهیز می‌دهد تا مرضش ضعیف شود، چون غذای مقوّی همان طور که بدن را تقویت می‌کند مرض را هم تقویت می‌کند، پس از این جهت طبیب مریضش را پرهیز می‌دهد تا مرضش ضعیف شود و از بین بردن آن آسان گردد. همچنین خداوند دلسوز مهربان بنده مؤمنش را از آنچه بدان جمادیت و نباتیت و حیوانیت او قوت می‌گیرد پرهیز می‌دهد، تا آن سه ضعیف شوند و نتوانند بر انسانیت او چیره گردند.

 

«* بردباري صفحه 32 *»

و اقتضاءاتشان نیز ضعیف شود تا انسانیت مؤمن به آنها میل نکند و از آنها مدد نگیرد و از پا نیفتد، بلکه انسانیت او باید از مددهای مناسبی که از آسمان وجود مکمّلان علیّینی به سوی او نازل می‌شود قوت بگیرد.

ولکن خداوند برای کفار ــ  چون خودشان می‌خواهند ــ  جمادیت و نباتیت و حیوانیت را زینت می‌دهد و آن سه را به واسطه مکمّلان سجّینی و مددهای مناسب تقویت و تکمیل می‌نماید، و کافران را از مددهای انسانی و علیّینی منع می‌کند. چنانکه می‌فرماید: و جعلنا علی قلوبهم اکنّة ان‌یفقهوه و فی آذانهم وقراً (یعنی: ما بر دل‌های آنان پرده‌ها می‌اندازیم تا نفهمند، و گوش‌های آنان را سنگین می‌کنیم.) و می‌فرماید: بکفرهم لعنّاهم و جعلنا قلوبهم قاسیة. (یعنی: به واسطه کفر ورزیدنشان، آنان را از رحمت خود دور می‌کنیم و دل‌هایشان را سخت می‌نماییم.) و می‌فرماید: لایحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثماً و لهم عذاب مهین. (یعنی: کافران گمان نکنند که آنها را که مهلت می‌دهیم، برایشان خوب است؛ بلکه آنان را مهلت می‌دهیم تا گناهشان زیاد شود. و عذاب خوارکننده‌ای برای آنان است.)

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

 

«* بردباري صفحه 33 *»

و این نکته نیز ناگفته نماند که همچنان‌که اگر طبیب از آن نمی‌ترسید که بنیه مریض به کلّی از هم بپاشد، او را کاملاً پرهیز می‌داد؛ لکن هر وقت از غلبه مرض می‌ترسد مریضش را پرهیز می‌دهد، و هر وقت از به هم ریختن بدن وی می‌ترسد به او غذا می‌دهد. همچنین پروردگار مهربان هر وقت به چشم مهربانی ملاحظه کند و ببیند مددهای جمادی و نباتی و حیوانی باعث قوت آنها می‌شود و میل مؤمن را به ملاقات خدا کم می‌کند، او را پرهیز می‌دهد و به بلائی مبتلا  می‌نماید، و هر وقت از به هم پاشیدن بنیه مؤمن بترسد او را به مقدار کمی از مددهای جمادی و نباتی و حیوانی امداد می‌فرماید. و به همین روش بنده مؤمنش را به دادن و ندادن تدبیر  می‌کند تا اجل او برسد. و اگر نه ترس این بود که بنده مؤمن از رحمت خدا ناامید و دلسرد شود، قطره آبی به او نمی‌چشانید و نعمتی از نعمت‌های دنیا را به او نمی‌رسانید، و هرگز تشنگی او را سیراب و گرسنگی او را سیر نمی‌نمود و برهنگی او را نمی‌پوشانید. ولکن هرگاه ببیند بنده‌اش از تحمل بلاها ناتوان شده است، کمی از متاع دنیا را به او روزی می‌فرماید.

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

حال که این سرّ شریف را دانستی سزاوار است که از بلاها با

 

«* بردباري صفحه 34 *»

سینه‌ای گشاده و دلی خنک استقبال کنی، و مانند تشنه‌ای که مشتاق آب زلال و روزه‌داری که مشتاق هلال است مشتاق بلا باشی. چراکه نجات تو در آن است، و در گشایش و آسایش خوف هلاکت و نابودی توست. پس هر وقت در حال طاعت یا معصیت بودی و دیدی که بلائی بر سرت آمد، بدان که عنایت پرورنده‌ات که پرستار و طبیب توست رو به تو آمده، پس خدا را شکرگزار باش و از او طلب صبر کن. و هر وقت در حال معصیت بودی و دیدی که گشایش و نعمت به تو  رو آورد، بدان که از طرف خدا استدراج شده‌ای. همچنان‌که فرموده است: سنستدرجهم من حیث لایعلمون و املی لهم. (یعنی: آنها را طوری که نمی‌فهمند درجه به درجه پایین می‌بریم و به آنها مهلت می‌دهم.) و فرموده است: و لایحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا  اثماً. (یعنی: کافران گمان نکنند که آنها را که مهلت می‌دهیم، برایشان خوب است؛ بلکه آنان را مهلت می‌دهیم تا گناهشان زیاد شود. و عذاب خوارکننده‌ای برای آنان است.) و فرموده است: فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا علیهم ابواب کل شیء حتی اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغتةً فاذا هم مبلسون. (یعنی: وقتی فراموش کردند آنچه را که به آن تذکر داده شده بودند، درهای آسمان را بر آنان باز کردیم. تا اینکه وقتی

 

«* بردباري صفحه 35 *»

شادمان شدند به آنچه به آنان داده شد، ناگهان عذاب خود را بر آنها نازل کردیم، پس ناامید شدند.)

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

باری، بلاء رحمت عظیمی از طرف خداوند سبحانه است که به دوستان و پیامبران و اولیائش داده، و دشمنانش را و کسانی را که به آنها اعتنائی ندارد از آن محروم کرده است. از این جهت انبیاء و اولیاء به اختیار و انتخاب خود با کم‌کردن طعام و شراب و نکاح و مرکب و مسکن و لباس و دیدن و شنیدن و سایر لذت‌های دنیا ، خود را در بلاء و محنت و زحمت می‌انداختند، و همیشه برای خود سخت‌ترین را انتخاب می‌فرمودند. مانند کسی که می‌داند در این آشامیدنی سم مهلک است، اما ناچار است که از آن بخورد؛ پس با هزار هول و هراس به قدر مسمّا از آن می‌آشامد. و انبیاء و اولیاء از این پرهیز لذت می‌برند، مانند مریضی که با چشم می‌بیند که هرچه از غذاهای مضرّ پرهیز می‌کند قوت و نشاطش بیشتر می‌شود. اما مریض پرخوری که پرهیز نمی‌کند جاهل و نادان است، و لذتی هم که از پرخوری می‌برد از نهایت جهل و نادانی اوست؛ زیرا به هر خوردنی مریضیش شدت می‌گیرد، و از فرط جهل و نادانی نمی‌فهمد.

 

«* بردباري صفحه 36 *»

به جان خودم قسم که اگر شخص مبتلائی بخواهد برای برطرف شدن بلاء دعا نماید، پس در عوض دعا کند که خداوند به او صبر  و رضایت عنایت فرماید، اگرچه بلا برقرار خود باشد؛ این برای او سزاوارتر و بهتر است. ولکن بنیه ضعیف انسان از تحمل بار گران بلاء ناتوان است. از خدا می‌خواهم که ما را بر صبر و رضایت کمک فرماید، زیرا او بر هرچه خواسته باشد توانا است. و اگر کتاب مستقلی درباره فضیلت و شرافتی که بلاء بر آسایش و گشایش دارد بنویسیم، کمی از فضیلت و شرافتِ بسیار آن را گفته‌ایم. ولکن همین مقدار هم که گفتیم برای شخص عاقل حکیم کفایت است و او را به مقصود می‌رساند.

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

اینک به قصد تبرک و تیمّن چند حدیث درباره بلاء ذکر  می‌کنیم، تا باعث تسلّای دل‌ها شود و کمک مؤمنان مبتلا بر صبر  و رضایت باشد.

امام صادق؟ع؟ فرمودند: در کتاب امیرالمؤمنین؟ع؟ است که فرمود: کسانی که بلایشان از همه بیشتر و شدیدتر است پیامبرانند، سپس اوصیای آنان، سپس هرکه شباهتش به آنان بیشتر است. و مؤمن به اندازه کارهای خوبش مبتلا می‌شود، پس هرکه ایمانش درست و اعمالش نیکو باشد بلایش بیشتر  و شدیدتر  است، زیرا خداوند دنیا را

 

«* بردباري صفحه 37 *»

ثواب مؤمن و عقوبت کافر قرار نداده است. و هرکه ایمانش سست و عملش ضعیف باشد بلایش نیز کمتر خواهد بود. و نزول بلا بر مؤمن پرهیزکار از رسیدن باران به زمین سریع‌تر است.

و همان بزرگوار ؟ع؟ فرمودند: دربهشت درجه و مقامی است که بنده به آن دست نمی‌یابد مگر آنکه بلائی به جسدش برسد.

و باز همان بزرگوار ؟ع؟ فرمودند: اهل حق از روز اول همیشه در شدت و سختی بودند. آگاه باشید که مدت بلاء کم است، و عافیت آن بسیار است.

و همچنین فرمودند: برای بنده در نزد خدا مقامی است که به آن نمی‌رسد مگر به دو خصلت: یا اینکه مالش از دستش برود، و یا اینکه بلائی به جسدش برسد.

و همچنین فرمودند: چهل شب بر مؤمن نمی‌گذرد مگر اینکه امری برای او پیش می‌آید که او را اندوهناک می‌کند، و به واسطه آن متذکر می‌شود.

امام باقر ؟ع؟ فرمودند: خداوند از مؤمن با بلاء یاد می‌کند، همچنان‌که شخصی که از اهل و عیالش دور است از آنها با هدیه‌ای که می‌فرستد یاد می‌نماید. و خدا مؤمن را از دنیا پرهیز می‌دهد، همچنان‌که طبیب مریض خود را پرهیز می‌دهد.

 

«* بردباري صفحه 38 *»

امام صادق؟ع؟ فرمودند: همانا پاداش بزرگ برای بلای بزرگ است، و خدا هیچ قومی را دوست نمی‌دارد مگر آنکه آنان را مبتلا می‌کند.

و همان بزرگوار ؟ع؟ به سَدیر صَیْرَفی فرمودند: خداوند وقتی بنده‌ای را دوست داشته باشد او را در بلا فرو می‌برد. و ما و شما ــ  ای سدیر ــ  صبح و شام در بلا هستیم.

و باز همان بزرگوار ؟ع؟ فرمودند: مؤمن به مانند کفه ترازوست، هرچه ایمانش بیشتر شود بلایش بیشتر می‌شود.

عبداللّه بن ابی‌یعفور می‌گوید: به امام صادق؟ع؟ از مریضی شکایت کردم، و خود آن بزرگوار بسیار مریض می‌شدند؛ فرمودند: اگر مؤمن بداند که در مصائب و مشکلات چه اجری دارد، هرآینه آرزو می‌کرد که کاش با قیچی ریز ریز می‌شد.

و همچنین فرمودند: خداوند عزوجل بندگانی خالص در زمین دارد که هیچ تحفه‌ای از آسمان نمی‌آید مگر آنکه آنان را محروم می‌کند و به غیرشان می‌دهد، و هیچ بلائی نازل نمی‌شود مگر آنکه به آنها می‌دهد و به غیرشان نمی‌دهد.

امام باقر ؟ع؟ فرمودند: خداوند وقتی بنده‌ای را دوست داشته باشد او را در بلا فرو می‌برد، و بلا را بر او وارد می‌سازد. پس اگر خدا را

 

* بردباري صفحه 39 *»

بخواند، می‌فرماید: لبیک، بنده من! اگر آنچه می‌خواهی در دنیا به تو بدهم می‌توانم، اما اگر آن را برای تو ذخیره نمایم برایت بهتر است.

ابن بُکیر از امام صادق؟ع؟ سؤال کرد که آیا مؤمن به خوره و پیسی و مانند آن مبتلا می‌شود؟ فرمودند: آیا بلاء جز برای مؤمن نوشته شده است؟!

امام کاظم؟ع؟ فرمودند: هرکه دنیایش بی‌مشکل بود، او را بر دینش متهم نما.

امام صادق؟ع؟ فرمودند: خداوند از مؤمن عهد گرفته است که در گفتارش تصدیق نشود، و دشمنش با او انصاف ندهد. و هیچ مؤمنی دادِ دلش را از دشمن نمی‌گیرد مگر به اینکه مفتضح شود، زیرا مؤمن دست و زبانش بسته است.

و باز آن بزرگوار ؟ع؟ فرمودند: رسول اکرم؟ص؟ فرمودند: خداوند از مؤمن بر چهار بلا عهد گرفته است: آسان‌ترین آن بلاها آن است که مؤمنی که با او هم‌عقیده است نسبت به او حسد می‌ورزد، یا منافقی است که او را زیر نظر دارد، یا شیطانی است که درصدد گمراه‌کردن اوست، یا کافری است که می‌خواهد خون او را بریزد. بعد از این چهار بلا، آیا چیزی برای مؤمن می‌ماند؟

و همان بزرگوار ؟ع؟ فرمودند: مؤمن از یکی از این سه خالی

 

«* بردباري صفحه 40 *»

نیست، و چه‌بسا هر سه را با هم داشته باشد: یا دشمنیِ آن کسی که با او در خانه‌اش است (=همسر و فرزندانش) که او را اذیت می‌کنند، یا همسایه‌ای که او را اذیت می‌نماید، یا کسی که در راهی که می‌رود او را آزار می‌رساند. و اگر مؤمنی بر قله کوهی مسکن کند، خداوند شیطانی را به سوی او می‌فرستد که او را اذیت نماید. اما برای او از ایمانش اُنسی قرار می‌دهد که هیچ وحشتی ندارد و با وجود آن محتاج به هیچ انیسی نیست.

و همچنین فرمودند: خداوند دوستش را در دنیا هدف دشمنیِ دشمنش قرار می‌دهد.

و همچنین فرمودند: دنیا زندان مؤمن است، پس کدام زندان است که از آن به زندانی خیری رسیده باشد؟

امام باقر ؟ع؟ فرمودند: هرگاه مؤمنی بمیرد، به قدر قبیله ربیعه و مضر از شیاطین بر سر همسایگانش می‌ریزند که همه مشغول به او بودند.

امام صادق؟ع؟ فرمودند: هرگز  مؤمنی نبوده و نیست و نخواهد بود مگر اینکه همسایه و همنشینی دارد که او را آزار و اذیت می‌کند. و اگر مؤمنی در جزیره‌ای مسکن نماید خداوند کسی را به سوی او می‌فرستد که او را اذیت کند.

و همان بزرگوار ؟ع؟ فرمودند: رسول اکرم؟ص؟ فرمودند: بلای بزرگ

 

«* بردباري صفحه 41 *»

 پاداش بزرگ دارد. پس هرگاه خداوند بنده‌ای را دوست داشته باشد او را مبتلا به بلای بزرگ می‌کند، هرکه راضی بود خدا هم از او راضی می‌شود، و هرکه ناراضی بود خدا نیز از او ناراضی خواهد بود.

 

«* بردباري صفحه 42 *»

و همچنین فرمودند: خداوند مؤمن را از مشکلات و گرفتاری‌های دنیا ایمن نکرده است، بلکه او را از کوری در دنیا و عذاب آخرت ایمن فرموده است.

و همچنین فرمودند: امام سجاد؟ع؟ می‌فرمودند: من دوست ندارم که شخص در دنیا در عافیت باشد و از مصیبت‌ها و مشکلات دنیا هیچ به او نرسد.

و همچنین فرمودند: روزی شخصی رسول خدا ؟ص؟ را به مهمانی دعوت کرد. وقتی آن بزرگوار داخل خانه او شدند دیدند مرغی بر سر دیوار تخم گذارد، پس آن تخم غلتید و به میخی که در دیوار کوبیده شده بود رسید و ایستاد، و نیفتاد و نشکست. پیغمبر ؟ص؟ از دیدن این امر تعجب کردند. آن شخص عرض کرد: شما از داستان این تخم مرغ تعجب کردید؟ قسم به خدایی که شما را به پیغمبری مبعوث فرموده، تا به حال هیچ مصیبتی به من نرسیده است. رسول اکرم؟ص؟ از جا برخاستند و از غذای او نخوردند، فرمودند: کسی که مصیبتی به او نرسد، خدا را با او کاری نیست.

و همچنین فرمودند: خدای عزوجل می‌فرماید: اگر نه این بود که بنده مؤمن من در دلش چیزی می‌یافت، هرآینه سر کافر را با سربندی از آهن می‌بستم که هیچ‌گاه سردرد نشود.

و همچنین فرمودند: رسول اکرم؟ص؟ روزی به اصحابشان فرمودند: هر مالی که زکاتش داده نشود ملعون است، هر جسدی که زکاتش ــ  اگرچه در هر چهل روز یک‌بار ــ  داده نشود ملعون است. به آن بزرگوار عرض کردند: یا رسول‌الله، اما زکات مال را می‌دانیم، زکات جسد چیست؟ فرمودند: زکات جسد آن است که آفتی به آن برسد. امام صادق؟ع؟ فرمودند: رنگ حاضران از شنیدن این فرمایش تغییر کرد. پس وقتی پیغمبر ؟ص؟ دیدند که رنگشان تغییر کرده است، فرمودند: می‌دانید منظورم چه بود؟ عرض کردند: نه، یا رسول‌الله. فرمودند: منظورم این بود که خراشی بر بدن وارد شود، یا پای شخص بلغزد و به زمین بیفتد، و پایش بپیچد، و مریض شود، و خاری به پای او خلد، و امثال اینها. حتی اینکه رسول اکرم؟ص؟ پریدن چشم را هم فرمودند.

رسول اکرم؟ص؟ فرمودند: کسانی که در دنیا اهل عافیت بوده‌اند، ‌وقتی در روز قیامت ثواب اهل بلاء را می‌بینند آرزو می‌کنند که کاش گوشت تن آنان با قیچی ریز ریز می‌شد.

 

«* بردباري صفحه 43 *»

روزی رسول اکرم؟ص؟ به اصحابشان فرمودند: کدام‌یک از شما دوست دارد که همیشه سالم باشد و هیچ وقت مریض نشود؟ عرض کردند: یا رسول‌الله، همه ما این‌چنینیم. فرمودند: پس شما دوست دارید مانند الاغ‌های سرگردان باشید؟ آیا دوست ندارید کفاره بدهید؟ قسم به خدایی که جانم در دست اوست که شخص درجه‌ای در بهشت دارد که با هیچ عملی به آن نمی‌رسد و فقط با صبر بر بلاست که به آن درجه و مقام می‌رسد. و پاداش بزرگ برای بلای بزرگ است. و خداوند تعالی وقتی بنده‌ای را دوست داشته باشد او را به بلای بزرگ مبتلا می‌فرماید، پس اگر  به آن بلا راضی بود خدا هم از او راضی می‌شود، و اگر از آن بلا ناراضی بود خدا هم از او ناراضی خواهد بود.

و همچنین احادیث زیاد دیگری که از حد تواتر هم می‌گذرد.

و از تمام آن احادیث حقّیت کلام ما ظاهر می‌شود که گفتیم نفس انسانی جز به واسطه بلا از دنیا کنده نمی‌شود، و بلا از بزرگ‌ترین نعمت‌هایی است که خداوند به خلقش ارزانی داشته و هدیه الهی به بندگان مؤمنین و دوستان و برگزیدگانش است. از این جهت بیشترین افرادی که مبتلا به بلاها می‌شدند انبیاء بودند و بعد از آنها اوصیاء و بعد از آنها هرکه شباهتش به آنان بیشتر بود.

 

«* بردباري صفحه 44 *»

و ما اگر بخواهیم ابتلاءات انبیاء‌ و اوصیاء و اولیاء را ذکر کنیم، باید کتاب بزرگی بنویسیم؛ و باز هم تمام آنها را نمی‌توانیم به رشته تحریر درآوریم، زیرا بیشتر از آن است که به شماره درآید. و اکثر آن داستان‌ها شایع و معروف است. و اگر کسی اهل عبرت و تذکر باشد واقعه کربلا به تنهایی برای وی کافی است؛ که خداوند تبارک و تعالی سخت‌ترین و بیشترین بلاهای دنیا را بر برگزیدگان و خالصان و دوستان خود وارد ساخت. گذشته از بلاهایی که بر سر سایر ائمه و پیامبر اکرم صلوات الله علیهم آمد. و هرکه طالب آن وقایع و جریان‌ها باشد، به تاریخ انبیاء و تاریخ پیامبر ما و اهل بیت گرامیش مراجعه نماید.

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

 

«* بردباري صفحه 45 *»

قسمت سوم

 

 

مرض و بیماری

 

«* بردباري صفحه 46 *»

بسم الله الرحمن الرحیم

 

فصل: بعد از آنکه مطالبی را درباره بلاء به طور کلی ذکر نمودیم، مناسب است که مجملی هم درباره  مریضی و بیماری بنویسیم تا تسلّای دل مؤمنان مریض باشد. و در این قسمت به ذکر چند حدیث اکتفا می‌کنیم، زیرا آنچه در اسرار بلاء گفته شد برای عبرت‌گرفتن کافی است.

امام صادق؟ع؟ فرمودند: روزی رسول اکرم؟ص؟ سر مبارکشان را به سوی آسمان بلند کردند و تبسم نمودند. از آن بزرگوار درباره علت این کار سؤال کردند، فرمودند: به شگفت آمدم از دو ملکی که از آسمان به زمین آمدند و به دنبال بنده صالح مؤمنی در جایگاه نمازش گشتند تا اعمال شبانه‌روز او را بنویسند؛ اما او را در مصلّایش نیافتند. پس به آسمان بالا رفتند و عرضه داشتند: بارالها، ما فلان بنده مؤمنت را در جایگاه نمازش جستجو کردیم تا اعمال شبانه‌روز او را بنویسیم، پس او را نیافتیم و دیدیم در زندان توست (=مریض است). پس خداوند عزوجل به آن دو ملک فرمود: تا وقتی که این بنده در حبس من است، هر کار خیری که در زمان سلامتیش انجام می‌داد برای او بنویسید، زیرا بر من است که تا وقتی که او را در زندان خود حبس نموده‌ام پاداش کارهای خیرش را برایش بنویسم.

 

«* بردباري صفحه 47 *»

امام باقر ؟ع؟ فرمودند: بیدارخوابی کشیدن یک شب به واسطه بیماری، از یک سال عبادت بهتر است.

امام کاظم؟ع؟ فرمودند: وقتی مؤمن مریض می‌شود، خداوند به ملک دست چپ او وحی می‌فرماید که تا وقتی بنده من در زندان و غل و زنجیر من است برای او گناهی ننویس. و به ملک دست راست او وحی می‌فرماید که هر کار نیکی که برای بنده‌ام در زمان سلامتیش می‌نوشتی اکنون نیز بنویس.

امام صادق؟ع؟ فرمودند: یک شب تب کشیدن، کفاره گناهان قبل از آن و گناهان بعد از آن است.

امام باقر ؟ع؟ فرمودند: یک شب تب کشیدن، برابر با عبادت یک سال است. و دو شب تب کشیدن، برابر با عبادت دو سال است. و سه شب تب کشیدن، برابر با عبادت هفتاد سال است.

امام صادق؟ع؟ از پدرانشان نقل فرمودند که در وصیت رسول اکرم؟ص؟ به امیرالمؤمنین؟ع؟ است که فرمودند: یا علی، آه و ناله مؤمن ذکر سبحان الله است، و فریاد او ذکر لا اله الا الله است، و بر رختخواب خوابیدنش عبادت است، و از این پهلو به آن پهلو گشتنش جهاد در راه خداست. پس اگر عافیت یابد، به میان مردم می‌آید در حالی که گناهی بر او نیست.

 

«* بردباري صفحه 48 *»

امام باقر ؟ع؟‌فرمودند: هرگاه خداوند بنده‌ای را دوست داشته باشد، به او توجه می‌کند. و وقتی به او توجه کرد یکی از این سه هدیه را برای او می‌فرستد: یا سردرد، یا تب و یا درد چشم.

رسول اکرم؟ص؟ فرمودند: هرگاه مؤمن یک‌بار تب کند گناهان او مانند برگ درخت می‌ریزد، پس اگر در رختخواب بیفتد آه و ناله‌اش ذکر سبحان الله است و فریادش ذکر لا اله الّا الله است و از این پهلو به آن پهلو شدنش مانند کسی است که در راه خدا شمشیر می‌زند. پس اگر صحّت یابد و در میان برادران و یارانش به عبادت مشغول شود گناهان او آمرزیده است. پس خوشا به حال او اگر توبه کند و بدا به حال او اگر دوباره به گناه برگردد. و با این‌همه ما عافیت را بیشتر دوست داریم.

می‌گوییم: اما اینکه رسول اکرم؟ص؟ فرمودند: ما عافیت را بیشتر دوست داریم؛ به جهت آن است که مریضی و بیماری کفاره گناهان است، هرگاه انسان متذکر شود و توبه کند. اما اگر گناهی در میان نباشد که محتاج به کفاره شود، یا گناهی در میان باشد لکن به واسطه توبه نمودن اثر آن قبل از نزول عقوبت و عذاب تمام شده باشد؛ البته این بهتر است. و بیماری به خودی خود ثوابی ندارد، و ثواب برای صبر است. پس اگر شخص فی نفسه صابر باشد ثواب صبر را دارد اگرچه ظاهراً به بیماری و مرضی مبتلا نشود. پس از این

 

«* بردباري صفحه 49 *»

جهت عافیت بهتر است. گذشته از این؛ بیماری عقوبت و عذاب است و از سایه‌های جهنم است، و انسان نباید عذاب و سایه جهنم را دوست داشته باشد و جهنم در نزد او از بهشت محبوب‌تر باشد. خوب فکر کن.

امام رضا؟ع؟‌ فرمودند: بیماری برای مؤمن پاک‌شدن از گناهان است و رحمت است، و برای کافر عذاب و لعنت است. و مرض همواره عارض مؤمن است تا گناهی برای او باقی نماند.

امام کاظم؟ع؟ فرمودند: رسول اکرم؟ص؟ فرمودند: شخص بیمار چهار ویژگی دارد: قلم از او برداشته می‌شود، و خداوند به ملک موکل بر او امر می‌فرماید که هر کار خوبی که در زمان سلامتیش می‌کرد برای او بنویسد، و بیماری در تمام اعضاء‌ و جوارح او می‌گردد و گناهان آن عضو را پاک می‌کند، پس اگر بمیرد گناهی ندارد و اگر زنده بماند باز هم گناهی ندارد.

عبدالله بن مسعود می‌گوید روزی رسول اکرم؟ص؟ تبسم فرمودند. عرض کردم یا رسول‌الله، چرا تبسم فرمودید؟ فرمودند: از مؤمن در شگفتم که چرا در بیماری بی‌طاقتی می‌کند؟! اگر مؤمن بداند که به او در بیماری چه داده می‌شود، هرآینه دوست دارد که همیشه مریض باشد، تا وقتی پرورنده‌اش را ملاقات نماید.

 

«* بردباري صفحه 50 *»

روزی امیرالمؤمنین؟ع؟ به عیادت سلمان رفتند، و به او فرمودند: ای سلمان، هیچ‌کدام از شیعیان ما به دردی مبتلا نمی‌شود مگر آنکه به جهت گناهی است که مرتکب شده، و آن درد باعث پاک شدن او می‌شود. سلمان عرض کرد: پس ما غیر از پاک‌شدن اجر و پاداش دیگری نداریم؟ امیرالمؤمنین؟ع؟ فرمودند: ای سلمان، شما به صبرکردن بر بیماری و رو به خدا نمودن و دعاکردن اجر می‌برید و برای شما حسنات نوشته می‌شود و درجاتتان بالا می‌رود. اما خود بیماری فقط گناهان را پاک می‌کند و کفاره آنها می‌شود.

می‌گوییم: این حدیث شریف شرح و تفسیر اخبار و احادیث گذشته است. و از این حدیث معلوم می‌شود که ثواب‌هایی که در سایر احادیث ذکر شده، برای خود بیماری نیست، بلکه در وقتی است که شخص بیمار صبر کند و دعا نماید و رو به خدا آورد. و علت این امر  آن است که مریضی و بیماری یک نوع عذابی است که به واسطه معصیت و  پشت‌کردن به خدا به سراغ انسان می‌آید. و اینکه کفاره گناهان می‌شود به این سبب است که نفس انسانی وقتی معذّب شد و فهمید که مورد سخط و غضب خدا قرار گرفته است، متذکر می‌شود و از گناهانش توبه می‌کند، و بدین واسطه پاک و پاکیزه می‌گردد. اما اگر متذکر نشود و توبه نکند، آن مریضی و

 

«* بردباري صفحه 51 *»

بیماری کفاره گناهان او نیست. خداوند در صفت کفار و منافقین می‌فرماید: الم‌تر انهم یفتنون (ای یمرضون) فی کل عام مرة او مرتین ثم لایتوبون و لا هم یذّکرون (یعنی: آیا نمی‌بینی که آنها در هرسال یک بار یا دو بار مریض می‌شوند، اما توبه نمی‌کنند و به یاد خدا نمی‌افتند؟) پس خود مریضی مقتضای گناهان است، و اگر گناه ذاتی باشد باعث از بین رفتن آن نمی‌شود. مگر نه این است که جهنم مقتضای گناهان کفار است و باعث نمی‌شود که گناهان آنها تمام شود و از بین برود. پس مریضی و بیماری کفاره گناهان کسی است که گناهانش عرضی باشد و متذکر شود و توبه نماید. و چنین شخصی هم تنها به جهت بیماری اجر و پاداشی ندارد، زیرا بیماری مقتضای گناهان او است که به او رسیده؛ بلکه چون صبر می‌کند و راضی است به آنچه خدا بر سر او آورده و رو به خدا می‌کند، اجر و پاداش دارد. امام صادق؟ع؟ فرمودند: هرکه مریض شود و برای خدا صبر کند، خداوند اجر هزار شهید در نامه عمل او می‌نویسد. و امام باقر ؟ع؟ فرمودند: شخصی که کور باشد، و از دنیا برود در حالی که برای خدا صبر کرده و دوست آل‌محمد؟عهم؟ باشد؛ به ملاقات خدا می‌رود در حالی که هیچ حساب و کتابی برای او نیست.

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

 

«* بردباري صفحه 52 *»

و بدان که از جمله اموری که باعث زیادشدن اجر مریض می‌شود، آن است که مریضی خود را کتمان کند و به کسی اظهار ننماید و بر آن صبر کند و به آن راضی و خشنود باشد. و اما کسی که شکایت خدا را به بندگان او می‌کند، و از اینکه خدا او را از گناهانش پاک کرده ناراحت است؛ پس چنین شخصی مورد غضب خداست و در دنیا مبتلا به مریضی شده و در آخرت نیز معذّب خواهد شد.

امام صادق؟ع؟ فرمودند: خداوند عزوجل می‌فرماید: هر بنده‌ای که او را به بلائی مبتلا کنم، پس تا سه روز آن را از دیگران کتمان کند، گوشت و خون و پوست او را تبدیل به گوشت و خون و پوستی بهتر از آن می‌کنم. پس اگر زنده بماند گناهی بر او نیست، و اگر از دنیا برود به سوی رحمت من رفته است. و در حدیثی گوشت و خون و پوستِ بهتر را تفسیر فرمودند به گوشت و خون و پوستی که در آن معصیت نکرده باشد.

و باز آن بزرگوار ؟ع؟ فرمودند: کسی که یک شب بیماری بکشد، پس آن را قبول کند و شکر خدا را به‌جا بیاورد، مانند آن است که شصت سال عبادت کرده باشد. راوی پرسید: قبول کردن آن چگونه است؟ فرمودند: بر آن صبر کند و برای کسی بازگو نکند، پس وقتی صبح شد شکر خدا را به‌جا بیاورد.

 

«* بردباري صفحه 53 *»

و رسول اکرم؟ص؟ فرمودند: کسی که یک روز و یک شب بیماری بکشد، اما برای کسی بازگو نکند؛ خداوند او را در روز قیامت با حضرت ابراهیم خلیل؟ع؟ محشور می‌فرماید، و مانند برق جهنده بر صراط بگذرد.

و امیرالمؤمنین؟ع؟ فرمودند: کسی که بیماریش را تا سه روز از مردم بپوشاند و فقط به خدا شکایت کند، بر خداست که او را از آن بیماری شفا دهد.

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

ولکن چون اکثر نفوس ضعیفند، و قادر بر کتمان نمی‌باشند؛ اجازه شکایت داده‌اند، اما حدّ و مرز آن را نیز معین فرموده‌اند. شخصی از امام صادق؟ع؟ درباره حدّ شکایت سؤال کرد، فرمودند: شخص مریض می‌گوید: دیشب تب داشتم و بیدارخوابی کشیدم، و راست بگوید؛ این شکایت نیست. بلکه شکایت آن است که بگوید: به بلائی مبتلا شدم که احدی به آن مبتلا نشده است، و بگوید: چیزی به من رسیده که به احدی نرسیده است. این شکایت نیست که بگوید: دیشب بیدارخوابی کشیدم، یا الآن تب دارم، و امثال اینها.

می‌گوییم: اینکه امام؟ع؟ فرمودند: این شکایت نیست. یعنی شکایت ناپسند نیست، وگرنه شکایت هست. زیرا شکایت یعنی

 

«* بردباري صفحه 54 *»

خبردادن به امر ناخوشایندی که واقع شده، و این شخص دارد از آن امر خبر می‌دهد.

و باز همان بزرگوار ؟ع؟ فرمودند: وقتی شب می‌شود و دو ملکِ بنده مریض به آسمان می‌روند، خداوند تبارک و تعالی از آنان می‌پرسد: برای بنده مریض من چه نوشتید؟ می‌گویند: خدایا، شکایت نوشتیم. خداوند می‌فرماید: با بنده‌ام به انصاف رفتار نکرده‌ام اگر او را در زندانم حبس نمایم و حق شکایت را هم از او بگیرم. هر کار نیکی که برای بنده‌ام در حال سلامتی او می‌نوشتید الآن هم بنویسید، و تا وقتی که در حبس من است گناهی برای او ننویسید.

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

به هر حال؛ اگرچه شکایت‌کردن ــ  اگر راست باشد ــ  اشکالی ندارد و اجازه فرموده‌اند؛ اما شکایت کردن در نزد مخالف مذهب به هیچ عنوان جایز  نیست. زیرا فایده‌ای جز خوشحال‌شدن و شماتت‌کردن او ندارد. اما جایز است که به مؤمن شکایت کنند؛ به شرط آنکه اظهار کراهت از خدا و تقدیر او به میان نیاید، و دروغی گفته نشود. زیرا شکایت به مؤمن ــ  اگر به ملاحظه ایمانش باشد ــ  شکایت به خداست. از امام صادق؟ع؟ روایت شده است که فرمودند: هر مؤمنی که پریشانی و گرفتاریش را به کافری یا به کسی که

 

«* بردباري صفحه 55 *»

در دین با او مخالف است شکایت کند، از خداوند عزوجل به دشمنی از دشمنانش شکایت برده است. و هر مؤمنی که پریشانی و گرفتاریش را به مؤمنی که با او هم‌عقیده است شکایت کند، به خدا شکایت برده است.

و باز همان بزرگوار ؟ع؟ به شخصی فرمودند: هرگاه مصیبتی به تو رسید، به مخالفان دینت شکایت مکن، ولکن برای بعضی از برادرانت بازگو نما، که تو را به یکی از این چهار کار یاری می‌کنند: یا خودشان برایت قدمی برمی‌دارند، یا با آبرویشان برایت پادرمیانی می‌کنند، یا برایت دعائی می‌کنند، و یا با فکرشان تو را راهنمایی می‌نمایند.

و همچنین فرمودند: هرکه به مؤمنی شکایت کند، به خدا شکایت برده است. و کسی که به مخالفی شکایت کند، از خداوند عزوجل شکایت کرده است.

و سرّ این مطلب برای کسی که اهل حکمت باشد ظاهر و آشکار است. زیرا شکی نیست که آن کسی که تو را مریض و مبتلا می‌کند خدای عزوجل است، و البته تو را به سبب پاره‌ای از گناهانت مبتلا فرموده است تا پاک شوی. پس اگر از اینکه خدا به تو نیکی نموده و از گناهان پاکت کرده است، به مخالفی که مظهر شیطان و دشمن خداست شکایت کنی؛  معلوم است که از خدا و

 

بردباري صفحه 56 *»

کار او به شیطان شکایت برده‌ای، و از نیکی و عنایتی که در حق تو کرده کراهت داشته‌ای. اما اگر به مؤمنی که مظهر خداست شکایت کنی، در واقع به خدا شکایت کرده‌ای و از او به خودش پناه برده‌ای. و از جمله بدیهیات است که تمام آنچه به مؤمن نسبت داده می‌شود نسبت به خدا دارد؛ مگر نمی‌بینی که خوشحالی مؤمن خوشحالی خداست، و اذیت او اذیت خداست، و دیدار او دیدار خداست، و قرض‌دادن به او قرض‌دادن به خداست. پس به همین طور شکایت‌کردن به او هم شکایت‌کردن به خداست، و از خدا به سوی خودش فرار کرده‌ای و از او به خودش پناه برده‌ای. پس اگر مقصودت در شکایت‌بردن به سوی مؤمن این باشد، و او را شفیع خود به سوی خدا قرار دهی، اشکالی ندارد.

امام کاظم؟ع؟ فرمودند: هرگاه یکی از شما مریض شد، به مردم اجازه دهد که به عیادت او بیایند؛ زیرا هرکسی دعای مستجابی دارد. سپس فرمودند: می‌دانی مردم کیانند؟ راوی عرض کرد: امت رسول الله؟ص؟. فرمودند: نه، مردم شیعیان ما هستند.

و امام صادق؟ع؟ فرمودند: هرگاه یکی از شما مریض شد، سزاوار است که به برادرانش خبر دهد تا او را عیادت کنند، تا اینکه هم او به سبب آنان اجر ببرد و هم آنها به سبب او اجر ببرند. راوی عرض کرد:

 

«* بردباري صفحه 57 *»

آنان که به سبب او اجر می‌برند، بدان جهت است که به عیادت او می‌روند. او چطور به سبب آنان اجر می‌برد؟ فرمودند: به جهت آنکه باعث می‌شود که آنان به اجر و پاداش برسند. پس به همین جهت که به آنان خبر داده، ده حسنه در نامه عمل او نوشته می‌شود، و ده درجه برای او بلند می‌شود، و ده گناه از گناهان او پاک می‌گردد.

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

 

«* بردباري صفحه 58 *»

قسمت چهارم

 

 

فقر و ناداری

 

 

 

 

 

«* بردباري صفحه 59 *»

بسم الله الرحمن الرحیم

 

یکی دیگر  از اقسام بلاء که مانند بیماری است ــ  بلکه شاید از آن هم سخت‌تر باشد ــ  فقر و تنگدستی است. پس مناسب است که قدری هم درباره فضیلت فقر  و علت آنکه خداوند بندگان مؤمنش را به آن مبتلا می‌فرماید بحث نماییم. باشد که دل برادران فقیرمان تسلّا یابد و بر محنت فقر و تنگدستی صبر نمایند.

بدان که خداوند سبحانه این دنیا را خانه ثواب و عقاب قرار نداده، بلکه مقرّر فرموده است که این دنیا خانه عمل باشد؛ پس بندگانش را به این دنیا فرو فرستاده که عمل کنند، اما ثواب و عقاب را به آخرت که ثمره و میوه درخت دنیاست موکول فرموده است. پس چون این دنیا خانه عمل است، از فضل و کرم خود این‌چنین تقدیر فرموده که بندگان مؤمنش در این دنیا فقیر و محتاج باشند، تا همان ناداری و احتیاجْ کمک‌کار آنان بر بندگی و خضوع و خشوع در نزد خدا و احساس فقر و نیاز به درگاه خدای بی‌نیاز باشد، و آنان را بر دعا ‌کردن و کوچکی و عجز و لابه و گدایی به درگاه حق‌تعالی نمودن یاری کند؛ تا بدین واسطه دائماً به پروردگارشان توجه داشته باشند، و از زحمت و مشقت مال و منال دنیا فارغ باشند و به طاعت خدا مشغول شوند.

 

 

«* بردباري صفحه 60 *»

و همچنین در این دنیا اسباب ثروت و طغیان و فراموشی از خدا و اسباب ترک عجز  و لابه و تذلل و خضوع و خشوع به درگاه حق‌تعالی را برای کافران مهیا فرموده، تا آنان را طوری که نفهمند به درکشان فرو برد و برای زیادشدن گناهانشان به آنها مهلت دهد؛ و هم برای آنکه به مال و منال دنیا مشغول باشند و از خدا و رو کردن و توجه نمودن به او باز مانند. و درباره آنان فرموده است: ان الانسان لیطغیٰ ان رآه استغنی (یعنی: هرگاه انسان خود را بی‌نیاز  ببیند، البته طغیان خواهد کرد.) اما برای مؤمنان فرموده است: و لاتمدن عینیک الی ما متعنا به ازواجاً منهم زهرة الحیوة الدنیا لنفتنهم فیه و رزق ربک خیر و ابقی (یعنی: به زرق و برق دنیا که ما گروهی از کافران را از آن بهره‌مند نموده‌ایم چشم مدوز، که آن را برای فتنه و آزمایش به آنان داده‌ایم. و رزق آخرتی و ایمانی بهتر و باقی‌تر است.)

اما چون در این دنیا مؤمنان با کافران و کافران با مؤمنان مخلوط شدند، فقیر و ثروتمند هم مخلوط گشتند؛ از این جهت هم در میان مؤمنان و هم در میان کافران ثروتمند و فقیر پیدا می‌شود. وگرنه در اصل قرارداد الهی، فقر و احتیاج علامت صالحان و صفت پیامبران و ویژگی اوصیای آنان بوده، و ثروت و دارایی صفت و علامت کافران بوده است. از این جهت ائمه؟عهم؟ فرمودند: الدنیا سجن المؤمن و جنة الکافر، دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است. آیا

 

 

«* بردباري صفحه 61 *»

وسعت و ثروتی برای زندانی در زندانش سراغ داری؟

گذشته از این، در ناداری آسایش و راحتی از زحمت دنیا و مشکلات جمع‌آوری اموال و رسیدگی به آن است، و مؤمن نادار برای عبادت و تحصیل علم و عمل فراغت دارد. اما به خدا قسم لازمه دارایی و ثروت، گرفتار جمع اموال بودن و با مردم سر و کلّه زدن و پُرگویی کردن و مسافرت نمودن و اضطراب و دلهره داشتن است. این کجا و فراغت مؤمن فقیر کجا؟ که هیچ دربند مال دنیا نیست و برایش اهمیت ندارد که چه غذائی بخورد و چه لباسی بپوشد و کجا بخوابد، صبح از خواب برمی‌خیزد در حالی که گرسنه است، و شام به رختخواب می‌رود در حالی که سیر است، و به هیچ وجه دربند هیچ شأنی از شئون دنیا و اهل دنیا نیست. آه آه، به خدا قسم اگر مؤمن بداند که چه خیراتی در ناداری برای او هست، از خدا می‌خواهد که بیش از قوت یک روز و لباس تنش به او چیزی روزی نفرماید.

از این جهت انبیاء؟عهم؟ امت‌هایشان را امر می‌فرمودند به اینکه نسبت به دنیا زاهد و بی‌میل باشند، و بیش از حد کفافشان را انفاق نمایند، و خود را در جمع‌آوری دنیا به زحمت نیندازند، و قانع باشند، بلکه ریاضت بکشند و لذت‌های دنیا را ترک نمایند؛ تا بدین واسطه فارغ و آسوده شوند و به آنچه برای آن آفریده شده‌اند بپردازند.

 

 

«* بردباري صفحه 62 *»

و اگر انسان بنایش را بر اکتساب و جمع‌آوری مال دنیا بگذارد، عمرش به بیش از آن وفا نخواهد کرد؛ پس کی عبادت خدا کند؟ وانگهی، در پی دنیا بودن باعث پشت‌کردن به خدا، و چسبیدن به دنیا، و بی‌اعتنائی کردن به اولیاء خدا، و رو ‌کردن به زرق و برق دنیا، و طغیان نمودن است. و کدام دلیل بر  بد بودن ثروت و مال دنیا، آشکارتر از بدحالی ثروتمندان و کثرت معاصی و غفلت و طغیان آنان؟ و اینکه آسایش و فراغتی برای عبادت خدا و تحصیل دین ندارند. پس اگر کسی با اینکه بدحالی آنان را می‌بیند باز هم در پی دنیا باشد، از کم‌عقلی و ضعف ایمان اوست. پس مؤمن عاقل ناداری را بر دارایی و گرفتاری را بر آسودگی ترجیح می‌دهد، و از خدا می‌خواهد که به او توفیق عنایت فرماید تا بر ناداری و گرفتاری صبر نماید.

و این را هم بدان که ناداری و فقری که همراه صبر باشد، ثروتی است که مانندی ندارد. و گرفتاری و بلائی که همراه صبر باشد، آسودگی و گشایشی است که نظیری برای آن یافت نخواهد شد. پس اگر در موقعیتی قرار گرفتی که احتمال می‌دهی دعایت مستجاب می‌شود، از خدا بخواه که به تو صبر عنایت فرماید، تا بدان واسطه به خیر دنیا و آخرت نائل گردی.

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

 

 

«* بردباري صفحه 63 *»

و بدان که فقر دو نوع است:

یکی فقر و احتیاج به درگاه خداست، به این طور که خودت را نادار محض و پروردگارت را دارای همه چیز  ببینی. و اگرچه در ظاهر همه‌چیز  داشته باشی، اما خود را در تمام امور محتاج به خداوند تبارک و تعالی بدانی و بس. پس فقر و احتیاجِ پسندیده این است، و این فقر است که افتخار و کمال مؤمن است، و مؤمن به همین فقر و احتیاجِ به خدا از تمام عالمیان بی‌نیاز است.

و فقر و احتیاج دیگر، فقر و احتیاج به دنیا است؛ که خود را این‌طور ببینی که بعضی از متاع‌های دنیایی را نداری و انسانی غیر تو آن را دارد، پس برای به دست‌آوردن آن چیز خودت را در نزد وی کوچک کنی و چاپلوسی او را نمایی، و نفست مشتاق آن متاعی باشد که در نزد اوست؛ پس به این واسطه از یاد خدا باز مانی و دلت بسته به آن شخص و آنچه در نزد اوست بشود. و این است آن فقر و احتیاجی که روسیاهی در دنیا و آخرت است، و اشاره به همین فقر و احتیاج است آنچه روایت شده که خداوند به ابراهیم؟ع؟ وحی فرمود: ای ابراهیم! من تو را خلق کردم و به آتش نمرود مبتلا نمودم، اگر  تو را مبتلا به فقر می‌کردم و صبر را از تو می‌گرفتم چه می‌کردی؟ ابراهیم؟ع؟ عرض کرد: بارالها، فقر در نزد من از آتش نمرود سخت‌تر است. خداوند متعال فرمود: به عزت و جلالم قسم که در آسمان و زمین چیزی

 

 

«* بردباري صفحه 64 *»

سخت‌تر از فقر نیافریده‌ام. و رسول اکرم؟ص؟ فرمودند: نزدیک است که فقر، کفر باشد. و هم آن بزرگوار ؟ص؟ فرمودند: فقر، مرگ بزرگ‌تر است.

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

اینک چند حدیث در فضیلت فقر و فقراء ذکر می‌کنیم، تا باعث تسلّای دل‌ها شود و مؤمنان نادار به فقر و ناداریشان راضی شوند و دلتنگیشان برطرف گردد.

امام صادق؟ع؟ فرمودند: مؤمنان فقیر، چهل سال قبل از مؤمنان ثروتمند داخل بهشت می‌شوند. مثالی برایت می‌زنم: هرگاه دو کشتی بر گمرک گذر کنند، گمرکچی در یکی از آن دو نظر می‌کند و می‌بیند که چیزی در آن نیست، دستور می‌دهد که راهش را باز بگذارند تا برود. و در دیگری نظر می‌کند و می‌بیند که اجناس بسیاری در آن است، دستور می‌دهد که آن را نگه دارند تا به حسابش رسیدگی شود.

و باز همان بزرگوار ؟ع؟ فرمودند: رسول اکرم؟ص؟ به امیرالمؤمنین؟ع؟ فرمودند: یا علی، خداوند فقر و ناداری را در نزد فقراء به امانت سپرده است. پس هرکه آن را مخفی دارد خداوند به او مانند اجر روزه‌دار شب‌زنده‌دار عنایت فرماید. و فقیری که فقر و احتیاجش را به کسی که می‌تواند حاجت او را روا نماید بگوید، اما او توجهی نکند، پس به تحقیق که او را کشته است. به شمشیر و نیزه او را نکشته، لکن به واسطه جراحتی که بر دلش وارد آورده او را کشته است.

 

 

«* بردباري صفحه 65 *»

و همچنین فرمودند: هرچه ایمان مؤمن بیشتر شود، تنگدست‌تر می‌شود.

و همچنین فرمودند: اگر نه این بود که مؤمنان در طلب رزق بر خدا اصرار و پافشاری می‌نمودند، هرآینه خداوند تنگدستی آنان را روز به روز بیشتر می‌کرد.

و همچنین فرمودند: برای دوستان خالص ما در دولت باطل بیش از همان اندازه که زندگیشان بگذرد چیزی نیست. اگر خواستید به شرق یا غرب عالم بروید، جز قوت نصیبتان نخواهد شد.

وهمچنین فرمودند: خداوند عزوجل در روز قیامت به مؤمنان فقیر نظر می‌فرماید مانند کسی که از آنها قصد عذرخواهی دارد، می‌فرماید: به عزت و جلالم قسم که شما را در دنیا به واسطه آنکه در نزدم خوار و حقیر بودید فقیر نکردم، و امروز خواهید دید که نسبت به شما چه عنایتی خواهم کرد. هرکس که در دنیا قدم خیری برای شما برداشته، دست او را بگیرید و با خود به بهشت ببرید. امام صادق؟ع؟ فرمودند: در این وقت یکی از مؤمنان فقیر می‌گوید: بارالها، اهل دنیا در دنیایشان با یکدیگر مسابقه گذارده بودند، پس با زنان ازدواج می‌نمودند، و لباس‌های نرم می‌پوشیدند، و غذاهای لذیذ می‌خوردند، و در خانه‌های خوب زندگی می‌کردند، و بر مرکب‌های رهوار سوار می‌شدند؛ پس به من هم مثل آنچه به آنان دادی عنایت فرما. خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: به تو و به تک تک شما هفتاد برابر آنچه

 

 

«* بردباري صفحه 66 *»

 به تمام ثروتمندان از اول دنیا تا آخر دنیا داده‌ام خواهم داد.

و همچنین فرمودند: در میان فرزندان آدم؟ع؟ هیچ مؤمنی نبود مگر آنکه فقیر بود و هیچ کافری نبود مگر آنکه ثروتمند بود. تا اینکه ابراهیم؟ع؟ آمد و عرضه داشت: «بارالها، کافران را بر ما مسلط مفرما، و ما را مورد سرزنش آنان قرار مده.» از آن پس خداوند هم در میان مؤمنان و هم در میان کافران ثروتمند و فقیر قرار داد.

و همچنین فرمودند: خداوند به موسی؟ع؟ فرمود: ای موسی، هرگاه دیدی فقر  به سراغت آمد،‌ بگو: «مرحباً بشعار الصالحین». و هرگاه دیدی مال دنیا به تو رو ‌آورد، بگو: گناهی است که عذابش پیش افتاده است.

رسول اکرم؟ص؟ فرمودند: ای گروه ناداران، خوشحال باشید و در دل از خدای خود خشنود باشید، تا خداوند به واسطه فقر و ناداریتان به شما اجر دهد. اما اگر در دل خشنود نباشید اجری هم برای شما نخواهد بود.

امام صادق؟ع؟ به شخصی فرمودند: به بازار می‌روی؟ میوه و سایر چیزهایی که میل داری، می‌بینی؟ آن شخص عرض کرد: بلی. امام؟ع؟ فرمودند: آگاه باش که در عوض هرچه ببینی و نتوانی آن را بخری، حسنه‌ای برای تو نوشته می‌شود.

و باز آن بزرگوار ؟ع؟ فرمودند: وقتی روز قیامت شود، گروهی

 

 

«* بردباري صفحه 67 *»

برمی‌خیزند و تا درِ بهشت می‌آیند و در را می‌کوبند. به آنها گفته می‌شود شما کیستید؟ می‌گویند ما فقراء هستیم. به آنها گفته می‌شود قبل از حساب می‌خواهید وارد بهشت شوید؟ می‌گویند چیزی به ما ندادید که حساب بکشید. خداوند عزوجل می‌فرماید اینها راست می‌گویند. داخل بهشت شوید.

امام کاظم؟ع؟ فرمودند: خداوند عزوجل می‌فرماید: من ثروتمندان را به جهت آنکه در نزدم گرامی بودند ثروتمند نکردم، و ناداران را به جهت آنکه در نزدم خوار بودند فقیر و نادار ننمودم، بلکه ناداران را وسیله آزمایش ثروتمندان قرار دادم، و اگر ناداران نبودند ثروتمندان مستحق بهشت نمی‌شدند.

امام صادق؟ع؟ فرمودند: شیعیان ثروتمند امینان ما بر شیعیان نادار می‌باشند. پس به خاطر ما در فکر شیعیان نادار ما باشید، تا خدا هم به یاد شما باشد.

امیرالمؤمنین؟ع؟‌فرمودند: فقر برای مؤمن از کاکُل اسب که بر گونه‌اش ریخته باشد زیباتر است.

امام صادق؟ع؟ فرمودند: مرد ثروتمندی بر رسول خدا؟ص؟ وارد شد و در حضور آن بزرگوار نشست. بعد از آن مرد فقیری با لباس‌های مندرس وارد شد و کنار مرد ثروتمند نشست. ثروتمند لباس خود را از زیر فقیر بیرون کشید. رسول اکرم؟ص؟ به ثروتمند فرمودند: ترسیدی که از فقر

 

 

«* بردباري صفحه 68 *»

او چیزی به تو بچسبد؟ عرض کرد: نه. فرمودند: پس ترسیدی که از ثروت تو چیزی به او برسد؟ عرض کرد: نه. فرمودند: پس ترسیدی که لباست آلوده شود؟ عرض کرد: نه. فرمودند: پس چرا این کار را انجام دادی؟ عرض کرد: یا رسول‌الله، من شیطانی دارم که هر کار زشتی را برای من زینت می‌دهد و هر کار خوبی را در نظر من زشت می‌نماید، من نیمی از اموالم را به این شخص می‌دهم. رسول‌الله؟ص؟ به فقیر فرمودند: قبول می‌کنی؟ مرد فقیر عرض کرد: نه. ثروتمند پرسید: چرا قبول نمی‌کنی؟ مرد فقیر گفت: می‌ترسم همان بلائی که بر سر تو آمده بر سر من هم بیاید.

عده‌ای از رسول اکرم؟ص؟ سؤال کردند که پاداش مؤمنی که بر فقر و ناداریش صبر کند چیست؟ فرمودند: در بهشت سراپرده‌ای از یاقوت سرخ هست که اهل بهشت به آن خیره می‌شوند همچنان‌که اهل زمین به ستارگان آسمان خیره می‌شوند؛ داخل آن نمی‌شود مگر پیغمبر فقیر یا شهید فقیر یا مؤمن فقیر. و دومین پاداش او آن است که فقراء پانصدسال قبل از ثروتمندان داخل بهشت می‌شوند. و سومین پاداش وی آن است که هرگاه ثروتمند ذکر «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر» بگوید و فقیر هم مثل آن ذکر را بگوید، ثروتمند به فقیر نمی‌رسد اگرچه ده هزار درهم در راه خدا انفاق نماید. و تمام اعمال خیر این‌چنین است. عرض کردند: راضی شدیم.

 

 

«* بردباري صفحه 69 *»

و باز همان بزرگوار ؟ص؟ فرمودند: خدا با من سخن گفت و فرمود: ای محمد، هرگاه بنده‌ای را دوست بدارم سه چیز را با او همراه می‌کنم: حزن و اندوه را در دل او قرار می‌دهم، و بدن او را مریض می‌کنم، و دستش را از مال و منال دنیا خالی می‌گذارم. و هرگاه بنده‌ای را دشمن بدارم سه چیز را با او همراه می‌کنم: سرور و شادی را در دل او قرار می‌دهم، و بدن او را صحیح و سالم می‌گردانم، و دستش را از مال و منال دنیا پر می‌کنم.

و همچنین فرمودند: کسی که گرسنه و محتاج شود، و آن را از مردم مخفی کند و فقط به خدا شکایت نماید، بر خداست که رزق یک سال او را از حلال عنایت فرماید.

و همچنین رسول اکرم ؟ص؟ عرضه داشتند: بارالها، مرا مسکین زنده بدار، و مسکین بمیران، و در زمره مساکین محشور فرما.

و همچنین فرمودند: فقراء و ناداران، پادشاهان اهل بهشتند. و تمام مردم مشتاق بهشتند، و بهشت مشتاق فقراء است.

امام کاظم؟ع؟ فرمودند: پیامبران و فرزندانِ پیامبران و پیروانِ پیامبران سه ویژگی دارند: مریضی بدن‌هایشان، و ترس از سلطان، و فقر و ناداری.

رسول اکرم؟ص؟ فرمودند: بر بهشت مُشرِف شدم، دیدم که بیشتر اهل بهشت فقراء و مساکین هستند. و کمترین اهل بهشت ثروتمندان و زنان بودند.

 

 

«* بردباري صفحه 70 *»

حضرت عیسی؟ع؟ فرمودند: به حق به شما می‌گویم که گوشه و کنار آسمان از ثروتمندان خالی است، و داخل شدن ریسمان بسیار کلفت به سوراخ سوزن آسان‌تر از داخل شدن ثروتمند به بهشت است.

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

مرحوم دیلمی صاحب «ارشاد القلوب» کلامی زیبا و رسا درباره فقر  فرموده است، خواستم آن را در اینجا بیاورم. با اینکه بنای من بر آن نیست که سخنی جز از امام عادل نقل نمایم، لکن چون کلام ایشان هم موافق با احادیث و استنباط از آنها است آن را ذکر می‌کنم. فرموده است:

«گواه بر فضیلت و برتری فقراء بر اغنیاء فرمایش رسول‌الله؟ص؟ است که می‌فرمایند: فقراء نصف روز ــ  که پانصد سال است ــ  قبل از ثروتمندان داخل بهشت می‌شوند. و امام صادق؟ع؟ فرمودند: فقراء مؤمنین چهل سال قبل از ثروتمندانشان در باغ‌های بهشت به گشت و گذار می‌پردازند. و باز همان بزرگوار ؟ع؟ فرمودند: وقتی روز قیامت شود، دو نفر از مؤمنان ــ  یکی فقیر و دیگری ثروتمند ــ  برای حساب می‌ایستند. فقیر می‌گوید بارالها، بر چه حساب بشوم؟ به عزتت قسم تو می‌دانی که من نه متولی امری شدم تا عدل یا ظلم نمایم، و نه مالی به من دادی که حق آن را ادا کنم یا نکنم، و روزی من به مقدار کفایت خودم می‌رسید. خداوند متعال می‌فرماید بنده من راست می‌گوید. داخل بهشت شو. و ثروتمند معطل می‌شود تا اینکه آن‌قدر عرق می‌کند

 

 

«* بردباري صفحه 71 *»

که اگر چهل شتر از آن بخورند سیراب می‌شوند. بعد از آن داخل بهشت می‌شود. مؤمن فقیر به او می‌گوید: چرا این‌قدر دیر آمدی؟ می‌گوید: حساب و کتاب باعث این شد. تک تک امور را از من حساب می‌کشیدند و بعد از آن خدا مرا می‌آمرزید تا اینکه رحمت خدا شامل حالم شد و داخل بهشت شدم. تو کیستی؟ می‌گوید: من همان فقیری هستم که با هم برای حساب ایستادیم. ثروتمند می‌گوید: چقدر نعمت‌های بهشت تو را تغییر داده است. و این از بزرگ‌ترین نعمت‌های خدا به فقیر است که حسابش آسان و سبک است و قبل از ثروتمند وارد بهشت می‌شود.

و همچنین از خوشبختی‌های دیگر او این است که در دنیا مالیات نمی‌دهد و در آخرت حساب و کتاب نمی‌شود. و قلبش از یاد خدا باز نمی‌ماند، و مانند ثروتمند نیست که گرفتار دنیا باشد و باید مالش را حفظ و حراست کند و از سلطان و دزد و راهزن بترسد و همیشه به فکر باشد که چطور اموالش را تدبیر نماید و زیاد کند. و همچنین مؤمن فقیر و نادار زحمت رسیدگی به املاک و مزارع را ندارد و رنج سفر نمی‌کشد و غصه غرق‌شدن کشتی‌هایش را نمی‌خورد و وارثش آرزوی مرگش را ندارد. مالی که اگر در زمان حیات از دستش نرود، در وقت مرگ باعث حسرت اوست و در آخرت حسابش را طولانی خواهد نمود. و اگر بماند یا جهاز همسر  او می‌شود

 

 

«* بردباري صفحه 72 *»

برای کسی که با او ازدواج نماید، یا جهاز پسران مردم است که دختران او را بگیرند یا دختران مردم که به خانه پسران او آیند، پس آنها آن مال را صرف می‌کنند در حالی که او در دنیا زحمت جمع‌آوری آنها را کشید و از عبادت خدا باز ماند، و آن را برای دشمنانی باقی گذارد که ذره‌ای از آن مال را برای او خرج نخواهند کرد.

گذشته از اینکه شخص ثروتمند همیشه خود و اموالش در بیابان‌ها و دریاها در معرض خطر هستند. پس او همیشه در فکر خطرهایی است که متوجه جان و مالش می‌باشد، اما فقیر  رو به خدا دارد و به آنچه شکمش را سیر کند و عورتش را بپوشاند اکتفا می‌نماید. یکی از علماء گفت: فقیر از سه چیز  که ثروتمند به آنها مبتلاست راحت است. به او گفتند آن سه چیز چیست؟ گفت: ظلم سلطان و حسد همسایگان و چاپلوسی چشم‌دارندگان. و دیگری از علماء گفته است: فقیر سه چیز را انتخاب نموده است: یقین و آسودگی دل و آسانی حساب. و ثروتمند نیز سه چیز  را انتخاب نموده است: رنج و زحمت و گرفتاری دل و سختی حساب. و شکی نیست که فقر و ناداری زیور اولیاء و علامت صالحان است. خداوند به موسی؟ع؟ وحی فرمود: ای موسی، هرگاه دیدی فقر  به سراغت آمد،‌ بگو: «مرحباً بشعار الصالحین». و هرگاه دیدی مال دنیا به تو رو ‌آورد، بگو: گناهی است که عذابش پیش افتاده است.

 

 

«* بردباري صفحه 73 *»

در زندگانی پیامبران الهی نظر کن، که به چه تنگی‌هایی در معیشتشان مبتلا بودند!

این موسی کلیم الله است که خداوند او را برای سخن‌گفتن با خود برگزیده بود؛ از شدت لاغری، سبزیِ علف بیابان از زیر پوست شکمش پیدا بود. و آن وقتی که به سایه درختی پناه برد و عرضه داشت: ربّ انی لما انزلت الیّ من خیر فقیر (یعنی: بارالها، من به آنچه از خیر به سوی من فرو فرستی محتاج هستم؛) از خدا جز تکه نانی نمی‌خواست که خود را سیر کند، چون مدت‌ها علف بیابان می‌خورد. و روایت شده است که روزی عرضه داشت: بارالها، من گرسنه‌ام. خدای تعالی فرمود: می‌دانم که گرسنه‌ای. عرضه داشت: پس به من غذائی عنایت فرما. خدای تعالی فرمود: هر وقت خواسته باشم این کار را می‌کنم. خداوند تبارک و تعالی در یکی از وحی‌هایش به موسی؟ع؟ فرمود: ای موسی، فقیر و نادار کسی است که کفیلی مانند من نداشته باشد، و مریض کسی است که طبیبی مانند من نداشته باشد، و غریب کسی است که همدمی مانند من نداشته باشد. ای موسی، به تکه نانی از جو که گرسنگیت را برطرف کند، و پارچه‌ای که عورتت را بپوشاند راضی باش، و بر مشکلات و گرفتاری‌های دنیا صبر کن. و هرگاه دیدی که دنیا رو به تو کرد بگو: «انا لله و انا الیه راجعون»، این عقوبت و عذابی است که پیش افتاده است. و هرگاه دیدی که دنیا به تو پشت

 

 

بردباري صفحه 74 *»

کرد بگو: «مرحباً بشعار الصالحین». ای موسی، آنچه به فرعون داده‌ام چشمت را پر نکند، که آن زرق و برق زندگانی دنیاست.

و اما عیسی بن مریم؟ع؟ که روح خدا و کلمه او بود، می‌فرمود: خدمتگزار من دستان من است، و مرکب سواری من پاهای من است، و تُشَک من زمین است، و بالش من پاره سنگ است، و نگهدار من از سرمای زمستان کوچ‌کردن به گرمسیر است، و چراغ من در شبْ نور ماه است، و خورش من گرسنگی است، و لباس زیرین من ترس از خداست، و لباسِ تن من از پشم است، و میوه و سبزی من گیاهانی است که بر زمین برای وحشیان و چهارپایان می‌روید. شب می‌خوابم و هیچ ندارم، و صبح بیدار می‌شوم و هیچ ندارم؛ و با این‌همه بر روی زمین هیچ‌کس ثروتمندتر و بی‌نیازتر از من نیست.

و اما نوح؟ع؟ با اینکه شیخ‌المرسلین بود و مدت مدیدی در دنیا زندگانی کرد، و در بعضی روایات است که دو هزار و پانصد سال عمر کرد؛ اما در تمام عمرش حتی اتاقی برای خود نساخت. و صبح با خود می‌گفت به شب نمی‌رسم، و شب می‌گفت به صبح نمی‌رسم. و همچنین پیامبر ما محمد بن عبدالله؟ص؟ از دنیا رفت در حالی که خشتی بر بالای خشتی نگذارده بود. و روزی یکی از اصحابش را دید که با گچ و آجر خانه می‌ساخت، فرمود: الامر اعجل من هذا (یعنی: امر از این زودتر می‌گذرد.)

 

 

«* بردباري صفحه 75 *»

و اما  ابراهیم؟ع؟ لباسش از پشم و خوراکش نان جو بود.

و اما یحیی بن زکریا؟عهما؟ لباسش از لیف درخت خرما بود و از برگ درختان می‌خورد.

و اما  سلیمان؟ع؟ با آن پادشاهی عجیبی که داشت، لباس مویین بر تن می‌کرد، و وقتی شب می‌شد دستانش را به گردنش می‌بست و تا صبح به نماز و گریه و مناجات می‌گذرانید، و خرجیش را از صنایعی تأمین می‌کرد که با دست خود از برگ درخت خرما می‌بافت. و آن پادشاهی کذائی را هم که از خدا خواست برای این بود که پادشاهان کافر را مغلوب خود سازد. و گفته شده است که مرادش از آن پادشاهی که از خدا خواست، قناعت بود.

و اما آقای تمام انسان‌ها محمد بن عبدالله؟ص؟ لباس و غذایش را که می‌دانی چه بود. و روایت شده است که روزی گرسنگی آن بزرگوار شدید شد، پس پاره سنگی به شکم مبارکش بست. بعد از آن به اصحابش فرمود: آگاه باشید؛ چه‌بسیار کسی که به ظاهر خود را احترام می‌کند و در واقع خود را خوار و پست می‌سازد، و چه‌بسیار کسی که به ظاهر خود را خوار و پست می‌سازد و در واقع خود را احترام می‌نماید. آگاه باشید؛ چه‌بسیار کسی که در دنیا گرسنه و عریان است، و در آخرت سیر است و فردای قیامت لباس‌های نرم بر تن دارد. آگاه باشید؛ چه‌بسیار کسی که فرو رفته است در نعمت‌هایی که خداوند

 

 

«* بردباري صفحه 76 *»

به رسولش به غنیمت داده است، در حالی که در آخرت هیچ بهره و نصیبی ندارد. آگاه باشید که عمل آخرت به کاشتن و نگهداشتن است، و عمل جهنم تمامش به آسانی و شهوترانی است. آگاه باشید؛ چه‌بسیار شهوت زودگذر که باعث حزن و اندوه طولانی در روز قیامت شود.

و اما علی بن ابی‌طالب؟ع؟ آقای اوصیای پیغمبران و تاج عارفان و داماد رسول اکرم؟ص؟؛ که حالتش در زهد و بی‌میلی و بی‌توجهی به دنیا از آن واضح‌تر است که گفته شود. سُوَید بن عَفَله می‌گوید: بعد از آنکه امیرالمؤمنین؟ع؟ به خلافت ظاهری رسیدند، بر آن بزرگوار داخل شدم؛ دیدم بر حصیر کوچکی نشسته است و در خانه آن حضرت جز آن حصیر چیز دیگری نیست. عرض کردم: یا امیرالمؤمنین، بیت‌المال در اختیار شماست، اما در خانه شما ابتدائی‌ترین احتیاجات یک خانه را نمی‌بینم. امیرالمؤمنین؟ع؟ فرمودند: ای پسر عَفَله، کسی برای خانه موقت اثاثی ترتیب نمی‌دهد، و ما خانه‌ای داریم که بهترین متاع‌هایمان را به آنجا نقل داده‌ایم، و به زودی به آنجا کوچ خواهیم کرد. و آن بزرگوار وقتی می‌خواست لباس بخرد، به بازار می‌رفت و دو لباس می‌خرید و بهترش را به قنبر غلامش می‌داد و لباس دیگر را خود برمی‌داشت، بعد از آن به نزد نجّار می‌رفت و یکی از آستین‌هایش را می‌کشید و به نجار می‌فرمود:

 

 

«* بردباري صفحه 77 *»

این را با ارّه‌ات ببر، و می‌فرمود: این به کار می‌آید. و آستین دیگرش را به حال خود می‌گذاشت و می‌فرمود: این آستین باشد برای چیزهایی که از بازار برای حسن و حسین؟عهما؟ می‌خرم.

پس شخص عاقل هرگاه با چشم ریزبین و فکر سالم نظر کند می‌بیند که اگر در دنیا و دنیاداری خیری بود، این مهمّ از آن زیرکان که خلاصه عالم آفرینش هستند و حجت‌های خدا بر خلق می‌باشند فوت نمی‌شد و از دست آنان به در نمی‌رفت. بلکه آنان به واسطه دوری‌کردن از دنیا به خداوند متعال تقرّب می‌جستند، تا جایی که امیرالمؤمنین؟ع؟ خطاب به دنیا، فرمودند: تو را سه طلاقه کردم که دیگر رجوعی در آن نیست. و رسول اکرم؟ص؟ فرمودند: خداوند تعالی به چیزی مانند زهد و بی‌میلی به دنیا عبادت نشده است. و روایت شده که خداوند متعال در روز قیامت به فقراء می‌فرماید: من شما را به واسطه آنکه در نزدم خوار و حقیر بودید فقیر نکردم، ولکن به جهت آنکه خیر خود شما در آن بود. و در روایت دیگری است که می‌فرماید: من ثروتمندان را به جهت آنکه در نزدم گرامی بودند ثروتمند نکردم، و ناداران را به جهت آنکه در نزدم خوار و پست بودند فقیر و نادار ننمودم، بلکه ناداران را وسیله آزمایش ثروتمندان قرار دادم، و اگر ناداران نبودند ثروتمندان مستحق بهشت نمی‌شدند.»

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

 

 

«* بردباري صفحه 78 *»

تا آنکه مرحوم دیلمی بعد از ذکر چند حدیث می‌فرماید: «بدان که احیاء دین خدا و عزت کلمه اسلام و فرمانبرداری امر پیامبران و شریعت‌های الهی و نصرت و یاری انبیاء و انتشار دعوت آن بزرگواران، از زمان آدم؟ع؟ تا زمان پیامبر اسلام؟ص؟ به دست ناداران و تنگدستان بوده است. مگر داستان امت‌های گذشته را در کتاب خدا و از زبان رسول گرامیش نشنیده‌ای که همیشه متصدیان انکار انبیاء ‌و شرایع، ثروتمندان بی‌بند و بار و اشراف‌زادگان متکبر بودند. خداوند سبحانه از زبان قوم نوح گزارش می‌دهد که او را سرزنش کردند و گفتند: أ نؤمن لک و اتّبعک الارذلون (یعنی: آیا به تو ایمان بیاوریم، در حالی که افراد پست و بی‌ارزش به تو ایمان آورده‌اند؟) و گفتند: مانریک اتّبعک الّا الذین هم اراذلنا (یعنی: نمی‌بینیم کسی جز افراد پست و بی‌ارزشمان را که به تو ایمان آورده باشند.) و مرادشان از اراذل (=افراد پست و بی‌ارزش) فقراء و ناداران بود. و به شعیب؟ع؟ گفتند: انا لنریٰک فینا ضعیفاً و لولا رهطک لرجمناک و ما انت علینا بعزیز  (یعنی: ما تو را در بین خودمان ضعیف و ناتوان ــ  یعنی فقیر و نادار ــ  می‌بینیم. و اگر خاندان تو نبودند تو را سنگسار می‌کردیم. و تو در نزد ما قدرت و عزتی نداری.) و مستکبران از قوم صالح به مستضعفان گفتند: أ تعلمون ان صالحاً مرسل من ربه قالوا انا بما ارسل به مؤمنون قال الذین استکبروا انا بالذی آمنتم به کافرون

 

 

«* بردباري صفحه 79 *»

(یعنی: آیا شما یقین دارید که صالح از طرف خدا فرستاده شده است؟ گفتند: ما به آنچه می‌فرماید ایمان داریم. مستکبرین گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافر هستیم.) و فرعون در حالی که موسی را سرزنش می‌کرد و بر او افتخار می‌نمود، گفت: فلولا القی علیه اسورة من ذهب (یعنی: پس چرا دست‌بندهای طلایی به او داده نشده است؟) و درباره رسول اکرم؟ص؟ گفتند: لولا القی علیه کنز او یکون له جنة یأکل منها (یعنی: چرا گنجی به او داده نشده، یا باغ و بستانی ندارد که از آن بخورد؟) و همین مقدار در مدح و ستایش فقرائی که به تقدیر الهی راضی هستند و در مذمت ثروتمندان متکبر کافی است.» سخن مرحوم دیلمی صاحب «ارشادالقلوب» تمام شد.

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

و این را هم بدان که فقر و ناداری، خودش کمال نیست، زیرا خدا غنی است و فقیر نیست، و البته کمال مؤمن در اتصاف به صفات خداست. بنابراین برای هیچ‌کس کمالی در فقر و ناداری نیست و آن دردی کُشنده و تلخ است که مؤمن آن را برای خودش، یا خداوند برای او به جهت یکی از این علت‌ها انتخاب و اختیار می‌فرماید:

ــــ  پس یا اینکه خداوند آن را عقوبت و عذاب مؤمن در دنیا قرار می‌دهد به جهت گناهانی که مرتکب شده است. پس اموال او را

 

 

«* بردباري صفحه 80 *»

می‌گیرد تا کفاره گناهانش شود. پس باید خدا را شکرگزار باشد که عقوبت و عذاب او را در دنیا قرار داده تا در همین‌جا پاک و پاکیزه شود، و سزاوار است که بر آن صبر کند چون می‌داند که دوای تلخ کشنده‌ای است که خداوند برای معالجه او و خالص‌کردن روح‌الایمان او از کدورت‌های معاصی به او می‌آشاماند.

ــــ  و یا این است که خداوند برای محفوظ ماندن ایمانش او را مبتلا به فقر و ناداری می‌کند، چون می‌داند که اگر ثروتمند شود طغیان می‌کند و ایمانش از بین می‌رود. و خداوند برای او این‌چنین می‌پسندد که متاع ناچیز دنیا را از دسترس او خارج کند تا به درجات بلند برسد. پس سزاوار است که مؤمن بر آن صبر نماید، چون می‌داند که صلاحش در آن است. مانند آنکه طبیب مریضش را از غذائی که ضرر و هلاکت او در آن است پرهیز می‌دهد. و سزاوار است که خدا را بر این نعمت بزرگ شکرگزار باشد که او را از هلاک‌شدن حفظ فرموده، به اینکه ثروت را که باعث طغیان اوست در اختیار او قرار نداده است، و در عوض نعمت آخرت را به او عنایت می‌فرماید که باعث سعادت و خوشبختی اوست. پس مؤمن که از هلاکت خود می‌ترسد، و این آیه را خوانده است که: ان الانسان لیطغی ان رآه استغنی. (یعنی: هرگاه انسان خود را بی‌نیاز  ببیند، البته طغیان خواهد کرد.) فقر و ناداری را انتخاب می‌کند و

 

 

«* بردباري صفحه 81 *»

خود را از ثروت و دارایی پرهیز می‌دهد همان‌طوری که از سمّ کشنده پرهیز می‌کند.

ــــ  و یا این است که خداوند او را به فقر و ناداری مبتلا می‌فرماید تا برای عبادت و توجه به خدا فارغ و آسوده گردد، و به واسطه اشتغال به طاعتِ پست از طاعتِ بلند باز نماند. زیرا درجات طاعت مختلف است و بعضی از بعضی بالاتر است. پس اطاعت خدا کردن به اینکه متاع دنیا را در جای خود صرف کند، مانند فراغتی نیست که شبانه‌روز صرف عبادت حق‌تعالی و خضوع و خشوع در نزد او شود. از این جهت انبیاء و اولیاء فقر و ناداری و تنهایی و گوشه‌گیری و بیرون‌رفتن به بیابان‌ها را برای خود انتخاب می‌فرمودند، با اینکه اگر ثروتمند بودند یقیناً مال را در جای خود صرف می‌فرمودند، و اگر معاشرت می‌کردند آن‌طور که خدا می‌پسندید بودند. با این‌همه باز هم ناداری و تنهایی را انتخاب کردند. پس هرکه خداوند او را به ناداری مبتلا فرمود، چون فایده آن را می‌داند، سزاوار است که بر آن صبر کند. و چون می‌داند که لطف بزرگی در حق او شده است سزاوار است که بر آن شکرگزار باشد.

ــــ  و یا این است که او را مبتلا به فقر و ناداری می‌فرماید که حساب و کتاب روز قیامت را بر او آسان کند، زیرا در حلال دنیا حساب است و در حرام آن عقاب است. و شکی نیست که این هم

 

 

«* بردباري صفحه 82 *»

نعمت بزرگی است که سزاوار است انسان خدا را بر آن شکرگزار باشد و بر فقر و ناداری صبر نماید، و بداند که آن باعث می‌شود که مواقف قیامت را سریع‌تر طی کند و زودتر به بهشت برسد و از هول‌ها و هراس‌های عرصات محشر  زودتر  رهایی یابد.

ــــ  و یا این است که خداوند تعالی او را مبتلا به فقر و ناداری می‌کند که در دنیا رنج و تعب بکشد و از دنیا و زندگانی دنیا بدش آید و مشتاق مرگ گردد تا  از زحمت و ناداری و تنگدستی راحت شود. و این هم نعمت بزرگی است، که چون مؤمن خیر خود را در آن می‌داند سزاوار است که شکرگزار آن باشد و بر تلخیش صبر نماید. و این یکی از اسبابی است که خداوند به واسطه آن مؤمن را راضی به مرگ و مشتاق ملاقات خود و بهشت می‌سازد، تا جان خود را با رضایت به ملک‌الموت بسپارد.

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

و ناگفته نماند که چه بسا امام و بزرگ‌تر مسلمین و مؤمنین، فقر  و ناداری را به اختیار خود انتخاب نماید، تا فقراء‌ و مساکین به او اقتدا کنند و در چشم مردم خوار و حقیر نشوند، و دل خود را تسلّا دهند که امام و بزرگ‌تر ما نیز  همانند ما زندگی می‌کند. و البته امام و بزرگ‌تر  به این کار سزاوار پاداش بزرگ و درجه بلندی خواهد شد.

 

 

«* بردباري صفحه 83 *»

و چه بسا مؤمنی هم فقر  و ناداری را به اختیار خودش انتخاب نماید، بدین منظور که نفسش را ریاضت دهد و علاقه‌اش را به دنیا از بین ببرد و آن را از آلودگیِ دلبستگی به متاع دنیا تصفیه نماید و سنگ محبت دنیا را که باعث دوری از خدا می‌شود و مانع ترقی اوست از پا باز کند.

به هر حال، بر مؤمن لازم است که بر فقر و ناداری خود صبر کند و خدا را بر آن شکرگزار باشد. زیرا خیر زیادی در فقر و ناداری است، هرگاه همراه با رضایت و خشنودی باشد.

 

اللّهم انطقنا بالهدیٰ و الهمنا التقویٰ و وفّقنا للّتی هی ازکـیٰ

و استعملنا بما هو ارضیٰ و اسلک بنا الطریقة المثلیٰ

و اجعلنا علی ملّتک نموت و نحییٰ.

و صلّی اللّٰه علی محمد و آله الطاهرین.

 

 

٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭ ٭

٭ ٭ ٭ ٭

٭ ٭ ٭