اولین کتاب چاپ سنگی منتشرشده در ایران، قرآنی است که به سال 1249ق در تبریز چاپ و انتشار یافته است. (تاریخ چاپ سنگی اصفهان، ص73) و پس از آن کتاب های متعددی چاپ سنگی شد.
بنا بر تحلیل مجید غلامی جلیسه در کتاب «چاپ نوشت، کوته نوشتهایی در باب کتاب» در ابتداء ورود صنعت چاپ به ایران به سال 1233ق، عمده تمرکز چاپچیان بر روی انتشار متن بود و آنچنان که باید به وثاقت متن توجهی نمیکردند. بدین معنا که آشنایی با این صنعت و چگونگی به کارگیری آن و همچنین تکثیر متن، از اوّلیاتی بوده که مورد توجه چاپخانهداران بوده است و مدتی زمان برد تا اهالی نشر متوجه شوند که در پروسه انتشار یک اثر، امکان ورود خطاهایی، چه از جانب مؤلف و چه از جانب کاتب و حتی خطاهایی مطبعی در حین چاپ اثر وجود دارد.
درست ده سال پس از انتشار اولین کتاب به شیوه چاپ سنگی است که حسن بن محمدصادق تبریزی چاپچی، کتاب اصول عقایده حقه، نگاشته عالم ربانی مرحوم حاج محمدکاظم بن محمدقاسم رشتی اعلی الله مقامه را چاپ کرده و با وجود آنکه به گفته خود در چاپ این کتاب کمال دقت در صحت آن را نموده، اما از خوانندگان به جهت اغلاط احتمال راه یافته به کتاب عذرخواهی میکند. در ترقیمه این چاپ، چنین آمده است (طبق اصل نوشته، نسخه برداری شد):
«… این حقیر فقیر کثیر التقصیر خادم طلاب و واعظین و ذاکرین حسن بن الحاج محمدصادق تاجر یزدی را در سنه هزار و دویست و پنجاه و نه در دارالسلطنه تبریز هوای در سر افتاده و خیالی در نظر که همت بر میان جان بربسته و اقدام در حرفه و صنعت نماید که نفع دنیا را و مقدور و سود آخرت از وی میسر آید، طبع بلند و بحث ارجمندی خیل اقل و کفیل تمنا افتاد و نوید آن داد که بشغل و عمل طبع و چاپ جدید اقدام کند و کتابهائیکه مشتمل بر احکام الهیه و احادیث نبویه و معارف ربانیه که بلغت عربی و فارسی باشد طبع نموده و کمال دقت در صحت آنکرده بلکه باین واسطه جمعی از خوانندگان… کنندگان این عمل قابل فیوضات بربانی و محل عنایات سبحانی آیند امید آنکه هر یک از مخادیم عظام که در این نسخه غلطی یابند و یا بسهو و نسیانی مطلع گردند قلم عفو بر آن در کشیده و عاملین این عمل مع والدین حقیر بدعای خیر یاد و شاد فرمایند… .»
سال ها بعد، در زمان عالم ربانی مرحوم حاج محمدکریم کرمانی اعلی الله مقامه، کتابِ نامیِ این بزرگوار در اصول عقاید با نام ارشادالعوام، به چاپ انبوه رسید و در ایران و عراق و هند چاپ و منتشر گردید. در چاپ دوم این کتاب بود که این اغلاط مطبعی به گونه ای عجیب ظاهر گردید. موضوع اصلی در این نوشتار، بررسی اغلاطِ این چاپ از کتاب ارشادالعوام و انتشار متنی، برای نخستین بار، درباره این چاپ است.
کتاب ارشادالعوام بارها به چاپ رسيده است. اولين و قديميترين چاپ اين كتاب، چاپ بمبئي هند در شوال سال 1268 قمري است (يك سال پس از اتمام كتاب.) پس از آن در شوال سال 1271 قمري چاپ دوم اين كتاب در تبريز انجام شد. چاپ سوم، چهارم و پنجم اين كتاب در كرمان به ترتيب در سالهاي قمري 1355، 1380 و 1397 (مطابق 1356 شمسي) انجام شد. در سال 1390ش چاپ ششم این کتاب در مشهد مقدس به پایان رسید و در سال 1394ش چاپ هفتم آن توسط انتشاراتی در بصره منتشر شد.
چاپ اول، با توجه به امكانات آن دوره، در سطح متوسط قرار داشت ولي چاپ دوم از نظر مغلوط بودن واقعاً تأسفبار بود. در چاپ دوم (چاپ تبريز)، كاتب از خود اشعار، كلمه ها، جمله ها و اظهار نظرهايي به اصل كتاب اضافه كرده است.
چاپ دوم (چاپ تبريز) توسط شخصي به نام «عسكرخان بيگ؛ خَلَف حسين بيگ اردوبادي» نوشته شده است. اصل و نسب اين شخص مشخص نيست و بعضي احتمال ميدهند خودْ شخصي واعظ و يا منبري و با اطلاعات بوده و ميخواسته به عنوان شرح، در بعضي قسمت ها چيزهايي اضافه كند و بعضي احتمال ميدهند كه از روي عمد چيزهايي را اضافه كرده است تا اين كتاب زير سؤال رود و احتمال دوم به واقعيت نزديكتر است؛ چراكه در بعضي عبارتهاي اضافه شده، عناد او را ميتوان يافت. در هر صورت ماهيت اصلي اين شخص مشخص نيست. اگرچه در انتهاي اين چاپ چنين آمده است: «…در دارالسلطنه تبريز – صينت عن الآفات و التهزيز – در مطبع عالي شأنْ مشهدي حاجي آقاي سابق الذكر صورت اتمام و انطباع پذيرفت و در «تصحيح» و «مقابله آن» به قدر «امكان» «سعي و كوشش» به عمل آمد.»
براي نمونه، به چند مورد از اضافه ها اشاره مي شود. عبارتهاي داخل « » الحاق نويسنده چاپ تبريز است:
ــ طاقت آن نيست كه او را بشناسي اگر او را بيحجاب ميديدي چه ميكردي بد نگفته است كه:
در پس پرده نهان بودي و قومي به ضلالت
رتبه ذات تو نشناخته گفتند خدايي
وه چه گويند ندانم گر از آن طلعت زيبا
پرده برداري و آنگونه كه هستي بنمايي
«بهتر گويد شاعر طوبي تخلص و مصطفیاسم از معاصرين نظمٌ:
هر كس سخني گويد در حسن دلارايت
ناديده و نشنيده گويند خداوندت
هفتاد و دو ملت را در لب ز تو نامي هست
بنما رخ و تا دانند وصف تو كدامي هست»
باري چون درين عالم جمادات آمدند… (چاپ تبريز، جلد اول، ص 103)
ــ …بلكه به يك چشم بر هم زدن تمام آسمانها و زمينها را قطع ميكردند و به هر موضع قدمي از آنها ميگذشتند و اين همه از آن جهت بود كه بدن ايشان لطيفتر بود «نه آن است كه جسم او را از او گرفتي و او را روح نمودي؛ همان جسم است كه او را لطيف كردي و اول كه غليظ بود حيزي داشت و چون لطيف شد حيز ديگر گرفت و در هوا ايستاد و اگر بار ديگر آن را لطيف كني و غلظت و كدورت هوا را از آن بگيري لطيفتر بود» از عرش هفتاد مرتبه. (چاپ تبريز جلد اول، ص 148)
ــ …و به لباس عارضي از جور لباس ايشان «يعني حيوانات. لفظ حيوانات اعم است گفته ميشود به هر نوع حيوان كه خلق شده از سگ و خوك و كرمهايي كه در ميان نجس انسان پيدا ميشود نعوذ بالله از اين اعتقاد فاسد كه دارد. خلاصه در همه اينها» جلوه كرد و به همان طور عهد گرفت… (چاپ تبريز جلد دوم، ص 13)
ــ و صلي اللّه علي محمد و آله و رهطه اجمعين «و لعنة اللّه علي اعدائهم الي يوم الدين بعدد ما عنده من العدد في كل لمحة من الازل الي الابد». (چاپ تبريز جلد چهارم، آخرين صفحه.)
و چندين مورد ديگر كه از پيش خود اضافه كرده و در بعضي جاها اظهارنظر كرده است. غلطنامه اين كتاب، كتابچهاي قطور است و شخص منصف است كه با ديدن اينگونه تحريفهاي آشكار، مييابد كه امكان دارد كساني چشم از آبرو و حيثيت و دينداري شسته و چنين كارهايي را انجام دهند. و سيعلم الذين ظلموا آلَ محمدٍ حقَّهم اي منقلب ينقلبون.
و از جمله غلط هاي نوشتاري اين چاپ:
ــ اول سخني كه گويد، گويد «بقيته الاّ خير لكم ان كنتم مؤمنين مؤمنين» پس گويد منم بقية اللّه در زمين (چاپ تبريز جلد سوم، ص 115)
در چاپهاي بعد، اين غلطها و اضافهها تصحيح شده و طبق نسخه خطي مصنف كتاب اعلي اللّه مقامه بازنويسي شد.
بعضي از تصحيح و بازنويسي كتاب ارشاد العوام، حذف برخي محتويات را فهميدهاند. چنانكه صاحب ذريعه درباره اين كتاب شريف مينويسد:
«طبع بايران اولاً سنة 1271 ثم طبع ثانياً و ثالثاً مع بعض تغييرات و تنقيصات منه كما اشار اليه … محمد رضا الواعظ الهمداني في كتابه هدية النملة الي مرجع الملة.» (الذريعة، جلد اول ص 515)
غافل از آنجا كه اين كتاب ابتدا در بمبئي به چاپ رسيد نه ايران. و ديگر آن كه در چاپهاي بعد «تنقيصاتي» در كار نبود مگر همان اضافههايي كه نويسنده چاپ تبريز اضافه كرده و يا اشتباه نوشته بود. و جالب آنجاست كه صاحب ذريعه سخن خود را از شخصي از منكرين مشايخ عظام (صاحب هدية النملة) نقل ميكند و كجا رسم است كه سخن دشمن، مرجع و سند قرار بگيرد. و امروز هم همين مطلب را از كتابي به كتابي نقل ميكنند و ميگويند و مينويسند:
«اكثر مطالب مربوط به ركن رابع را حاج كريمخان كرماني در ارشادالعوام چاپ بمبئي كه به سال 1268 قمري چاپ شده آورده است. و چون در مقابل سيل اعتراضات قرار گرفت در چاپهاي بعدي تغييرات و اصلاحاتي به عمل آورده اند».(خارج شدگان از صراط مستقيم، ص 72.) همانگونه كه روشن است، شاخ و برگ ها نيز پيدا كرده و «طُبع في ايران» به «چاپ بمبئي» تغيير يافته و «سيل اعتراضات» نيز اضافه شده است. و با گفتن و نوشتن و منتشر كردن اين جمله، بر منحرف دانستن اين كتاب مبارك و اذعان به تحريف آن سعي دارند. ايشان بيخبر بوده و اطلاعي از حقيقت امر ندارند. چهار جلد كتاب ارشادالعوام به دستخط مصنف آن موجود است و با اندكي كوشش و تحقيق، مشخص خواهد شد كه تمام چاپهاي بعد از چاپ تبريز، مطابق با اصل نوشته بوده و هيچ كم و زيادي ندارد.
اولين نكته درباره عبارت مذكور آن كه چاپ بمبئي صحيح بود – همانگونه كه الان نسخههاي چاپ بمئبي در دست است و شاهدي است حاضر – و بر فرضي كه تصحيحهايي در چاپهاي بعد انجام شده «تغييرات و اصلاحات» در متن كتاب نبوده بلكه تصحيح غلطهاي مطبعی و يا تطابق آن با رسمالخط نسخه اصل بوده است. دومين نكته آنكه تركيب «سيل اعتراضات» به چه معني است؟ اگر اعتراضهاي اهل مكتب منظور است كه سخن صحيحي است؛ زيرا با ديدن غلطهاي چاپ تبريز، دوستان بسيار ناراحت بودند؛ همانگونه که در نسخهای از چاپ تبریز كه هم اكنون موجود است، يكي از اهل مكتب در اطراف صفحات حاشیههایی نوشته شده است و در بعضي قسمت ها نوشته شده: «در اينجا كاتب از خود الحاق و الحاد كرده؛ خدا لعنت كند مفتري را» و از اين قبيل عبارتها. و اگر منظور از سيل اعتراضات، نظر ديگران درباره اين كتاب است كه اين سيل اعتراضها سبب آن نميشود كه از اصل كتاب چيزي كاست. دليل بر اين سخن، نسخه خطي مصنف اعلي اللّه مقامه است. پس اين سخن، بياساس است.
مصنف رباني ارشاد العوام اعلي اللّه مقامه با برخورد با اينگونه تهمتها كه در زمان حيات ايشان نيز منتشر ميشده است، در جواب تهمتي كه بر ايشان زده اند كه عقيده شيخيه اين است كه حضرت سيّد الشّهداء عليهالسلام شهيد نشده اند، ميفرمايند:
«از اين تهمت كه ثَكلي (زنِ فرزند از دستداده) به خنده مي آيد. نميدانم كه چشم ندارند كه من در سالي ده روز روضهخواني ميكنم و خود به منبر ميروم و روضه ميخوانم و ميگريم و ميگريانم. آيا گوش ندارند كه قصائد مرا و نوحههاي مرا بشنوند كه در منابر و تكايا ميخوانند مردم؟ آيا كتابِ «مقتل» كه من نوشتهام در ميان مردم پَهْن نيست و نديدهاند؟ آيا مدّتها كربلا نرفتم و نبودم؟ لكن حمد ميكنم خدا را كه تهمتهاي بيّن البطلان ميزنند و همين فَرَج است براي من؛ چرا كه براي مردم معلوم ميشود كه اينها از روي نفهمي و عداوت سخن ميگويند و مقصودشان محض تضييع مسلمانان است از روي حسد و عداوت». (سي فصل، فصل پانزدهم، ص 62. جواب همين تهمت را در مجموعة الرسائل 15، ص 162 مفصل تر عنايت فرموده اند) و در فصل هفتم از همان کتاب سی فصل، از تحریف کردنِ کتاب هدایة الصبیان میفرمایند که حتی در الفاظ آن تصرف کرده اند.
نسخه ای است از چاپ تبریزِ کتاب ارشادالعوام که توسط سایت و مجموعه Hathitrust اسکن شده است. در ابتداء این نسخه، در یک صفحه کامل، متنی است خطی که توضیحاتی درباره چاپ تبریز نوشته شده است و از لحاظ تاریخی حائز اهمیت است.
نویسنده این نوشته، ابوالقاسم نائینی است و در زمان حیاتِ مؤلفِ ارشادالعوام، این گزارش را قلمی کرده است. وی می نویسد پس از انتشار چاپ تبریزِ کتاب ارشادالعوام، این نسخه به کرمان رسید و ایشان انواع غلطها را در این چاپ دیدند. بخشی از غلط های این کتاب که پارهای از آنها عامدانه بوده است را نقل میکند و کاتبان بی مسئولیت را سرزنش کرده و به این نکته اشاره میکند که امانتداری در هر شغلی، لازم است. می نویسد مصنف کتاب به من دستور دادند که این کتاب را ویرایش کرده و مطابق با نسخه اصل تصحیح کنم. سپس به غلطنامهای (درستنامهای) اشاره میکند که تنظیم کرده است و کوچکترین غلطها همچون تنوین و نقطه تا زیاداتی که در نسخه راه یافته را نگاشته است. به طور مؤکد از صاحبان نسخههای چاپ تبریزِ کتاب ارشاد العوام میخواهد که نسخه خود را تصحیح کنند و خود او نیز عِلاوه بر غلطنامه، نسخه خود را تصحیح کرده است.
متن کامل نوشته ابوالقاسم نائینی را برای استفاده علاقمندان تقدیم می کنیم:
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین.
و بعد چون کتاب مستطاب ارشادالعوام که فی الواقع ارشاد الخواص بلکه ارشاد اخص خواص و پاکان خاص است اولاً در بمبائی (بمبئی) چاپ کرده بودند و ثانیاً در تبریز چاپ کردند، چون نسخه چاپ تبریز را به کرمان آوردند و به نظر بندگان عالِم ربانی و مخزن علوم و معارف سبحانی منبع حکم و حقائق صمدانی عالم عامل و کامل باذل مرجع علماء و افاضل و ملاذ اتقیاء و اعاظم حاوی مقامات الباطنیة و الظاهریة و جامع مراتب العلوم البهیة السنیة الذی لایدرک کنه جلال مقامه العقول و الأوهام و لایرقی الی سماء صفاته طیر الخیال و الأفهام الذی «لو جئته لرأیت الناس فی رجل، و الدهر فی ساعة و الارض فی دار» مولانا و مقتدانا الحاج محمدکریم خان مد الله ظله العالی علی رؤوس الإسلام و المسلمین که مصنف آن کتاب مستطاب بودند رسیده هر جوره غلطی در آن یافت شد از اسقاط سطر و کلمه و حرف و کم و زیاد و غلط اعراب و املائی خاصه در آیات و اخبار که بسیار بود از تقدیم و تأخیر کلمات و الحاق که بعضی از سهو کاتب و نویسنده بود و بعضی از تعمد و عناد معلوم می شد که بود؛ خاصه در جلد اول و ثانی که کاتب آن دو جلد بعض اشعار از خود در چند جا الحاق کرده بود و در جلد دوم آن در صفحه 13 در سطری عبارت از خود نوشته بود عمداً و آن این است که «یعنى حيوانات. لفظ حيوانات اعم است گفته مىشود به هر نوع حيوان كه خلق شده از سگ و خوك و كرمهايى كه در ميان نجس انسان پيدا مىشود نعوذ بالله از اين اعتقاد فاسد» که در این گونه عمل خلاف امانت و دیانت بود چراکه هر صنف از اصناف را لازم است که در شغل و حرفت خود امین و محل وثوق باشند نه خائن خاصه در اموری که مبنای دین و آئین و عقاید و اسلام بر آن است که بنا نیست در آن کم و زیاد کنند لاسیما در امثال این کتاب مستطاب که جمیع آن در حل و اظهار مقامات توحید و صفات و اسماء خداوند عالم جل شأنه و مطالب مشکله و مسائل غامضه آن و امر نبوت و فضائل ائمه طاهرین و مقامات مستوره خفیه آن بزرگواران سلام الله علیهم اجمعین و ولایت اولیاء الله و برائت اعداء الله است و کتابی است که از صدر اسلام الی الآن چنن کتاب عالمانه عامیانه حکیمانه نوشته نشده و از هر نوع دلیلی در آن ایراد شده که کسی را مجال انکار نیست و مشکلات کتاب و سنت که الی الآن بر جلّ علماء پوشیده بود در آن حل شده، تحریف و تغییر در آن نهایت ظلم است وانگهی در این ایام که اعداء آل محمد علیهم السلام افتراها و تهمت های زیاد به راویان فضائل می زنند و نسبت های غریب می دهند و در ذهن هر کس هرگونه شبهه ای که توانند کنند، می کنند.
خلاصه چون این کتاب به نظر ایشان رسید فرمایش فرمودند به اقل السادات ابوالقاسم نائینی که یک نسخه از آن را با نسخه اصل مقابله کنم و فهرستی برای غلط های آن نوشته و منتشر کرده که هر کس قربة الی الله کتاب خود را تصحیح نماید. حسب الامر مشغول شدم (ظ؟) لکن بر کسانی که مباشر امور چاپخانه و ساعی در آن امرند لازم است که سعی و اهتمام کرده که این گونه خیانت ها و امور در کارخانه ایشان واقع نشود و شخص امین صاحب سواد بی غرض را نویسنده این گونه کتب نمایند که امین و درست رفتار و راست کردار و محل اعتماد و اعتبار باشد و این گونه عبارات در کتب علمای ربانی که هادی و راهنمای مسلمن و مروج دین سید المرسلینند الحاق نکنند که در اطراف منتشر شود و موجب غضب خدا و رسول صلی الله علیه و آله شود و باعث طعن و رد اعدا گردد و مخفی نماناد که بعض چیزهای دیگر خود کاتب الحاق کرده بود از قبیل تنوین در فصل ها و لفظ «نظم» و «شعر» و «فرد» و «مصراع» و امثال آنها که بسیار و مکرر بوده به وضوح باز گذاشتیم همین قدر در فهرست اشاره کافی است ان شاء الله هر کس کتاب خود را به دقت تصحیح کرده و خیلی دقت نمایند که بسا آنکه در یک کلمه دو سه غلط باشد از نقطه و هکذا و بسا آنکه دو سه غلط در یک فقره باشد. چون از هر جور غلطی را حسب الأمر تصحیح کرده ایم حتی نقطه و همزه و غلط املائی و هکذا. و ان شاء الله نویسندگان نسخه فهرس هم دقت نمایند که غلط ها را درست بنویسند و صحیحح ها را نیز هم چنین و این فهرس را بر چهار ضلع قرار دادیم ضلع اول در تعیین و عدد و شماره صفحه که معلوم شود عدد صفحه و در بالای آن لفظ صفحه نوشتیم و در پائین مقابل آن عدد صفحه را نوشتیم و ضلع دویم به جهت تعیین سطور و شماره و عدد سطور به همین نحو و در بالای آن لفظ سطر نوشتیم و ضلعی به جهت تعیین غلط به همان نحو و ضلعی به جهت تعیین صحیح و لفظ صحیح بالای آن نوشتیم تا معلوم شود که صفحه کدام و سطر کدام و غلط چیست و صحیح کدام است و هرگاه در یک سطر دو کلمه مثل یکدیگر باشد ما به الامتیاز از کلمه بعد با قبل برای آن نوشته ایم در پهلوی غلط تا حدی که غلط معلوم شود و مشتبه نشود به آن باید فهمید غلط را از صحیح و شاید که کاتب فهرس در حین کتابت سهو کند و به جای لفظ بیست و پنج، پنج یا پانزده یا به جای لفظ هفت هفده یا (هفتم؟) بنویسد یا بعکس اینطورها شاید اتفاق بیفتد باید دقت کنند و ببینند غلط در کجاست و چون مأمور بودم که هرگونه غلطی را تصحیح کنم کردم کسی بحث نکند و المأمور معذور و بر هر کسی لازم است که کتاب خود را تصحیح کند و صلی الله علی محمد و آله
و راقم حروف محمدعلی غلط ها راکه در سطور و صفحات بود به حال خود باقی گذاشتم و علامتی در بالای غلط ها نهادم و لفظ صحیح را در مقابل در حواشی با علامت صحیح در مقابل همان سطر مغلوط نهادم و مضمون کتاب فهرست را در خود این کتاب به این نحو تدبیر نمودم که خود این کتاب هم فهرست برای تصحیح سایر کتب باشد و هم خودش تصحیح شده باشد. اِعلاناً رسم شد
حرره فی لیلة التاسوعا 1298
معتقد