پژوهشی درباره ی “فصل”
يكى از امورى كه بسيار در اين كتاب ديده مىشود و شايد از جهتى مبناى اين كتاب مبارك بر آن است، «فصل بندى» مطالب آن است.
شخصى پرسيد: آيا اين مطالب به يكديگر اتصال ندارد كه از واژه ى فصل استفاده شده است؟ آيا واژه ى وصل مناسب تر نبود؟
و اين پرسش، منحصر در آن شخص نشده بلكه كسانى كه در مقام انتقاد هستند، ممكن است از اين نكته نيز چشم نپوشند. از اين جهت در اين قسمت، متعرض اين پرسش (پرسش براى درك مطلب يا پرسش براى ضربه زدن يا ايراد) مىشويم. با توجه به چند نكته حقيقت مطلب مشخص مىشود.
لغت هايى كه استعمال مىشود، با توجه به موضع استفاده ى آن ها معنى به خصوصىپيدا مىكند و اين مطلب براى صاحب هوش روشن است. از جمله ى اين لغت ها، لغت «فصل» است. اگرچه اين لغت در معناى لغوى و اوّلى آن به معنى «مانع و حاجز ميان دو چيز» است ولى بايد توجه داشت كه همين لغت وقتى در علوم مختلف به كار مىرود، معناى ديگرى را ايفا مىكند.
اين لغت – فصل – در اصطلاح كوچه و بازار (محاوره اى) معنايى دارد.
وقتى در علم شناخت پديده هاى جوّى (مترولوژى، هواشناسى) به كار مىرود، معناى ديگرى دارد
وقتى در علم منطق به كار مىرود، معنى اصطلاحىو جديدى را ايفا مىكند.
در علم عروض به معنى ديگرى به كار مىرود.
در علم زيست شناسى، از كلمه «مفصل» در بدن برخى جانداران استفاده مىكنند كه از همين ماده مشتق شده است
و در علم دين، در بخش اذان معناى جديدى دارد.
همين واژه هنگامى كه در اصطلاح نويسندگى و كتابت به كار مىرود، به معنى «قسمتى از گفتگو و مذاكره» و يا به معنى «بخشى از كتاب و يا رساله و معمولاً كوتاهتر از باب» به كار مىرود. همچنان كه كلمهى باب اين چنين است. شاعر مىگويد:
ملامتها كه بر من رفت و سختىها كه پيش آمد
گر از هر نوبتى فصلى بگويم داستان آيد
حاج محمد کریم کرمانی در ابتداى كتاب «الفصول» (مجموعة الرسائل 24 «الحكمية»، ص 320) پس ذكر كردن مسئلههاى مهمى كه خواهان شرح و بسط آن هستند مىفرمايند: و تحقيق تلك المسائل يقتضى رسم فصول ولذلك سميتها بالفصول. (بررسى آن مسئلهها، مقتضى نوشتن فصلهايى است و از همين جهت، آن مسئلهها و شرح آنها را فصول نامیدیم). لازم به ذكر است كه اين گونه واژهها، يك معناى مشترك نيز دارند كه در تمام آن ها جارى است كه به آن «ام المعانى» مى گويند. و معنى مشترك فصل، جدايى ميان اجزا است.
در اين قسمت مناسب است نظريهى دو صاحب نظر در لغت را بيان كنيم. ابى هلال عسكرى در كتاب «فروق اللغات» در تفاوت ميان فصل و فرق مىنويسد:
ان الفصل يكون فى جملة واحدة و لهذا يقال فصل الثوب، و هذا فصل فى الكتاب؛ لان الكتاب جملة واحدة ثم كثر (ظ) حتى سمى ما يتضمن جملة فى الكلام فصلاً و لهذا ايضاً يقال: فصل الامر، لانه واحد و لايقال فرق الامر لان الفرق خلاف الجمع فيقال: فرق بين الامرين.
نور الدين جزائرى در كتاب «فروق اللغات» چنين مىنويسد:
. . . الكتاب هو الجامع لمسائل متحدة فى الجنس مختلفة فىالنوع.
و الباب: هو الجامع لمسائل متحدة فى النوع، مختلفة فى الصنف.
و الفصل: هو الجامع لمسائل متحدة فى الصنف، مختلفة فى الشخص.
در حقيقت اين دو عبارت ، همان سخنى است كه در ابتدا ذكر شد. و عبارت جزائرى مطلب را روشن تر مىكند – البته با توجه به معنى جنس و نوع و صنف و شخص -. نكتهى ديگر آن كه همين «فصل» در همين اصطلاح نويسندگى و كتابت، هنگامى كه در بُعد طريقت دين به كار مىرود، گاهى با نام «وصل» از آن نام مىبرند چنان كه در كتابهاى ديگران هم ديده مىشود در بخش الهيات و اصول عقايد، نام فصل بر مطالب مىنهند و در بيان اخلاقيات نام وصل. اگرچه ديده شده است در بعضى كتابهاى اعتقادى، مولف نام «وصل» را براى «فصول» كتابش انتخاب كرده است.
حاج محمد کریم کرمانی نيز در كتاب مبارك ابواب الجنان فى حقوق الاخوان كه در طريقت نوشته شده است، براى هر قسمتى از مطالب، نام وصل مىنهند و در بيان وجه تسميه ى آن مىفرمايند:
فجواب هذا السؤل يستدعى فصولاً هى فى الحقيقه وصول. فتعبيرنا عن انواع الكلام بالوصول اولى من تعبيرنا بالفصول: «و لقد وصَّلنا لهم القول لعلهم يتذكرون». (جواب این پرسش احتیاج به فصولی دارد که در حقیقت وصول هستند. پس تعبیر ما از انواع کلام به “وصول” بهتر است از تعبیر به “فصول” چنان که در قرآن است: همانا برای ایشان گفتار را “وصل کردیم” تا متذکر شوند).
ذكر عبارتى از كتاب مبارك ارشاد العوام – كه مورد بحث است - خالى از لطف نيست؛ آن جا كه مىفرمايد:
پس چون اين مطلب بزرگ است و محتاج به مقدمات چند است پس مقصد را بر چند فصل قرار داديم تا در هر فصلى مقدمه اى را ذكر كنيم و اهل وصل آنها را متصل مىبينند و اهل فصل آنها را منفصل مىبينند.
و در جاى ديگر مىفرمايند: آنچه در اين كتاب مىنويسم همه به هم بسته است بايد خواننده همه را با هم ملاحظه كند تا بفهمد.
قابل توجه است كه ممكن است وجه ديگرى نيز در نام گذارى وصل و فصل وجود داشته باشد كه خود مصنف اعلى الله مقامه بر آن واقف بودهاند. از اين جهت در اين قسمت به همين مقدار اكتفا مىشود.
نكتهى ديگر آن كه ترجمهى «فصلِ» كتاب به فارسى، «فَرگَرد» است.
ادامه دارد