نگرشی نوین بر کتاب ارشاد العوام (16)

در ادامه قسمت قبل:

جايگاه زيد در فرمايش هاى بزرگان

زيد اسم كدام مرتبه از مراتب انسان است؟!

اگر بحث کمی علمی است با دقت بیشتر مطالعه فرمایید.

{آنچه در ادامه مى‏خوانيد، سخنان استاد معظم -حفظه اللّه- درباره‏ى مثال زيد و جايگاه آن در فرمايش‏هاى بزرگان است. اصل اين نوشته يك فايل صوتى است كه در آرشيو نگهدارى مى‏شود.}

زيد، اسم كلى براى ظهور كلى زيد است. و ظهور كلى زيد هم تمام مراتبى است كه در او بالفعل است درنظر گرفته مى‏شود و تمام لوازم آن مرتبه و خواص آن مرتبه همه منظور است. يعنى تمام مشخصات ظاهرى و باطنى در همه‏ى مراتب او را ما درنظر مى‏گيريم و اسم زيد را براى آن ظهور كلى و مراتب كلى مى‏گوييم. حالا اين زيد اگر در هرمرتبه‏اى هست و در هرطبقه‏اى هست به حسب خودش است. و زيد چون مثَل است پس براى همه‏ى مراتب قابل تطبيق است.

اين زيد در مقابل ساير اسماء جزئى زيد است مثل قائم، قاعد، راكع، ساجد، عالم، جاهل، سخى، بخيل و تمام اين صفاتى كه در مجموعه‏ى يك شخص گفته مى‏شود، اينها در مقابل آن اسماء جزئيه است. »در مقابل« يعنى بالنسبه به آنها همه اطلاق دارد، عموميت و شمول دارد؛ ظهور كلى است در مقابل ظهورهاى جزئى.

نكته‏هايى درباره دو عبارت از مشايخ عظام

 1- قال شيخنا الاوحد -اعلى اللّه مقامه-: من عرف زيد قائم عرف التوحيد بحذافيره.

 2- قال مولانا الكريم -اعلى اللّه مقامه-: من عرف زيد قام قياماً عرف جميع اسرار الوجود.

{التذكرة فى علم النحو، چاپ جديد، ص 8}

 فرموده‏ى شيخ مرحوم: اين فرمايش براى شناخت رابطه‏ى ذات است با ظهورات ذات كه اگر ما توانستيم ظهورات را بفهميم و نحوه‏ى رابطه‏ى ذات با ظهورات را دانستيم، آن‏گاه مى‏توانيم مسائل توحيد را درك كنيم، تمام مسائل توحيد. چون تمام مسائل توحيد برگشت مى‏كند به ظهور حق تعالى. حالا يا ظهورات كلى يا ظهورات جزئى فرقى نمى‏كند. برگشت مى‏كند به ظهور حق تعالى. اگر بحث از ذات خداوند است يعنى معرفت ذات كه مى‏دانيم نه مقصود ذات غيب‏الغيوبى حق تعالى كه شناخته نمى‏شود بلكه ذات ظاهره‏ى بالصفات كه قابل شناخت است. اگر بحث از ذات مى‏شود، اگر بحث از صفات مى‏شود، اگر بحث از صفات ذاتيه مى‏شود -صفات ذاتيه هم به هردو معنايى كه در مكتب مطرح است- يا صفات فعليه يا صفات اضافيه يا{ر.ك: آموزش‏هاى دينى در مكتب استبصار؛ نخستين گام در دينداى، جلد 3 }

 افعال حق تعالى. بالاخره تمام مباحث توحيد مربوط مى‏شود به شناخت رابطه ذات با ظهور ذات و نحوه‏ى ظهور ذات و اشتقاق اسماء از ظهور و بالاخره هرچه هست از مباحث مربوط مى‏شود به همين شناخت: ذات و ظهور ذات. چيز ديگرى نيست. يعنى هرچه معرفت داريم از ذات در رتبه‏ى ظهور ذات است و به فرموده‏ى شيخ مرحوم، با تذييلات فؤادى (تحليل‏هاى فؤادى) ما واقف مى‏شويم بر مراتب اين ظهور و استفاده كردن معرفت ذات از اين راه.

 پس »من عرف زيد قائم …« كه در اصطلاح صرف و نحو مبتدا و خبر است. درواقع زيد گزارش از ذات و قائم گزارش از ظهور است. چون قائم به قيام بستگى دارد و قيام به قامَ و قامَ به ذات بر پا نيست؛ عين ظهور و عين حدوث است كه حكما مباحثى دارند كه جايش همين جا است و از همين جا مى‏توان به همه‏ى مباحث رسيد.

 فرموده‏ى آقاى مرحوم: اين كه فرموده‏اند »من عرف زيد قام قياماً …«، اين به شناخت اقسام موجودات مربوط است البته به حسب مكتب شيخ مرحوم -اعلى اللّه مقامه- كه زيد گزارش است از وجود صانع -در مثَل-، قام وجود فعل صانع، كه صنَع در صانع و خلَق در خالق است و قياماً كه تأكيد فعل (قامَ) است گزارش است از مصدر، مصدر مطلق. اينها گزارش از شناخت اقسام موجودات است. وجودى كه تعبير از ذات است، ما يُعَبَّر عنه بالوجود كه شيخ مرحوم مى‏فرمايند، ما يعبّر عنه بالوجود به سه قسم تقسيم مى‏شود. وجود حقى، وجود مطلق و وجود مقيد. پس وجود فاعل و وجود فعل و وجود مصدر كه همان مفعول باشد (مفعول مطلق مراد است نه مفعولٌ به)، اينها سه قسم وجود است كه اين سه قسم وجود، با هم هيچ‏گونه سنخيت ندارند، با هم هيچ‏گونه اشتراك ندارند، اينها هركدام وجود جداگانه‏اى هستند، سه حقيقت جداگانه هستند كه در ابتداى كتاب نخستين گام توضيح داده‏ايم و كاملاً روشن كرده‏ايم. پس فرق اين مثَل با آن مثل، تفاوت اين تعبير با تعبير شيخ مرحوم اين است كه آن فقط به شناخت ذات و ارتباط ذات با ظهور مربوط مى‏شود اينجا نه، اينجا تقسيم‏بندى وجودات است كه آقاى مرحوم تقسيم‏بندى مى‏فرمايند براساس مكتب شيخ مرحوم: سه نوع وجود و سه قسم وجود ما مى‏توانيم تصور كنيم.

“زيد قائم” ازنظر مثل، سمبل مثَل‏ها است. مبتدا و خبر و روشن‏كننده‏ى همين بحث است. »زيد قام قياماً« هم همين‏طور، اين هم درواقع سمبل مثل‏ها است، هرمثلى ما بزنيم باز برگشت مى‏كند به همين مثل و اين مثل از همه‏ى مثل‏ها به ذهن نزديك‏تر است. البته اگر بخواهيم بحث ديگرى داشته باشيم، مثال‏هاى ديگر است. بحث ديگرى مثل آن‏كه بخواهيم بگوييم مراتب صفات چگونه است، مى‏گوييم: زيد قامَ مَشى و اسرَع. اينها اضافه مى‏شود و مربوط است به مراتب صفات. يعنى مراتب سرعت و مراتب مشى. اينها مراتب ظهورات زيد است و مترتب بر يكديگر است. يعنى حتماً سرعت قائم به مشى است، مشى قائم به قامَ است. مى‏شود مثل‏هاى مختلف درباره‏ى مباحث پيش بيايد. ولى اين دو تعبير، كليات دو مبحث است. درباره‏ى دو بحث كلى؛ يكى بحث توحيد و ديگرى بحث شناخت اقسام وجود. فرق اين دو تعبير با هم همين است.

 زيد در مباحث توحيدى

 به كار برده شدن مثال زيد توسط بزرگان، به حسب “مبنا” تفاوت دارد. مبناى مشايخ ما در توحيد، انسان‏شناسى و جهان شناسى در هرجايى به حسب مبناى مكتبى خودشان است و ديگران هم اگر به كار مى‏برند آنها هم به حسب معناى مكتبى خودشان است.

 البته ديگران مثال نزده‏اند. اصلاً در اين وادى نيامده‏اند و اين مخصوص بزرگان ما است. آنها اگر مثل مى‏زنند براى مباحث صرف و نحوشان مثل مى‏زنند. در تمام كتاب‏هايشان به سراغ اين مثل اصلاً نرفته‏اند و نتوانسته‏اند چنين تحقيقى داشته باشند. اين مثل‏ها كه در توحيد و مباحث انسان و جهان شناسى آمده است درواقع مختص بزرگان ما است.

 بر فرضى مثل زده باشند، آن كسى كه قائل به اين است كه مى‏شود ذات حق تعالى را شناخت؛ ذات غيب الغيوبى را شناخت و معرفت پيدا كرد؛ چون وجودش سارى در همه‏ى موجودات است -مثلاً- و هرموجودى به حسب خودش حصه‏اى است از آن وجود، اين وقتى مى‏گويد زيدٌ قائم و مثل مى‏زند -آنها مثل نزده‏اند؛ اگر هم مثل بزنند- براى شناخت خدا، او خيلى تفاوت دارد مرادش و مقصودش از زيد كه مثَل است براى ذات حق تعالى با آنچه شيخ مرحوم مى‏فرمايند مشايخ مى‏فرمايند. استفاده‏ى ديگران از اين مثل در موارد جزئى و مباحث ادبى ممكن است باشد اما در مباحث اعتقادى ديده نشده كه اينها بخواهند از اين مثل استفاده كنند.

ادامه دارد