بررسی قید ضرورت و علل آن در آثار مکتبی
و اما وقتی آثار و کتب مکتبی را واکاوی میکنیم، شواهد بیشتری مییابیم و همه در راستای همان قیدِ «ضرورت» است. آقای شریف طباطبایی اعلی الله مقامه به دوریکردن بزرگان از اقوال دیگران اشاره کرده و تصریح میفرمایند که در صورت ضرورت، متعرض افکار دیگران میشویم:
«ما هم محتاج به آن نیستیم که اقوال باطله مردم را در کتاب خود جمع کنیم و در صدد نقض و ابرام برآئیم بلکه مُرّ حق را به قدری که خداوند ما را به آن هدایت کرده همیشه بیان میکنیم و این سنتی است از مشایخ ما که عمر عزیز خود را صرف اقوال باطله نکنند و به مضمون «فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین» و مدلول «و لا یلتفت منکم احد و امضوا حیث تؤمرون» عمل کنند مگر در محل ضرورت که گاهگاهی نقل قولی که محتاجالیه است، میکنند.»[1]
ضرورت نقل دیدگاههای دیگران و اندیشههای فرَق مختلف در کتابهای مکتبی، علتهای مختلفی دارد که به مهمترین این علتها اشاره میکنیم:
1. نخستین علت، ضرورت پاسخگویی به شبهات و اشکالات مبنایی و بنیادی است. این نوع کتابها بیشتر به صورت «شرح» ارائه شده است. شرح عرشیه ملاصدرا، شرح مشاعر ملاصدرا، شرح نتایجالافکار ملای قزوینی از این قبیل است. ضرورت و نیاز پاسخگویی به شبهات ایجاب کرده است که بزرگان چنین کتابهایی بنویسند. و به تعبیر استاد معظم حفظه الله اگر آقای مرحوم اعلی الله مقامه امروز زنده بودند، همانطور که در آن زمان شرحالنتایج نوشتند، امروز کفایةالاصول خراسانی را شرح میفرمودند و نقد میکردند. تمام عبارت ایشان را نقل میکنیم تا علاوه بر این مسئله، ارزش متعلم و نیاز آگاهی وی از مسائل علمی روشنتر شود:
«متعلم ما باید از نظریات و سخنهای اینها آگاهی داشته باشد و بتواند رد کند. من مطمئنم اگر آقای مرحوم اعلی الله مقامه در این زمان بودند کفایة[الاصول] را شرح و نقد میکردند. همانطور که زمان خودشان کتاب ملا را، ضوابط و نتایج را نقد فرمودند. چون در آن زمان کتابهای ملا بود که مطرح بود و امروز این کفایه است که مطرح است. گذشته از آنکه کفایه با نتایج تفاوت دارد. از زمان آخوند مباحث فلسفی و عرفانی هم وارد مباحث اصول[فقه] شد. اگر [آقای مرحوم] بودند به طریق اولی رد میکردند. ازاین جهت من هم شروع کردم به درس. گذشته از آنکه متعلم این مکتب باید به مناسبت زمان و اهل زمان آماده باشند و سلاح داشته باشند. یعنی بتوانند مقاومت کنند در مقابل. اگر از ما بپرسند آخوند چه گفته است؟ در کفایه چه گفته؟ بگوید من نمیدانم، میگویند برو درس بخوان تا بفهمی چه گفته. اما اگر گفت بله من میدانم چه گفته، ردّش هم کردهام نقدش هم کردهام… اینها لازم است.»[2]
شایان ذکر است که واژه «شرح» در اینطور مواضع، شرح و نقد و رد، هر سه را شامل است.
2. علت دیگر نقل اقوال دیگران این است که برای اثبات گمراهی دیگران، چارهای جز ذکر دیدگاههای ایشان وجود ندارد. در کتابهای گرانسنگی همچون شرح الزیاره و الفطرة السلیمة و… با چنین روشی روبرو هستیم.[3] به عبارتی از کتاب مبارک ارشادالعوام اکتفا میکنیم که برای ارائه نمایی از انحرافهای عقیدتی، در یک صفحه کامل، به ذکر اقوال منحرفان پرداخته شده است:
«اگر گمان کنی که حکمای یونان بودند و همه صاحب شعور بودند، این هم از جمله اشتباهات مردم است؛ چراکه حکمای یونان در علم طبیبی ماهر بودند، دیگر از علم دین و مذهب و معرفتِ خدا اطلاعی نداشتند… چنانکه بعضی عباراتشان به آن شهادت میدهد از آن جمله «صولون»… و از «سقراط» منقول است که گفت… و او در نزد «فیثاغورس»… و «سقراط» گفته است… و از «اریسطارخ» منقول است که گفت… و «پرفریوس» که دویست و پنجاه سال قبل از مسیح بوده گفته است… .»[4]
3. علت دیگر، پرسشهایی است که مطرح میشده و بزرگان اعلی الله مقامهم پاسخ عنایت میکردهاند. برای نمونه شخصی از سید مرحوم اعلی الله مقامه درباره «فراموشخانه» میپرسد و میگوید که در بلاد غرب چنین خانهای بنا شده است و از ایشان دراین باره توضیح میخواهد. این بزرگوار میفرمایند: «اقول هذا البیت معروف مشهور و الذی اعرف من ذلک ان عدم الاخبار لیس لاجل الغرایب التی فی ذلک البیت بل لاجل التصرف فی الذی یدخل بحیث لایقدر انیخبر به و ربما لیس فی ذلک البیت شیء الا انهم رصدوه بالارصاد و انحاء المعالجات…»[5] و در یک صفحه این اختراعِ غربی را توضیح میدهند و دیدگاه خود را بیان میکنند. این بزرگوار در مقام پاسخگویی به این پرسش هویت این اختراع را تشریح میکنند و این، از آشنایی و احاطه ایشان به این مسائل خبر میدهد.
4.علت دیگر، استفاده از تجربههاست. خداوند در قرآن میفرماید: «أ فلاینظرون الی الابل کیف خلقت و السماء… و الی الجبال… و الی الارض…»[6] به شتر بینگرید که چگونه خلقت شده است. برای امتثال فرمانِ «انظروا»، میتوانیم شتری را یافته و به آن نگاه کنیم و به اندازه قدرت و توانایی فکری خود کیفیت خلقت آن را بفهمیم؛ ولی وقتی این کار انجام شده است و با چشم مسلح به شتر نگاه شده است و نتایج آزمایشها ارائه شده است، چرا از این تجربهها استفاده نکنیم؟! ازاینرو در کتاب ارشادالعوام از اختراعها سخن به میان رفته است.[7] و از این جهت است که در کتابهای مکتبی به بعضی از تجربیات بشر اشاره شده است.
ادامه دارد…
[1] مقدمه رساله «سرّ اختیار»
[2] 2اسفند1391شمسی
[3] از جمله در ذیل فقره «و ساسةَ العباد» شیخ مرحوم اعلی الله مقامه اقوال باطل را با این مقدمه نقل میفرمایند: «نعم قد تقع اوهام مبنیة علی اصول باطلة یتوهم المدعی لها صحتها و یلزم منها ذلک و هی علی انحاء شتی منها من یدعی بان الماهیاتِ غیرُ مجعولة و انما هی صُوَر علمیة…و من اراد معرفة هذا القول و الاطلاع علی فساده فلیراجع کلام الملامحسن فی الوافی…و منها من یقول بان المخلوقات منه بالسنخ او بالظل…و منها من یقول بان الانسان…و منها من یقول انه لیس له انشاء فعل و انشاء ترک و منهم الملامحسن قال فی الوافی… و منها ما ذکره السید المرتضی…» (شرحالزیاره، ج1، ص51)
[4] ارشادالعوام، ج4، ص76
[5] رسالة فی جواب المیرزا ابراهیم التبریزی.
[6] غاشیه، 17تا20
[7] «از این جهت است آنچه مذکور مىشود که فرنگى دوربینى ساخته است که در هوا نظر مىکند و عکسها که در هوا است مىبیند اگرچه صاحب عکس در اندرون خانه خود باشد چون عکسش در هوا هست در دوربین مىافتد.» (جلد دوم)
«میزان بلندى و پستى و درجههاى ستارگان اسطرلاب باشد و میزان مقدار گرمى و سردى درجهاى که تازه فرنگیان ساختهاند باشد و همچنین از براى هر چیز میزانى و ترازویى به طور آن باشد.» (جلد دوم)
«به خصوص در این زمانها که فرنگیان در دریاها سیر کردهاند و در میان دریاى اعظم زمینى وسیع دیدهاند که مىگویند مساوى این ربع مسکون است و خلق بسیار در آنجا هستند مثل این ربع و ابداً صیت ملتى و مذهبى به گوش ایشان نخورده و از بعثت پیغمبران اطلاعى ندارند.» (جلد سوم)