دهم ربیع الأول؛ سالروز ولادت عالم ربانی مرحوم آقای حاج میرزا محمدباقر شریف طباطبایی اع

مرحوم حاج محمدباقر شریف طباطبایی اعلی الله مقامه، از بزرگان مکتب، اگرچه نزد دوستداران مکتب چهره‌ای مشهور و معروفند ولی نزد برخی از اهل تحقیق (صرف‌نظر از عموم مردم) همچنان ناشناخته باقی مانده‌اند. نتایج این بی‌توجهی به این بزرگوار، در تحلیل‌ها و تعبیرهایشان از این بزرگوار به خوبی مشهود است. استفاده از واژه «خندق‌آبادی» برای این بزرگوار از جمله نتایج این بی‌توجهی و بی‌دقتی است.
گاهی از این بزرگوار با نام «میرزا محمد باقر خندق‌آبادی» یاد می‌کنند و در جایی «میرزا محمدباقر درچه‌ای خندق‌آبادی.»
آن‌گونه که به دست آمد، نخستین شخصی که تعبیر «خندق‌آبادی» را برای این بزرگوار استعمال کرده است، نورالدین چهاردهی است در کتاب «از احساء تا کرمان.»
بنا بر نقل یکی از برادران ثقه، نویسنده این کتاب شخصیت معتدلی نداشته است و این نکته در مطالب کتابش به خوبی نمایان است. شاید بتوان این نامتعادلی را که گاهی به صورت تأیید و گاهی تردید و گاهی تفسیقِ بزرگان مکتب بروز کرده، به ترتیب در صفحه‌هایی از کتاب‌ مذکور مطالعه کرد. (این سه موضوع به ترتیب در صفحه‌های (۶۸،۸۶،۸۷،۱۲۱) و (۱۳۲) و (۱۳۰،۱۳۲،۱۳۹) از کتاب مذکور کاملاً محسوس است.)
تعبیر «خندق‌آبادی» به نشریه‌هایی همچون «مکتب وحی» راه یافت و در کتاب‌های مرجع هم استفاده شد. در کتاب «فرق اسلامی» محمدجواد مشکور چنین آمده است: « پس از حاج محمد کریم خان شیخیه بر چند فرقه شدند. یکی «باقریه» پیروان محمدباقر خندق‌آبادی که نخست نماینده حاج محمد کریم خان در همدان بود سپس دعوی استقلال کرد. این شخص بعدها معروف به میرزا محمد همدانی شد.»
در هر صورت علت و منشأ قابل اعتمادی برای این نامگذاری یافت نشد. در لغت‌نامه «دهخدا»، در مدخل «خندق» به نام دِهی اشاره شده است از دهستانِ چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه که با بحث ما ارتباطی ندارد؛ ولی به شهری یا دهی به نام «خندق‌آباد» اشاره‌ای نشده است. ولی در تهران قدیم محله‌ای به نام «خندق‌آباد» بوده است و خانواده‌ای هم با این لقب بوده‌اند که ظاهراً اهل علم هم بوده‌اند و شاید هنوز هم اخلافشان باشند. معروفترینشان به نام میرزا جواد خندق آبادی است که با آقای بروجردی معاصر بوده است.
شاید علت این نامگذاری بر آقای شریف طباطبایی برداشتی اشتباه از اسم «جندق» بوده که چون جندق را نمی‌شناخته‌اند به خندق تغییرش داده و این نام را ساخته‌اند.
همچنین نوشته‌اند: این بزرگوار ابتدا به «خندق‌آبادی» ملقب بودند و سپس به «همدانی» شهرت یافتند. و حال آنکه ایشان ابتدا سی سال در همدان بودند و سپس به جندق رفتند. پس ضرورتاً باید لقب «همدانی» پیش از «جندقی» [خندق‌آبادی] باشد.
درباره اضافه‌شدن «درچه‌ای» در بعضی از منابع، دو احتمال می‌رود. احتمال اول اشتباه‌کردن شخصیت این بزرگوار با شخصی دیگر است. زیرا مرحوم آقا سید محمدباقر درچه‌ای (متوفای۱۳۴۲ق) از اساتید مشهور حوزه اصفهان بودند که از جمله شاگردان ایشان جلال‌الدین همایی است. احتمال دوم اینکه به محضِ اصفهانی‌بودن ایشان این لقب را اضافه کرده‌اند.
در کتاب “هفتاد و دو ملت” نوشته میرزا آقاخان کرمانی از آن بزرگوار نام برده شده است؛ ولی به «میرزا محمدباقر» اکتفا شده است: «و حاجی میرزا محمدباقر نامی هم در همدان این ادعا را دارد…و حاجی میرزا محمدباقر هم بر پاشنه خود برگشته مشربی میان بالاسری و شیخی اختیار کرده…» (هفتاد و دو ملت، میرزاعبدالحسین معروف به میرزا آقاخان کرمانی، برلین:ایرانشهر،۱۳۴۳،ص۷۹)
باید از برخی در عجب بود که این تحریف واضح را در کتاب‌های خود نقل کرده‌اند. از مؤلف «فرق اسلامی» گرفته تا دیگران. به این عبارت توجه کنید:
«شیخیه باقریه، یکی دیگر از فرقه‌های شیخیه است که پیرو محمدباقر خندق‌آبادی دُرچه‌ای، معروف به میرزاباقر همدانی، نماینده حاج محمدکریم خان کرمانی در همدان بودند.» (نشریه کتاب نقد، شماره۵۲،ص۲۱)

در هر صورت روشن است که تعبیر نزدیک به واقع همان است که باستانی پاریزی به آن اشاره کرده و نوشته است: «حاج سید محمد باقر شریف طباطبایى هم که رئیس و پایه‏گذار شیخیه همدان و نائین و جندق است…» و سپس عباراتی دارد تا اینکه می‌نویسد: «حاج سید محمدباقر بعد از واقعه همدان، به جندق مهاجرت کرد و بیشتر شیخیه جندق «حاج محمد باقرى» هستند و مدرسه مخصوص نیز دارند و یغمایى نیز یکى از آن‏ها بود.» (نشریه بخارا، شماره۶۵، ص۵۷۳) البته باستانی‌پاریزی به جای «میرزا» از واژه «سید» استفاده کرده است و «حاج محمدباقری» نیز عجیب می‌نماید.
البته واژه «باقری» برای دوستداران این بزرگوار استعمال می‌شود و ترکیب «شیخیه باقریه» در بعضی کتاب‌ها به چشم می‌خورد. (در جستجوی حقیقت، علیرضا روزبهانی، ص۴۸)
همچنین این واژه، به عنوان نام فامیلی برای آنانی که از نسل این بزرگوارند، استعمال می‌شود؛ چه بعد از قانون سجلّ احوال، نام‌های فامیلی فراگیر شد. برخی نام خانوادگی خود را با انتساب به «محلـ»ـی که به نحوی با آنان ارتباط می‌یافت، برگزیدند (مانند غروی، منسوب به «غریّ» از نام‌های نجف، یا حائری، منسوب به حائر، کربلا، یا ابطحی و بطحائی، منسوب به أبطح و بطحاء، مکه معظمه، یا یثربی، منسوب به یثرب، نام شهر مدینه)؛
یا نام خانوادگی خود را با انتساب به «کتاب مشهوری» که با ایشان مرتبط بود، انتخاب کردند (همچون فامیلیِ کفائی (برگرفته از نام «کفایة‌الاصول» آخوند خراسانی) یا فامیلی روضاتی (برگرفته از نام «روضات‌الجنات» محمدباقر اصفهانی) یا قوانینی (اشاره به «قوانین‌الاصول» میرزا ابوالقاسم گیلانی، معروف به میرزای قمی) یا جواهری (منسوب به کتاب «جواهر الکلام» محمدحسن اصفهانی)؛
گاه نام قبیله‌ای از قبایل معروف عرب را، به مناسبت آنکه نیاکان آن افراد و خاندان‌ها از نامداران همان قبیله بوده‌اند و به ایران مهاجرت کرده‌اند و بالاخره در آنجا متوطن شده‌اند، به عنوان نام فامیلی انتخاب کردند (مانند خاندان‌های «قُریشی» یا «خُزاعی» (برخی به اشتباه به فتح خاء تلفظ می‌کنند) یا شیبانی)؛
و برخی نام بزرگ خاندان خود را یا بزرگی از خاندان خود را نام خانوادگی قرار دادند (مانند آنانی که نام برخی از نیاکان رسول‌خدا صلی الله علیه وآله برگزیدند.) (حاصل اوقات، دکتر احمد مهدوی‌دامغانی، ص۹۲۱)
نام فامیلی «باقری» هم در این رسته اخیر قرار می‌گیرد که منسوبند به مرحوم میرزا محمدباقر اعلی‌الله مقامه.
مرحوم محمدرضا باقری – رحمة الله علیه – در شجره‌نامه آقایان باقری به این نکته اشاره کرده‌اند که: «و مخفي نماند «باقري» به حساب جمّل و حروف ابجد ۳۱۳ مي‏شود رقم مباركي است كه مطابق است با عدد اصحاب امام ‏زمان عجل‏ اللّه‏ تعالي فرجه‏ الشريف و عدد اصحاب رسول اكرم صلی الله علیه و آله در جنگ بدر و عدد لشكر طالوت كه در مقابل ۶۰ هزارنفر لشكر جالوت پيروز شدند و موارد ديگر هم ديده‏ ام كه حال در نظرم نيست.» (ص۴۰)
مناسب است به این نکته نیز اشاره کنیم که مرحوم حاج محمدکریم کرمانی اعلی الله مقامه از این بزرگوار با لقب «اصفهانی» یاد می‌کنند: «چنین گوید بنده اثیم کریم بن ابراهیم که چون رسید نوشته‌ای از مخدوم مکرم و مطاع معظم جناب سلالة الانجاب و سلیل الاطیاب صاحب مآثر و مفاخر جناب میرزا محمدباقر اصفهانی ایده الله و سدده… .» (مقدمه رساله سی‌فصل.) و علت بیان این لقب این است که زمان نگارش این فرمایش، پیش از اقامت آقای شریف طباطبایی در همدان و جندق است. ازاین‌رو به «اصفهانی» اکتفا شده؛ چرا که مرحوم شریف طباطبایی در قهیِ اصفهان متولد شده و تا دوران جوانی در اصفهان بوده‌اند.
شایان ذکر است که در سال ۱۴۲۹ق کتاب «شرح الزیارة المطلقة» یکی از کتاب‌های گرانسنگ مرحوم آقای همدانی اعلی الله مقامه است، در قم به چاپ رسید. بر روی جلد نام این بزرگوار این‌گونه چاپ شده است: «تألیف العارف الالهی المیرزا محمدباقر الشریف الطباطبائی اعلی‌الله مقامه
فراخور این بحث، به نکته‌ای دیگر درباره نام این بزرگوار اشاره می‌کنیم و آن استفاده از واژه «شریف» است: میرزا محمدباقر شریف طباطبایی. مختصر مطلب اینکه یکی از موارد استعمال واژه میرزا برای افرادی است که از طرف مادر سیدند و در لسان علما گاهی از «سیادت» به وسیله واژه «شریف» یاد می‌شود. چنانکه در لغت‌نامه «دهخدا»، یکی از معانی شریف را «سید علوی» دانسته است.

اینک به اشتباه دیگری اشاره می‌کنیم. نام یکی از علمای شیعه در همدان، «محمدباقر بهاری» است. نویسنده «اعیان‌الشیعه» از ایشان به نیکی یاد کرده است (کان عالما فاضلا محدثا رجالیا اخلاقیا…) (المشکاة فی الاحکام الخلق الواقع فی الصلاة، حاج شیخ محمدباقر بهاری، ج۲، ص۴) و آقابزرگ تهرانی در «نقباء البشر» از ایشان این‌گونه تعبیر آورده است: «کان ورعا تقیا شدیدا فی الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، عارفا سالکا مهذبا.» (نقباء‌البشر فی أعلام القرن الرابع‌عشر، ج۱،ص۲۰۱)
وی با آقای شریف طباطبایی اعلی الله مقامه معاصر بود؛ ولی در سال ۱۲۹۷ق به عتبات عالیات مشرف شد و در سال ۱۳۱۸ق به همدان بازگشت (سه سال پس از واقعه هائله همدان.)
یکی از اشتباه‌های تاریخی خلط میان این دو شخصیت است. سابقه این تصحیف و خلط به‌گونه‌ای است که در منابعی همچون «دانشنامه جهان اسلام» به این موضوع تصریح شده است:
«همنامی بهاری و پدرش، با شیخ محمدباقر محمدجعفر‌ الجندقی (۱۳۱۹) رئیس فرقه شیخیه همدان، برخی انتسابات و اشتباهات درباره تألیفات این دو را در منابع پدید آورده است.» (دانشنامه جهان اسلام،ج۴، ص۷۱۹-۷۲۱)
همین مضمون در «اعیان الشیعه» چنین آمده است:
«و یوجد رجل یسمی الحاج میرزا محمدباقر بن محمدجعفر الجندقی من الشیخیة له کتاب الدرة النجفیة مطبوع و نظرا لاشتراکه مع المترجم فی الاسم و اسم الأب و وجود کتاب للمترجم یسمی الدرة الغرویة کما یأتی قد یحصل الاشتباه بینهما فلینتبه لذلک.» (ج۳، ص۵۳۷)
چندی پیش مواعظی از آقای شریف طباطبایی اعلی الله مقامه به چاپ رسید؛ اما نه به نام این بزرگوار بلکه با نام «محمدباقر بهاری»! و در مقدمه این کتاب زندگی‌نامه محمدباقر بهاری نقل شد و مفصل به بررسی زندگی و آثار این شخصیت پرداخته شد. البته از دست‌اندرکاران چاپ این کتاب مبارک سپاسگزاری می‌کنیم که به این تُراث ارزشمند توجه نشان داده‌اند… میراثی معنوی که متأسفانه مهجور بوده است.
مصححان این کتاب دریافته‌اند که نام این کتاب در فهرست کتاب‌های محمدباقر بهاری ذکر نشده؛ ولی با این‌حال به‌وسیله توجیهاتی نتیجه‌گیری کرده‌اند که «در هر حال در انتساب نسخه به ایشان جای هیچ‌گونه بحث و مشکلی نیست.» (مقدمه کتاب، ص۳۴) جالب اینکه در همین مقدمه در صفحه ۲۴ تصریح شده است که محمدباقر بهاری در سال ۱۲۹۷ق «عازم عتبات عالیه شد» و در اواخر مقدمه (صفحه۳۳) آمده است که «این اثر محصول سخنرانی یک ماه مبارک، سال ۱۲۹۷ق در مسجد معروف به مسجد میرزا تقی در همدان است.» مگر آنکه بگوییم محمدباقر بهاری پس از ماه رمضان عازم عتبات شد که به طور کلی انتساب این مواعظ به این عالم، با توجه به دلایل محکم صحیح نیست. نخستین دلیل اینکه محمدباقر بهاری در در سال۱۲۹۷ق، ۲۲ساله بوده است و ارائه مواعظی چنین عمیق، حاصل پختگیِ خاصی است.
دلیل صریح‌تر و دقیق‌تر، توجه ویژه به مرحوم شیخ احمد احسائی اعلی الله مقامه در این مواعظ است و به تعبیر مصحح «گاه هم به حمایت از او (شیخ احمد احسائی) پرداخته است و او را با نام استاد خطاب می‌کند.» و بعد تصریح می‌کند که در میان شاگردان شیخ احسائی «به مرحوم شیخ محمدباقر بهاری اشاره نشده است»! گذشته از آنکه در متن موعظه به شیخی‌بودنِ موعظه‌کننده تصریح شده است. آنجا که می‌فرماید: «می‌گویند: بابا این شیخی‌ها به معاد جسمانی قائل نیستند. بابا واللهِ و باللهِ ما به معاد جسمانی قائل هستیم. به آن پیر به آن پیغمبر، ما بهتر از آن کسان دیگر قائلیم به معاد جسمانی…» (مواعظ، ص۳۵۹)
دلیلی واضح‌تر لحنِ گفتار و جمله‌بندی عبارات است که حتی به اندک دقتی می‌توان مطابقت لحن این مواعظ را با دیگر مواعظ حاج محمدباقر شریف طباطبایی اعلی الله مقامه متوجه شد.

پس از توضیح دو مصداق از اشتباه‌هایی که درباره مرحوم حاج محمدباقر شریف طباطبایی اعلی الله مقامه رخ داده، به نمونه‌ای دیگر بسنده می‌کنیم. گاهی از این بزرگوار اعلی الله مقامه، به عنوان معلم زبان فارسی ادوارد براون یاد می‌شود و حال آنکه معلم براون، میرزا محمدباقر بواناتی (ابراهیم جان‌معطر) است؛ نه این بزرگوار. این هم نشانی از بی‌دقتی محققان درباره ایشان است.
صدرایی خویی یادداشتی با عنوان «بواناتی و کتابش الدعوة المحمدیة» نگاشتند و در ضمن آن به نقل از «مرآت‌الشرق» در معرفی محمدباقر بواناتی چنین آورده‌اند: «نادرة عهده الفاضل الأديب ميرزا محمّدباقر الفرقانی الاصفهانی: هو الخطيب الأريب الأديب البارع المتبحّر الفاضل ميرزا محمّدباقر الإصفهاني المشتهر بالفرقانی في بلاد الغرب كما ستسمعه. والمترجم هو من نوادر عهده ونوابغ قرنه. ولد المترجم فی محروسة إصفهان فی حدود سنة ۱۲۵۰ الهجری القمری.»
خوشبختانه یکی از نویسندگان متوجه خلط این دو شخصیت شده و چنین تذکر داده‌اند:
«اين در حالي است که در هيچ‌‌يک از منابع نسبت اصفهاني و يا تولد در اصفهان براي وي (محمدباقر بواناتی) نيامده‌است… به نظر مي‌رسد صدرالإسلام خويي [(صدرایی خوئی)] به خطا مشخصات «ميرزا محمدباقر همدانی اصفهانی» را که از مشايخ شيخيه بوده‌است، در اين موضع آورده‌باشد.(نک: بامداد، مهدي؛ «تاريخ رجال ايران»، جلد ششم،کتابفروشي زوار، تهران، ۱۳۵۳:ص۲۰۹ )»

در پایان آنچه این فهرستِ مظلومیت و مهجوریت را تکمیل می‌کند، یاد نکردن از این بزرگوار در کتاب‌هایی است که درباره اَعلام مدرسه احسائی به نگارش درآمده است. برای نمونه در کتاب «اعلام مدرسة الشیخ الاوحد» به تحقیق «احمد عبدالهادی المحمدصالح» (دار المحجة البیضاء)، اگرچه مفصل درباره شخصیت‌های مکتبی سخن گفته است (چه شاگردان شیخ مرحوم و چه شخصیت‌های فکری وابسته به این بزرگوار) و در صفحه ۵۵۰ به زندگانی مرحوم حاج محمدکریم کرمانی اعلی الله مقامه پرداخته؛ ولی هیچ سخنی از مرحوم میرزا محمدباقرشریف طباطبایی اعلی الله مقامه به میان نیامده است… .

بازنشر مقاله «تأملاتی درباره نام عالم ربانی مرحوم آقای شریف طباطبایی اع»؛ نگاشته ذوالقعده1435