كفاية المســائل:
در فضيلت کربلا و زيارت حضرت سيدالشهداء عليه آلاف الصلوة و السلام و الثناء روحى له الفداء است و در آن چند مسأله است:
مسأله – خداوند عالم جلّ شأنه کربلاى معلّى را حرم خود قرار داده پيش از آنکه مکه معظمه را حرم خود قرار دهد و قبل از آنکه خلق کند مکه و ساير خلق را به بيست و چهار هزار سال. چنانکه در احاديث وارد شده و خلافى در آن نيست.
مسأله – زمين مکه بر خود باليد و فخر کرد که چيست مثل من که خانه خدا بر پشت من بنا شده که مردم مى ايند به طواف آن از هر راه دورى و فج عميقى و مرا حرم امن خود قرار داده، پس وحى شد به آن که بس کن و آرام گير که آن فضيلتى را که به تو داده ام نسبت به آن فضيلتى که به زمين کربلا داده ام مثل رطوبتى است که بر سوزنى باقى بماند بعد از آنکه آن را در دريا فروبرند. يعنى تمام فضيلت از کربلا است چنانکه تمام رطوبت از دريا است حتى رطوبتى که بر سوزن باقى مانده. و اگر زمين کربلا نبود فضيلتى از براى زمين مکه نبود، و اگر نبود آن کسى که در کربلا مدفون است هرآينه خلق نمى شد مکه و خلق نمى شدند آن مردمى که طواف کنند به گِرد آن… چنانکه در احاديث وارد شده و خلافى در آن نيست.
مسأله – خداوند عالم جلّ شأنه فضيلت داد بعضى از زمين ها را بر بعضى ديگر و بعضى از آب ها را بر ساير آب هاى عالم و چون مفاخرت کردند به فضيلت خود، آنها را معذّب کرد حتى آنکه معذّب کرد زمين مکه را و مسلط کرد بر آن مشرکين را تا خراب کردند آن را و مسلط کرد بر آب زمزم آب شورى را که آن را فاسد کرد مگر زمين کربلا و آب فرات را که آن اول زمينى است و اول آبى است که خداوند عالم جلّ شأنه آن را مقدس و مبارک قرار داد و به آن گفت تکلّم کن و بيان کن فضيلتى را که به تو داده ام.
پس تکلّم کرد و گفت منم زمين خدا که مرا مقدس و مبارک قرار داده و شفاى دردها و الم ها در خاک و آب من است و من فخر نمى کنم به آنچه مى گويم بلکه اظهار خضوع و ذلت مى کنم از براى خداى خود که به من انعام کرده اين تقدس و مبارکى را و فخر نمى کنم بر ساير زمين ها بلکه اظهار تشکر مى کنم از براى خداى خود. پس چون چنين گفت خداوند عالم جلّ شأنه اکرام کرد به آن و زياد کرد انعام خود را به آنکه مدفن حضرت سيدالشهداء روحى له الفداء و اصحاب آن بزرگوار شد. چنانکه در احاديث وارد شده و خلافى در آن نيست.
مسأله – حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام با لشكر خود عبور کرد به سمت کربلا، پس چون دو ميل راه مانده بود که برسند به کربلا حيوان سوارى خود را هى کرد و پيش از لشكر رسيد به کربلا و فرمود اين زمينى است که دفن شده در آن دويست پيغمبر و دويست وصى پيغمبر و دويست سبط که تابع پيغمبران و اوصياى ايشان عليهم السلام بوده اند.
پس پاهاى مبارک خود را از رکاب بيرون آوردند و به طور تأنّى و ملايمت دور مى زدند و مى فرمودند اينجا جاى خوابانيدن شترها است و اينجا جاى افتادن شهيدانى است که سبقت نگرفته بر ايشان در فضيلت کسانى که پيش از ايشان بوده اند و نمىرسند در فضيلت به ايشان کسانى که بعد از ايشان مى ايند. چنانکه در احاديث وارد شده و خلافى در آن نيست.
مسأله – زمين کربلا بهتر زمينى است از زمين هاى بهشت و بهتر منزل و بهتر مسکنى است در بهشت که اولياى خدا در آنجا قرار مى گيرند. چنانکه در احاديث وارد شده و خلافى در آن نيست.
مسأله – ملائکه زيارت مى کردند کربلا را هزار سال قبل از آنکه حضرت سيدالشهداء عليه السلام در آن دفن شود. چنانکه در احاديث وارد شده و خلافى در آن نيست.