بررسی دیدگاه عالم ربانی مرحوم شیخ احمد اَحسائی درباره علم خداوند متعال/ به مناسبت چاپ جدید کتاب کفایة الموحدین

اهل مطالعه آگاهند که یکی از محورهای مباحث اسماعیل طبرسی در کتاب کفایة‌ الموحدین، نقد فرمایش های عالم ربانی مرحوم شیخ احمد اَحسائی اعلی الله مقامه در زمینه علم خداست. حال که این کتاب چند صباحی است تجدید چاپ شده و در دوره ای هفت جلدی منتشر شده است، تذکر نکاتی مناسب به نظر می رسد.

آنانی که به هر دلیل مبحث نقد شیخ مرحوم اع را در کتاب مذکور خوانده‌اند یا می خوانند، باید به نقدِ این نقد نیز مراجعه کنند. نوشتارهای وی درباره دیدگاه شیخ مرحوم اع درباره علم خدا (علم ذاتی و علم حادث) و نوشتارهای گذشتگان او، در کتب شیخیه پاسخ داده شده است و در این مختصر به بعضی منابع اشاره می کنیم.

نخست فرمایش های مبسوط خودِ شیخ مرحوم اع است. شيخ بزرگوار (اعلی الله مقامه) در رسائل متعددی متعرض این مسئله شده اند. از جمله در جلد اول کتاب جوامع الکلم،‌ رساله حسنیه و در همان جلد، رساله در جواب شیخ رمضان بن ابراهیم.

برای نمونه، در رساله جواب شیخ رمضان، توضيح می فرمایند این مسئله را که «خداوند عالم است به موجودات قبل از وجود يافتن آنها و علم او به آنها پيش از وجود آنها مثل علم او است به آنها بعد از وجود يافتن آنها بدون هيچ‏گونه تغييری» و همچنین در توضيح اين قسمت از حديث شريف الكافی: لم‏يزل اللّه ربنا و العلم ذاته و لا معلوم الي ان قال علیه السلام: فلمّا احدث الاشياء و كان المعلوم وقع العلم منه علي المعلوم… فرمایش هایی فرموده اند و در ادامه و در توضيح مستند خود در تقسيم‏ بندی علم خدا به دو علم، حادث و قديم و اين كه علم قديم همان ذات خدا است مي‏فرمايد: «اقول: هذا التقسيم من كلام الناطقين عنه تعالی…» تا آخر کلام آن بزرگوار.

و در توضيح اين كه اين تقسيم نه تنها در علم جاری است بلكه در همه صفات، امر همين ‏طور است مي‏فرمايد: «و اما باقي صفات الذات كالحيوة و القدرة و السمع و البصر فانها كالعلم و در توضيح اين كه وقوع علم بر معلوم، همان مطابقت علم است با معلوم و توضيحِ معني مطابقت مي‏فرمايد: و در توضيح اين كه فرق بين صفات ذاتی و صفات فعلي اعتباری نيست.

و در توضيح فقره شريفه دعاي عديله: كان عالماً قبل ايجاد العلم و العلة (خدا عالم بود پيش از ايجاد علم و علت) كه احتمالي سائل داده كه هردو علم، علم حادث باشد به قرينه ذكر قبل كه از صفات خلق است و خالق از آن بری است از جهت استواء او بر همه يكي علم حادث مطلق و ديگري علم حادث مقيد به قرينه نكره بودن اولی و معرفه بودن ديگری.

اين گوشه ‏ای است از فرمايشات گسترده آن بزرگوار اعلی اللّه مقامه در اين زمينه از مباحث علم خداوند متعال به موجودات. و همان‏طوری كه ملاحظه می فرماييد همه آنها مقتبس از فرمايش های خدا و اوليائش علیهم السلام است كه در اين طرز بيان تقديس و تنزيه ذات مقدس حق متعال به بهترين صورتی انجام گرفته و دقايق آيات مباركات و روايات روشن شده است. و اگر كسی گفتار حكما و عرفا را در اين مباحث ببيند، آنگاه حق بزرگ اين بزرگ‏ انديش عالم تشيع را بر اهل حق می ‏فهمد. و هدف مستقيم اين بزرگوار در اين قبيل فرمايشات ردّ نظريه حكما و عرفاست. زيرا آنها در مسأله علم مانند مسأله اراده و مشيت همه موجودات را در ذات الهی موجود می ‏دانند به همان وجود حقی و علمی كه عين وجود خداوند است (نعوذبالله.)

و شيخ مرحوم از اين مسأله پيگيری سختی نموده و نكته به نكته كلمات آنها را به تحليل و نقد كشيده و هرچه را خلاف وحی بوده باطل شمرده است. از ميان رسائل مختلفی كه در اين مسأله از حكما و عرفا در دست بوده رساله علميه فيض كاشانی را انتخاب فرموده است زيرا فيض گذشته از اين كه حكيمی نامور و عارفي مشهور و سرآمد طرفداران حكمت ملاصدرا بوده در علوم نقليه و تبحّر در حديث ‏شناسی محدثی كم ‏نظير است و در تطبيق مبانی حكمت ملاصدرا با مضامين آيات قرآن و روايات معصومين علیهم السلام و تأويل آنها نابغه‏ ايست كه شايد بتوان گفت بی نظير بوده، از اين رو رساله او را كه در مسأله علم بر مبناي حكمت ملاصدرا نوشته است به زير قلم تحليل و نقد كشيده و آنچنان سخت به انتقاد پرداخته است كه طرفداران حكمت و عرفان اصطلاحی را كاملاً برآشفته ساخته است.

نمونه دیگر از توضیحات مکتبی در زمینه علم خداوند متعال که در ضمن پاسخی هم به اظهارات کتاب کفایة الموحدین است، رساله ای است فارسی از عالم ربانی مرحوم حاج میرزا محمدباقر شریف طباطبائی اعلی الله مقامه.

این بزرگوار می نگارند که شخصی به نام ملا احمد نوشته است: كتابی كه مسمی به كفاية الموحدين است از تصنيفات و تأليفات سيد المجتهدين آقای آقا سيد اسمعيل علوی عقيلِی طبرسی سلمه اللّه تعالی كه در اصول دين و عقايد حقه انشاد فرموده بودند در فصل متضمن در بيان علم ازلي الهی جلّ ‏شأنه ايشان با جناب شيخ الموحدين و سند المتألهين شيخ مرحوم عطّر اللّه مضجعه الشريف تعريضی دارند.

و گزارش می دهد: تقريباً ربع اين كتاب در اين بيان است كه به تقريب شايد دو سه هزار بيت كتابت می شود [هر بیت پنجاه حرف] جز ديدن خود كتاب و درصدد توضيح برآمدن چاره‏ ای ندارد.

ملجأ و یگانه پناهگاه را وجود مرحوم آقای شریف طباطبائی می داند و می نویسد: و فعلاً گمان ندارم جز وجود مبارك سركار كسي كافی اين مهم تواند شد.

پس از آن مفهوم نوشته صاحب کفایة‌الموحدین را مفصلاً نقل می کند.

مرحوم آقای شریف طباطبائی به کتاب مذکور دسترسی نداشته اند و می فرمایند: باری پس جناب مستطاب عالي بدانيد كه آن بزرگوار اعلی اللّه مقامه طوری بيان مسائل مشكله را فرموده‏ اند كه احدی به طور واقع نمی ‏تواند ايرادی بگيرد و كتاب آن شخص ايرادكننده را من نديده ‏ام و نمی خواهم ببينم و لكن ماذا بعد الحق الا الضلال را خوانده ‏ام و می ‏دانم و له المنة و به طوری كه به اختصار عرض كردم می ‏دانيد ان شاء اللّه كه حق بوده.

با این حال با توجه به تقریر سائل از مطالب آن کتاب و نقل فرمایش های شیخ مرحوم اع از رساله توبلیه، پاسخ را مرحمت می فرمایند. این رساله با عنوان پاسخ به اشکالات کتاب کفایة الموحدین در دوم ربیع الثانی ۱۳۱۰ نگاشته شده و بحمدالله در دسترس است.

 

اما جمع بندی دیگری نیز درباره دیدگاه شیخ مرحوم اع در کتاب گرانسنگ کاوشی در کیفیت غیبت امام عصر عج آمده است که در این بخش عین آن جمع بندی را نقل می کنیم:

۱ـ هنگامی كه می گوييم «خداوند عالم است به اشياء» نظر به اين كه «علم» عين «معلوم» است مراد «علم ذاتی» نيست، زيرا آن عين ذات است و ذات خدا عين معلوم‏ های او نيست. پس مراد «علم حادث» خداوند است.

علم حادث خداوند دو قسم است، علم حادث امكاني و علم حادث كَوْنی و هردو علم اشراقی است كه به خداوند نسبت دارند، مانند نسبت «قائم» ـايستاده به شخصی كه می ‏ايستد.

خداوند به علم حادث امكانی به همه موجودات عالم است پيش از وجود يافتن آنها و همراه با موجود شدن آنها و بعد از موجود شدن آنها، و معلومات او هم، همان امكان موجودات و امكان آنچه به آنها نسبت دارد مي‏باشد. و برای اين علم هيچ‏گونه تغيير و تغيری نيست.

اما علم حادث كَوْني كه خود موجوداتند هرگونه تغيير و تغيری براي خود آنها است و نسبت به خدا داده نمی ‏شود زيرا در هرحال در ملك خدا بوده و در نزد خدا حاضرند، بنابراين نمی ‏شود گفت علم خدا تغيير كرده، بلكه بايد بگوييم موجود از حالتی كه نزد خدا حاضر است به حالتی كه نزد خدا حاضر است درآمد، پس تغيير و تغير برای موجود است نه برای علم خدا زيرا از حضور خدا چيزی ناپديد نمی ‏گردد و چيزی هم در حضور خدا پديدار نمی ‏شود، پديدار شدن و ناپديد گشتن نسبت به خود موجودات و در نزد خود آنها است.

«علم ذاتی» خداوند را كه عين ذات او است، ما درك نمی ‏كنيم و سخنی هم درباره آن نداشته و نخواهيم داشت مگر به طور «تنزيه» مانند آن كه بگوييم: خدا در ذات خود جاهل نيست، و نفی «تشبيه»، مثل آن كه بگوييم: علم خدا مانند علم خلق او نيست.

۲ـ در حديث فرموده‏ اند: «خدا هميشه بوده و علم ذات او است و معلومی هم نبود»، مراد از اين علم همان «علم ذاتی» است كه معلوم آن هم خود ذات است، حيوة و قدرت و سمع و بصر ذاتی هم مانند علم ذاتی، همان ذات خداوند می ‏باشند. و باز فرموده ‏اند: «پس چون اشياء را ايجاد فرمود و معلوم وجود يافت، علم از خدا هم بر معلوم واقع شد»، مراد از «واقع شدن علم از خدا بر معلوم‏ موجود» همان اشراق است كه فعل خداوند است و «علم حادث» همين علم اشراقی است. مانند اين كه (و لله المثل الاعلی) تو شنوا هستی ولی كسی سخنی نگفته است تا تو بشنوی، و همين كه كسی سخن گفت و تو شنيدی، اين شنيدن كار تو و اشراق شنوايی توست كه به پيدايش يافتن سخن آن سخنگو، پيدايش يافت. و همين است سرّ تعبير امام علیه السلام درباره اين علم كه فرموده: وقع العلم منه علي المعلوم (علم از خدا بر معلوم واقع شد) و نفرموده: «وقع ذاته» (ذات خدا بر معلوم واقع شد) و نيز نفرموده: «وقع علمه» (علم خدا بر معلوم واقع شد).

۳ـ تقسيم‏ بندی «علم» خداوند به دو قسم «علم ذاتی» و «علم حادث» از آيات قرآن و روايات پيشوايان دين علیهم السلام گرفته شده است كه براي خداوند دو علم اثبات گرديده، يكی علم قديم كه همان علم ذاتی اوست و عين ذات او مي‏باشد و يكي هم علم حادث كه همان مخلوقات و موجودات می ‏باشند. امام سجاد علیه السلام فرمود: العرش و الكرسی بابان من العلم و فرمود: «عرش علم باطن و كرسي علم ظاهر خداوند است.»

۴ـ ساير صفات ذاتی خداوند: حيوة، قدرت، سمع، بصر هم مانند علم مي‏باشند. پس مانند علم مطابق آنها براي خداوند صفات حادث‏ فعليّه وجود دارد كه خداوند خود را به آن صفات وصف فرموده و همه بر خداوند حمل می ‏شوند و می ‏گوييم: خدا دانا و توانا و شنوا و بيناست. مانند آن كه می ‏گوييم: فلان شخص، ايستاده و نشسته و خورنده و آشامنده است. و بديهی است كه اين صفات، ذات فلان ‏شخص نيستند، و همه صفات فعليه او می ‏باشند. همچنين، صفات فعليه خداوند هم صفات ذاتی او نبوده و در عين حال بر او حمل می ‏شوند و ما او را به اين صفات توصيف می ‏نماييم، همچنان كه خودش هم خود را به اين صفات، توصيف فرموده و خود را به وسيله آنها به خلق شناسانيده است.

۵ـ تفاوت صفات ذاتی و صفات فعلی خداوند اعتباری نيست به اين‏طور كه هرصفت به ذات خدا نسبت داده شود، ذاتی و هر صفت كه به فعل خدا نسبت داده شود فعلی است. بلكه صفات ذاتی عين ذات خدا می ‏باشند و آن صفات اگرچه متعددند ولي همه مترادف هستند كه بر يك حقيقت و به يك جهت دلالت دارند و آن حقيقت نه در واقع متعدد است و نه در مفهوم، و صفات فعلی خداوند عين ذات او نيستند و از اين جهت در مفهوم و در دلالت متعددند.

۶ـ در دعاء عديله وارد شده است: كان عالماً قبل ايجاد العلم و العلّة (خدا پيش از ايجاد علم و علّت عالم بود). مراد از علم اوّلی علم ذاتی خداوند است زيرا آن علم پيش از ايجاد علم مطلق و علم مقيّد (كه هردو حادث مي‏باشند) و پيش از ايجاد علّت مطلقه بوده است، و مراد از علم دوّمی، علم حادث است كه به وسيله ايجاد وقوع يافته است. پس مراد از دو علمی كه در دعا وارد شده، دو علم حادث (علم امكانی و علم كَوْنی و يا علم مطلق و علم مقيّد) نيست بلكه مراد از علم اوّلی، علم قديم است كه آن را علم ذاتی می ‏گوييم و عين ذات خدا می ‏دانيم و دوّمی علم حادث است كه عين مخلوق است و از صفات فعلی خداوند است.

۷ـ مقصود از علم حادث خداوند همان مخلوق و حدود آن است. مثلاً شخصی را كه می ‏آفريند، روزی و مدت عمر و فناء و بقاء و ساير حالات او را هم در لوح محفوظ و نفوس ملائكه‏ ای كه به خلق موكّل هستند می ‏نويسد، همين نوشتن را علم خود ناميده است. پس ما كه می ‏گوييم علم حادث خداوند مقصودمان قلم و لوح محفوظ و نفوس ملائكه‏ ای است كه موكل به موجودات می ‏باشند. اين علم حادث را علم اشراقي هم می گوييم و مقصودمان اين است كه اين علم از مشيت خداوند صادر شده و به آن هم برپا مي‏باشد، چنان كه در دعا رسيده: «خدايا هرچه غير تو است به امر تو برپا است» و مراد از «امر» در اين فقره از دعا همان مشيت خداوند است كه همه ‏چيز به آن برپا و موجود است. پس علم حادث به اعتبار و لحاظی علم خدا است و به اعتبار و لحاظی معلوم خدا است و آن را علم اشراقی می ‏ناميم به اعتبار اين‏كه معلوم‏ های خداوند يعنی همه موجودات به امر خداوند، يا به تعبير ديگر به مشيت خداوند برپایند.

۱۰ صفر ۱۴۳۹