نگرشی نوین بر کتاب ارشاد العوام (11)

موقعيت كتاب «ارشاد العوام»

از ديدگاه مصنف آن

مناسب است نظر مصنف کتاب ارشاد العوام (حاج محمد کریم کرمانی) را درباره ى کتاب ارشاد ذکر كنيم.

در جاى جاى اين كتاب، تعريف هاى شگرفى از اين كتاب بيان شده است و از اين تعريف ها مشخص مى‏شود كه اين كتاب در نزد مصنف عالى مقدار آن، جايگاه ويژه‏اى دارد. اگرچه در بسيارى از موارد نيز بيان شده است كه چون كتاب به زبان فارسى‏است، نمى‏توان همه‏ى مطالب علمى را بيان كرد با اين حال مى‏فرمايند كه اكثر مطالب علمى و حكمى كه مربوط به بحث مى‏شود، به زبان ساده و عوام فهم بيان مى‏كنيم.

عبارت هايى كه نقل مى‏شود، عين عبارت هاى مصنف اعلى الله مقامه بوده و هيچ تغييرى صورت نگرفته است. از اين جهت ممكن است در بعضى مواقع، موارد مبهمى به وجود بيايد و اين موارد ابهام، ناشى از آن است كه اين عبارت‏ها ميان توضيح‏هاى ايشان قرار داشته و به مناسبت بيان شده است.

برخى تعريف‏هاى آن بزرگوار از اين كتاب گرانسنگ را كه به مناسبت هاى مختلف در اين چهار جلد بيان كرده‏اند، به ترتيب جلد ذكر مى‏كنيم تا استفاده‏ى از آن‏ها آسان شود. باشد تا مطالعه‏ى اين عبارت‏ها، سبب قدردانى ما از اين كتاب گرانسنگ و ديگر كتاب‏ها و به طور كلى مكتب استبصار شود؛ ان شاء الله….

نکته: (ص ….) به معنی (صفحه ….) است.

جلد اول

ــ و بعضى هم التماس كردند از اين فقير كه كتابى براى آن‏ها بنويسم به لفظهايى كه مأنوس طبع‏هاى ايشان باشد و دليل‏هايى كه همه‏كس از عوام از زن و از مرد و بزرگ و كوچك بتوانند آن‏ها را بفهمند و به آن‏ها يقين حاصل كنند و استخاره از خداوند عالم كردم پس از رخصت در نوشتن اين كتاب شروع كردم و اميدوارم كه به طورى بر قلم من جارى شود كه همه كس از آن بهره برند چه عالم و چه جاهل و چه زن و چه مرد و چه كوچك و چه بزرگ و اميد دارم كه بسيارى از سخن‏هاى بلند را هم در آن با لفظ آسانى بگذارم تا از مطلب‏هاى بلند هم محروم نباشند و صاحبان عبارات فصيحه بر اين كتاب نكته نگيرند زيرا كه مقصود فهمانيدن عوام است نه سجع و الفاظ فصيحه و با هركس بايد به طور او سخن گفت و شايد كه همين عين بلاغت باشد. (ص 3)

ــ همين‏قدر هم اگر فهم كنى كافى است اگر آن‏چه گذشت را فراموش نكنى و آن‏چه بيايد را گوش دهى و هوش خود را جمع نمايى چرا كه من شرط كرده‏ام كه در اين رساله عاميانه غالب معرفت‏ها و فضيلت‏ها و حكمت‏ها را بگذارم و به حول و قوه خدا خواهم گذاشت. (ص 52)

ــ بفهم چه مى‏گويم و هوش خود را جمع كن كه اين مطلب‏هاى بلند نازك از اين واضح‏تر يافت نمى‏شود و در قوه كسى نيست كه به اين صافى و واضحى و عاميانه‏اى حرف را بگويد. (ص 61)

ــ آن‏چه در اين كتاب مى‏نويسم همه به هم بسته است بايد خواننده همه را با هم ملاحظه كند تا بفهمد. (ص 166)

ــ مقصود در اين رساله، حرف‏هاى عاميانه موافق حق است كه عوام بفهمند و يقين كنند و حق هم باشد و اگر انصاف دهند خواهند دانست كه از اين كتاب عاميانه من علما هم بهره مى‏برند زيرا كه در اين كتاب مطلب‏هاى عمده را به زبان فارسى آسان عاميانه نوشته‏ام و از بس واضح كرده‏ام عاميانه مى‏نمايد و آن را عاميانه ناميدم و الّا در حقيقت عالمانه و فوق عالمانه است و اگر كسى بخواهد كه مطلبى بلند را به اين آسانى بگويد و از پى آن برآيد آن وقت مى‏داند كه چقدر امر خطيرى است و كار بسيار مشكلى است و مى‏داند مقدار اين كتاب عاميانه مرا و اين فضلى است از خدا به هركس مى‏خواهد مى‏دهد. (ص 195)

ــ بفهم اين حرف‏هاى عاميانه را و نگاه‏دار و بديهى است كه حقيقت شريف‏تر و عظيم‏تر از بيان و شرح است. (ص 209)

ــ بفهم كه چه مى‏گويم و هوش خود را جمع كن و به حرف‏هاى عاميانه نظر مكن و به معنى آن‏ها نظر كن و عبرت بگير كه خداوند آن روح را چه‏گونه در اين جسدها قرار داده است هم‏چون گنج در ويرانه ولى مارها بر سر اين‏ها خفته است كه نمى‏گذارند مردم را كه اين گنج‏ها را درآورند ولى خرم از آنم كه خودى را اين مارها كارى ندارد و اذيت نمى‏نمايد و بر گنج اطلاع پيدا مى‏كنند پس وجود اين مارها هم ضرور است در حكمت. (ص 253)

ــ نمى‏دانم چه مى‏گويم و تو چه مى‏شنوى و نمى‏دانم چه كلمات عاميانه‏اى است كه حكمت‏هاى الهى در آن حل مى‏شود و بيان مى‏گردد قدر اين كلمات را بدان و بهره از آن‏ها ببر و بدان‏كه هرچه حكمت بزرگ‏تر مى‏شود سخن‏ها آشكارتر مى‏شود و اگر عربى مى‏دانستى مى‏يافتى كه قرآن چون از همه حكمت‏ها بزرگ‏تر است از همه كلام‏ها آشكارتر است و با وجود اين از همه كتاب‏ها مشكل‏تر است و اين كتاب من هم اگرچه عاميانه است ولى بسيار مطالب بزرگ دارد و بسيار فهمش مشكل است پس حقيقت سهل و ممتنع است يعنى در نظر آسان و در فهم بسيار مشكل است (ص 257)

ــ مطلب سوم: در معرفت حضرت پيغمبر آخرالزمان صلوات اللّه و سلامه عليه و آله است به چهار قسمت معرفت كه سه قسم از آن تا اين زمان‏ها بروز نكرده بود و همان يك قسم آخر را به طور ظاهر مى‏فهميدند پس ما به حول و قوه الهى در اين رساله عاميانه مى‏خواهيم هر چهار قسم را شرح كنيم ولى يارى مى‏جويم از خداوند عالم در آنكه به طورى بيان كنم كه همه خواص و عوام بهره برند و بفهمند و مؤمنان ايشان تصديق كنند و پناه مى‏برم به خداوند عالم و به باطن پاك پيغمبر و ائمه طاهرين و انبيا و مرسلين و شيعيان كاملين ايشان از شر اشرار و مكر فجار كه نكته بر اين كتاب نتوانند بگيرند و خداوند توفيق دهد مرا بر بيان كردن و بندگان مؤمن را بر قبول كردن و كور گرداند منكرين فضايل را از ديدن و فهميدن و محفوظ دارد اين خاكسار و ساير تصديق‏كنندگان را از شر ايشان. (ص 278)

ــ و چون روز به روز زمان در ترقى است و استعداد اهل اين زمان قدرى بيشتر شده است حقير فقير خواستم قدرى آن امر را آشكارتر كنم و گذاردن اين مطلب در اين كتاب عاميانه از مشكل‏ترين كارها است و نهايت دشوارى را دارد زيرا كه ساختن عبارتى به طورى كه ظاهرش با بى‏اعتدالى بى‏اعتدالان درست آيد و با وجود اين قابل آن باشد كه تن معنى‏هاى معتدل باشد و روح آن معنى‏ها را در بر داشته باشد و آن معنى‏ها را بفهماند بسيار امر خطيرى است و به همين جهت اين كتاب عاميانه من در نزد ارباب هوش و بصيرت بسيار بسيار امر عظيمى است و مى‏دانند كه در خور هركس نيست كه اين‏طور عاميانه بنويسد و مطلب‏هايش به اين دشوارى و عظيمى باشد بارى باز يارى مى‏جويم از خداوند جليل و باطن رسول صلى اللّه عليه و آله و باطن ائمه طاهرين و اولياى ايشان در نوشتن تتمه اين كتاب به طور دل‏خواه و اميدم چنان است كه مرا نااميد نكنند چنانكه نكرده‏اند و گفته‏اند الاكرام بالاتمام. (ص 279)

ــ بارى در اين كتاب همين‏قدر هم از اين حرف‏ها زياد است چه جاى زياده از اين لكن بد نيست باعث معرفتى مى‏شود و اگر فى‏الجمله عوام تأملى كنند يا از كسى بپرسند و پيش كسى بخوانند مى‏فهمند و ما اين كتاب را كه «ارشاد العوام» نام كرديم نه مقصود عوام بحت است بلكه صاحبان شعور ايشان را خواسته‏ايم و صاحبان شعور ان‏شاء اللّه اگر بخوانند مى‏فهمند نهايت قدرى مطالب را عاميانه‏تر نوشته‏ايم كه بيشتر مردم بلاد
عجم بهره برند. (ص 314)

ــ بفهم اين حرف‏هاى عاميانه را و نمى‏دانى كه چه‏گونه مطالب بزرگى است كه من اين‏طور عاميانه عرض مى‏كنم و نهايت دشوارى دارد كه آن مطالب بلند را انسان به اين‏طور عاميانه ذكر كند. (ص 337)

ــ و تو هم مرا به جمع كردن هوش خود كمك كن تا مطلب مرا درست بفهمى و تعجب كنى كه اين مطلب‏هاى بزرگ را چه‏گونه من در اين كتاب عاميانه نوشته‏ام و اين چه‏گونه زبان سهل و آسانى است كه خدا به اين بنده ضعيف عطا فرموده است كه از چنين مطالب عليه عاليه به اين قسم عاميانه شرح مى‏دهم و اميدم كه همه‏كس بفهمند و اين كتاب حجتى باشد از خدا براى عوام عجم كه من‏بعد نگويند ما عربى نخوانده بوديم و زبان علما را نمى‏فهميديم. (ص 372)

ــ پس اگر تو نمى‏خواهى كه از جمله ايشان باشى و نمى‏خواهى كه در آخر امر به ندامت افتى گوش و هوش خود را بدار و بفهم چه مى‏گويم و بحول اللّه و قوته و كرمه و جوده چنان بيانى كنم كه حجت بر عالم و جاهل و ناقص و كامل تمام شود و به همان رسم قديم الفاظ عاميانه بگويم و به طور رستاقيان (به معنی روستاییان) مطلب را بيان كنم تا همه‏كس بفهمند و بفهمند مقدار جماعتى را كه بر آن بزرگواران نفهميده رد كردند و ندانسته افترا بستند كردند آن‏چه كردند و ندانستند كه چه كردند و امرى خطير را من در اين كتاب متصدى شده‏ام و كارى بزرگ پيش گرفته‏ام كه اين مطالب را عاميانه مى‏نويسم و اين كتاب را كسى قدر نمى‏شناسد مگر آنكه قلم بردارد و بنويسد و آنگاه ببيند كه نمى‏تواند يك مطلب از مطالب را به اين‏طور عاميانه بيان كند آنگاه تصديق اين كتاب را خواهد كرد و قدر آن را خواهد دانست و لكن بسا باشد كه متوسطين ملاها از اين كتاب بخندند و از عاميانه بودن آن حمل بر عجز من يا عامى بودن من كنند ساير كتب علمى ما حاضر است و آن‏ها جواب از خنده متوسطين خواهند داد بارى غرض بيان حق است هر كه خواهد بخندد و هر كه خواهد تصديق كند. (ص 398)

ــ زياده از اين در اين كتاب عاميانه نمى‏توان اين حرف‏ها را نوشت چرا كه از ادراك ايشان بالاتر مى‏رود و لكن همين حرف‏هاى عاميانه چون از عالم صادر شده است روح علم را دارد اگر به تدبر در آن‏ها نظر كنى خواهى فهميد چيزى چند را كه از فهم اين مردم بالاتر است. (ص 404)

ــ بفهم چه مى‏گويم و عبرت گير كه اين مطالب عاليه و حكمت‏هاى رفيعه چه‏گونه در اين الفاظ عاميانه ظاهر مى‏شود و خداوند بر قلم اين ناچيز جارى مى‏كند:

اين همه آوازها از شه بود ــــ گرچه از حلقوم عبد اللّه بود

و گرنه من كجا و اين بيان‏هاى حكمت آميز نغز من رتبه خويش را شناسم. (ص 406)

ــ هوش خود را جمع كن و گوش خود را بگشا كه اين مطالب عاليه را كه حكما در آن درمانده‏اند به اين روشنى در هيچ كتاب نخواهى ديد و از هيچ‏كس نخواهى شنيد. (ص 409)

ــ هوش خود را جمع كن و نگاه مكن كه من عاميانه مى‏گويم و با نهايت اعتنا در اين كتاب نظر كن و آن را عالمانه بينگار كه چنين كتاب نديده‏اى هرگز و به اين روشنى در هيچ كتاب نخوانده‏اى و اين‏كه من عاميانه حرف مى‏زنم نقص مطالب نيست بلكه احتمال مى‏رود كه از بسيارى قدرت بر كلام باشد و مستولى بودن بر مطلب باشد و لا حول و لا قوة الّا بالله غرض من عاميانه مى‏نويسم به مصلحتى و لكن تو عالمانه نگاه كن. (ص 427)

ــ ما در اين كتاب اين مسائل را به حول و قوه خدا به طورى ذكر كرديم كه همه بديهى شد و همه با عقل‏هاى سليم و كتاب خدا و سنت رسول صلى اللّه عليه و آله و اجماع مسلمين درست آمد و هركس انصاف دهد مى‏داند كه كتابى شد كه از اول اسلام تا حال در زبان فارسى كتابى به اين جامعى و به اين وضوح و عاميانه‏اى و به اين آسانى و به اين پختگى و به اين نوع دليل‏ها نوشته نشده است اميدم كه خدا اين كتاب را ذخيره آخرتم كند. (ص 454)

ادامه دارد

   پ.ن

تشكر ويژه اي دارم از برادر ايماني گراميم به جهت توجه دادن به چند نكته.

———————————————————————————————————————————–

Abstract

A new insight into the book “Ershad-ol-Awam” (part 11) . In this part we will point to some conceptual and attractive aspects
of the book “Ershad-ol-Awam” written by M.K. Kermani.