10-02 جواهر الحکم المجلد العاشر ـ رساله ترجمة الصلوة ـ مقابله

رسالة ترجمة الصلوة

 

من مصنفات السید الاجل الامجد المرحوم الحاج

سید کاظم بن السید قاسم الحسینی اعلی الله مقامه

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 65 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين و الصلوة و السلام علي خير خلقه و مظهر  لطفه محمد و آله الطاهرين.

اما بعد؛ پس چنين گويد بنده خاکسار و ذره بي مقدار محمد کاظم بن محمد قاسم الحسيني الرشتي که چون نماز اعظم ارکان دين است و اقواي اعمال مسلمين که به قبولش ساير اعمال مقبول و عدم قبولش کل اعمال مردود و مقام توجه به حضرت قدس است و رتبه اتکائي بر سرير انس چنانچه حديث نبوي ص الصلوة معراج المؤمنين بر  آن دليلي است واضح و شاهدي است روشن پس صرف همت در تصحيح و تنقيح آن از جمله لوازم و کمال توجه به قلب در آن واجب و متحتم و چون وصفش دون ذاتش به احسن لغات که لغت عربيت است موضوع لهذا فارسي زبانان را که انس به لغت عرب نيست از معاني و دقايق و حکم و اسرار آن حظي نيست و به اين علت لذت اقبال و حسن عبادت و کمال توجه و اخلاص قلب ايشان را حاصل نيست لهذا بعض از ارباب ايمان که به زيور صلاح و تقوي آراسته و به حليت صدق و ديانت پيراسته طالب طريق قويم و جوياي صراط مستقيم اکمل الله له الايمان و افاض عليه من کمال البر  و الاحسان انه کريم رحيم منان از اين حقير ملتمس که معاني و بعض اسرار جزئيه نماز را به زبان فارسي در سلک تحرير و تسطير درآورم تا عوام نيز از معاني آن اطلاع به هم رسانيده شايد توجه تام به جناب ملک علام رسانند و به مدلول الدال علي الخير کفاعله اين روسياه نيز مشمول عنايات الهيه گردم و لکن چون وقت تنگ و اشغال بسيار و قلب غير مجتمع ميسر نشد که حقيقت حال را کما ينبغي به طوري که ممکن است اظهار آن در معرض عرض درآورم به کمال اختصار و غايت اقتصار کفايت کرد و الله المستعان.

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 66 *»

بدان که شيخ صدوق ره در امالي به سند خود از ابن عباس روايت کرده که جناب پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود که حضرت حق جل و علا را ملکي هست که او را اسخائيل مي‌نامند و موکل است به گرفتن براتها از براي نمازگزارندگان در نزد هر نمازی از جانب پروردگار عالم پس چون صبح کنند مؤمنين و برخيزند براي نماز پس وضو مي‌گيرند و نماز صبح را ادا مي‌کنند براتي از جانب خداوند عزوجل براي ايشان مي‌گيرد به اين مضمون که منم خداوند باقي اي بندگان و کنيزان من در حرز و حمايت خود قرار دادم شما را و در حفظ خود و تحت کنف حراست خود گردانيدم شما را قسم به عزت خود که شما را مخذول نخواهم کرد و گناهان شما آمرزيده است تا وقت ظهر پس چون وقت ظهر در آيد پس برخيزند مؤمنين براي نماز ظهر پس وضو بگيرند و نماز به جاي آورند آن ملک از جانب خداوند عزوجل برات دوم مي‌گيرد براي ايشان که نوشته است در آن که منم خداوند قادر اي بندگان و کنيزان من بدل کردم سيئات و گناهان شما را به حسنات و آمرزيدم گناهان شما را و جاي دادم شما را به جهت خوشنودي من از شما را در خانه جلالت و عظمت پس چون وقت عصر در آيد و مؤمنين براي نماز برخيزند و وضو بگيرند و نماز به جاي آورند ملک براي ايشان برات سوم بگيرد که نوشته است در آن منم خداوند جليل جليل است ذکر من و عظيم است پادشاهي من اي بندگان و کنيزان من حرام کردم بدنهاي شما را بر آتش و ساکن گردانيدم شما را در مسکن نيکوکاران و دفع کردم به رحمت من از شما شر اشرار را پس چون وقت مغرب در رسد پس مؤمنين برخيزند و وضو بگيرند و نماز به جاي آورند آن ملک براي ايشان برات چهارم بگيرد که در آن نوشته است منم خداوند جبار کبير متعال اي بندگان و کنيزان ملائکه من از پيش شما بالا رفته اند و از شما راضي و خوشنودند و سزاوار است که من راضي شوم از شما و بدهم به شما روز قيامت آرزوهاي شما را پس چون وقت نماز عشا در رسد آن ملک براي ايشان برات پنجم بگيرد که در آن نوشته است که منم خداوندي که هيچ

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 67 *»

معبودي غير از من نيست و هيچ پروردگاري به جز من نه اي بندگان و کنيزان من در خانه‌هاي خود خود را پاک کرديد و به خانه من پاک آمديد و در ياد من خوض کرديد و حق مرا شناختيد و آنچه بر شما واجب کردم ادا نموديد گواه مي‌گيرم تو را اي اسخائيل و ساير ملائکه را که من راضي شدم از ايشان پس اسخائيل هر شب بعد از عشا سه نوبت صدا بلند مي‌کند و ندا مي‌کند که اي ملائکه خداوند عالم به درستي که خداي جل و علا  آمرزيده است نمازگزارندگان و توحيدکنندگان را پس باقي نمي‌ماند ملکي در هفت آسمان مگر اينکه استغفار مي‌کنند براي نمازگزارندگان و دعا مي‌کنند براي ايشان که توفيق مداومت را بيابند و هر مرد يا زني را که نماز شب روزي شود برخيزد از خوابگاه خود با اخلاص پس وضوي کامل بگيرد و نماز به جاي آورد براي خداي عز و جل با نيت درست و دل سالم از وساوس نفسانيه و شيطانيه و بدن خاشع و چشم اشکبار از خوف خدا قرار مي‌دهد خداوند عز و جل در پشت سر آن مؤمن يا مؤمنه نه صف از ملائکه هر صفي عدد ايشان را به غير از خدا نمي‌داند يک طرف آن صف به مشرق متصل و طرف ديگر به مغرب پس چون فارغ شود از نماز نوشته مي‌شود برايش به عدد آن ملائکه درجات در بهشت. منصور روايت مي‌کند که چون ربيع بن بدر اين حديث را ذکر مي‌کرد مي‌گفت کجايي تو اي غافل از ادراک اين کرم و کجايي تو اي غافل از نماز شب و از اين ثواب عظيم پس خود را از اين خير عظيم محروم مکن و توجه کن در نماز و به آداب او را به عمل آور که چون نماز تو مقبول شد ساير اعمال تو مقبول مي‌شود و چون نماز تو مردود شد همه اعمال تو مردود مي‌شود. و جناب امام زين‌العابدين عليه السلام فرموده که قبول نمي‌شود از نماز مگر آنچه را که اقبال کني به آن به دل تو و اتفاق مي‌افتد که از بعضي نصف نماز ايشان مقبول مي‌شود و از بعضي ثلث و از بعضي ربع به قدري که دل را از نماز بيرون نبرده پس سعي کن در اقبال و اخلاص که اين هر دو منشأ سعادات و عمده خيرات مي‌باشند.

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 68 *»

آغاز کلام: چون خواهي که نماز بجا آوري اول خود را پاک کن از نجاسات ظاهريه و باطنيه که اراده توجه به حظيره قدس و ملاقات با ملائکه اصحاب انس داري با نجاست ايشان از شخص دوري مي‌کنند چه ايشان پاک‌اند با ناپاکان آشنايي نمي‌کنند پس وضو بساز و اول روي خود را بشوي که مي‌خواهي به جانب حضرت (حظيره خ‌ل) قدس رو آوري و دستها را تا ذراع بشوي که مي‌خواهي بلند کرده از او طلب حوايج کني و خاضع و خاشع شوي و پاها را مسح کن تا سعي به جانب او نمايي و سر  را نيز مسح کن که محل برکت است و نزول رحمت.

پس مستشعر باش عظمت خداوند را و کبريا و جلالت او را و ضعف و فقر و عجز و ذلت خود را پس بگو در اذان الله اکبر  الله اکبر  الله اکبر  الله اکبر يعني عظيم و بزرگ است خداوند جليل تبارک و تعالي و بزرگتر است از آنکه به وصف درآيد يا به دانش کسي آيد يا ادراک در مقام معرفتش قدم نهد بلکه از آن عظيم‌تر و بزرگتر و جليل‌تر است از اينکه مخلوق را با او نسبتي باشد و يا در نزد حرم کبرياء او مذکور گردند يا او را وصف توانند کرد مگر به آن وصفي که خود را به آن توصيف کرد براي خلق که سبحان ربک رب العزة عما يصفون پس به تکبيرات اثبات فقر  و بي‌اعتباري و بي‌قدري خود و عظمت و جلالت و قهاريت و عدم وصول خلق به معرفت به وجهي من الوجوه. پس توجه کن به جانب او و اقرار کن به تفرد و استقلال او و اينکه غير او چيزي مستقل و متحقق و ثابت نيست پس بگو اشهد ان لا اله الّا الله اشهد ان لا اله الّا الله يعني گواهي مي‌دهم و شهادت مي‌دهم که نيست معبودي شايسته عبادت و پرستش موجود و متحقق و ممکن به جز ذات بي‌همتاي حضرت احديت جلت عظمته آن خداوندي که خلق متحير  و سرگردان مي‌باشند در معرفت عظمت و جلالت او زيرا که مستقلي غير  او نيست چنانچه در تکبير معلوم شد پس اوست واحد (احد خ‌ل) در ملک و قيوميت. و چون شهادت از دو عادل قبول است لاجرم به ظاهر و باطن خود گواهي مي‌دهد به اين جهت است که دو مرتبه شهادت لازم باشد.

پس چون اثبات تفرد و استقلال وحدانيت او تعالي

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 69 *»

نمودي و اينکه اجل است از مباشرت و معاشرت خلق تا بي‌واسطه فيض وجودي و شرعي خود را به خلق برساند پس لازم شد واسطه‌ای که فيض از او اخذ نموده به خلق برساند به علت مناسبت با خلق و ترجمه کند براي ايشان وحيهاي خدا را موافق و مناسب لغت و فهم ايشان. پس اقرار به رسالت و نبوت آن واسطه که متمم اقرار به وحدانيت است کن پس بگو اشهد ان محمداً رسول الله ص اشهد ان محمداً رسول الله ص يعني گواهي مي‌ دهم که محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب صلي الله عليه و آله فرستاده خداست به خلق به جهت تبليغ و اداي جميع تکاليف که از خلق مي‌خواهد به علت احتياج خلق و عدم تمکن ايشان از اخذ و تلقي از جناب رب العزة بدون واسطه. پس بايست که اقرار کني و اعتقاد نمايي به جميع ما جاء به النبي صلي الله عليه و آله که از آ‌ن جمله نصب خليفه و وصي بلافصل جناب اميرالمؤمنين ع با يازده فرزند ارجمندش امامان دين و هاديان طريق يقين سلام الله عليهم اجمعين و از آن جمله معاد و حشر ارواح و اجساد و همچنين ساير اعمال و اقوال و اعتقادات که از شرع مبين به نص خاتم المرسلين عليه و آله صلوات الله ابد الابدين ثابت و محقق گشته. پس اگر گواهي به ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام را نيز  مقرون به شهادت به رسالت سازي بسي زيبا و پسنديده و نيکو و زيبنده ولکن جزء اذان و اقامه بايد نداني.

چون اقرار و اعتراف به وحدانيت و يگانگي حق‌تعالي و استقلال او سبحانه و تعالي و اضمحلال ماعدا و اقرار به رسالت خاتم انبياء صلي الله  عليه و آله نمودي پس مستشعر شو و به خود آي و بفهم که فخري برايت نيست الّا در طاعت و بندگي و توجه به جانب حضرت حق‌تعالي به آن قانون و روشي که خاتم انبياء صلي الله  عليه و آله قرار داد فرموده و چون اعظم طاعات و اهمّ عبادت نماز است پس بر نماز قيام به بندگي نما و نفس خود را مخاطب ساز از جانب حق‌تعالي پس بگو حي علي الصلٰوة حي علي الصلٰوة يعني اقبال کن و بشتاب به سوي نماز به ظاهر و باطن که نماز معراج مؤمن است و سبب وصول به مقامات عاليه و باعث عطاهاي بي‌پايان و کمال عبوديت محضه براي خالق

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 70 *»

منّان.

پس ذکر کن ثمره و علت نماز را از جانب حق تعالي که موجب رستگاري و فوز عظيم است در دنيا و آخرت پس بگو حي علي الفلاح حي علي الفلاح يعني بشتاب و اقبال کن به سوي رستگاري از مکاره دنيا و فوز عظيم به اعلا مقامات درجات آخرت چه هرکس دو رکعت نماز مقبول بجاي آرد حق تعالي او را عذاب نخواهد کرد.

و چون که فلاح و رستگاري کسي خيال مي‌کرد که از غير نماز حاصل مي‌شود و حال آنکه حاصل نمي‌شود کما ينبغي الّا به نماز لاجرم ذکر کن براي نفس خود که حقيقت فلاح و رستگاري منحصر به نماز است و نماز اعظم ارکان دين است پس بگو حي علي خير العمل حي علي خير العمل بشتاب به سوي نيکوتر اعمال و پسنديده‌تر افعال که هيچ عملي از او بهتر و هيچ عبادتي از او شايسته‌تر نباشد. پس چون افضل و اکمل و بهترين اعمال شد پس فلاح و رستگاري که در اين عمل متصور است در هيچ عملي متصور نخواهد بود.

پس به خود آي و به هوش باش که اعملا هر چند اسباب وصول به درجات عاليه و مقامات متعاليه است وليکن اعتماد بر عمل نشايد و رکون به آن خسارت دنيا و آخرت آورد چه اعمال در جنب معاصي بندگان و نعمتهاي گوناگون بي‌پايان حضرت سبحان چه مقدار دارد که عامل به آن تواند مستحق مرتبه‌ای از مراتب بشود و به آن داخل بهشت شود پس توجه به جانب خدا کن و عظمت و کبريائي او را در نظر آور و بدان که به غير از فضل و کرم او چيزي به کار نيايد پس بگو الله اکبر  الله اکبر يعني خداوند عالم جلت عظمته اعظم و اکبر  و اجل از آن است که نظر به اعمال ما کند و به آن پاداش دهد ما را، اشيا را در نزد او تحققي و مقداري نيست پس به فضل و کرم خود رحمت کند و اين عمل وسيله وصول به فضل و کرم او است.

پس چون اثبات اضمحلال اشياء به تکبير کردي پس به سر منزل توحيد قدم نه و بگو لا اله الّا الله لا اله الّا الله يعني موجودي متأصل و صاحب اثري متحقق نيست مگر ذات بي‌همتاي حضرت کريم منان و قادر سبحان تعالي شأنه و جل احسانه و عظم انعامه.

پس قطع کن کلام را و يک گام بردار يا سجده کن و در سجده بگوي لا اله الا الله انت ربي

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 71 *»

 سجدت لک خاضعا خاشعا يا  بگو رب سجدت لک خاضعا خاشعا ذليلا يعني نيست معبودي سزاوار پرستش مگر خداوند بي‌مثال سبحانه و تعالي بارالها توئي پروردگار من سجده مي‌کنم براي تو در حالتي که خاضع و خاشع مي‌باشم براي تو پروردگارا سجده مي‌کنم براي تو در حالتي که خاضع و خاشع و ذليلم. و در نماز مغرب سجده کردن مستحب نيست ميان اذان و اقامه.

پس برخيز  و متوجه اقامه شو مثل اذان وليکن الله اکبر دو بار بگو و قد قامت الصلٰوة بيفزاي و لا اله‌الا الله در آخر يک بار بگو.

و سبب اذان و اقامه آن است  که انسان را جسمي است و روحي و هر يک را دو مرتبه است مرتبه اعلي و اسفل پس به اذان اعلام مي‌کند جسم خود را به دو مرتبه‌اش و در اول چهار تکبير مي‌گويد در مقام هر عنصري از عناصر اربعه که حقيقت جسم مرکب از آن است و در مابقي اذکار دو مرتبه مي‌گويد به علت دو مرتبه وجود خود چه نماز بايست به کل مراتب به عمل آورد و اقامه اعلام عالم ارواح است و تذکارش توجه به جانب حق‌تعالي به نماز. به اين علت است که در اذان صوت را بلند مي‌کنند و در اقامه نمي‌کنند پس نيت کرده براي نماز بايست و تکبيرة الاحرام بگو و قلب خود را متوجه کن و حواس خود را جمع ساز و اعضا و جوارح خود را ساکن گردان زيرا که مي‌خواهي که اداي امانت کني که آسمانها و زمينها و کوهها از تحمل و محافظت آن عاجز شدند و از قهر و سطوت جبار عالم در نزد تضييع آن خايف و هراسان. پس مستشعر  باش که مانند بندگان به خدمت سيد و مولاي خود قيام و اقدام نمودي و کمال حسن خدمت که شيوه بندگان با اخلاص است بايست به عمل آوري چون جهل و عجز و فقر ذاتي ممکن است لاجرم خدمت که لايق باشد جز  به تعلیم خداوند کريم ممکن نيست و وصفي که سزاوار باشد جز به توصيف حضرت جبار ميسر  ني کما قال عز و جل و اذکروه کما هداکم يعني پرستش کنيد او را به طوري که خود بيان فرموده.

پس مشغول قرائت حمد شو که اشرف سور قرآني و مبدء مفاتيح عوالم غيبيه است و مجمع جميع اسرار الهيه است و مخزن جميع علوم لاهوتيه و ناسوتيه و اوست سبع المثاني و علت مباني

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 72 *»

و معاني.

پس بگو بسم الله الرحمن الرحيم يعني ابتدا مي‌کنم و استعانت مي‌جويم در جميع امور خصوصاً در حفظ و اعانت بر اداي نماز بر مثال اصحاب راز و ارباب نياز به جميع حدود و شرايط و آداب به نام خداوندي که کامل مستجمع جميع کمالات و منزه از جميع نقايص که اين صفت دارد رحمن است يعني خالق خلق است و رازق عباد و محيي بلاد و مبقي (مفني خ‌ل) احياء و ناشر اموات و رساننده است به هر صاحب حقي حقش را از مؤمن و کافر و مطيع و فاجر و بزرگ و کوچک و بيمار و تندرست و غير اينها و اين صفت دارد رحيم است يعني آمرزنده گناهان است و عطاکننده از فضل و کرم خود مر مؤمنان و مخلصان را.

الحمد لله رب العالمين يعني جميع ثنا و ستايش و تمامي فواضل و کمالات مخصوص خداوندي است که پرورش کننده عالميان است از هزار هزار عالم و هزار هزار آدم کلاً در قبضه قدرت و اختيار او است و تربيت مي‌کند هر يک را فراخور استعداد و قابليتش.

الرحمن الرحيم بخشاينده است و مهربان.

مالک يوم الدين پادشاه روز جزاست و قسيم بهشت و دوزخ و رساننده اهل بهشت به بهشت و اهل دوزخ به دوزخ و اهل حظاير به حظاير.

اياک نعبد تو را عبادت مي‌کنيم بس.

و اياک نستعين و از تو استعانت مي‌جوييم بس که به جز تو همه مضمحل و باطل و از غير از تو جمله فاني و زايل.

اهدنا الصراط المستقيم ارشاد و هدايت کن ما را به راه راست و جاده مستقيم.

صراط الذين انعمت عليهم به راه آن کساني که انعام کرده‌اي تو بر ايشان از فضل و کرم خود مانند صديقان که تصديق کردند به عظمت و قهاريت و استيلاء و احاطه و قيوميت تو پس منع کردند قلوب خود را که جز تو را ياد کند و قوا و حواس و مشاعر خود را که جز به تصور عظمت و کبريائي و جبروت تو مشغول شوند و منع کردند اعضا و جوارح خود را که جز در خدمت گذاري تو صرف کنند و مانند شهيدان که نفوس و شهوات خود را براي رضاي تو سلب کردند و نفوس خود را بالمره در محبت تو کشتند و از خود فاني شدند و به تو باقي و مانند صالحان که پيوسته حاضر بزم حضور و مقابل فواره نور ايشانند که نعمت از فضل و کرم تو شامل

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 73 *»

حال ايشان شده و ايشان را از خود برده و به تو سپرده پس ما را هم در سلک ايشان منسلک و در نظم ايشان منتظم گردان.

غير المغضوب عليهم نه راه کساني که بر ايشان غضب کرده و از باب رحمت خود رانده و حلاوت محبت خود را به ايشان نچشانده مقيد به وثائق شهوات اسير در زندان ظلمات انيات.

و لا الضالين و نه راه گمراهان و از مشاهده نور معرفت تو کوران و از لذت حلاوت ذکر تو  بي‌خبران.

پس چون کلام به اينجا رساني به خود آي و عظمت الله را در نظر آر و بترس از آنکه رحمت شاملت نشود و حذر کن از آنکه اين نعمت واصلت نگردد.

پس منقطع شو به حضرت قدس و متوجه شو به حظيره انس پس اندکي ساکت شو  و بعد از آن شروع کن در سوره ديگر که آن سوره تفصيل اين اجمال و تبيين اين احوال است. پس چون اين سوره مبارکه را که جامع دو اصل يکي توحيد دوم ذکر محمد صلي الله عليه و آله و اهل‌بيت طاهرين او ع است پس از سوره‌ها اختيار کن براي رکعت اول سوره‌ای را که منسوب است به جناب پيغمبر صلي الله عليه و اله و اهل بيت اطهارش ع و از براي رکعت دوم سوره‌اي که منسوب است به توحيد و مذکور است در او مقامات تفريد. و احسن سور در نسبت اولي سوره قدر است و در ثانيه سوره توحيد هر چند تو  را اختيار است در اختيار هر سوره که خواهي.

بسم الله الرحمن الرحيم انا انزلناه في ليلة القدر به درستي که ما فرو فرستاديم قرآن را در شب قدر و ما ادريٰک ما ليلة القدر و چه مي‌داني تو از عظمت و مقدار و رفعت مقام شب قدر را ليلة القدر خير من الف شهر شب قدر شبي است که ملائکه زمين‌ها و آسمان‌ها و ساکنان کرسي و حاملان عرش جملگي بر امام زمان عليه السلام نازل مي‌شوند و جميع اخبار و وقايع و احوال از آنچه محتوم است و از آنچه مشروط است و از آنچه شرطش واقع مي‌شود و آنچه شرطش واقع نمي‌شود و جميع احوال خلق را کلاً به امام زمان ع خبر مي‌دهند با ساير اسرار غيبيه و رموزات مخفيه و در همان شب به قدر ملائکه مذکوره شياطين نازل مي‌شوند بر  رئيس اهل باطل در آن زمان

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 74 *»

پس خبر مي‌دهند او را به جميع امور باطله و علوم افکيه کاذبه و رسوم معوجه مغيره و امور باطله که مشابه حق است به جهت تمويه بر ضعفاء مؤمنين. بالجمله آن شب روي زمين تنگ مي‌شود از کثرت نزول ملائکه بر امام حق ع و کثرت ورود شياطين بر امام باطل عليه اللعنة و العذاب و به اين علت آن شب را شب قدر گويند و اين نعمت عظمي از خواص محمد ص و آل اطهار او است صلوات الله عليهم و در هر سال مستمر است الي يوم القيمة پس خداوند عالم خبر مي‌دهد که اين شب بهتر است از هزار ماه که بني اميه لعنهم الله تعالي مستولي بر حکم بودند و غصب حق از اهل حق نمودند و آن هشتاد سال است تنزل الملائکة و الروح فيها باذن ربهم من کل امر سلام نازل مي‌شوند در اين شب ملائکه از تمامي آسمان‌ها و از عرش و کرسي بر امام عليه السلام و نازل مي‌شود روح که ملکي است اعظم از جبرئيل و ميکائيل و اسرافيل و عزرائيل که تسديد ائمه عليهم السلام مي‌کنند و ايشان نازل مي‌شوند در اين شب و خبر مي‌دهند از هر امري به سلامت و صحت و عدم قصور و فتور و عدم اعوجاج بلکه خبر مي‌دهند اشياء را علي الحق و طريق مستقيم هي حتي مطلع الفجر اين امور و احوال ثابت است و کاين است تا طلوع صبح يا آنکه اين شب جامع اين احوال است تا طلوع صبح.

بسم الله الرحمن الرحيم قل هو الله احد بگو اي محمد ص که خداوند تعالي يکي است بي شريک و بي مثل و مانند و بي نظير و بي وزير و بي مشير و بي جزء و بي ترکيب الله الصمد پروردگاري است غني و بي نياز همه به او محتاج اند و او به کسي محتاج نيست لم يلد نزاد و اولادي برايش نيست و الا شريک بودند با او و جزئي برايش پيدا مي‌شد و لم يولد از چيزي متولد نشده و الا آن چيز مقدم بود و اصل و محال است بر خدا چيزي مقدم باشد و لم يکن له کفواً احد و نيست براي او مانندي و همسري و احد است در ذات خود و واحد است در صفات و واحد است در افعال و واحد است در عبادت.

پس چون سوره را به اتمام رسانيدي و توجه تام به حضرت قدس نمودي و فعل و قول به عمل آوردي و قيام به خدمت نمودي پس خاضع شو  و ذليل باش و

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 75 *»

بدان که اين قيام و اين اعمال نه از قدرت خود است بلکه مقامت فنا است و مسکنت تراب است پس رو آر به سوي خاک و بايست به حد راکع و گردن را کشيده نگاه دار و پشت را چنان خم کن که اگر قطره آبي بيفتد نسبتش به همه اطراف علي السوي باشد پس مستشعر  باش بر ضعف خود و فقر و ذلت خود را و بر خود قرار ده کمال عبوديت را هر چند گردنم را ببرند پس تسبيح و تنزيه کن خداوند را و بگو سبحان ربي العظيم و بحمده يعني تسبيح و تنزيه مي‌کنم حق تعالي را از جميع صفات امکانيه تنزيه کردني در حالتي که من مشغولم به حمد و ثناي او.

پس سر بردار و مستشعر باش که از خاک ايجاد شده‌ام پس بگو سمع الله لمن حمده يعني شنيد خداوند کريم و قبول کرد به فضل و کرم خود مر کسي را که حمد او کرده و ثناي او را به جاي آورده اگرچه اين حمد و ثنا لايق جلال و عظمت او نيست پس تکبير بگو  و رو آور به عظمت خدا و تفرد او و اضمحلال ماسوا و اينکه هر زنده‌ای مي‌ميرد.

پس رو به خاک آر براي سجده و اعضاي سبعه را که اهم و اعظم و اشرف اعضا است به خاک بچسبان و به خاطر آر که دو مرتبه خواهي مرد و با خاک يکسان خواهي شد چنان‌که اول مرتبه در خاک بودي و از خاک آفريده شدي پس پستي مرتبه خود و علو و رفعت و قدر خداوند جبار را متذکر شو  و بگو سبحان ربي الاعلي و بحمده يعني پاک و منزه است از جميع نقايص و صفات خلقيه و سمات امکانيه پروردگار من که بلند است قدرش و عالي است جلال عظمتش از اينکه برسند به او عقول و اوهام و افهام و مدارک و مشاعر از کل خلق از ملک مقرب و نبي مرسل پس در ساير ادعاها به طريق اولي و من مشغولم به حمد و شکر او و ثنا و ستايش او.

پس سر بردار و متذکر شو که دو مرتبه زنده خواهند کرد تو را در قبر و از تو سؤال خواهند نمود آنچه را که تو را به آن تکليف کرده‌اند و خواهند نوشت بر تو اعمال حسنه و سيئه تو را و آن شغل ملکي است که او را رومان نامند پس توبه کن از گناهان و سيئاتي که کرده‌اي و مي‌ترسي که بر تو نوشته شود و عقوبتش لازم تو گردد پس بگو استغفر الله ربي و اتوب اليه يعني طلب مي‌کنم آمرزش را از خداوندی که

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 76 *»

پروردگار من است و بازگشت مي‌کنم و رو مي‌آورم به سوي فضل و کرم او.

پس باز نظر کن به حال خود و اضمحلال و ناچيزي خود و استقلال و تفرد حق تعالي را پس بگو الله اکبر يعني براي خدا ثابت است عظمت و کبريا و بقا و دوام.

پس به خاطر آور که باز دو مرتبه خواهند خلق مُرد در نزد نفخه صور پس باز به خاک بيفت و خود را مرده انگار و از حرکات نفسانيه و جسدانيه دست بازدار پستي مرتبه خود را نظر نموده خداوند را به علو مقام ياد کن و بگو سبحان ربي الاعلي و بحمده.

پس سر بردار و ياد حشر اکبر و نشر روز قيامت کن و بگو الله اکبر کبريا و عظمت لايق حضرت پروردگار است و کل خلايق مضمحل و نابود در قيامت امري جز امر او و حکمي غير از حکم او نباشد و معني و الملک يومئذ لله بر خواص و عوام ظاهر و هويدا گردد.

پس برخيز به جهت قيام قيامت و بگو بحول الله و قوته اقوم و اقعد يعني به حول خداوند عزوجل و تحويل و تغيير دادن او مرا از حالي به حالي و از حکمي به حکمي و به قوه و اقتدار او مي‌ايستم و مي‌نشينم.

پس بايست و مشغول قرائت باش به ترتيبي که سابق مذکور شد. پس به ترتيب سابق رکوع و سجود کرده بعد از رفع رأس از سجده دوم تشهد بخوان و متذکر  باش صحراي محشر  را و اينکه خلايق نامه اعمال ايشان در دست ايشان است، پاره‌اي به دست راست دارند و پاره‌اي به دست چپ. پس خلايق کلاً در آن روز به صورت تشهد متورک نشسته حساب به ولي حساب مي‌دهند. پس آن روز را به خاطر آورده و آن مجلس را متذکر شده مشغول حساب دادن باش و بگو اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريک له يعني گواهي مي‌دهم به اينکه نيست خداوندي لايق پرستش و عبادت مگر خداوند تبارک و تعالي که واحد (احد خ‌ل) است و شريکي براي او نيست در ذات که قديمي باشد به جز  او، و در صفات که مثلي باشد براي او، يعني به معني صفت او براي کسي صفتي باشد. و در افعال يعني در ايجاد موجودات و کافه مصنوعات براي او شريکي يا معيني يا وزيري يا مشيري يا وکيلي باشد، يا مانند غلامي که به اذن و امر  آقاي خود کاري به انجام رساند بلکه او است سبحانه و تعالي متفرد و متوحد در ايجاد و

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 77 *»

خلق و رزق و احيا و اماته خالقي و رازقي به جز  او نباشد اگرچه به اذن و امر او باشد مثل وکيل و غلام. و در عبادت يعني به جز  او سبحانه و تعالي چيزي را مستقل نبيند و چيزي را منشأ اثر نداند و وجود و عدم اشياء در نظر او علي السويه باشد و مصداق آيه کريمه لاتأسوا علي ما فاتکم و لاتفرحوا بما آتاکم بوده باشد.

و اشهد ان محمداً عبده و رسوله يعني گواهي مي‌دهم به اينکه محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله بنده او است خاضع و خاشع براي او است مقهور در تحت سلطنت و کبريائي او است نه شريک است با او نه خالق است بدون او و نه با او و نه او سبحانه در او حلول کرده و نه امور خلق و رزق و احيا و اماته و ساير  احکام وجوديه و شرعيه مفوض به او است با انعزال حق سبحانه و تعالي مثل تفويض امر موکِّل به وکيل و تفويض امر پادشاه به وزير و نه تفويض امور مولا به غلام. و گواهي مي‌دهم که او است پيغمبر و فرستاده از جانب خداي تعالي به سوي کافه مخلوقات و عامه موجودات و هر صاحب شعور و ادراکي که قلم تکليف بر او جاري شده از هر جنس و هر نوع و هر صنف و هر شخص و پيغمبري پيغمبران جمله در نزد ظهور پيغمبريش منقطع گشته هرچه غير  او است تابع و رعيت او است پس بالضروره اقرار دارم که جميع آنچه از جانب خدا خبر داده و به خلق رسانيده حق است و هيچ شکي و ريبي نيست. و اوضح از همه و اجلي از جمله امر  وصايت و خلافت حضرت امير المؤمنين عليه السلام با اولاد طاهرينش صلوات الله عليهم و بيزاري از اعداء و مخالفين ايشان است اقرار آوردم و اعتراف کردم و دل را به آن منعقد ساختم.

پس در اين شهادتين و اقرار و تصديق به آن که محمد و اهل بيتش صلوات الله عليهم واسطه فيضند ميانه خدا و خلق و قوام ما سواي ايشان وابسته به وجود ذي جود ايشان است و ايشان را غنائي از خداوند قهار نيست و دايم محتاج و مستند از حضرت  کردگار، لاجرم توجه به جانب حق نموده و دوام مدد و استمرار افاضه را بر ايشان از حضرت کريم منان طالب شو  و بگو اللّهم صل علي محمد و آل محمد يعني بارالها صلوات بفرست بر محمد و آل‌محمد و صلوات يا مشتق

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 78 *»

از صله است به معني عطيه يا از وصل است به معني اتصال يا از صلوات است به معني متابعت. پس بنا بر معني اول معني چنين است که بارالها عطا کن به فضل و کرم خود از فيوضات غير متناهيه و امدادات غير منقطعه محمد و آل اطهارش را تا ايشان به دوام و استمرار افاضه ما ضعيفان را مستفيض گردانند.

و تقبل شفاعته في امته و ارفع درجته يعني قبول کن شفاعت آن بزرگواران را درباره امتي که اجابت دعوت او کردند در خصوص وصايت وصي و خليفه او ابن عمش امير المؤمنين عليه السلام با خلفاء راشدين از ذريه طاهرين و عصمت و طهارت صديقه طاهره فاطمه زهرا صلوات الله علي ابيها و بعلها و بنيها و عليها. پس آن حضرت به علت کمال رحمت و رأفت که با اين امت دارد شفاعت ايشان را بر ذمه خود لازم و متحتم گردانيد پس شفاعتش را درباره امتش قبول کن و درجه او را بلند گردان تا پايه ادراک احدي به او نرسد.

و بدان که نماز در اول تکليف دو رکعت بيش نبود که رکعت اولي به ازاي اهل دنيا و رکعت ثانيه به ازاي اهل آخرت. پس جناب پيغمبر صلي الله عليه و آله تفصيل دادند اين دو مقام را و دو رکعت ديگر در پاره‌اي از نمازها افزودند به ازاي اهل برزخ و اهل رجعت که مندرج در ضمن دنيا و آخرت بودند. و در پاره‌اي از نمازها يک رکعت افزودند به ازاي اهل برزخ که رجعت حقيقة از سنخ عالم برزخ است. و در پاره ديگر هيچ نيفزودند براي بيان اينکه زيادتي‌ها را دو رکعت متضمن و شامل است. پس در اين صلوات خمس احوال جميع مراتب را براي جميع مخلوقات با اختلاف مراتب و درجات ايشان بيان فرمود.

پس چون پيغمبر صلي الله عليه و آله عين صلاح و حکمت و صواب بود چه خداوند عالم قلبش را مطهر از اوساخ شهوات فرموده پس قول او قول خدا و امر او امر خدا و نهي او نهي خدا و طاعت او طاعت خدا و معصيت او معصيت خدا خواهد بود، لهذا آن زيادتي‌ها را جزء نماز کرده در دو رکعت اول به تشهد تنها اکتفا شد.

پس بعد از فراغ از تشهد برخيز براي دو رکعت ديگر در ظهر و عصر و عشا پس مخيري ميانه حمد و ميانه تسبيحات اربع پس اگر حمد بخواني سوره ضرور نيست و

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 79 *»

اگر تسبيح مي‌خواني بگو سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر يعني تنزيه مي‌کنم خدا را از جميع صفات امکانيه و حالات خلقيه و قرانات کونيه از هرچه محسوس شود و متخيل گردد و به قوه مفکره و واهمه درآيد و به تصوير نفس مصور گردد و به قوه عاقله مدرک شود و در نزد فؤاد ظاهر و منکشف گردد، و حمد مي‌کنم خداوند را بر نعمتهاي غير متناهيه او از نعمت خلق و حيات و رزق و موت و ساير نعمتها و توحيد مي‌کنم او را از جميع اضداد و انداد به اينکه نيست معبودي سزاوار پرستش به غير او سبحانه و تعالي و تکبير  مي‌گويم با اينکه او سبحانه و تعالي اکبر  و اجل است از اينکه به فهم علما و عقل حکما و  ادراک انبيا و اوليا درآيد و از اينکه خلقش ناقص باشند و اينکه نوّاب و خلفايش به جميع کمالات امکانيه موصوف نباشند.

بدان‌که حق تعالي عرش را مرکب از چهار نور خلق فرموده و هر نور را خلق فرمود از شعاع کلمه‌ای از اين کلمات پس نور ابيض را که رکن ايمن اعلاي عرش است از شعاع سبحان الله مخلوق ساخت و نور اصفر را که رکن ايمن اسفل عرش است از شعاع الحمد لله خلق فرمود و نور اخضر را که رکن ايسر اعلاي عرش است از شعاع لا اله الا الله خلق فرمود و نور احمر را که رکن ايسر اسفل عرش است از شعاع الله اکبر خلق فرمود و مدار عالم به عرش است و مدار عرش به اين کلمات. پس سه مرتبه اين کلمات را تکرار کن بنابر احوط به جهت تمام عدد دوازده به علت ظهور اين چهار رکن در سه عالم عالم جبروت و ملکوت و ملک.

پس چون از تسبيحات فارغ شوي به دستور سابق رکوع و سجود بجا آر و اگر در ظهرين و عشا است رکعت ثاني را نيز  به دستور مذکور از تسبيح و رکوع و سجود بجا آر و بعد از اکمال سجدتين نشسته تشهد به دستور سابق بخوان تا حد صلوات و به خاطر آر صحراي محشر را و نشستن پيغمبر صلي الله عليه و آله را بر منبر وسيله و بودن خلق در يمين و شمال آن منبر و نشستن ايشان بر هيئت تورک از براي حساب.

پس بعد از شهادتين و صلوات رو آور به جناب پيغمبر صلي الله عليه و اله و بگو السلام عليک ايها النبي و رحمة الله و برکاته يعني تسليم آنچه وعده کرده است

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 80 *»

خلق را از نعيم مقيم و عذاب اليم و تسليم هر صاحب مرتبه‌ای مرتبه‌اش را در درجات بهشت و در درکات دوزخ بر تو است يا رسول الله صلي الله عليه و آله، و رحمت خدا و عظيم برکتهاي او بر تو باد.

پس حکايت از لسان پيغمبر صلي الله عليه و آله کرده بگو السلام علينا و علي عباد الله الصالحين يعني تسليم اين مذکورات بر ما است و بر بندگان شايسته خدا که هرگز معصيت نکردند و ترک اولي نيز از ايشان صادر نشد و ايشانند اميرالمؤمنين با يازده فرزند ارجمندش صلوات الله عليهم اجمعين. چه ايشانند حامل امر و نهي ما.

پس بلافاصله به همگي خطاب کرده بگو السلام عليکم و رحمة الله و برکاته يعني تسليم اينها همه بر شما است اي آل محمد صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين.

با@؟ (یا شاید) آنکه مصلي در اين تسليمات حکايت سلام خدا را مي‌کند بر رسولش صلي الله عليه و آله در شب معراج. زيرا که چون پيغمبر صلي الله عليه و اله به مقام او ادني رسيد خطاب از رب العزه در رسيد که السلام عليک ايها النبي و رحمة الله و برکاته يعني رحمتهاي بي پايان و کرامتهاي شايان من بر تو باد اي فرستاده من و خبر دهنده از من.

بعد از اين خطاب حضرت رسالت مآب صلي الله عليه و آله اولاد اطهار خود را در اين عطيه  عظمي و موهبت کبري شريک فرموده چنان که در واقع چنان است عرض کرد السلام علينا و علي عباد الله الصالحين.

پس حضرت رب العزه به مقتضاي تمناي حبيب خود ايشان را هم شريک فرموده فرمود السلام عليکم و رحمة الله و برکاته.

سبحان ربک رب العزة عما يصفون و سلام علي المرسلين و الحمد لله رب العالمين اين است مختصر آنچه به لسان ابکم بيان اين قاصر جاري شد به جهت انتفاع عوام. و تفصيل امر موکول است به رساله مبسوطه که در اسرار الصلوة نوشته شده که او کافي است مر طالب هدايت را. و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين و الحمد لله رب العالمين.