چند کلمه سخن صواب (قسمت سوم)

ادامه متن کتاب و نقد آن

در صفحه 10 آمده است:

او می‌گوید: در عالم رؤیا امامان معصوم علیهم‌السلام هر کدام به من اجازه‌هایی جداگانه داده‌اند که در آن الف: دستورات؛ ب: وعده‌ها؛ ج: اوصاف فوق‌العاده‌ای برای من ذکر شده است.

رؤیای صادقه، با شرایطی که در روایات معصومین علیهم السلام مذکور است، البته مورد تأیید علماء شیعه بوده و هست و بسیاری از علماء و صلحاء و زهاد و… رؤیاهای صادقه و صالحه خود را نقل کرده‌اند که بخشی از آن را مرحوم نوری رحمة الله علیه در کتاب گرانسنگ دارالسلام نقل فرموده است. ودر فرمایش ها رسیده است: إِنَّ اَلرُّؤْيَا اَلصَّادِقَةَ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنَ اَلنُّبُوَّةِ

اشکالی که برخی به مرحوم شیخ احمد احسائی وارد می‌کنند، این است که رؤیاهای خود را نقل کرده و متأسفانه این برداشت اشتباه را برخی پژوهشگران مرتکب شده‌اند و گفته‌اند شیخ مرحوم اع اساسِ مکتب و اندیشه خود را بر خواب استوار کرده است!

در جواب باید گفت و باید انتظار داشت که شخص منصف در این پاسخ تأمل کند:

در هیچ یک از تألیفات و تصنیفاتِ مرحوم شیخ احمد احسائی أع نیامده است که فلان مطلب چنین است و چنان است؛ به دلیلِ خوابی که دیده‌ام!

هرگز این بزرگوار برای اثبات مطلبی،خواب را دلیل قرار نداده است.

خواب‌هایی که در زندگی‌نامه خود نقل فرموده، همچون دیگر علماء شرح حالی است که نگاشته است و از احوالات فردی خود خبر داده است.

این چه تهمتی است ناروا که بر این بزرگوار روا داشته‌اند و نعوذبالله اساس مکتب آن بزرگوار را بر خواب استوار می‌دانند؟

آیا کتاب مبارک شرح الزیارة الجامعة الکبیرة را ندیده‌اند و نخوانده‌اند که آکنده از آیات قرآنی و روایات معصومین است؟ دیگر مبانی این بزرگوار را در کتاب‌های شرح المشاعر و شرح العرشیه و الفوائد و شرح الفوائد و… ندیده‌اند؟

آری؛ اگر در موضعی خوابی را هم نقل فرموده‌ باشند، به عنوان مؤید است و قطعاً در آن موضع دلایل عقلیه و نقلیه نیز نقل فرموده است.

و همین تهمت است که برخی نفهمیده و ندانسته،‌ جریان انحرافیِ احمد الحسن یمانی، معروف به دجال بصره (مدعی فرزندی و نیابتِ امام زمان عج) و مکتب شیخ مرحوم اع را با یکدیگر مقایسه کرده‌اند… .

این غفلت یا تغافل است که اندیشه شیخ مرحوم با همه آراستگی‌اش به دلایل عقلی و نقلی مقایسه شود و در راستای اندیشه‌ای منحط قرار بگیرد که بر خواب استوار است و هیچ شکی در انحطاط و انحراف آن نیست.

در هر صورت، حال شیخ مرحوم اع عجیب‌تر از مرحوم مقدس اردبیلی نیست که امروزه نقل می‌شود و در بعضی درس‌های خارج مطرح می‌شود که نوع اجماعاتی که مرحوم اردبیلی نقل کرده، اقوال امام زمان علیه السلام است که از آن تعبیر به اجماع آورده؛ اگرچه خود تصریح به این مطلب نکرده ولی قراین مفید این مطلب است و شاگرد بارز او  سید میر علام (میر فیض الله عبدالقاهر حسینی تفرشی) حکایات دیدار و طرح مسائل مقدس را با امام زمان عجل الله فرجه و پاسخگویی آن جناب را نقل کرده است.

ادامه متن کتاب و نقد آن

در همان صفحه 10 آمده است:

گزافه‌گویی‌های شیخیه درباره شیخ احمد احسائی بسیار فراوان است. مثلا رشتی درباره‌اش گفته: او از جمله هادیانی است که خدا در آیه شریفه:‌ انما انت منذر و لکل قوم هاد قصد کرده است. در حالی که آیه مربوط به امامان معصوم علیهم‌السلام است.

در پاسخ می‌گوییم تعجیل مؤلف، راه تفکر را بر وی بسته است و عبارت ظریف عالم ربانی مرحوم سید کاظم رشتی اع را دقت نکرده است. عبارت سید مرحوم این است که می‌فرماید: «و هو من المعنیین من قوله تعالی انما انت منذر و لکل قوم هاد.»

ایشان می‌دانند این آیه شریفه در تفاسیر به رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه‌السلام تفسیر شده است. از این رو قید «و هو من المعنیین» را نگاشته‌اند تا بفرمایند صرف‌نظر از معنای ظاهری آن که تفسیر فوق‌الذکر باشد، در تأویل می‌توان برای عدول نافینی که هدایت‌کننده قوم هستند، این آیه را به کار برد. قید «و هو من المعنیین» رافع این اعتراض است.

ادامه متن کتاب و نقد آن

در ادامه، ذیل عنوان «چند پرسش ساده» 9 پرسش ساده مطرح شده است (از صفحه 10 تا 12) که در ذیل هر کدام، به پاسخ آن اشاره می‌کنیم:

پرسش 1.به چه دلیل پس از گذشت 12 قرن از هجرت مردم باید از شیخ احمد و فرقه شیخیه پیروی کنند؟

پاسخ: پرسش نارساست. به چه مناسبت بحث 12 قرن پس از هجرت؟ چرا به جای 12 قرن پس از هجرت، مثلاً 10 قرن پس از غیبت امام علیه السلام نیامده است؟ شاید منظور سائل 12 قرن پس از بعثت بوده است (که اشاره به دور ظاهر و دور باطن شریعت باشد.)

به هر روی، «باید»ی در کار نیست و کسی جزم نکرده است که فقط و فقط باید از شیخ مرحوم اع تبعیت کرد. اگر منظور از تبعیت، تبعیت در مسائل فقهی است، همان‌گونه که پیش از این اشاره شد خودِ شیخ مرحوم اع تقلید اعلم را واجب نمی‌دانند و همچنین لزوم تبعیت و تقلید از یک مرجع و فقیه نیز در قاموس شیخیه جای ندارد. و حتی بزرگان شیخیه به جواز تبعیت و تقلید از علماء شیعه تصریح کرده‌اند. عالم ربانی مرحوم حاج محمدکریم کرمانی اع در فصل هجدهم از رساله سی‌فصل می‌فرماید:

هرگاه در مسأله ‏ای که حقیر ننوشته‏ ام و دست شما نرسد، یا برسد هم جایز است از سایر فقهاء اخذ کردن به هر یک که وثوق پیدا کردید تقلید نمایید و اخذ احکام آل‏ محمّد علیهم السلام را نمایید چرا که بنای مدینه مردم در امر فقه بر وجود فقهاست و خدا ایشان را برای همین ساخته است و خلق فرموده است تقلید ایشان را از روی فراغ بال نمایید و اخذ مسائل از ایشان فرمایید.

اما اگر منظور از تبعیت، تبعیت در نظریات اعتقادی ایشان است، باز هم حتم و جزمی در کار نیست؛ همان‌گونه که امروز شیخیه، همه شیعیان اثنی عشری را شیعه می‌دانند و بر حق می‌دانند و با آنها داد و ستد و رفت و آمد و ازدواج می‌کنند. (اگرچه در مواردی از این ازدواج‌ها به علت پا در میانی امثال مؤلف، به طلاق منجر می شود.)

پرسش 2: چرا رهنمودهای مهم ایشان (شیخ مرحوم اع) برای شاگردان خودش راهگشا نبود که به فرقه‌های مختلف تقسیم و همه به گمراهی کشیده شدند و هر کدام دیگری را انکار می‌کند؟

پاسخ: سوء‌ استفاده و برداشت‌های ناصحیح از تعالیم اندیشمندان راستین سابقه دارد و این موضوع، سبب جرح صاحب آن اندیشه نیست. این پرسش، مثل این است که بگوییم مگر رهنمودهای مهم رسول خدا صلی الله علیه و آله برای امت کفایت نمی‌‌کرد که هفتاد و سه گروه ایجاد شد.

عالم ربانی مرحوم شیخ احمد احسائی اع نیز از این مسئله مستثی نیستند و حتی در زمان حیات آن بزرگوار، چه رسد به پس از وفات، سوء برداشت‌ها از تعالیم آن شخص بزرگ وجود داشته است. فرزند شیخ مرحوم اع، شیخ علی نقی در در مقدمه الرسالة العلمیة چنین نگاشته است:

…حتی انک تجد من یتسمی بالعلم لایعرف من المعقول الا المنقول الیه من افواه الرجال فاذا بحثت عنه رأیته اسوء حالا من الجهال ان نظر فلا عن اعتبار و ان قال فلا عن استبصار فاذا سمع ما لم یکن مانوسا عنده سارع الیه بالانکار قد مالت به الرمیة و رضی من العلیاء بالدنیة و قد کان اکثر من یحضر عند والدی ایده الله و جعلنی من کل مکروه فداه یسمع اشیاء غیر مانوسة بل بعیدة المَلَک صعبة المدرک فیاخذها علی غیر علم و لا معرفة و یلقیها الی مثله فینقلها الی من یدعی العلم و هو مثله فی جهله فیحمله جهله علی انکار ما یسمع من مثله قبل البیان و مشاهدة العیان و کان الداعی الی ذلک هو جهل اکثر الطلاب مع طلب المراتب بذلک فیتسرع من یسمع منهم ما ینقلونه مما لم یعرفوا بیانه الی التشییع جهلا مشوبا بحسد و کان ما جری ذکره الکلام فی علم الله سبحانه حتی نسبوا الی والدی… .

این عبارات را در زمان حیات پدر بزرگوار خود نوشته‌اند. ایشان به طور کلی اشاره می‌کنند برخی شاگردان و حتی غیر شاگردان خدمت شیخ مرحوم اع می‌رسیدند و مطالبی می‌شنیدند و چون مانوس نبودند ناقص دریافت می کردند و به مثل خود منتقل می‌کردند و اعراض و امراض و اغراضی همچون حسد نیز چاشنی آن می‌شد و به شیخ مرحوم اع نسبت‌های ناروا می زدند از جمله در مسئله علم خداوند.

پس وقتی در زمان حیات آن بزرگوار اوضاع چنین بوده، پس از ایشان جای خود دارد. و البته اختلاف در داخل شیخیه، در یک یا دو موضوع کلی است؛ هرچند این موضوع‌ها شعبه‌های جزئی دارد.

پرسش 3: اگر شیخ احمد برای بیان باطن شریعت مبعوث شده – چنانکه آنان ادعا کرده‌اند – چرا شیخیه به قصد تعظیم شیخ می‌گویند: «فقها و مجتهدین معاصر شیخ از فهم مطالب او عاجز بوده‌اند» وقتی علما نمی‌توانند کلامش را بفهمند، او بر چه کسی برانگیخته شده است؟

پاسخ: او برانگیخته شده است برای همان علما و نفهمیدن ایشان در مواردی که در تاریخ نقل شده، به علت تدرس و تعلم نداشتن فرمایش‌های آن بزرگوار بوده است. که اگر تعلم و تدرس می‌کردند، صد البته واضح می‌شد.

پرسش 4: اگر کسی بگوید: بدون درس خواندن و استاد دیدن – در هر رشته‌ای – با رؤیا و الهام، دانشمند شده، آیا شما از او می‌پذیرید؟!

پاسخ: به آثار وی نظر می‌کنیم؛ آیا آثار او دلالت بر دانشمندی او می‌کند یا خیر.

اندیشمندانی بوده‌اند که استاد در خور توجه و مطرحی نداشته‌اند؛ همچون بوعلی سینا. و به طور کلی این گزاره که چون بیانات و مکتوبات یک شخص در یک فن خاص بدون استاد بوده پس مذموم است و باید قدح کرد، نقدی فلسفیانه نیست.

پرسش 5: بر فرض که او تحقیقات و مطالبی در آن زمینه ارائه دهد، ملاک تشخیص صحت و سقم ادعای او چیست؟ آیا جز رجوع به اهل همان فن راهی دارد؟

پاسخ: پرسش را با پرسشی پاسخ‌گونه پاسخ می‌دهیم: ‌اگر صاحبان همان فن به شخصی مراجعه کردند، آیا جز این است که به وی اعتماد دارند و به او مراجعه کرده‌اند؟ وقتی استادان رشته معماری از شخصی پرسش‌های مهم رشته خود را می‌پرسند، جز این است که او را استاد خود می‌دانند؟ مؤلف کتاب را به تاریخ ارجاع می‌دهیم تا زندگی آنانی را که به عالم ربانی مرحوم شیخ احمد احسائی اع مراجعه کرده و از ایشان مسائل خود را پرسیده‌اند، بررسی کند.

مسئله را بالاتر بریم و بگوییم: مؤلف به تاریخ مراجعه کند و ترجمه سائلانِ مسائل را بررسی کند تا بیاید این بزرگواران و علماء اعلام شیعه رضوان الله علیهم، شیخ مرحوم اع را ملاک تشخیص صحت و سقم مطالب می‌دانستند و به عنوان مراجعه به میزان، به ایشان مراجعه می‌کردند.

ادامه دارد…