نگرشی نوین بر کتاب ارشاد العوام (8)

اطمينان به حقانيت مطالب

يكى از معمول‏ترين جمله‏ها ميان نويسندگان اين است كه در مقدمه‏ى كتاب و يا در ميان بحث، متذكر مى‏شوند كه اين كتاب داراى غلطهاى فنّى و ادبى بوده و اهل ادب و يا اهل فن از آن‏ها اغماض نمايند. و برخى ديگر تصريح مى‏نمايند كه از آن غلطها اغماض نكرده بلكه نويسنده را از آن لغزش‏ها آگاه نمايند.

اما مصنف كتاب مبارك ارشاد در امر حقانيت مطالب موجود در كتاب، چنان مطمئن هستند و چنان اطمينانى از توضيحات و يا برداشت‏هاى خود دارند كه هيچ عبارتى در اين كتاب بوى سستى و ضعف پايه نمى‏دهد. و بايد چنين باشد؛ ايشان، پيرو واقعى‏كسى است كه فرمود: لم‏يتطرّق على كلماتى الخطاء (هيچ احتمال خطايى در گفته هاى من نمى‏رود). و جا دارد كه ايشان هيچ احتمال غلط و خطايى در مطالب كتاب ارشاد ندهند، زيرا با چشم حقيقت‏بين مى‏بينند كه تمامى اين مطالب موافق با آيات و احاديث ائمه و فطرت سليمه‏ى الهيه‏ى مستقيمه است.

اين فقط در مكتب شيخ مرحوم اعلى اللّه مقامه مطرح است آن هم به‏واسطه‏ى وجود آيات و روايات. چون اين بزرگوار تبعيت از آيات و روايات دارند و در اين تبعيت صادق‏القول هستند كه هيچ تخطى از تبعيت ندارند. و از اين جهت هم خيلى مطمئن و راحت مى‏فرمايد كه: لايتطرق على كلماتى الخطاء در كلمات من خطا راهبر نيست.

مقصودشان از كلمات همين كلماتى كه انتساب به دين داده‏اند و درمورد شناخت و معارف اظهار فرموده‏اند مى‏فرمايند در كلمات من كه متصل است و متابعت دارد از آيات و روايات به طور كلى خطا تطرق نمى‏يابد و نيافته و كلمه‏ى صدقى است و سخن حقى است و خيلى هم دشوار نيست چون فوراً بعدش مى‏فرمايند: من حيث التابعية ازنظر تبعيت خطايى در كلام من نيست يعنى عصمت من به عصمت محمد و آل محمدعليهم‏السلام است، عصمت من به عصمت خدا است خداى من خطا نمى‏كند، نبى من خطا نمى‏كند، امام من هم خطا نمى‏كند، من هم تابع خداى اين‏چنين هستم تابع پيغمبر اين‏چنين هستم تابع امام اين‏چنين هستم؛ پس در كلمات من هم خطا راهبر نيست.

اين نه معنايش اين است كه ديگر اگر من آمدم كلام ديگرى را هم نقل كردم يا براساس نظر ديگرى نظرى اظهار كردم و چيزى گفتم آن خطا نداشته باشد، نه آن‏ها ممكن است
خطا داشته باشد چون آن‏هايى كه از آن‏ها نظرى و مطلبى را نقل كرده‏ام، (مثلاً از يك لغوى نقل لغت كردم، از جفرى يك جدول جفرى نقل كردم يا امثال اين‏ها) نه معنايش اين است كه در اين‏ها خطا نيست، نه اين‏ها بستگى دارد به صاحبان اقوال آن‏ها اگر خطا نكرده‏اند خوب خطا نيست اگر خطا كرده‏اند خطا است. اين مسأله‏ى چندان بغرنجى نيست كه براى بعضى‏ها خيلى وحشت ايجاد كرده ولى قاعدةً اين بزرگوار (شيخ مرحوم)، برنامه‏ى ايشان بر همين اساس بوده كه فرمايشاتى بفرمايند كه تقريباً نامأنوس است براى كسانى كه انس گرفته بودند به يك عده كلمات و جملات و عباراتى كه اين‏ها ريشه و اساس فطرى و تقريباً دينى نداشته، روى اين جهت تعبيراتى دارند كه اين تعبيرات ابتداءاً با يك‏چنين انتقادها و اعتراض‏ها روبه‏رو مى‏شده و تعمد هم داشتند كه گويا فطرت‏ها را به اين وسيله بيدار كنند. اين بزرگوار از غفلت اين‏ها را دربياورند و متذكر مسائل فطرى و مسائل الهى كنند.

خود همين تعبير ببينيد چقدر تكان‏دهنده است: لايتطرق على كلماتى الخطاء من حيث التابعية چقدر تكان مى‏دهد دل را و متذكر مى‏كند كه پس عصمت، يك امر تحصيلى است مى‏شود انسان در عصمت قرار بگيرد در هيچ امرى متزلزل نباشد در هيچ امرى خودش را برخطا نبيند و آن راهش همين صرف تبعيت است همانى كه فرمود: قل ان كنتم تحبون اللّه فاتبعونى يحببكم اللّه

آنچه ذکر شد قسمتی از سخنرانی استاد بود. اين امر (اطمینان به حقانیت مطالب) يكى از امورى است كه چنان كتاب را ممتاز كرده است كه جا دارد ما نيز به اين كتاب فخر كرده و به تمام كسانى كه شگفت زده شده و به اين كتاب خيره شده اند بگوييم:

اولئك آبائى فَجِئْنى بِمِثْلِهِم

اِذا جَمَعتنا يا جُريرَ المَجامِع

من افتخار مى‏كنم و مى‏گويم اى جرير! (نام كسى بوده كه شاعر با او سخن مى‏گويد) اگر بناست در مجامع بنشينيم و به نسب افتخار كنيم من به اين بزرگواران افتخار مى‏كنم و مى‏گويم ايشانند پدران من. تو هم اگر مانند ايشان را دارى بياور!.

و به راستى چنين است و ايشان پدران ما هستند و ما تربيت‏يافته‏ى دامن معرفت ايشانيم و خواهيم بود ان‏شاء اللّه.

تسلّط مصنف بر مطالب

شايد از جهتى مناسب بود كه اين عنوان در ابتداى اين قسمت ذكر شود؛ زيرا اين عنوان عبارت است از تسلّط مصنف (اع) بر تعابير از حقايق الهيه و قواعد حكميه. ارزش اين مطلب آنجا مشخص مى‏شود كه اگر كسى نفهميده مطلبى را بنويسد، از نوشته‏ى او عدم تسلط وى بر نوشته‏اش روشن مى‏گردد. تسلط بر مفاهيم و تعابير به كار رفته در متن، از نقاط مثبت و ارزشمند نويسنده محسوب مى‏شود.

ولى مصنف اين كتاب مبارك، از اين حد نيز پافراتر گذارده‏اند. چنان مطالب و نِكات و تعابير و مفاهيم دينى را بيان مى‏فرمايند كه گويا اين تعابير جزئى لاينفك از وجود ايشان شده است (و شايد كلمه‏ى گويا مناسب نباشد؛ زيرا حقيقت مطلب چنين است). اين يكى ديگر از امتيازهاى اين كتاب به شمار مى‏رود. اگر مصنف به ذكر تعابير احاديث و يا تعابير حكمى اكتفا فرموده و برداشت‏هاى خود را – كه مطابق با همان روايات است – بيان نمى‏فرمودند، اين كتاب به اين شكل نبود و همگان نمى‏توانستند از آن استفاده
كنند.

علومى كه بزرگان دين اعلى الله مقامهم به ويژه آقاى مرحوم كرمانى كه حامل ركن سومين مكتب – يعنى رزق – و گسترش آن بودند، ويژگى ها و امتيازهاى درخور توجهى دارد. اين ويژگى ها در جاى خود ثابت شده است و در اين مختصر، فقط به آن نكته ها اشاره مى‏شود.

الف. علوم آن بزرگواران لدنى بود. از جانب خدا به ايشان عطا شده بود: و علمناه من لدنا علما اگرچه بعضى از مشايخ اعلى الله مقامهم به ظاهر استاد داشتند؛ ولى در نزد آن اساتيد فقط علوم ظاهر را آموختند ولى دريافت علوم باطن و حقيقت دين از منبع ديگرى بود.

ب. علوم ايشان مستقل بود. كتاب هايى كه ايشان در علوم مختلف (فنون ظاهرى، علوم باطنى – دينى) نوشته اند، همه فرآورده هاى ذهنى خود ايشان است و معلوم است كه فرآورده ى ذهنى، ميزان معرفت و شناخت شخص نسبت به مسائل را بيان مى‏كند. كتاب‏هاى علمى ايشان همچون كتب ديگر، نوعى سمسارى نيست كه كتاب را جمع اقوال مختلف تشكيل داده باشد. بلكه در هر علمى كه وارد شده و از مبانى و فروع آن علم بحث فرموده‏اند، در واقع آن علم را از اول پايه ريزى كرده و ابداع فرموده‏اند. در همين كتاب مبارك در چند مورد مى‏فرمايند: بناى ما در اين كتاب، نقل قول هاى مردم و رد باطل آن‏ها نيست بلكه حقيقت هر چيز را از كتاب خدا و سنت رسول صلى الله عليه و آله بيان مى‏كنيم. هر كس مثل ما گويد بر حق است و هر كس غير از اين گويد بر باطل است.

ج. علوم آن بزرگواران مستدل به آيه هاى قرآن و روايت هاى معصومين عليهم السلام است. در كنار هر مسئله و نكته و حكمى كه بيان مى‏فرمايند، آيه و حديثى محكم درباره‏ى آن بيان مى‏فرمايند.

د. علوم آن بزرگواران، علوم معاينه‏اى است. آن چه مى‏نوشتند، مى‏ديدند و مى‏نوشتند نه آن كه چشم بسته مانند ديگران چيزهايى روى كاغذ بياورند.

باز هم لازم به ذكر است كه استدلال بر اين نكته ها و ادعاها در جاى خود بيان شده است و كسى كه اندك مطالعه و ممارستى در كتاب هاى ايشان داشته باشد، اين نكته ها را به راحتى قبول مى‏كند و اعتراف مى‏كند كه امر، فراتر از اين سخنان است.

اين مطلب (تسلط نويسنده بر مطالب) چنان مطلب مهمى است كه امروزه در فرم ارزيابى كتاب‏ها عبارتى همچون اين عبارت موجود است كه: «آيا مترجم يا مؤلف بر مطلب احاطه داشته و مفاهيم را به خوبى دريافته است؟» از اين جهت است كه در ميان تمام امتيازها و خصوصيت‏هاى اين كتاب، اين موضوع را نيز بايد مدّ نظر داشت.

ادامه دارد