10-10 جواهر الحکم المجلد العاشر ـ مجموعه‌اي از فتاوي فارسي مرحوم حاج سيدکاظم رشتي (اع) ـ مقابله

مجموعه‌ای از فتاوی فارسی سید اجل امجد مرحوم حاج

سید کاظم بن السید قاسم الحسینی اعلی الله مقامه

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 721 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

سؤالاتي است عمن هو قطب مروجي فضائل العلوية سيدنا و مولانا الحاج سيد کاظم ادام الله افاداته علي تلاميذه.

سؤال: آيا شرط است در عقد منقطع يا دايم معرفت قواعد عربيه از صرف و نحو و معرفت انشاء و اخبار به تفصيل يا نه بلکه محض معرفت ايجاب و قبول کافي است؟

الجواب: اصح در نزد حقير عدم لزوم معرفت قواعد عربيه از صرف و نحو و سائر احکام عربيه است و اما معرفت انشاء و اخبار لابد است و بدون آن عقد صحيح نيست و احوط آنست که صيغه را به لفظ عربي فصيح ادا نمايند مهما امکن اگرچه به هر لسان و لغت جايز است و اما در حال عدم تمکن از عربيت به هر لغت که ادا کند با مراعات ايجاب و قبول عقد صحيح است بلااشکال و الله العالم.

سؤال: آيا شال کمر در حبوه مثل سائر رخوت اب است به پسر بزرگ مي‌رسد يا اينکه محل اشکال است؟

الجواب: بلي حکم شال کمر حکم سائر رخوت است.

سؤال: آيا شهادت دادن در نزد غير مجتهد از براي احقاق حق جايز است يا نه؟

الجواب: هرگاه شهادت به جهت مرافعه و حکم باشد جايز نيست و هرگاه به جهت بيان امر و ايقاع صلح باشد ضرري ندارد.

سؤال: آيا منجزات مريض از ثلث است يا از اصل؟

الجواب: اظهر در نزد حقير آنست که منجزات مريض از اصل است نه از ثلث لان المرء اولي بماله مادام حيا و در مسأله خلافست.

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 722 *»

سؤال: هرگاه زيد ملکي را فروخته به بيع شرط و تنخواه را گرفته و خود به سفر رفته و مدتي منقضي شده و شخصي را هم وکيل مطلق نموده الحال وکيل مي‌تواند ملک فروخته بگيرد و تنخواه را رد نمايد و ديگر وکيل مي‌تواند خود را خلع نمايد.

الجواب: هرگاه قبل از انقضاء مدت خيار تعيين وکيل نموده به جهت رد ثمني و قبض مي‌تواند وکيل استراد ملک مبيع نمايد بعد از اداء ثمني آن و هرگاه بعد از انقضاء مدت خيار تعيين وکيل نموده صحيح نيست مگر آنکه دو مرتبه وکيل کند در خريدن آن ملک چه به انقضاء مدت بيع لازم شده بايع را تسلطي نيست چون وکالت عقد لازم نيست و از عقود جايزه است وکيل مي‌تواند خود را خلع نمود هر وقتي که خواسته باشد با اعلام موکل خود.

سؤال: آيا بخار و عرق شيء متنجس نجس است يا نه؟

الجواب: مشهور ميانه فقهاي ما رضوان الله عليهم طهارت است ولکن مرحوم شيخ اعلي الله مقامه نجاست را ترجيح داده است و اصح قول مشهور است به جهت عسر و حرج و احتياط طريق نجات و سلامت است.

سؤال: آيا صحت بيع مال غير فضولا موقوف بر اجازه مالک است يا نه؟

الجواب: صحت بيع فضولي در نزد حقير غايت اشکال دارد بلکه ارجح و اقرب عدم صحت است و بر فرض صحت چنانچه قول مشهور است موقوف بر اجازه مالک است.

سؤال: آيا چيز حرام را کسي بخورد و هنوز به تحليل نرفته باشد نماز با آن قسم چگونه است باطل است يا نه و آيا در سعه وقت استفراغ کند يا نه؟

الجواب: نماز صحيح است و صحت نماز موقوف به استفراغ آن نيست خواه در سعه وقت استفراغ کند خواه در ضيق وقت زيرا که او را حامل مغصوب اطلاق نمي‌شود نه شرعا و نه عرفا و نه آفة (لغة خ‌ل).

سؤال: آيا کسي مقلد مجتهدي بوده حال آن مجتهد مرحوم شده بنابر آنکه باقي ماندن را جائز نمي‌دانيد و اين مقلد در تجسس و تفحص مجتهد حي

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 723 *»

تکاهل و تساهل دارد اعمالي که مي‌کند براي مجتهد مرحوم به عمل مي‌آورد آيا خود اين تکاهل در جستجوي مجتهد حي حرام است يا اعمالش هم باطل است؟

الجواب: بعد از فوت مجتهد واجب است تفحص و تجسس کردن از مجتهد حي عادل ثقه امين جامع شرايط فتوي و حکم و تکاهل و تساهل حرام است و اعمالي که در اين اثناء به عمل آورده هرگاه با تکاهل و تساهل باشد باطلست.

سؤال: آيا قصد قربت مطلقه در اغسال و وضوء پيش از دخول وقت و بعد از دخول کافيست يا نه؟

الجواب: بلي قصد قربت مطلقه در جميع اعمال در جميع احوال کافي است و احتياج به تعيين وجوب و ندب نيست.

سؤال: در اذان و اقامه بعد از فصول حي علي الصلوة و حي علي الفلاح لاحول و لا قوة الا بالله سنت است يا نه و بعد از فصل حي علي خير العمل دو مرتبه آل محمد خير البرية سنت است يا نه بينوا جعلت فداکم که نواصب اين ولا حرام مي‌دانند؟

الجواب: اما استحباب لاحول و لا قوة الا بالله در دو موضع مذکور قايلي از علماء ما ندارد و دليلي نيز بر آ‌ن اقامه نشده هر چند خود في نفسه ذکريست شريف و مستحب و ذکرش در اذان نه به قصد جزئيت و نه به قصد استحباب در موضع مخصوص و يا مطلق اذان و اقامه بي‌عيب است اما ذکر آل محمد خير البرية جزء اذان نيست و نه مستحب در اذان اما از جهت تيمن و تبرک به اين ذکر شريف و ذکرش در اذان که در او اعلاء کلمه حق است نه به قصد جزئيت بسيار به‌جا است و قول به حرمت لغو است مگر به قصد جزئيت و ذکر الله در هيچ حال ممنوع نيست خصوصا در اذان که کلام بين فصول آن ممنوع نيست اجماعا و هرگاه ذکر کند و بگويد آل محمد خير البرية اظهاراً لشرفهم و اعلاناً لبعض مقاماتهم لا لانه جزؤ عيبي و قبحي ندارد به اتفاق جميع

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 724 *»

علماي شيعه رضوان الله عليهم و قول به حرمت بر وجه مذکور خلاف مذهب فرقه ناجيه است.

السؤال: سيدنا غنا را در استفتاي داعي سابق بر اين فرموده بوديد که لحن اهل فجور است و تمييزش موکول به عرف است اکثر الحان اهل فجور را بعض قراء در قرائت قرآن و بعضي روضه‌خوانها در مراثي مي‌خوانند عرف چه خاک بر سر بريزد بيان فرماييد يا محلل المشاکل؟

الجواب: بدان‌که غنا صفت هيئت صوت است نه ماده کلامي که صوت متقوم به او است پس اگر قرآن يا مرثيه يا اذان و اقامه يا سائر اذکار مناجات و ادعيه مأثوره را به همان لحن يعني به لحن اهل فجور بخواند غناي محرم است و عرف مي‌فهمند که اين نحو از لحن قابل مجلس اهل مروات و اهل شرف و سادات که خالي از شوب شهوات باشند نيست بلکه لايق مجلس فسقه و فجره و اهل شهوات نفسانيه است و اين مناط است و الا گاهي در مجلس اهل فجور صوت حسن خوانده مي‌شود و بالعکس.

السؤال: آيا کسي قضاي صوم واجبي در ذمه داشته باشد حرام است که صوم مستحب بگيرد يا نه؟

الجواب: بلي حرام است و جائز نيست تا قضاي صوم واجب را به عمل نياورد.

سؤال: آيا غير مجتهد جامع الشرائط حکم يا قسم به طريق مصالحه مي‌تواند بکند يا بدهد يا نه؟

الجواب: اما حکم براي غير مجتهد به وجهي جائز نيست چه آن خاصه مجتهد قائم به حق و نائب مطلق امام عليه السلام مي‌باشد به نصوص مستفيضه بل متواتره معني و اما قسم به طريق مصالحه جماعتي از علماي ما رضوان الله عليهم تجويز فرموده‌اند و شيخ ما اعلي الله مقامه هم به اين قول قائل است ولکن حقير را در اين تأمل است و احتياط در دين مطلوب است پس در امر قسم به حاکم شرع رجوع نمودن احوط است و طرق مصالحه منحصر به قسم نيست.

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 725 *»

السؤال: کسي اجير ختم قرآن باشد و بعداز ختم قرآن معلوم شد که در حين قرائت مثلا در سوره بقره يک حرفي يا کلمه‌اي غلط شده است يا نگفته است برگردد از آنجا مجددا قرائت کند و بعد مابقي را يا همان کلمه را گفتن کافي است؟

الجواب: چون ترتيب در قرآن لازم نيست پس گفتن همان کلمه کافي خواهد بود و ليکن در اجاره خالي از اشکالي نيست به جهت اينکه قصد متعاقدين بر متعارف است و متعارف الآن بين الناس ترتيب است و العقود تابعة للقصود پس مراعات ترتيب در نحو اجاره اولي و احوط خواهد بود.

السؤال: آيا عقد نکاح تحقق مي‌پذيرد که زن بگويد زوجتک نفسي علي الصداق المعين المعلوم و مرد بگويد قبلت يا طول متعارف ضرور است؟

الجواب: اين مقدار از صيغه کفايت مي‌کند در تحقق نکاح و طول متعارف ضرور نيست.

السؤال: آيا خمس که به عين علاقه گرفت مي‌تواند که به عوض آن عين جنسي ديگر يا نقد بدهد يا نه؟

الجواب: بلي مي‌تواند و عيبي ندارد.

السؤال: از کسي که طلب دارم مماطلة مي‌کند و خودم هم نمي‌گويم اگر پيش حاکم شرع ببرم مي‌توانم بگيرم باز تقاص مي‌کنم جائز است يا نه؟

الجواب: هرگاه متمکن باشد از اثبات طلب خود پيش حاکم شرع و بعد متمکن از استيفاي حق خود باشد تقاص جائز نيست اما در صورت عجز از همه يا يکي جائز است.

السؤال: در اين اوقات که در طلا و نقره سکه سلطان محمدشاه را بدين سياق زده‌اند که شاهنشه انبياء محمد صلي الله عليه و آله دست زدن چطور است بي‌طهارت؟

الجواب: چون محمد مراد از او در اين مقام رسول الله صلي الله عليه و آله است و اصح در نزد حقير عدم جواز مس اسماء انبياء و ائمه عليهم السلام

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 726 *»

است بي‌طهارت پس خصوص اين اسم شريف علي مسماها آلاف الثناء در اين سکه بي‌طهارت مس آن جائز نيست.

السؤال: آيا باغ و بستان را به آب غصبي سيراب نمايند حاصل آن را مي‌توان خورد يا نه؟

الجواب: بلي حاصل آن را مي‌توان خورد و آن زراعت حلال است و قيمت آب را صاحب آب از صاحب باغ مي‌گيرد و بر او هم واجب است ايصال قيمت.

السؤال: آيا سجده سهو در چند جا واجب است؟

الجواب: جمعي از فقهاي ما رضوان الله عليهم سجده سهو را در پنج جا واجب مي‌دانند در نزد نسيان تشهد و نسيان يک سجده و زيادتي سلام و شک بين چهار و پنج بعد از اکمال سجدتين و تکلم کردن به دو حرف يا زايد سهواً ولکن شيخ ما اعلي الله مقامه هر زيادتي و کمي واجب سجده سهو را واجب مي‌دانند الا مواضعي که استثناء شده است مثل زيادتي و کمي حمد و سوره و سائر اذکار و جهر و اخفات و طمأنينه و امثال اينها از اموري که تلافي و تدارکي براي ايشان نيست هرگاه از محلش گذشته باشد و همين مختار مرحوم شيخ مختار حقير است.

السؤال: آيا تنوري که کافر ساخته باشد به پخته شدن از آتش پاک مي‌شود يا نه؟

الجواب: هرگاه معلوم شود که کافر به دست خود مباشر بوده مختار مرحوم شيخ اعلي الله مقامه طهارت آن است به خلاف مشهور و قول مشهور احوط است اگرچه ادله طهارت محکم است.

السؤال: آيا در قضاي ماه رمضان و يا سنتي پاک بودن از جنابت در وقت صبح شرط است يا نه؟

الجواب: اما قضاي ماه مبارک رمضان حکم خود ماه را دارد بقاي بر جنابت مفسد صوم است و اما روزه سنتي جائز است بقاي بر جنابت در روزه سنتي هر چند عمدا باشد.

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 727 *»

السؤال: آيا سجده نمودن به سفال يا آجر و يا تسبيح پخته صحيح است صلوة يا نه؟

الجواب: بلي جائز است وفاقا لمولانا الشيخ و احوط تجنب است وفاقا للمشهور.

السؤال: آيا در صورت عدم تمکن از ايصال مال امام به مجتهد جامع الشرائط مي‌تواند خودش به مستحقين سادات برساند يا نه؟

الجواب: تصرف در مال امام روحي فداه و عليه و علي آبائه السلام بدون اذن مجتهد به وجهي جائز نيست هرگاه متمکن از مجتهد نباشد در پيش خود يا اميني حفظ کرده و هرگاه بميرد وصيت کند تا برساند هرچند اين فرض نادر است به جهت اينکه خداوند عالم عباد خود را مهمل الناصية نخواهد گذاشت.

([1])السؤال: آيا سيدنا جناب آخوند ملاحسين جوان قرجه‌داغي که از تلامذه سرکار فيض‌مدار است حال در اين ولا در دار السلطنه تبريز ساکن است و ادعا مي‌کند که جناب قطب العارفين و المجتهدين جناب حاجي سيد کاظم اطال الله بقاه مرا مأذون داشته‌اند در اخذ مال امام عليه السلام و در يک پاره‌اي جاها مصرف نمودند.

الجواب: از بعد عهد در نظرم نيست نه خود جناب ايشان و نه اذن حقير مر جناب ايشان را.

السؤال: آيا کسي که خيمه‌نشين باشد مثلا شش ماه در يک جا توطن نمايد در شش ماه ديگر سير نمايد آيا اين سير شش ماهي داير مدار کثير السفري مي‌نمايد يا نه و احکامش به صدق اسماء است يا نه؟

الجواب: در شش ماه اول که متوطن در يک موضع هست نماز را اتمام مي‌کند و در شش ماه ديگر هرگاه متصل سير نمايد هم نماز را تمام مي‌کند و

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 728 *»

روزه را مي‌گيرد و اما کثير السفر کسي است که سه مرتبه سفر کند و در ضمن اين ده روز در موضعي قصد اقامه نکند يا در وطن خود ده روز نماند در اين وقت در سفر سيم حکم قصر نماز و ترک صوم از او برداشته مي‌شود پس واجب است که نماز را تمام کرده و روزه را بگيرد.

السؤال: آيا خون زحله گوسفند که طحال مي‌گويند پاک است يا نه؟

الجواب: بعد از تزکيه طحال پاک است و خوردنش حرام است و آن يکي از محرمات ذبيحه است.

السؤال: آيا در زيادت از مؤنه سنه که خمس را واجب مي‌فرماييد شخصي مثلا قناعت کرده زياده مانده است و هرگاه وسعت داده بود به خود و عيالش زياده نمي‌ماند در اين صورت واجب است خمس يا نه؟

الجواب: آنچه بعد از تمام سنه زايد بر مؤنه خود و عيالش باشد خمس به او تعلق مي‌گيرد خواه بر خود وسعت داده باشد در اثناء سال يا تنگ گرفته باشد به جهت اطلاق ادله.

السؤال: به شخصي مثلا وثوق دارم که آن شخص مي‌گويد جناب شما او را مأذون نموده‌اند در گرفتن مال امام عليه السلام آيا مي‌توانم به قول اين شخص موثق و مدعي از طرف جناب شما مال امام عليه السلام را به او بدهم يا نه بينوا ادام الله بقاکم و جعلني من کل مکروه فداکم.

الجواب: هرگاه از قول او علم قطعي حاصل مي‌شود مي‌توان به مقتضايش عمل نمود و الا فلا.

السؤال: آيا شخصي عادت نموده است در رکعتين اخيرتين به قرائت تسبيحات اربعه پس حمد را خواند سهواً و در اثناء حمد يا در آخرش به خاطرش آمد که معتاد بوده است تسبيحات آيا اين حمد مجزي است از تسبيحات يا بايد از تازگي عايد و قاصد هرکدامين باشد.

الجواب: هرگاه حمد را سهواً خوانده بدون قصد چون به خاطرش آيد بايد اکتفاء به آن نکرده يا تسبيحات بخواند يا حمد را از سر بگيرد.

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 729 *»

السؤال: آيا مأموم در رکوع بعد از دريافت امام وقتي خبردار شود که امام سجده‌ها را تمام نموده است تکليفش قصد انفراد است يا چه کند؟

الجواب: در اين صورت خود سجده کرده و به امام ملحق شود و نماز را تمام کند و احتياطاً اعاده نمايد و قصد انفراد در اين مقام خالي از اشکال نيست اگرچه جواز ارجح است.

السؤال: آيا کسي در ملک خودش درختي غرس نموده باشد و شاخه‌هاي آن کشيده شود به ملک غير به حيثيتي که نفع بردن غير از ملک خودش نشود آيا مي‌تواند بدون اعلام صاحب درخت شاخه‌هاي آن درخت را قطع نمايد يا نه؟

الجواب: احوط اعلام صاحب درخت است و در نزد امتناع او خود مي‌تواند قطع کند.

السؤال: آيا استخوان گوسفند يا شتر يا گاو که مطروح باشد پاک است در ولايتي که ارمني و مسلمان هر دو ساکنند يا چه قسم است؟

الجواب: استخوان بي‌گوشت مطلقا پاکست در هرجا که باشد مگر استخوان نجس العين که در آن خلاف است و مشهور نجاست است و قول مشهور هم مختار است.

السؤال: آيا شيره انگور را به جهت غلظت آب ريزند و قوام آورند تا ذهاب ثلثين شود به کيفيت مخلوط آبي پاکست يا نه؟

الجواب: بلي پاکست.

السؤال: آيا کسي مديون باشد و سر وعده نرسيده باشد آيا غرما مي‌توانند که او را از سفر کردن مانع باشند و يا ضامن بگيرند.

الجواب: قبل از وعده غرما را تسلطي بر مديون نيست تا به سر وعده و چون وعده در رسد مسلطند بر اخذ طلب خود و بر منع از سفر و از هر چيزي که مانع از وصول طلب مي‌شود.

السؤال: آيا شخصي به سبب ثقل سامعه و يا همهمه خلق تکبيرة‌الاحرام و يا قرائت خود را نشنود آيا حکم تقدير است يا اعاده اسماعي؟

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 730 *»

الجواب: بلي حکم تقدير است.

السؤال: آيا جاهل مسأله که معذور است در چند جا معذور است؟

الجواب: جاهل مسأله در مسائلي که عامة البلوي نيست مثل مسائل حدود و نوادر احکام نکاح و طلاق و مواريث و امثال اينها معذور است و در احکام حج نيز به نصوص متکثرة شارع جاهل را معذور داشته است و اما سائر احکامي که عامة البلوي است مثل احکام صلوة و صوم جاهل مسأله معذور نيست الا در دو موضع يکي در جهر و اخفات نماز يوميه‌اي که در موضع جهر اخفات کند و در موضع اخفات جهر نمايد جاهلا بر او حرجي نيست و موجب اعاده نماز نيست و اما هرگاه عمدا ترک کند موجب بطلان است و سهوا نيز موجب بطلان نيست دوم در قصر واتمام که در موضع قصر تمام کند و هرگاه در موضع تمام قصر کند معذور نيست و موجب اعاده است هرگاه عمدا يا سهوا قصر را تمام کند ايضا موجب اعاده است اما جهلا در اين صورت خاصه معذور و اعاده بر آن نيست.

السؤال: آيا ارامنه و گرجي که تابع اروسند اگر يکي از ايشان به بلاد ما مثل تبريز و غيره بيايند بر سبيل تجارت و غيره کسي مال ايشان را در آنجا به طوري بردارد که ضرري به احدي نرسد مي‌توان خورد يا نه؟

الجواب: کافر حربي هرگاه به تخيل امان بر سبيل تجارت در بلاد اسلام داخل شود جان و مالش محفوظ است تا به مأمن خود برسد پس حرام است تصرف در مالش بدون اذنش به جميع وجوه.

السؤال: آيا شهادت علمي را در امور محسوسه به حس ظاهر معتبر مي‌دانيد يا نه؟

الجواب: اصح اعتبار شهادت علمي است و احوط اعتبار حس ظاهر است خصوصا در اين زمان که مردم ظاهر العدالة ادني شبهه‌اي را علم مي‌دانند و احتياط در دين علي کل حال مطلوب است و حاکم شرعي را رأي صايب و دقت نظر لازم است.

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 731 *»

السؤال: صيغه فضوليه در متعه هم مثل عقد دائمي جايز است يا نه؟

الجواب: چون متعه از اقسام نکاح است جواز فضولي در آن اقرب به صواب است و احتياط خصوصا در فروج مطلوب است.

السؤال: در بيخ دندانها از زيادتي طعام مانده باشد و خلال ننموده و دهن خون‌آلود باشد آيا با زوال عين از دهن پاک مي‌شود آن اجزاي متخلفه يا نه؟

الجواب: احوط بلکه اظهر پاک نشدن آن اجزا است به علت اختصاص حکم طهارت به دهن و سائر بواطن نه اجزاي خارجه داخله بالعرض اگرچه قول به طهارت خالي از وجه نيست به جهت لزوم اين اجزاء متخلفه و صعوبت انفکاک از آن و بودنش به حکم اجزاء دهن.

السؤال: آيا مصلي بسمله را متصل به حمد بگويد و حمد صحيح ادا نشده محتاج به اعاده باشد آيا اعاده بسمله هم ضرور است يا به اعاده حمد کافي است؟

الجواب: اعاده بسم الله ضرور نيست در اين صورت بلکه اعاده حمد کافيست.

السؤال: آيا از براي زلازل متعدده يک صلوة کافيست يا اينکه براي هر کدام علي‌حده ضرور است؟

الجواب: هرگاه متعدد باشد به حيثيتي که سکون متخلل باشد بين دو زلزله براي هر کدام نماز عليحده ضرور است و هرگاه حرکت متصل باشد بعد از سکون يک نماز کافي است.

السؤال: آيا کسي در جايي قصد اقامه بکند و بعد از آن چنان اتفاق افتد که به دو يا سه فرسخي به عنوان سياحت يا مهماني يا تجارت سفر کند و عزمش اين باشد که همان روز يا بعد از چند روز ديگر بر گردد آيا قصد اقامه او بهم مي‌خورد يا نه.

الجواب: هرگاه در اول اقامه قاصد بيرون رفتن از حد ترخص نباشد اقامه‌اش منعقد و بيرون رفتن قبل از قصد چهار فرسخ موجب نقض اقامه‌اش

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 732 *»

نمي‌شود خواه همان روز برگردد يا بعد از چند روز اما هرگاه در اول اقامه قاصد خروج به زايد از حد ترخص باشد اقامه‌اش منعقد نمي‌شود.

السؤال: آيا کسي که در سفر باشد و وقت نماز داخل شود و نماز را نکند با وجود وسعت وقت و تا داخل وطن بشود و هنوز وقت باقي باشد آيا در اين وقت نماز را قصر مي‌کند يا تمام و همچنين عکس آن.

الجواب: ظاهر اين است که معتبر وقت ادا باشد نه وقت وجوب پس اگر در سفر بر او واجب شود و در سعه وقت در محل اتمام برسد نماز را تمام مي‌کند و به عکس به عکس و جمع ميانه قصر و اتمام است.

السؤال: آيا نماز شب چند رکعت است بعد از نافله عشاء و همچنين نماز شب را مثل نماز صبح ديگر طول ادعيه نباشد مي‌توان گذارد يا نه بينوا توجروا.

الجواب: نماز شب هشت رکعت است و وقت اداي آن بعد از نصف شب است هرچه به صبح نزديکتر ثوابش بيشتر و پيش از نافله شب دو رکعت نماز افتتاح مي‌کند و نافله شب هر دو رکعت به يک سلام مثل نماز صبح بعد از فراغ از هشت رکعت دو رکعت نافله شفع به‌جا مي‌آورد و در رکعت اول بعد از حمد قل اعوذ برب الفلق و در ثاني بعد از حمد قل اعوذ برب الناس و اصح نزد حقير قنوت است در اين نماز پس سلام گفته مفرده وتر را به عمل آورد و آن يک رکعت است بعد از تکبيرات افتتاحيه و ادعيه‌اش و حمد, سه مرتبه قل هو الله احد و معوذتين مي‌خواند بعد قنوت را به آدابي که علماء در کتب ادعيه ذکر نموده‌اند به‌جا مي‌آ‌ورد و بي‌ادعيه مأثوره در اين رکعت و سائر رکعات نماز شب مجزي است و احسن بلکه احوط عدم ترک آن است با سعه وقت و بعد از فراغ از مفرده وتر دو رکعت نماز نافله صبح مي‌گذارد و هرگاه تأخير کند تا طلوع فجر صادق هم خوب است و وقت نافله از اول فجر صادق است تا طلوع حمره مشرقيه.

السؤال: آيا جهر بسمله در نماز اخفاتي مستحب يا نه.

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 733 *»

الجواب: بلي مستحب است بلکه از شعار ايمان است جهر به بسم الله در جميع صلوات در کل احوال.

السؤال: آيا در حين ذکر اسم حضرت پيغمبر صلي الله عليه و اله که صلوات فرستادن واجب است آيا در صلوات در مابين قرائت صلي الله عليه کافيست و و آله گفتن در تکوين که تفريق ندارند آيا در تشريع علي الظاهر خللي به قصد ذکر به صلوة و به قرائت که ندارد بيان فرماييد.

الجواب: بلي به قصد ذکر خللي ندارد زيرا که صلوات افضل اذکار است.

السؤال: يتيمي بوده و چيزي ندارد و کسي هم به او چيزي نمي‌دهد آيا کسي مي‌تواند که مدتي اخراجات او را بکشد به قصد اينکه هنگام کبر سن از او مطالبه نمايد يا نه.

الجواب: هرگاه يتيم منقطع الاسباب باشد از جميع وجوه بر تمامي اهل اسلام واجب است نفقه و کسوه آن تا بزرگ شود و متمکن از تحصيل قوت گردد پس اخراجات به قدر قوت واجب و کسوه لازمه به قصد مطالبه نمي‌توان نمود بلکه واجب است انفاق بر آن و اما زايد بر قدر واجب هرگاه متبرع نباشد و در وقت کبر آن يتيم متمکن باشد مطالبه خالي از اشکالي نيست و احوط عدم مطالبه است و احوط براي يتيم اداي مقدار مصارف او است در چنين صورت.

السؤال: هرگاه کسي مديون باشد و قليل وجهي دارد مي‌خواهد به طلب‌کار ندهد و اظهار مي‌کند که ندارم که بلکه طلب‌کار به قليل وجهي راضي بشود و صلح نمايد چه صورت دارد و هرگاه صاحب طلب مطلع شود راضي نخواهد بود که حيله کرده است بيان فرمايند.

الجواب: اين صلح صحيح است هرچند اثم عذر و حيله بر فاعل او است و در روز قيامت مستعد جواب باشد و لکن اين معني موجب فساد صلح نمي‌شود.

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 734 *»

السؤال: چه مي‌فرماييد در خصوص کسي که مالش را به کسي بفروشد و صيغه نخواند و قدري از وجه تنخواه هم به صاحب مال بدهد آيا مي‌تواند فسخ معامله نمايد يا نه؟

الجواب: صيغه از ارکان بيع است و بدون آن بيع لازم نيست و ليکن صيغه مخصوص به لفظ معيني نيست بلکه هر لفظي که دلالت بر ايجاب و قبول کند و ميانه بايع و مشتري واقع شود همان صيغه است پس بيع لازم و فسخ بدون رضاي طرفين باطل.

السؤال: آيا خمي که روغني باشد و در آن سرکه بگذارند و يک پاره ادويه مثل از قبيل نمک يا جو يا زغال يا سرکه که در وقت گذاشتن انگور در خم مي‌ريزند آيا بعد از غليان و اشتداد که سرکه مي‌شود آن روغني خم يا سائر ادويه به تبعيت سرکه پاک مي‌شود يا نه؟

الجواب: ادعيه (ادويه خ‌ل) متعارفه که به جهت سرکه مي‌ريزند به تبعيت سرکه پاک مي‌شود اما ادويه غير متعارفه که دخلي در تحقق سرکه ندارد پاک شدن آن در غايت اشکال است و احتياط در دين علي کل حال مطلوب است.

السؤال: آيا غيبت در چند جا جايز است و همچنين غيبت نواصب اين زمان که بعضي احاديث فضائل آل‌محمد صلي الله عليه و آله را منکر هستند مثل خطب شيخ رجب برسي چگونه است؟

الجواب: بدان‌که استثناء شده است از حرمت غيبت هشت موضع.

اول وقت تظلم در نزد کسي که اميد رفع ظلم از او دارد جايز است که در نزد او ذکر کند معايبي را که به او ظلم واقع شده است و احوط آنست که اقتصار به قدر ضرورت کند.

دوم استعانت بر تغيير منکر و رد عاصي از معصيتش و نيت صحيحه در اينجا معتبر است و قصد را در اين حکم مدخليت عظيم است.

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 735 *»

سيم استفتاء در نزد مفتي به حق مثل اينکه بگويد براي مفتي که ظلم کرده است مرا فلان و فلان به فلان طور و فلان طور طريق استخلاص من چگونه است.

چهارم تحذير مسلم از وقوع در خطر و نصيحت مستشير و هرگاه ببيند عالمي و فقيهي تلبيس کند و تدليس نمايد مردم را از اين خبر دهد تا از شر او محفوظ بمانند.

پنجم جرح و تعديل شاهد و راوي حديث به جهت حفظ احکام شريعت پس ذکر کند آن معايبي که مخل به شهادت و قبول روايت است نه مطلق قبايح و معايب او را مگر آنکه متجاهر به فسق باشد چنان‌که مذکور مي‌شود.

ششم آنکه آن شخص متجاهر و متظاهر به فسق باشد چنان‌چه استنکاف از فعل آن معصيت نداشته باشد و انکار نورزد چون از او سؤال کنند اعتراف کند و مخفي ندارد و احوط اين است که در اين صورت اقتصار کند به آن عيبي که متجاهر است در آن.

هفتم اين است که شخص مشهور و معروف باشد به اسمي که دلالت بر عيبي کند مثل اعرج و اعمش و اشتر و امثال اينها که ذکر اينها در نزد ذکر آن شخص جائز است.

هشتم هرگاه مطلع شوند کساني که ثابت مي‌شود به ايشان حد شرعي يا تعذير بر فاحشه جائز است ذکر آن فاحشه در نزد حاکم شرع به صورت شهادت خواه در حضور فاعل يا در غيابش, اين هشت موضعيست که غيبت در اين مواضع مستثنی است.

و يک موضع ديگر هم هست که جمعي از علماء او را نيز مستثنا کرده‌اند و آن اين است که هرگاه دو نفر يا بيشتر شخصي را در معصيتي ببينند جائز است در پيش خودشان ذکر آن معصيت کنند زيرا که در اين ذکر فائده مرتب نيست و احوط بلکه اظهر ترک اين است به جهت عموم ادله حرمت غيبت و عدم صلاحيت اين گونه استحسان به جهت تخصيص ادله.

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 736 *»

و اما منکرين فضائل ائمه عليهم السلام هرگاه ناقل فضيلت ادعاي استقلال در حق اهل‌بيت عليهم السلام ننمايد يا به تفويض امر به سوي ايشان که حقيقت مرجعش به سوي استقلال است قائل نباشد پس هرچه ذکر کند از فضائل که از اين دو خالي باشد و در او ادعاي نبوت به جهت احدي از ائمه عليهم السلام يا برتري مقام ايشان از مقام رسول الله صلي الله عليه و آله نباشد منکر ما عداي امور مذکوره فاسق و فاجر بلکه متجاهر به فسق است بلکه بعيد نيست قول به خروج او از مذهب اثني‌عشري چنان‌که صريح دعاي اعتقاد است که مروي است به طريق (به طرق ظ) صحيحه و مذکور است در کتب معتبره و از فقرات آن دعا است و ان علياً اميرالمؤمنين و سيد الوصيين و وارث علم النبيين و قاتل المشرکين و امام المتقين و مبير المنافقين و مجاهد الناکثين و القاسطين و المارقين امامي و حجتي و صراطي و دليلي و محجتي و من لااثق بالاعمال و ان زکت و لااراها منجية و ان صلحت الا بولايته و الايتمام به و الاقرار بفضائله و القبول من حملتها و التسليم لرواتها الدعاء و به اين مضمون در احاديث و زيارات و ادعيه بيش از حد احصا است.

و مجملي براي انکار ايشان هرگاه خالي از امور مذکوره باشد با حديث ثابت مستفيض بلکه متواتر اجعلوا لنا ربا نؤوب اليه و قولوا فينا ما شئتم و قوله عليه السلام ان ذکر الخير کنتم اوله و اصله و فرعه و معدنه و مأواه و منتهاه جز خبث باطن و عداوت جبلي نيست الا لعنة الله علي القوم الظالمين اي ظالمي آل‌محمد حقهم و من اعظم حقوقهم نشر فضائلهم و ذکر مدائحهم و بث مناقبهم و ترک ذلک و انکاره کتمان و رفع لهم عن حقهم و لعن الله امة رفعتکم (دفعتکم ظ) عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم التي رتبکم الله فيها و چه بسيار عجب است که با وجود تواتر و تکاثر اين نوع اخبار و آثار در دفاتر و کتب علماء متقدمين و متأخرين و بداهتش در نزد مسلمين حتي عوام الناس اين قسم سؤالي از چنان عالي‌جنابي در حق اين‌گونه اشخاص واقع مي‌شود.

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 737 *»

السؤال: آيا در نوافل جهر و اخفات تابع حکم اصل فريضه است يا مختار است و همچنين در نماز آ‌يات و نذر و طواف.

الجواب: اما نماز آيات و نذر و طواف و سائر نمازهاي غير رواتب مختار است در جهر و اخفات و اما در رواتب پس در نوافل شب مطلقا جهر مستحب است و در نوافل روز اخفات و نافله صبح ملحق است به نافله شب.

السؤال: آيا کسي با وجود امکان غسل در شب ماه مبارک رمضان غسل را تأخير انداخته که مجال غسل نمانده تيمم نموده صبح را با تيمم ادراک نمايد فعل حرام نموده يا عملش باطل است.

الجواب: عملش صحيح است و گناه تأخير غسل عمدا بر او است.

السؤال: آيا مصلي را در حال قرائت کسي برخورد و استقرارش بهم خورد آيا آن کلمه که در قرائت او تزلزل به عمل آمد کافي است يا آنکه مجددا بخواند؟

الجواب: آن کلمه را مجددا با اطمينان اعاده کند.

السؤال: آيا مصلي در بعضي از اقوال يا افعال صلوة وسوسه دارد ساير مواضع شکوک صلوة هم مرجوع به حکم کثير الشک است يا نه؟

الجواب: هرگاه شخص کثير الشک است به اين معني که در يک نماز سه مرتبه شک کند يا در سه نماز متوالي شک نمايد بنا را بر صحيح مي‌گذارد و عمل را تمام مي‌کند هرکه چنان نيست رجوع به احکام شک و سهو نماز مي‌نمايد.

السؤال: آيا بعض مساجدي که خراب نشده کسي مي‌خواهد که خراب کند و طرح نو يا محکم و احسن از طرح و بناي اولي بسازد مشروع است اين‌گونه تخريب و تعمير يا نه؟

الجواب: هرگاه طرح احسن و غرض واقف حاصل مي‌شود بر وجه اتم جائز است و الا فلا.

السؤال: آيا بعد از تسبيحات اربعه در نماز مستحب است ذکر استغفر الله ربي و اتوب اليه؟

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 738 *»

الجواب: بلي مستحب است استغفار و صلوات و بعضي از علماي ما استغفار را واجب دانسته‌اند و اصح استحباب است.

السؤال: آيا مصلي را در طلاي غير مسکوک که حامل باشد ظاهر باشد يا باطن نماز چطور است؟

الجواب: نماز جائز است و اشکالي ندارد مطلقا.

السؤال: آيا در کفش عوض شده وضو چطور است.

الجواب: وضو صحيح است و استعمال آن کفش حرام است مگر علم به رضاي صاحبش داشته باشد.

السؤال: آيا لقطه را که بايست تعريف کنند اما هرگاه در وقت يافتن يا پيش از تماميت مدت تعريف قطع يا مظنه متاخم به علم برساند که صاحبش پيدا نمي‌شود مي‌تواند از طرف صاحب مال تصدق کند يا نه؟

الجواب: تعريف واجب است علي کل حال علم و ظن در اينجا معتبر نيست.

السؤال: آيا صلوات فرستادن بر پيغمبر صلي الله عليه و آله و اولاد طاهرين آن در رکوع و سجود مستحب است يا نه؟

الجواب: بلي مستحب است و سبب زيادتي نور و ثواب نماز است.

السؤال: آيا در قرائت در صلوة تمييز کاف عربي از کاف عجمي از محسنات قرائت است يا نه و همچنين ادغام در محمد و آل ‌محمد در تشهد واجب است يا نه و همچنين مد و لا الظالين و همچنين در قرائت در جار و مجرور و مضاف و مضاف‌اليه و صفت و موصوف و صله و موصول مجرور و مضاف‌اليه و صله غلط شود هر دو بايست گفته شود يا نه؟

الجواب: اما تميز کاف عربي از عجمي و آنچه از اين قبيل است واجب است و عدم آن عمدا مبطل نماز و ادغام در مقام مذکور هم واجب است و اخلال به آن سبب بطلان نماز است و همچنين مد و لا الضالين و سائر مدات متصله که حرف مد و سبب مد در يک کلمه باشد و اما اخلال به موصوف و

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 739 *»

موصول و مجرور و مضاف‌اليه به چيزي که موجب اعاده اوست احوط آن است که صفت و مضاف و صله و جار را اعاده کند زيرا که آنها در حکم کلمه واحده‌اند.

السؤال: آيا ماء متنجس که به دفعات جمع شده کر شود پاک است يا نه؟

الجواب: پاک نيست تا يک کر طاهر دفعة به او القا نشود يا متصل نشود به جاري يا آب باران يا به آب چاه يا به جوشيدن آب از زيرش.

السؤال: آيا در جميع عقود و ايقاعات غير صيغه عربي مجزيست يا نه؟

الجواب: اصح و اظهر اجزاست و احوط عربيت است با تمکن.

السؤال: آيا کسي خودش را فاسق العمل و فاجر العمل بداند اما مردم او را عادل دانند امامتش جائز است يا نه؟

الجواب: هرگاه معروف در ميانه مردم به عدالت باشد جائز است امامتش.

السؤال: آيا زني برادر يا خواهر شوهر خود را شير دهد رضاع متحقق شده نشر حرمت بين زوجين مي‌شود يا نه؟

الجواب: ظاهر اين است که نشر حرمت نکند و ليکن احتياط مطلوب است نه به معني وجوب.

السؤال: آيا مصلي آخر آيات را از جهت اينکه اعراب نداند وقف کند نمازش صحيح است يا نه؟

الجواب: بلي صحيح است.

السؤال: آيا در بعض مساجد حصير يا بوريا انداختن که مسلمين در روي آنها نماز بخوانند مثلا خوني يا بولي يا نجاستي به آنها برسد آيا مي‌توان بريد آن موضع نجاست را که پاک کردنش به آب متعسر باشد يا نه و همچنين نماز در وسعت وقت قبل از زوال نجس در همان مسجد چگونه است؟

 

«* جواهر الحکم جلد 10 صفحه 740 *»

الجواب: هرگاه پاک کردن آن موضع به غير بريدن متعذر باشد و به وجهي ممکن نباشد جائز است و الا فلا و اما نماز کردن در مسجد قبل از ازاله نجاست آن با سعه وقت صحيح است اگرچه فعل حرام به عمل آورده.

السؤال: آيا تداخل اغسال مستحبي و واجبي صحيح است يا فردا فردا به عمل آورد.

الجواب: تداخل اغسال جائز است تداخل واجب در واجب و مستحب در مستحب و مستحب در واجب و اما عکس يعني تداخل واجب در مستحب جائز نيست هر چند روايتي مشعر بر جوازش وارد است ليکن خلاف مشهور بين علماي شيعه است و عمل به مشهور در اين مقام اقوي و اولي با اينکه احوط است.

السؤال: آيا شرايط تقاص چند چيز است؟

الجواب: چند چيز است: اول آنکه حق در ذمه او ثابت و لازم باشد دوم آنکه انکار آن حق نمايد سيم آنکه اعتراف به حق کرده ولکن ممتنع از ادا باشد و بناي دادن نداشته باشد چهارم بعضي شرط کرده‌اند که بينه نداشته باشد و از اثبات آن در نزد حاکم شرع عاجز باشد و اين شرط نزد حقير لزوم ندارد پنجم او را قسم نداده باشد هرگاه قسم خورده باشد هرچند بر صاحب مال يقين باشد که قسم دروغ خورده باز تقاص نمي‌تواند کرد زيرا که قسم عوض مالي است که از او برده ششم آنکه آن مالي که مي‌خواهد از آن تقاص کند امانت نباشد زيرا که خيانت امانت به وجهي جائز نيست هفتم شرط کرده‌اند بعضي از علماء که در نزد تقاص کردن اين کلمات را بگويد اللهم اني آخذ هذا المال مکان مالي الذي اخذه مني و اني لم‌آخذ الذي اخذته خيانة و لا ظلما و اين را به منزله صيغه دانسته و گفته‌اند که هرگاه امانت باشد و اين کلمات را بگويد مي‌تواند از امانت تقاص کرد و اين شرط احوط است مثل ترک تقاص از امانت و الله سبحانه و تعالي هو العالم بحقائق احکامه.

[1] اين سؤال و جواب آن در نسخه خط خورده.