01 احکام طهارت اقتباسي از کتاب مبارک کفاية المسائل ـ چاپ

 

احکام طهارت

 

 

 

 

 

اقتباسی از کتاب مبارک کفایة المسائل

 

فـهـرسـت

 

بخش اول: طهارت

کیفیت حصول طهارت …..…………………………..……….. 2
طَهور …………………….………………………………………… 2
احکام آب‌های خالص …..………………………………………….. 2
احکام آب نیم‌خورده ……..……………………………….………………… 4
احکام آبی که استعمال شده باشد …………………………………………… 5
احکام آب چاه‌ها ………………....……………………………………... 6
احکام سایر مایعات ………………………………………………….…….. 6
مکلف و آنچه متعلق به اوست ………………………………………..…….. 6
کیفیت وضو ………………………..………………………………………. 6
مستحبات وضو …………………….……………………………….…….. 11
بعضی از احکام صاحبان اعذار ……..………………..…………………… 13
نواقض وضو ………………………..………………………….………….. 15
چیزهایی که وضو را باطل نمی‌کند ….………………….…………………… 16
وضوهای مستحبی …………………………………..……………………. 18
کیفیت غسل ……………….…………………………………………….. 19
احکام جنب ……………….……………………………..……………… 23
غسل‌های مستحبی برای اوقات …….……………………………………… 26
غسل‌های مستحبی برای مکان‌ها …..……………………………………… 29
غسل‌های مستحبی برای اعمال …….……………………..………………. 29
حالاتی که تیمّم در آنها جایز است ….……………………………..……….. 30
چیزهایی که تیمّم با آنها جایز است و چیزهایی که جایز نیست ….………..… 32
کیفیت تیمّم‌کردن …………………………….………………………….. 33
احکام تیمّم ……………………………………………………………… 34
نجاسات ………………………………………………………………… 36
مطهِّرات (پاک و پاک‌کننده) ……………………………………………… 38
کیفیت تطهیر؛ احکام تخلی و استنجاء ……………………………………. 39
کیفیت تطهیر و ازاله نجاست از بدن، لباس، فرش و امثال آن ………………… 42
احکام متعلقه به بدن و لباس ……………………………………………… 44
احکام پوست‌ها ………………………………………………………….. 46
کیفیت شستن ظروف و بعضی از امور متعلقه به آنها ………………………… 47
خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها و امور متعلقه به آنها ………………………………. 48
مسائل متفرّعه ……………………………………………………………. 53

پرسش‌ها و پاسخ‌های فقهی

بلوغ …………………………………………………………………….. 58
وضو …………………………………………………………………….. 58
غسل ……………………………………………………………………. 61
تیمّم …………………………………………………………………….. 63
نجاسات ………………………………………………………………… 64

بخش دوم: احکام ویژه بانوان

احکام حیض، شناختن خون حیض ………………………………………. 71
احکام مبتدئه ……………………………………………………………. 73
احکام حائض ……………………………………………………………. 76
استحاضه، شناختن خون استحاضه ………………………………………. 80
احکام استحاضه ………………………………………………………. 80
حکم استحاضه قلیله ……………………………………………………. 81
حکم استحاضه متوسطه …………………………………………………. 81
حکم استحاضه کثیره ……………………………………………………. 82
ادامه احکام استحاضه …………………………………………………… 83
نفاس، شناختن خون نفاس ………………………………………………. 85
احکام نفاس …………………………………………………………….. 86

پرسش‌ها و پاسخ‌های فقهی

احکام زنان ………………………………………………………………. 88

بخش سوم: احکام متعلق به اموات

مقدمات موت …………………………………………………………… 102
کسانی ‌که غسل‌دادن ایشان واجب است و کسانی ‌که غسل‌دادن ایشان لازم نیست………………………………………………………………. 104
غسل‌دهنده میّت ………………………………………………………… 106
کیفیت غسل میّت ………………………………………………………. 107
تیمّم‌دادن میّت ………………………………………………………….. 109
احکام غسل‌دهنده میّت و مس‌کننده او …………………………………… 111
تکفین میّت ……………………………………………………………… 112
کیفیت کفن‌کردن و حنوط‌کردن میّت …………………………………….. 114
نماز میّت ……………………………………………………………….. 117
کیفیت نماز میّت ……………………………………………………….. 119
مقدمات دفن ……………………………………………………………. 122
دفن و متعلقات آن ………………………………………………………. 124

پرسش‌ها و پاسخ‌های فقهی

اموات …………………………………………………………………… 129

 

«* احکام طهارت صفحه 1 *»

بخش اول

 

طهارت

 

«* احکام طهارت صفحه 2 *»

کیفیت حصول طهارت

طهارت به دو قسم حاصل می‏شود: قسمی بدون نیّت قربةً الی اللّه که چون عین نَجاست به‌واسطه طَهوری ـــ  به‌طوری که خواهد آمد ـــ  از چیزی زایل شد آن چیز پاک می‏شود. قسمی دیگر بدون نیّت قربةً الی اللّه حاصل نمی‏شود و این قسم طهارت، اسم است برای وضو، غسل و تیمّم.

طَهور([1])

یکی از چیزهایی که طهور (پاک و پاک کننده) است، آب خالص است مطلقاً: چه آب باران، چه آب جاری، چه آب چاه‌ها، چه آب دریاها و چه سایر آب‌های حوض‌ها و گودال‌ها چه اندک باشد و چه بسیار.([2])

احکام آب‏های خالص

آب باران، آب جاری و آبی که به‌قدر کُر باشد به‌محض ملاقات نجاست با آن نجس نمی‏شود، مگر آنکه رنگ آن یا بوی آن یا طعم آن با نجاست تغییر کند. پس اگر یکی از اوصاف سه‌گانه آن یا همه آنها با نجاست تغییر کرد، نجس می‏شود.

نظر بعضی از فقهاء شیعه بر این است که همه آب‌های خالص (جاری، غیرجاری، کُر و قلیل) همین حکم را دارد که تا رنگ، بو و یا طعم آن با نجاست تغییر نکند نجس نمی‏شود، و نظر صحیحی است.

«* احکام طهارت صفحه 3 *»

سزاوار است اجتناب‌کردن از آبی که کمتر از کُر باشد و نجاستی به آن رسیده باشد و رنگ، بو و یا طعم آن را تغییر نداده باشد، در غیر حال ضرورت.

جایز نیست تصرف‌کردن در آب غصبی ـــ مثل سایر اموال غصبی ـــ چه در وضو، چه در غسل، چه در آشامیدن و چه در سایر استعمالات و تصرّفات.

سزاوار است اجتناب‌کردن از آبی که حیوانات در آن بول کرده باشند در صورتی که آب تغییر نکرده باشد به‌قدری که مُضاف شده باشد و خالص نباشد. پس اگر به حدی تغییر کرد که آب خالص نیست، استعمال آن برای تطهیر جایز نیست. زیرا آب غیرخالص پاک‏کننده نیست.

سزاوار است اجتناب‌کردن از آبی که نصرانی، مجوسی، یهودی و یا سایر کفّار با آن ملاقات کرده باشند. و بعضی از فقهاء در همه موارد نامبرده استعمال آب را در تطهیر جایز ندانسته‏اند.

سزاوار است اجتناب‌کردن از آبی که در گودال‌ها مانده و با غیر نجاستی از خارج، متعفّن شده.

سزاوار است اجتناب‌کردن از آب بارانی که در کوچه‏ها و راه‌ها در روستاها و شهرها، بعد از سه روز از باریدن باقی‌ مانده. اما از آب بارانی که در بیابان‌ها باقی ‌مانده نباید اجتناب کرد.

سزاوار است اجتناب‌کردن از آبی که مار در آن افتاده و بیرون رفته

«* احکام طهارت صفحه 4 *»

باشد، یا عقربی در آن افتاده و مرده باشد، یا وزغی([3]) در آن افتاده باشد، و یا موشی در آن افتاده و بیرون رفته باشد.

سزاوار است اجتناب‌کردن از آب کمی که با آفتاب گرم شده باشد چراکه سبب پیسی می‏شود.([4])

احکام آب نیم‏خورده

باکی نیست در استعمال([5]) آبی که از آن خورده باشند حیواناتی که پاکند.

سزاوار نیست استعمال آبی که سگ، خوک، کافِر و ناصبِ شیعیان اهل‌بیت: از آن خورده باشند؛ و ناصب از سگ و خوک نجس‏تر است و از هر کافری بدتر است، مگر آنکه آب زیادی باشد مانند حوض‌ها. و بعضی از فقهاء در همه موارد نامبرده استعمال آن را جایز ندانسته‏اند مگر آنکه آب زیاد باشد.

مکروه است استعمال آبی که حیوانات حرام‌گوشت از آن خورده باشند، مگر آنکه آب زیاد باشد مانند حوض‌ها.

مکروه است استعمال آبی که حرامزاده از آن آشامیده باشد.

مکروه است استعمال آبی که زن جُنُب و حائض از آن آشامیده

 

«* احکام طهارت صفحه 5 *»

باشد، بخصوص اگر اطمینانی به پاکیزگی او نباشد. و در روایتی وارد شده است که باکی نیست به آشامیدن آبی که حائض از آن آشامیده باشد.

باکی نیست در آشامیدن آبی که گربه از آن خورده باشد، همچنین باکی نیست از خوردن طعامی که گربه از آن خورده باشد. برخلاف نیم‏خورده موش که مکروه است.

احکام آبی که استعمال شده باشد

سُؤْر([6]) مؤمن شِفاء است.

مستحب است وضو گرفتن از زیادتی آبی که مؤمنان از آن وضو گرفته‏اند.

غُساله بول و غُساله استنجاء پاک است، مگر آنکه اوصاف سه‌گانه آن با نجاست تغییر کرده باشد.

مکروه است استعمال آب استنجاء برای تطهیر اگر اوصاف سه‌گانه آن با نجاست تغییر نکرده باشد، اما در صورت تغییر استعمال آن جایز نیست.

مکروه است استعمال آبی که از بدن غسل‌کنندهِ از جنابت جمع شده باشد.

غُساله چیزی که آن را از نجاست شسته باشند پاک است، مگر آنکه اوصاف سه‌گانه آن با نجاست تغییر کرده باشد.

«* احکام طهارت صفحه 6 *»

احکام آب چاه‌ها

آب چاه‌ها را هیچ نجاستی نجس نمی‏کند مگر آنکه رنگ، بو و یا طعم آن با نجاست تغییر کند.

هرگاه آب چاه با نجاستی تغییر کرد نجس می‏شود. پس اگر بخواهند پاک و پاک‌کننده شود باید آن‌قدر بکشند تا تغییر آن زایل گردد.([7])

احکام سایر مایعات

آب‏های غیرخالص مثل آب انار و آب انگور یا مثل آبی که دوائی در آن جوشیده و آن را از خالص‌بودن انداخته است، جمیع آنها پاک است ـــ مگر بعضی موارد که در موضع آن ذکر خواهد شد ـــ و هیچ‌یک از آنها پاک‏کننده چیزی دیگر نیست.

مکلّف و آنچه متعلّق به او است

تکلیف بر شخص عاقل است نه بر مجنون.

اطفالی که به حد بلوغ نرسیده‏اند تکلیفی بر ایشان نیست.

چون پسر به سن چهارده سال رسید تکلیف به او تعلّق می‏گیرد.([8]) و چون به سن پانزده سال رسید حدود بر او جاری می‏شود. و هرگاه پیش از

 

«* احکام طهارت صفحه 7 *»

چهارده سال محتلم شد و یا مو از پشت ظِهار او رویید تکلیف به او تعلّق می‏گیرد. و چون دختر به سن نُه سال رسید([9]) یا حائض شد، تکلیف به او تعلّق می‏گیرد.

تکلیفی نیست بر خوابیده مادامی‏که خواب است، و بر بیهوش مادامی‏که بیهوش است، و بر فراموشکار در حال فراموشی، و بر غافل در حال غفلت، و بر جاهل در حال نادانی، و بر مضطر در حال اضطرار، و بر مجبور در حال مجبوری، و بر خطاکار در حال خطاء.

چون پسر به دوازده سال رسید و عبادتی به‌جا آورد برای او ثواب نوشته می‏شود. و چون محتلم شد و گناهی از او سرزد آن گناه بر او نوشته می‏شود.

مستحب است که پسر را به سن شش سالگی و هفت سالگی بر عبادت بدارند تا به عبادات عادت کند و عبادات در وقت بلوغ بر او آسان شود، و هرگاه در بین روزه‌داشتن تشنه شود آب بیاشامد.

کیفیت وضو

وضو واجبی است از واجبات خداوند عالم جلّ‌شأنه بر بندگان خود، و منکر وجوب آن کافِر است و تقلیدی در وجوب آن ضرور نیست.

وضو واجب است برای نماز واجب، و شرط صحت نمازهای مستحبی است، همچنین واجب است برای طواف واجب.

«* احکام طهارت صفحه 8 *»

نیّت «قربةً اِلَی اللّه» یا «لِوَجهِ اللّه» یا «اِمتِثالاً لِاَمرِ اللّه» و امثال اینها در وضو و سایر عبادات مانند روح است در بدن که بدون آن بدن زنده نیست، و بدون نیّت عبادت صحیح نیست.

ترتیب در وضوگرفتن واجب است؛ یعنی اول صورت را، بعد از آن دست راست را، و بعد از آن دست چپ را باید شست، و بعد از آن مسح پیش سر، و بعد از آن مسح پاها را باهم، یا مقدّم‌داشتن پای راست را بر پای چپ.

حد صورت از طرف طول: رستنگاه موی سر است تا انتهای چانه، و از طرف عرض: به‌قدری که انگشت ابهام و انگشت میان آن را فراگیرد.

واجب است که آب را از بالای صورت بریزند و سرازیر بشویند تا انتهای چانه، و اگر سرازیر نشویند وضو صحیح نیست.

واجب نیست شستن زیر موهایی که در حد صورت واقع است پس روی همان موها را باید شست، مگر آنکه موها تُنُک باشد و پوست صورت از زیر آنها نمایان باشد پس هرجا که نمایان است باید شست.

محل شستن دست‌ها از آرنج است تا سر انگشتان. و واجب است که ابتداءِ شستن از آرنج باشد و سرازیر بشویند تا سر انگشتان.

واجب است که مرد آب را از پشت آرنج بریزد و زن از شکم آرنج بریزد.([10])

«* احکام طهارت صفحه 9 *»

محل مسح سر، بالای پیشانی است که پیشانی به آنجا منتهی شده، چه موی آن را تراشیده باشند یا نتراشیده باشند. به‌شرط آنکه موها زیاد بلند نشده باشد که از محل خود تجاوز کند و بر روی یکدیگر افتد، پس اگر موها بر روی یکدیگر افتاده باشد باید پوست پیش سر را مسح کرد. و اگر بر روی هم نریخته همان روی مو را، و اگر تراشیده باشند روی بَشَره([11]) را باید مسح کرد.

مسح باید با زیادتی رطوبتی باشد که از وضو باقی مانده نه با آب جدیدی.

در مسحِ پیش سر مُسَمّیٰ کفایت می‏کند اگرچه به‌قدر سر انگشتی باشد.

جایز است مسح‌کردن سراپایین و سرابالا.

مسح سر را با دست راست باید کرد.

محل مسح پاها از سر انگشتان پا تا بلندی پشت پا، یا تا مفصل زیر استخوان ساق است.

پای راست را با دست راست، و پای چپ را با دست چپ باید مسح کرد.

در مسح پاها از طرف عرض مسمّیٰ کافی است. اما از طرف طول بعضی از فقهاء از سر انگشتان پا تا بلندی پشت پا را واجب دانسته‏اند، و بعضی از طرف طول و عرضِ پا مطلقاً به‌قدر مسمّیٰ کافی دانسته‏اند و حدیث هم به این مضمون وارد شده، ولکن قول اول بی‌دغدغه است.

«* احکام طهارت صفحه 10 *»

هرگاه از روی سهو دست راست را پیش از صورت شست، باید شستن آن را اعاده کند بعد از شستن صورت. و هرگاه از روی سهو دست چپ را پیش از دست راست شست، باید شستن دست چپ را اعاده کند بعد از شستن دست راست. و هرگاه از روی سهو مسح پای راست را پیش از مسح سر کرد، باید مسح پای راست را اعاده کند بعد از مسح سر. و هرگاه از روی سهو مسح پای چپ را پیش از مسح پای راست کرد، باید مسح پای چپ را اعاده کند بعد از مسح پای راست یا باهم، تا ترتیبی که سابقاً عرض شد انجام شود.

مُوالات در صحت وضو شرط است، یعنی پی‌درپی شستن اعضاء؛ به این معنی که باید صورت هنوز تر باشد که دست‌ها را بشوید و دست‌ها هنوز تر باشد که مسح سر و پاها را بکند. پس هرگاه صورت شسته شود و زمانی طول بکشد که صورت خشک شود و بعد دست‌ها را بشوید، وضو نگرفته. بلکه باید صورت را بشوید و هنوز خشک نشده دست‌ها را بشوید، همچنین هنوز دست راست خشک‌نشده دست چپ را باید بشوید، همچنین هنوز دست چپ خشک نشده باید با رطوبت باقی‏مانده مسح سر و پاها را بکند. مگر آنکه به‌حسب اتفاق هوا آن‏قدر گرم باشد که به هر سرعت عضوی را بعد از عضوی بشوید، هوای گرم عضو اول را بخشکاند، یا باد تندی بوزد که عضو سابق را بخشکاند، پس در این صورت هرگاه به‌طور متعارف وضو گرفت ـــ یعنی به‌طوری که در غیر هوای گرم و در غیر بادآمدن عضو سابق نمی‏خشکید ـــ وضوی او صحیح است اگرچه عضو سابق خشک شود.

 

«* احکام طهارت صفحه 11 *»

هرگاه در بین وضوگرفتن شکی برای شخص روی داد که عضو سابقی را نشسته و یا مسح نکرده، واجب است که برگردد به شستن و مسح‌کردن آن عضوی که در شستن و یا مسح‌کردن آن شک کرده. اما اگر بعد از فارغ‌شدن از وضوگرفتن و داخل‌شدن در نماز و غیر نماز شک کرد که آیا عضوی را شسته یا نشسته، و یا عضوی را مسح کرده یا نکرده، اعتنائی به آن شک نباید بکند و وضوی او صحیح است.

هرگاه شخصی وضو گرفت و بعد شکی یا مظنّه‌ای برای او روی داد که حدثی و باطل‌کننده وضوئی از او صادر شده، شک و مظنّه او اعتباری ندارد و نباید به آن اعتنائی کند و وضوی او صحیح است. و اگر به جهت شک و مظنّه خود وضوئی بگیرد، آن وضو بدعتی در دین خدا است.

هرگاه شخصی حدثی از او صادر شد و بعد شکی یا مظنّه‌ای برای او روی داد که وضو گرفته یا نگرفته، اعتباری به شک و مظنّه او نیست و باید وضو بگیرد برای عملی که می‏خواهد با وضو به‌جابیاورد.

جایز است وضوگرفتن در زیر باران. به این‌طور که نیّت می‏کند و صورت خود را به قصد وضو می‏شوید، بعد دست راست و بعد دست چپ را می‏شوید، بعد مسح سر و بعد مسح پاها را می‏کند.

مستحبّات وضـو

مستحب است که چون به آب نظر کند ـــ چه در حال وضوگرفتن و چه در سایر استعمالات آن ـــ بگوید: اَلحَمدُ لِلهِ الَّذی جَعَلَ الماءَ طَهُوراً، و لَم‌یَجعَلهُ نَجِساً.

«* احکام طهارت صفحه 12 *»

مستحب است رو به قبله وضوگرفتن.

مستحب است بِسمِ اللّه خواندن برای وضو و برای هر کاری.

مستحب است که دست‌ها را پیش از وضو بشوید. به این‌طور که بعد از حدثِ بول و غایط دو مرتبه و بعد از خواب یک مرتبه. و در روایتی بعد از بول یک مرتبه و بعد از غایط دو مرتبه.

مستحب است مضمضه سه مرتبه؛ یعنی سه مرتبه آب در دهان کند و آن را حرکت دهد و بریزد.

مستحب است که در وقت مضمضه بگوید: اَللّٰهُمَّ لَقِّنی حُجَّتی یَوْمَ اَلقاکَ، وَ اَطلِق لِسانی بِذِکرِکَ.

مستحب است پیش از وضو مسواک‌کردن دندان‌ها از عرض آنها، اگرچه با انگشت باشد.

مستحب است بعد از مضمضه استنشاق سه مرتبه؛ یعنی آب را در بینی بالا کشد.

مستحب است که در وقت استنشاق بگوید: اَللّٰهُمَّ لاتُحَرِّم عَلَیَّ ریحَ الجَنَّةِ، وَ اجعَلنی مِمَّن یَشُمُّ ریحَها وَ رَوْحَها وَ طیبَها.

مستحب است که در وقت شستن رو بگوید: اَللّٰهُمَّ بَیِّض وَجهی یَوْمَ تَسوَدُّ فیهِ الوُجُوهُ، وَ لاتُسَوِّد وَجهی یَوْمَ تَبیَضُّ فیهِ الوُجُوهُ.

مستحب است که در وقت شستن دست راست بگوید: اَللّٰهُمَّ اَعطِنی کِتابی بِیَمینی وَ الخُلدَ فِی الجِنانِ بِیَساری، وَ حاسِبنی حِساباً یَسیراً.

«* احکام طهارت صفحه 13 *»

مستحب است که در وقت شستن دست چپ بگوید: اَللّٰهُمَّ لاتُعطِنی کِتابی بِشِمالی وَ لا مِن وَراءِ ظَهری.

مستحب است که در وقت مسح سر بگوید: اَللّٰهُمَّ غَشِّنی بِرَحمَتِکَ وَ بَرَکاتِکَ وَ عَفوِکَ.

مستحب است خواندن سوره «انّا انزلناه» (قَدر) در بین وضوگرفتن. و دعاهای وارده بسیار است و به همین مختصرات اکتفاء شد.

مستحب است که در وقت مسح پاها بگوید: اَللّٰهُمَّ ثَبِّت قَدَمَیَّ عَلَی الصِّراطِ.

هریک از صورت و دست‌ها را به یک غرفه شستن حدّ اِجزاء (کافی‌بودن) است و هریک را به دو غرفه شستن اِسباغِ (شاداب‌بودن) وضو است و مستحب است، و هریک را به سه غرفه شستن بدعت است و جایز نیست. ولکن اگر چنین گمان رفت که یک غرفه ‏کفایت نکرده و غرفه دیگر ریخت ثواب دو غرفه را ندارد.

مستحب است که در مسح سر به‌قدر سه انگشت مسح کنند با سه انگشت.

مستحب است که تمام پشت پاها را با تمام کف دست‌ها مسح کنند، از سر انگشتان تا مفصل پاها یا بلندی پشت پاها.

بعضی از احکام صاحبان اَعذار

هرگاه در بعضی از مواضعی که باید شسته شود، زخمی یا کورَکی باشد و بر روی آن دوائی یا چیزی بسته باشند، یا شکسته باشد و آن را

«* احکام طهارت صفحه 14 *»

بسته باشند و با گشودن متضرّر شود، وضو از او ساقط نمی‌شود. پس تا جایی که ممکن است شسته شود باید بشوید. و مستحب است که بر روی جبیره و یا حایل مسح کند، درصورتی که آب‌رسانیدن به موضع شکسته، زخم و یا کورک ضرر داشته باشد. ولکن اگر آب‌رساندن ضرر نداشته باشد و آب‌رساندن ممکن باشد اگرچه به فروبردن آن در آب باشد، باید برساند.

هرگاه در مواضع مسح حائل و جبیره‏ای باشد که از گشودن متضرّر شود، باید بر روی حائل و جبیره مسح کند.

زخم و کورکی که بر روی آن چیزی بسته نشده و مکشوف است، اطراف آن را باید شست و خود آن از بَواطن([12]) محسوب می‌شود و شستن آن ضرور نیست.

هرگاه شخصی متصل از او بول بچکد، کیسه و دستمالی به خود می‏بندد و در آن پنبه یا چیز دیگری می‏گذارد و خود را محکم می‏بندد که بول از آن چیز بیرون نیاید و با وضو نماز می‏کند.

هرگاه شخصی در وقت نماز اسهالی داشته باشد که او را مهلت ندهد، پس وضو می‏گیرد و نماز می‏کند. و اگر در بین نماز اسهال شد

«* احکام طهارت صفحه 15 *»

تطهیر می‏کند و از همان جایی که قطع کرده ادامه می‌دهد و نماز را تمام می‏کند و نباید اعاده کند.

هرگاه شخصی آلت رُجولیّت او را قطع کرده باشند و متصل رطوبتی از آن موضع ظاهر شود، هر روزی یک مرتبه آن موضع را می‏شوید و وضوئی نباید بگیرد مگر بعد از بول‌کردن.

نواقض وضو

چیزهایی که وضو را باطل می‏کند:

بول،

غایط،

و بادی که از مخرج‌های معتاد بیرون آید.

همچنین منی که از مخرج معتاد بیرون آید.

همچنین خوابی که غالب شود و گوش را از شنیدن بیندازد.

همچنین جماعی که حَشَفه داخل فرج شود، اگرچه منی از شخص جدا نشود.

و خون حیض،

نِفاس،

و استحاضه که از زن بیرون آید.

پس این نُه چیز باطل‌کننده وضو است.([13])

«* احکام طهارت صفحه 16 *»

رطوبت مشتبهی که بعد از بول‌کردن و تطهیرکردن از شخص بیرون آید اگر بعد از بول استبراء نکرده باشد، و نیز اگر کسی در زیرجامه خود رطوبتی یافت و احتمال دهد که شاید قطره بولی از او در حال خواب یا بیداری چکیده، و احتمال دهد که شاید در حال خواب منی از او بیرون آمده، و احتمال دهد که شاید آبی بر او ریخته شده و او غافل بوده و یا در خواب بوده، و احتمال دهد که شاید مَذْیی از او بیرون آمده، در جمیع این صورت‌ها حکم آن رطوبت طهارت است؛ اگرچه بیشتر احتمال دهد که بول یا منی باشد و به احتمال ضعیفی احتمال دهد که آب یا مذی باشد. حتی آنکه اگر به جهت احتمال قوی که شاید بول یا منی است بخواهد احتیاطی کرده و تطهیر کند، آن احتیاط وسواسی از شیطان است و احتیاط نیست. و تطهیرکردن او بدعتی در دین خدا است. و نباید تطهیر کرد به جهت گمان و مظنّهِ بول و منی تا آنکه یقین کند که آن رطوبت، بول یا منی بوده و احتمال ضعیفی هم ندهد که آب یا رطوبتی طاهر بوده. پس آنگاه که موضوعی یقینی برای او حاصل شد، حکمِ یقینیِ آن موضوعِ معلومِ بدون اشتباه و احتمالِ خلاف را جاری می‏کند.

چیزهایی که وضو را باطل نمی‏کند

معلوم شد که شکننده‏های وضو منحصر است در همان نُه چیز، ولکن چون بعضی از چیزها شبیه به شکننده‏ها بوده، بخصوص در روایات وارد شده که آنها شکننده وضو نیست و ذکر آنها مناسب است.

«* احکام طهارت صفحه 17 *»

رطوبت مشتبهی که بعد از استبراء از ممرّ بول بیرون می‏آید، شکننده وضو نیست و پاک است.

مَذْی شکننده وضو نیست و طاهر است، و آن رطوبتی است که در وقت نعوظ و غلبه شهوت از ممرّ بول بیرون می‏آید.

وَدْی و مَدْی که رطوبتی است بعد از بول و در حال ضعف بدن و ناخوشی از ممرّ بول بیرون می‏آید، شکننده وضو نیست و پاک است.

حَبُّ القَرْع که کِرمی شبیه به تخم کدو است، و سایر کرم‌های دراز که از مخرج غائط بیرون می‏آیند ،اگر آلوده به عذره نباشند شکننده وضو نیستند.

رنگ زردی که در زیرجامه از مخرج غایط ظاهر شود، شکننده وضو نیست.

شیاف و فتائلی که در مخرج غائط استعمال می‏کنند شکننده وضو نیست، ولکن در حال نمازکردن بیرون آورند.

هرگاه شخصی استنجاء را فراموش کند و وضو بگیرد، وضوی او صحیح است ولکن استنجاء کند و نماز کند.

نعوظ، بوسیدن زن، پهلوی او خوابیدن و فرج او را مسّ‌کردن، شکننده وضو نیست.

قَیْء و استفراغ شکننده وضو نیست.

فَصد،([14]) حجامت‌کردن، خون از بینی آمدن و چرک از زخم و کورک آمدن، شکننده وضو نیست.

«* احکام طهارت صفحه 18 *»

ناخن‌گرفتن، شارب‌چیدن و سرتراشیدن، شکننده وضو نیست.

تبسّم‌کردن، خندیدن، اشعارخواندن و ظلم‌کردن، شکننده وضو نیست.

مسّ‌کردن سگ، یهودی، نصرانی، مجوسی و هر نجسی و هر نجاستی، شکننده وضو نیست.

وضوهای مستحبّی

وضوگرفتن برای همین که شخص باطهارت باشد.

وضوگرفتن برای طلب حوائج.

وضوگرفتن پیش از دخول وقت نماز برای مهیابودن برای نماز.

وضوگرفتن برای مسّ خط قرآن.

وضوگرفتن برای نوشتن، خواندن و حمل‌کردن قرآن.

وضوگرفتن برای نمازهای مستحبی به‌جاآوردن و شرط صحت آنها است. و هیچ نمازی بدون طهارت صحیح نیست مگر نماز میّت.

وضوگرفتن برای نماز میّت و شرط صحت آن نیست. و اگر آن را بدون طهارت هم به‌‌جاآورند صحیح است.

وضوگرفتن برای تمام مناسک حج غیر از طواف واجب که در آن وضو واجب است.

وضوگرفتن برای داخل‌شدن در مسجدالحرام.

وضوگرفتن برای داخل‌شدن در هر مسجدی.

وضوگرفتن برای مسافری که می‏خواهد بر اهل خود وارد شود، تا مکروهی از آنها نبیند.

«* احکام طهارت صفحه 19 *»

وضوگرفتن برای خوابیدن که در تمام خواب برای او عبادت نوشته می‏شود.

وضوگرفتن برای جماع‌کردن شخص با همسر حامله‏ خود.

وضوگرفتن برای اینکه میّت را داخل قبر کنند.

مستحب است وضوگرفتن در بعضی از حالات برای زیادکردن اثر طهارت، یا کم‌کردن اثر حدث.

پس قسم اول (زیادکردن اثر طهارت): وضوی تجدیدی است که طهارتی بر طهارتی می‏افزاید و نورٌ علی نور است، بخصوص برای نماز مغرب، عشاء و نماز صبح.

قسم دوم (کم‌کردن اثر حدث): مستحب است وضوگرفتن برای جنبی که می‏خواهد بخوابد، و جنبی که می‏خواهد باز جماع کند، و جنبی که می‏خواهد بخورد و بیاشامد، و جنبی که می‏خواهد میّت را غسل دهد، و برای غسل‌دهنده میّت اگر بخواهد پیش از غسل مسّ میّت جماع کند. همچنین مستحب است وضوگرفتن برای زن حائض اگر بخواهد بخورد و بیاشامد، و برای زن حائض در وقت نمازها که با وضو بنشیند و ذکر خدا کند به‌قدری که پیشتر نماز خود را طول می‏داد.

کیفیت غـسـل

غسل جنابت واجبی از واجبات خدا است و منکر آن کافِر و مخلَّد در آتش جهنم است.

جنابت حاصل می‏شود به بیرون‌آمدن منی از ممرّ بول؛ خواه در

«* احکام طهارت صفحه 20 *»

بیداری باشد یا در خواب، خواه به جماع باشد یا بدون جماع، خواه در خواب ببیند که جماعی کرده یا نبیند.

جنابت حاصل می‏شود برای مرد و زن به داخل‌شدن حشفه در فرج زن اگرچه تمام ذَکَر داخل نشود؛ خواه منی انزال شود یا انزال نشود.

چون یکی از این دو چیز یا هر دو با هم واقع شد، غسل جنابت واجب می‏شود برای نماز واجب و طواف واجب.

نیّت «قُربَةً الَی اللّه» و «اِمتِثالاً لِاَمرِه تَعالیٰ» در غسل جنابت و سایر عبادات، شرط صحّت غسل و سایر عبادات است.

 کیفیت غسل‌کردن این است که سر را با گردن باید شست پیش از شستن سایر بدن، و بعد باید سایر بدن را از شانه‏ها تا زیر پاها بشویند.

احتیاط تمام در این است که طرف راست بدن را بر طرف چپ مقدّم دارند.

در شستن اعضا در غسل مُوالاتی شرط نیست. پس اگر سر و گردن شسته شود و مدتی بگذرد که سر و گردن خشک شود، بعد باقی بدن را از شانه‏ها تا زیر پاها بشویند، جایز است و نقصی برای غسل نیست و واجب نیست که شستن سر و گردن را اعاده کنند، مگر در صورتی که حَدَث اکبری([15]) یا اصغری([16]) از مخرج معتاد بیرون آید بعد از شستن

«* احکام طهارت صفحه 21 *»

سر و گردن و پیش از شستن سایر بدن، پس باید شستن سر و گردن را اعاده کرد.

در غسل آب باید به زیر موها برود و به خود بَشَره و پوست بدن برسد.

اگر کسی در زیر باران بایستد و نیّت غسل کند و از سر تا قدم او شسته شود غسل او صحیح است. و بعضی از فقهاء فرموده‏اند: اول نیّت کند که سر و گردن را می‏شویم، بعد نیّت کند که طرف راست را می‏شویم، بعد نیّت کند که طرف چپ را می‏شویم، و به این‏طور غسل‌کردن بی‏دغدغه و اضطراب خواهد بود.

اگر کسی به نیّت غسل‌کردن خود را در آب اندازد و در آب فرو رود از غسل کفایت می‏کند، اگرچه ترتیب رعایت نشود.

تمام بدن باید شسته شود که یک سر مویی از بدن خشک نماند.

مظنّه کفایت می‏کند در شسته‌شدن تمام بدن.

لازم نیست در غسل‌کردن که موها شسته شود، ولکن لازم است که در زیر موها آب به پوست بدن برسد.

لازم است هر حائلی که در اعضاء باشد مثل انگشتر، دستبند و خلخال آب به زیر آنها برسد، که بَشَره با آبِ غسل تر شود.

اگر در بعضی از اعضاء جَبیره باشد، یا دوائی بر روی زخم یا کورکی بسته باشند که از گشودن آنها ضرری برسد، اطراف آن جبیره و دوای بسته را باید شست. و مستحب است که بر روی آنها با رطوبتِ دست مسح کنند.

* احکام طهارت صفحه 22 *»

در غسل ارتماسی بسیاری از فقهاء جایز دانسته‏اند که سر و گردن از آب بیرون باشد و باقی بدن در زیر آب باشد و سر و گردن را در آب فروبرد. و بعضی از فقهاء لازم دانسته‏اند که تمام بدن از آب خارج باشد، آنگاه خود را در آب اندازند. و این عمل به احتیاط نزدیک‌تر است.

 کفایت می‏کند در غسل و وضو که دست را با آب تر کنند و مثل روغن‏مالی آب را به بدن بمالند.

مستحب است که آب غسل چهار مُدّ([17]) باشد و اگر مرد و زن با هم غسل کنند پنج مُدّ باشد: سه مُدّ برای مرد و دو مُدّ برای زن.

در غسل ترتیبی مستحب است که سر و گردن را با سه مشت پر از آب بشویند، و طرف راست را با دو مشت، و طرف چپ را با دو مشت.

مستحب است که بعد از جنابت سعی کنند که پیش از غسل‌کردن بول کنند یا استبراء کنند به این‏طور که انگشت دست چپ را از مقعد تا بیخ ذکر سه‌بار بکشند، همچنین از آنجا تا سر ذکر سه‌بار، و سر آن را بتکانند سه‌بار که هر رطوبتی در مجرای بول است بیرون آید.

مستحب است بِسمِ اللّه خواندن در ابتداء غسل.

واجب است شخص جنب خودش غسل کند و دیگری او را غسل ندهد، مگر در حال ضرورت و ناتوانی.

«* احکام طهارت صفحه 23 *»

احکام جنب

حرام است بر جنب داخل‌شدن در مسجدالحرام و مسجد پیغمبر9 و مرورکردن در آن دو مسجد.

کسی‌که در یکی از این دو مسجد بخوابد و محتلم شود، واجب است بر او که تیمّم کند و از آنجا بیرون رود.

جایز نیست برای جنب ساکن‌شدن و درنگ‌کردن در هیچ مسجدی مگر برای معصوم7.

جایز نیست جماع‌کردن در هیچ مسجدی مگر برای معصوم7 اگرچه در مسجدالحرام و مسجد پیغمبر9 باشد.

جایز نیست برای جنب که داخل شود در خانه‏های پیغمبر9 و ائمه:.

مکروه است بر جنب گذشتن و مرورکردن از مسجدها، غیر از مسجدالحرام و مسجد پیغمبر9 که جایز نیست مرور جنب از آن دو مسجد به غیر از معصوم7.

مکروه است بر جنب گذاردن چیزی در مسجد و برداشتن چیزی از آن اگر لازمه گذاردن و برداشتن داخل‌شدن در مسجد باشد. اما اگر با آلتی چیزی را بگذارد و بردارد و داخل مسجد نشود باکی نیست.

بعضی از فقهاء مسِّ کتابت قرآن را برای جنب جایز ندانسته‏اند.([18])

«* احکام طهارت صفحه 24 *»

مکروه است بر جنب مسّ‌کردن ورق قرآن و قرآن، مگر از پشت حائلی مثل لباس.

جایز است برای جنب خواندن قرآن هرقدر بخواهد و از هر سوره از آن مگر سوره‏هایی که سجده واجب در آنها است که آنها عبارتند از: سوره «والنّجم» (نجم)، سوره «تنزیل» (سجده)، سوره «حم‌سجده» (فُصِّلَت) و سوره «اِقرَأ بِاسمِ رَبِّک» (عَلَق).

هرگاه جنب آیه سجده را خواند، یا از خواننده دیگر استماع کرد واجب است بر او سجده‌کردن. و طهارت شرط سجده‌کردن نیست در خواندن و استماع‌کردن آیه سجده.

مکروه است برای جنب خوردن و آشامیدن مگر بعد از وضوگرفتن، یا اینکه دست و روی خود را بشوید، و یا اینکه مضمضه کند.

مکروه است برای جنب روغن‌مالیدن بر بدن.

جایز است برای جنب خضاب‌کردن، نوره‌کشیدن، ذَبح‌کردن و حجامت‌کردن.

جایز است برای جنب غسل‌دادن میّت. و مستحب است که وضو بگیرد، یا دست‌های خود را بشوید پیش از غسل‌دادن.

جایز است برای جنب ذکر خداوند عالم جلّ‌شأنه هرقدر بخواهد.

جایز است برای جنب خوابیدن. و مستحب است که وضو بگیرد، یا تیمّم کند.

«* احکام طهارت صفحه 25 *»

غسل جنابت کفایت می‏کند از وضو. و وضوگرفتن پیش از آن و بعد از آن بدعت است.

لازم است بر جنب که پیش از غسل بدن خود را از منی و هر نجاستی تطهیر کند.

هرگاه کسی غسل جنابت را فراموش کرد و نماز به‌جا آورد، واجب است بر او غسل‌کردن و اعاده نماز اگر نماز واجب باشد.

هرگاه شخصی شستن سر و گردن را در غسل ترتیبی فراموش کند و بعد از غسل به یادش آید، واجب است بر او اعاده غسل.

هرگاه شخصی در بین غسل‌کردن شک کرد که آیا عضو سابقی را شسته یا نشسته؛ مثل آنکه مشغول شستن بدن است و شک می‏کند که آیا سر و گردن را شسته یا نه، واجب است بر او که سر و گردن را بشوید و بعد سایر بدن را بشوید. و اگر بعد از فارغ‌شدن از غسل شک کند که آیا عضوی را شسته یا نشسته، نباید اعتنائی به شک خود کند و غسل او صحیح است.

هرگاه غسل‌های بسیار از واجب و مستحب بر شخصی وارد آمده باشد و یک غسل کند، همان یک غسل از همه غسل‌ها کفایت می‏کند.

هرگاه شخصی غسل جنابت را فراموش کرد و در روز جمعه غسل جمعه کرده باشد، آنچه نماز پیش از غسل جمعه کرده اعاده آنها بر او واجب است، و آنچه نماز بعد از غسل جمعه کرده صحیح است و نباید اعاده کند. و یک غسل از همه غسل‌ها کفایت می‏کند بدون به‌یاد آوردن همه آنها.

 

«* احکام طهارت صفحه 26 *»

جایز است غسل‌کردن بدون ساتر عورت اگر نامَحرَمی‏ به عورت نظر نکند، ولکن بدون لُنگ غسل‌کردن کراهتی دارد.

مکروه است غسل‌کردن در زیر آسمان بدون حجاب سقفی و سَتر عورتی.

هرگاه شخصی در حال غسل‌کردن موضعی از بدن خود را نشست و ندانست که نشسته و دیگری دانست، واجب نیست بر او که به او اعلام کند.

هرگاه جنبی و میّتی و بی‏وضوئی در جایی باشند و آب به‌قدر کفایت یکی از آنها است، جایز است که یکی با آب تطهیر کند و دو نفر دیگر تیمّم کنند. پس هریک که آب را استعمال کنند جایز است و ترجیح‌دادن یکی بر دیگری بی‌برهان است.([19])

غسل‏های مستحبّی برای اوقات

مستحب مؤکّد است غسل در روز جمعه برای مردان و زنان در سفر و حضر، به جهت آنکه نقصانی که در ایام هفته در وضو واقع شده غسل جمعه آن نقصان را رفع می‏کند.

رخصت داده‏اند که زن‌ها در سفر غسل جمعه را ترک کنند و در حضر هم رخصتی برای آنها رسیده، پس تأکید آن برای مردان بیشتر است.

«* احکام طهارت صفحه 27 *»

وقت غسل جمعه طلوع صبح است تا ظهر، و هرچه نزدیک‏تر به ظهر انجام شود بهتر است که نماز ظهر با غسل اداء شود.

 کسی‌که پیش از ظهر غسل نکرده مستحب است که بعد از ظهر آن را قضاء کند، یا در صبح روز شنبه قضاء کند.

 کسی‌که غسل جمعه را فراموش کرد تا آنکه نماز کرد، مستحب است که غسل کند و نماز را اعاده کند اگر وقت نماز باقی است.

مسافری که در روز پنجشنبه آبی بیابد که غسل کند و بترسد که روز جمعه آب نیابد، می‏تواند که در روز پنجشنبه به عوض روز جمعه غسل کند.

 کسی‌که در روز جمعه غسل کرد و پیش از آنکه نماز ظهر را به‌جا آورد خوابید، اعاده غسلی بر او نیست.

 کسی‌که در روز جمعه غسلی کرد و به یاد غسل جمعه نبود، همان غسل از غسل جمعه کفایت می‏کند.

مستحب است غسل در شب اول ماه رمضان،

و در هر شب فردی از آن،

و در روز اول ماه رمضان،

و خصوصاً در شب نیمه ماه رمضان، و در شب هفدهم،

و خصوصاً در شب‌های قدر که شب نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم باشد که در غروب آفتاب باید به‌جا آورد،

و در شب بیست و سوم در آخر شب هم غسل مستحب است،

و خصوصاً در شب بیست و پنجم، بیست و هفتم و بیست و نهم.

«* احکام طهارت صفحه 28 *»

روایت شده که حضرت پیغمبر9 در هر شب از دهه آخر ماه رمضان غسل می‏کردند.

مستحب است غسل در شب و روز عید فطر پیش از نماز عید، و ترک آن مکروه است.

کسی‌که غسل را پیش از نماز عید فراموش کرد تا آنکه نماز عید را به‌جاآورد، مستحب است که غسل کند و نماز عید را اعاده کند اگر وقت نماز نگذشته باشد.

مستحب است غسل در روز عید قربان پیش از نماز عید، و ترک آن مکروه است.

کسی‌که غسل را پیش از نماز عید فراموش کند، مستحب است که غسل کند و نماز عید را اعاده کند اگر وقت نماز عید نگذشته باشد، و اگر وقت نماز گذشته نباید اعاده کرد.

مستحب است غسل در روز ترویه که هشتم ذیحجه است، و روز عرفه که نهم ذیحجه است اگرچه در موقف نباشد.

مستحب است غسل در روز اول ماه رجب، و در نیمه آن و در روز آخر آن.

مستحب است غسل در شب و روز بیست و هفتم ماه رجب که روز مبعث حضرت پیغمبر9 است.

مستحب است غسل در روز نیمه شعبان.

مستحب است غسل در روز عید غدیر خم که هجدهم ذیحجه است نیم ساعت پیش از ظهر آن روز.

«* احکام طهارت صفحه 29 *»

 

مستحب است غسل در روز مباهله که روز بیست و چهارم ذیحجه باشد.

مستحب است غسل در روز بیست و پنجم ذیحجه که بنا به روایتی روز مباهله است و روز نزول سوره«هل أتیٰ» (انسان) در شأن حضرت امیرالمؤمنین7 است.

مستحب است غسل در روز نهم ربیع‏الاول، و در روز هفدهم آن که روز تولد حضرت پیغمبر9 است.

مستحب است غسل در روز نوروز.

غسل‌های مستحبّی برای مکان‏ها

مستحب است غسل برای داخل‌شدن در حرم مکه معظّمه،

و برای داخل‌شدن در مکه معظّمه،

و برای داخل‌شدن در مسجدالحرام،

و برای داخل‌شدن در خانه کعبه،

و برای داخل‌شدن در مدینه مشرّفه،

و برای داخل‌شدن در مسجد پیغمبر9 در مدینه.

غسل‌های مستحبّی برای اعمال

مستحب است غسل برای احرام،

و برای زیارت خانه کعبه،

و برای زیارت‌کردن هر یک از پیغمبر و ائمه طاهرین:،

و برای برداشتن تربت مقدّسه،

و برای استخاره‌کردن،

«* احکام طهارت صفحه 30 *»

و برای طلب‌کردن حاجات از خداوند عالم،

و برای توبه‌کردن،

و برای طلب‌کردن باران از خداوند عالم جلّ‌شأنه،

و برای کسی‌که نمازِ گرفتن ماه و آفتاب را عمداً ترک کرده باشد در وقت قضای آن، اگر تمام قرص گرفته باشد،

و برای کسی‌که وَزَغی را کشته باشد،

و برای کسی‌که برود و به کسی‌که به دار کشیده‌شده نظر کند.

زنی که خود را برای غیر شوهر خود خوشبو کند غسل کند چنان‌که از جنابت خود غسل می‏کند.

مستحب است طفلی که تازه متولد شده او را غسل دهند.

تداخل غسل‌های عدیده در احادیث وارد شده و خلافی در آن نیست. پس اگر بخواهد در یک وقت ده غسل، بیشتر و یا کمتر به‌جا آورد یک غسل از همه آنها کفایت می‌کند؛ خواه همه واجب باشند و یا همه مستحب، و خواه بعضی از آنها واجب باشند و بعضی مستحب.

غسل‌هایی که برای اوقات است مثل غسل جمعه و عید، هرگاه پس از غسل حدث اصغری صادر شود غسل را نباید اعاده کرد. بلکه هرگاه خواست عملی انجام دهد که طهارت در آن شرط است، وضو می‌سازد.

حالاتی که تـیـمّـم در آنها جایز است

تیمّم بَدَل می‏شود از وضو و غسل.

اگر برای وضو و غسل آب یافت نشد چه در سفر باشد یا در حضر،

 

«* احکام طهارت صفحه 31 *»

پس تیمّم بَدَل می‏شود از وضو و غسل برای هر عملی که شخص بخواهد با طهارت به‌‌جا آورد.

هرگاه شخص در بیابان باشد و نداند که آب در آن هست یا نیست، واجب است بر او جستجو‌کردن از آن برای وضو و غسلِ واجب به‌قدر مسافت یک تیر پرتاب‌کردن اگر زمین بلندی و پستی داشته باشد، و به‌قدر مسافت دو تیر پرتاب‌کردن اگر زمین مسطّح باشد و پستی و بلندی نداشته باشد. پس اگر جستجو نکرد و تیمّم کرد تیمّم او باطل است، مگر در صورتی که وقت تنگ باشد یا ترسی از درنده‌ای و دزدی داشته باشد. پس نباید از آب جستجو کند و هرگاه تیمّم کرد صحیح است.

 هرگاه شخص بداند که آب یافت می‏شود ولکن از جان و مال خود بترسد که آن را به‌دست آورد، خواه ترس او از درندگان باشد یا از دزدان و دشمنان یا غیر اینها، تیمّم برای او متعیّن می‏شود.([20])

هرگاه آب در چاهی باشد و اسباب کشیدن آب موجود نباشد، تیمّم برای شخص متعیّن می‏شود.

هرگاه آبی موجود باشد ولکن برای وضو یا غسل کفایت نکند، تیمّم برای شخص متعیّن می‏شود.

هرگاه شخص محتاج به غسل باشد و آب به‌قدر وضو یافت شود و غسل را کفایت نکند، تیمّم برای او متعیّن می‏شود.

«* احکام طهارت صفحه 32 *»

هرگاه شخص به‌قدر کفایت وضو یا غسل آب داشته باشد ولکن بر جان خود از تشنگی بترسد، پس آن آب را برای آشامیدن حفظ می‏کند و تیمّم برای او متعیّن می‏شود.

کسی‌که از استعمال آب متضرّر شود و بترسد از ناخوشی و زخمی که موجود باشد، یا بترسد که مبادا بعد حادث شود، تیمّم برای او متعیّن می‏شود.

هرگاه آبی یافت شود که آن را به قیمت گزاف بفروشند، باید آن را برای وضو و غسل خرید و تیمّم جایز نیست، مگر آنکه قیمت آن به حدّی باشد که موجب عسر و حرج گردد. پس تیمّم برای او متعیّن می‏شود.

هرگاه دو ظرف آب باشد که یکی از آنها نجس باشد ولکن مشتبه باشد که کدام است، هر دو را باید ریخت و بعد تیمّم کرد.

چیزهایی که تـیـمّـم با آنها جایز است

و چیزهایی که جایز نیست

جایز است تیمّم با خاک پاک، گچ و یا آهک.

اگر زمین تر باشد، باید جستجو کرد و با موضعی که رطوبت آن کمتر باشد تیمّم کرد.

اگر زمینِ خشک و موضعی که رطوبت آن کمتر باشد یافت نشد، با سنگ باید تیمّم کرد.

اگر خاک و سنگ یافت نشد و در لباس، نَمَد، فرش و یا یال حیوان غباری باشد، با غبار باید تیمّم کرد.

 

«* احکام طهارت صفحه 33 *»

اگر غباری هم یافت نشد و گِل یافت شد، با گِل باید تیمّم کرد.

مکروه است تیمّم‌کردن با خاک راه‌ها و خاکی که قدم بر آن زده باشند.

مکروه است تیمّم بر زمین شوره‏زار و کویر.

جایز نیست تیمّم‌کردن با خاکستر، چوب، گیاهان، معادن و دانه‌ها.([21])

جایز نیست تیمّم‌کردن بر زمین نجس.

کیفیت تیمّم‌کردن

شرط است در صحّت تیمّم نیّت «قُربَةً اِلَی اللّه» مثل سایر عبادات.

لازم است که کف هر دو دست را با هم یک‌بار بر زمین زنند. پس پیشانی را از زیر موی سر تا بالای بینی با هر دو دست، با چهار انگشت بسته غیر از ابهام مسح کنند. بعد از آن با کف دست چپ پشت دست راست را از بندهای انگشت‌های چهارگانه غیر از ابهام تا سر انگشتان مسح کنند. بعد از آن با کف دست راست پشت دست چپ را از بندها تا سر انگشتان مسح کنند؛ مثل مسح دست راست. و ترتیب در میان اعضاء لازم است که پیشانی اول مسح شود، بعد پشت دست راست و بعد پشت دست چپ. و در مسح دست‌ها بهتر این است که از بند دست‌ها تا سر انگشتان مسح شود.

یک‌بار دست بر زمین‌زدن چه در تیمّم بَدَل از وضو و چه در تیمّم بَدَل از غسل کافی است، و بار دوم مستحب است.

«* احکام طهارت صفحه 34 *»

جایز است که پیش از مسح پیشانی، دو‌بار دست‌ها را بر زمین زنند و بعد اعضاء را به ترتیب مسح کنند. و جایز است که ضربه دوم را بعد از مسح پیشانی بر زمین زنند و بعد دست‌ها را به ترتیب مسح کنند.

لازم است که مسح اعضاء بر بَشَره باشد و حائلی در میان ماسح و ممسوح نباشد، مگر در حال ضرورت که جبیره و مانند آن بر عضوی باشد.

تیمّمِ بدل از وضو و غسلِ واجب واجب است، و بدل از وضو و غسلِ مستحب مستحب است.

مستحب است که بعد از دست‌زدن بر زمین دست‌ها را بتکانند و بعد از آن مسح کنند.

احکام تیمّم

هر اثری که بر وضو و غسل مترتّب است همان اثر بر تیمّم مترتّب است.

جایز است تیمّم در سعه وقت، بعد از آنکه به‌قدر یک تیر پرتاب‌کردن یا دو تیر پرتاب‌کردن ـــ چنان‌که گذشت ـــ از آب جستجو کرده باشند.

مستحب است تأخیرانداختن تیمّم از اول وقت تا آخر وقت به‌قدری که اداء نماز در وقت بشود و قضاء نشود.

کسی‌که در وسعت وقت تیمّم کرد و نماز کرد و بعد عذر او برطرف شد و آبی یافت شد، پس اگر وقت نماز باقی مانده مستحب است وضو بگیرد، یا غسل کند ـــ اگر موجبی برای غسل داشته باشد ـــ و نماز را اعاده کند.

جایز است با یک تیمّم نمازهای شب و روز را به‌جاآوردن مادام که حدثی صادر نشود، رفع عذر از استعمال آب نشود، و یا آب یافت نشود.

 

«* احکام طهارت صفحه 35 *»

تیمّم با صادرشدن حدث، یافتن آب، قدرت بر استعمال آن، و یا رفع عذر از استعمال آن، باطل می‏شود.

کسی‌که تیمّم کرد و نماز کرد و بعد آبی یافت و رفع عذر او از استعمال آب شد، تیمّم او باطل می‏شود. پس اگر بعد دوباره عذری از استعمال آب برای او پیش آمد، یا آب نایاب شد، تیمّم را باید اعاده کند برای نمازی که بعد می‏خواهد به‌جاآورد، یا هر عمل دیگری که مشروط به طهارت باشد.

کسی‌که به جهت عذری تیمّم کرد بدل از غسل جنابت، حیض، نفاس و یا استحاضه و بعد عذر او رفع و آبی یافت شد، غسلی که بر او وارد آمده بود باید انجام دهد.

کسی‌که آب طلب کرد و نیافت پس تیمّم کرد و شروع کرد به نماز و در بین نماز آبی یافت، یا عذری از استعمال آب داشت و تیمّم کرد و شروع کرد به نماز و در بین نماز عذر او رفع شد، پس اگر وقت نماز تنگ شده به‌طوری که اگر از پی تطهیر با آب برود وقت نماز می‏گذرد و نماز قضاء می‏شود، نماز را با تیمّمی که داشت تمام می‏کند و چیزی بر او نیست و نماز او صحیح است.

کسی‌که آب طلب کرد و نیافت پس تیمّم کرد و شروع کرد به نماز و در بین نماز آبی یافت، یا عذری از استعمال آب داشت پس تیمّم کرد و شروع کرد به نماز و در بین نماز عذر او رفع شد و وقت نماز وسعت دارد، مستحب است که نماز را قطع کند و با آب تطهیر کند و نماز را اعاده کند خصوصاً اگر پیش از رکوع آب یافت شود.

«* احکام طهارت صفحه 36 *»

کسی‌که ناتوان باشد از تیمّم‌کردن، غیری او را کمک می‏کند به‌قدری که ناتوان است.

کسی‌که تیمّم کرد و آبی یافت و عذری از استعمال آب دارد، تیمّم او باطل نمی‏شود.

هرگاه کسی در مسجدالحرام یا مسجد پیغمبر9 خوابیده باشد و محتلم شود، یا زنی در آن دو مسجد حائض شود، واجب است که فوری تیمّم کند و در آن دو مسجد با تیمّم مرور کند و بیرون رود.

مستحب است تیمّم برای خوابیدن، اگر وضو نداشته باشد.

مستحب است تیمّم برای جنب اگر بخواهد بخوابد.

مستحب است تیمّم برای جنب، حائض و بی‏وضو اگر جنازه حاضر باشد و بترسند که اگر بروند تطهیر کنند به نماز میّت نرسند.

نجـاسـات

بول انسان و هر حیوان حرام‌گوشت، و هر حیوان حلال‌گوشتی که جَلّاله([22]) باشد.

عذره انسان و هر حیوان حرام‌گوشت، و هر حیوان حلال‌گوشتی که جلّاله باشد.

خون انسان و هر حیوانی که خون جهنده داشته باشد؛ خواه حلال‌گوشت باشد یا حرام‌گوشت.

 

«* احکام طهارت صفحه 37 *»

منی انسان و هر حیوان حرام‌گوشتی که خون جهنده داشته باشد.([23])

میته هر حیوانی که خون جهنده داشته باشد و به‌طوری که شارع فرموده ذَبح نشده باشد، و میّت انسان پیش از غسل.([24])

سگِ بَرّ ی به جمیع اصناف آن.

خوک.

اصناف کفّار از یهود، نصاریٰ، مجوس، کفّار حَربی، خوارج، نواصبِ شیعه اثناعشری، منکرین یکی از ضروریات دین، و منکرین یکی از ضروریات مذهبِ اثناعشری.

سگ، خوک و کافر به جمیع اصناف آنها، مرده و زنده آنها، و جمیع اعضای آنها نجس است. برخلاف سایر حیوانات که زنده آنها، و آنچه از آنها که حیات در آن حلول نکرده از مرده آنها، پاک است مثل: مو، استخوان، شاخ، سُم و ناخن.

هر مُسکری که مایع باشد. از انگور، ([25]) مَویز، خرما، گندم، جو و یا غیر آنها تفاوت نمی‌کند.

عرق هر حیوان حلال‌گوشتی که جلّاله باشد.([26])

«* احکام طهارت صفحه 38 *»

مُطَهِّرات (پاک و پاک‌کننده)

آب، پاک و پاک‌کننده است چنانکه گذشت.

زمین، پاک است و برای کف پا و ته کفش پاک‌کننده است به راه رفتن بر روی زمین خشک، یا مالیدن بر زمین خشک تا عین نجاست زایل شود. و همچنین در تیمّم بَدَل از آب است به‌طوری که گذشت.

آتش برای هر  چیز  نجسی پاک‌کننده است اگر بسوزاند و خاکستر کند.

هرگاه شرابِ مست‌کننده به سرکه مُستَحیل شود اگرچه به تدبیر و علاج خارجی باشد، پاک و طیّب می‏شود.

هر چیز نجسی که در نمکزار افتد و نمک شود پاک می‏شود، چنان‌که هر چیز نجسی که بپوسد و خاک شود پاک می‏شود.

هر چیز نجسی که به بدن حیوانی که خون جهنده نداشته باشد منتقل شود؛ مثل خونی که به اندرون کنه، شپش، کیک، پشه و امثال آنها منتقل شود، پاک می‏شود.

کِرم‌هایی که از میته و عذره و سایر چیزهای نجس به وجود می‏آیند، پاکند.

آفتاب، هر زمین نجس، هر در و دیوار نجس و هرحصیر و بوریای نجسی را که بخشکاند سرایت نجاستِ آن را به مکلّف رفع می‏کند.([27])

«* احکام طهارت صفحه 39 *»

حیوانات حلال‌گوشتِ جلّاله‌ای که خوراک آنها نجاسات باشد، بعد از استبراء([28]) پاک می‏شوند.

اسلام کافر را پاک می‏کند. اما مُرتَدّی که از مسلم متولد شده، بعد از توبه در طهارت یا نجاست او خلاف است.

هر چیز نجسی که خشک باشد نجاست آن به چیزی که خشک باشد و به آن برسد، سرایت نمی‏کند.

کیفیت تطهیر

احکام تخلّی و استنجاء

حرام است بول و غایط‌کردن رو به قبله و پشت به قبله.

مکروه است بول‌کردن رو به قرص آفتاب و ماه.

مکروه است بول و غایط‌کردن رو به باد و پشت به باد. البته رخصتی هم برای این عمل نرسیده، ولکن قول حرمتی هم در میان نیست.

مکروه است بول و غایط‌کردن در آب جاری، و خوف جنون در آن است.

مکروه است بول و غایط‌کردن در آب؛ هر آبی ـــ اگرچه جاری نباشد ـــ و خوف جنون و نسیان در آن است.

«* احکام طهارت صفحه 40 *»

مکروه است بول و غایط‌کردن در میان قبور مسلمین.

حرام است نجس‌کردن تمام مسجدها.

مکروه است بول و غایط‌کردن در جایی که قافله منزل می‏کند، و در سایه دیوارها که مردم می‏نشینند، و در کنار نهرها که مردم آب برمی‏دارند، و در درِ خانه‏ها، و در میانه راه‏ها و کوچه‏ها، و در حریم و اطراف مسجدها، و در لب چاه‏هایی که آب از آن برمی‏دارند.

مکروه است بول و غایط‌کردن در زیر درخت‌های میوه‏دار تا جایی که میوه آنها می‏افتد، خصوص در وقتی‌که میوه آنها رسیده باشد و چیده نشده باشد.

مکروه است بول‌کردن بر روی زمین صَلب و سخت.

مکروه است بول‌کردن در خانه حشرات؛ مثل خانه مور و مار و امثال آنها.

مکروه است ایستاده بول‌کردن، مگر در وقتی‌که نوره کشیده باشند.

اگر نجاستی در لباس یا بدن باشد نماز باطل است، مگر چیزهایی که بعد از این خواهد آمد.

بول شسته نمی‏شود مگر با آب.

در استنجای از بول یک‌بار آب‌ریختن کفایت می‏کند، و دو‌بار آب‌ریختن مستحب است، و سه‌بار بهتر است.

اگربعد از بول‌کردن استبراء کنند ـــ به‌طوری که در کیفیت غسل گذشت ـــ بعد آب بریزند، پس اگر بعد رطوبت مشتبهی ظاهر شد چیزی بر مکلّف نیست و نباید استنجاء کند و شکننده وضو نیست.

«* احکام طهارت صفحه 41 *»

مکروه است مالیدن دست راست به عورت.

مکروه است استنجاء‌کردن با دست راست.

استنجای از غایط می‏توان کرد با آب، سنگ، کلوخ، پنبه، تکه‌پارچه، کاغذ و امثال اینها درصورتی که محترم نباشد.

مستحب است که آب را بر سایر چیزها ترجیح دهند.

مستحب است که بعد از استنجاء‌کردن با سایر چیزها، با آب هم آن موضع را بشویند.

کفایت می‏کند در استنجای با آب آن قدری که عین نجاست زایل شود.

در استنجای با سنگ و کلوخ و امثال آن کفایت می‏کند آن قدری که عین نجاست زایل شود. و آنچه در صریح حدیث است همان است که آن موضع از عین نجاست پاک شود. پس اگر با سه سنگ هم پاک نشد باید سنگ بیشتری مالید تا پاک شود.

اگر بعد از پاک‌شدن عین نجاست، رنگ و بویی باقی بماند رفع آن لازم نیست.

مکروه است که در حال تخلّی سربرهنه باشد.

مکروه است خوردن، آشامیدن، مسواک‌کردن و سخن‌گفتن در حال تخلّی.

مستحب است دعاهایی که در هر حالی از حالات تخلّی وارد شده، بخوانند.

اگر انگشتری در دست باشد که نقش آن ذکر خدا و رسول و ائمه: و سایر انبیاء باشد، نباید با آن دست استنجاء کرد.

«* احکام طهارت صفحه 42 *»

 

کیفیت تطهیر

و ازاله نجاست از بدن، لباس، فرش و امثال آن

ازاله نجاست از بدن و لباس واجب است برای نماز و بدون ازاله آن نماز باطل است، مگر در بعض احوال و در بعض نجاسات چنان‌که بعد از این خواهد آمد.

غیر از آب چیز دیگری بدن، لباس و امثال آن را از نجاست پاک نمی‏کند مگر زمین که کف پاها و ته کفش را پاک می‌کند به‌طوری که گذشت.

بدن، لباس و امثال آن با شستن با آب به‌قدری که عین نجاست با شستن زایل شود، از جمیع نجاسات (غیر از بول) پاک می‏شود.

اگر بدن، لباس و امثال آن را از بول با آب غیرجاری می‌شویند، دو‌بار باید شست؛ به غیر از محل استنجاء چنان‌که گذشت. و هرگاه با آب جاری می‌شویند یک‌بار کفایت می‏کند مثل سایر نجاسات.

حکم باران در وقت باریدن حکم آب جاری است.

جمعی از فقهاء حکم آبی که به‌قدر کُر([29]) یا بیشتر باشد حکم آب

«* احکام طهارت صفحه 43 *»

جاری قرار داده‏اند در کفایت‌کردنِ یک‌بار شستن از بول، ولی دو‌بار شستن به احتیاط نزدیک‌تر است و احتیاط راه نجات است.

جمعی از فقهاء فشردن لباس و امثال آن را بعد از زوال عین نجاست و بعد از شستنِ بار اول در نجاساتِ غیر از بول، و بعد از شستنِ بار دوم در بول، واجب دانسته‏اند؛ و این فتویٰ به احتیاط نزدیک است و احتیاط راه نجات است.

شستن ظواهر بدن کفایت می‏کند و شستن بواطن و اندرون اعضاء مثل اندرون دهان، بینی و چشم لازم نیست.

شستن اندرون زخم‌ها و کورک‌ها لازم نیست.

اگر خونِ خودِ انسان در بدن یا لباس باشد تا وقتی‌که زخم و کورک در بدن است و خون از آنها جاری است، واجب نیست شستن آن اگرچه بسیار باشد. اما بعد از قطع‌شدن خون باید آن را شست.

هرگاه رَشَحاتِ (نقطه‌نقطه) خونِ خودِ انسان در بدن یا لباسش باشد به‌قدری که اگر آنها را جمع کند کمتر از مقدار پشت ناخن شست باشد، شستن آن واجب نیست.

خون حیض، نفاس و استحاضه اگر در بدن یا لباس زن باشد ـــ اگرچه از خود او باشد و اگرچه به‌قدر نقطه و کمتر از آن باشد ـــ باید آن را بشوید و بخشوده نیست، و اگر در آن نماز کرد نماز او باطل است. مگر خون استحاضه در وقت استحاضه که هرگاه به پنبه و خرقه‌ای که بر آن بسته شده برسد ـــ نه به سایر لباس و بدن او ـــ  بخشوده است و نماز او باطل نیست.

 

«* احکام طهارت صفحه 44 *»

در احادیث تصریح شده که خونِ کسی دیگر، بخشوده نیست.

هرگاه عذری برای مکلّف باشد در شستن نجاست از بدن و لباس خود مثل آنکه آبی نداشته باشد، یا آنکه در هوای سردی واقع شود که بر جان خود از شستن و برهنه‌شدن بترسد، پس نماز در آن جایز است.

جایز است نمازکردن در چیزی که ستر عورت نکند اگر نجس شده باشد مثل کلاه، کفش، جوراب و بند زیرجامه.

هرگاه فرش کلفتی نجس شده باشد که آب به آسانی در اعماق آن نفوذ نکند، شستن سطح ظاهر آن کفایت می‏کند.

احکام متعلّقه به بدن و لباس

هرگاه در بدن و لباسِ کسی نجاستی باشد که خود او نمی‌داند، باخبر ساختن او واجب نیست. همچنانکه اگر در بین غسل و وضو چیزی از بدن شخص خشک بماند خبرکردن او واجب نیست.

هرگاه شخص مکلّف لباس خود را از نجاست بشوید و بعد از آن در آن نماز کند و بعد از نماز اثر نجاست را در لباس خود بیابد، نباید نماز را اعاده کند. و هرگاه لباس خود را به کسی دیگر داده و آن کس شسته و سپس خود او (صاحب لباس) در آن نماز کرده و بعد از نماز اثر نجاست را در آن یافته، باید نماز را اعاده کند.

هر موضعی از لباس که نجس شده باشد و آن موضع مشتبه شده باشد به‌طوری که نه یقین به آن موضع حاصل شود و نه مظنّه، پس در این صورت تمام لباس را باید شست. و در صورت یقین به آن موضع یا مظنّه

«* احکام طهارت صفحه 45 *»

به آن موضع همان موضع را باید شست. و حکم بدن هم همین است.

هرگاه دو لباس یکی از آنها نجس شده باشد و لباس نجس مشتبه شده باشد به‌طوری که نه علم به آن لباس داشته باشد و نه مظنّه، باید در هریک جداجدا نماز کرد؛ نه با هم.

مستحب است که آب بپاشند به جامه‏ای که مَذْی به آن رسیده، و به جامه‏ای که گمان رود که منی به آن رسیده، و به جامه‏ای که موشی تر بر آن راه رفته و موضع آن مشتبه شده باشد، و جامه خشکی که به سگ و خوکِ خشک رسیده، و جامه‏ای که بول شتر و گوسفند به آن رسیده یا گمان رود که رسیده.

لباس‏هایی که کفّار می‏سازند یا عاریه می‏گیرند و پس می‏دهند، هرگاه یقین حاصل نشود که نجس کرده‏اند پاک است. اما آب‌پاشیدن به آنها مستحب است.

هرگاه با کفّار و نواصب با رطوبت ملاقات شود باید موضع ملاقات را شست. و اگر با خشکی ملاقات شد شستن موضع ملاقات مستحب است.

مستحب است شستن اثر موش، هرگاه با رطوبت بر روی جامه و فرشی راه رفته باشد.

مستحب است شستن موضع ملاقات، هرگاه به روباه، شغال و امثال آنها دست زده باشند.

مستحب است شستن شیرِ دختر از لباس و بدن.

 

«* احکام طهارت صفحه 46 *»

زمینِ کوچه و بازار که با آب باران گِل می‏شود، آن گِل پاک است ولکن بعد از گذشت سه روز از باریدن اگر ملاقات شد شستن آن مستحب است.

مستحب است شستن لباسی که زن حائض از اول حیض تا آخر پوشیده هرگاه نجس نشده باشد.

مستحب است شستن لباس‌هایی که کفّار اهل کتاب می‏سازند.

احکام پوست‏ها

هر پوستی که از بازار مسلمانان گرفته شود پاک است، اگرچه در آن بازار از دست کفّار خریده شود.

پوست میته به دبّاغی پاک نمی‏شود.

کسی‌که پوست میته را به دبّاغی پاک می‏داند نباید از او پوست خرید.

جایز نیست خریدن پوست در بازار کفّار از دست کفّار ، و آن پوست نجس است.

هر پوستی که از دست مسلمان گرفته شود پاک است اگرچه در بازار کفّار باشد، مگر آنکه معلوم شود که حیوان آن به طریقه اسلام ذَبح نشده.

مکروه است گرفتن پوست از دست کفّار و از دست کسانی‌که پوست میته را به دبّاغی پاک می‏دانند، اگرچه در بازار مسلمانان باشد.

هر حیوانی که در حال زندگی پاک است اگرچه حرام‌گوشت باشد، هرگاه به طریقه اسلام ذَبح شود پوست آن پاک است. اما در پوست حیوان حرام‌گوشت نماز جایز نیست اگرچه ذَبح شده باشد.

«* احکام طهارت صفحه 47 *»

کیفیت شستن ظروف

و بعضی از امور متعلّقه به آنها

هرگاه ظرفی با لق‌زدن سگ در آن نجس شود، باید آن ظرف را یک‌بار با خاک شست و بعد باید دو‌بار با آب شست.

بعضی از فقهاء گفته‏اند که خاک را با آب مخلوط کنند و بشویند و بعد دو‌بار با آب بشویند، و آنچه به نظر می‏رسد این قول محکم است.

هرگاه ظرفی با لق‌زدن خوک در آن نجس شود، باید آن را هفت‌بار با آب شست.

هرگاه موشی در ظرف آبی بمیرد آن ظرف را سه‌بار باید شست، و هرگاه هفت‌بار بشویند بهتر است.

هرگاه ظرفی با شراب مست‌کننده نجس شود سه‌بار آن را باید شست، و هفت‌بار شستن بهتر است.

هرگاه ظرفی با باقی نجاسات نجس شود سه‌بار آن را باید شست.

حرام است خوردن و آشامیدن در ظروف طلا و نقره.

در احادیث وارد شده مکروه‌بودن خوردن و آشامیدن از ظرف نقره‌کوب یا آبِ نقره داده شده. و فرمودند اگر ناچار شدی به خوردن و آشامیدن در آن اجتناب کن از موضعی که در آن نقره است و دهان را بر آن موضع نگذار. و در بعضی وارد شده که‏ نقره آن را با دندان بکن. اما در صورتی که ظرف نقره‌اَندود باشد که نمی‏توان نقره را با دندان کَند و نمی‏توان دهان را بر نقره نگذارد پس اجتناب از آن واجب است و خوردن و آشامیدن از آن حرام است، چرا که آب و غذا در نقره واقع شده.

«* احکام طهارت صفحه 48 *»

 

مستحب است اجتناب‌کردن از ظروف مشرکین، و اگر ناچار شدند آنها را بشویند.

مکروه است استعمال ظروف مصری در خوردن و آشامیدن.

مستحب است خوردن و آشامیدن و غذاپختن در ظروفی که از سنگ سَناباد خراسان می‏تراشند، چرا که به دعاء حضرت امام رضا7 در آنها برکت است.

مستحب است خوردن و آشامیدن از ظروف سُفال، غیر از سفال مصری.

جایز است خوردن و آشامیدن از ظروفی که از سایر معادن غیر از طلا و نقره و سایر چیزها می‏سازند.

خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها و امور متعلّقه به آنها

حرام است خوردن هر چیز نجسی.

هرچیزی را که حرام کرده‌اند، در وقت ضرورت حلال کرده‌اند.

حرام است خوردن طعام و غذاهای کفّار و اهل ذمّه که با رطوبت با آن ملاقات کرده باشند.

جایز نیست غذاخوردن با کفّار از یک ظرف هرگاه با رطوبت با آن غذا ملاقات کنند.

جایز است که دانه‌ها و میوه‏ها را از کفّار بگیرند هرگاه با رطوبت با آنها ملاقات نکرده باشند، و اگر ملاقات کرده‏اند باید آنها را شست.

چیزهایی که در بازار مسلمین معامله می‏کنند مثل شکر، قند، نبات

«* احکام طهارت صفحه 49 *»

و سایر چیزها جایز است خوردن و استعمال آنها اگرچه معلوم باشد که کفّار در بلاد خود با رطوبت با آنها ملاقات می‏کنند.

شیر، آغوز،([30]) پنیرمایه و تخم‏مرغی که پوست آن سخت شده هرگاه از میته حیوان حلال‌گوشت باشد پاک و حلال است.

جایز نیست غذاخوردن از خوان طعام و سفره‏ای که بر آن شراب مست‌کننده می‏آشامند. ولکن اگر مُسکِری در آن نیست و در بین غذاخوردن آن را حاضر می‏کنند و نمی‏خورند غذاخوردن از آن سفره جایز است.

جایز نیست خوردن و آشامیدن از ظرف طلا و نقره.

هرگاه مدفوع موشی یا سایر نجاسات در میان دانه‌ها یا آرد یافت شد، آن مدفوع یا نجاست را با آنچه به آن چسبیده باید برداشت و باقی حلال و پاک است.

هرگاه در میان خمیر مدفوع موشی یافت شد، آن مدفوع را با قدری از خمیر که در اطراف آن است باید برداشت و باقی خمیر پاک و حلال است.

هرگاه موشی در میان روغن و امثال آن بیفتد و بمیرد، پس اگر روغن و امثال آن جامد است آن موش را با قدری از آن چیزی که در اطراف آن است باید برداشت و باقی پاک و حلال است. و اگر روغن و امثال آن روان و مایع است می‏توان آن چیز را فروخت به کسانی‌که میته را برای خود حلال می‏دانند و یا آن روغن را در چراغ سوزانید، و خوردن آن برای مسلم جایز نیست.

«* احکام طهارت صفحه 50 *»

هرگاه گندم یا سایر دانه‌ها نجس شود پس اگر ممکن است آن را بشویند می‏شویند. و هرگاه نجاست در آن نفوذ کرده مثل آنکه روغن خوک در آن فرورفته، پس آن دانه را می‏توان زراعت کرد تا بروید.

هرگاه موشی در روغن و امثال آن افتاد و زنده بیرون رفت، خوردن آن پاک و حلال است.

هرگاه موشی از نانی بخورد، از آنجایی که خورده است قدری را جدا کنند و باقی را بخورند.

هرگاه سگی یا خوکی از نانی یا چیزی دیگر بخورند، جای دهان آن را جدا کنند و باقی پاک و حلال است.

خوردن سُؤْر([31])  گربه جایز است بلکه مستحب است.

آب جمیع میوه‏ها پاک و حلال است خواه آنها را بجوشانند یا نجوشانند، مگر آب انگور به‌طوری که خواهد آمد.

آب انگور مادام که نجوشیده و آتش به آن نرسیده حلال است؛ مانند سایر آب‌های میوه‏ها.

آب انگور چون با آتش به جوش آمد حرام می‏شود تا آنکه دو ثُلث آن با جوشیدن برود و یک ثُلث آن باقی بماند، آن وقت حلال می‏شود.

آب انگور چون به جوش آمد و دو ثُلث آن تمام نشد، اگرچه حرام است ولکن نجس نیست.

«* احکام طهارت صفحه 51 *»

آب انگور و آب سایر چیزها مثل خرما، مَویز، گندم، جو، ذرّت و غیر اینها چون شراب مست‌کننده شد حرام و نجس است.

آب سایر چیزها غیر از انگور مثل مَویز و خرما که آبی بر روی آن‏ها می‌ریزند تا طعم آنها داخل آب شود هرگاه آن آب را بجوشانند، آن آب حرام نیست اگرچه دو ثُلث آن نرفته باشد.

خرما، مَویز، کشمش، آلو و امثال آنها که متعارف است در میان پختنی‌ها می‏گذارند، دلیلی از احادیث بر حرمت و نجاست آنها به جهت جوشیدن نیست.

هرگاه شراب مست‌کننده مُنقَلِب شد و سرکه شد، پاک و حلال می‌شود.

هرگاه شراب مُسکِری را به علاجی تغییر داده و سرکه کنند که سُکر آن برطرف شود؛ مثل آنکه از خارج سرکه، نمک و یا چیز دیگری در آن بریزند و تدبیری کنند تا سرکه شود، پاک و حلال می‏شود.

هرگاه آبی یا سرکه‌ای یا غیر اینها از سایر چیزها آن‏قدر داخل شراب مست‌کننده کنند که سُکر آن برطرف شود، نجاست و حرمت آن باقی خواهد بود. و این امر غیر از آن است که منقلب شود و سرکه گردد.

هرچیزی که زیادِ آن مستی و سُکر آورد، کمِ آن و قطره‏ای از آن هم حرام و نجس است اگرچه آن قطره سُکر و مستی نیاورد.

کسی‌که مُسکِری را حلال داند و بخورد یا نخورد کافِر و در آتش جهنم مُخَلَّد است. و کسی‌که آن را حرام داند و بخورد در آتش جهنم مُعَذَّب

«* احکام طهارت صفحه 52 *»

است. و کسی‌که نخورد آن را اگرچه به جهت حفظ آبرو و اعتبار خود باشد نه به جهت خوف الهی، خداوند به او بیاشاماند از رَحیق مختومی که در بهشت است؛ به شرط آنکه کافر نباشد.

کسی‌که مُسکِری را بخورد، تا چهل روز دعا و نماز او مقبول نیست.

جایز نیست مداواکردن با مست‌کننده‌ها اگرچه طبیب حاذقی تجویز کند.

آب جمیع میوه‏ها و سایر آب‌های مُضاف چون نجاستی به آنها رسید و با آنها مخلوط شد اگرچه نجاست کم باشد و اگرچه آب مُضاف بسیار باشد، نجس و حرام می‏شود.

روغن و سایر چیزهای روان و مایع هرگاه نجاستی به آنها رسید و مصرفی برای آنها باشد ـــ اگرچه خوردن آن حرام باشد ـــ می‏توان آنها را در همان مورد به مصرف رسانید مثل آنکه روغن را می‏توان در چراغ سوزاند.

شیر هر حیوان حلال‌گوشتی حلال است اگرچه حیوانِ آن مرده باشد.

بول هر حیوان حلال‌گوشتی پاک و حلال است.

بول هر حیوان حرام‌گوشتی نجس و حرام است.

آب قنات‌ها و سایر مجاریِ آب، آشامیدن، وضو، غسل و شستن چیزی در آنها حلال است، اگرچه غیری مالک مجاری آن‏ها باشد.

هرگاه کسی آب مباحی را در ظرفی یا حوضی و امثال آن حیازت و حبس کرد مالک آن می‏شود، و بدون اذن او نمی‏توان آن آب را استعمال کرد.

«* احکام طهارت صفحه 53 *»

 

 

مسائل متفرِّعه

آب‏هایی که از زمین می‏جوشد مانند چشمه‏ها و قنات‏ها، یا از برف کوه‏ها روان می‏شود و ادامه می‏یابد، آب جاری می‏باشد.

آب‏هایی که در مسئله‏ پیش نام برده شد اگر ایستاده باشد ولی طوری باشد که هرگاه از آنها برداشته شود باز به حال خود برمی‏گردد و جای آن پر می‌شود حکم آب جاری را دارد: که با ملاقات نجاست نجس نمی‏شود و پاک‏کننده‏ چیزهای نجس‌شده است؛ اگرچه اندک باشد.

آب‏های اندکی که در کنار نهر قرار دارد و معلوم است که به نهر متصل می‏باشد، حکم آب جاری را دارد.

اگر آب باران در هنگام بارش جاری شود و به زیر سقف یا جایی که باران به‌طور مستقیم بر آن نمی‏بارد برسد، آنجا را پاک می‏کند.

اگر آب باران در جایی جمع شود و باران قطع نشده باشد، هر چیزی را که نجس شده باشد پاک می‏کند؛ اگرچه اندک باشد.

اگر فرش پاکی روی زمین نجسی باشد و باران بر آن ببارد و جاری شود، آن فرش نجس نمی‏شود و زمین هم پاک می‏شود، مگر در صورتی که بعد از قطع‌شدن باران عین نجاست باقی بماند و زایل نشده باشد.

اگر آب حوض و یا گودالی نجس شده باشد و عین نجاستی در آن نباشد و باران بر آن ببارد و با آب آن مخلوط گردد، پاک می‏شود.

آب چاه از هنگامی که به سبب نجاست تغییر کند نجس می‏شود، نه از هنگامی که نجاست در چاه افتاده است.

«* احکام طهارت صفحه 54 *»

آب چاه‏هایی که با پُمپ و یا تلمبه کشیده می‏شود، تا هنگامی که به‌طور مستمرّ جریان دارد حکم آب چاه را دارد.

اگر آب چاه به سبب ملاقات با نجاست بو، رنگ و یا طعم آن تغییر کند و بعد از مدتی آن تغییر خودبه‌خود برطرف گردد، آب آن چاه پاک نمی‏شود مگر آنکه آب‏های تازه‏ای از آن بجوشد و با آن مخلوط شود.

اگر آبی در اثر مجاورت با عین نجسی بوی آن تغییر کند، پاک است.

آبی که پاک بوده و بعد شک شود که نجس شده یا نه، پاک است. و آبی که نجس بوده و بعد شک شود که پاک شده یا نه، نجس است.

آب‏های لوله‏کشی شهرها و روستاها، و حمّام‏ها و منزل‏هایی که به آب لوله‌کشی یا کُر متصل می‌باشد، حکم آب جاری را دارد.

چیزی را که نجس شده هرگاه زیر شیر آبی که به کُر متصل است بشویند، آبی که از آن می‏ریزد پاک است؛ مگر اینکه بو، رنگ و یا طعم نجاست بیابد.

اگر در آب کُرّی نجاستی دیده شود و آب هم به سبب نجاست تغییر نکرده باشد، بعد از آنکه آب خشک شد و قدری نجاست در گِل آن باقی ماند، همان گلِ زیرِ عین نجاست نجس است و باقی گِل‏های آن محل پاک است.

لباسی که با بول نجس شده در آب کُر و جاری با یک‌بار شستن پاک می‏شود، و فشاردادن لازم نیست.([32])

«* احکام طهارت صفحه 55 *»

مخرج غیرطبیعی بول یا غایط، باید با آب تطهیر شود.

غیر از نجاساتی که در شریعت شناخته شده‏اند، چیزهای دیگر همه پاکند تا زمانی که به نجس‌شدن چیزی یقین شود؛ و به شک و مظنّه نباید اعتنا نمود.

نجس‌شدن چیزی یا پاک‌شدن چیزی به یکی از این سه راه ثابت می‏شود:

1ـــ  خود شخص نجس‌شدن چیزی را ببیند، یا خود شخص چیز نجس‌شده را تطهیر نماید و یا ببیند که دیگری آن را تطهیر کرد.

2ـــ  دو شاهد عادل به نجس‌شدن یا پاک‌شدن چیزی گواهی دهند.

3ـــ  کسی‌که چیزی در اختیار او است از نجس‌شدن یا پاک‌شدن آن چیز خبر دهد.

اگر روغن و شیره نجس شود، در دین دستوری برای تطهیر آنها نرسیده است.

اگر در برنج جوشیده یا خیس‌شده مدفوع موشی دیده شد، آب آن را باید ریخت و برنج را در آبی که مُضاف نباشد و آن‌قدر زیاد باشد که مُضاف نشود باید گذارد، به گونه‌ای که یقین شود آب به اندرون آن رسیده است.

اگر در خمیری مدفوع موشی دیده شود و احتمال رود که تازه افتاده، آن را و اطراف آن را برمی‌دارند و باقی پاک است. و اگر با آب مُضافی که خمیر را با آن ساخته‌اند ملاقات کرده خمیر نجس است و با پخته‌شدن پاک نمی‏شود.

* احکام طهارت صفحه 56 *»

خون بواسیر اگر از اندازه‏ یک درهم کمتر است بخشوده است، و اگر بیشتر است و گاه‏گاهی می‏باشد باید شسته شود، اما اگر دوام دارد برای نماز اشکالی ندارد.

پوست‏هایی که از لب، دست، پا و جاهای دیگر بدن، خود جدا می‏شود پاک است. ولی اگر کنده شود احتیاط اجتناب از آن است.

بول و مدفوع پرندگان (حلال‌گوشت و حرام‌گوشت) نجس نیست. اگرچه بنابر احتیاط، بهتر این است که از بول خفّاش اجتناب شود.

تخم مرغی که در آن چیزی شبیه خون باشد نجس نیست، زیرا هر چیز قرمزی خون نیست.

روغن‏هایی مانند روغن ماهی که از کشورهای غیراسلامی می‏آورند و در بازار مسلمانان به فروش می‏رسد، و در ظرف‏های دربسته از دست مسلمان یا غیرمسلمان خریداری می‌شود، تا به نجس‌بودن آنها یقین نشود پاک است.

مَویز، غوره و کشمش به هرطوری که پخته شود پاک است، و خوردن آنها حلال است.

دود روغنِ نجس و زغال چوبِ نجس، پاک است.

اگر عین نجاست مانند خون یا منی، در بدن، لباس یا چیز دیگری مانند اینها بماند تا خشک شود و بعد با تراشیدنِ آن عین نجاست برطرف گردد، بعد از برطرف شدن عین نجاست با آب هم باید تطهیر شود.

«* احکام طهارت صفحه 57 *»

اگر بول روی جامه یا چیز دیگری ریخت و خودبه‌خود یا به سبب دیگری خشک شد، نظر به اینکه مِلح آن باقی می‏ماند نجس است و نجس‏کننده‏ چیزی است که با رطوبت با آن ملاقات نماید.

در هتل‏ها یا منزل‏هایی که مستراح آنها رو به قبله و یا پشت به قبله ساخته شده، باید در هنگام بول یا غائط‌کردن طوری نشست که رو به قبله و یا پشت به قبله قرار نگرفت مگر در صورت اضطرار، البته هنگام تطهیر اشکالی ندارد رو به قبله و یا پشت به قبله باشد. همچنین است در هواپیماها و قطارها.

«* احکام طهارت صفحه 58 *»

 

پرسش‌ها و پاسخ‌های فقهی

بلوغ

سن بلوغ، تمام‌شدن سن است یا داخل‌شدن در آن؟ البته اگر سایر علائمی که می‌فرمایند پیشتر ظاهر نشده باشد. در فرمایشی می‌فرمایند سن بلوغ، تمام‌شدن نه سال در دختر و پانزده سال در پسر است، و در بعضی جاها در مورد پسر می‌فرمایند که چهارده سال سن تکلیف او است و پانزده سال سن جاری‌شدن حد بر او است؛ بیان بفرمایید.

آنچه از فرمایشات استفاده می‌شود تمام‌شدن نه سال قمری در دختر و چهارده سال قمری در پسر سن تکلیف است؛ یعنی قلم بر او جاری می‌شود و مدتِ «رُفِعَ القَلَمُ عَنِ الصَّبِیّ» پایان می‌یابد.

وضــو

مستحب است انسان هنگام وضوگرفتن رو به قبله باشد، در این صورت آب دهان انداختن حکمش چیست؟ و آیا برای این کار باید صورت را به جانبی دیگر کرد؟

موقع انداختن آب دهان سر پایین بیاید و آب دهان به سمت زمین ریخته شود؛ نه سمت قبله. مقصود از سمت قبله این است که انسان به سمت و طرف آن پرتاب کند. اما هنگام وضو برای مضمضه یا ریختن اخلاط دهان وقتی سر پایین باشد (به سمت روشویی) خواه‌ناخواه به سمت زمین خواهد بود؛ نه سمت قبله.

«* احکام طهارت صفحه 59 *»

آیا برای مسح پا باید پا در محلی ثابت قرار بگیرد، یا به این صورت هم صحیح است که شخص یک پای خود را بر پای دیگر تکیه دهد و آن را مسح کند، یا یک پایش به‌طور معلّق در هوا باشد و آن را مسح کند؟

در مسح پاها باید دست بر روی پا کشیده شود به هر صورتی که باشد.

کسی که دست یا موضعی از بدنش که در وضو یا غسل باید شسته شود چسبی یا رنگی شده باشد ـــ  شاید نامرئی و بی‌رنگ هم باشد ـــ   و ابتدا سعی کند که چسب یا رنگ را کاملاً پاک کند، بعد وضو بگیرد یا غسل کند و نماز بخواند ولی سپس در وقت نماز یا خارج از وقت متوجه شود که مقدار اندکی ـــ به اندازه چند میلیمتر ـــ در کنار ناخنش یا موضعی دیگر  از مواضع وضو یا غسل چسب یا رنگ باقی مانده، حکم او چیست؟

اگر قبل از وضو و یا غسل دقت کرده و مطمئن شده که مانعی نمانده اعاده و یا قضا لازم نیست. زیرا احتمال می‌رود بعد از وضو یا غسل مانع پیدا شده باشد.

وضو گرفتن زن‌ها با ریمِلِ چشم چگونه است؟

اگر ریمل به پوست و پلک چشم نرسد و پلک چشم در موقع شستن تر شود، اشکالی ندارد.

حکم شرعی تاتو ابرو و یا سایر جاهای بدن (خالکوبی) با توجه به اینکه مواد به‌کار رفته در آن شیمیایی است، در مورد غسل و وضو چیست؟

اگر برای رسیدن آب به مواضع وضو و غسل مانع باشد اشکال دارد.

«* احکام طهارت صفحه 60 *»

وضو و مسح پاها برای خانم‌هایی که لاک دارند چگونه است؟

چون در وضو مسمّیٰ در مسح کافی است مانعی ندارد، ولی در غسل اشکال دارد.

تماس با تربت سیدالشهداء7 و تسبیح تربت آن حضرت بدون وضو چگونه است؟

اشکالی ندارد، از مواردی نیست که وضو دستور داده شده است. مگر برای برداشتن تربت و مهرکردن آن که دستور مخصوصی دارد.

آیا جایز است طواف عمره مفرده مستحبی را بدون وضو به‌جا آورد؟

وضو برای طواف حج و طواف نساء و طواف عمره (تمتع و یا مفرده) واجب است؛ گرچه خود عمره مفرده مستحب باشد ولی طوافش واجب است.

اگر در مسجدالحرام یا مسجدالنّبی ناقض وضوئی یا چرتی عارض شد که وضو باطل شد و بتوان به‌آهستگی بدون جلب توجه با برداشتن مقدار کمی آب از ظرف‌های آب زمزم تجدید وضو کرد (چون خارج‌شدن از مسجد و رفتن به وضوخانه در ازدحام مشکل است و جایش را از دست می‌دهد)، اشکال دارد؟ چون مشهور است که آب زمزم تصفیه شده و فقط برای آشامیدن است و وضوگرفتن با آن جایز نیست.

ظاهراً اشکالی ندارد. زیرا ریخت‌وپاش آب زمزم در خود مسجد‌الحرام، و در پر‌کردن ظرف‌های آب چه در مکه و چه در مدینه از حساب و اندازه خارج است به‌طوری که مقدار کمی آب برای وضو اصلاً به‌حساب نمی‌آید. گذشته از این‌ تصفیه آب زمزم در حرمین شریفین برای عربستان

«* احکام طهارت صفحه 61 *»

چندان هزینه سنگینی ندارد که استفاده از آن برای وضو ضرری بر آنها وارد سازد که جایز نباشد. ولی در اعتاب مقدسه ائمه: اگر این مسئله پیش آید، از این جهت در آن اعتاب مقدسه باید احتیاط کرد. اگر کسی احتمال می‌دهد این‌گونه موارد در اوقات ازدحام برایش پیش آید مقداری آب با خودش ببرد و با آن آب وضو بگیرد.

غسل

در غسل جمعه و سایر غسل‌ها (واجب و مستحب) مثلاً شخص به نیّت غسل به حمام می‌رود و اعضاء و جوارح را به ترتیب می‌شوید، چه‌بسا دعا هم بخواند. اما توجه ندارد که این عمل را قربةً الی الله و امتثالاً لامره انجام دهد و این کارها را محض عادت می‌کند، حکمش چگونه است؟

نیّت کاری قلبی و امری بسیط است. انگیزه انسان برای انجام طاعت و ترک معصیت برای تقرّب به درگاه خداوند و امتثال دستورات او همان نیّت است، و لزومی ‌ندارد انسان در نزد هر طاعتی و ترک هر معصیتی آن انگیزه را در ذهن احضار کند یا بر زبان جاری نماید. همین اندازه که خود را عادت داده که دستورات الهی را انجام دهد، واجب‌ها را واجب بداند و انجام دهد، و مستحب‌ها را مستحب بداند و اگر موفق شد انجام دهد، و حرام‌ها را ترک کند و مکروهات را هم اگر موفق شد ترک کند، و مباحات را هم به‌واسطه مباح‌بودن از نظر دین، انجام دهد و یا ترک کند، و به این وسیله‌ها به درگاه خداوند تقرّب جوید کافی است.

«* احکام طهارت صفحه 62 *»

پس همین توجه اجمالی و کلی که در ذهن متمرکز است کفایت می‌کند. و نظر به اینکه شیطان در نیّت وسوسه می‌نماید و انسان را به وسواس گرفتار می‌کند فرموده‌اند: «یَحرُمُ الوَسواسُ فِی النِّیَّةِ وَ العِبادَةِ لِاَنَّهُ عِبادَةُ الشَّیطان». همین اندازه که می‌داند عبادت اگر برای خدا و امتثال فرمان او نباشد مقبول درگاه الهی نخواهد بود، و اگر انگیزه عبادت ریاء و سمعه باشد، یا همراه عُجب و کبر و سایر آفات اخلاص باشد عبادت محسوب نمی‌شود، در تحقّق نیّت، قربةً الی الله و قصد امتثال اوامر الهی کفایت می‌کند. حتی شیخ مرحوم ­ می‌فرمایند: اگر طاعت برای امیدواری به ثوابی باشد که خداوند آن را قرار داده و به آن راضی است، و ترک معصیت برای نجات از عقابی باشد که خداوند کیفر آن قرار داده و خشم خدا در آن است، نیّت صحیح است و قصد قربةً الی الله می‌باشد.

بنابراین کسی‌که مثلاً اعمال ظاهری غسل را با جوارح انجام می‌دهد و می‌‌داند و متوجه است که دارد غسل می‌کند و چه‌بسا دعا هم می‌خواند، خواه‌ناخواه انگیزه‌اش در انجام این کارها همان تقرّب به درگاه خدا و امتثال فرمان او است که عمل قلبی او و در واقع روح این اعمال ظاهری است.

کسی‌که غسل را فراموش می‌کند و از حمام خارج می‌شود، آیا همان نیّتِ رفتن برای غسل کافی است یا باید برگردد و غسل نماید؟

باید غسل نماید.

حکم غسل زیارت چیست؟

غسل زیارتی که در احادیث رسیده درباره ائمه طاهرین؟عهم؟ است.

«* احکام طهارت صفحه 63 *»

حال اگر کسی خواست نزد امامزادگانِ کامل و غیرکامل حاضر شود و غسل کند، احتیاط کند و نیّتش این‌طور باشد که می‌خواهم معصومین؟عهم؟ را زیارت کنم؛ به قصد زیارت معصومین؟عهم؟ در نزد قبر این آقازاده حاضر شود. چون در زیارت‌های مأثور مثل زیارت امامزادگان هم دستور رسیده که در ابتدای زیارت بگوییم «اَلسَّلامُ عَلیٰ جَدِّکَ المُصطَفیٰ». زیرا به این بزرگواران به نیّت سلام‌دادن بر معصومین؟عهم؟ سلام می‌دهیم. به این نیّت غسل‌کردن برای رفتن نزد این قبور مطهّره اشکالی ندارد.

حکم غسل برای ورود به مشاهد مشرّفه، حرم‌ها و خانه‌های معصومین: ـــ غیر از مدینه منوّره و مکه معظّمه ـــ چیست؟

غیر از غسلی که برای زیارت رسیده غسلی برای ورود به این مکان‌های شریف نرسیده است.

آیا غسل‌کردن با لباس و یا باندهایی که بعضی برای برخی بیماری‌ها به پاها می‌پیچند، در صورتی که آب به زیر لباس و یا باندها برسد صحیح است؟

اگر آبِ غسل به بَشَره برسد صحیح است.

تیمّم

کسی که آب به اندازه وضو یا غسل دارد و عذری هم از استعمال آب ندارد ولی وقت نماز تنگ است که اگر وضو بگیرد و یا غسل کند وقت نماز می‌گذرد، آیا وضو بگیرد ویا غسل کند و نماز را قضا کند و یا تیمّم کند و نماز را در وقت بخواند؟

* احکام طهارت صفحه 64 *»

نظر به اینکه درباره این مسأله نصی نرسیده و فتاوای فقهاء هم مختلف است و به آنها نمی‌شود عمل نمود ـــ زیرا همه اجتهادی است و به نصّی مستند نیست ـــ و از مشایخ+ هم فتوای صریحی ندیده‌ام، نمی‌توان حکمی کرد. ولی با توجه به عمومات کتابی و روایی (از قبیل «لایکلّف الله نفساً الا وسعها» و «المیسور لایسقط بالمعسور») تیمّم می‌کند و نماز می‌خواند و بعد احتیاطاً (که به اصطلاح روز احتیاط مستحبّی می‌گویند) وضو بگیرد و یا غسل کند و نماز را قضا نماید. این، فتوی نیست؛ الحکم عند الله. 

نجاسات

آیا نجس‌بودن یهود و نصاریٰ ذاتی است یا عارضی؟ یعنی اگر یقین

 

داشته باشیم که گوشت خوک نمی‌خورند و شراب نمی‌آشامند و با سایر نجاسات مباشر نمی‌شوند، آیا می‌شود با رطوبت با آنها ملاقات کرد، یا از غذای آنها خورد؟

احتیاط این است که با آنها با رطوبت ملاقات نشود، و از غذای آنها که احتمال مباشرت در آن می‌رود اجتناب شود.

حکم الکل چیست؟

 در رابطه با الکل خود اهل فن مشخص نکرده‌اند که الکل مُسکِر است یا مُخَدِّر، برای آنها هم روشن نیست. از این جهت حکم به نجاست آن نمی‌شود کرد. زیرا فرمودند: «حلال بیّن و حرام بیّن و شبهات بین ذلک فمن اقتحم الشبهات وقع فی الهلکات» ولی اگر کسی مجبور است که

«* احکام طهارت صفحه 65 *»

 برای صورت یا زیر بغل از ادکلن استفاده کند ـــ چون بعضی می‌گویند برای خشکی پوست مفید است ـــ اگر اهل احتیاط است پس از استفاده آن موضع را بشوید، اگر هم اهل احتیاط نیست که برای او حکمی نیست.

چون برای خوردن استفاده نمی‌شود، اینکه بعضی گفته‌اند حرام است معنا ندارد. آنانی هم که الکل را استفاده می‌کنند نه برای مُسکِریت آن است بلکه چون سمّیت دارد و مخدّر است استفاده می‌کنند. البته در بعضی شربت‌ها مقداری الکل به‌کار می‌برند بنابراین کسی که اهل احتیاط است از آنها نخورد. برای من مُسکِربودن الکل روشن نیست از این رو به نجاست آن حکم نمی‌کنم اما اگر کسی آن را مُسکِر می‌داند باید از آن اجتناب کند.

بعد از دفع فضولات و ادرار از بدن، طهارت الزاماً می‏بایست توسّط دست انجام گیرد یا خیر؟ و آیا شستنِ کامل با استفاده از شیلنگ‌های متداول یا شیرهای مستراح فرنگی که در کف آن تعبیه شده است، کافی می‏باشد یا خیر؟

محلّ ادرار، فقط با آب تطهیر می‌شود. امّا محلّ غایط تطهیرش به زایل‌کردن نجاست از آن است با آب، سنگ، کلوخ، کاغذ و یا امثال اینها، و البته با آب بهتر است؛ با دست باشد یا نباشد، تکلیف زایل‌کردن نجاست از محلّ است.

گاهی مواقع بعد از ادرار و استبراء چیزی مانند نطفه از انسان بیرون می‌آید و جَهِش خفیفی هم در آن ملاحظه می‌شود، آیا منی است و یا چیز دیگری است؟

* احکام طهارت صفحه 66 *»

تا به منی‌بودن آن یقین پیدا نکند نمی‌تواند حکم منی را بر آن جاری کند. این‌گونه رطوبت‌ها چون بعد از ادرار و استبراء خارج می‌شود محکوم به طهارت است؛ هرگاه موضع ادرار پیش از خروج رطوبتِ مشتبه تطهیر شده باشد.

شخصی بیماری دارد که باد معده خود را نمی‌تواند کنترل کند و حتی برای انجام یک غسل یا خواندن دو رکعت نماز هم با مشکل مواجه است، حال برای انجام نماز با توجه به کتاب مبارک کفایه (کتاب الطهارة مطلب یازدهم در بعضی از احکام صاحبان اعذار در وضو) آیا حکم این شخص مانند سَلِسُ‌البَوْل است (که باید خود را محکم ببندد تا بول از آن کیسه و دستمال بیرون نیاید و با وضو نماز می‌گزارد) یا مانند مَبطون است (که اگر در بین نماز اسهال شد تطهیر می‌کند و از همان جایی که قطع کرده ادامه می‌دهد و نماز را تمام می‌کند، و نباید اعاده کند) یا به‌طور دیگری عمل کند؟ همچنین این شخص در انجام غسل چه باید بکند؟ ممکن است که حتی یکی دو ساعت وقت بگذارد تا غسل واجبی را در هنگام نماز صبح به‌انجام رساند و چه‌بسا آفتاب هم طلوع می‌کند. با عنایت به اینکه این شخص در هنگام ظهر کنترل بیشتری بر معده خود دارد وظیفه او چیست؟ آیا در صبح تیمّم کند و نماز بگزارد و بعداً غسل نماید، یا اینکه غسل را با همان حال ادامه دهد و تمام کند؟ در ضمن خود او اقرار دارد که در اثر این حالات مقداری به وسواس هم مبتلا شده است.

* احکام طهارت صفحه 67 *»

در همه این فرض‌ها _ اگر وسواس و خیالات نیست _ طبق دستور، مطابق هریک از موارد مذکور که می‌تواند باید رفتار کند و برای خود عُسر فراهم نسازد. با همان حال غسلش را ادامه می‌دهد و در نمازها به اقلّ واجبات اکتفاء می‌کند، و چنین شخصی نمی‌تواند تیمّم نماید.

یکی از خواهران ایمانی از چندین سال قبل مشکلاتی در دستگاه گوارشی خود داشته‌اند که باعث نفخ شدید، یبوست و تخلیه مشکل روده‌ها گردیده و اکثراً ناچار به طولانی‌نمودن زمان دستشویی خود شده و برای نگهداری وضو نیز با سختی زیاد مواجه هستند؛ تا جایی که بعضی مواقع برای ادای یک نماز ناچار به چندین‌بار تجدید وضو می‌گردند. این موضوع برای انجام و تکمیل غسل‌های واجب نیز مؤثر بوده و به علت نفخ شدید گاهی برای انجام یک غسل بایستی چندین‌بار از اول شروع نمایند. این مسائل باعث ایجاد وسواس، ناراحتی اعصاب و کم‌خونی برای ایشان گردیده و نظر پزشک معالج بر این است که احتمالاً به علت استرس زیاد، آهن جذب بدن نشده و درنتیجه کم‌خونی قابل توجهی نیز برای ایشان ایجاد گردیده است. همچنین در مورد شرکت در نمازهای جماعت نیز اعلام نظر فرمایید.

چنین اشخاصی چه مرد و چه زن باید به نکات زیر توجه کنند:

1ـــ از اول وقتِ هر نمازی تا آخر وقت آن ـــ در هر قسمت از آن ـــ هرگاه احساس می‌کنند نفخ کمتری دارند در آن وقت نماز بخوانند.

2ـــ اذان و اقامه نگویند و به واجب‌های وضو، غسل و نمازها اکتفاء

«* احکام طهارت صفحه 68 *»

کنند و از انجام مستحبات در هر سه مورد اجتناب نمایند.

3ـــ اگر روی صندلی نماز بخوانند به این طور که در حال ایستاده حمد و توحید بخوانند و برای رکوع مقداری خم شوند که فشار کمتری روی معده وارد شود و سجده را روی میزی انجام دهند و اگر مشکل بود روی صندلی بنشینند و مهر را در کف دست بگیرند و بر آن سجده کنند و ذکر رکوع و سجود را مختصر بگویند، اگر با این برنامه راحت‌تر و آسوده‌تر نماز می‌خوانند به این‌طور نماز بخوانند، و اگر تفاوت نمی‌کند و یکسان است به‌طور عادی نماز بخوانند.

4ـــ اگر در وضو و غسل برای نماز، در هر یک به‌طور سریع انجام دهند و نماز را شروع کنند و در نماز یقین کنند که وضو یا غسل باطل شد در همان حال اگر میسّر است که ظرف آبی در کنار خود داشته باشند، وضو می‌گیرند و از همان‌جا نماز را ادامه می دهند و اگر باز هم گرفتار شدند دیگر وضوگرفتن لازم نیست و نماز را به همان حال ادامه می‌دهند و اعاده لازم نمی‌باشد. و اگر همراه‌داشتن آب مشکل باشد و میسّر نباشد و نتوانند در بین نماز وضو بگیرند، به همان حال نماز را ادامه داده و تمام می‌کنند و اعاده لازم نیست.

و سعی کنند خود را گرفتار وسواس نکنند، و در جماعت هم شرکت نکنند.

5ـــ نماز دوم (عصر ـــ عشاء) را اگر میسّر است وضو بگیرند و به‌ترتیب گذشته انجام دهند، و اگر میسّر نیست با همان وضوء اول نماز دوم را هم بخوانند.

«* احکام طهارت صفحه 69 *»

چون سنگفرش مسجدالحرام خیلی وقت‌ها می‌شود که نجس می‌شود و با آب مطلق تطهیر نمی‌شود، مگر وقتی‌که باران می‌آید، و همیشه با مواد ضدّعفونی کننده شسته می‌شود، آیا احتیاط‌کردن به این‌طور که سعی کنند حین نماز سجاده بیاندازند یا حداقل در موضع سجده کاغذ یا تربت قرار دهند صحیح است؟

چون مُضاف‌بودن آب در شستن مسجد یقینی نیست، و مُتَنَجِّس مُنَجِّس نیست، و پس از ازاله عین نجاست آفتاب پاک‌کننده زمین متنجّس است، دیگر جایی برای این‌گونه احتیاط‌ها باقی نمی‌ماند.

 

کسی که به کشورهای اروپایی مسافرت می‌کند و داخل هتل به یخچال و اساس موجود دست می‌زند، حکمش چیست و باید چه کند؟

«کلّ شیء لک طاهر حتّی تعلم انّه قذر».([33])

تخلّی

حکم نمازخواندن و یا توالت‌رفتن در هواپیما با اینکه قبله مشخّص نیست چگونه است؟

برای قبله سمت کفایت می‌کند و از مهمانداران می‌شود سمت را پرسید؛ اگر اذیت نکنند و برای نمازگزاردن کمک کنند و نوعاً خود آنها ممانعت می‌کنند. در هر صورت به مقدار ممکن باید نماز را انجام داد و اعتنائی به آنها نکرد.

 

«* احکام طهارت صفحه 70 *»

بخش دوم

احکام

ویژه بانوان

«* احکام طهارت صفحه 71 *»

احکام حیض

شناختن خون حیض

خون حیض در اغلب اوقات سیاه، گرم، سوزاننده، جهنده و خالص است برخلاف خون استحاضه که در اغلب اوقات سرد، زرد و غیرخالص است.

هر خونی را که دختر پیش از نه سالگی ببیند خون حیض نیست، و هر خونی که زن بعد از پنجاه سالگی ببیند خون حیض نیست، مگر آنکه زن قُرَشیّه یا نَبَطیّه باشد که تا شصت سال ممکن است حائض شود.

هر خونی را که زن بعد از خون اول دید و میان دو خون ده روز فاصله نشده باشد، خون دوم خون حیض نیست. چراکه اقلّ ایام طُهر ده روز است و کمتر نمی‏شود.

حیض کمتر از سه روز نمی‏شود. پس اگر زن یک روز یا دو روز خون دید و بعد خون ندید تا ده روز گذشت، پس آن یک روز یا دو روز که خون دیده خون حیض نبوده.

هرگاه زن سه روز در ظرف مدت ده روز خون دید ـــ  خواه آن سه روز متصل باشد و خواه منفصل ـــ  آن خون، خون حیض است و اقلّ حیض متحقّق شده. و اگر یک روز یا دو روز خون دید و بعد خون ندید تا ده روز و بعد از ده روز خون دید، آن یک روز یا دو روز که خون دیده بود خون حیض نبوده، چراکه ده روز پاک بوده و خونی که دیده سه روز در ظرف مدت ده روز نبوده.

«* احکام طهارت صفحه 72 *»

هرگاه خون حیض با خون بکارت مشتبه شود، پس پنبه را داخل می‏کند و قدری صبر می‏کند بعد به آرامی پنبه را بیرون می‏آورد، پس اگر خون بر گِرد پنبه طوق زده خون بکارت است، و اگر پنبه را فروگرفته خون حیض است.

هرگاه خون حیض با خون زخم و کورک مشتبه شود، به پشت می‏خوابد و انگشت میان را داخل می‏کند. پس اگر احساس کرد که خون از طرف راست می‏آید خون حیض است، و اگر احساس کرد که از طرف چپ می‏آید خون زخم و کورک است.

حیض با حمل ممکن است که جمع شود اگرچه اغلب این است که در حمل، خون نمی‏بینند. پس اگر لکه زردی یک‌بار، دو‌بار دید حیض نیست. و اگر خون رنگین زیادی در ایام عادت خود یا نزدیک به ایام عادت خود دید، خون حیض است.

هرگاه زن حامله نزدیک به وضع حملش پیش از بیرون آمدن طفل خونی دید، آن خون نه خون حیض است و نه خون نفاس. پس احکام حائض و نَفْساء بر او وارد نیست.

هرگاه زنی خون حیض او چند سال نیاید و ناگاه خون از او بیرون آید، خون حیض است.

ایام حیض کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نیست. پس هر خونی که زن کمتر از سه روز دید خون حیض نیست، و هر خونی که بعد از ده روز دید خون حیض نیست.

«* احکام طهارت صفحه 73 *»

حیض در اصلِ خلقتِ زن‌ها هر ماهی یک‌بار است مگر عارضه‏ای روی دهد. پس هرگاه زنی در ماهی خون ندید احتمال حمل در او می‏رود، پس باید احتراز کند از چیزهایی که باعث سقط می‏شود.

احکام مبتدئه([34])

هرگاه دختری به حد بلوغ رسید و در ماهی حائض شد و سه روز، یا پنج روز یا هفت روز تا ده روز خون دید و در ماهی دیگر مثل ماه اول به تعداد همان روزها خون دید، ذات‌العاده می‏شود. پس در هر ماهی هنگام دیدن خون، باید عمل حیض کند و نباید حیض را از غیر حیض به‌وسیله رنگ خون تشخیص دهد: سیاه‌بودن و زردبودن آن.

هرگاه مبتدئه در ماه‌ها به‌طور اختلاف خون دید، پس اگر در ماهی دو روز خون ببیند آن خون، خون حیض نیست چراکه حیض کمتر از سه روز نمی‏شود. و اگر در ماهی سه روز در ظرف مدت ده روز خون ببیند و در ماهی بیشتر از سه روز ــ از چهار روز گرفته تا ده روز ــ و خون او در ظرف مدت ده روز منقطع شود، پس روزهایی که در آنها خون دیده روزهای حیض او است و احکام حیض بر او جاری است.

هرگاه زنی تا چند ماه مستمرّ خون ببیند، پس اگر عادت مستقرّی([35]) دارد به‌طوری که گذشت، پس ایام عادت خود را حیض قرار می‏دهد و در سایر روزها عمل استحاضه به‌جا می‏آورد چنان‌که خواهد آمد. و اگر

«* احکام طهارت صفحه 74 *»

عادت مستقرّی ندارد و خون او تغییر نمی‏کند پس در هر ماهی شش روز یا هفت روز حیض قرار می‏دهد و در سایر روزها عمل استحاضه به‌جامی‏آورد. و اگر رنگ خون تغییر می‏کند و گاهی گرم، بَحرانی([36]) و مایل به سیاهی است، و گاهی سرد و زرد است، پس روزهایی که در آنها خون گرم و بَحرانی است حیض قرار می‏دهد، و روزهایی که در آنها خون سرد و زرد است عمل استحاضه به‌جا می‏آورد.

هرگاه زنی عادت مستقرّی نداشته باشد و در ماهی چند روز خون ببیند و چند روز پاک باشد؛ مثل اینکه سه روز خون ببیند و چند روز خون نبیند و پاک باشد، یا چهار روز، یا پنج روز، یا بیشتر تا ده روز خون ببیند و چند روز پاک باشد ـــ به شرط آنکه آن روزهایی که پاک است کمتر از ده روز باشد. ـــ پس چنین زنی آن روزهایی را که در آنها خون می‏بیند حیض قرار می‏دهد، و در روزهایی که پاک است غسل می‏کند و عبادات به‌جا می‏آورد و تا یک ماه برنامه‌اش همین‌طور است. پس اگر در سر یک ماه خون از او قطع شد که از این ابتلاء خلاص شده. اما اگر در ماه بعد هم باز خون می‏بیند پس اگر رنگ خون تغییر می‏کند و گاهی گرم، بَحرانی و سیاه است و گاهی سرد و زرد است، پس خون گرم، بَحرانی و سیاه را خون حیض قرار می‏دهد و عمل حائض به‌جامی‏آورد، و خون سرد و زرد را خون استحاضه قرار می‏دهد و عمل استحاضه به‌جا می‏آورد. و اگر خون یکسان است و تغییر در آن ظاهر نمی‏شود، در

«* احکام طهارت صفحه 75 *»

هر ماهی شش روز یا هفت روز را حیض قرار می‏دهد و باقی خون‌ها را استحاضه قرار می‏دهد و عمل استحاضه به‌جا می‏آورد.

زنی که عادت مستقرّی دارد و در بین ایام عادت خود خون زردی ببیند، آن خون خون حیض است.

عادت زن‌ها گاهی دو روز یا سه روز پیش می‏افتد پس به محض دیدن خون باید عمل حیض کنند.

خون زردی که دو روز یا سه روز پیش از ایام عادت زن‌ها ظاهر می‏شود، خون حیض است.

هرگاه مبتدئه و غیر آن خونی دیدند که احتمال حیض در آن می‏رود، واجب است بر ایشان که عمل حیض کنند و ترک نماز و روزه کنند. پس اگر خون کمتر از سه روز منقطع شد و پاک شدند و ده روز پاک بودند نماز و روزه‌ای را که در آن دو روز ترک کرده‏اند باید قضاء کنند.

هرگاه ایام عادت زن‌ها کمتر از ده روز باشد؛ مثل آنکه پنج روز یا هفت روز باشد و خون در سر پنج روز یا هفت روز از ایشان منقطع نشود، مستحب است که تا ده روز اگر خون از ایشان ظاهر شود آن روزهایِ علاوه بر عادت خود را ایام استظهار قرار دهند و نماز و روزه را ترک کنند. و در احادیثِ این باب یک روز، دو روز، سه روز تا تمام ده روز، مختلف رسیده است. پس زن حائض مخیّر است که بعد از ایام عادت تا ده روز عمل استحاضه کند و یا عمل حیض به‌جا آورد.([37])

«* احکام طهارت صفحه 76 *»

واجب است استبراء بر حائض به این‏طور که بعد از قطع‌شدن خون از او در کنار دیواری بایستد و یکی از پاهای خود را بلند کند و پنبه‌ای را داخل کند و بیرون آورد، پس اگر پنبه به خون آلوده نشده غسل کند. و اگر آلوده شده اگرچه به‌قدر سر مگسی و ذرّه‏ای باشد صبر کند تا وقتی‌که پنبه پاک بیرون آید.

غسل حیض مثل غسل جنابت است.

غسل حیض بر زن‌ها واجب است برای نماز و طواف واجب، و آنچه از واجبات در غسل جنابت گذشت در غسل حیض هم واجب است.

هرگاه زن جنب حائض شود، بعد از پاک‌شدن از حیض یک غسل کفایت می‏کند از جنابت و حیض او.

مستحب است وضوگرفتن پیش از غسل حیض.

احکام حائض

حرام است جماع‌کردن با حائض و تمکین‌کردن او بر جماع.

حرام است بر حائض داخل‌شدن در مسجدالحرام و مسجد پیغمبر؟ص؟.

حرام است بر حائض مکث‌کردن و آرام‌گرفتن در جمیع مسجدها.

مکروه است گذشتن حائض از جمیع مسجدها، مگر مسجدالحرام و مسجد پیغمبر9 که گذشتن او از آن دو مسجد حرام است.

هرگاه زنی در یکی از آن دو مسجد حائض شود واجب است بر او که تیمّم کند و از آن دو مسجد بیرون رود.

مکروه است گذاشتن حائض چیزی را در مسجدها و برداشتن او

«* احکام طهارت صفحه 77 *»

چیزی را از مسجدها اگر ناچار شود به داخل‌شدن در آنها، مگر مسجدالحرام و مسجد پیغمبر؟ص؟ که برای او داخل‌شدن در آنها جایز نیست.

حرام است بر حائض روزه‌گرفتن و نمازکردن و طوافِ خانه کعبه کردن.

نمازهایی که در وقت حیض ترک کرده قضاء ندارد، مگر نماز زلزله چرا که وقت آن تا آخر عمر مُوَسَّع است.

روزه‏هایی را که در وقت حیض افطار کرده، قضاء آن‏ها بعد از پاک‌شدن و در وقت امکان بر او واجب است.

هرگاه وقت نماز داخل شد و زنی اهمال کرد و نماز نکرد تا حائض شد، قضای آن نماز بعد از پاک‌شدن از حیض بر او واجب است؛ اگر وقت اهمال او به‌قدر اداء نماز بوده. اما اگر وقت اهمال او به‌قدر اداء نماز نبوده قضائی بر او نیست.

هرگاه زن حائضی پیش از خروج وقت نماز، به‌قدر غسل‌کردن و اداء نمازکردن از حیض پاک شد و اهمال کرد و نماز نکرد تا وقت خارج شد، قضاء آن نماز بر او واجب است.

هرگاه زنی روزه‏دار در بین روزه حائض شد روزه او باطل است؛ اگرچه آنی پیش از غروب آفتاب باشد.

هرگاه زن روزه‏دار در بین روز حائض شد مستحب است که تا غروب آفتاب چیزی نخورد و نیاشامد، و قضاء آن روزه بر او واجب است.

هرگاه در بین حیض جماعی اتفاق افتاد و فرزندی به وجود آمد،

 

«* احکام طهارت صفحه 78 *»

مُبغِض اهل‏بیت: خواهد بود، و ترس این می‌رود که به ناخوشی خوره و پیسی مبتلا شود، و زشت‌رو خواهد بود.

واجب است توبه و استغفار برای رفع گناه مجامعت در وقت حیض.

جایز است برای همسر لذت‌بردن از حائض و بوسیدن او و هر گونه لذتی مگر دخول در موضع خون.

مستحب است که حائض در وقت هر نمازی وضو بگیرد و رو به قبله بنشیند و ذکر خدا کند به‌قدری که نماز او طول می‏کشیده.

جایز است برای حائض قرائت قرآن هرقدر بخواهد مگر سوره‏هایی که سجده واجب دارد.

واجب است بر حائض سجده‌کردن اگر آیه سجده واجب را بشنود، و شرط سجده طهارت نیست.

مکروه است برای حائض نوشتن قرآن و دعاها.

احوط این است که مسّ کتابت قرآن بر حائض حرام است.

جایز است برای حائض که تعویذات به خود بیاویزد و آنها را بخواند.

هرگاه وقت حیض به‌تأخیر افتاد جایز نیست که مُدِرّات حیض استعمال کنند، زیرا شاید حملی به‌هم رسیده باشد.

جایز است برای حائض پرستاری بیمار، مگر در وقت احتضار که از او (محتضَر) دور شود تا ملائکه از او (حائض) متأذّی نشوند.

هرگاه زنی در مسجد معتکف باشد و حائض شود، اعتکاف او باطل می‏شود و باید از مسجد بیرون رود.

«* احکام طهارت صفحه 79 *»

زن به مظنّه و گمان نباید خود را حائض داند. پس اگر در بین نماز گمان کرد که حائض شده دست خود را از زیر لباس به حوالی موضع خون می‏رساند و بیرون می‏آورد. پس اگر خون‏آلود شد از نماز منصرف شود، اگرنه نماز را تمام می‏کند.

مکروه است که زن در شب به موضع خون نظر کند به جهت رفع اشتباه.

زنی که شوهر او حاضر است و آن زن حامله نیست و حائض است، اگر او را طلاق گویند آن طلاق باطل است.

 

«* احکام طهارت صفحه 80 *»

استحاضه

شناختن خون استحاضه

خون استحاضه در اغلب اوقات سرد، زرد و فاسد است.

هر خونی که پیش از نه سالگی و بعد از پنجاه سالگی از موضع معتاد بیرون آید خون استحاضه است، و در قُرَشیّه و نَبَطیّه بعد از شصت سالگی.

هر خونی که زن صاحب عادت بعد از ایام عادت ببیند خون استحاضه است، مگر آنکه می‏تواند یک روز، یا دو روز، یا سه روز، یا تا تمام ده روز عمل حیض کند.

هر خونی که بعد از گذشت ده روز از ابتداء خون حیض ببیند خون استحاضه است، مگر در چند صورت که بعد از این ذکر می‏شود.

زنی که عادت مستقرّی در حیض ندارد و چند ماه مستمرّ خون می‏بیند، غیر از شش روز، یا هفت روزی که باید حیض قرار دهد، باقی روزها را باید استحاضه قرار دهد و عمل استحاضه کند.

بعد از شناختن خون حیض ـــ به‌طوری که گذشت ـــ و بعد از شناختن خون نفاس ـــ به‌طوری که خواهد آمد ـــ هر خونی که زن دید خون استحاضه است.

احکام استحاضه

حکم زن در حال استحاضه حکم زن پاک است، که چون عمل استحاضه را به‌جاآورد نماز می‏کند، روزه می‏گیرد، در مساجد داخل

«* احکام طهارت صفحه 81 *»

می‏شود و مکث می‏کند، طواف می‏کند، اگر شوهر بخواهد با او مجامعت می‏کند، و طلاق در آن حال جایز است.

استحاضه بر سه قسم است: قلیله، متوسّطه و کثیره.

استحاضه قلیله آن است که خون تمام پنبه را فرونگیرد و بعضی از آن اگرچه کم باشد به خون آلوده شود.

استحاضه متوسطه آن است که خون تمام پنبه را فروگیرد ولی از پنبه نگذرد و به خرقه که بر روی آن بسته‏اند به‌طور سیلان جاری نشود اگرچه به جهت اتصال به آن، رطوبتِ خون به آن اثر کند.

استحاضه کثیره آن است که خون از پنبه بگذرد و به‌طور سیلان جاری شود و به خرقه برسد.

حکم استحاضه قلیله

حکم استحاضه قلیله این است که در وقت هر نمازی پنبه را عوض کند و آن موضع را بشوید، و پنبه پاکی داخل کند و خرقه پاکی محکم بر آن ببندد، و وضو بگیرد و نماز کند. همچنین اگر بخواهد نماز دومی به‌جا ‏آورد باید پنبه را عوض کند و آن موضع را بشوید، و پنبه پاکی داخل کند و خرقه پاکی محکم بر آن ببندد، و  وضو  بگیرد و نماز کند، مگر آنکه پنبه به هیچ‏وجه خون‏آلوده نشده باشد پس عوض‌کردن پنبه و تجدید وضو لازم نیست.

حکم استحاضه متوسّطه

حکم استحاضه متوسطه این است که در هر شبانه‌روزی یک غسل

 

«* احکام طهارت صفحه 82 *»

برای نماز صبح انجام دهد، و پنبه پاکی بگذارد و خرقه پاکی محکم بر آن ببندد، و نماز کند، و در نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء غسلی ضرور نیست. پس در وقت هر یک از نمازها پنبه را باید عوض کند یا تطهیر کند و آن موضع را بشوید، و پنبه پاکی بگذارد و خرقه پاکی بر آن محکم ببندد، و وضو بگیرد و نماز کند. و در صورتی که در وقت نماز دوم پنبه پاک باشد و به هیچ‏وجه خونی در بین دو نماز ظاهر نشده باشد حکم آن، در حکم قلیله گذشت.

حکم استحاضه کثیره

حکم استحاضه کثیره این است که در هر شبانه روزی سه غسل باید بکند؛ پس برای نماز صبح یک غسل می‏کند و پنبه می‏گذارد و خرقه محکمی بر روی آن می‏بندد، و وضو می‏گیرد و نماز می‏کند. و برای نماز ظهر و عصر یک غسل دیگر می‏کند و پنبه می‏گذارد و خرقه را محکم بر روی آن می‏بندد، و وضو می‏گیرد و نماز می‏کند. و در نماز عصر پنبه را عوض می‏کند و آن موضع را می‏شوید، و پنبه پاکی می‏گذارد و خود را محکم می‏بندد، و وضو می‏گیرد و نماز می‏کند. و برای نماز مغرب بعد از تطهیر موضع خون یک غسل دیگر می‏کند، و پنبه پاکی می‏گذارد و خود را با خرقه پاکی محکم می‏بندد، و وضو می‏گیرد و نماز می‏کند. و در نماز عشاء پنبه را عوض می‏کند و آن موضع را می‏شوید، و پنبه پاکی می‏گذارد و خرقه پاکی بر آن محکم می‏بندد، و وضو می‏گیرد و نماز می‏کند.

«* احکام طهارت صفحه 83 *»

ادامه احکام استحاضه

هرگاه در استحاضه قلیله خون قطع شود، موضع خون را تطهیر می‏کند و در وقت نماز برای رفعِ حدثِ استحاضه وضو می‏گیرد و نماز می‌کند، و غسلی بر او نیست.

هرگاه در استحاضه متوسطه پیش از نماز صبح خون قطع شود، موضع خون را تطهیر می‏کند و برای رفع حدث استحاضه غسل می‏کند و نماز می‏کند. و هرگاه خون پیش از نماز ظهر، عصر، مغرب و یا عشاء قطع شود غسلی بر او نیست، پس موضع خون را تطهیر می‏کند و برای رفع حدث استحاضه وضو می‏گیرد و نماز می‏کند.

هرگاه در استحاضه کثیره خون قطع شود ـــ پیش از هر نمازی که باشد ـــ باید موضع خون را تطهیر کند و برای رفع حدث استحاضه غسل کند و سپس نماز می‏کند.

حلال نیست برای زن مستحاضه نمازکردن و روزه‌گرفتن و طواف‌‌کردن، مگر آنکه اعمال استحاضه را به‌جا آورد چنانکه گذشت.

هرگاه شوهر بخواهد با زن مستحاضه جماع کند، امر کند او را که عمل استحاضه به‌جا ‏آورد و بعد از آن با او جماع کند.

هرگاه زن حائض در غسل حیض اهمال کرد تا آنکه خون استحاضه از او ظاهر شد و غسل استحاضه کرد، آن غسل از غسل حیض کفایت می‏کند. و اگر جنابتی برای او روی داد و غسل جنابت کرد، آن غسل از غسل استحاضه کفایت می‏کند اگر در وقت نماز باشد.

«* احکام طهارت صفحه 84 *»

 

مستحب است وضوگرفتن پیش از هر غسلی، مگر غسل جنابت که وضوگرفتن پیش از آن و بعد از آن بدعت است.

جایز نیست وضوگرفتن بعد از هیچ غسلی مگر غسل استحاضه به‌طوری که گذشت.

بعد از هر غسلی که ناقض وضوئی مثل بول، غایط یا ریحی صادر شد یا خوابی اتفاق افتاد آن غسل را نباید اعاده کرد، مگر غسل استحاضه که باید بعد از حدوث یکی از نواقض وضو اعاده شود، اگر پیش از نماز اتفاق افتد.

«* احکام طهارت صفحه 85 *»

نِفاس

شناختن خون نفاس

خونی که پیش از بیرون‌آمدن طفل و ظاهرشدن بعض اعضاء او ظاهر شود، نه خون حیض است و نه خون نفاس و نه خون استحاضه؛ بلکه خونی است که از پارگی رحم اتفاق افتاده، پس باید تطهیر کند و نماز کند و غسلی بر او نیست. و اگر درد زاییدن مانع باشد از تطهیرکردن، وضوگرفتن و نمازکردن بعد از آنکه از نفاس فارغ شد آن نماز را باید قضاء کند.

خون نفاس خونی است که بعد از بیرون‌آمدن طفل یا بیرون‌آمدن عضوی از اعضاء او ظاهر می‏شود.

اقلّ نفاس حدّی ندارد و می‏شود که یک‌بار باشد، و اکثر آن ده روز است.

زنی که در حیض خود عادت مستقرّی دارد، در نفاس خود باید به عادت خود رجوع کند. پس اگر بعد از ایام عادت خود خون ببیند می‏تواند آن را استحاضه قرار دهد، و می‏تواند یک روز، یا دو روز، یا سه روز یا تمام ده روز را ایام استظهار([38]) قرار دهد؛ مانند زن حائض بدون تفاوت.

زنی که در حیض عادت مستقرّی ندارد ــ  خواه مبتدئه([39]) باشد یا مضطربه([40]) ـــ  ایام نفاس خود را ده روز قرار می‏دهد. پس اگر در روز دهم خون از او قطع شد، غسل نفاس می‏کند. و اگر خون از او قطع نشد غسل

«* احکام طهارت صفحه 86 *»

نفاس را می‏کند، و در روز یازدهم و بعد از آن عمل استحاضه به‌جا می‏آورد چنانکه گذشت.

هرگاه خون نفاس قطع شد و در ظرف مدت ده روز خونی ظاهر شد، آن خون خون نفاس است.

هرگاه خون نفاس قطع شد و ده روز پاک بود و بعد از ده روز پاکی خونی دید، آن خون خون حیض است.

احکام نفاس

حکم زن در نفاس همان حکم او در حیض است مگر آنکه اقلّ حیض سه روز بود و کمتر نبود، و برای نفاس حدّی در کمی نیست و می‏شود کمتر از سه روز باشد. پس می‏شود دو روز، یا یک روز، یا یک ساعت باشد.

حرام است بر زن صاحب نفاس نمازکردن، روزه‌گرفتن و طواف‌کردن، و حرام است با او جماع‌کردن چنان‌که در احکام حائض گذشت.

حکم زن صاحب نفاس مثل حکم حائض است در قضاء‌نکردن نماز و قضاء‌کردن روزه بعد از پاک‌شدن. و حرام است بر او داخل‌شدن در مسجدالحرام و مسجد پیغمبر9، و آرام‌گرفتن و مکث‌کردن در سایر مسجدها مثل حائض.

حکم زن صاحب نفاس حکم زن حائض است در کتابت قرآن و قرائت آن، و سجده آیه سجده، و ذکر خدا کردن و دعاخواندن و تعویذات به خود آویختن.

«* احکام طهارت صفحه 87 *»

هرگاه زن در روز ماه رمضان زایید روزه‌اش را افطار می‏کند و بعد از پاک‌شدن آن روزه را قضاء می‏کند.

بعد از پاک‌شدن از خون نفاس، غسل نفاس بر زن واجب است مثل غسل حیض.

 

«* احکام طهارت صفحه 88 *»

پرسش‌ها و پاسخ‌های فقهی

احکام زنان

آیا بر حایض جایز است که زیارت ائمه معصومین: را در رواق‌های اطراف حرم یا صحن‌های حرم‌های ایشان به‌جا آورد؟ همچنین حکم زیارت کاملین شیعه و نیز زیارت اهل‏قبور از مؤمنین را برای حایض بیان فرمایید. آیا این احکام در مواردی که شخص مدت محدودی فرصت زیارت دارد و پس از آن باید همراه کاروان به وطن برگردد و از زیارت محروم می‏گردد، تغییر می‏کند یا خیر؟

در رواق‌ها اگر مسجد نباشد جایز است، مگر اینکه در رواق‌هایی که ضریح مطهّر دیده می‌شود و در حکم حرم‌ها است داخل نشود بهتر است. و در صحن‌ها اگرچه ضریح مطهّر هم دیده شود جایز است. زیارت کاملین شیعه هم در صحن‌ها انجام شود. زیرا فرموده‌اند هرچه از شئون برای ما است برای شیعیان ما هم می‌باشد، و ظاهراً شیعیان کامل ایشان مراد است. و داخل حرم نشدن لازمه‌اش محروم‌شدن از زیارت نخواهد بود. در این‌گونه موارد معرفت و حرمت‌داری، اصل زیارت است. اما زیارت اهل قبور مانعی ندارد.([41])

«* احکام طهارت صفحه 89 *»

حرم‌های مطهّر معصومین: که با حالت جنابت و عادت زنانگی نباید داخل شد تا چه حدی است؟ آیا حکم تمام رواق‌ها و آنچه که بر آن حرم‌ها اضافه شده یکی است و نمی‌شود داخل شد، یا همان قسمتی که ضریح مطهّر است منظور است؟

ظاهراً مراد قسمت‌هایی است که از حرم شمرده شود، مخصوصاً اگر احتمال مسجدبودن هم داده شود. و مراد از رواق‌ها آن رواق‌هایی است که درهای قسمت ضریح مطهّر به آن رواق‌ها گشوده می‌شود که در حکم حرم قرار می‌گیرد.

ورود به حرم‌های امامزادگان یا رواق‌های آنها با حالت جنابت و عادت زنانگی چه حکمی دارد؟

اگر امامزادگانی باشند که مسلّماً صاحب مقام و کمال می‌باشند با این‌حالات نباید وارد شوند.

«* احکام طهارت صفحه 90 *»

صاحبان عذرهای شرعی برای زیارت امامزادگان چه وظیفه‌ای دارند؟

درباره زیارت ائمه؟عهم؟ منصوص است. اما درباره انبیاء، کاملین و سایر امامزادگان به حسب ظاهر نصّی نرسیده. ولی از علت‌هایی که برای نهی از حضور ذکر شده می‌شود استفاده کرد. مثلاً نهی از حضور حائض در نزد محتضر که علتش این است که آنجا ملائکه حضور دارند و اذیت می‌شوند، ، اگر این علت را در مورد انبیاء، کاملان، امامزادگان صحیح‌النسب و با فضل و فضیلت، صاحبان علم و خلوص و غیره، تعمیم دهیم می‌شود استفاده کرد که در این امکنه مقدسه هم ملائکه حاضرند و ملائکه در رفت و آمدند و رحمت، توجه و عنایت حق‌تعالی از جاهای دیگر به این امکنه بیشتر است، از این جهت احتیاط کنند و با این حالات نزد اعتاب مقدسه، قبور انبیاء، کاملان و امامزادگانِ با فضل و فضیلت حاضر نشوند.

به مناسبت سالگرد ولادت مرحوم آقای شریف طباطبائی­ در جندق بعضى از خانم‌ها مى‏خواهند مقبره منوّره را نظافت کنند و روپوش قبر مطهّر را نیز تعویض کنند، اگر مریضی ماهانه داشته باشند اشکال دارد؟

اگرچه شرعاً درباره کاملان نصّى نداریم ولى این بزرگواران و ملائکه موکّل به ایشان متأذّى مى‏شوند. بنابراین چنین افرادى از رفتن به آن مکان شریف خوددارى کنند. اما چون سؤال درباره مقبره منسوب به آن بزرگوار­ در جندق است و بدن مطهّر ایشان انتقال یافته، نباید اشکالی داشته باشد.

«* احکام طهارت صفحه 91 *»

آیا حکم مبتدئه برای مدت محدودی جاری است (یک‏سال یا چندماه) یا تا هر زمانی که عادت مستقرّی پیدا کند؟

مبتدئه اگر ذات‌العاده است به‌وظیفه خود رفتار می‌کند. و اگر غیر ذات‌العاده است باز هم به‌وظیفه خود رفتار می‌نماید. و از ماه دومِ حیضِ او مشخص می‌شود که ذات‌العاده است یا نه.

اینکه در کفایه، صفحه 92، مسئله دوم وارد شده «هرگاه زنی مستمرّ خون ببیند»([42]) این استمرار خون در یک‏ماه یا چند ماه باید بدون قطع خون ـــ حتی در یک‏روز یا دو روز ـــ باشد و پشت سر هم همه روزها را باید خون ببیند تا این اسم بر او صدق کند، یا اینکه اگر در ماهی مثلاً پنج‏روز خون دید، سپس دو روز یا سه‏روز پاک بود و بعد ده روز دیگر خون دید، و مثلاً یک روز یا دو روز پاک بود و بعد باقی ماه را هم خون دید، حکم مستمرّه بر او هم جاری است؟

«* احکام طهارت صفحه 92 *»

بر هر دو صورت مستمرّه صدق می‌کند. به‌طور کلی مستمرّه در سه صورت تصور می‌شود: صورت اول در همان مسئله دوم صفحه 92 است: زنی که ذات‌العاده و یا غیر ذات‌العاده است و به‌طور مستمرّ بدون انقطاع خون می‌بیند، که حکمش هم در همان مسئله بیان شده است.

صورت دوم در مسئله سوم همان صفحه است: زن مبتدئه‌ای که عادت مستقرّی ندارد و به‌طور مستمرّ خون می‌بیند، که حکمش هم در همان مسئله بیان شده است.([43])

صورت سوم فرض دومِ در سوال است که در مسئله اول صفحه 93([44]) مطرح شده است: زنی که غیر ذات‌العاده است و خون دیدن او هم به‌طور مستمرّ نیست، که در قسمت آخر این مسئله حکمش را با حکم صورت اول یکی می‌شمرند و به همان حدیثی که در مورد صورت اول

«* احکام طهارت صفحه 93 *»

رسیده فتویٰ می‌دهند.([45])

اینکه در جامع، صفحه44، مسئله یج فرموده‏اند اگر در بین ده روز، سه روز یا بیشتر (کمتر از ده روز) خون ببیند، آن روزهایی را که خون دیده حیض قرار می‏دهد و روزهای بین آنها را غسل کند و نماز بخواند؛ فاصله بین روزهای خون دیدن که پاک است (ما تَخَلَّلَ بَینَ الدِّماء) حداقلّ چه مدت است؟ آیا چند ساعت یا مثلاً نصف روز هم کفایت می‏کند که

«* احکام طهارت صفحه 94 *»

غسل کند و نماز بخواند، یا اقلّاً باید یک‏روز تمام پاک باشد؟ ضمناً در این بین که حکم طُهر دارد آیا مقاربت جایز است، و بر فرض جواز آیا کراهتی دارد؟

ظاهراً اگر صبح خون ندید غسل می‌کند و نماز صبح را می‌خواند، و اگر تا ظهر خون ندید نماز ظهر و عصر را می‌خواند، و اگر تا مغرب خون ندید نماز مغرب و عشاء را می‌خواند، تا صبح روز بعد که اگر خون دید آن روز را حیض قرار می‌دهد. اگرنه مانند روز پیش رفتار می‌کند. و جایز است در روزِ طُهر مجامعت و کراهتی هم ندارد.

اگر زنی عادت مستقرّی داشته (مثلاً همیشه در یک ماه هفت روز خون می‏دیده) ولی حالا این عادت تغییر کرده؛ مثلاً در یک‏ماه نه روز، در ماه بعد هفت روز، و در ماه بعد شش روز خون می‏بیند و بعد پاک می‏شود، آیا عادت مستقرّ او تغییر کرده و هر‌بار باید تا پاک‏شدنِ کامل صبر کند، یا می‏تواند به همان عادت سابق خود باشد و بقیه ایام را استظهار قرار دهد؟

اگر عادت مستقرّی داشته ـــ مانند صورتی که مثال زده‌اید ـــ در ماه‌هایی که بیشتر از روزهای عادت مستقرّ خود خون می‌بیند، در آن روزهای اضافی باید عمل استحاضه به‌جا آورد.

اگر در عصر یا بلافاصله بعد از ظهر حیض شروع شد، آیا باید آن روز را روز اول به حساب آورد، یا فردای آن روز را روز اول باید گرفت؟ (البته در غیر ماه مبارک رمضان که حکمش مشخص است.)

«* احکام طهارت صفحه 95 *»

روز اول حیض او حساب می‌شود و در صورتی که نماز ظهر و عصر را نخوانده است باید آنها را قضاء کند. و این منافات ندارد با آنکه آن روز را روز اول حیض خود به‌حساب آورد. چنان‌که در ماه رمضان اگر تا عصر روزه بوده و خون دیده، آن روزه را باید قضاء نماید و نمی‌تواند روزه خود را تا مغرب ادامه دهد. و بر او حرام است که به نیّت روزه امساک نماید زیرا حائض شده است.

زنی که خون نفاس می‏بیند و خونریزی او بعد از ده روز تمام نشد، تا چه مدت استحاضه بگیرد؟ حتی اگر تا یک سال یا کمتر یا بیشتر مدام خون یا لک دید، حکم او چیست؟

اگر ذات‌العاده است همان مدت عادت را نفاس قرار می‌دهد، و اگر غیر ذات‌العاده است به‌وظیفه خود رفتار می‌نماید، و اگر مستمرّ خون می‌بیند به دستور مذکور در کفایة‌المسائل عمل می‌نماید.

آیا در اقلّ طُهر منظور ندیدن خون به هیچ‌طور است حتی لک‌دیدن، یعنی پاکی کامل به مدت ده روز؟

پاکی کامل منظور است.

اگر زنی بیست روز پاک بود و هیچ خون و لکی ندید و بعد از بیست روز پاکی، سه یا پنج و یا حتی هفت روز فقط لک دید و بعد از گذشت ایام لکّه‏بینی خون زیادی دید تا ده روز و بعد پاک شد، حکم او در آن چند روزِ لکّه‏بینی چیست؟ آیا از ابتداء لکّه‏بینی حیض بگیرد؟ یا وقتی زیاد می‏شود و خون صفت کاملِ خون حیض را دارد؟ با توجه به اینکه در

«* احکام طهارت صفحه 96 *»

کفایه، صفحه 94، مسئله سوم می‏فرمایند: «واجب است به محض دیدن خون ترک نماز و روزه کند» اگر از شروع لکّه‏بینی حیض حساب کند، بعد که خون زیاد می‏بیند چگونه عمل کند؟

عمده مطلب آن است که احتمال داده شود که آن خون، حیض باشد و به‌طور کلی هر خونی که ممکن باشد حیض باشد حیض به حساب می‌آید ـــ اگرچه به صورت لک باشد. ـــ بنابراین در این صورتی که در سوال مطرح شده اگر احتمال حیض می‌رود از روزی که لک دیده شده حیض حساب می‌شود و مطابق وظیفه خود رفتار می‌کند؛ یعنی اگر ذات‌العاده است به‌وظیفه خود، و اگر غیر ذات‌العاده است به‌وظیفه خود عمل می‌نماید.

در کفایه می‌فرمایند: «واجب است استبراء بر حائض به این‌طور که بعد از قطع‌شدن خون از او، بایستد… پس اگر پنبه به خون آلوده نشده غسل کند و اگر آلوده شده اگر چه به‌قدر سر مگسی و ذرّه‌ای باشد صبر کند تا وقتی که پنبه پاک بیرون آید.»

1ـــ درباره خانمی که عادت مستقرّی ندارد و قبل از اتمام ده روز می‌خواهد استبراء کند اگر پنبه فقط به لکه زردرنگی آغشته شود باید حیض قرار دهد؟ گاهی اوقات پنبه به اندازه یک نقطه زرد می‌شود و گاهی هم شدت زردی آن‌قدر کم است که باید دقت شود تا زردی از سفیدی مشخص گردد و شخص در طول شبانه‌روز چند بار مجبور می‌شود این عمل را تکرار کند و حتی ممکن است موجب عسر و حرج و حالت وسواس باشد، وظیفه این خانم چیست؟

«* احکام طهارت صفحه 97 *»

خون حیض مشخص است. بعد از قطع شدن خون، استبراء انجام می‌شود. اگر پنبه آلوده است مطابق فرمایش در مسئله تا ده روز مخیّر است که ایام استظهار قرار دهد و یا عمل استحاضه کند و اگر عمل استحاضه می‌کند روزی یک‌بار استبراء کافی است. ولی اگر ایام استظهار قرار می‌دهد احتیاطاً در وقت صبح، ظهر و مغرب یک‌بار استبراء نماید. این، فتوی نیست ولی احتیاط است.

2ـــ آیا خانم (چه صاحب عادت مستقرّ و چه غیر او) بعد از گذشت ده روز هم باید استبراء کند؟

آری.

و در صورت وجود لکه زردرنگ (با همان تفاصیل مذکوره) استحاضه قلیله قرار دهد؟

آری.

در استحاضه کثیره برای هر نماز باید غسل نموده و بعد وضو بگیرد، حال اگر شخصی جنب باشد و با یک غسل بخواهد غسل جنابت و استحاضه را به‌جا آورد، با توجه به اینکه بعد از غسل جنابت وضو بدعت است و بعد از غسل استحاضه باید وضو بگیرد، چطور باید عمل کند؟

این وضو جزء اعمال استحاضه است و ربطی به غسل جنابت ندارد.

آیا مسّ تربت سیدالشهداء7، یا خوردن آن به جهت استشفاء در ایام حیض جایز است؟ و در صورت جواز کراهتی دارد یا خیر؟

جایز است و کراهتی ندارد.

«* احکام طهارت صفحه 98 *»

اگر زنی در مسافرت برای تأخیر حیض قرص جلوگیری می‏خورده و ده روز از عادت او گذشته خون می‌بیند، یا در ایام عادت خود خون می‏بیند، و برای قطع خون دو یا سه قرص اضافه می‏کند و سپس دیگر خونی نمی‏بیند، آیا حکم حایض بر او جاری است (که در این‏صورت ایام حیضش کمتر از سه روز می‌شود.) یا باید نمازهای خود را در آن یک یا دو روز که خون دیده قضاء کند؟

خونی که ممکن است خون حیض باشد باید آن را حیض حساب کند، اگرچه با مصرفِ قرص‌های بیشتر خون را قطع نماید.

بین خانم‌ها شایع شده است که برای روزه‌گرفتن در کل ماه مبارک، برای آنکه حائض نشوند قرص اِل‌دی مصرف می‌کنند، آیا این کار صحیح است؟

اگر ضرر نداشته باشد اشکالی ندارد.

آیا خوردن قرص‌های جلوگیری در ماه مبارک رمضان برای عقب‌انداختن حیض به خاطر اینکه روزه یک‏ماه را کامل بگیرد جایز است؟ و در صورت جواز آیا کراهتی دارد یا خیر، بلکه برای اینکه از عبادات ایام و لیالی قدر محروم نشود خوب است؟

اگر ضرری نداشته باشد اشکالی ندارد، ولی نمی‌شود گفت خوب است. و اگر ضرری دارد که موجب پاره‌ای بیماری‌ها شود جایز نیست، و بدیهی است که نسبت به اشخاص مختلف متفاوت است. اگر احتمال ضرر داده شود با متخصّص مشورت شود.

* احکام طهارت صفحه 99 *»

خوردن قرص‌های جلوگیری به جهت عقب‏انداختن حیض به قصد زیارت مشاهد مشرّفه و انجام مناسک حج حکمش چیست؟

جواب این سوال همان جواب سوال سابق است.

آیا استفاده از آی‌یودی برای جلوگیری از بارداری اشکال شرعی دارد؟

استفاده از وسائل جلوگیری از بارداری اگر مستلزم معصیت نباشد اشکالی ندارد. و اگر زن ناچار باشد به‌این‌طور که متخصّص تشخیص دهد که وظیفه‌اش جلوگیری از بارداری است، برای او بی‌اشکال است؛ باز هم اگر بتواند بدون معصیت از آن وسائل استفاده کند اشکال ندارد، باید احتیاط کند و مرتکب معصیت نشود.

وسائل جلوگیریِ غیرشیمیایی مانند آی‌یودی (وسیله‌ای که برای جلوگیری از بارداری در رحم زنان گذاشته می‏شود.)، یا شیمیایی مانند قرص‌های جلوگیری اگر باعث اختلالاتی در روزهای حیض شود، آیا حکم مسئله برای ایشان تغییر می‏کند یا خیر؟ مثلاً اگر آی‌یودی باعث شد که یک هفته زودتر از ایام مستقرّهِ خود خون یا لک ببیند آیا از وقتِ خون‏دیدن ایام حیض خود قرار دهد یا مطابق عادت مستقرّه جاری شود؟ لطفاً جواب را هم به‌طور کلی (یعنی برای همه مواردی که این وسیله‏ها باعث اختلال می‏شوند) و هم در مورد مثال مذکور بیان فرمایید.

جلو یا عقب‌افتادن حیض نوعاً در حالت عادی هم بدون استفاده از وسائل جلوگیری اتفاق می‌افتد. در این صورت‌ها باید ذات‌العاده به‌وظیفه خود رفتار کند و غیر ذات‌العاده هم به‌وظیفه خود رفتار کند. و اگر اختلال

«* احکام طهارت صفحه 100 *»

ناشی از وسائل جلوگیری طوری است که خون دیدن برایش مستمرّ گردید باید به‌وظیفه زنی که مستمرّ خون می‌بیند رفتار نماید.

امروزه عمل وازِکتومی (بستن لوله در مردان) و توبِکتومی (بستن لوله در زنان) بسیار شایع شده است، حکم شرعی در این مورد چیست؟

اگر طریق دیگری برای فرزنددار نشدن برایشان ممکن نیست، و از طرفی فرزنددار‌ شدن برای زن ضرر جانی دارد، اشکالی ندارد.

معمول گردیده برای جلوگیری از افزایش جمعیت تبلیغ می‏شود و به منظور جلوگیری از بارداری، لوله و مجرای خاصّی در خانم‌ها و آقایان با عملی کوچک توسّط پزشک بسته می‏شود، این عمل جایز است یا خیر؟

درصورت اضطرار و رضایت طرفین، اگر از راه‌های عادی دیگر نمی‏توانند جلوگیری کنند و عمل مذکور مستلزم معصیتی نمی‌باشد، اشکالی ندارد.

کورتاژ جنین چه حکمی دارد؟

در هنگام اضطرار مانعی ندارد؛ در صورت تشخیص صحیح طبیب حاذق و متدیّن که به لزوم آن علم عادی حاصل شود.

 

«* احکام طهارت صفحه 101 *»

بخش سوم

احکام

متعلّق به اموات

 

 

 

«* احکام طهارت صفحه 102 *»

مقدّمات موت

سزاوار است که مؤمن به یاد مرگ باشد و برای آن مهیّا و مستعد باشد، پس عمل کند به آنچه از عبادات از او ترک شده، و از گناه‌هایی که از او صادر شده توبه کند، و حقوقی را که از سایر مؤمنین به گردن او است اداء کند، و غافل‏نباشد که مرگ ناگهان بر او وارد می‌شود و منتظر آن باشد.

واجب است وصیت‌کردن برای حقوقی که بر گردن شخص باقی مانده، خواه حقوق الهیّه باشد مانند: نماز، روزه و حج، یا حقوق ناس باشد مانند: خُمس، زکات و دُیون.

مکروه است تمنّای مرگ در صدمات و بلاهای دنیا و شدائد آن.

سزاوار نیست تمنّای مرگ مسلمین و تمنّای مرگ اولاد اگرچه دختر باشند.

سزاوار است که چون آثار مرگ ظاهر شد محتضر را رو به قبله بخوابانند، به این‏طور که کف پاهای او مقابل قبله باشد که اگر او را بنشانند روی او به قبله شود. و احوط، عدم ترک آن است.

سزاوار است که محتضر را به عقاید حقّه متذکّر کنند و شهادات حقّه را به او تلقین کنند؛ مثل شهادت به وحدانیت خدای عزّوجلّ، و رسالت پیغمبر آخر الزّمان9، و امامت و ولایت ائمه دوازده‌گانه به اسم هریک هریک ایشان صلوات‏ اللّه علیهم اجمعین، و کلمات فَرَج و آن این است: لا اِلٰهَ اِلّا اللّهُ الحَلیمُ الکَریمُ، لا اِلٰهَ اِلّا اللّهُ العَلِیُّ العَظیمُ، سُبحانَ اللّهِ رَبِّ السَّمٰواتِ السَّبعِ، وَ رَبِّ الاَرَضینَ السَّبعِ، وَ ما فیهِنَّ وَ ما بَینَهُنَّ، وَ هُوَ رَبُّ العَرشِ العَظیمِ، وَ الحَمدُ لِلهِ رَبِّ العالَمینَ.

«* احکام طهارت صفحه 103 *»

مستحب است که سوره «والصّافّات» (صافّات) را در وقت احتضار برای محتضر بخوانند.

هرگاه جان‌کندن بر محتضر سخت شود مستحب است که او را در موضعی که در آن نماز می‏کرده بخوابانند برای آسانی آن.

مکروه است که جنب و حائض در وقت احتضار نزد محتضر حاضر شوند.

باکی نیست در پرستاریِ جنب و حائض برای مریض پیش از احتضار.

سزاوار نیست که محتضر را در حال احتضار حرکت دهند. زیرا در احادیث وارد شده است که هرکس او را حرکت دهد او را بر مردن اعانت کرده که گویا کشنده او است.

سزاوار است که چون روح از بدن مفارقت کند چشم‌های او را برهم گذارند و با چیزی آن‏ها را ببندند، و چیزی بر چانه او ببندند که دهان او باز نماند، و دست‌های او را بر پهلوی او بکشند و پاهای او را راست بکشند که کج نماند، و چیزی سفید بر روی او بکشند.

سزاوار است که در برداشتن میّت، غسل‌دادن او، کفن‌کردن و دفن‌کردن او تعجیل کنند اگرچه در شب باشد و انتظار صبح را نکشند، و اگر در روز باشد انتظار شب را نکشند.

هرگاه مردن مشتبه شود و احتمال سکته و غَشی برود چنان‌که در بعضی از مریض‌ها اتفاق می‏افتد، و مثل آنکه کسی‌که غرق شده، یا عمارت بر سر او خراب شده، یا ترسی بر او غالب شده و نفس از او قطع

«* احکام طهارت صفحه 104 *»

شده، بسا آنکه بعد از مدتی نفس برگردد، پس واجب است که او را بگذارند تا آنکه بدن او متغیّر شود و احتمال حیاتی در او باقی نماند، اگرچه تا سه روز باشد.

سزاوار نیست که میّت را تنها بگذارند زیرا در احادیث وارد شده که شیطان در اندرون او با او بازی می‏کند.

مستحب است مسارعت‌کردن در امر جنازه و ترجیح‌دادنِ آن بر ولیمه و عروسی.

هرگاه زن حامله مرد و طفل او در شکم او زنده باشد، باید شکم او را برید و طفل را بیرون آورد و شکم او را دوخت.

هرگاه طفلی در شکم زن بمیرد، دست را داخل کنند و طفل را پاره پاره کنند و بیرون آورند. و اگر زن مامایی نباشد و مرد ماهری باشد جایز است که مرد این عمل را بکند.

کسانــی‌کــه غسـل‌دادن ایشـــان واجـــب اســــت

و کسانی‌که غسل‌دادن ایشان لازم نیست

غسل‌دادن میّت واجب کفایی است که بر همه مکلّفین واجب است مثل کفن و دفن او، ولکن چون احدی آن را انجام دهد از باقی ساقط می‏شود.

واجب است غسل‌دادن میّت مسلم و کسانی‌که در حکم مسلمند مانند طفل، مگر در بعضی از اشخاص چنان‌که بعد از این خواهد آمد.

واجب است غسل‌دادن میّتی که غرق شده باشد.

«* احکام طهارت صفحه 105 *»

طفلی از مسلم که سقط شده باشد اگر کمتر از چهار ماه داشته باشد غسل‌دادن او واجب نیست، و اگر چهار ماهه باشد غسل‌دادن او واجب است.

مرد مُحرِم و زن مُحرِمه هرگاه در احرام بمیرند غسل‌دادن آنها مثل غسل‌دادن مُحِلّ([46]) واجب است، مگر آنکه کافور و چیزهای خوش‌بو نزدیک آنها نبرند.

کسی‌که در معصیت کشته شده غسل‌دادن او واجب است.

اما احکام شهید در رکاب معصوم7 در این زمان نیاز نیست؛ مثل احکام کسانی‌که معصوم7 باید آنها را رَجم و قتل کند.

جایز نیست غسل‌دادن کفّار حربی، مجوس، یهود، نصاریٰ، ناصب و دشمن شیعیان ائمه طاهرین:، منکرین یکی از ضروریات دین از اهل اسلام، و منکرین یکی از ضروریات دین و مذهب شیعه اثناعشری از اهل مذهب، و کرامتی و اِکرامی برای ایشان نیست؛ مگر مستضعفین از اهل اسلام و ایمان، اما مستضعفین از اهل سایر ادیان در این حکم با غیرمستضعفین ایشان یکسانند.

هرگاه مردی در میان زن‌هایی که مَحرَم او نیستند بمیرد، یا زنی در میان مردانی که محرم او نیستند بمیرد، غسل‌دادن آنها واجب نیست و جایز است که آنها را بی‌غسل دفن کنند. اگرچه مستحب است که آنها را در زیرِ جامه یا پرده غسل دهند و نظر به عورت آنها نکنند و دست به آنها نمالند.

«* احکام طهارت صفحه 106 *»

 

میّت مسلمی که جانوران پیش از غسل گوشت‌های او را خورده‏اند و استخوان‌های او باقی مانده، آن استخوان‌ها را غسل می‏دهند و کفن می‏کنند، بر او نماز می‏کنند و او را دفن می‏کنند.

هرگاه بعد از غسل‌دادن میّت چیزی از او بیرون آید نباید غسل را اعاده کنند، ولکن باید آن موضع ملاقات را تطهیر کنند. و اگر کفن نجس شده باشد بشویند یا با قیچی بچینند، به‌طوری که بدن او ظاهر نشود.

غسل‌دهنده میّت

مرد مسلم مرد مسلم را غسل می‏دهد، و زن مسلمه زن مسلمه را غسل می‏دهد.

مرد می‏تواند زن خود را غسل دهد و زن می‏تواند شوهر خود را غسل دهد.

مرد می‏تواند زن‌هایی را که محرم او هستند غسل دهد و زن می‏تواند مردهایی را که محرم او هستند غسل دهد، ولکن عورت میّت را باید بپوشانند و نظر به آن نکنند. و مستحب است که محارم را در زیرِ جامه غسل دهند.

زن می‏تواند پسری را که سه سال و کمتر داشته باشد غسل دهد، و مرد می‏تواند دختری را که شش سال و کمتر داشته باشد غسل دهد.

هرگاه مردی در میان زن‌های نامحرم بمیرد و مردی نباشد که او را غسل دهد، یا زنی در میان مردان نامحرم بمیرد و زنی نباشد که او را غسل دهد، میّت را در زیر پرده و جامه می‏توان غسل داد به‌طوری که نظر به عورت او نکنند و دست بر آن نمالند، و می‌توانند او را بدون غسل دفن کنند.

«* احکام طهارت صفحه 107 *»

جنب و حائض می‏توانند میّت را غسل دهند، و مستحب است که وضو بگیرند و دست‌های خود را بشویند.

در وقت شستن عورت میّت واجب است که خرقه و کیسه به دست چپ خود بکشند و عورت او را مسّ نکنند.

ولیِّ میّت اَولیٰ است به میّت، و مرد اولی است به زن خود از باقی مردم. پس اگر ولیّ، خود مباشر غسل‌دادن نشود به هرکس می‌خواهد اذن می‏دهد تا مباشر غسل‌دادن شود.

مستحب است که شخص خودش میّت را غسل دهد. چرا که در احادیث وارد شده که نیست مؤمنی که غسل دهد مؤمنی را و در بین غسل‌دادن بگوید: یارَبِّ عَفوَکَ عَفوَکَ مگر آنکه خداوند او را عفو می‌کند. و موسی7 از خدا سؤال کرد که چیست ثواب کسی‌که مردگان را غسل می‏دهد، فرمود او را از گناهانش می‏شویَم مثل روزی که از مادر متولد شده.

کیفیت غسل میّت

واجب است که میّت را با سه آب غسل دهند: آب سِدر، آب کافور و آب خالص.

ترتیب در این سه آب واجب است، به این‌طور که اول با آب سدر بشویند، بعد از آن با آب کافور، و بعد از آن با آب خالص.

در هریک از این آب‏ها رعایت ترتیب در اعضای میّت واجب است، به این‌طور که اول سر و گردن او را بشویند، بعد از آن طرف راست او را از شانه تا قدم او بشویند، و بعد از آن طرف چپ او را از شانه تا قدم او بشویند.

«* احکام طهارت صفحه 108 *»

 

در سدر و کافور مسمّیٰ کافی است. پس همین‏که عُرفاً صدق کند که سدر و کافور با آب ممزوج شد کفایت می‏کند، به‌‌شرط آنکه زیاد نباشد که آب را مُضاف کند.

مستحب است که اول دست‌های میّت را تا بند دست‌ها، یا تا نصف ذراع، یا تا آرنج بشویند، بعد از آن قُبُل و دُبُر او را بشویند، بعد از آن سر او را بشویند، بعد طرف راست و بعد طرف چپ او را بشویند. اگرچه ترتیب در میان سر و گردن و طرف راست و چپ واجب است ولکن مقدّم‌داشتن دست‌ها و فرج او مستحب است.

مستحب است که هریک از این اعضای پنج‏گانه را سه‌بار بشویند که تمام آنها پانزده‌بار شسته شود.

مستحب است که سدر را در آب بریزند و برهم زنند تا کف کند و آن کف‌ها را در ظرفی جداگانه کنند که سر او را با آن کف‌ها بشویند؛ به‌این‏طور که اول طرف راست سر را بشویند و بعد طرف چپ آن را.

مستحب است که آب را در شستن قُبُل و دُبُر او بیشتر بریزند.

مستحب است که در شستن هر عضوی از اعضای پنج‏گانه آب را قطع نکنند تا تمام آن عضو شسته شود.

مستحب است که قدری اُِشنان([47]) داخل آب سدر و آب کافور کنند.

مستحب است که در غسل سدر و غسل کافور دست را به آرامی‏ بر شکم او بمالند و اگر چیزی بیرون آمد تطهیر کنند، و تطهیرکردن واجب است.

«* احکام طهارت صفحه 109 *»

مستحب است دعاکردن برای میّت در وقت دست‌مالیدن بر شکم او به این‏طور که بگویند: اَللّٰهُمَّ اِنّی سَلَکتُ حُبَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهٖ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهٖ فی بَطنِه، فَاسلُک بِه سَبیلَ رَحمَتِکَ.

مستحب است که میّت را در موضعی که غسل می‏دهند مانند محتضر رو به قبله بخوابانند، به‌طوری که کف پاهای او رو به قبله باشد.

کیفیت غسل‌دادن میّت در هر سه غسل یکسان است. و مستحب است سه‌بار شستن هریک از اعضای پنج‏گانه.

کافور را در کف دست نرم می‏کنند و داخل آب می‏کنند، و مثل غسل سدر میّت را غسل می‏دهند.

در غسل سوم که غسل با آب خالص است نباید بر شکم میّت دست مالید، و بعد از غسل‌دادن پنبه را در بین اَلیَتَین([48]) باید گذارد که چیزی از او بیرون نیاید.

هرگاه سدر و کافور یافت نشد یک غسل با آب خالص کفایت می‏کند.

تیمّم‌دادن میّت

اگر هیچ آبی یافت نشد باید میّت را تیمّم داد، و یک تیمّم از تمام سه غسل کفایت می‏کند.

کیفیت تیمّم‌دادن میّت این است که دو کف دست خود را باید

«* احکام طهارت صفحه 110 *»

بر زمین زد و با کف دو دست خود تمام پیشانی میّت را از رستنگاه موی سر میّت تا بالای بینی او مسح کرد، و باز دو کف دست خود را باید

 

بر زمین زد و پشت کف دست راست او را با کف دست چپ خود از بند دست میّت تا سر انگشتان او مسح کرد، و پشت کف دست چپ او را با کف دست راست خود از بند دست او تا سر انگشتان او مسح کرد. و برای مسح پیشانی و دو دست او، می‏توان دو کف را دو‌بار پشت سر هم به زمین زد، و می‏توان به یک‌بار بر زمین زدن اکتفا کرد، و احوط دو‌بار زدن است، و بهتر تفریق میان ضَربَتَین است.

در وقت شستن طرف راست میّت، میّت را به دست چپ باید خوابانید تا طرف راست او بالا باشد که آن طرف را بشویند. و در وقت شستن طرف چپ او باید او را به دست راست خوابانید که طرف چپ او بالا باشد که آن را بشویند. و اگر اشخاص متعدد  کمک‌کارِ غسل میّت باشند، پس بعضی او را نگاه دارند و بعضی آب بریزند، و باید همه آنها نیّت کنند که میّت را «قربةً الی اللّه» غسل می‏دهند.

در وقت غسل‌دادن چیزی را حایل کنند که آب در دهان، بینی و گوش‌های میّت داخل نشود. و ترک این عمل مکروه است.

مستحب است که بندهای میّت را به آرامی‏نرم کنند، اگر زیاد خشک نشده باشد. و مکروه است که به عُنف و سختی آنها را راست کنند.

مستحب است که میّت را در زیر سقفی یا ساتری دیگر غسل دهند که در زیر آسمان بی‌حجاب نباشد.

مکروه است که غسل‌دهنده میّت در وقت غسل‌دادن، میّت را در میان دو پای خود نگاه دارد، مگر آنکه کمک‌کاری نداشته باشد و ناچار شود.

«* احکام طهارت صفحه 111 *»

مکروه است دست‌مالیدن بر شکم میّت بعد از غسل سوم.

هرگاه بعد از فارغ‌شدن از غسل چیزی از میّت بیرون آمد غسل را نباید اعاده کرد، و باید او را تنظیف و تطهیر کرد.

احکام غسل‌دهنده میّت و مسّ‌کننده او

غسل مسّ میّت، بر مسّ‌کننده میّت واجب است.

واجب است غسل مسّ میّت هرگاه کسی بدن میّت را بعد از سردشدن و پیش از غسل‌دادن مسّ کند. پس غسلی نیست بر کسی‌که بدن میّت را مسّ کند در حالی که جان او بیرون رفته و هنوز بدن او گرم است و سرد نشده. و همچنین غسلی نیست بر کسی‌که بدن میّت را بعد از غسل‌دادن او مسّ کند.

قطعه‏ای که از میّت جدا شده باشد و در آن قطعه استخوان باشد مثل دست و پای او، پس هرکس آن قطعه را پیش از غسل میّت مسّ کند، غسل مسّ بر او واجب می‏شود.

غسلی نیست بر کسی‌که مسّ کند چیزی از میّت را که حیات در آن حلول نکرده باشد مثل موی او.

شهید در رکاب امام7 غسلی ندارد، و مسّ‌کننده او نباید غسل کند.

غسل مسّ میّت مثل غسل جنابت است مگر در وضو.([49])

 

«* احکام طهارت صفحه 112 *»

تکفین میّت

تکفین میّت واجب است به‌طوری که خواهد آمد.

کفنِ واجب در مرد و زن سه قطعه است: لَفّافه، پیراهن و لُنگ.

به غیر از سه قطعه مذکور عِمامه و ران‏پیچی برای مردان مستحب است که در مجموع پنج قطعه می‌شود. و برای زن‌ها به‌جای عمامه، مقنعه مستحب است با ران‏پیچ.

برای زن‌ها پستان‏بندی هم مستحب است، و آن جزء کفن نیست.

لفّافه قطعه بزرگی است که تمام بدن میّت را از طرف طول و عرض بپوشاند. و پیراهن قطعه‏ای است که از شانه‏های میّت تا نصف ساق پاهای او را از پیش رو و پشت سر بپوشاند، و تا بند پاها بهتر است. و لنگ قطعه‏ای است که مابین ناف و زانوی او را از پیش و پس بپوشاند. و ران‏پیچ قطعه‏ای است که عرض آن یک وجب و نیم و طول آن سه ذراع و نیم باشد، که میان آن را از طرف طول پاره می‏کنند و قدری از آن را به‌قدر چهار انگشتی باقی می‏گذارند که متصل باشد، و وَرَک و ران‌های میّت را با دو طرف آن محکم می‏پیچند. و عمامه قطعه‏ای است که میان آن را در پیش سر میّت می‏گذارند و به دور سر او می‏گردانند و زیادیِ آن را بر روی سینه او می‏اندازند، طرف راست آن را رو به‌طرف چپ سینه و طرف چپ آن را به‌طرف راست سینه می‏اندازند. و مقنعه پارچه‏ای است که بر سر زن‌ها می‏اندازند. و پستان‏بند پارچه‏ای است که میان آن را بر روی پستان‌های زن می‏گذارند و دو طرف آن را در پشت او گره می‏زنند.

«* احکام طهارت صفحه 113 *»

بهای کفن از اصل ترَکه میّت پرداخت می‌شود.

کفن زن بر شوهر او است.

مستحب است که کفن از پنبه و سفید باشد.

جایز نیست که کفن از ابریشم خالص باشد، و کَج([50]) و ابریشم یک جنسند.

جایز است کفن با ابریشم مخلوط باشد، به شرط اینکه مقدار ابریشم کمتر باشد.

جایز است که کفن از کَتّان باشد، به‌طور کراهت.

مکروه است که کفن سیاه باشد.

مکروه است چانه‌زدن در خریدن کفن.

مستحب است که بهای کفن از پاکیزه‌ترین مال باشد.

مستحب است که کفن از پارچه خوبی باشد.

مستحب است هدیه‌‌کردن کفن به میّت.

هرگاه برای فقیری کفن‌های متعدد فراهم شد، با یکی از آنها میّت فقیر را کفن کنند و باقی را به‌عیال او بدهند که بفروشند و صرف معیشت خود کنند.

مستحب است که بر کفن بنویسند: «فُلانٌ یَشهَدُ اَن لا اِلٰهَ اِلَّا اللّه»، و اگر سایر شهادات حقّه را که در حال حیات می‌گفته نیز بنویسند مناسب است.

بر روی کفن موسی بن جعفر8 تمام قرآن نوشته شده بود.

 

«* احکام طهارت صفحه 114 *»

 

مستحب است که شخص در حال حیات خود، کفن را برای خود مهیّا کند و گاه‌گاهی برای تذکّر به آن نظر کند.

مستحب است که کفن از جامه احرام باشد، همچنین مستحب است از جامه‌ای باشد که در آن نماز کرده و روزه گرفته باشد، ولکن تکمه‏های آن را از آن قطع کنند.

مستحب است کفن‌کردن در بُرد یمانی قرمز. در حدیثی می‌فرمایند بُرد را در قبر مانند فرش پهن کنند، سپس میّت را با کفن بر روی آن خوابانده و اطرافش را بر روی میّت برگردانند.

مستحب است که تربت حضرت سیدالشهداء7 در کفن همراه میّت باشد.

کیفیت کفن‌کردن و حنوط ‌کردن میّت

حُنوط‌کردن([51]) میّتی که مُحرِم نباشد واجب است.

حنوطی برای میّت نیست مگر با کافور، و حنوط با مشک و سایر چیزهای خوشبو جایز نیست.

کمتر مقدار کافور برای حنوط یک مثقال یا یک مثقال و نیم است، و مقدار وسط چهار مثقال است.([52])

مقدار کافور برای حنوط غیر از کافوری است که در غسل به‌کار می‏رود و غیر از کافوری است که مستحب است کفن را با آن خوشبو کنند.

«* احکام طهارت صفحه 115 *»

واجب است که مواضع هفت‌گانه سجود را با کافور مسح کنند: پیشانی، دو کف دست‌ها، دو زانو و دو سر انگشتان بزرگ پاها.

مستحب است که جمیع بندهای میّت را از سر تا قدم او با کافور مسح کنند، همچنین سر و گردن، سر بینی، ریش، سینه، تَرقُوه([53]) (چنبره گردن)، گودالیِ گردن، شانه‏ها، آرنج‌ها، فرج و کف پاهای او؛ جمیع اینها را با کافور مسح کنند.

در مسح‏های واجب و مستحب، مسمّای کافور کافی است.

مستحب است که قدری از تربت حضرت سید‌الشهداء7 با کافور مخلوط کنند.

کیفیت کفن‌کردن و حنوط‌کردن به‌طوری که در احادیث وارد شده:

چون از غسل میّت فارغ شدند، میّت را با جامه خشکی خشک می‏کنند و قدری از کافور با پنبه بر روی قُبُل و دُبُر او می‌گذارند و مابین اَلیَتَین او را پر از پنبه می‏کنند. و طول لفّافه را از جانب راست قبله و چپ آن قرار می‏دهند به‌طوری که سر میّت به‌جانب راست قبله واقع شود و پاهای او به‌جانب چپ قبله باشد مانند هیئت قبر. و لفّافه را بر این هیئت پهن می‏کنند و قدری کافور بر آن می‏ریزند. بعد لنگ را بر روی آن می‏اندازند و بعد پیراهن را بر روی لنگ پهن می‏کنند. یا اول پیراهن را بر روی لفّافه پهن می‏کنند و لنگ را بر روی پیراهن پهن می‏کنند. بعد از آن ران‏پیچ را بر روی لنگ پهن می‏کنند به‌طوری که شَقِّ (سمت پارگی)

«* احکام طهارت صفحه 116 *»

آن در سمت پاهای میّت واقع شود. پس میّت را به آرامی برمی‏دارند و بر روی کفن می‏خوابانند به‌طوری که سر او به‌جانب راست قبله و پاهای او به‌جانب چپ قبله واقع شود. پس کافور را در کف دست نرم می‏کنند و مواضع سجود او را با کافور مسح می‏کنند. همچنین جمیع بندهای او را از سر تا به‌قدم با کافور مسح می‏کنند. همچنین سر و گردن، چنبره گردن، گودالی گردن، ریش، سینه، فرج، کف پاهای او و روی پاهای او موضعی که بند نعلین را می‏بندند، جمیع را با کافور مسح می‏کنند. بعد از آن وَرَکین و ران‌های او را با ران‏پیچ محکم می‏پیچند که چیزی از او بیرون نیاید. بعد از آن طرف‌های لنگ را بر روی یکدیگر می‏اندازند. بعد از آن بالای پیراهن را پایین می‏آورند تا نصف ساق یا تا بند پاها. بعد از آن طرف‌های لفّافه را بر روی یکدیگر می‏اندازند. بعد از آن بالای لفّافه را در بالای سر او و پایین آن را در زیر پاهای او می‏بندند.

عذاب قبر وقتی است که میّت را در قبر می‌گذارند و اگر جریده همراه میّت باشد عذاب قبر برای او نخواهد بود. و مدت عذاب قبر به‌قدری است که جریده تر باشد و بعد از خشک‌شدن جریده مدت عذاب قبر هم تمام می‏شود. پس جریده مانع عذاب قبر است.

جریده باید سبز باشد و چوب خشک کفایت نمی‏کند.

جریده مستحب است که از نخل خرما باشد. و اگر در جایی نخل خرما نباشد از هر درخت سبزی کفایت می‏کند. و درخت عود، انار و بید بخصوص در احادیث وارد شده.

 

«* احکام طهارت صفحه 117 *»

اندازه جریدتین یک وجب یا یک ذراع، هر دو در احادیث وارد شده.

موضع گذاردن جریدتین: یکی را در طرف راست بر روی بدن میّت، یک سر آن را بر روی چنبره گردن و سر دیگر را بر سینه میّت می‏گذارند، و یکی دیگر را در طرف چپ بر روی پیراهن میّت، یک سر آن را بر روی چنبره گردن و سر دیگر را بر سینه میّت می‏گذارند. و در بعضی احادیث یکی را زیر بغل راست و یکی را بر روی زانو، به‌طوری که یک سر آن بر روی ران و یک سر آن بر روی استخوان ساق واقع شود فرموده‏اند. و هرگاه فراموش کردند که با کفن همراه باشد، کفایت می‏کند که در قبر بر روی کفن او بگذارند. و یک جریده هم کفایت می‏کند.

نماز میّت

نماز میّتِ مسلم واجب است.

نمازکردن بر میّت واجب کفایی است، که چون کسی به‌جا آورد از سایر مکلّفین ساقط می‏شود.

کسی‌که از میّت ارث می‏برد اَولیٰ است که بر میّت نماز کند، یا اذن دهد کسی را که او نماز کند.

شوهر اولیٰ است به زن خود از باقی ورثه تا آنکه او را در قبر گذارد.

واجب است نمازکردن بر مسلم اگرچه فاسق باشد، و اگرچه خود را کشته باشد.

مستحب است نمازکردن بر اولاد مسلمین که به حد بلوغ نرسیده‏اند، خصوص اگر شش سال و بیشتر داشته باشند که تأکید بیشتری دارد.

«* احکام طهارت صفحه 118 *»

واجب است نمازکردن بر شهید، اگرچه تغسیل و تکفین او واجب نباشد.

حرام است نمازکردن بر کافِر و ناصبِ اهل‌بیت: .

حرام است نمازکردن بر مخالفین، مگر بر مستضعفین ایشان.

حرام است نمازکردن بر کسی‌که منکر یکی از ضروریات اسلام، یا منکر یکی از ضروریات مذهب اثناعشری باشد، چراکه او کافر است و بر کافر نباید نماز کرد.

کسی‌که پیش از نمازکردن بر او درندگان و طیور گوشت او را خورده باشند و استخوان‌های او باقی مانده باشد، باید بر آن استخوان‌ها نماز کرد و آنها را دفن کرد.

هرگاه اعضاء میّت متفرّق شده باشد باید آنها را جمع کرد و بر آنها نماز کرد.

هرگاه بعض اعضاء میّت یافت شد پس اگر در آن عضو، قلب است باید بر آن نماز کرد. و هرگاه قلب در آن عضو نباشد مانند سر، دست و پا، اگر عضو تمامی‏باشد نمازکردن بر آن عضو مستحب است.

هرگاه برای میّت کفن و ساتر عورتی یافت نشود، او را در قبر در لَحْد می‏گذارند و عورت او را با خشتی، سنگی و یا خاکی می‏پوشانند و بر آن نماز می‏کنند.

هرگاه کسی را به دار زده باشند باید بر او نماز کرد. پس اگر روی میّت به قبله باشد، مقابل شانه راست او باید ایستاد و نماز کرد. و اگر پشت او

 

«* احکام طهارت صفحه 119 *»

به سمت قبله باشد، در مقابل شانه چپ او باید ایستاد و نماز کرد. و اگر شانه راست او به سمت قبله باشد، باید در مقابل شانه چپ او ایستاد و نماز کرد. و اگر شانه چپ او به سمت قبله باشد، باید در مقابل شانه راست او ایستاد و نماز کرد. به‌طوری که روی نمازکننده در جمیع حالات به سمت قبله باشد.

کیفیت نماز میّت

در نماز میّت طهارت شرط نیست. پس جنب، حائض و بی‏وضو می‏توانند بر میّت نماز کنند، اگرچه مستحب است که بدون وضو و غسل بر او نماز نکنند.

میّت را در وقت نماز باید بر هیئت قبر و لَحْد در پیش روی نمازگزار گذارد، و نمازگزار باید که روی او به‌سوی میّت و سمت قبله باشد.

هرگاه میّت مرد باشد مستحب است که نمازکننده در مقابل وسط و کمر او بایستد، و هرگاه زن باشد مستحب است که در مقابل سر و سینه او بایستد.

نماز میّت پنج تکبیر است و بس، و ذکر دیگری واجب نیست.

بعد از هر تکبیری ذکری و دعائی مستحب است؛ خصوصاً اذکار و دعاهایی که در احادیث وارد شده. پس بعد از تکبیر اول مستحب است که بگویند: اَشهَدُ اَن لا اِلٰهَ اِلَّا اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَ اَنَّ المَوْتَ حَقٌّ، وَ الجَنَّةَ حَقٌّ، وَ البَعثَ حَقٌّ، وَ اَنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیبَ فیها، وَ اَنَّ اللّهَ یَبعَثُ مَن فِی القُبُورِ.

«* احکام طهارت صفحه 120 *»

و بعد از تکبیر دوم بگویند: اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌مُحَمَّدٍ، وَ بارِک عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌مُحَمَّدٍ، وَ ارحَم مُحَمَّداً وَ آلَ‌مُحَمَّدٍ، اَفضَلَ ما صَلَّیتَ وَ بارَکتَ وَ رَحِمتَ وَ تَرَحَّمتَ وَ سَلَّمتَ عَلیٰ اِبراهیمَ فِی العالَمینَ، اِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ.

و بعد از تکبیر سوم بگویند: اَللّٰهُمَّ اغفِر لی وَ لِجَمیعِ المُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ، وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِماتِ، اَلاَحیاءِ مِنهُم وَ الاَمواتِ، تابِع بَینَنا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ، اِنَّکَ مُجیبُ الدَّعَواتِ وَ وَلیُّ الحَسَناتِ، یا اَرحَمَ الرّاحِمینَ.

و بعد از تکبیر چهارم بگویند: اَللّٰهُمَّ اِنَّ هٰذا عَبدُکَ وَ ابنُ عَبدِکَ وَ ابنُ اَمَتِکَ، نَزَلَ بِساحَتِکَ، وَ اَنتَ خَیرُ مَنزُولٍ بِه، اَللّٰهُمَّ اِنّا لانَعلَمُ مِنهُ اِلّا خَیراً، وَ اَنتَ اَعلَمُ بِهٖ مِنّا، اَللّٰهُمَّ اِن کانَ مُحسِناً فَزِد فی اِحسانِهٖ اِحساناً، وَ اِن کانَ مُسیئاً فَتَجاوَز عَنهُ، وَ اغْفِرْ لَنا وَ لَهُ، اَللّٰهُمَّ احشُرهُ مَعَ مَن یَتَوَلّاهُ وَ یُحِبُّهُ، وَ اَبعِدهُ مِمَّن یَتَبَرَّءُ مِنهُ وَ یُبغِضُهُ، اَللّٰهُمَّ اَلحِقهُ نَبِیَّکَ، وَ عَرِّف بَینَهُ وَ بَینَهُ، وَ ارحَمنا اِذا تَوَفَّیتَنا یا اِلٰهَ العالَمینَ.

و بعد از تکبیر پنجم نماز میّت به‌انجام می‏رسد. و بعد از تکبیر پنجم و فَراغ از نماز مستحب است که بگویند: رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَةً وَ فِی الآخِرَةِ حَسَنَةً، وَ قِنا عَذابَ النّارِ.

و اگر میّت زن باشد ضمائر را مؤنث و به‌جای «عَبدِکَ»، «اَمَتِکَ» و به‌جای «اِبن»، «اِبنَة» بگویند.

و اگر میّت مستضعف باشد بعد از تکبیر چهارم بگویند: اَللّٰهُمَّ اغفِر لِلَّذینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبیلَکَ، وَ قِهِم عَذابَ الجَحیمِ.

و اگر میّت طفل باشد بعد از تکبیر چهارم بگویند: اَللّٰهُمَّ اجعَلهُ لاَِبَوَیهِ وَ لَنا سَلَفاً وَ فَرَطاً وَ اَجراً.

«* احکام طهارت صفحه 121 *»

و اگر میّت مجهول‌الحال باشد بعد از تکبیر چهارم بگویند: اَللّٰهُمَّ اِنَّ هٰذِهِ النَّفسَ اَنتَ اَحیَیتَها، وَ اَنتَ اَمَتَّها، اَللّٰهُمَّ وَلِّها ما تَوَلَّت، وَ احشُرها مَعَ مَن اَحَبَّت.

و اگر از روی تقیّه بر مخالفی نماز کنی بعد از تکبیر چهارم بگو: اَللّٰهُمَّ اَخزِ عَبدَکَ فی عِبادِکَ وَ بِلادِکَ، اَللّٰهُمَّ اَصِلهُ اَشَدَّ عَذابِکَ، اَللّٰهُمَّ اَذِقهُ حَرَّ نارِکَ، فَاِنَّهُ کانَ یَتَوَلّیٰ اَعداءَکَ، وَ یُعادی اَوْلیاءَکَ، وَ یُبغِضُ اَهلَ‌بَیتِ نَبیِّکَ.

مستحب است که در وقت گفتن هر تکبیری دست‌ها را بلند کنند تا حدی که سر انگشتان به نرمه گوش برسد.

جایز است که مکرّر بر میت نماز کنند.

هرگاه میّت را بدون نماز دفن کرده باشند باید بر قبر او نماز کرد.

مستحب است که نماز میّت را به جماعت به‌جا آورند.

افضل صف‌ها در نماز میّت صف آخر است.

جایز است در نماز میّت زن امامت کند اگر مأمومین جمیعاً زن باشند.

مستحب است که در نماز میّت، اولیاء میّت سیّد هاشمی را اذن دهند و برای امامت پیش بفرستند.

هرگاه در بین نماز کسی ملحق شد و خواست نماز کند، پس تکبیر می‏گوید و اقتداء می‏کند. پس چون امام از نماز فارغ شد هرقدر از تکبیرات پنج‏گانه را که با امام درک نکرده خود، آنها را می‏گوید.

«* احکام طهارت صفحه 122 *»

 

هرگاه برای میّتی چند تکبیر گفته شد که میّت دیگر را گذاردند، جایز است که برای هر دو پنج تکبیر دیگر بگویند، و جایز است که چون تکبیرات پنج‏گانه را برای اوّلی گفتند او را بردارند و پنج تکبیر را برای دومی به‌انجام رسانند.

مقدّمات دفن

مستحب است که میّت را بر روی تابوت چهارپایه بخوابانند و تابوت را بردارند، و سر میّت را مقدّم دارند به‌سمتی که می‌برند و پاهای او را در عقب قرار دهند.

مستحب است در بردن میّت میانه راه روند، نه به سرعت و نه به تأنّی زیاد.

مستحب است تشییع جنازه، و اذن صاحب مصیبت شرط نیست.

مستحب است که تشییع جنازه را بر ولیمه و مهمانی ترجیح دهند.

مستحب است که در عقب جنازه و در دو جانب آن راه روند، نه در پیش آن.

مستحب است تربیع جنازه مؤمن به‌این‏طور که ابتدا کند به دست راست جنازه و آن را با دست راست بردارد، بعد به عقب رود به پای راست و آن را با دست راست بردارد، بعد برود به سمت پای چپ و آن را با دست چپ بردارد، بعد برود به‌سمت دست چپ و آن را با دست چپ بردارد. و به همین‏طور دور زند اگر بخواهد و برود به سمت دست راست و آن را به دست راست بردارد به‌طوری که ذکر شد. و همیشه از سمت راست به سمت چپ دور بزند.

«* احکام طهارت صفحه 123 *»

مستحب است که همراه جنازه بروند تا آنکه بر میّت نماز کنند و او را دفن کنند.

مستحب است که ننشینند تا آنکه میّت را دفن کنند.

مکروه است که در بین راه پیش از دفن از تشییع برگردند، مگر به اذن صاحب مصیبت.

مکروه است که سواره تشییع کنند مگر در حال ضرورت.

مکروه است که در جنازه بیگانه بدون رداء تشییع کنند.

مکروه است برای زن‌های جوان تشییع جنازه.

مکروه است که آتش، مَجمَره([54]) و دود در عقب جنازه و نزدیک میّت ببرند.

جایز است که در شب چراغ همراه جنازه باشد، ولکن نزدیک جنازه نبرند.

سزاوار است که صاحب مصیبت بی‌رداء تشییع کند تا شناخته شود که او صاحب عزاء است.

سزاوار است عبرت‌گرفتن از میّت و خود را به‌جای او انگاشتن و فرض‌کردن که او را به دنیا برگردانیده‏اند. پس توبه کند از گناهان خود و تدارک کند آنچه را که ترک کرده، و از دنیا و آنچه در آن است دل بکَند.

«* احکام طهارت صفحه 124 *»

دفن و متعلّقات آن

واجب است دفن‌کردن مؤمن و مسلم و ملحقین به ایشان از اولاد و اَحفاد و مستضعفین.

حرام است دفن‌کردن کفّار، نصّاب و منکرین یکی از ضروریات اسلام و ایمان به‌جهت احترام آنها.

مستحب است دفن‌کردن در مشاهد مشرّفه و حرم مکه معظّمه.

مستحب است که گودی قبر سه ذراع باشد نه بیشتر و نه کمتر، اما طول و عرض آن به‌قدر گنجایش میّت باشد.

مستحب است که در جانب قبله لَحْدی قرار دهند که عرض آن دو ذراع و یک وجب باشد، مثل عمق آن، و اما طول آن به‌قدر قامت میّت باشد.

مستحب است که میّت را نرسیده به قبر بر زمین گذارند، چرا که برای قبر هول‌ها و ترس‌ها است؛ برای اینکه میّت انس بگیرد و ناگهان بر آنها وارد نشود، پس به‌تدریج او را بردارند و بگذارند تا او را نزدیک قبر برسانند.

مستحب است که مرد را در سمت پای قبر بگذارند و از همان سمت او را داخل قبر کنند، و زن را در جانب چپ قبله بر زمین گذارند و از طرف عرض او را داخل قبر کنند که پاهای او در وقت داخل‌کردن در قبر بالا نرود، و مَحرَمی در سمت پای او پاهای او را بگیرد.

اذن دخول قبر با ولیّ میّت است، می‏خواهد یک نفر را اذن می‏دهد و می‏خواهد بیشتر را اذن می‏دهد.

«* احکام طهارت صفحه 125 *»

از هر سمت بخواهند داخل قبر می‏شوند، ولکن بیرون نیایند مگر از پای قبر.

مکروه است که پدر داخل قبر فرزند شود.

مستحب است که شوهر داخل قبر زن خود شود، یا سایر مَحرَم‌های او.

مستحب است که باوضو داخل قبر شوند.

مکروه است که با عِمامه، کلاه و کفش داخل قبر شوند.

مستحب است گشودن بندها و گره‏های رَخت در قبر.

مستحب است که چون میّت را در لَحْد بخوابانند قدری خاک در زیر سر او جمع کنند مانند بالشی، و طرف راست صورت او را بر روی آن گذارند، و کلوخی در پشت سر او گذارند که میّت بر همان هیئت رو به قبله بماند.

مستحب است که قدری از تربت سیدالشهداء7 در قبر همراه میّت بگذارند.

مستحب است که در لَحْد با دست چپ شانه چپ میّت را به حرکت سختی حرکت دهند، و او را تلقین کنند به شهادت «اَن لا اِلٰهَ اِلَّا اللّه» و «اَنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّه» و اقرار به امامت ائمه طاهرین به اسم هریک هریک ایشان صلوات اللّه علیهم اجمعین.

مستحب است پوشانیدن لَحْد با خشت و گِل به‌طوری که خاک بر روی میّت نریزد.

«* احکام طهارت صفحه 126 *»

مستحب است که خاک‌هایی که از قبر کنده شده در قبر بریزند و خاک خارجی در آن نریزند چرا که بر میّت گران است.

مستحب است که با پشت کف دست خاک را در قبر بریزند.

مکروه است که خویشان میّت خاک در قبر او بریزند چراکه سبب قساوت قلب ایشان می‌گردد.

مستحب است که قبر را مسطّح و چهارگوشه کنند، و چهار انگشت بلند کنند.

مکروه است که قبر را مانند قبرهای مخالفان خرپُشته بسازند.([55] )

مستحب است که آب بر روی قبر بریزند به‌این‌طور که رو به قبله بایستند و ابتداء کنند در آب ریختن از سر قبر و به دور قبر بگردند و متصل آب بریزند تا به موضع اول برسند. پس اگر آب زیاد آمد در وسط قبر بریزند.

مستحب است که تا چهل روز هر روز بر قبر آب بریزند.

مستحب است که رو به قبله در بالای سر قبر بنشینند و انگشتان را گشوده بر روی قبر فروکنند که اثر آنها در قبر بماند و سوره‏هایی که وارد شده بخوانند، بخصوص سوره «انّا انزلناه» (قَدر) را هفت مرتبه.

مستحب است که ولیّ میّت بعد از رفتن مردم بر سر قبر میّت مکث کند و خاک قبر را بگیرد و دهان خود را نزدیک سر قبر ببرد و به‌آواز بلند دوباره میّت را تلقین کند به شهادت «اَن لا اِلٰهَ اِلَّا اللّه» و «اَنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّه9» و اقرار به امامت ائمه هدی: و سایر دعاهایی که وارد شده.

«* احکام طهارت صفحه 127 *»

مکروه است خندیدن در میان قبرها.

مکروه است نشستن بر روی قبرها.

جایز است راه‌رفتن بر روی قبرها.

مکروه است بنای مسجد در قبرستان.

کسی‌که در دریا بمیرد او را در خُمی می‏گذارند و سر آن را محکم می‏کنند و آن را در دریا می‏اندازند.

اگر بترسند که میّت را کسی از قبر بیرون آورد و بسوزاند، جایز است که چیزی سنگین به او ببندند و او را در آب اندازند که در آب فرو رود.

مستحب است تسلّی‌دادن اهل مصیبت، و کفایت می‏کند در تسلّی همین‏قدر که صاحب مصیبت شخص را در مجلس تعزیه ببیند. و وارد شده که هرکس زن بچه‌مرده را تسلّی دهد خداوند بر او سایه اندازد در روزی که سایه‏ای نیست مگر سایه او.

مستحب است که تا سه روز برای صاحبان عزاء غذا بپزند و برای ایشان ببرند.

مستحب است زیارت قبور چراکه اهل قبور می‏فهمند که به زیارت ایشان رفته‏اند و انس می‏گیرند و خوشحال می‏شوند.

هر مؤمنی که هفت مرتبه سوره «انّا انزلناه» (قَدر) را برای مؤمنی در سر قبر او بخواند خداوند هر دوی آن‏ها را بیامرزد.

مستحب است که چون میّتی را به یاد آوری بگویی: اِنّا لِلهِ وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعون.

«* احکام طهارت صفحه 128 *»

مستحب است نمازکردن، روزه‌گرفتن، تصدّق‌دادن، حج‌کردن و انجام جمیع اعمال خیر برای میّت.

مستحب است گریه‌کردن برای مؤمن.

مستحب است صبرکردن، و مکروه است جزع‌کردن برای میّت. چراکه در صبر، ثواب است و در جزع‌کردن، عذاب.

 گریه‌کردن جزع نیست ولکن روخراشیدن، موکندن، جامه بر تن دریدن و دست به زانو زدن جزع است.

 

«* احکام طهارت صفحه 129 *»

پرسش‌ها و پاسخ‌های فقهی

امــوات

کسی‌که از دنیا می‌رود و از قضاء در دفن او تأخیر می‌افتد، شب اول قبر او چگونه است؟ آیا همان شب اول است که از دنیا رفته؟ و نماز لیلة‌الدّفن برای او چگونه است یعنی همان شب اول که از دنیا رفته باید خواند یا بعد از دفن؟

نماز لیلة‌الدّفن مربوط به شب اول دفن است. اما شب اول فوت و جریان آمدن ملائکه و سایر اموری که انجام می‌یابد همان شب اول فوت است به هر صورتی که باشد.

طفلی که از دنیا می‌رود با اینکه مکلّف نبوده آیا تلقین برای او مستحب است؟ و اگر بخواهیم تلقین بخوانیم چگونه باید باشد؟ و آیا نماز لیلة‌الدّفن برای او می‌توان خواند؟

دستوری دیده نشده ولی تلقین شهادت‌های چهارگانه به‌طور اختصار از باب امید به آنکه برایش مفید باشد اشکالی نخواهد داشت، و همین‌طور است حکم نماز لیلة‌الدّفن.

در مورد انتقال نعش به اعتاب مقدسه معصومین: آیا کسی می‌تواند بدون وصیّت میّت تبرّعاً نعش او را انتقال دهد، و آیا نبش قبر به‌شمار می‌آید؟

در جایی مطرح نشده و دستوری نرسیده است، و ظاهراً جایز نیست.         

 

«* احکام طهارت صفحه 130 *»

راجع به وصیّت انتقال نعش به اعتاب مقدّسه معصومین: در وصیّت‌نامه آقای مرحوم کرمانی­ این چنین است که در نزد اعتاب مقدّسه هر یک از معصومین: از دنیا رفتم مرا در همان‌جا دفن کنید، اگر نه نعش مرا به کربلای معلّیٰ انتقال دهید. و با توجه به اینکه سید بزرگوار­ می‌فرمایند حکم تمام اعتاب مقدّسه معصومین: در اینکه سؤال و عذاب قبر ندارد یکسانند (مضمون فرمایش) با وجود این آیا شخص می‌تواند وصیت کند که اگر در نزد یکی از اعتاب معصومین: از دنیا رفتم از جهت سفارش‌هایی که درباره دفن در کربلا شده باز مرا به کربلای معلّیٰ انتقال دهید یا به‌طور موقّت دفن کرده و سپس انتقال دهید؟ یا همان‌طور که آقای مرحوم کرمانی­ وصیّت فرموده‌اند باید وصیّت کرد؟

همین‌طوری که فرموده‌اند باید وصیّت کرد.

اسامی متبرّکه مانند هُوَ الحَیُّ القَیّوم و یا اسامی ائمه: که روی سنگ قبرها نوشته می‌شود و ممکن است پا گذاشته شود چه حکمی دارد؟

نباید به‌طور عمد انجام شود، و اگر انسان متوجه نشد و پا گذارد اشکالی ندارد.

([1]) چیزی که پاک است و پاک‏کننده چیزی است که نجس شده.

([2]) اندک: آب قلیل و کمتر از کُر ــ بسیار: کُر و بیشتر از کُر.

([3]) مارمولک.

([4]) ظاهراً مقصود این است که با تابش مستقیمِ آفتاب گرم شده باشد.

([5]) آشامیدن، تحصیل طهارت (وضو و غسل) و زایل‌کردن عین نجاست (از بدن، لباس و سایر چیزها)، شستشو  و …

([6]) آب نیم‏خورده.

([7]) اگر انسانی، حیوانی و یا چیز نجسی در چاه افتاد و آب چاه با نجاست تغییر نکرد، مستحب است مقداری آب از آن بکشند؛ که در کتاب مبارک کفایةالمسائل مطابق روایات وارده مقدار کشیدنِ آب معیّن شده است.

([8]) چهارده سال قمری تمام که از عمر او بگذرد بالغ است، اگرچه سایرعلائم بلوغ در او ظاهر نشده باشد.

([9]) نه سال قمری تمام که از عمر او بگذرد بالغه است، اگرچه حائض نشده باشد.

([10]) در غرفه اول و دوم تفاوت نمی‏کند.

([11]) ظاهر و روی پوست انسان.

([12]) بَواطن: آنچه از بدن که برای ناظر خارجی پیدا نباشد مانند: درون دهان، درون بینی، درون گوش، درون چشم، درون سوراخ گوش و بینی برای آویختن زیور، درون ناف، میان مارپیچ‌های لاله گوش (هرگاه به‌هم چسبیده و ناآشکار باشد)، زیر ناخن، اندرون زخم و کورک.

([13]) کسانی که مسّ میت را از نواقض وضو شمرده‌اند شاید به‌واسطه مستحب‌بودن وضو برای غاسل میت اگر اراده جماع دارد، بوده است.

([14]) رگ‌زدن، نوعی درمان برای برخی بیماری‌ها است.

([15]) حَدَث اکبر: ناقض طهارتی که زایل‌کردن آن نیازمند غسل می‌باشد مثل: خروج منی از ممرّ بول، دخول حشفه در فرج، و مسّ میّت.

([16]) حَدَث اصغر: ناقض طهارتی که زایل‌کردن آن نیازمند وضو می‌باشد مثل: خروج بول و غائط از مخرج معتاد، و خواب.

([17]) یک مُدّ حدود 750 گرم است.

([18]) بعضی از فقهاء به کراهت شدید فتویٰ داده‌اند. (کفایةالمسائل)

([19]) غسل‏های «حیض»، «استحاضه» و «نِفاس» در بخش‏ «احکام ویژه‏ بانوان»، و «غسل میّت» و «غسل مسّ میّت» در بخش‏ «احکام اموات» خواهد آمد.

([20]) متعیّن می‌شود: یعنی برای او تیمّم بَدَل می‌شود از وضو  و غسل.

([21]) مانند: جو، نخود، لوبیا و …

([22]) حیوان حلال‌گوشتی که دائماً خوراک آن نجاست است.

([23]) جمعی از فقهاء منیّ حیوان حلال‌گوشت را نیز نجس دانسته‏اند و معترفند که دلیل نجاست آن اجماع است نه نصّی از احادیث. (کفایةالمسائل)

([24]) بعضی از فقهاء میّت انسان را پیش از سردشدن نجس نمی‏دانند. (کفایةالمسائل)

([25]) بعضی از فقهاء آب انگوری را که با آتش به جوش آمده باشد و دو ثُلث آن نرفته باشد نجس دانسته‏اند، و جمیع کثیری از محققین فقهاء آن را نجس ندانسته‏اند؛ اگرچه حرمت آن محل خلاف نیست. (کفایةالمسائل)

([26]) بعضی از فقهاء عرق کسی‌که به حرام جنب شده است را هم نجس دانسته‏اند و در احادیث هم دلالت واضحی بر این هست. (کفایةالمسائل)

([27]) بعضی از فقهاء آنها را پاک دانسته‏اند. (کفایةالمسائل)

([28]) هر حیوان حلال‌گوشتی که جلّاله باشد و خوراک آن دائماً نجاست باشد گوشت، شیر و تخم آن حرام می‌شود مگر آنکه آن را استبراء کنند: شتر جلّاله چهل شبانه‌روز متصل که به آن علف پاک بخورانند پاک می‌شود، گاو جلّاله سی روز که به آن علف پاک بخورانند، گوسفند جلّاله ده روز که به آن علف پاک بخورانند، اردک جلّاله هفت روز که به آن دانه پاک دهند و مرغ خانگی جلّاله سه روز که دانه پاک به آن دهند، حلال می‌شوند. (کفایةالمسائل)

([29]) در تعیین «کُر» به‌واسطه اختلاف روایات از جهت وزن و مساحت ـــ که ظاهراً از باب تقیه بوده ـــ فقهاء به‌طور مختلف فتویٰ داده‌اند. در این میان فتوای فقهائی که از جهت وزن: 1200 رَطل عراقی (حدود 384 کیلوگرم)، و از جهت مساحت: ظرف پر از آبی که هر یک از طول، عرض و عمق آن سه وجب و نیم (به وجب‌های عادی) باشد، فرموده‌اند به احتیاط نزدیک‌تر است. و فتوای بعضی فقهاء که محکم‌ترین فتاویٰ می‌باشد این است که مستحب است آبی که برای تطهیر به‌کار می‌برند، آب کُر باشد.

([30]) شیرِ ماده نوزاییده.

([31]) نیم‌خورده آب و طعام.

([32]) جمعی از فقهاء حکم آبی که به‌قدر کُر یا بیشتر باشد را حکم آب جاری قرار داده‌اند در کفایت‌کردن یک دفعه شستن از بول، و دو دفعه شستن احوط است و احتیاط راه نجات است. (کفایةالمسائل)

([33]) همه چیز برای تو پاک است تا زمانی که به ناپاک‌بودن آن علم پیدا کنی.

([34]) زنی که اولین‌بار خون حیض می‌بیند.

([35]) ثابت.

([36]) منسوب به بَحر که قعر رحم باشد، خو ن سرخ خالص.

([37]) در هر دو صورت اگر بعد از ده روز باز هم خون دید عمل استحاضه به‌جا می‌آورد و قضائی بر او نیست.

([38]) «استظهار» در بخش احکام مبتدئه گذشت.

([39]) زنی که اولین‌بار خون حیض می‌بیند.

([40]) زنی که ایام عادت ثابتی ندارد.

([41]) آنچه در جواب بیان شده از باب ادب و حرمتداری می‌باشد، و باتوجه به دو مسئله زیر احتیاط اقتضاء می‌کند که این ادب رعایت شود:

1ـــ مسئله: جایز است از برای حائض پرستاری بیمار مگر در وقت احتضار که دور شود از او (محتضر)، که ملائکه از او (حائض) متأذی نشوند.

عرض می‌کنم ملائکه‌ای که برای قبض روح محتضر و یا کارهای دیگر بر محتضر فرود می‌آیند کجا، و ملائکه‌ای که در حرم‌های امامان و یا کاملان نزول و صعود دارند کجا!

2ـــ مسئله: جایز نیست از برای جنب که داخل شود در خانه‌های پیغمبر و ائمه:.

عرض می‌کنم با توجه به این فقره از اذن دخول حرم‌های معصومین؟عهم؟: اَللّٰهُمَّ اِنّیٖ وَقَفتُ عَلیٰ بابٍ مِن اَبوابِ بُیوتِ نَبیِّکَ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ آلِه این حرم‌ها در حکم خانه‌های ایشان است. همچنین در اذن دخول عرض می‌کنیم: اَللّٰهُمَّ اِنّیٖ اَعتَقِدُ حُرمَةَ صاحِبِ هٰذَا المَشهَدِ الشَّریفِ فی غَیبَتِهٖ کَما اَعتَقِدُها فی حَضرَتِه تا آخر عبارت مبارکه، و نوع فقهاء هم حائض را در این‌گونه احکام به جنب ملحق نموده و احتیاطِ واجب می‌دانند که حائض مانند جنب در حرم‌های ائمه: توقف نکند.

([42]) هرگاه زنی تا چند ماه مستمرّ خون ببیند، پس اگر عادت مستقرّی دارد به‌طوری که گذشت، پس ایام عادت خود را حیض قرار می‏دهد و در سایر روزها عمل استحاضه به‌جا می‏آورد چنان‌که خواهد آمد. و اگر عادت مستقرّی ندارد و خون او تغییر نمی‏کند پس در هر ماهی شش روز یا هفت روز حیض قرار می‏دهد و در سایر روزها عمل استحاضه به‌جامی‏آورد. و اگر رنگ خون تغییر می‏کند و گاهی گرم، بَحرانی و مایل به سیاهی است، و گاهی سرد و زرد است، پس روزهایی که در آنها خون گرم و بَحرانی است حیض قرار می‏دهد، و روزهایی که در آنها خون سرد و زرد است عمل استحاضه به‌جا می‏آورد. (کفایةالمسائل)

([43]) در مبتدئه‌ای که عادت مستقرّى ندارد و در چند ماه مستمرّ خون مى‏بیند روایتى دیگر رسیده است که به عادت خویشان خود از زنان رجوع کند. اگر در عادت متّفق باشند پس عادت ایشان را ایام حیض خود قرار مى‏دهد و در سایر روزها عمل استحاضه به‌جا مى‏آورد. و اگر خویشان او در عادات خود مختلف باشند پس در ماه اول ده روز را حیض قرار مى‏دهد و در سایر ایام عمل استحاضه مى‏کند، و در سایر ماه‌ها در هر ماهى سه روز را ایام حیض خود قرار مى‏دهد و در سایر روزها عمل استحاضه به‌جا مى‏آورد. (کفایةالمسائل)

([44])  کفایةالمسائل، ج1، چاپخانه خراسان.

([45]) هرگاه زنى عادت مستقرّى نداشته باشد و در ماهى چند روز خون ببیند و چند روز پاک باشد، مثل اینکه سه روز، یا چهار روز، یا پنج روز یا بیشتر تا ده روز خون ببیند و چند روز پاک باشد ـــ به شرط اینکه آن روزهایى که پاک است کمتر از ده‏روز باشد. ـــ پس چنین زنى آن روزهایى را که در آنها خون مى‏بیند حیض قرار مى‏دهد، و در روزهایى که پاک است غسل مى‏کند و عبادات را به‌جا مى‏آورد و تا یک ماه بر این برنامه جارى مى‏شود. پس اگر در سر یک ماه خون از او قطع شد که از این ابتلاء خلاص شده. اما در ماه بعد، در حدیثى که در این باب وارد شده به این صورت است که عمل استحاضه را به‌جا آورد لکن چون نهایت اجمال در این حدیثِ در ماهِ بعد است، پس در ماه بعد باید عمل کند به مقتضاى حدیث مفصلى که گذشت. و آن این است که اگر در ماه بعد هم باز خون مى‏بیند، پس اگر رنگ خون تغییر مى‏کند و گاهى گرم، بَحرانى و سیاه است و گاهى سرد و زرد است، پس خون گرم، بَحرانى و سیاه را خون حیض قرار مى‏دهد و عمل حائض به‌جا مى‏آورد و خون سرد و زرد را خون استحاضه قرار مى‏دهد و عمل استحاضه به‌جا‌ مى‏آورد. و اگر خون یکسان است و تغییری در آن ظاهر نمى‏شود، در هر ماهى شش روز یا هفت روز را حیض قرار مى‏دهد، و باقى خون‌ها را استحاضه قرار مى‏دهد و عمل استحاضه به‌جا‌ مى‏آورد. و جمعى از فقهاء بر این فتوىٰ داده‏اند. (کفایةالمسائل)

([46]) کسی‌که در احرام نیست.

([47]) گیاه شوری است که در زمین شور می‏روید و همچون صابون با آن لباس می‏شویند.

([48]) اَلْیَه: سرین، کفل.

([49]) یعنی درغسل جنابت وضو قبل از آن و بعد از آن بدعت است، ولی در غسل مسّ میّت ـــ مانند سایرغسل‌ها ـــ  وضو قبل از آ‌ن مستحب است و بعد از آن جایز نیست.

([50]) نوعی از ابریشم فرومایه کم‌قیمت.

([51]) آنچه بوی خوش دارد و بر میت ‌می‌پاشند مانند کافور.

([52]) هر مثقال شرعی تقریباً 5/3 گرم می‌باشد.

([53]) تَرْقُوه: استخوان چنبره گردن كه جلوى گلو و بالاى سینه است.‏

([54]) عودسوز، بوی‌سوز.

([55]) خرپشته: پشته‌ بزرگ ناهموار که میان آن بلند و دو طرف آن نشیب باشد.