فتاوای کفایة المسائل و فتاوای رسائل

پیش از این در کتاب «گشتی در حدیقة الاخوان با نگاهی دیگر» به مصادیقی اشاره شده است که مرحوم آقای شریف طباطبائی اعلی الله مقامه حُکم مسئله‌ای را در مجلسی خصوصی به گونه‌ای فرموده‌اند و در کتاب مبارک کفایة المسائل به گونه دیگری ثبت فرموده‌اند. چون کتاب کفایه کتاب عمل است، فتوای کفایه ترجیح داده شده و به آن عمل می‌شود. گذشته از آنکه بدیهی است که در یک مجلس یا در پاسخ به یک پرسشِ شفاهی، همه جوانب فقهی یک مسئله بازگو نمی‌شود. در صفحات٩٩ تا١١٩ از کتاب «گشتی در حدیقه…» نمونه‌هایی از مطابق نبودنِ فتوای کفایة المسائل و فتوای مذکور در حدیقة الاخوان اشاره شده است.

در این یادداشت اضافه می‌کنیم در رساله‌های مرحوم آقای شریف طباطبائی اعلی الله مقامه نیز نمونه‌هایی است که با فتوای این بزرگوار در کفایة المسائل مطابق نیست. حال این فتوا یا قبل از نگارش کفایة المسائل بوده است یا هم‌زمان. به هر روی، اختلافی میان بعضی احکام مذکور در کفایة المسائل و بعضی احکام مذکور در رسائل، ملاحظه می‌شود.
در این میان اگرچه شخص می‌تواند از باب «سعه» که ائمه اطهار علیهم‌السلام دستور فرموده‌اند به هر یک از این دو حکم عمل کند چراکه آن فرمایشِ مذکور در رسائل نیز با توجه به روایات است؛ اما اگر فتوای رسمیِ مرحوم آقای شریف طباطبائی اع را خواسته باشد، باید به کتاب عمل مراجعه کند و فتوای کفایه را ترجیح بدهد.

همین جا به دو نکته اشاره می کنیم. نخست اینکه اگرچه تمرکز این نوشتار بر کفایة المسائل و رسائل مرحوم آقای شریف طباطبائی اع است؛ اما این موضوع، در کتب علماء شیعه رضوان الله علیهم و بزرگان دین نیز ملاحظه می‌شود و اشکالی بر این بزرگواران وارد نمی‌کند؛ چراکه این اختلاف، علل متعددی دارد که تفصیل این علل، نوشتار مستقلی می‌طلبد.

نکته دوم اینکه در کنار این موضوع باید توجه داشت پاسخ های فقهیِ رسائلِ آقای شریف طباطبائی اع در فهم بهتر مسائل کفایة المسائل، بسیار راهگشاست و شکی در این نیست و موضوعِ این نوشتار در عین توجه به این مهم است. برای مثال این پرسش و پاسخ که در رساله «جواب سؤالات فقهی» آمده، جالب توجه است:

«سؤال: در تعقيب، فرمايش شده آنچه باطل‌‏كننده نماز است باطل كننده تعقيب است. زن نمازش كه تمام شد دست بلند مي‏كند از زير چادر بيرون می‌‏آورد بسا بند دست او نمايان يا چادر سنگينی كند بيندازد و چند دانه موی او پيدا شود يا در تابستان لباسی را بيندازد بسا زير گلو و سينه او نمايان شود و هميشه اين‏‌جور كارها نموده، آيا اين تعقيبات هيچ‏‌يك صحيح نبوده و بعد از اين اگر چنين كارها بكند قبول نخواهد شد؟
جواب: يعنی باطهارت و رو به قبله بدون مشغول شدن به كاری ديگر تعقيب بخواند و تعقيب كامل اين است و اگر اين‏‌طور نباشد ناقص است نه آنكه باطل و بی‌‏ثواب است.»

اینک با توجه به این دو نکته، به چند نمونه از اختلاف احکامِ رسائل با کفایة المسائل اشاره می‌کنیم.

در رساله جواب سؤالات آقا میرسید علی نائینی پسر آقا میرزا ابوتراب پسر حاج میرزا محمدرفیع، درباره رکعت سوم و چهارم آمده است:
سؤال چهارم: در رکعات آخر نماز تسبیحات را سه مرتبه بندگان عالی واجب می‌دانید یا آنکه یکی واجب است و دو تای دیگر مستحب آیا می‌شود که به یکی در وقت تنگ که نماز را باید به تعجیل نمود که وقت نگذرد به یکی اکتفاء کرد یا خیر زیاده بر این سوء ادب است ادام الله ایام اجلاله العالی از قصبه نائین جسارت و گستاخی نمود. حرره سیدعلی بن ابوتراب الطباطبایی.
جواب: تسبیحات اربع یکی واجب است و دوی دیگر مستحب است و در تنگی وقت می‌توان به یکی اکتفاء نمود. محل مهر مبارک سرکار بندگان روحنا فداه.
در این جواب، یک بار گفتنِ تسبیحات اربع (سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر) را واجب بیان فرموده اند و دو بارِ دیگر گفتن را مستحب. اما در کفایة المسائل، یک بار گفتنِ همه این تسبیحات نیز واجب بیان نشده؛ بلکه در مقابل، جوازِ اکتفاء به یک ذکر را مرقوم فرموده اند. فرمایش های کفایة المسائل در این زمینه چنین است:
«افضل در رکعت سیّم و چهارم تسبيح است… و يک مرتبه گفتن کافى است در هر رکعتى و سه مرتبه گفتن مستحب است در هر رکعتى… سبحان‌اللّه و الحمدللّه و لا اله الّا اللّه سه مرتبه گفتن که مجموع نُه مرتبه باشد نيز وارد شده و سه سبحان‏‌اللّه هم وارد شده و الحمدللّه و سبحان‌اللّه و اللّه‌اکبر هم وارد شده و يک سبحان‌‏اللّه هم وارد شده و بعضى از فقهاء فتوى به کفايت هريک داده‌‏اند.»

نمونه دیگر حکم لقطه است. در کفایة المسائل بیان فرموده اند که تا یک سال باید برای یافتن صاحب آن پیگیری کرد و پس از یک سال هم شرایط خاصی را ذکر فرموده اند؛ اما در یکی از رسائل، فقط «تا یک سال» را بیان کرده اند و شرایط واجبِ پس از آن ذکر نشده است.
عبارت کفایة المسائل چنین است:
«واجب است که تا يک سال لقطه را تعريف کنند و هرگاه صاحب آن پيدا نشد بايد آن را در ميان اموال خود حفظ کرد که اگر صاحب آن معلوم شد به او بدهند و بايد وصيت کرد که اگر صاحب آن معلوم شد مال او را به او بدهند و هرگاه مأيوس از معلوم شدن او باشند آن مال را تصدق کنند. پس اگر صاحب آن معلوم شد بعد از تصدق و راضى شد که ثواب تصدق از براى او باشد، اجر آن از براى او است و اگر راضى نشد بايد عوض مال او را به او داد و ثواب تصدق از براى تصدق‏کننده خواهد بود.»
و اما عبارت پرسش و پاسخ، در رساله ای، چنین است:
سؤال: چيزی كه در بيابانها از قبيل لباس و امثال آنها يافت مي‏شود اگر توی راه هايی كه نوعاً محل عبور است يا اطراف آن يافت شود حكم لقطه دارد كه بايد تا يك سال تعريف كرد و آيا چطور تعريف كند در بين سفر توی راه ها در بيابانها چيزی يافته چطور تعريف بايد كرد و كجا بايد تعريف كرد؟
جواب: بلی حكم لقطه دارد و بايد تا يك سال تعريف كرد در نزد قوافلی كه از آن راه عبور مي‏كنند به طوری كه صادق شود كه تا يك سال جستجو كرد نه آنكه هر روز تكرار كند.

مثال دیگر، درباره حالتِ قیامِ بانوان است. در کفایة‌المسائل می‌فرمایند:
«مستحب است از براى زن‌ها که دست‌هاى خود را بر روى پستان‌هاى خود گذارند در حال ايستادن.»
این عبارات، اجمال مختصری دارد و از این رو از خدمت ایشان سؤال شده است. این بزرگوار در رسائل دو گونه پاسخ فرموده‌اند و یکی از این دو با نظر کفایة المسائل و متداولِ میان اهل بصیرت موافق است.
در رساله سؤالات حاج میرزا مهدی نائینی و آقا میرزا احمد محمدی آمده است:
سؤال: عبارت کتاب مبارک هدایةالعوام که در حال قیام زن دست‌های خود را به روی پستان‌های خود بگذارد مراد از این چه چیز است؟ آیا کف دست‌ها را بگذارد که شبیه به سنی می‌شود یا آنکه بالای مرفق را به پستان‌ها بچسباند مراد کدام است؟ دعاگو به جناب آقای معظم عرض کردم که باید مراد بالای مرفق باشد ایشان هم جواب دادند که خودم هم می‌دانم ولی بعضی زنان را قرار داده که به طریق اهل سنت نماز می‌کنند و باید نصی در این باب باشد که زنان از این عمل بازداشته شوند به این جهت عرض نمودم الحال آنچه معنی عبارت است مرقوم فرمایید و بفرمایید که اگر زن دست‌ها را به طریقی که باطل است روی پستان بگذارد نمازهاش ضایع است و باطل یا خیر؟ اجرکم علی الله…
جواب: بسم الله تعالی اما مسأله اولی مراد این است که زن در حال قیام کف دست‌ها را بر روی پستان‌های خود بگذارد و این هیئت دخلی به دست بستن سنی‌ها ندارد و این امر هم امری است مستحب.
این بزرگوار درباره همین موضوع، در رساله دیگر مرقوم فرموده اند:
سؤال: زن كه بايد دست بر روی پستان بگذارد در حال قيام و قعود بايد دست سرابالا باشد و مرفق سرازير يا مرفق سرابالا باشد و دست سرازير يا مرفق از پهنا به پهلوها برود؟
جواب: زن بازوهای خود را بر روي پستان خود مي‏گذارد در حال قيام و قعود.
جواب دوم، جوابی است مطابق سیره اهل ایمان در مکتب و جواب اول، خلاف جواب دوم است.

نظیر دیگر این موضوع، فرمایش این بزرگوار است درباره خمس. در رساله ای می فرمایند:
«شرط است در تعلق گرفتن خمس به گنجی كه به دست آيد اينكه قيمت آن به قدر نصاب زكوة باشد.»
در کفایة المسائل این گونه تعبیر آورده اند:
«شرط است در تعلق‏گرفتن خمس به دفينه‏ها و گنج‌ها اينکه قيمت آنچه به دست مى‌آيد بعد از وضع مخارج و مؤنه آن بيست مثقال شرعى طلا يا دويست درهم نقره باشد.»
در همان رساله و همان بخش، سه سهمِ خمس را از آن خدا و رسول و ائمه معرفی می فرمایند؛ اما در کفایه، هر سه را سهم امام معرفی فرموده اند.
عبارت رساله مذکور چنین است:
«خمس به حسب ظاهر شش سهم شود پس سه سهم آن مخصوص خدا و رسول او صلی الله علیه و آله و ائمه طاهرين علیهم‌السلام است كه در اين ايام معروف است به سهم امام علیه‌السلام و سه سهم ديگر بايد قسمت شود به فقرای بنی‌هاشم.»
کفایة المسائل: «خمس را شش سهم قرار داده‏اند پس سه سهم آن که نصف آن باشد مال امام علیه‌السلام است.»
و در رساله مذکور آمده است:
«چون گاو رسید به سی، یک گاو پا به دو سال باید داد.»
و در کفایة المسائل برای گاو پا به دو سال، قیدِ «نر» را هم اضافه فرموده اند:
«چون گاو به سى عدد رسيد يک گاو نر پا به دو سال بايد داد.»
در این یادداشت به این چند مثال و نمونه اکتفاء می‌کنیم.

20 ربیع الثانی 1441