مفاتیح الشرایع
فيض با وجود آنكه حكيم و فيلسوف بوده و در حكمت و فلسفه پيرو ملاصدرا، در اصول و فقه از امين استرآبادي پيروي كرده است. بيان و قلم استرآبادی در زنده ساختن روش اخباریین آن چنان نافذ بود كه مانند ملاّ محسن فيض كاشانی را هم تحت تأثير قرار داد. در كتاب «الحق المبين» خود درباره اين مطلب نوشته است: «به برخی از آنچه من هدايت يافته ام برخی از رفقای ما هم هدايت يافته اند، آن رفيق از استرآباد است كه در مكّه ـ شرّفها اللّه ـ سكونت دارد، من با او در مكه برخورد كرده ام او هم (مانند من) معتقد است كه واجب است (در اصول فقه و فقه) به اخبار عمل نمود و روش اجتهاد را كنار گذارد و نبايد به رأی های اختراعی قائل شد، و از به كار بردن اصول فقهی اختراعی بايد خودداری كرد و به جان خودم سوگند كه او در اين مطلب درست يافته است و او است كه اين در را به روی ما گشود و ما را در اين راه درست راهنمايی نمود.»[1]
فيض در ابتدای تمايلش به اين روش مانند استرآبادی با تعبيرهای تندی به انتقاد از روش اصولی ها پرداخت، ولی پس از اندكی راه اعتدال را پيش گرفت و كار اصولی ها را بر اشتباه آنها حمل نموده، در مقام تبرئه آنها برآمد و بر استرآبادی به واسطه تعبيرهای تند و زنندهاش نسبت به فقهای اصولی به خصوص علامه حلّي اعتراض میكرد.
به هر روی فيض در اصول فقه و فقه به واسطه راهنمايیهای استرآبادی فقيه متبحّر و موفقی بود. در روش فقاهتی مبتنی بر اصول و نصوص قرآنی و روايی، كتاب «وافي» او در شرح احاديث كتب اربعه و كتاب «مفاتيح الشرايع» او در بيان يك دوره احكام شرعی عملی نشان تبحر و تسلط و استادی او است. با این تفاصیل، باز هم اختلاف نظرهایی میان فیض کاشانی و امین استرآبادی وجود داشت که نمونهای از آن اختلاف نظر در بعضی از مباحث اصولی است و فیض کاشانی در کتابهایی که در این رشته تألیف کرده، به تحقیقاتی در این مسائل پرداخته است همچون كتاب «الاصول الاصلية» و نظر به اينكه اين بحث طولانی شده از نقل اختلاف آنها صرف نظر نمودیم.
کتاب مفاتیح الشرائع، حاوی امهات مسائل فقهی است به گونهای که گفتهاند: «کتابه هذا من أجمل کتب الفقه بیاناً و أوضحها دلیلاً و برهاناً و أفصحها عن موارد الإجماعات و أرمزها بالموجز من العبارات.»[2] برخی در فضیلت این کتاب نوشتهاند امام زمان صلوات الله علیه و عجل الله فرجه به خواندن و استفاده از آن توصیه فرمودهاند.[3] بر این کتاب شروح متعددی نگاشته شده است که برخی محققین به بیست و هفت شرح و تعلیقه اشاره کردهاند.[4]
عالم ربانی مرحوم آقای شریف طباطبایی اعلی الله مقامه در یکی از فرمایشهای مجلسی[5] فرمودهاند:
«مفاتيح ملاّمحسن خيلي خوب كتابي است، كتابي به اين خوبي نوشته نشده است. كتابهاي بسيار در فقه نوشته شده است لكن هيچكدامش به اين تنقيح نيست و ساير كتابها پارهاي كلمات زيادي و مثالهاي زيادي است اما در كتاب اين مرد يك كلمه زيادي و يك مثل زيادي نيست، هرچه گفته است براي يك چيزي گفته و يك چيزي ميخواهد بفهماند و اشاره بكند و استادي و تسلط شخص از اينجاها معلوم ميشود كساني كه استاد نيستند و تسلطي ندارند و درست اهل فن نيستند كلمات زياد و مثلهاي زياد و عبارات زياد در كتابشان يافت ميشود. بعد فرمودند خيلي عجيب است از ملاّمحسن كه با اينكه در حكمت آنقدر خرابي كرد معذلك فقه را به اين خوبي نوشت. آقا ميرزا عرض كرد ملاّمحسن ذيفنون بود؟ فرمودند ذي فنون مشكل است كه در فني درست از عهده اش برآيد و با اينكه ذي فنون بود معذلك فقه را به اين خوبي و پاكيزگي نوشت.»[6]
آقای مرحوم، حاج محمد کریم کرمانی رفع الله درجته نیز با تعبیرِ «خوب است» از آن یاد کردهاند. تمام فرمایش را برای فایده آن نقل میکنیم:
«آقا سیدجواد جندقی عرض کرد: در فقه چه کتابی خوبست اول خوانده شود؟ فرمودند: فقه هم دو جور است یکجورش این است که فقه میخوانند که به قول خودشان رؤوس مسائل را یاد بگیرند و اینجور فقهخواندن فائده ندارد مگر اینکه فائدهاش همین است که در مجلس هر حرفی بزنند او هم از همان قبیل حرفی بزند تا مردم بدانند این از همهجا با خبر است. اگر فقهخواندن برای این چیزهاست شرایع برای رؤوس مسائل یادگرفتن خوبست. اگر یکخورده بیشتر میخواهد یاد بگیرد مفاتیح خوب است. اگر اغلاق عبارت میخواهد یاد بگیرد و مرجع ضمایر بفهمد که این «لَه» و «به» و «علیه» و «فیه» به کجا برمیگردد، ا گر اینها را میخواهد یاد بگیرد شرح لمعه برای اینها خوبست و اگر برای تفقه میخواهد و فقه با استدلال میخواهد براهینش را بفهمد جواهر بد نیست، حدائق بد نیست.»[7]
علاوه بر حاشیهنویسی شیخ مرحوم اع بر مفاتیح، از نِکاتی که اهمیت مفاتیح را بیشتر آشکار میکند، این است که یکی از دروس فقهی مرحوم آقای حاج محمدکریم کرمانی اع تدریس مفاتیح الشرایع بوده است و نسخه مخطوطی از دروس آن بزرگوار در دست است.
این دروس که ظاهراً خلاصه فرمایشهای درسی ایشان در شرح و تدریس مفاتیح است، تدریس دو مفتاح از مفاتیح کتاب النکاح است و نسخه، فاقد تاریخ و دیگر خصوصیات نسخهشناسی است. در بخشی از درس، از صاحب مفاتیح اینگونه تعبیر آورده و نقد فرمودهاند:
«درسٌ إعلم أن قول الملا محسن هنا ان کلهم إستندوا بالروایة لیس مناطاً لنا و قد ذکرنا ذلک مراراً و نعیده لأنه أس العلوم و لمیلتفت إلیه أحد من فقهائنا و هو أنه إذا اختلفت الروایات لنا و قد عمل کل أحد من الفقهاء المتقدمین بحدیث لایورث ضعفاً لنا فإنه لیس علم لنا أن جمیعهم وجدوا تلک الأخبار و ضعفوها فإن جل فقهائنا لمیعثروا علی ما عثرنا علیها من أخبار آل محمد سلام الله علیهم و لو عثروا لما ترکوها بداهة… .»
این دروس اگرچه مختصر است؛ ولی مخطوطی است که تکنگاری مستقلی را بایسته است و امیدواریم بتوانیم آن را تصحیح و تخریج کنیم.
مناسب است به عباراتی از مؤلف مفاتیح نیز اشاره کنیم. وی در اوایل کتاب چنین نگاشته است:
«فشرعت فیه مستعیناً بالله و متوکلاً علیه، فجاء بحمدالله مع وجازته و تجرده عن الفروع المتشعبة المتکثرة علی وجه یمکن أنیعرف منه حکم أکثر المسائل السانحة یوماً فیوماً للمستنبطین، لاشتماله… علی أکثر الدلائل لأصول المسائل علی ما وصلت إلي و کیفیة الإستنباط کما ظهرت لدي، مع نقل الإجماع فیما ادعي فیه… و أشرت في کل حکم إلی الحدیث الوارد فیه حسبما رأیته و وجدته، مقتصراً علی قدر الحاجة منه…»[8]
مفاتیح الشرایع دو قسمت است در دو فن: فن العبادات و السیاسات و فن العادات و المعاملات. در هر فنّی، شش کتاب و خاتمهای است. فهرستی کلی از این کتاب چنین است:
فن العبادات و السیاسات:
1- مفاتیح الصلاة، و یدخل فیها مباحث النجاسات و الطهارات؛
2- مفاتیح الزکاة، و یدخل فیها مباحث الخمس و الصدقات؛
3- مفاتیح الصیام، و یدخل فیها مباحث الاعتکاف و الکفارات؛
4- مفاتیح الحج، و یدخل فیها مباحث العمرة و الزیارات؛
5- مفاتیح النذور و العهود، و یدخل فیها مباحث الأیمان و أصناف المعاصی و القربات؛
6- مفاتیح الحسبة و الحدود، و یدخل فیها مباحث الإفتاء و أخذ اللقیط و الدفاع و القصاص و الدیات؛
و الخاتمة في الجنائز، و یدخل فیها أحکام المرضی و بعض الوصیات.
فن العادات و المعاملات:
7- مفاتیح المطاعم و المشارب، و یدخل فیها أحکام الصید و الذباحة؛
8- مفاتیح المناکح و الموالید، و یدخل فیها أحکام الطلاق و الخلع و المباراة و اللعان و الظهار و الایلاء؛
9- مفاتیح المعایش و المکاسب، و یدخل فیها مباحث احیاء الموات و الاصطیاد و الاسترساق و البیع و الربا و الشفعة و الشرکة و القسمة و المزارعة و المساقاة و الاجارة و الجعالة و السبق و الصلح و الإقالة؛
و أحکام المداینات من القرض و الرهان و الضمان و الحوالة و الکفالة و تفلیس المدیون و الاقرار و الابراء،
و سائر الامانات و الضمانات من الودیعة و العاریة و الغصب و الاتلاف و اللقطة؛
و احکام التصرف بالنیابة من الولایة و الوکالة والوصایة؛
10- مفاتیح العطایا و المروات، و یدخل فیها مباحث الهدایا و الوقوف و السُکنی و الحبیس و الوصیة بالمال و العتق و التدبیر و الکتابة؛
11- مفاتیح الفرائض و المواریث؛
الخاتمة في الحیل الشرعیة.
معرفی تحشیهای نویافته از مرحوم شیخ احمد احسائی اع بر مفاتیح
این نسخه نفیس از کتاب مفاتیح الشرایع، به شماره ثبتِ89581 در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری میشود. متن مفاتيح در اين نسخه به خط ابومحمد مهدي بن علي بن احمد بن صالح الجدّحفصي البحراني است که در محرم 1140 قمری (للعشر الخامسة من المائة الثانیة من الألف الثاني) از کتابت آن فراغت جسته است.
حاشیهها و تعلیقات
همه تعلیقات و حواشی این کتاب را بررسی کردیم و چون هدف از نگارش این وجیزه معرفی این کتاب است، به آماری تفصیلی از انواع حواشی و تعلیقات این کتاب اشاره میکنیم تا فضای علمی حاشیهها و محشین روشن شود. به علت آنکه نسخهای همخانواده با خط بعضی از محشین این کتاب در دست نبود، به ناچار ابهاماتی باقی ماند.
حواشی غیر مرتبط با متن مفاتیح
ابتدای این کتاب گواهیهای تملکی ثبت شده است. نخستین عبارت تملک که متأخرترین آنهاست، چنین است:
روی صفحه آغازین: این کتاب مستطاب مفاتیح به بیع شرعی به این احقر منتقل گردید و به قیمت دوازه قران عد؟ انجامید خداوند به حرمت اطهار از این کتاب و سایر کتب دینی این گمگشته را منتفع فرماید به تاریخ 25 شهر صفر المظفر 1353، امضاء [ناخوانا]
صفحه دوم
بسمه تعالی تمام المفاتیح در یکجلد مطلقة
اشعاری (سه بیت) از مرحوم علینقی احسائی رحمة الله علیه به خط خودش و چون این اشعار را در مخطوط دیوان ایشان نیافتیم، در اینجا تخریج میکنیم:
لعلي نقي
و کل عدوي لامَني ان بکیته رماه القضا السهمَ الذي قد رمانيا
لعلي بن احمد بن زین الدین الأحسائي
رضینا علیاً خیر من وطأ الحصی إماما و لم نرض الدناة ؟ اولی الأمر
وحسب الفتی أن يرتضي ما يفيده ؟ علواً و لایرضی الذين ؟ من الامر ظ[9]
اشعاری از دیگران: ملا حسن کاشي، سوزني سمرقندي، شيرازی و… .
صفحه سوم اشعاری از علی نقی احسائی:
قد کان یطربنی بطیب حدیثها شادی الهوی فی ملعب الأتراب
و الغصن رطب و الشبیبة غصة و الشوق یلعب بی و قلبی صابي… (10 بيت)[10]
لاحت لنا شمس السرور بمنظر لما رأینا الشمس فوق المنبر… (3 بيت)[11]
صفحه چهارم: احادیثی از رسول خدا و حضرت امیر علیه السلام و بیانی در معرفت زوال و بعضی فواید از مجمع الفواید و مهذب؛ مطلبی راجع به مستحاضه و کاتب در انتها نگاشته است: «بخط شیخنا ره».
تأسفی عمیق
دراین صفحه حاشیهای است که متأسفانه منخرم است و یکی از اطلاعات نسخهشناسی این مخطوط ناقص شده است:
کل ما في هذا الکتاب من حاشیة مکتوب علیها ع أو شیخنا فهی بخط… .
صفحه اول:
گواهی تملک شیخ مرحوم اع:
بسم الله الرحمن الرحیم
دخل في حیازتي بالبیع البتي و أنا العبد المسکین أحمد بن زین الدین الأحسائي في سنة 1213؛ ممهور به خاتمی با سجع «احمد زين الدين 1203»
سطر بعد:
گواهی تملک فرزند ایشان:
ثم صار إلی نوبه علی ابن الشیخ احمد ابن زین الدین قیمته عشرون قرُشا عینا؟
بعد از هفت صفحه، حدیثی در مذمت تربیع در جلوس نقل شده و زیر آن با فاصله، عبارت گواهی تملک بدین شکل نوشته آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
صار الی نوبه الاقل علی بن الشیخ احمد بن زین الدین الاحسائی فی غرة شهر ربیع الاول سنه 1244
سجع مهر مربع: علی بن احمد زین الدین (“يا علي احمد بن زين الدين” و يا “يا علي بن احمد زين الدين”) در چهار ضلع مربع هم در حاشية عباراتي آمده منجمله “ما شاء الله”)
آخر کتاب چند حدیث از جامع الأخبار نقل شده است و کاغذهای متفرقهای نیز دیده میشود؛ شامل احادیثی از فصول المهمة و یک نامه از محمدمهدی بن حاجی ملاحسین. همچنين نقل قول مختصري از شهيد ثاني در شرح الفية به خط شيخ مرحوم اع.
حاشیههای مرحوم شیخ احمد احسائی اع
این حاشیهها که از نظر مکتبی نفیسترین بخشهای این کتاب است، مکرراً در صفحات مختلف ثبت شده است. در بخشهایی از کتاب حاشیهها بیشتر و در بخشهایی کمتر است. در صفحات ابتدایی این مجموعه، حاشیههای این بزرگوار بیشتر است؛ اما برای نمونه بین فریم305 تا 391 حاشیهای از این بزرگوار ثبت نشده است البته در همین صفحات حاشیههایی وجود دارد که نویسنده آن مشخص نیست و به نقل از کتب مختلف همچون دروس یا صِرف نقل حدیث اکتفا شده است. از خداوند خواهانیم برای ارائه این حواشی به صورتی مستقل و منظم توفیقمان دهد انشاء الله.
در ذیل تعلیقات این بزرگوار بر این کتاب شریف نام این بزرگوار ثبت شده است و کیفیت ثبت آن به چند صورت است:
- احمد: در بعضی تعلیقات نام خود را نگاشتهاند (فریم12، فریم72، فریم243 و…)؛
- احمد بن زین الدین: در بعضی تعلیقات به نام پدر نیز اشاره فرمودهاند (فریم13، فریم15 – تعلیقهای یکصفحهای که طولانیترین تعلیقه این بزرگوار بر این کتاب محسوب میشود- و…)؛
در موارد بسیاری هم تعلیقاتی بدون امضاء یادداشت فرمودهاند و چون به خط شریف خود نگاشتهاند، قابل شناسایی است (همچون فریم 181 و 235 و… .)
حاشیههایی با علامتِ «شیخنا»
تعلیقات فراوانی است که در نهایت هر یک تعابیر مختلفی ثبت شده است و همه، مُشعِر به شخص واحدی است. این حواشی نه به خط شیخ مرحوم اع و نه به خط فرزندشان شیخ علينقی ره است و در انتساب آنها به شیخ مرحوم اع مترددیم و نتیجهای قطعی به دست نیامد. در یکی از حواشیِ بدون امضا چنین آمده است: «کذا أفاده شیخنا الشیخ سلیم البحرانی الماحوزی…» (فریم73) و این نیز احتمالی است که مراد از شیخنا، شیخ ماحوزی باشد.
همانطور که پیش از این اشاره کردیم، عبارتی در صفحات ابتدایی این کتاب است که متأسفانه ناقص به دست ما رسیده و در آن اشارهای به کاتب این تعلیقات شده است. به هر روی در ذیل هر یک از اینگونه تعلیقات، عبارتی ثبت شده است و اگرچه مضمون و مقصود از عبارات یکی است ولی برای نمایش تنوع آن و تسهیل مراجعه مفصلاً نقل میکنیم:
- شیخنا رحمه الله تعالی (فریم18 – سه حاشیه -، فریم21- حواشی متعدد-، فریم22 و…)؛
- شیخنا ره (فریم 26، فریم46 و…)؛
- من خط شیخنا ره (فریم209، فریم231 و…)؛
- بخط شیخنا ره؛ (فریم99، فریم252، فریم396، و…)؛
- لشیخنا / لشیخنا رحمه الله تعالی (فریم13و…)؛
- منه ره (فریم13)؛
- عنه قدس سره (فریم138.)
تحلیل محتوای تعلیقات شیخ مرحوم اع
…
ادامه دارد…
————————-
[1] اصل عبارات فيض اين است: «و قداهتدی لبعض مااهتديت له بعض اصحابنا من استرآباد كان يسكن مكّة ـ شرفّها اللّه ـ و قدادركت صحبته بها فانه كان يقول بوجوب العمل بالاخبار و اطراح طريقة الاجتهاد و القول بالآراء المبتدعة و ترك استعمال الاصول الفقهيّة المخترعة. و لعمري انه قداصاب في ذلك، و هو الفاتح لنا هذا الباب و هادينا فيه الی سبيل الصواب».
[2] أقوال العلماء فی ترجمة المولی محسن فیض الکاشانی، ابوالقاسم نقیبی، تهران: مدرسه عالی شهید مطهری، ص204
[3] مفاتیح الشرایع، به تحقیق: مهدی رجائی، قم: کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی (ره)، مقدمه، ص35
[4] همان، ص38
[5] مجموعه فرمایشهای مجلسی این بزرگوار در کتاب گرانسنگ «حدیقة الإخوان» توسط مرحوم سید هاشم لاهیجی رحمة الله علیه جمعآوری شده است. مؤلف در ابتدای کتاب چنین نگاشته است:
و بعـد؛ چنين گويد بنده اثيم جاني هاشم بن مرتضي الحسيني اللاهيجاني كه چون لطف خداوندي شامل حالم گرديده و عنايت ايزدي رفع كلال و ملالم نموده در سنه 1295 به تشرف خدمت فلك رفعت كهف الانام و ملجأ الخواص و العوام القرية الظاهرة و الآية الباهرة البحر الذاخر و الدر الفاخر سركار بندگان شامخ الاركان آقاي حاج ميرزا محمّدباقر روحي له الفداء مفتخرم گردانيده و اين نعمت عظمي و موهبت كبري را روزي و نصيبم فرمود و چندي در اين آستان فرشته پاسبان بسربردم چنين مشاهده نمودم كه رفقا كثّراللّه امثالهم را در ضبط دروس و مواعظ كمال مواظبت و نهايت اهتمام است لكن فرمايشاتي كه در ساير اوقات در مجالس فرمايش ميكنند كسي به خيال ضبط آنها و در صدد جمع و تأليفشان نيست، بااينكه فوايد بسيار و منافع بيشمار بر جمع و تأليف آنها مترتّب است، پس اين خاكسار را به خاطر فاتر رسيد كه ابتغاءاً لوجه اللّه قيام به اين خدمت نموده فرمايشاتي كه قبل از درس و بعد از درس و در مجالس ديگر از آن لسان اللّه، خودم به گوش خود استماع ميكنم ضبط نموده به رشته تحرير درآورم و آن را هديه رفقا و اخوان صفا نمايم كه در مجلسها و مجمعهاي خود بخوانند و اين غريق بحر معاصي را به دعاي خير ياد نموده… و چون حديقهوار بر انواع مطالب و مسائل و فنون اسرار و حكم و مواعظ و حل مشكلات و كشف معضلات مشتمل بوده آن را بــحديقةالاخوان موسوم گردانيدم…»
[6] حدیقةالإخوان، به خط مرحوم سید محمد طباطبایی مشهور به سجادی رحمةالله علیه، فرمایشِ1314، ص733
[7] فرمایشهای مجلسی مرحوم آقای کرمانی أعلی الله مقامه، ص32
[8] مصابیح الظلام في شرح مفاتیح الشرایع، شارح: محمدباقر بن محمد أکمل وحید بهبهانی، قم: مؤسسه علامه مجدد وحید بهبهانی، ج1، ص5
[9] شایان ذکر است که در نخستین ابیات دیوان این مرحوم رحمة الله علیه (نسخه دیجیتالیِ کتابخانه مجلس) اشعاری درباره منزلت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نقل شده است و وزن و قافیه با این دو بیت اخیر یکسان است؛ ولی این دو بیت نقل نشده است.
[10] این اشعار در مخطوط دیوان مرحوم علینقی احسائی رحمة الله علیه در فریم 19 از نسخه دیجیتالیِ کتابخانه مجلس نقل شده است.
[11] این اشعار در آخرِ صفحه دوم از فریم36 از دیوان مذکور نقل شده است.