نگرشی نوین بر کتاب “ارشاد العوام” (5)

پژوهشی درباره ی “فصل”


يكى از امورى كه بسيار در اين كتاب ديده مى‏شود و شايد از جهتى مبناى اين كتاب مبارك بر آن است، «فصل بندى» مطالب آن است.


شخصى پرسيد: آيا اين مطالب به يكديگر اتصال ندارد كه از واژه ى فصل استفاده شده است؟ آيا واژه ى وصل مناسب تر نبود؟


و اين پرسش، منحصر در آن شخص نشده بلكه كسانى كه در مقام انتقاد هستند، ممكن است از اين نكته نيز چشم نپوشند. از اين جهت در اين قسمت، متعرض اين پرسش (پرسش براى درك مطلب يا پرسش براى ضربه زدن يا ايراد) مى‏شويم. با توجه به چند نكته حقيقت مطلب مشخص مى‏شود.


لغت هايى كه استعمال مى‏شود، با توجه به موضع استفاده ى آن ها معنى به خصوصى‏پيدا مى‏كند و اين مطلب براى صاحب هوش روشن است. از جمله ى اين لغت ها، لغت «فصل» است. اگرچه اين لغت در معناى لغوى و اوّلى آن به معنى «مانع و حاجز ميان دو چيز» است ولى بايد توجه داشت كه همين لغت وقتى در علوم مختلف به كار مى‏رود، معناى ديگرى را ايفا مى‏كند.


اين لغت – فصل – در اصطلاح كوچه و بازار (محاوره اى) معنايى دارد.


وقتى در علم شناخت پديده هاى جوّى (مترولوژى، هواشناسى) به كار مى‏رود، معناى ديگرى دارد


وقتى در علم منطق به كار مى‏رود، معنى اصطلاحىو جديدى را ايفا مى‏كند.


در علم عروض به معنى ديگرى به كار مى‏رود.


در علم زيست شناسى، از كلمه «مفصل» در بدن برخى جانداران استفاده مى‏كنند كه از همين ماده مشتق شده است


و در علم دين، در بخش اذان معناى جديدى دارد.


همين واژه هنگامى كه در اصطلاح نويسندگى و كتابت به كار مى‏رود، به معنى «قسمتى از گفتگو و مذاكره» و يا به معنى «بخشى  از كتاب و يا رساله و معمولاً كوتاه‏تر از باب» به كار مى‏رود. همچنان كه كلمه‏ى باب اين چنين است. شاعر مى‏گويد:


ملامت‏ها كه بر من رفت و سختى‏ها كه پيش آمد


 گر از هر نوبتى فصلى بگويم داستان آيد


 حاج محمد کریم کرمانی در ابتداى كتاب «الفصول» (مجموعة الرسائل 24 «الحكمية»، ص 320) پس ذكر كردن مسئله‏هاى مهمى كه خواهان شرح و بسط آن هستند مى‏فرمايند: و تحقيق تلك المسائل يقتضى رسم فصول ولذلك سميتها بالفصول. (بررسى آن مسئله‏ها، مقتضى نوشتن فصل‏هايى است و از همين جهت، آن مسئله‏ها و شرح آنها را فصول نامیدیم). لازم به ذكر است كه اين گونه واژه‏ها، يك معناى مشترك نيز دارند كه در تمام آن ها جارى است كه به آن «ام المعانى» مى گويند. و معنى مشترك فصل، جدايى ميان اجزا است.


در اين قسمت مناسب است نظريه‏ى دو صاحب نظر در لغت را بيان كنيم. ابى هلال عسكرى در كتاب «فروق اللغات» در تفاوت ميان فصل و فرق مى‏نويسد:


ان الفصل يكون فى جملة واحدة و لهذا يقال فصل الثوب، و هذا فصل فى الكتاب؛ لان الكتاب جملة واحدة ثم كثر (ظ) حتى سمى ما يتضمن جملة فى الكلام فصلاً و لهذا ايضاً يقال: فصل الامر، لانه واحد و لايقال فرق الامر لان الفرق خلاف الجمع فيقال: فرق بين الامرين.


نور الدين جزائرى در كتاب «فروق اللغات» چنين مى‏نويسد:


. . . الكتاب هو الجامع لمسائل متحدة فى الجنس مختلفة فى‏النوع.


و الباب: هو الجامع لمسائل متحدة فى  النوع، مختلفة فى الصنف.


و الفصل: هو الجامع لمسائل متحدة فى الصنف، مختلفة فى الشخص.


در حقيقت اين دو عبارت ، همان سخنى است كه در ابتدا ذكر شد. و عبارت جزائرى مطلب را روشن تر مى‏كند – البته با توجه به معنى جنس و نوع و صنف و شخص -. نكته‏ى ديگر آن كه همين «فصل» در همين اصطلاح نويسندگى و كتابت، هنگامى كه در بُعد طريقت دين به كار مى‏رود، گاهى با نام «وصل» از آن نام مى‏برند چنان كه در كتاب‏هاى ديگران هم ديده مى‏شود در بخش الهيات و اصول عقايد، نام فصل بر مطالب مى‏نهند و در بيان اخلاقيات  نام وصل. اگرچه ديده شده است در بعضى كتاب‏هاى اعتقادى، مولف نام «وصل» را براى «فصول» كتابش انتخاب كرده است.


حاج محمد کریم کرمانی نيز در كتاب مبارك ابواب الجنان فى حقوق الاخوان  كه در طريقت نوشته شده است، براى هر قسمتى از مطالب، نام وصل مى‏نهند و در بيان وجه تسميه ى آن مى‏فرمايند:


فجواب هذا السؤل يستدعى فصولاً  هى فى الحقيقه وصول. فتعبيرنا عن انواع الكلام بالوصول اولى من تعبيرنا بالفصول: «و لقد وصَّلنا لهم القول لعلهم يتذكرون». (جواب این پرسش احتیاج به فصولی دارد که در حقیقت وصول هستند. پس تعبیر ما از انواع کلام به “وصول” بهتر است از تعبیر به “فصول” چنان که در قرآن است: همانا برای ایشان گفتار را “وصل کردیم” تا متذکر شوند).


ذكر عبارتى از كتاب مبارك ارشاد العوام – كه مورد بحث است -  خالى از لطف نيست؛ آن جا كه مى‏فرمايد:


پس چون اين مطلب بزرگ است و محتاج به مقدمات چند است پس مقصد را بر چند فصل قرار داديم تا در هر فصلى مقدمه اى را ذكر كنيم و اهل وصل آنها را متصل مى‏بينند و اهل فصل آنها را منفصل مى‏بينند.


و در جاى ديگر مى‏فرمايند: آن‏چه در اين كتاب مى‏نويسم همه به هم بسته است بايد خواننده همه را با هم ملاحظه كند تا بفهمد.


قابل توجه است كه ممكن است وجه ديگرى نيز در نام گذارى وصل و فصل وجود داشته باشد كه خود مصنف اعلى الله مقامه بر آن واقف بوده‏اند. از اين جهت در اين قسمت به همين مقدار اكتفا مى‏شود.


نكته‏ى ديگر آن كه ترجمه‏ى «فصلِ» كتاب به فارسى، «فَرگَرد» است.


ادامه دارد