نگرشی نوین بر کتاب ارشاد العوام (12)

در ادامه قسمت قبلی٬ به بررسی دیدگاه های مصنف “ارشاد العوام” درباره ی جایگاه این کتاب می پردازم.


قابل توجه است که اگر شخصی از تعریف های نویسنده “ارشاد العوام” از این کتاب تعجب کرد٬ شگفتی خود را با خواندن یازده قسمت قبلی از بین ببرد! چرا که در قسمت های پیش جایگاه ارزشمند این کتاب را – تا حدودی – آشکار کرده ام.


اینک دیدگاه های مصنف را ذکر می کنم.


 جلد دوم


ــ ما به حول و قوه خداوند عالم خواستيم كه در اين كتاب ذكر كنيم چيزى چند را كه علم عوام بلكه خواص هم به آن واسطه زياد شود. (ص 6)


ــ بفهم اين كلمات عاميانه را كه هر كلمه گنجى است از علم و لا قوة الاّ بالله. (ص 30)


ــ اگرچه لايق اين مقام نيست كه ذكر كنم برهان بر اين ترتيب خلق كه ذكر شد و به خصوص اين رساله كه به هيچ وجه لايق اين‏گونه تحقيقات نيست چرا كه بيان اين كتاب بر فهم عوام است لكن چون ذكر اين سلسله خلق شد و مشايخ ما هم در هيچ كتاب برهان اين مسئله را ذكر نفرموده‏اند و اين حقير هم در هيچ كتاب چنان‏كه بايست شرح نكرده‏ام و عمده فرق ما بين طريقه ما و ساير طريقه‏ها همين مسئله است كه ايشان همه خلق را از يك نور مى‏دانند و فرق در صورت مى‏دانند و ما فرق در ماده و صورت همه مى‏گذاريم و عمده مسئله‏هاى ما هم همين مسئله است و در حقيقت كسى كه اين مسئله ما را درست نفهميد گويا به كلى بى‏خبر است از طريقه ما پس دوست مى‏دارم كه به قدر قابليت اين رساله و به قدر قابليت عوام برهانى براى اين مسئله بياورم تا فى‏الجمله ظاهر شود. (ص 37)


ــ بفهم اين حرف‏هاى عاميانه مرا كه حكيمان بايد بشنوند و شكر كنند بر فهميدن آن‏چه تا حال نفهميده بودند. (ص 75)


ــ بفهم اين كلمات عاميانه مرا و لذت از عمر خود ببر و لذت از ايمان خود ببر و ببين كه اگر نه اين حرف‏ها حق بود اين‏طور مطابق نمى‏آمد با كتاب و سنت و عقل صحيح و اين‏طور همه عالم به هم بسته نمى‏شد هم‏چنين زره و زنجير پس همين‏كه در كل عالم اين حرف‏ها تخلف نمى‏كند و با همه‏جا درست مى‏آيد معلوم مى‏شود كه همه حق است و از سرچشمه اهل عصمت و طهارت است و از علوم الهى است و لكن اين حرف‏ها را تصديق نمى‏كند مگر سينه‏هاى پاك و دل‏هاى پاكيزه پس تو نظر به عاميانه نوشتن من مكن و نظر به باطن و حقيقت اين حرف‏ها بكن و حكيمانه بفهم كه هرچه كلام بالاتر مى‏رود عاميانه‏تر و آسان‏تر و صاف و راست‏تر مى‏شود. (ص 86)


ــ بفهم اين مطلب‏هاى عاميانه مرا كه در هيچ كتاب اين حقايق را نخواهى ديد و از كسى نخواهى شنيد به خصوص به اين لغت عاميانه فارسى بديهى. (ص 95)


ــ حال مستعد معنى آن شو (حديثى از كتاب جامع الاخبار) كه بسيار مشكل است وانگهى در اين كتاب و اگر بنا بود كه به لغت علمى بنويسم بسيار بر من آسان‏تر بود و لكن به لغت عاميانه بسيار بسيار بسيار مشكل است و از خدا توفيق مى‏خواهم كه به من بيانى عطا فرمايد كه بتوانم معنى آن را به زبان عاميانه بنويسم و لكن باز تو سعى كن كه حكيمانه بفهمى و مرا كمك كن به فهم خود و لا قوة الّا بالله العلى العظيم. (ص 98)


ــ بفهم اين نكته‏هاى نغز را كه در هيچ كتاب نخواهى ديد و از هيچ خطاب نخواهى شنيد. (ص 159)


ــ قدر اين كتاب را بدان كه چقدر احياى دل‏هاى مرده را مى‏نمايد و چقدر به كار مردم مى‏آيد و اگر بينا باشى مى‏دانى كه تا حال چنين كتابى ظاهراً نوشته نشده باشد و اين انعامى است از خداوند عالم به اين فقير سراپا تقصير و به ساير مؤنان كه از آن بهره مى‏برند و اگر بفهمى مى‏دانى كه اين كتاب سرتاپا حكمت است و به هيچ وجه مجادله در آن نيست و نظم نوشتن اين كتاب بر نهج دعوت پيغمبران و اوليا است الحمد لله على آلائه و له الشكر على نعمائه. (ص 168)


ــ بفهم چه گفتم و چه مطالب عَليّه را به زبان عاميانه مختصر بيان كردم. (ص 171)


ــ هوش خود را جمع كن در اين كتاب تا چيزى چند بشنوى كه هرگز نشنيده باشى و چيزى چند بفهمى كه هرگز نفهميده باشى. (ص 188)


ــ هوش خود را جمع كن در اين كتاب تا چيزى چند بشنوى كه هرگز نشنيده باشى و چيزى چند بفهمى كه هرگز نفهميده باشى. (ص 191)


ــ مقصود از اين كتاب كه عجالةً آن است كه عوام بفهمند كه از پى آن حرف‏ها كه مى‏دانستند حرف‏هاى ديگر هست و به شوق بيفتند و از پى آن‏ها روند شايد تا هر وقت كه خدا بخواهد به جايى برسند اگر بخوانند و مداومت بر آن كنند و اگر بگويم كه بر مردم عوام بل بعضى از خواصشان هم لازم است كه اين كتاب را بنا بگذارند و على الاتصال به ترتيب بخوانند و چون تمام شود باز مراجعه كنند و از سرگيرند و همين‏طور تا زنده‏اند بخوانند و هر روزى قدر معينى را بخوانند بعيد نگفته‏ام بلكه اگر بگويم كه اگر چنين كنند از اعظم عبادت‏هاى ايشان خواهد بود باز بى‏جا نگفته‏ام ولى كو گوش شنوا و قلب دانايى كه مرا تصديق كند و به عمل آورد. (ص 206)


ــ زياده از اين كتاب لايق نيست اگرچه اشاره به هر مطلب از براى اهل اشاره گذاشته‏ام و مى‏گذارم ان شاء اللّه. (ص 214)


ــ بناى ما در اين كتاب نقل قول‏هاى مردم و رد باطل آن‏ها نيست بلكه حقيقت هرچيز را از كتاب خدا و سنت رسول صلى اللّه عليه و آله بيان مى‏كنيم. هركس مثل ما گويد بر حق است و هركس غير اين گويد بر باطل است. (ص 283)


ــ پس اگر بفهمى و بدانى اين كتاب ما قدحى است از آب كوثر كه هركس از اين قدح بخورد از آن خورده است و هركس امتناع كند از كوثر نخواهد خورد چرا كه همه از علوم ايشان است و فضايل ايشان و وصف علم به آب در احاديث وارد شده است چنان‏كه مى‏فرمايد هركس نزد ما آيد نزد چشمه‏هاى صافى آمده است كه به امر خدا جارى است و هركس نزد غير ما رود رفته است نزد چشمه‏هاى با كدورت غبارآلود. (ص 329)


ــ در قرآن دو نهر جارى است نهر تسنيم باطن و نهر معين ظاهر آه‏آه هزار حيف كه اولاً اين خلق منكوس تحمل ندارند و ثانياً اين كتاب فارسى است و براى عوام نوشته شده نمى‏توانم همه چيز را بگويم اگر نه مى‏ديدى كه اين كتاب بزرگ‏تر قدحى است از آن قدح‏ها و مى‏ديدى كه گنجايش اين كتاب از اين آسمان و زمين بيشتر است و لاقوة الّا باللّه و مى‏ديدى كه چگونه انواع طعام‏ها و شراب‏ها را به مردم مى‏چشاند الحمد للّه على آلائه و له الشكر على نعمائه. (ص 330)


ــ پس چنان‏كه ساير مسايل را در اين كتاب حل نموديم و حقيقت آن‏ها را آشكار كرديم اين مسئله را هم (شفاعت) حل مى‏كنيم به حول و قوه خدا. (ص 353)


ــ اگر به چشم انصاف به اين كتاب ما و ساير كتاب‏هاى ما نظر كنى خواهى يافت كه كتاب‏هاى ما اعظم اسباب شفاعت است و خداوند عالم بر زبان ما و قلم ما تجديد كرد سنت پيغمبر خود راصلى الله عليه وآله بعد از اين‏كه شفعاى شر سعى در خاموش كردن آن كردند و خواهى فهميد معنى آن را كه فرمودند كه ما را در هر عصرى عدول چند هست كه برطرف مى‏كنند از دين ما تحريف غالين را و به خود بستن باطلان را و تأويل جاهلان را الحمد للّه على آلائه و له الشكر على نعمائه واللّه ما اهل اين نعمت نبوديم و به محض لطف و كرم خود اين نعمت را به ما انعام كرده است حال هركس يارى ما كند در اين شفاعت نصرت دين خدا را كرده است و هركس خذلان ما را كند خذلان دين خدا را كرده است. (آخر ص 362)


ــ عرض مى‏كنم كه اگرچه در اين كتاب سرّ حكمت را به طورى كه بايست نوشت نمى‏توانم چرا كه كتاب عاميانه است و لكن اميدوارم كه به طورى بگويم كه علما هم منتفع بشوند و به حكمت آن برخورند. (ص 369)


ــ در جواب اين مسئله هم در اين كتاب همين‏قدر كافى است و اشاره براى علما گذارده‏ام كه اگر به آن بربخورند به مطلب خود برسند ان شاء اللّه. (ص 373)


 ————————————————————————————————————–


Abstract


A new insight into the book “Ershad-ol-Awam” (part 12) . In this part we will point to some conceptual and attractive aspects of the book “Ershad-ol-Awam” written by M.K. Kermani.