نگرشی نوین بر کتاب “ارشاد العوام” (1)

كتاب مبارك ارشادالعوام، كتابى است كه به خواهش بعضى نوشته شده است. موضوع آن اعتقادات – بُعد حقيقت دين – بوده و هدف آن، «معرفت حقايق امور اعتقاديه است» [1]


 شجره نامه ی مصنف ارشاد العوام


از طرف برخى اعضاى خانواده‏ى «ابراهيميه»، نسب مصنف ارشاد العوام چنين ذكر شده است:


الحاج محمد كريم ابن ابراهيم ظهير الدولة بن مهدى قلى خان بن محمد حسن خان بن الشاه السلطان حسين بن الشاه سليمان بن الشاه عباس الثانى بن الشاه صفى بن سام ميرزا بن شاه عباس الماضى بن السلطان محمد ميرزا بن طهماسب الماضى بن الشاه اسماعيل بن السلطان حيدر بن الشيخ جنيد بن الشيخ ابراهيم بن خواجه الشيخ على بن الخواجه موسى (الملقب بالشيخ صدر الدين) بن اسحاق (الملقب بالشيخ صفى الدين) بن السيد امين بن السيد صالح بن السيد قطب الدين بن السيد رشيد (الملقب بصلاح الدين) بن السيد عوض بن السيد فيروز بن السيد محمد بن السيد شرف بن السيد حسن بن السيد محمد بن السيد ابراهيم بن السيد جعفر بن السيد محمد بن السيد اسماعيل بن السيد محمد بن السيد محمد اعرابى بن السيد قاسم بن السيد حمرة (الملقب بأبى القاسم) بن الامام موسى الكاظم بن الامام جعفر الصادق بن الامام محمد الباقر بن الامام زين العابدين السجاد بن الامام الحسين بن الامام على بن ابيطالب.


 «ارشاد العوام» يعنى چه؟


واژه‏ى  «ارشاد» از ماده‏ى «رشد» مشتق شده و در باب اِفعال به كار رفته است. ترجمه‏ى «ارشاد» به فارسى روان: «راهنمايى به راه راست» است. در كتاب‏هاى لغت ترجمه‏هاى زيادى براى اين كلمه ذكر شده است كه همه‏ى آن ترجمه‏ها، در راستاى ترجمه‏ى مذكور قرار دارد. [2]


واژه‏ى «ارشاد» در كتاب‏هاى لغت به معنى راهنمايى آمده است. اما بايد دقيق‏تر نگاه كرد.


واژه‏ى «العوام» از ماده‏ى «عمم – عمّ -» مشتق شده است و ترجمه‏ى آن در فارسى: «همگان» و يا «كم‏سوادها». ساير ترجمه‏ها در همين راستا قرار دارد. [3]


در زبان محاوره‏اى، فارسى‏زبانان حرف «ميم» را بدون تشديد تلفظ مى‏كنند و آن را جمع «عام» مى‏گيرند و گاهى به جاى مفرد به كار مى‏برند مثلاً: فلانى آدم عوامى است. [4]


با توجه به عبارت‏هاى مصنف – اعلى اللّه مقامه – مشخص مى‏شود آن بزرگوار از واژه‏ى «العوام»، چند معنى اراده فرموده‏اند. براى هر مورد، به عبارت‏هايى اشاره مى‏شود:


1. عوام (كم سوادها) در مقابل خواص:


ــ نظر مكن كه لفظ‏هايم عامى است چرا كه عمداً چنين نوشتم كه عوام بفهمند و عذر نداشته باشند روز قيامت كه ما غافل بوديم. [5]


ــ اگر بخواهيم ساير جزئى‏هاى اين نهر (نهر كوثر) را بگوييم از فهم عوام برتر مى‏رود و در اين رساله مقصود فهم عوام است. [6]


ــ اين كتاب فارسى است و براى عوام نوشته شده نمى‏توانم همه چيز را بگويم. [7]


2. عموم مردم (عالم، جاهل، زن، مرد، كودك، بزرگ و…):


ــ ما اين كتاب را كه «ارشاد العوام» نام كرديم نه مقصود عوام بحت است بلكه صاحبان شعور ايشان را خواسته‏ايم و صاحبان شعور ان شاء اللّه اگر بخوانند مى‏فهمند نهايت قدرى مطالب را عاميانه‏تر نوشته‏ايم كه بيشتر مردم بلاد عجم بهره برند. [8]


ــ مقصود در اين رساله، حرف‏هاى عاميانه موافق حق است كه عوام بفهمند و يقين كنند و حق هم باشد و اگر انصاف دهند خواهند دانست كه از اين كتاب عاميانه من علما هم بهره مى‏برند زيرا كه در اين كتاب مطلب‏هاى عمده را به زبان فارسى آسان عاميانه نوشته‏ام و از بس واضح كرده‏ام عاميانه مى‏نمايد و آن را عاميانه ناميدم و الاّ در حقيقت عالمانه و فوق عالمانه است. [9]


ــ بيان اين نوع ادله در اين كتاب بسيار مشكل است چرا كه وضع اين كتاب براى عوام است و به زبان عاميانه نوشته شده است و ادله‏اى كه شأن خصيصين است و شأن اهل فؤاد به زبان عاميانه گفتن و نوشتن بسيار بسيار مشكل است. [10]


3. هر شخصى كه به «حقيقت حكمت» فايز نشده است:


ــ طلب توفيق مى‏كنم از خداوند عالم كه اين مطلب را هم مثل آن‏چه گذشته بيان كنم در نهايت آسانى و عاميانه تا عوام و خواص بفهمند و در اين عاميانه كه مى‏گويم جهال اسواق و ملاهاى مدارس همه داخل مى‏باشند چرا كه همه به نسبت به اين علم عامى مى‏باشند و اين علمى است كه خداوند به هركس نداده. [11]


ــ اين كتاب براى عوام عجم و طلاب همه ثوابش بيشتر است. [12]


آن بزرگوار پايين‏ترين درجه‏ى هوش و استعداد اشخاص مخاطب را در نظر گرفته‏اند؛ اگرچه براى علما (خواص) و حتى خواصّ الخواص (خصّيصين، كاملين) اشاره‏هايى در متن قرار داده‏اند. از اين جهت بيشتر تأكيد مصنف بر معناى اول است. چنان‏كه چندين عبارت ديگر به اين معنا اشاره دارد:


ــ اين كتاب چون وضعش براى عوام است و از نكات قرآن و عربيت اطلاع تام ندارند ايراد آيات براى ايشان فايده ندارد. [13]


ــ بفهم چه گفتم اگر فهم دارى و به اين حرف‏ها و بيان‏هاى عاميانه من نظر مكن چرا كه من معذورم و براى زنان و عوام نوشته‏ام و بايد به طورى بنويسم كه ايشان بفهمند. [14]


ــ اگر من عاميانه مى‏نويسم علما نكته نگيرند به جهت آن‏كه كتاب براى عوام است و بايد حالى عوام شود. [15]


ــ و لكن فى‏الجمله اشاره‏اى هم به اين مقام ضرور است تا عوام‏فهم بشود. [16]


ترجمه‏ى دقيق «ارشاد العوام»


درست است كه در لغت واژه‏ى «ارشاد»، «راهنمايى» ترجمه شده است اما با كمى دقت و بررسى مى‏يابيم كه معناى عميقى در آن نهفته است.


كسانى كه كتاب «ارشاد العوام» را مطالعه مى‏كنند، مطمئناً «هدايت شده‏اند» به اين معنى كه به لباس اسلام و تشيع و استبصار ملبس شده‏اند و به خواندن كتاب ارشاد مى‏پردازند. پس ارشاد مرحله‏اى پس از راهنمايى است: كتاب ارشاد، مخاطبين خود را «رُشد» مى‏دهد.


پس ارشاد با توجه به اين نكته، به معنى «پرورش» است. و پرورش درباره‏ى امور معنوى به كار مى‏رود و آموزش درباره‏ى امور ظاهرى.


واژه‏ى «عوام» نيز با توجه به لغت و بعضى عبارت‏هاى مصنف اعلى اللّه مقامه، به معناى «همگان» است؛ اگرچه معناى ديگر آن كم‏سواد است. اما معناى «همگان» با مقصود مصنف كه «همه‏فهمى كتاب» است، سازگارتر مى‏باشد. پس با توجه به اين نكته‏ها، ارشاد العوام يعنى پرورش همگان (همه پرورشى).


 

پ.ن: در پاورقی نام کتاب “ارشاد” حذف شده و تنها به شماره ی جلد و صفحه اشاره شده است





[1]– ارشادالعوام، جلد1، ص 414


 [2]– راه‏نمودن، راه راست نمودن، راه حق نمودن، رهبرى، رهنمونى، راهنمايى، هدايت، به‏راه آوردن، به سامان
آوردن، ضدّ اضلال، و…لغت‏نامه‏ى دهخدا، از: منتهى‏الارب، غياث‏اللغات، معين و….


 [3]– همه‏ى مردم و جمهور مردم، در مقابل خواص، مردمان فرومايه و دون، كم سواد و… دهخدا.


 [4]– لغت‏نامه «دهخدا» از: «معين».


 [5]– جلد1، ص 63


 [6]-  جلد2، ص 325


 [7]– جلد2، ص 330


 [8]– جلد1، ص 314


 [9]– جلد1، ص 195


 [10]– جلد4، ص 156. مى‏فرمايند «به زبان عاميانه نوشته شده است و ادله‏اى كه شأن خصيصين است» از اين كه آن بزرگوار از واژه‏ى «خواص» استفاده نفرموده بلكه «خصيصين» فرموده‏اند، مشخص مى‏شود كه لفظ «عاميانه»، اشاره به عوام و خواص هر دو دارد.


 [11]– جلد1، ص 345


 [12]– جلد4، ص 449


 [13]-  جلد4، ص 205


 [14]-  جلد4، ص 268


 [15]– جلد4، ص 381


 [16]– جلد4، ص 500


 


ادامه دارد