تجويد ـ چاپ

«* تجويد صفحه 1 *»

 

بسم الله الرحمن تالرحیم

 

 

الحمدلله الذي نزل الفرقان علي عبده تنزيلا و فضله بمااوحي اليه علي جميع الخلق تفضيلا فأدي ماافترض عليه و صدع بماانزل عليه و رتل القرآن ترتيلا صلي الله عليه و آله المستحفظين و اصحابه المنتجبين بكرة و اصيلا.([1])

 

 

 

 

 

«* تجويد صفحه 2 *»

«تجويد»

كلمه‌ي «تجويد» به معني (نيكوگردانيدن) است و از نظر اصطلاح علم قرائت: «درست ادا كردن هر حرف از نظر مخارج، صفات و احكام آن» مي‌باشد.

با رعايت قواعد اين علم آيات كلام الله مجيد صحيح، زيبا و كامل تلاوت مي‌شود. لذا به اين علم «علم تجويد قرآن» گفته‌اند.

 

«لهجه‌ي عربي»

در قرائت كلام‌الله مجيد علاوه بر اداء صحيح حروف از مخارج آن‌ها و همچنين رعايت صفات و احکام حروف؛ رعايت  اداء صحيح حركات كوتاه و كشيده يا همان لهجه‌ی عربی نيز از اهميت بالايی برخوردار است و در زيبايي قرائت تأثير به سزايي دارد؛ و مطمئناً آموختن لهجه‌ی عربی پيرو احاديثی می باشد که به آموختن لحن عربی امر می‌کند همچون اين دو حديث شريف که از رسول خدا9 منقول است. قال رسول الله9: اقرؤا القرآن بالحان العرب و

 

 

«* تجويد صفحه 3 *»

اصواتها([2]) و همچنين ايشان می‌فرمايند: تعلموا القرآن بعربيته.([3])

پس از آگاهی نسبت به جايگاه اين بحث لازم است ابتدا  براي آموختن لهجه‌ي عربي تفاوت حرکات کوتاه و کشيده را در دو زبان عربي و فارسی بشناسيم.

در زبان فارسي بين هر يك از حركات كوتاه و كشيده دو گونه تفاوت وجود دارد:

1ـ تفاوت كمّي: فتحه, كسره و ضمه از لحاظ زماني، كوتاه ولي الف، ياء، واو مدي به صورت كشيده ـ به اندازه‌ي دو برابر حركات كوتاه ـ تلفظ مي‌شود.

2ـ تفاوت كيفي: صداهاي كوتاه فارسي غير از تفاوت در مقدار كشش از لحاظ كيفيت تلفظ و شکل ظاهری دهان هم با صداهاي كشيده‌ي فارسي تفاوت دارد.

مثلاً در كلمه‌ي برادر براي اداء فتحه‌ي حرف «باء» دهان تقريباً به صورت افقي باز مي‌شود؛ اما براي تلفظ «الف» در كلمه‌ي بابا دهان به صورت عمودي و نسبتاً پر حجم باز مي‌شود.

 

 

«* تجويد صفحه 4 *»

بنابراين در زبان فارسي هر قدر فتحه را بكشيم تبديل به الف فارسي نمي‌شود و بالعكس اگر الف را كوتاه كنيم؛ فتحه‌ي فارسي نخواهد شد.

همين تفاوت را عيناً بين كسره و ياء فارسي و نيز بين ضمه و واو فارسي ملاحظه خواهيم كرد.

مثال: كِتاب ـ كيف     گُل ـ گوش.

اما در لهجه‌ي عربي بين صداهاي كوتاه و كشيده فقط تفاوت كمّي وجود دارد و تفاوت كيفي وجود ندارد. بنابراين در عربي، تفاوت فتحه با الف فقط در ميزان كشش مي‌باشد اما از لحاظ كيفي و حالت باز شدن دهان عيناً مانند يكديگر تلفظ مي‌شوند.

از باب مثال در كلمه‌ي بَرَزُوا براي تلفظ صداي كوتاهِ فتحه دهان به صورت افقي باز مي‌شود. همچنين در كلمه‌ي بارِزون نيز براي تلفظ الف، دهان به صورت افقي ـ عيناً مثل فتحه ـ باز مي‌شود و تفاوتشان تنها در ميزان كشش آن‌ها است.

بنابراين الف عربی، دو برابر فتحه‌ی عربی است و فتحه‌ی عربی، نصف الف عربی.

 

 

«* تجويد صفحه 5 *»

همين قانون عيناً بين كسره و ياء عربی و بين ضمه و واو عربی نيز حاكم است.

مثال: حَفِظناها ـ حفيظ                  اُتوا ـ اُوتوا

بنابر آن‌چه ذکر شد می‌توان اين‌طور نتيجه گرفت که اداء فتحه و الف عربی کاملا با اداء فتحه و الف فارسی متفاوت است. زيرا فتحه‌ی فارسی فتحه‌ای است که هيچگاه قابليت الف شدن را ندارد و هر چه آن را بکشيم هيچگاه از فتحه بودن خارج نمی شود. همچنين الف فارسی نيز کاملا با الف عربی متفاوت است زيرا الف فارسی الفی است که هيچگاه با کوتاه کردن آن, تبديل به فتحه نخواهد شد و همچنان صدای (آ) می‌دهد.

اما فتحه و الف عربی طوری اداء می شوند که شکل ظاهری دهان در هر دو يکسان است و تفاوتشان تنها در ميزان کشيدن می‌باشد. پس الف عربی الفی است که هرگاه آن را کوتاه کنيم تبديل به فتحه می‌شود و فتحه‌ی عربی فتحه‌ای است که هرگاه آن را بکشيم تبديل به الف می‌شود.

پس به طور کلی اداء حرکات کوتاه و کشيده ی عربی با زبان فارسی متفاوت است اگر چه در نگاه اول شبيه به هم به نظر برسد.

 

«* تجويد صفحه 6 *»

«نَبـْـر»

ترجيع صوت (لرزاندن صدا) را در هنگام اداء حرف به صورتي كه سبب ايجاد همزه شود؛ اصطلاحاً «نبر» مي‌گويند. چنان‌كه همين معني را احاديثي چند نيز تأييد مي‌كنند.

قال اميرالمؤمنين7: نزل القرآن بلسان قريش و ليسوا باصحاب نبر و لولا ان جبرئيل7 نزل القرآن بالهمزة علي النبي9 ماهمزنا. ابتدا به نظر مي‌رسد كه ظاهر صدر حديث با انتهاي آن تضاد دارد اما با توجه به توضيحات آتي مي‌بينيم كه نبر يا همز, با همزه تفاوت دارد و هر دو بيان‌گر يك معني نيستند.

حديثي ديگر از رسول‌خدا9 است كه مي‌فرمايند: تعلموا القرآن بعربيته و اياكم و النبر فيه يعني‌ الهمز.

و حديثي ديگر از امام صادق7 منقول است كه مي‌فرمايند: الهمز زيادة في القرآن الا الهمز الاصلي مثل قوله الا يسجدوا لله الذي يخرج الخبء و قوله لكم فيها دفء و قوله فادارأتم فيها. در اين حديث شريف هم ملاحظه مي‌كنيد كه امام7 مي‌فرمايند: الهمز زيادة في القرآن و نمي‌فرمايند الهمزة. پس معلوم مي‌شود كه «همزه» اسم حرف مشهور

 

 

«* تجويد صفحه 7 *»

مي‌باشد هماني كه: لولا ان جبرئيل نزل القرآن بالهمزة ماهمزنا و «همز» مصدر مي‌باشد به معني (همزه دادن و همزه اضافه كردن) هماني كه فرمودند: ليسوا باصحاب نبر و اياكم و النبر و  الهمز زيادة في القرآن.([4])

پس از شناختن نبر و آشنايي با نحوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي ايجاد آن اين را هم بايد دانست كه متأسفانه مشكل نبر در ميان فارسي‌زبان‌ها از جهت اقتضاي زبان فارسي بسيار شايع است و به صورت‌هاي مختلف در قرائت آن‌ها پديد مي‌آيد و اگر كمي از آن غافل شوند دچار آن خواهند شد. لذا اهتمام در شناسايي و رفع اين مشكل بزرگ براي قاري قرآن از ضرورت بالايي برخوردار است. از نبر به عنوان مشكل بزرگ ياد كرديم زيرا دامنه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي وسيعي دارد و هر جايي مي‌تواند خرابي به بار آورد و واقعاً هم خراب مي‌كند زيرا سبب زيادتي يك حرف در كلمه مي‌شود و معني را عوض مي‌كند چنان‌كه شيخ مرحوم (اعلي‌الله‌مقامه) نبر را از مواردي مي‌شمرند كه سبب زيادتي مي‌شود و مبطل نماز است.([5])

 

 

«* تجويد صفحه 8 *»

حال براي رهايي از اين مشكل بايد چه چاره‌اي انديشيد؟

در اينجا برای شما که به فکر بر آمده ايد چند راه پيشنهاد می کنيم :

1ـ بايد بر لهجه‌ي عربي كه پيشتر ذكر شد تسلط كامل داشت به طوري كه هيچ حركت كشيده و كوتاهي از چهارچوب آن خارج نشود.

2ـ تلفظ تمام حروف كاملاً كنترل شود و به صورت رها و آزاد آن گونه كه در زبان فارسي عادت كرده‌ايم؛ نباشد.

3ـ بي‌جهت به صداهاي كوتاه مد ندهيم و آن‌ها را نكشيم؛ هميشه سعي كنيم در جايي كه حرف كشيده‌اي وجود ندارد بدون كش و قوس بيجا از آن بگذريم.

4ـ به طور ويژه در مورد نبر مرتب خود را آزمايش كنيم؛ ـ چنان‌كه بايد در تمام مباحث تجويد اين‌گونه باشيم ـ كه نكند در قرائتمان نبري پديد آمده و ما بي‌خبريم.

5ـ سبکی که معمولا فارسی زبان ها با آن سبک ادعيه و زيارات را می خوانند ـ نظير سبک خواندن دعای کميل و

 

 

«* تجويد صفحه 9 *»

توسل ـ سرشار از نبر می باشد. لذا بايد شخص خود را عادت دهد با سبک و لحن عربی دعا, زيارت و قرآن را بخواند.

چند نمونه از نبر كه شايع است:

بسم الله الرحمن الرحيم ! بسم الله الرحمن الرأحيم.

غير المغضوب عليهم ! غير المأغضوب عليهم.

صراط الذين ! صراط اللأذين.

حتی مطلع الفجر ! حتی مطلع الفأجر.

لاشريك له ! لاشريكأ له.

واشف صدر الحجة ! واشفئ صدر الحجة.

اللهم انی اسالک ! أللهمأ إنی أسالکأ.

 

 

«* تجويد صفحه 10 *»

«تلفظ صحيح حروف»

تعداد حروف زبان عربي با احتساب همزه بيست و نه حرف مي‌باشد. در اين ميان تلفظ يازده حرف با زبان فارسي متفاوت است. آن حروف عبارتند از: (حاء، عين، غين، كاف، طاء، صاد، ظاء، ثاء، ذال، واو، ضاد).

هدف ما در اين بخش تنها آموختن تلفظ صحيح اين حروف مي‌باشد.

 

«ح»

حرف «حاء» در حلق مي‌باشد. «حاء» از همان مخرج «هاء» تلفظ مي‌گردد با اين تفاوت كه در مخرج «حاء» گرفتگيِ خاصي پديد مي‌آيد([6]) مانند كسي كه مي‌خواهد پوست تخمه‌اي را كه در حلق گير كرده با فشار هوا خارج كند.

مثال: اَلْحَمْدُ ـ حَميدٌ ـ مَحَبَّةٍ ـ حاجِزاً ـ اَلْمِحٰالِ ـ حُسْناً ـ حُنَفاءَ ـ حُمِّلَ ـ يَحُولُ ـ دُحُوراً ـ حِبالُهُمْ ـ رَحِمَ ـ نَحِسٰاتٍ ـ نُوحي ـ حيلَةً ـ رَحْمٰنُ ـ اَحْياها ـ نُحْيي.

 

 

«* تجويد صفحه 11 *»

Ÿw šcqè=t«ó¡tƒ šZ$¨Y9$# $]ù$ysø9Î) ـ ¨bÎ)ur z`ÏB Íou‘$yfÏtø:$# ـ ”çtø:$# Ìhçtø:$$Î/ ßـ $¨B tb%x. öNåktJ¤fãm ـ NÎg‹ÏBös? ;ou‘$yÚÏt¿2 `ÏiB 9@ŠÅdÚř ـ ß§ôJ¤±9$# ãyJs)ø9$#ur 5b$t7ó¡çt¿2 ـ `ÏiB 9‘$¯R Ó¨$ptéUurŸ ـ $yJ¯RÎ) ß`øtwU šcqßsÎ=óÁãB  ـ  tbqçGÅs÷Zs?ur tA$t6Éfø9$# $Y?qã‹ç/ ( ـ #sŒÎ) uä!$y_ ãóÁtR «!$# ßx÷Gxÿø9$#ur ـ $uZ­/u‘ ôxtFøù$# $uZoY÷t/ tû÷üt/ur $uZÏBöqs% Èd,ysø9$$Î/ |MRr&ur çŽöyz tûüÅsÏG»xÿø9$# ـ ¢OèO ßxtGøÿtƒ $uZoY÷t/ Èd,ysø9$$Î/ uqèdur ßy$­Fxÿø9$# ÞOŠÎ=yèø9$# ـ ÏM»tƒÍ‘qßJø9$$sù  %Znô‰s% ـ bÎ) öNä3ó¡|¡ôJtƒ Óyös% ô‰s)sù ¡§tB tPöqs)ø9$# Óyös% ¼ã&é#÷VÏiB 4 ـ $yg•ƒr¯»tƒ ß`»|¡RM}$# y7¨RÎ) îyϊ%x. 4’n<Î) y7În/u‘ %[nô‰x. ÏmŠÉ)»n=ßJsù ـ ßxxÿù=s? ãNßgydqã_ãr â‘$¨Y9$# öNèdur $pkŽÏù šcqßsÎ=»x. ـ $uZù=y™ö‘r&ur yx»tƒÌh9$# yxÏ%ºuqs9 ـ $oYö;tFŸ2ur ¼çms9 ’Îû Çy#uqø9F{$# ـ #x‹»ydur ìxù=ÏB Ól%y`é& ـ !$¯RÎ) $oYù=n=ômr& ـ ÷Pr& óOèdããBùs? LàißJ»n=÷nr& ـ ß‰ƒÌãƒur ª!$# br&ْ ¨,Ït䆠¨,ysø9$# ¾ÏmÏG»yJÎ=s3Î/

 

 

 

«* تجويد صفحه 12 *»

«ع»

حرف «عين» از ميان حلق مي‌باشد؛ مخرج «عين» همان مخرج همزه است كمي بالاتر از مخرج «حاء» با اين تفاوت كه در اداء «عين» گلو تنگ و گرفته مي‌شود.([7])

 

مثال: عَلِمَ ـ مُعَلَّمٌ ـ مَعَكُمْ ـ يَنابيعَ ـ اَلْعالَمينَ ـ مَعايِشَ ـ تَعُدُّوا ـ عُتُلٍّ ـ عُجابٌ ـ ماعُونَ ـ بَعُوضَةً ـ اَلْعِمادِ ـ اَلْعِشارُ ـ اَلْعِزَّةَ ـ نَعيمٌ ـ مَعيشَةً ـ نِعْمَ ـ اَلْعَبْدُ ـ مَعْذِر‌َ‌ةً ـ يَعرِفُونَ.

 

 

«* تجويد صفحه 13 *»

Ç`yJsù 3“y‰tGôã$# öNä3ø‹n=tæ (#r߉tFôã$$sù Ïmø‹n=tã È@÷VÏJÎ/ $tB 3“y‰tGôã$# öNä3ø‹n=tæ 4 ـ tÈe@ä3Î/ ?ìƒÍ‘ Zptƒ#uä tbqèWt6÷ès?  ـ §NèO }§t6tã uŽy£o0ur  ـ Ÿwur öNèd šcqç7tG÷ètGó¡ç„  ـ Ï$tRô‰tFôãr& öNçlm; $¹/#x‹tã $VJŠÏ9r& ـ ô`ÏJsùr& #x‹»yd Ï]ƒÏ‰ptø:$# tbqç7yf÷ès? ـ `tB y7ç6Éf÷èム¼ã&è!öqs% ـ !$tBur OçFRr& šúï̓Éf÷èßJÎ/ ـ öqs9 ur št7yfôãr& £`åkß]ó¡ãm ـ $tB ”ωZÏã $tB šcqè=ÉÚ÷ètGó¡n@ ÿ¾ÏmÎ/ 4ـ  ¼çmtRqèù̍÷ètƒ $yJx. tbqèù̍÷ètƒ öNèduä!$oYö/r& ( ـ A©!όr& ’n?tã tûüÏZÏB÷sßJø9$# >o¨“Ïãr& ’n?tã tûï͍Ïÿ»s3ø9$# ـ 9Žø§Î/u r 7s#©Üyè•B 9ŽóÇs%u r >‰‹Ï±¨B ـ !$¯RÎ) š»oYø‹sÜôãr& trOöqs3ø9$# ـ zNtFyz ª!$# 4’n?tã öNÎgÎ/qè=è% 4’n?tãur öNÎgÏèôJy™ ( #’n?tãur öNÏd̍»|Áö/r& ×ouq»t±Ïî ( öNßgs9ur ë>#x‹tã ÒOŠÏàtã  ـ ÏÆÏB É#’ÿyè­G9$# Nßgèù̍÷ès?  öNßg»yJŠÅ¡Î/  ـ Ÿwurr& tbqßJn=ôètƒ ¨br& ©!$# ãNn=÷ètƒ $tB šcr”Å¡ç„ $tBur tbqãYÎ=÷èム ـ `yJsù yì­GyJs? Íot÷Kãèø9$$Î/ ’n<Î) Ædkptø:$#

 

 

«* تجويد صفحه 14 *»

«غ»

حرف «غين» كمي پايين‌تر از مخرج «خاء» ادا مي‌شود.([8]) ولي صداي آن نرم و كشيده است و حالت خراش و شدتِ صداي «خاء» را ندارد.

 

مثال: غَير‌ِ ـ غَضَبٌ ـ اَلْغُرورُ ـ فِي الْغارِ ـ اَلْغافِرينَ ـ غُلامٌ ـ يَغُلَّ ـ غُصَّة ـ لُغُوبٌ ـ يَغُوصُون‌َ ـ غِطاءَكَ ـ غِلٍّ ـ غِلاظٌ ـ يَغيظُ ـ صَغيراً ـ يَغْفِرُ ـ مَغْلُوبٌ ـ يُغْنِهِمُ اللهُ.

 

 

 

 

 

«* تجويد صفحه 15 *»

ôMtR%x. šÆÏB tûïΎÉ9»tóø9$# ـ ö@yd y79s?r& ß]ƒÏ‰ym Ïpu‹Ï±»tóø9$#  ـ (#qçR%s3sù ãNèd tûüÎ7Î=»tóø9$# ـ Ÿwu r Nà6¯R§äótƒ «!$$Î/ â‘rãtóø9$# ـ ’Îû 9@n=àß z`ÏiB ÏQ$yJtóø9$#  ـ Iw ur ãNn=ôãr& |=ø‹tóø9$#  ـ y7¨RÎ) |MRr& ÞO»¯=tã É>qã‹äóø9$# ـ $VJxîºtãB #ZŽÏWx. Z ـ sø#tsù #’n<Î) ¾Ï&Î#÷dr& ـ  x÷t7ó™r& ur öNä3ø‹n=tæ ¼çmyJyèÏR ـ $Zóͬ!$y™ tûüÎ/̍»¤±=Ïj9 ـ ô‰s% $ygxÿtóx© $‰7ãm (ـ ’Îû 9@äóä© tbqßgÅ3»sù ـ sptóö7Ϲ «!$# ( ô`tB ur ß`|¡ômr& šÆÏB «!$# Zptóö7Ϲ ( ـ  žwÎ) Ç`tB t$uŽtIøî$# Opsùöäî ¾Ínωu‹Î/ 4 ـ šc%s3sù z`ÏB šúüÏ%tøóßJø9$# ـ  4Ó®Lym (#qè=Å¡tFøós? 4 ـ #’n?tã ur öNÏd̍»|Áö/r& ×ouq»t±Ïî ( ـ ä‹è{ùtƒ ¨@ä. >puZŠÏÿy™ $Y7óÁxî ـ (#qä9$s%ur $oYç/qè=è% 7#ù=äî 4 ـ x8çŽÅe³u;çR AO»n=äóÎ/ 5OŠÎ=tæ ـ È@ôgßJø9$%x. ’Í?øótƒ ’Îû ÈbqäÜç7ø9$# Ç’ø?tóx. ÉOŠÏJysø9$# ـ  tA$s% !$yJÎ6sù ‘ÏZoK÷ƒuqøîr& ـ $uZ­/u‘ ÏäIwàs¯»yd tûïÏ%©!$# !$uZ÷ƒuqøîr& öNßg»uZ÷ƒuqøîr& $yJx. $uZ÷ƒuqxî ( ـ ÎŽöxî ÅUqàÒøóyJø9$# óOÎgø‹n=tæ

 

 

 

«* تجويد صفحه 16 *»

«ك»

مخرج «كاف» و «قاف» بسيار به هم نزديك است و هر دو مخرجشان انتهاي زبان مي‌باشد.

براي اداي «قاف» مجراي تنفس بيني بسته مي‌شود و زبان كوچك نيز مجراي تنفس حلق را مي‌بندد؛ در ضمن ريشه‌ي زبان اصلي نيز بالا آمده و به بسته‌شدن مجراي تنفس كمك مي‌كند. پس از بسته‌شدن مجراي تنفس به وسيله‌ي اين سه مانع ناگهان هوا آزاد شده و «قاف» تلفظ مي‌شود. تلفظ «كاف» بعينه مانند «قاف» مي‌باشد با اين تفاوت كه به جاي ريشه‌ي زبان، كمي جلوتر از آن بالا مي‌آيد و در هنگام آزاد‌كردن هوا نيز مانند تلفظ «قاف» هوا به شدت آزاد نمي‌شود.([9])

 

 

 

(براي تلفظ كاف و قاف زبان كوچك بايد كاملاً

 

 

«* تجويد صفحه 17 *»

مجراي تنفس را مسدود كند تا به خوبي ادا گردد).

 

 

 

 

 

 

 

 

مثال: اَلْكِتاب ـ  اَلْكُرْه ـ اَكَلَهُ ـ ذٰلِكَ ـ سِكّيناً ـ كَبيراً ـ يَتَذَكَّرونَ ـ اُذْكُرُوا ـ نُكُر.

 

«* تجويد صفحه 18 *»

öÏj.x‹sù bÎ) ÏMyèxÿ¯R 3“tø.Ïe%!$# ã©.¤‹u‹y™ `tB 4Óy´øƒs† ـ óOs9r& /œ3)è=øƒwU  ـ $¬Hs>sù ÿ¼çmuZ÷ƒr&u‘ ¼çmtR÷Žy9ø.r& ـ öNåk¨XÎ) tbr߉ŠÅ3tƒ #Y‰ø‹x. ß‰‹Ï.r& ur #Y‰ø‹x. ـ 4’n1r& uŽy9õ3tFó™$# ur tb%x. ur z`ÏB šúï͍Ïÿ»s3ø9$#  ـ y7¨RÎ) |MRr& ãLìÎ=yèø9$# ÞOŠÅ3ptø:$# ـ Ms?#uäur ¨@ä. ;oy‰Ïnºur £`åk÷]ÏiB $YZŠÅj3ř ÏMs9$s%ur ـ ÷bÎ) !#x‹»yd žwÎ) Ô7n=tB ÒOƒÌx. ـ Ÿwur (#qßsÅ3Zè? tûüÏ.Ύô³ßJø9$# 4Ó®Lym (#qãZÏB÷sム4ـ ãNn=÷ær&ur $tB tbr߉ö7è? $tBur öNçFYä. tbqãKçFõ3s? ـ !!$uZø9t“Rr& y7ø‹s9Î) |=»tGÅ3ø9$# Èd,ysø9$$Î/ zNä3óstGÏ9 tû÷üt/ Ä¨$¨Z9$# ـ y7¨RÎ) îyϊ%x. 4’n<Î) y7În/u‘ %[nô‰x. ÏmŠÉ)»n=ßJsù ـ ãNõ3çtø:$$sù ¬!.

 

«* تجويد صفحه 19 *»

«ط»

حرف «طاء» مانند «تاء» تلفظ مي‌شود؛ با اين تفاوت كه در تلفظ «طاء» وسط زبان به سمت كام بالا ميل مي‌کند([10]) و در نتيجه صدا درشت و پرحجم مي‌شود.

 

 

 

 

 

 

مثال: طَيِّبَةً ـ طَبَـقاً ـ فَطَرَ ـ لِلطّاغينَ ـ قِنْطار‌ٍ ـ طُمِسَتْ ـ طُغْياناً ـ مُحيطٌ ـ طُوبي4 ـ يَطُوفُ ـ طِباقاً ـ طِفْلاً ـ صِراطَ ـ خَطيئَةً ـ يَطْهُرْنَ ـ اَطْرافُ ـ مُحيطٌ.

 

 

«* تجويد صفحه 20 *»
(#qçRΗur Ä¨$sÜó¡É)ø9$$Î/ ËLìÉ)tFó¡ßJø9$# ـ ô`ÏB Í‘$sÜø%r& ÏNºuq»yJ¡¡9$# ÇÚö‘F{$#ur ـ 8ìôÜÉ)Î/ z`ÏiB È@ø‹©9$# ـ ôMyè©Üs)s? ur  ãNÎgÎ/ Ü>$t7ó™F{$# ـ Oßgè=‹Î/#ty™ `ÏiB 5b#tÏÜs% ـ  ÆyèÏeÜs%_|sù öNä3tƒÏ‰÷ƒr& ـ ×íqäÜø)tB tûüÅsÎ6óÁ•B ـ $ygèùqäÜè% ×pu‹ÏR#yŠ  ـ  $tB šcqä3Î=÷Ktƒ `ÏB AŽÏJôÜÏ% ـ  $·Böqtƒ $U™qç7tã #\ƒÌsÜôJs% ـ Ÿxsù `ä3s? z`ÏiB šúüÏÜÏZ»s)ø9$# ـ #sŒÎ) öNèd tbqäÜuZø)tƒ ـ ÎŽÏÜ»oYs)ø9$# ur ÍotsÜZs)ßJø9$#  ـ #sŒÎ)ur âä!$uK¡¡9$# ôMsÜϱä.  ـ uqèd ur ß#‹Ïܯ=9$# çŽÎ7sƒø:$# ـ ô#©Ün=tGuŠø9 ur Ÿwur ¨btÏèô±ç„ öNà6Î/ #´‰ymr& ـ $tB ö/ä3s9 Ÿw tbqà)ÏÜZs? ـ (#þqä9$s% $uZs)sÜRr& ª!$# ü“Ï%©!$# t,sÜRr& ¨@ä. &äóÓx« ـ tA$s% ñÝÎ7÷d$$sù $pk÷]ÏB ـ $oYù=è% (#qäÜÎ7÷d$# $pk÷]ÏB $YèŠÏHsd ( ـ y7n=t7Ï% tûüÏèÏÜôgãB ـ öNä3»oYù=yèy_ Zp¨Bé& $VÜy™ur ـ z`ôÜy™uqsù ¾ÏmÎ/ $ºèøHsd ـ $£Jn=sù 4Ó|Ós% Ó‰÷ƒy— $pk÷]ÏiB #\sÛur ـ  (#qä«ÏÛ#uqã‹Ïj9 no£‰Ïã $tB tP§ym ª!$#

 

«* تجويد صفحه 21 *»

«ص»

حرف «صاد» مانند «سين» تلفظ مي‌شود با اين تفاوت كه براي اداء «صاد» دندان‌هاي ثنايا فاصله‌ي بيشتري با هم دارند و وسط زبان به سمت كام بالا ميل مي‌كند([11]) و در نتيجه صدا درشت و پرحجم مي‌شود.

(بايد توجه داشته باشيم كه در هنگام تلفظ «صاد» صداي سوت شديد شنيده نشود).

 

 

 

 

 

 

مثال: صَدَقَ ـ صَلُحَ ـ قَصَصَ ـ لَصادِقٌ ـ صالِحينَ ـ صَرَفْتَ ـ صُحُفِ ـ اَلصُّلْحُ ـ صُورَةٍ ـ نَصُوحاً ـ صِراطَ ـ يَفْصِلُ ـ نَواصي ـ نَصيباً ـ اَصْدَقُ ـ اِصْراً.

 

 

 

 

 

«* تجويد صفحه 22 *»
Íir߉äóø9$$Î/ ÉA$|¹Fy$#ur ـ $ygè=ô¹r& ×MÎ/$rO ـ Zotò6ç/ Wx‹Ï¹r&ur ـ ºpyJͬ!$s% #’n?tã $ygÏ9qß¹é& ـ Ÿwur ö@ÏJóss? !$uZøŠn=tã #\ô¹Î) ـ z`»t«ø9$# }ÈysóÁym ‘,ysø9$# ـ ÷bÎ*sù öNè?÷ŽÅÇômé& ـ tûüÏYÅÁøt’C uŽöxúüÅsÏÿ»|¡ãB 4ـ 4Ó|Âômr& $yJÏ9 (#þqèWÎ6s9 #Y‰tBr& ـ Ÿ@Å_Áãmur $tB ’Îû Í‘r߉Á9$# ـ uQöqtƒ ¾Ínϊ$|Áym ـ $yg»uZù=yèyfsù #Y‰ŠÅÁym ـ `ÏB 9@»|Áù=|¹ ô`ÏiB :*uHxq 5bqãZó¡¨B ـ šcöqn=óÁu‹y™ #ZŽÏèy™ ـ t$ôqy™ öNÍkŽÎ=óÁçR #Y‘$tR ـ ÷Pr& óOçFRr& šcqçFÏJ»|¹ ـ žcuŽÝÇZuŠs9ur ª!$# `tB ÿ¼çnçŽÝÇYtƒ 3 ـ ô#s)ù=s? $tB (#þqãèuZ|¹ ( $yJ¯RÎ) (#qãèoY|¹ ß‰ø‹x. 9Ås»y™ ( ـ y7çG÷èuZsÜô¹$#ur ÓŤøÿuZÏ9 ـ yìoYóÁçGÏ9ur 4’n?tã ûÓÍ_ø‹tã ـ ¨by‰‹Å2V{ /ä3yJ»uZô¹r&  ـ $ydâ‘x‹uŠsù %Yæ$s% $Zÿ|Áøÿ|¹ ـ ÏM»¤ÿ¯»¢Á9$#ur $yÿ|¹ ـ tûüÏ«Å3­GãB 4’n?tã 9‘çŽß  7psùqàÿóÁ¨B ( ـ uä!%y`ur y7•/u‘ à7n=yJø9$#ur $yÿ|¹ $yÿ|¹ ـ Ï‰s)s9ur çm»uZø‹xÿsÜô¹$# ’Îû $u‹÷R‘‰9$#

 

 

«* تجويد صفحه 23 *»

«ذ»

حرف «ذال» از نوك زبان تلفظ مي‌شود به اين‌طور كه در هنگام تلفظ ذال دقيقاً نوک زبان به زير دندان‌هاي ثنايای بالا تماس دارد؛([12]) بدون آن‌كه صداي زنبوري (صفير) شنيده شود.

 

 

 

 

 

 

مثال: ذَهَبَ ـ تَذَرُ ـ نَبَذَ ـ ذلِكَ ـ هٰذا ـ ذُرِّيَّة ـ نُذُر ـ اَلذُّنُوب ـ ذُوقُوا ـ ذِراعاً ـ اَذِلَّةً ـ ذي‌قُوَّةٍ ـ اُذْكُرُوا ـ اِذْ قالَ.

 

 

 

 

 

«* تجويد صفحه 24 *»

 

ã&s#Ÿ2rsù Ü=øÏe%!$#  ـ bÎ)ur ãNåkö:è=ó¡o„ Ü>$t/—%!$# $\«ø‹x© žw çnrä‹É)ZtFó¡o„ ـ öNä3tRqãBqÝ¡o„ uäþqߙ ÅU#x‹yèø9$# tbqçt¿o2x‹ãƒ öNä.uä!$oYö/r& ـ br& (#qçtr2õ‹s? Zots)t/ ـ tûüÎ/x‹ö/x‹•B tû÷üt/ y7Ï9ºsŒ  ـ ô‰s)s9ur $tRù&u‘sŒ ـ Oßgç6ù=x.ur ÔÝÅ¡»t/ ÏmøŠtã#u‘ÏŒ Ï‰ŠÏ¹uqø9$$Î/ ـ ¢OèO ’Îû 7s#Å¡ù=ř $ygããö‘sŒ tbqãèö7y™ %Yæ#u‘ÏŒ çnqä3è=ó™$$sù ـ öNßg¯=yès9 tbr㍩.x‹tGtƒ ـ öNßgs?ö‘x‹Rr&uä ÷Pr& öNs9 öNèdö‘É‹Zè? Ÿw tbqãZÏB÷sムـ šúï̍Ïe±u;ãB tûï͑ɋYãBur ـ (#rä‹àÿR$$sù 4 Ÿw šcrä‹àÿZs? žwÎ) 9`»sÜù=Ý¡Î0 ـ (#qç7ydøŒ$# ÓÅ‹ÏJs)Î/ #x‹»yd ـ ûÈõs9ur $oYø¤Ï© ¨ûtùydõ‹uZs9 ü“Ï%©!$$Î/ !$uZøŠym÷rr& ـ tbr”Ï‚„ Èb$s%øŒF|Ï9 #Y‰¤fߙ ـ s$|Êur öNÍkÍ5 %Yæö‘sŒ ـ ÏM»tƒÍ‘º©%!$#ur #Yrö‘sŒ ـ (#þqè?ùtƒ Ïmø‹s9Î) tûüÏZÏãõ‹ãB ـ tA$s% `ÏBur ÓÉL­ƒÍh‘茠ـ y‰ãèø)tGsù $YBqãBõ‹tB Zwrä‹øƒ¤C ـ  šc%Ÿ2ur ß`»sÜø‹¤±9$# Ç`»|¡SM~Ï9 Zwrä‹s{ ـ sŒuqóstGó™$# ÞOÎgøŠn=tæ ß`»sÜø‹¤±9$# öNßg9|¡Srsù tø.ό «!$#

 

«* تجويد صفحه 25 *»

«ظ»

براي اداء حرف «ظاء» دو روش وجود دارد که البته در هر دو روش نتيجه‌ي نهايي فرق چنداني با هم ندارد.

روش اول: مخرج «ظاء» همان مخرج «زاء» مي‌باشد با اين تفاوت كه در اداي «ظاء» لب‌ها تنگ (غنچه) مي‌شود و وسط زبان به سمت كام بالا ميل مي‌كند و صدا متكي بر آن مي‌شود.([13])

 

 

 

 

 

 

 

 

روش دوم: حرف «ظاء» همانند «ذال» تلفظ مي‌شود با

 

«* تجويد صفحه 26 *»

اين تفاوت كه براي اداء «ظاء» وسط زبان به سمت کام بالا ميل می‌کند و در نتيجه صدا درشت و پرحجم مي‌شود.([14])

بايد دقت داشته باشيم که حرف «ظاء»  صفير ندارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

مثال: ظَلَمَ ـ ظَهَرَ ـ اَعْظَمَ ـ عِظاماً ـ ظالِمينَ ـ ظُلُماتٍ ـ ظُلْمِهِ ـ اَلظُّنُونا ـ اَظُنُّ ـ تُوعَظُونَ ـ ظِلالُها ـ ظِهْرِيّاً ـ عَظيمٌ ـ يُظْهِرَ ـ يَظْلِمُونَ.

 

 

«* تجويد صفحه 27 *»
$oYù=¯=sßur ãNà6ø‹n=tæ tP$yJtóø9$# ـ  öNßgè=Åzô‰çRur yxÏß ¸xŠÎ=sß ـ Ü>#x‹tã ÏQöqtƒ Ï©#—à9$# 4 ـ ãNèd tbqãKÎ=»©à9$# ـ ö@yd “ÈqtGó¡n@ àM»uHä>—à9$# â‘q‘Z9$#ur ـ y7¯Rr&ur Ÿw (#àsyJôàs? $pkŽÏù Ÿwur 4ÓysôÒs? ـ !$tBur `àßr& sptã$¡¡9$# ZpyJͬ!$s% ـ  tbq‘ZÝàs?ur «!$$Î/ O$tRqãZ—à9$# ـ y7Ï9ºsŒ `sß tûïÏ%©!$# (#rãxÿx. 4 ـ ¼çm¯Rr(x. ×©#àß (#þq‘Zsßur ¼çm¯Rr& 7ìÏ%#ur öNÍkÍ5 ـ bÎ) `Ýà¯R žwÎ) $xZsß ـ ü“Ï%©!$# uÙs)Rr& x8tôgsß ـ ¼çnãÎg»sßur `ÏB Ï&Î#t6Ï% Ü>#x‹yèø9$#  ـ $tBur tb%x. âä!$sÜt㠚În/u‘ #·‘qÝàøtxC ـ (#qçR%s3sù ÉO‹Ï±ygx. ÌÏàtGósçRùQ$# ـ rä%s! >eáym 5OŠÏàtã ـ (#qÝàÏÿ»ym ’n?tã ÏNºuqn=¢Á9$#  ـ Ÿwur ¼çnߊqä«tƒ $uKßgÝàøÿÏm 4 ـ ×M»sàÏÿ»ym É=ø‹tóù=Ïj9 $yJÎ/ xáÏÿym ª!$# 4 ـ  $tRy‰YÏãur ë=»tGÏ. 8á‹Ïÿym  ـ Èe@ä3Ï9 A>#¨rr& 7á‹Ïÿym ـ ¨bÎ)ur öNä3ø‹n=tæ tûüÏàÏÿ»ptm: 

 

 

«* تجويد صفحه 28 *»

«ث»

حرف «ثاء» بايد به اصطلاح سر زباني ادا شود. يعني در حالي كه سر زبان (نزديك نوك زبان) به زير دندان‌هاي ثنايای بالا تماس دارد([15]) هوا را به بيرون بدميم. در اين صورت حرف «ثاء» بدون اين‌كه صداي سوت (صفير) شنيده شود تلفظ مي‌گردد.

 

 

 

 

 

 

 

 

مثال: ثَوابَ ـ ثَقُلَتْ ـ ثَلاثُ ـ ثابِتٌ ـ مَثابَةً ـ ثُمَّ ـ ثُلُثُ ـ ثَلاثُونَ ـ ثُبُوراً ـ مَثُوبَةً ـ ثِقالاً ـ جاثِيَةً ـ كَثيراً ـ يَثْبُتُ ـ مَثْني4.

 

 

«* تجويد صفحه 29 *»

’ÎoTÎ)ur y7‘ZàßV{ ÜcöqtãöÏÿ»tƒ #Y‘qç7÷VtB ـ  |MøtrB 3“uŽ©Y9$# ـ #sŒÎ*sù }‘Ïd ×b$t7÷èèO ×ûüÎ7•B  ـ ãNôf¨Y9$# Ü=Ï%$¨W9$#  ـ öNèdqè=çFø%$#ur ß]ø‹ym öNèdqßJçGøÿÉ)rO ـ  4Óo_÷WtB y]»n=èO ur yì»t/①ur ـ z`ó¡ãmur É>#uqrO ÍotÅzFy$#  ـ ’Î1#u‘y—ur îprOqèVö7tB ـ ôMtR%s3sù [ä!$t6yd $}Wu;/Z•B ـ (#qßst7ô¹rsù ’Îû öNÏd͑#yŠ tûüÏJÏW»y_ ـ â‘x‹tR¨r šúüÏJÎ=»©à9$# $pkŽÏù  $wŠÏWÅ_ـ ã@sVtBur >pyJÎ=x. 7psWÎ7yz >otyft±x. >psVÎ6yz ôM¨VçGô_$# `ÏB Éöqsù ÇÚö‘F{$# ـ ¼çmç7è=ôÜtƒ $ZWÏWym ـ ¼ã&s#yèyÚsù ¹ä!$sWäî 3“uqômr& ـ Ÿ@÷dr¯»tƒ z>ΎøYtƒ  ـ Ä¸#txÿø9$$Ÿ2 Ï^qèZ÷6yJø9$# ـ $tB Ínɋ»yd ã@ŠÏO$yJ­G9$#  ـ `ÏB ÞOÎgÎ=ö6s% àM»n=èVyJø9$#  ـ Ÿ@¨VyJtFsù $ygs9 #ZŽ|³o0 $wƒÈqy™ ـ |=ƒÌ»pt¤C Ÿ@ŠÏW»yJs?ur 5b$xÿÅ_ur ـ ÏMtR%x.ur ãA$t6Ågø:$# $Y6ÏVx. ¸xŠÎg¨B ـ ‘@ÅÒム¾ÏmÎ/ #ZŽÏVŸ2 “ωôgtƒ ur ¾ÏmÎ/ #ZŽÏWx. 

 

«* تجويد صفحه 30 *»

«و»

براي تلفظ حرف «واو» نبايد مثل صداي فارسيِ آن دندان‌هاي بالا با قسمت ترِ لبِ پايين مماس گردد؛ بلكه در اداء اين حرف لب‌ها به حالت غنچه درمي‌آيد و صداي «واو» از ميان دو لب خارج مي‌شود.([16])

مثال: وَرَدَ ـ اَلْو‌َ‌قُودِ ـ لَوَّوْا ـ وارِدَهُم ـ نَواصي ـ وُجُوهٌ ـ وُعِدْنا ـ وُلِدَ ـ وُورِيَ ـ غاوُونَ ـ اَلْوِلْدانَ ـ اَوِ ا‌نْقُصْ ـ لِلْغاوينَ ـ مَوْرُودُ ـ مَوْليً ـ بَلَوْناهُمْ.

 

 

  • NèO#“uqtGó™$#’n<Î) Ïä!$yJ¡¡9$# £`ßg1§q|¡sù yìö7y™ ;Nºuq»yJy™ 4 uqèdur Èe@ä3Î/ >äóÓx« ×LìÎ=tæ .

 

 

«* تجويد صفحه 31 *»

«ض»

براي اداء حرف «ضاد» دو روش وجود دارد.

روش اول: حرف «ضاد» از تماس كناره‌ي زبان ـ راست يا چپ ـ با پهلوي دندان‌هايِ بالا ( رباعيات، انياب، ضواحک، اضراس) پديد مي‌آيد و با صدايِ درشت و پرحجم تلفظ مي‌شود.([17])

 

 

 

 

 

 

روش دوم: مخرج حرف «ضاد» همان مخرج حرف «دال» مي‌باشد؛ با اين تفاوت كه براي اداي «ضاد» صدا درشت و پرحجم مي‌شود.([18])

از آن‌جا که حرف : «ضاد» شبيه به حرف «ظاء» است؛

 

 

«* تجويد صفحه 32 *»

اكثراً حتي بين عرب‌ها با «ظاء» اشتباه مي‌شود.

مثال: ضَرَبَ ـ ضَعْفٍ ـ وَضَعَها ـ ضالّينَ ـ ضامِر‌ٍ ـ ضُعَفاءُ ـ ضُرِبَتْ ـ مَغْضُوبِ ـ يَنْفَضّوا ـ نَضِجَتْ ـ فِي الاَرْضِ ـ اَرْضي4 ـ ضيزي4 ـ يَضْرِبُ ـ بَعوضَة.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

«* تجويد صفحه 33 *»

(#qä3ysôÒu‹ù=sù Wx‹Î=s% ـ zO¡¡t6tGsù %Z3Ïm$|Ê `ÏiB $ygÏ9öqs% ـ y7¯Rr&ur Ÿw (#àsyJôàs? $pkŽÏù Ÿwur 4ÓysôÒs? ـtbqçRqä3tƒur  öNÍköŽn=tã #ƒ‰ÅÊ ـ ôMt/ΎàÑur ÞOÎgøŠn=tæ ä©!Éj‹9$# èpuZx6ó¡yJø9$#ur râä!$t/ur 5=ŸÒtóÎ/ šÆÏiB «!$# ـ $uZù=à)sù çnqç/ΎôÑ$# $pkÅÕ÷èt7Î/ ـ öÝàR$# y#ø‹x. (#qç/uŽŸÑ y7s9 tA$sWøBF{$# (#q=ŸÒsù ـ  tbqçH©>yètGtƒ ur $tB öNèd”àÒtƒ  ـ uŽöxî 9h‘!$ŸÒãB ـ çŽöxÍ<ré& Í‘uŽœØ9$# ـ Ÿw Nä.•ŽÛØtƒ `¨B ¨@|Ê #sŒÎ) óOçF÷ƒy‰tF÷d$# ـ öNßg¯=yès9 tbqã㧎|ØtGtƒ ـ }§øŠ©9 öNçlm; îP$yèsÛ žwÎ) `ÏB 8ìƒÎŽŸÑ ـ ãöky­ tb$ŸÒtBu‘ ـ Ÿwur šcq‘Ò¯»ptrB 4’n?tã ÏQ$yèsÛ ÈûüÅ3ó¡ÏJø9$# ـ øŒÎ) uŽ|Øym z>qà)÷ètƒ ßNöqyJø9$# ـ “ÎŽÅÑ$ym Ï‰Éfó¡yJø9$# ÏQ#tptø:$#  ـ  ¢OèO óOßg¯RuŽÅØósãZs9  ـ Op­ƒÍh‘茠$pkÝÕ÷èt/ .`ÏB <Ù÷èt/  ـ (#qè=yèô_$# öNåktJy軟ÒÎ/ ’Îû öNÏlÎ;%tn͑

 

 

«* تجويد صفحه 34 *»

«* تجويد صفح

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

«* تجويد صفحه 35 *»

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

«* تجويد صفحه 36 *»

«صفات حروف»

 

«صفت اِستعلاء»

لغت «اِستعلاء» به معني (ميل به بلندي‌كردن) است. استعلاء در اصطلاح تجويد عبارت است از «ميل‌دادن زبان به طرف سقف دهان در هنگام تلفظ حرف» در اثر رعايت اين صفت، حرف حالتِ پرحجم و درشتي به خود مي‌گيرد؛ به اين حالت «تفخيم» مي‌گويند. پس حروف استعلاء بايد با صداي پرحجم به طور آشكار و درشت تلفظ شود.

حروف استعلاء هفت حرف است كه عبارتند از:

«صاد ـ ضاد ـ طاء ـ ظاء ـ خاء ـ غين ـ قاف»

چهار حرف اول يعني «صاد ـ ضاد ـ طاء ـ ظاء» از آن سه حرف ديگر «خاء ـ غين ـ قاف» درشت‌تر و قوي‌تر هستند.

مثال (صاد): صَد‌َقَ ـ قَصَصَ ـ‌ صادِقينَ ـ صالِحينَ ـ صُرِفَتْ ـ صُحُفٍ ـ نَصُوحاً ـ صِراطَ ـ نُفَصِّلُ ـ نَواصي ـ اَصْدَقُ ـ قُصّيهِ.

مثال (ضاد): المَغْضُوبِ ـ الضّالّينَ ـ ضَرَبَ ـ ضَعُفَ ـ ضاقَ ـ فَقَضيٰهُنَّ ـ ضيزي4 ـ يَضْرِبُونَ ـ خاضِعينَ ـ يَعَضُّ.
«* تجويد صفحه 37 *»

مثال (طاء): طَبَقاً ـ لِلطاغينَ ـ قِنْطارٍ ـ طُغْياناً ـ يَطُوفُ ـ اَطرافَ ـ طِفْلاً ـ صِراط.

مثال (ظاء): العَظيم ـ عِظاماً ـ ظَهْرَكَ ـ غَليظاً ـ ظَلَّ ـ ظِلالُها ـ يَظلِمُونَ ـ ظُهُورُها.

مثال (خاء): خَرَجُوا ـ خَبالاً ـ بِخارِجينَ ـ خُبْزاً ـ خُلُودٍ ـ يَخُوضُوا ـ خِلافَكَ ـ وَ الاخِرَةَ ـ خيفَةً ـ يَخْرُجُ ـ اَخْبارِها.

مثال (غين): غَر‌َبَتْ ـ غَفّاراً ـ غافِرينَ ـ فِي الغارِ ـ غُرُوبِ ـ يَغُوصُونَ ـ غِطاءَكَ ـ غِلٍّ ـ يَغْفِرُ ـ مُغر‌َقُونَ.

مثال (قاف): قاتِلُوا ـ قَبْلَ ـ اَلْحَقُّ ـ بِحَقٍّ ـ قِتالاً ـ يَقْبَلُ ـ فَاقْصُصِ الْقَصَصَ ـ قيلَ لَهُمْ.

 

«* تجويد صفحه 38 *»

«صفت اِستِفال»

صفت استعلاء و استفال دو صفت از صفات حروف مي‌باشند كه در مقابل يكديگر قرار دارند.

صفت «اِستفال» به معني (پايين‌آمدن و پست‌شدن) است. استفال در اصطلاح تجويد عبارت است از «پايين‌آمدن زبان و دور‌شدن از كام بالا» كه در اثر رعايت اين صفت، حرف به حالت «ترقيق»، يعني با صداي نازك و كم‌حجم تلفظ مي‌گردد به جز حروف هفت‌گانه‌ي استعلاء بقيه‌ي حروف داراي صفت استفال هستند.

بايد دقت شود در قرائت كلمات، درشتي حروف استعلاء بر تلفظ حروف استفالي كه در قبل و بعدِ آن‌ها واقع شده است تأثير نگذارد.

 

* تجويد صفحه 39 *»

«صفت قَلْقَلَه»

لغت «قَلْقَله» به معني (اضطراب، بي‌قراری  و تكان‌خوردن) و در اصطلاح تجويد «حركت مختصر دادن به حرف ساكن» مي‌باشد.

صفت قلقله مخصوص هفت حرف: (قاف ـ كاف ـ طاء ـ تاء ـ جيم ـ دال ـ باء)([19]) مي‌باشد كه در عبارتِ‌‌ «تجد طبقك» جمع شده است.

اين حروف هرگاه ساكن باشند چه در وسط كلمه و چه در آخر كلمه (هنگام وقف) قلقله مي‌گيرند يعني بايد مختصري حركت پيدا كنند. اگر قلقله در اين حروف رعايت نشود صداي اين حروف در هنگام سكون در مخرجشان حبس مي‌شود و به گوش نخواهد رسيد لذا با دادن حركت مختصري به اين حروف مشكل حل مي‌شود.

 

 

«* تجويد صفحه 40 *»

(دو نكته‌ي مهم)

1ـ بايد دقت كرد كه قلقله به حركت كامل (فتحه، كسره، ضمه) تبديل نگردد.

2ـ در بيست و سه حرف باقي مانده بايد كمال دقت را بنماييد كه در موقع سكون به هيچ وجه قلقله نگيرد.

مثال:

(قاف): اَقْبَلَ ـ نَقْتَبِسْ ـ يَقْتُلُونَ ـ اَلطارِق ـ اَلتَّلاق ـ طَريق ـ في رَقّ ـ بِالْحَقّ ـ اِذْ يَتَلَقَّي الْمُتَلَقِّيان.

(كاف): سِكّينا ـ مَكْنُونا ـ ر‌ُ‌‌‌‌كْنا ـ نَسْتَكْثِرُ ـ اَكْبَرْنه ـ فَذَكِّرْ اِنْ نَفَعَتِ الذِّكْري4 سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشي4.

(طاء): اَطْرافَ ـ نُطْعِمُ ـ يَطْمَعُ ـ يَفْرُط ـ مُحيط ـ صِراط ـ وَ عادٌ وَ فِرعَونُ وَ اِخْوانُ لُوط.

(تاء): مُتْرَفيها ـ نَتَّخِذُها ـ اَتْراباً ـ سَتّارُ ـ مُتَّخِذَ ـ وَ قالَتْ لِاُخْتِه قُصّيهِ فَبَصُرَتْ.

(باء): اِبراهيمَ ـ اَبْرَمُوا ـ يَبْسُطُ ـ يُنيب ـ كِتاب ـ حِساب ـ وَ تَبّ ـ غَيابَتِ الْجُبّ ـ وَ مايَتَذَكَّرُ اِلا اولواالاَلْباب.

 

«* تجويد صفحه 41 *»

(جيم): اَجْرَمُوا ـ اَجْراً ـ اَجْداثٍ ـ ناج ـ مَعارِج ـ مَريج ـ حاجّ ـ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ اِلَي الحَجّ.

(دال): اَدْبَرَ ـ اَرَدْنا ـ يَدْرُسُون‌َ ـ حَميد ـ بَعيد ـ اَلتَّناد ـ يَوَدّ ـ نُمِدّ ـ حادّ ـ وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنون.

 

 

* تجويد صفحه 42 *»

«احكام حروف»

 

«احكام تنوين و نون ساكن»

تنوين و نون ساكن با توجه به حرفي كه بعد از آن دو واقع شود چهار حالت به خود مي‌گيرند.

احكام تنوين و نون ساكن عبارتند از:

1ـ «اِدغام»  2ـ «اِظهار»  3ـ «اِقلاب»  4ـ «اِخفا»([20])

1ـ ادغام:

«ادغام» يعني (داخل‌كردن دو چيز در يكديگر) ودر بحث احکام نون ساکنه مقصود از ادغام «تلفظ نكردن نون ساكن و مشدد خواندن حرف بعد از آن» مي‌باشد.

هرگاه بعد از نون ساكن يكي از حروف (ياء ـ راء ـ ميم ـ لام ـ واو ـ نون) (يَرمَلون) واقع شود؛ نون ساكن در آن ادغام مي‌شود. به اين‌طور كه نون ساكن خوانده نمي‌شود و به جاي آن، حرف مذكور مشدد ادا مي‌گردد.

بايد توجه كرد كه ادغام نون ساكن در دو حرف (ميم ـ

 

 

«* تجويد صفحه 43 *»

نون) همراه با «غُنّه» و در دو حرف (لام ـ راء) بدون غنه و در دو حرف (ياء ـ واو) غنه اختياري است.([21]) اما افصح ابقاء غنه است.([22])

منظور از غنه اين است كه در هنگام اداي حرف مورد نظر صدا از بيني خارج و كمي كشيده شود به طوري كه اگر بيني گرفته شود صدا بسيار ضعيف يا قطع شود.([23])

مثال:

حروف يرملون در دو كلمه با تنوين
ياء اِنْ يَسْر‌ِ‌‌‌‌‌‌ق ايَةً يُعْر‌ِضُوا
راء مِنْ ر‌ِباطِ مَثَلاً رَجُلاً
ميم وَ مَنْ مَعَهُ قَرار‌ٍ مَكين‌ٍ
لام مِنْ لَد‌ُ‌‌‌نكَ مَتاعاً لَكُمْ
واو مِنْ و‌َلِيٍّ يَومَئِذٍ واجِفَةٌ
نون اِنْ نَحْنُ شَيءٍ نُكُرْ

نكته: ادغام نون ساكن فقط در دو كلمه انجام مي‌شود

 

 

«* تجويد صفحه 44 *»

و در يك كلمه نمي‌باشد. پس در كلماتي مثل «دنيا، انوار، صنوان» ادغام صورت نمي‌گيرد.

نكته: مبالغه در كشيدن غنه را «تطنين» مي‌گويند كه از موارد لحن شمرده شده است.([24]) و بنابر فرمايش شيخ مرحوم (اعلي الله مقامه) مبطل نماز است.([25])

 

2ـ اظهار:

«اظهار» به معني (ظاهركردن) و در اين بحث  «اداكردن نون ساکن به صورت واضح وآشكار» مي‌باشد.

هرگاه نون ساكن قبل از حروف شش‌گانه‌ي «حلقي» واقع شود اظهار مي‌گردد. يعني نون به صورت طبيعي و اصلي خود از مخرجش ادا مي‌شود.

«حروف حلقي» عبارتند از: (همزه (ء) ـ هـاء ـ حاء ـ عين ـ غين ـ خاء)

مثال:

 

«* تجويد صفحه 45 *»

حروف‌ حلقي در يك كلمه در دو كلمه با تنوين
همزه  «ء» يَنْأوْنَ مِنْ اَمْر‌ِهِمْ كُلٌ آمَنَ
هـاء مِنْهُم اِنْ هُوَ فَريقاً هَدي4
حاء تَنْحِتونَ فَمَنْ حَجَّ حَكيمٌ حَميدٌ
عين اَنْعَمْتَ مِنْ عَمَل‌ٍ سَميعٌ عَليمٌ
غين فَسَيُنْغِضُونَ مِنْ غِلّ‌ٍ قَولاً غَيْرَ
خاء اَلْمُنْخَنِقَةُ مِنْ خَيْر‌ٍ حَكيمٌ خَبيرٌ

 

3ـ اقلاب (ابدال):

«اقلاب» به معني (دگرگون كردن ـ تبديل نمودن) و در اين بحث «تبديل‌كردن نون ساكن به حرف ميم» مي‌باشد.

اين كار زماني صورت مي‌گيرد كه نون ساكن قبل از «باء» واقع شود. در اقلاب نون نيز همانند ادغام آن غنه لازم است.([26])

مثال:

 

«* تجويد صفحه 46 *»

در يك كلمه مُنْبَثّاً ـ اَنْبِياءَ ـ اَنْبَأهُمْ ـ فَانْبِذْ ـ فَانْبَجَثَتْ
در دو كلمه مِنْ بَعْدِ ـ مِنْ بُطُون‌ِ‌‌‌‌ ـ مَنْ بَعَثْنا ـ مِنْ بَقْلِها
با تنوين اَمَداً بَعيداً ـ بَصيرٌ بِالْعِبادِ ـ سَميعٌ بَصيرٌ

 

4ـ اِخفا:

«اخفا» به معني (مخفي‌كردن) است. و در اين بحث «اداء نون ساكن با حالتي بين اظهار و ادغام»([27]) مي‌باشد.

در اين حالت نون ساكن از مخرج خود ادا نمي‌شود يعني سر زبان به مخرج نون نمي‌چسبد بلكه فقط صداي آن از فضاي بيني خارج مي‌شود (غنه) و سپس حرف

 

 

«* تجويد صفحه 47 *»

بعدي ادا گردد.

اخفاءِ نون ساكن در نزد ساير حروف (غير از حروف حلقي، حروف يرملون و باء) صورت مي‌گيرد.

حروفي كه سبب اخفا مي‌شوند عبارتند از:

(تاء ـ ثاء ـ جيم ـ دال ـ ذال ـ زاء ـ سين ـ شين ـ صاد ـ ضاد ـ طاء ـ ظاء ـ فاء ـ قاف ـ كاف)

مثال:

سايرحروف‌ در يك كلمه در دو كلمه با تنوين
تاء اَنْتُمْ وَ اِنْ تُبْتُم جَنّاتٍ تَجري
ثاء مَنْثُوراً مِنْ ثَمَر‌َ‌ةٍ خَيرٌ ثَواباً
جيم اَنْجَيْنا اِنْ جاءَكُمْ لِكُلّ‌ٍ جَعَلْنا
دال عِنْدَهُم مِنْ دار‌ِهِمْ قِنْوانٌ دانِيَةٌ
ذال اَنْذِرْهُمْ مِنْ ذُرِّ يَّـةٍ سِراعاً ذلِكَ
زاء اَنْز‌ِل مَنْ ز‌َكّيٰها نَفساً ز‌َ‌كِيَّةً
سين اِنْسانٌ مِنْ سُلالَة لَيال‌ٍ سَويّا
شين اَنْشَأنا مِنْ شَرّ‌ٍ غَفُورٌ شَكورٌ

 

 

«* تجويد صفحه 48 *»

صاد يَنْصُر‌ُ‌كُمْ اِنْ صَدّوكُم ريحاً صَرْصَراً
ضاد مَنْضُودٍ مِنْ ضَعْفٍ قَوماً ضالّينَ
طاء قِنْطا‌ر‌ٍ مِنْ طين‌ٍ سَعيداً طَيِّباً
ظاء اُنْظُر مِنْ ظُلْم‌‌‌‌ٍ ظِلاً ظَليلاً
فاء اَنْفُسِهِمْ مِنْ فَضْل‌ٍ خالداً فيها
قاف يَنْقَلِبُ مِنْ قَبْلُ سَميعٌ قَريبٌ
كاف عَنْكُمْ مَنْ كانَ قَولاً كَريماً

 

 

«* تجويد صفحه 49 *»

«احكام ميم ساكن»

ميم ساكن با توجه به حرفي که بعد از آن واقع شود سه حالت به خود مي‌گيرد.

احكام ميم ساكن عبارتند از:

1ـ «اِدغام»    2ـ «اِخفا»   3ـ «اِظهار»

 

1ـ ادغام:

ميم ساكن در نزد حرف (ميم) «ادغام» مي‌شود. بدين معني كه ميم ساكن خوانده نشده و به جاي آن ميم بعدي مشدد مي‌شود. ميم حاصل (ميم مشدد) بايد با غنّه ادا شود.([28])

مثال: كَمْ مِنْ ـ رَبِّهِمْ مُشفِقُونَ ـ هُمْ مِنْها ـ لَهُمْ مُوسي ـ اِنَّكُمْ مُلاقُوهُ ـ يُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً ـ مِثْلُهُمْ مَعَهُمْ.

 

2ـ اخفا:

ميم ساكن نزد حرف (باء) «اخفا» مي‌گردد. اين اخفا با غنه همراه است.([29]) بهتر است در هنگام غنه‌ي ميم ساكن

 

«* تجويد صفحه 50 *»

لب‌ها مقدار كمي از هم باز باشد. (به اندازه‌ي گذشتن يك برگ كاغذ از بين دو لب).

بايد توجه داشت كه ميم ساكنِ حاصل از اِقلابِ نون ساكن نيز بايد اخفا شود.

مثال: وَ هُمْ بارِزُونَ ـ اَنْتُمْ بِهِ ـ هُمْ بَدَؤ‌ُ‌كُمْ ـ جُلُودُهُمْ بَدّ‌َ‌لْناهُمْ ـ اَنَّهُم بادُونَ ـ مِنْ بَعْدِ (مِمْ بَعْدِ) ـ فَمَنْ بَدَّلَهُ (فَمَمْ بَدَّ‌لَهُ) ـ اَمَداً بَعيداً (اَمَدَمْ بَعيداً) ـ خَبيرٌ بِما (خَبيرُمْ بِما).

 

3ـ اظهار:

«ميم» ساكن در نزد ساير حروف خصوصاً دو حرف «فاء» و «واو»، «اظهار» مي‌شود.([30]) بدين معني كه «ميم» به نحو طبيعي از مخرجش ادا مي‌شود.

مثال: ذَهَبَ اللهُ بنورهِم وَ تَرَكَهُم في ظُلماتٍ لايُبْصِرون.

توجه: به طور كلي تمام نون‌هاي مشدد و ميم‌هاي مشدد همراه با غنه خوانده مي‌شود:([31])

نون مشدد اصلي: لَيَمَسَّنَّكُمْ.

 

 

«* تجويد صفحه 51 *»

نون مشدد حاصل از ادغام لام تعريف: اِنَّ النّاسَ.

نون مشدد حاصل از ادغام نون: مَنْ نَشاءُ.

ميم مشدد اصلي: ثُمَّ.

ميم مشدد حاصل از ادغام ميم: لَهُمْ مّٰا يَشاؤُنَ.

ميم مشدد حاصل از ادغام نون: مِمّا.

 

 

* تجويد صفحه 52 *»

                      «تفخيم و ترقيق»

كلمه‌ي «تفخيم» به معني (بزرگ‌داشت) است و در اصطلاح تجويد «درشت تلفظ‌كردن حرف به طوري كه دهان از صداي آن پر شود» مي‌باشد.

كلمه‌ي «ترقيق» ضد تفخيم بوده و به معناي (رقيق‌كردن و كاستن غلظت چيزي است) و در اصطلاح تجويد «نازك و رقيق‌كردن حرف» مي‌باشد.

لذا در تجويد قرآن هرجا كه حرف درشت ادا شود، تفخيم شده؛ و هرجا نازك ادا گردد ترقيق شده است. پس حروف استعلا همان‌طور كه قبلاً شرح داده شد همگي تفخيم مي‌شود، و حروف استفال به حالت ترقيق ادا مي‌گردد مگر دو حرف «راء» و «لام» كه تحت شرايطي تفخيم و يا ترقيق مي‌شود.

 

 

«* تجويد صفحه 53 *»

«تفخيم و ترقيق حرف راء»

به عنوان قاعده‌ي كلي مي‌توان گفت:

حركات كشيده و كوتاهي كه بالاي خط زمينه واقع مي‌شوند (ــُـــَـــٌـــًــ,ـــ‌ او) سبب تفخيم راء مي‌شود.

حركات كشيده و كوتاهي كه زير خط زمينه واقع مي‌شوند (ــِـــ‌ٍـ‌ اي‌) سبب ترقيق راء مي‌شود.

بنابر قاعده‌ي بالا براي تشخيص ترقيق يا تفخيم حرف «راء» بايد مراحل زير را طي كرد:

1ـ هرگاه حرف «راء» اعراب داشته باشد و يا پس از آن حركت كشيده‌اي وجود داشته باشد همان اعراب يا حركت كشيده ملاك قرار مي‌گيرد.

ترقيق: رِجال، رِيح         تفخيم: تَذَرُ، رَحيم، روح، فِراراً

2ـ هرگاه حرف «راء» ساكن باشد به ماقبل آن نگاه مي‌كنيم. هر اعرابي داشت همانند مرحله‌ي قبل با آن برخورد مي‌كنيم.

ترقيق: اَشِر، مِريَة، بَصير تفخيم: اَرْسَلَ، قُرآن، غَفّار، غُرور

3ـ هرگاه حرف «راء» ساكن باشد و حرف ماقبل آن نيز ساكن باشد به حرف قبل از آن نگاه مي‌كنيم و همانند

 

 

«* تجويد صفحه 54 *»

مراحل قبل با آن برخورد مي‌كنيم.

ترقيق: اََلسِّحْر                 تفخيم: مَكْر

در موارد زير بين تفخيم و ترقيق «راء» اختيار داريم:

1ـ كلمه‌ي مِرْفَقاً (سوره‌ي كهف آيه‌ي 16) و فِرْق‌ٍ (سوره‌ي شعراء آيه‌ي 63).

2ـ «راء» ساكن به سبب وقف كه قبل از آن حرف مستعليه باشد مانند: قِطْر، مِصْر.

نكته: هرگاه قبل از «راء» ساكن، مكسور و بعد از آن حرف مستعليه باشد و همه‌ي اينها در يك كلمه جمع شده باشد ـ اگرچه طبق قاعده بايد ترقيق شود ـ تحت تأثير حرف مستعليه، «راء» ساكن تفخيم مي‌شود. مانند: مِرْصاد، قِرْطاس، فِرْقاً.

 

 

«* تجويد صفحه 55 *»

«تغليظ و ترقيق لام»

حرف لام در شرايط زير تغليظ مي‌شود:

1ـ هرگاه كلمه‌ي جلاله (الله) بعد از فتحه يا ضمه واقع شود.

مثال: هُوَ اللهُ، اِنَّ اللهَ، فَرَضَ اللهُ، اَرِنَا اللهَ، يَدُ اللهِ، نَصْرُ اللهِ، رَسُولُ اللهِ، عَلَّمَهُ اللهُ، وَ اتَّقُوا اللهَ.

2ـ هرگاه ابتدا شود به كلمه‌ي جلاله.

مثال: اللهُ نُورُ السَّمواتِ و الارض، اللهُ لا اِله اِلا هو.

3ـ هرگاه كلمه‌ي جلاله بعد از همزه‌ي استفهام واقع شود و همزه‌ي استفهام تبديل به الف گردد: ءا!لله.

حرف لام در غير از شرايط بالا ترقيق مي‌گردد.

مثال: لِلّهِ، بِاللهِ، بِسْمِ اللهِ، سَبيلِ اللهِ، فِي اللهِ، يَهْدِي اللهُ.

توجه: كلمه‌ي«اللّهم» نيز همانند «الله» از احكام  پيروی مي‌کند.

 

«* تجويد صفحه 56 *»

«مد و قصر»

«مد» از لحاظ لغوي به معني (زيادتي، افزوني) و در اصطلاح تجويد «امتداد دادن صوت در حروف لين (آ، او، اي)، بيش از ميزان طبيعي» مي‌باشد.

و اما «قصر» به معني (كوتاهي) است و در اصطلاح تجويد «امتداد ندادن صوت در حروف لين بيش از اندازه‌ي طبيعي آن» مي‌باشد.

هرگاه بعد از حروف لين همزه يا سكون واقع شود، حرف لين  بايد بيش از ميزان طبيعي كشيده شود. پس سبب‌هاي مدّ عبارتند از همزه و سكون.

بايد دانست كه تشديد نيز به خاطر آن‌كه يك حرف ساكن در آن نهفته است سبب مد مي‌شود.

مثال: uä!$y_ ـ !$¯RÎ) çm»oYø9t“Rr& ـ  (#þqä9$s% $¯RÎ) tbq—9!$ŸÒs9 ـ z`»t«ø9!#uä ـ ¼çm§_!%tnur ¼çmãBöqs% 4 tA$s% ’ÎoTþq’f¯»ptéBr& ’Îû «!$# ô‰s%ur Ç`1y‰yd 4 Iwur ß$%s{r& $tB šcqä.Ύô³è@ ÿ¾ÏmÎ/ HwÎ) br& uä!$t±o„ ’În1u‘ $\«ø‹x©

šcqßsÎ=øÿßJø9$# (در وقف)       tûüÉ)­FãKø9$# (در وقف)

 

«* تجويد صفحه 57 *»

«اقسام مد»

«مد منفصل»: هرگاه يکی از حروف لين در كلمه‌ي اول و همزه در كلمه‌ي دوم قرار داشته باشد «مد منفصل» ناميده مي‌شود.

مثال:  !$¯RÎ) çm»oYø9t“Rr&  ـ (#þqä9$s% $¯RÎ) 

«مد متصل»: هرگاه يکی از حروف لين همراه با همزه يا ساكن در يك كلمه قرار داشته باشد «مد متصل» ناميده مي‌شود.

مثال: âä!$t±n@ ـ ºpt«ÿ‹ÏÜyz  ـ $\«ÿƒÌt/  ـ  é&þqãZtGs9 ـ tûüÏj9!$žÒ9$# 

تذكر (1): مد متصل واجب مي‌باشد بنابر نظر قراء و فقها، اما مد منفصل واجب نمي‌باشد.([32])

تذكر (2): ميزان كشيدن در مد متصل و منفصل يكسان مي‌باشد.([33])

تذكر (3): هرگاه صدای (آ)  به حرفِ مدغمِ اصلي برسد و هر دوی آن‌ها در يك کلمه جمع شده باشند بنابر نظر قراء و فقهاء زيادتي مد نيز واجب است.([34])

 

«* تجويد صفحه 58 *»

مثال: tûüÏj9!$žÒ9$# ـ ¼çm§_!%tnur ـ >p­/!#yŠ  ـ ’ÎoTþq’f¯»ptéBr&

تذكر (4): حروف مقطعه‌ي سه حرفي كه حرف دوم آن‌ها يکی از حروف لين باشد در حكم مد متصل مي‌باشند.([35]) (حروفي مثل راء، ياء، باء كه به همزه ختم مي‌شود سه حرفي محسوب نمي‌شود).

مثال: $O!9#  

تذكر (5): هرگاه همزه‌ي استفهام قبل از همزه‌ي وصل قرار بگيرد و تبديل به الف شود آن الف در حكم مد متصل مي‌باشد.([36])

مثال: z`»t«ø9!#uä ـ ª!!#u䠚cόr& ـ ÈûøïtŸ2©%!!#uä 

تذكر (6):  ميزان كشش مد همين‌قدر كفايت مي‌كند كه پس از اداء حرف لين، قاري براي اداء همزه يا ساكن متمكن شود؛ زيرا براي عرب ثقيل است كه بلافاصله از حرف لين به همزه يا ساكن منتقل شود. پس نظرهاي متفاوت در ميزان كشش مد ناشي از آراء و سليقه‌های شخصي است.([37])

 

 

«* تجويد صفحه 59 *»

«مد لين»: اين مد مخصوص دو حرف واو و ياء ساكنِ ماقبل مفتوح است، هرگاه بعد از آن‌ها همزه يا ساكن عارضي باشد.

مثال (واو): nouäöqy™  ـì$öqyz  ـ ¾ÏmÏBöqs)Ï9  ÉQöqs)»tƒ  .

مثال (ياء): Ïpt«øŠygx. ÎŽö©Ü9$#  ـ #sŒÎ)  }§t«ø‹tFó™$#  ـ  y7ø‹s9Î) ـ &äóÓx«  

مولاي كريم (اع) اين مد را بي‌اساس مي‌شمرند زيرا حروف لين در اين نوع از مد وجود ندارند؛ پس بايد به قصر خوانده شود. زيرا قصر اصالت دارد و توجيهي براي خروج از اصل در دست نيست.([38])

 

 

«* تجويد صفحه 60 *»

             «انواع وقف بالسکون»

«وقف بالسكون» به دو روش در آخر كلمات انجام مي‌شود: «اِسكان و اِبدال».

 

«وقف اسكان»:

كلمه‌ي «اسكان» در اين‌جا به اين معني است كه حرف آخر كلمه در هنگام وقف ساكن شود.

مثال: مَقاعدَ = مَقاعدْ        هُوَ = هُو         هِيَ = هي

      قَصيرٌ = قَصيرْ         قَريبٌ = قَريبْ

 

«وقف ابدال»:

«ابدال» يعني (تبديل‌كردن) و در اصطلاح تجويد «تبديل‌شدن حرف آخر كلمه در هنگام وقف به حرف ديگري» مي‌باشد.

وقف ابدال در دو حالت صورت مي‌گيرد:

1ـ وقتي در آخر كلمه «تاء گرد= ة» قرار داشته باشد؛ اين حرف در هنگام وقف به (هاء ساكن= ه) تبديل مي‌شود.

مثال: رَحْمَةً = رَحْمَهْ      نِعْمَةُ = نِعْمَهْ       حَيو4ةِ = حَيو4هْ

 

 

«* تجويد صفحه 61 *»

2ـ در كلماتي كه به تنوين نصب ختم شده است. اين تنوين در هنگام وقف تبديل به الف مي‌شود.

مثال: حِساباً = حِسابا                غَفُوراً = غَفُورا

     ضُحيً = ضُحي4       ماءً = ماءا        طُويً = طُوي4

 

 

«* تجويد صفحه 62 *»

«علائم وقف»

علائم وقفي كه امروزه كاربرد بيشتري دارند عبارتند از:

«م»: وقف لازم، که بايد وقف کرد.

«ج»: هم مي‌توان وقف كرد و هم مي‌توان وصل نمود.

«لا»: نبايد وقف كرد.

«قلي»: همانند (ج) است با اين تفاوت كه وقف بهتر است.

«صلي»: همانند (ج) است با اين تفاوت كه وصل بهتر است.

مجموعه‌ي سه نقطه «000»: اگر اين علامت «000» بر روي دو كلمه‌ي نزديك به هم قرار داده شود؛ نشانه‌ي اين است كه در صورت وقف بر هر يك از آن‌ها بر ديگري نمي‌توان وقف نمود.

«س»: علامت سكته مي‌باشد. سكته همانند «م» است با اين تفاوت كه در اين وقف نبايد نفس كشيد و بايد با فاصله‌ي كمي ادامه‌ي آيه را خواند. مثال: مَن‌س راق.

 

 

«* تجويد صفحه 63 *»

مولاي كريم (اع) در بحث وقف و علائم وقف مي‌فرمايند:

«و بدان‌كه اين وقف‌ها سنتي از جانب خدا و رسول نيست كه حتماً تبعيت شود. چرا كه بسا شخصي بين دو كلمه ارتباط ببيند كه غير او متوجه آن ارتباط نشود و چه بسيار مواضعي كه اخلال به معني شود اما يكي متوجه مي‌شود و ديگري متوجه نمي‌شود؛ و كساني كه اين علامت‌ها را قرار داده‌اند؛ از قرآن مگر ظواهر عربيت آن را نمي‌دانستند و حال آن‌كه حكما در قرآن مجال گسترده‌اي دارند. چه بسا حكيم در موضعي وقف كند كه هيچ‌كس در آن موضع وقف نمي‌كند و چه بسا از ديد حكيمانه در موضعي كه ديگران وقف مي‌كنند وقف جايز نباشد».

ايشان در پايان مي‌فرمايند: «اگر از ابناء حكمت هستي عقلت را به كار بينداز و الا از علائمي كه ديگران قرار داده‌اند پيروي كن».([39])

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرين

([1]) رساله‌ي تجويد شيخ مرحوم (اعلي الله مقامه).

([2]) فصل‌الخطاب كبير، ص 542.

([3]) وسائل‌الشيعة، ج 6، ص 220.

([4]) تقويم‌اللسان، ص 257 و 258.

([5]) رساله‌ي حيدريه.

([6]) تقويم‌اللسان (مولاي كريم اعلي الله مقامه) ص 230.

([7]) تقويم‌اللسان ص 230.

([8]) تقويم‌اللسان ص 230.

([9]) تقويم‌اللسان ص 230.

([10]) تقويم‌اللسان ص 232.

([11]) تقويم‌اللسان ص 231.

([12]) تقويم‌اللسان ص 232.

([13]) تقويم‌اللسان ص 231.

([14]) حلية‌القرآن ج 2 ص 72.

([15]) تقويم‌اللسان ص 232.

([16]) تقويم‌اللسان ص 229.

([17]) تقويم‌اللسان ص 232.

([18]) حلية‌القرآن ج 2 ص67‌.

([19])  بنابر نظر ديگران حروف قلقله پنج حرف (قطب جد) مي‌باشد. آقای مرحوم (اعلی الله مقامه) می فرمايند: من وجهی نمی بينم که حرف «تاء» که در مخرج با «طاء» مشترک است و همچنين حرف «کاف» که با «قاف» مشترک است را از اين صفت استثنا کنم و حال آن که در اين دو حرف نيز قلقله می باشد.  تقويم اللسان ص 235

([20]) از اين پس هرگاه درباره‌ي نون ساكن حكمي گفته شود، تنوين را هم شامل است.

([21]) رساله‌ي تجويد ص43 ــ تقويم‌اللسان ص 254.

([22]) تقويم‌اللسان ص 248.

([23]) رساله‌ي تجويد ص 43.

([24]) نزهة القاري: ص 84.

([25]) رساله‌ي حيدريه.

([26]) رساله‌ي تجويد ص 44 ــ تقويم‌اللسان ص 248.

([27]) جايگاه اخفا مابين اظهار و ادغام است. از اين جهت كه در ادغام، اخفا به طريق اولي هست شبيه به ادغام است و از اين جهت كه اخفا همانند اظهار تشديد ندارد شبيه به اظهار است. پس اخفا برزخ بين ادغام و اظهار است. بنابراين حرفي كه سبب اخفاءِ نون شده است هرچه به حلق نزديكتر باشد؛ اخفاءِ نون به اظهار نزديك‌تر است. و هرچه آن حرف از حلق دورتر باشد اخفاءِ نون به ادغام نزديك‌تر است.

اخفاءِ نزديك به اظهار: وَ اِنْ كانوا مِنْ قَبْل.

اخفاءِ نزديك به ادغام: اللهُ يَتَوَفَّي الاَنْفُسَ.

(تقويم اللسان ص255 ــ رسا‌له‌ي تجويد ص44)

([28]) رساله‌ي تجويد ص 44 ــ تقويم‌اللسان ص 256.

([29]) رساله‌ي تجويد ص 44 ــ تقويم‌اللسان ص 256.

([30]) تقويم‌اللسان ص 256 ــ رساله‌ي تجويد ص 44.

(3) رساله‌ي تجويد ص 44.

([32]) تقويم‌اللسان ص 268.

([33]) تقويم‌اللسان ص 268 و 269 ـ رساله‌ي تجويد ص 47.

([34]) تقويم‌اللسان ص 269.

([35]) تقويم‌اللسان، ص 270.

([36]) تقويم‌اللسان، ص 270.

([37]) تقويم‌اللسان، ص 269.

([38]) تقويم‌اللسان، ص 270.

([39]) تقويم‌اللسان، ص 293 و 294.