یک تخلف از اصول و اخلاقِ پژوهشی در کتابی رسمی
از دانشگاه ادیان و مذاهبِ قم
(کامنتهای یک سایت قدیمی،
منبعِ گزارشِ مغرضانه کتابِ «مذاهب در ایران» درباره شیخیه باقریه معاصر!)
همانطور که در تاریخ 17 شهریور 1400 در کانال عقایدنِت اطلاع دادیم و خبرِ نگارش کتاب مذاهب در ایران را منتشر کردیم، در بهمن 1400 این کتاب چاپ شد. این کتاب در دو بخش تنظیم شده است: مذاهب اهل سنت ایران و مذاهب شیعه در ایران. در بخش دوم اسماعیلیه و شیخیه و بعضی فِرَق صوفیه معرفی شدهاند.
نویسندگان کتاب مهدی فرمانیان و محمدحسن بهشتی هستند. در مقدمه کتاب تصریح شده که بخش شیخیه کتاب را محمدحسن بهشتی «به سرانجام رساندند». (مذاهب در ایران، ص14)
همان موقع اشاره کردیم بخش دوم کتاب به نحلههای شیعیِ ایران مربوط است و قرار است اندیشیه شیخیه نیز بررسی شود. بر جلد کتاب نیز تصویری از عالم ربانی مرحوم حاج محمدکریم کرمانی بهعنوان نمادی از این مدرسه فکری نقش بسته. قبل از انتشار این کتاب، بهطور مکرر تصریح کردیم که شیخیه مدرسهای فکری در متن شیعه اثنیعشری است و تعبیر فرقه یا مذهب (بهاعتبار جریانی زاویهدار با بدنه تشیع اثنیعشری) دراینباره ناصحیح است. اگر قرار است در این کتاب به هر اندیشهای که در متن تشیع است پرداخته شود، باید نام مکاتبی همچون اخباریه و اصولیه نیز بهمیان آید؛ چراکه شیخیه نیز دیدگاههای کلامی دارد و درباره برخورد با روایات اهلالبیت علیهمالسلام روشهایی را مطرح کرده است.
یکی از ویژگیهای این کتاب، پرداختن به شیخیه باقریه در دوران معاصر است. این کتاب سومین تریبون رسمی است که درباره این موضوع کنکاش کرده است. اولیِ آنها کتاب بررسی تحلیلی عقاید و تاریخ شیخیه باقریه نوشته علی یوسفیهنومرور و زهرا امیریهفتادر بود که تحت عنوان پایاننامه تنظیم شد و نهایتاً بهصورت کتاب منتشر گردید. (نقد این کتاب در کانال تلگرامیِ عقایدنِت بارگذاری شده است.)
دومین تریبون، دوره عمومیای در تاریخ 11 مرداد 1400 در مشهد مقدس بود. این دوره عمومی با نام «مکتب شیخیه و فرقه بهائیت» بهصورت حضوری و مجازی برگزار گردید. جلسه اول و جلسه دوم بهنقد شیخیه اختصاص داشت. هرچند متأسفانه مطالبی سطحی و دور از واقعیت بیان شد.
حرکت مثبت و جالب توجهی که در این دوره نقدِ شیخیه صورت گرفت، این است که از «شیخیه» بهعنوان «مکتب» یاد شد و تصریح گردید که شیخیه فرقه نیست مکتب و اندیشه است و حتی در اطلاعیه ثبت شد:«مکتب شیخیه و فرقه بهائیت».
سخنران و ارائهدهنده نیز در روز اول و دوم تصریح کرد که شیخیه را نمیتوان فرقه نامید. عین جملات سخنرانِ دوره در جلسه اول چنین است:
«…ترجیح میدهم شیخیه را مَسلک بنامیم تا مثل بهائیت فرقه بنامیم.»
بههرروی سخنران در جلسه اول این دوره عمومی، در دقیقه 19:45 شیخیه معاصر را معرفی کرده و افراد زنده (در حال حاضر) این گروه را نام برد. در ادامه به این دوره باز خواهیم گشت و مختصری درباره آن خواهیم نوشت.
پس از آن کتاب و این دوره نقدِ عمومی، کتاب مذاهب در ایران سومین تریبون عمومی است که نام افرادِ معاصر را به میان آورده و نقد میکند.
سراسر این کتاب پُر است از پاورقیهایی که منابع ادعاهای کتاب بهشمار میرود. کمصفحهای است که پاورقی نداشته باشد. بهتعبیر دقیقتر، از این کتاب 391 صفحهای، تقریباً 10 صفحه است که پاورقی ندارد. در این 10 صفحه نیز منبع، در صفحه بعد ثبت شده. تنها و تنها صفحهای که پاورقی ندارد و منبعی هم در صفحه بعد برای آن معرفی نشده، صفحه مربوط به شیخیه باقریه در دوران معاصر است!
همین نکته روشن میکند که ادعاهای این یکصفحه، برگرفته از منابع دستِچندم است و نَه حتی تحقیقات میدانی! چراکه اگر مشاهدات عینیِ نویسنده بود، این منبع را قید میکرد و این ضعف شدیدی است که در کتابی با عنوان منبعی رسمی برای مذاهبِ ایران دیده میشود.
گذشته از ضعفِ منبع، انصاف در پژوهش حکم میکند بیطرفی بر سراسر گزارش تاریخی حکمفرما باشد و از تعبیراتی همچون «بیچاره»! و… برای افراد استفاده نشود؛ همانطور که در سراسر کتاب رعایت شده است. این یک صفحه (صفحه مربوط به شیخیه باقریه معاصر)، ناهمگونیِ روشنی با بافت کتاب دارد.
حال باید پرسید: منبع این یک صفحه چیست؟ و چرا در پاورقی قید نشده؟ پاسخ شگفتانگیز است! پاسخ سبب میشود این ضَعف کتاب به یک رسواییِ محض در عرصه پژوهش بدل شود.
منبع این یکصفحه بدون ارجاع، اینترنت است و کامنتهای مجهول یک صفحه قدیمی از سایتی قدیمی!
با مقایسه میان صفحه مذکور از این کتاب و آن سایت و آن کامنتهای مجهول، مییابیم جملهبهجمله در یک کتاب رسمی کپی شده و از ناحیه دانشگاه ادیان و مذاهب قم منتشر شده است!
بهنظر میرسد باید نویسندگان بههوش باشند و در این دامهای پژوهشی گرفتار نشوند. همیشه افرادی هستند که بافتههای مغزی خود را عوض حقایق موجود به اهل پژوهش نشان میدهند. اما باید هشیار بود و برای پُر کردن صفحه کتاب یا عجله در اتمام گزارش، به هر غَثّ و حشیشی چنگ نزد.
علاوه بر ضعف منبع و این بیآبرویی در عرصه تحقیق، آنچه این خطای استراتژیکِ نویسنده کتاب را تشدید میکند، این است که آن متن کذایی در اینترنت، از ناحیه کسی بوده است که خودش شیخیزاده و اهل جندق و خودش و پدرش مشهور به دیوانه و دروغپرداز بودند. ولی با شیخیه باقریه معاصر خصومت شخصی داشته و بهعلت بعضی مسائل اخلاقی، از ناحیه شیخیه باقریه طرد شده است. اینک همان شخص خود را بهعنوان پژوهشگر جا زده و سخنانی گفته و بهخیال خود بدیهای شیخیه باقریه را برشمرده! روشن است که بهنیکی یاد نمیکند و هر آنچه در ذهنش بافته، در این تریبونِ مجانی مطرح میکند.
برای اطمینان بیشتر، به یکی از مؤلفان کتاب، آقای محمدحسن بهشتی پیامی ارسال کرده و گفتیم که این یکصفحه، برگرفته از چه منبعی است! ایشان چنین پاسخ نوشتند:
«ابتدا از اهتمامی که دارید تشکر میشود و خداوند حسن عاقبت نصیبتان گرداند. همچنانکه در مقدمه کتاب ذکر شده، در بخش شیخیه در ایران از مطالب استاد روزبهانی بهرهبرداری شده است و نقل مطالب از ایشان برای ما حجت است. در پایان ضمن تشکر مجدد، چنانچه نقد دیگری دارید در خدمتم.»
بسیار مایه تعجب است! نقل مطالب درباره یک عقیده و فکر، حتماً باید مطابق منابع باشد. در عرصه فِرَق، بدون ارجاع مستقیم به منابع، جمله «نقل مطالب از ایشان برای ما حجت است» غریب مینماید. گذشته از اینکه کملطفیِ آقای روزبهانی است که منبع و مأخذی معرفی نکردهاند تا در پاورقی این کتابِ مرجع قید شود.
بههرروی روشن شد این دو صفحه از جناب آقای روزبهانی است. و ایشان، سخنران دوره نقد شیخیه بود که در ابتداء این نوشتار به آن اشاره کردیم و منبع مکتوب در این باره، آن سایت اینترنتیِ کذایی است.
پیشاز این نوشتیم باید بیطرفی در قضایای تاریخی و عقیدتی حفظ گردد. واقعاً نویسندگان کتاب مذاهب در ایران و جناب روزبهانی را چه شده است که از منبعی ناشناخته و از کامنتی مجهول و با استفاده از متنی قدیمی از شخصِ مخالفی مشخص، یک صفحه مطلب در کتاب رسمی خود آوردهاند؟! این حجم از خطای پشت خطا، حیرتانگیز است.
برای اینکه نمونهای بهدست مخاطب منصف داده باشیم، فقرهای از صفحه این کتاب را با آن متن قدیمی مقایسه میکنیم و البته نقد کرده و پاسخ میدهیم تا مشت نمونه خروار باشد. درباره یکی از افرادِ محترمِ شیخیه باقریه (در حال حاضر) چنین آمده است:
«او با تحصیلات ابتدائی وارد حوزه شد و پس از اندکی تحصیل در حوزه، به مکتب تفکیک علاقهمند شد، ولی اخباریگری را انتخاب کرد و نهایتاً به شیخیه گرایش یافت. وی قصد داشت وارد شیخیه کرمان شود اما تشکیلات قوی کرمانیه مانع اهدافش بود و نهایتاً با گرایش به شیخیه باقریه در مشهد توانست جایگاهی برای خود بیابد!» (مذاهب در ایران، ص257)
این فقره را مقایسه کنید با متن قدیمیِ اینترنتی که آن مخالف (با توجه به دشمنیِ شخصیاش) چنین گفته است:
«سیدی بود. البته من در سید بودن او نیز شک دارم. البته اول شیخی نبود از مقلدین آقای بروجردی بود. با تحصیلات خیلی کم (چهارم ابتدایی) وارد حوزه شد. اندکی نیز تحصیلات حوزوی میکند. در سن بیستوسه سالگی تفکیکی میشود. بعد اخباری. و پس از آن میرود در کرمان تا وارد شیخیه کرمان شود ولی چون کرمان تشکیلاتی قوی دارد نمیتواند آنجا وارد شود. به مشهد میآید و وارد شیخیه مشهد میشود و رفتهرفته جای پای خود را باز میکند!» (متنی قدیمی در سایتِ منسوخشده سخنآنلاین.)
واضح است که جملات کتاب، ویراستاریِ متن سایت مذکور است! در همین گزارش چند خطی، اشکالات متعددی است. از جمله اینکه شخص مورد بحث، هرگز به شیخیه کرمان متمایل نشده و از ابتداء آشنایی با شیخیه، نظریه «لزوم وحدت ناطق شیعی» برایشان بحثبرانگیز بوده و پس از مدتی، با خبر شدند که عالم ربانی مرحوم حاج میرزا محمدباقر شریف طباطبائی اعلی الله مقامه بهطور محکم و یقینی این نظریه را رد کردهاند. همچنین تمایل به تفکیک و دنبال «جای پا باز کردن» از اکاذیب این متن است.
برخی بخشها نیز برگرفته از کامنتهای مجهول این سایت اینترنتی است.
در صورتی که اجدادِ این شخصیتِ محترم شیخیه باقریه، همه از سادات مشهور منطقه خودشان بودند و نوعاً اهل علم منطقه خود و متعمم و مورد تکریم اهل سامان بودند. خود ایشان مشهدی و متولد در مشهد و از شاگردان زبده مرحوم حاج علیاصغر عابدزاده بودند که پساز خواندن ادبیات در مشهد به قم مهاجرت کرده و در درسهای مدرسینِ درجه اول سطوح آن زمان حضور یافتند که بدینترتیب بودند: آقایان ستوده (شرح لمعه)، اعتمادی (قوانین)، نوری همدانی (رسائل شیخ انصاری)، مکارم شیرازی (مکاسب شیخ انصاری)، خزعلی (مکاسب)، سلطانی (جلد دوم کفایة الاصول)، وحید خراسانی (در مشهد، جلد اول کفایة الاصول) و درس خارج میلانی و قمی و مورد توجه میرزا حسنعلی مروارید و میرزا جواد طهرانی بودهاند.و مدتی در نجف اشرف از درس خارج آیت الله سید محمود شاهرودی و آیت الله خوئی بهره بردند.
در قم از برکات کریمه اهل بیت علیهمالسلام با کتاب شرح الزیاره عالم ربانی مرحوم شیخ احمد احسائی اعلی الله مقامه آشنا میشوند تا اینکه از برکات امام رضا علیهالسلام با شیخیه باقری ساکن مشهد برخورد میکنند و بهتدریج به تدریس و تعلیم کتب بزرگان میپردازند و حدود 7 هزار نوار تدریس و منبر و پرورش شاگردان عالم و عامل از توفیقات ایشان است.
و نظر به اینکه تعبیر شیخیه و شیخی به سبب صدمات داخلی (غرضورزی احقاقیها و بدعتگذاری ناطقیها) و صدمات خارج (اتهامات مخالفان) از دیدگاه دیگران خوشنام نیست، اگرچه برای ما گوارا و لذتبخش است، ایشان بهجای «شیخیه»، «مکتب استبصار» و بهجای «شیخی»، «مستبصر» را حدود چهل سال است که بهکار میبرند.
اصولِ پژوهشی حکم میکند آن صفحه اینترنتی و کامنتهای آن را در این یادداشت معرفی و منتشر کنیم؛ اما خارج از حوصله این نوشتار است و اخلاقِ پژوهشی و اخلاق اسلامی هم از این کار نهی میکند؛ چراکه اشاعه کِذب و تهمت است. ازاینرو اگر کسی خواهان مقایسه متن اینترنتی و کامنتهای آن و صفحه این کتاب تازه منتشر شده است، برای او ارسال خواهد شد. هرچند توجه به آنچه اشاره شد، اهل فن و آنانی که شمّ تحقیق دارند را کفایت است.
وقتی درباره تاریخ معاصر و افراد زنده چنین گزارشهای مغرضانهای ثبت میشود، باید اندیشید چه گزارشهای مغرضانهای درباره علماء شیعه همچون مرحوم شیخ احمد اَحسائی و مرحوم حاج سید محمدکاظم رشتی رفع الله شأنهما ثبت نکردهاند… .
آیا مؤلفان کتاب مذاهب در ایران میدانند چه امر خطیری را بر عهده گرفتهاند؟ آیا میدانند امکان دارد کتاب ایشان مدتها بعد منبعی برای شناخت اندیشهها باشد و شخصی این صفحه از کتاب را ببیند و در مقاله یا پایاننامه یا کتابش نقل قول کند؟ بدون اینکه مطلع باشد منبع آن یک متن اینترنتیِ مجهول بوده است؟!
آیا مؤلفان متوجه موضوع «حق الناس» بودهاند؟ این چه بیدقتی و تخلفی است که برای دانشگاه ادیان و مذاهب سوغات آوردهاند؟
تأکید میکنیم حتی اگر متن اینترنتیِ مذکور دروغ نبود (که دروغ است)، نباید منبع و مأخذ یک کتابِ رسمیِ دانشگاه ادیان و مذاهب باشد. آن هم در کتابی پر از ارجاع که فقط 10صفحه در سراسرِ آن پاورقی ندارد! انا لله و انا الیه راجعون.
صفحات دیگر این کتاب درباره شیخیه نیز خالی از اغلاط محتوایی نیست. همچون تعبیر خندقآبادی برای مرحوم آقای شریف طباطبائی (ص249) و تعبیر درچهای برای این بزرگوار (ص256) و خطا در نام پدر ایشان (در ص255) و اشتباههای تاریخی و اعتقادی فراوان دیگر. اما چون در مقالهها و یادداشتهای دیگر پاسخ دادهایم، در این نوشتار نوبرانۀ تَلخِ این کتاب را نقد کردیم.
این نوشتار را با آیاتی نورانی بهپایان میبریم. خداوند متعال امر میکند و میفرماید: وَلا تَقفُ ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ إِنَّ السَّمعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤادَ كُلُّ أُولٰئِكَ كانَ عَنهُ مَسئولًا (اسراء:36) و دستور میدهد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ. (حجرات:6)
رجبالمرجب1443
بهمن1400