طبق حکمت حقه الهیه مأخوذ از ائمه اطهار علیهمالسلام افلاک بر روی زمین و زمینیان تأثیر میگذارد. در فرمایشهای مکتبی به این واقعیت اشاره شده است و برای آشنایی بیشتر با این مقوله، به عباراتی از بزرگان اشاره میکنیم.
در کتاب مبارک الفطرة السلیمة میفرمایند:
«فلما دارت الافلاك علي الارضين و دورانها افعالها القت شعلاتها و طرحت انوارها علي حسب ما اقتضت من حالات كواكبها و قراناتها و تلك الانوار المطروحة هي الاثر الصادر اي الكون المصدري الصادر من قول كن الذي هو حركتها علي المنتهي و ذلك الاثر اي الكون رسولها المؤدي عنها الي رعيتها و دعوتها المنزلة علي امتها فوقعت تلك الدعوة في اذان المستمعين فساع سريع نجا و مؤخر بطيء رجا و معرض في النار هوي و لو شئنا لرفعناه بها ولكنه اخلد الي الارض و اتبع هواه فصار الامر بين الدعوة و القبول و الفعل و الانفعال فالفعل من السماوات العلي و الانفعال من الارضين السفلي فما لمينفعل شيء من الارض لميظهر شيء من فعل السماء.»
و در همان کتاب میفرمایند: «ان الافلاك تخرج ما في كيان الارض الي العيان.»
همچنین در کتاب مرآة الحکمة میفرمایند: «فالمربي للبخار القمر و المربي للدخان الشمس و المربي للملح المريخ و المربي للحجر المشتري و المربي للزيبق عطارد و المربي للكبريت الزهرة و المربي للجسد زحل. و دیگرِ از فرمایشها و تأثیرهای افلاک.»
در روایاتی به این مطلب اشاره شده است. در کتاب مبارک الفطرة السلیمة، با توجه به روایتی از حضرت امیر علیهالسلام درباره نقس حیوانی و تأثیر افلاک در این روح، میفرمایند: «النفس الحيوانية الفلكية و هي كما قال اميرالمؤمنين علیهالسلام قوة فلكية و حرارة غريزية اصلها الافلاك بدء ايجادها عند الولادة الجسمانية فعلها الحيوة و الحركة و الظلم و الغشم و الغلبة و اكتساب الاموال و الشهوات الدنيوية مقرها القلب سبب فراقها اختلاف المتولدات فاذا فارقت عادت الي ما منه بدئت عود ممازجة لا عود مجاورة فتنعدم صورتها و يبطل فعلها و وجودها و يبطل تركيبها.»
از جمله تعبیر «قمر در عقرب» اشاره به همین تأثیرات است. «خسوف» و «کسوف» دیگر پدیدههای فلکی است که دارای تأثیر است و هنگام پدیدار شدن این پدیدهها، دستوراتی در شریعت رسیده است. مصداقی دیگر، مسئله «نوروز» است که اگر فرضاً نوروز مذکور در روایات را وارد شدن خورشید در برج حمل بدانیم، یکی از مصادیق توجه شریعت به تأثیر افلاک است. نمونه دیگر تأثیرات وضعیِ «مریخ» یا «مشتری» و… . همچنین برای شَرَف دیگر افلاک نیز فرمایشهایی در دست است از جمله روایت منسوب به امیرالمؤمنین علیهالسلام که میفرمایند:
«روي عن علي عليه السلام هذه تسعا و تسعون اسما افضل الاسماء في لوح اربعة في اربعة و فق و عدد يكتب في شرف الشمس للدخول علي السلاطين و الامراء و في شرف المشتري للدخول علي الائمة و الاشراف و في شرف الزهرة للدخول علي الخوانين و بالجمله كل شرف من الكواكب لما هو منسوب اليه و مبدئه 2383 و منتها 2398 و ان قرأت الاسماء التسعة و التسعين اعطيت ذلك.» (نقل از جُنگ شیخ مرحوم اع، ج1)
ما، در این نوشتار در پی ارائه تمام شواهد نیستیم و با اشاره به مواردی کوتاه میگذریم؛ چراکه روی سخن با کسانی است که این مقدمات را گذرانیدهاند یا اگر هم آشنایی ندارند، اهل نظر و فکر و اندیشهاند؛ نه اهل غرض.. به هر روی، «شرف شمس» نیز پدیدهای است فلکی که طبق این دو دستور از دو منبع روایی، نقش شریف شرف شمس وارد شده است.
آنانی که میگویند شرف شمس پدیدهای است «شمسی» و ملاک در شریعت «قمر» است، مغالطهای را صورت دادهاند؛ چراکه در مباحث تاریخی و شماره روزها و ماهها و سالها، در مناسبتهای شرعی، حرکت قمر در نظر است و گرنه درباره دیگر افلاک (غیر از قمر) نیز دستوراتی دارد که نمونه آن عرض شد. گذشته از آنکه به همین اشخاص میگوییم اگر ملاک را «قمر» میدانید، پس چرا نوروز را پدیدهای مبارک و میمون میدانید و حال آنکه نوروز ارتباطی به «قمر» ندارد و پدیدهای است که با «شمس» و وارد شدن آن در برج حمل ارتباط مستقیم دارد.
در مباحث فقه و اصول فقه، دو عنوان مطرح است که با این مسئله ارتباطی دارد. نخست مسئله احادیث من بلغ و دیگری مسئله تسامح در ادله سنن. در این نوشتار در پی بیان نظر بزرگان مکتب شیخ مرحوم اعلی الله مقامه در این باب نیستیم و البته این بزرگواران اشکالاتی در روش تقریر این دو اصل بیان فرمودهاند. آنچه نزد عموم علما در اوساط علمی مطرح است، استناد به روایاتی است با این مضامین:
قال ابوعبدالله علیهالسلام من بلغه شيء من الثواب علي شيء من الخير فعمله كان له اجر ذلك و ان كان رسول الله صلی الله علیه و آله لم يقله. روي عن ابي عبدالله علیه السلام من بلغه عن النبي صلی الله علیه و آله شيء من الثواب ففعل ذلك طلب قول النبي صلی الله علیه و آله كان له ذلك الثواب و ان كان النبي صلی الله علیه و آله لم يقله. روي عن ابي عبدالله علیهالسلام من سمع شيئاً من الثواب علي شيء فصنعه كان له و ان لم يكن علي ما بلغه.
به راستی شخصی که در دیگر قسمتها و برابر دیگر فرمایش این دو اصل را به کار میگیرد و این روایات را میخواند، چرا در نقش اسم اعظم و مسئله شرف شمس بیانصافی کرده و به گونه دیگری سخن میگوید؟! و حال آنکه در مسئله شرف شمس گذشته از دو منبع روایی، در فرمایشهای علما نیز آمده است و بر آن صحه گذاردهاند… و در نتیجه بررسی مسئله از دید علم رجال، نیازی نخواهد بود، گذشته از آنکه درباره علم رجال هم سخن فراوان است و برخی از علمای شیعه بیش از بیست دلیل در نقد علم رجال ذکر فرمودهاند.
در سنوات اخیر یکی از علمای معاصر در درس خارج اصول خود، اعمال شب لیلة الرغائب را زیر سؤال برده اند(در تاریخ 20مهر 1390) که موضوع سخن نیست و برخی در پاسخ گفتهاند با عنایت به اخبار من بلغ و قاعده تسامح در ادله سنن می توان انجام داد. همچنین در استفتاء اخیر از آقای شبیری زنجانی، از مراجع قم و رجالیِ شهیر معاصر، درباره شرف شمس سؤال شده است که آیا صحت دارد و آیا استفاده از آن برای عموم جایز است و ایشان نوشتهاند: «ما سندی بر این مطلب نیافتیم. البته منقول است مرحوم کفعمی در مصباح در مورد این حروف فرموده اسم اعظم است ولی سند معتبری بر این مطلب ذکر نکرده است. استفاده از آن به امید درک ثواب مانعی ندارد.»
ادامه دارد…