اطمينان به حقانيت مطالب
يكى از معمولترين جملهها ميان نويسندگان اين است كه در مقدمهى كتاب و يا در ميان بحث، متذكر مىشوند كه اين كتاب داراى غلطهاى فنّى و ادبى بوده و اهل ادب و يا اهل فن از آنها اغماض نمايند. و برخى ديگر تصريح مىنمايند كه از آن غلطها اغماض نكرده بلكه نويسنده را از آن لغزشها آگاه نمايند.
اما مصنف كتاب مبارك ارشاد در امر حقانيت مطالب موجود در كتاب، چنان مطمئن هستند و چنان اطمينانى از توضيحات و يا برداشتهاى خود دارند كه هيچ عبارتى در اين كتاب بوى سستى و ضعف پايه نمىدهد. و بايد چنين باشد؛ ايشان، پيرو واقعىكسى است كه فرمود: لميتطرّق على كلماتى الخطاء (هيچ احتمال خطايى در گفته هاى من نمىرود). و جا دارد كه ايشان هيچ احتمال غلط و خطايى در مطالب كتاب ارشاد ندهند، زيرا با چشم حقيقتبين مىبينند كه تمامى اين مطالب موافق با آيات و احاديث ائمه و فطرت سليمهى الهيهى مستقيمه است.
اين فقط در مكتب شيخ مرحوم اعلى اللّه مقامه مطرح است آن هم بهواسطهى وجود آيات و روايات. چون اين بزرگوار تبعيت از آيات و روايات دارند و در اين تبعيت صادقالقول هستند كه هيچ تخطى از تبعيت ندارند. و از اين جهت هم خيلى مطمئن و راحت مىفرمايد كه: لايتطرق على كلماتى الخطاء در كلمات من خطا راهبر نيست.
مقصودشان از كلمات همين كلماتى كه انتساب به دين دادهاند و درمورد شناخت و معارف اظهار فرمودهاند مىفرمايند در كلمات من كه متصل است و متابعت دارد از آيات و روايات به طور كلى خطا تطرق نمىيابد و نيافته و كلمهى صدقى است و سخن حقى است و خيلى هم دشوار نيست چون فوراً بعدش مىفرمايند: من حيث التابعية ازنظر تبعيت خطايى در كلام من نيست يعنى عصمت من به عصمت محمد و آل محمدعليهمالسلام است، عصمت من به عصمت خدا است خداى من خطا نمىكند، نبى من خطا نمىكند، امام من هم خطا نمىكند، من هم تابع خداى اينچنين هستم تابع پيغمبر اينچنين هستم تابع امام اينچنين هستم؛ پس در كلمات من هم خطا راهبر نيست.
اين نه معنايش اين است كه ديگر اگر من آمدم كلام ديگرى را هم نقل كردم يا براساس نظر ديگرى نظرى اظهار كردم و چيزى گفتم آن خطا نداشته باشد، نه آنها ممكن است
خطا داشته باشد چون آنهايى كه از آنها نظرى و مطلبى را نقل كردهام، (مثلاً از يك لغوى نقل لغت كردم، از جفرى يك جدول جفرى نقل كردم يا امثال اينها) نه معنايش اين است كه در اينها خطا نيست، نه اينها بستگى دارد به صاحبان اقوال آنها اگر خطا نكردهاند خوب خطا نيست اگر خطا كردهاند خطا است. اين مسألهى چندان بغرنجى نيست كه براى بعضىها خيلى وحشت ايجاد كرده ولى قاعدةً اين بزرگوار (شيخ مرحوم)، برنامهى ايشان بر همين اساس بوده كه فرمايشاتى بفرمايند كه تقريباً نامأنوس است براى كسانى كه انس گرفته بودند به يك عده كلمات و جملات و عباراتى كه اينها ريشه و اساس فطرى و تقريباً دينى نداشته، روى اين جهت تعبيراتى دارند كه اين تعبيرات ابتداءاً با يكچنين انتقادها و اعتراضها روبهرو مىشده و تعمد هم داشتند كه گويا فطرتها را به اين وسيله بيدار كنند. اين بزرگوار از غفلت اينها را دربياورند و متذكر مسائل فطرى و مسائل الهى كنند.
خود همين تعبير ببينيد چقدر تكاندهنده است: لايتطرق على كلماتى الخطاء من حيث التابعية چقدر تكان مىدهد دل را و متذكر مىكند كه پس عصمت، يك امر تحصيلى است مىشود انسان در عصمت قرار بگيرد در هيچ امرى متزلزل نباشد در هيچ امرى خودش را برخطا نبيند و آن راهش همين صرف تبعيت است همانى كه فرمود: قل ان كنتم تحبون اللّه فاتبعونى يحببكم اللّه
آنچه ذکر شد قسمتی از سخنرانی استاد بود. اين امر (اطمینان به حقانیت مطالب) يكى از امورى است كه چنان كتاب را ممتاز كرده است كه جا دارد ما نيز به اين كتاب فخر كرده و به تمام كسانى كه شگفت زده شده و به اين كتاب خيره شده اند بگوييم:
اولئك آبائى فَجِئْنى بِمِثْلِهِم
اِذا جَمَعتنا يا جُريرَ المَجامِع
من افتخار مىكنم و مىگويم اى جرير! (نام كسى بوده كه شاعر با او سخن مىگويد) اگر بناست در مجامع بنشينيم و به نسب افتخار كنيم من به اين بزرگواران افتخار مىكنم و مىگويم ايشانند پدران من. تو هم اگر مانند ايشان را دارى بياور!.
و به راستى چنين است و ايشان پدران ما هستند و ما تربيتيافتهى دامن معرفت ايشانيم و خواهيم بود انشاء اللّه.
تسلّط مصنف بر مطالب
شايد از جهتى مناسب بود كه اين عنوان در ابتداى اين قسمت ذكر شود؛ زيرا اين عنوان عبارت است از تسلّط مصنف (اع) بر تعابير از حقايق الهيه و قواعد حكميه. ارزش اين مطلب آنجا مشخص مىشود كه اگر كسى نفهميده مطلبى را بنويسد، از نوشتهى او عدم تسلط وى بر نوشتهاش روشن مىگردد. تسلط بر مفاهيم و تعابير به كار رفته در متن، از نقاط مثبت و ارزشمند نويسنده محسوب مىشود.
ولى مصنف اين كتاب مبارك، از اين حد نيز پافراتر گذاردهاند. چنان مطالب و نِكات و تعابير و مفاهيم دينى را بيان مىفرمايند كه گويا اين تعابير جزئى لاينفك از وجود ايشان شده است (و شايد كلمهى گويا مناسب نباشد؛ زيرا حقيقت مطلب چنين است). اين يكى ديگر از امتيازهاى اين كتاب به شمار مىرود. اگر مصنف به ذكر تعابير احاديث و يا تعابير حكمى اكتفا فرموده و برداشتهاى خود را – كه مطابق با همان روايات است – بيان نمىفرمودند، اين كتاب به اين شكل نبود و همگان نمىتوانستند از آن استفاده
كنند.
علومى كه بزرگان دين اعلى الله مقامهم به ويژه آقاى مرحوم كرمانى كه حامل ركن سومين مكتب – يعنى رزق – و گسترش آن بودند، ويژگى ها و امتيازهاى درخور توجهى دارد. اين ويژگى ها در جاى خود ثابت شده است و در اين مختصر، فقط به آن نكته ها اشاره مىشود.
الف. علوم آن بزرگواران لدنى بود. از جانب خدا به ايشان عطا شده بود: و علمناه من لدنا علما اگرچه بعضى از مشايخ اعلى الله مقامهم به ظاهر استاد داشتند؛ ولى در نزد آن اساتيد فقط علوم ظاهر را آموختند ولى دريافت علوم باطن و حقيقت دين از منبع ديگرى بود.
ب. علوم ايشان مستقل بود. كتاب هايى كه ايشان در علوم مختلف (فنون ظاهرى، علوم باطنى – دينى) نوشته اند، همه فرآورده هاى ذهنى خود ايشان است و معلوم است كه فرآورده ى ذهنى، ميزان معرفت و شناخت شخص نسبت به مسائل را بيان مىكند. كتابهاى علمى ايشان همچون كتب ديگر، نوعى سمسارى نيست كه كتاب را جمع اقوال مختلف تشكيل داده باشد. بلكه در هر علمى كه وارد شده و از مبانى و فروع آن علم بحث فرمودهاند، در واقع آن علم را از اول پايه ريزى كرده و ابداع فرمودهاند. در همين كتاب مبارك در چند مورد مىفرمايند: بناى ما در اين كتاب، نقل قول هاى مردم و رد باطل آنها نيست بلكه حقيقت هر چيز را از كتاب خدا و سنت رسول صلى الله عليه و آله بيان مىكنيم. هر كس مثل ما گويد بر حق است و هر كس غير از اين گويد بر باطل است.
ج. علوم آن بزرگواران مستدل به آيه هاى قرآن و روايت هاى معصومين عليهم السلام است. در كنار هر مسئله و نكته و حكمى كه بيان مىفرمايند، آيه و حديثى محكم دربارهى آن بيان مىفرمايند.
د. علوم آن بزرگواران، علوم معاينهاى است. آن چه مىنوشتند، مىديدند و مىنوشتند نه آن كه چشم بسته مانند ديگران چيزهايى روى كاغذ بياورند.
باز هم لازم به ذكر است كه استدلال بر اين نكته ها و ادعاها در جاى خود بيان شده است و كسى كه اندك مطالعه و ممارستى در كتاب هاى ايشان داشته باشد، اين نكته ها را به راحتى قبول مىكند و اعتراف مىكند كه امر، فراتر از اين سخنان است.
اين مطلب (تسلط نويسنده بر مطالب) چنان مطلب مهمى است كه امروزه در فرم ارزيابى كتابها عبارتى همچون اين عبارت موجود است كه: «آيا مترجم يا مؤلف بر مطلب احاطه داشته و مفاهيم را به خوبى دريافته است؟» از اين جهت است كه در ميان تمام امتيازها و خصوصيتهاى اين كتاب، اين موضوع را نيز بايد مدّ نظر داشت.
ادامه دارد