تلفیق آموزههای دینی با هنر هفتم و هشتم یکی از دغدغههای فکر دینیِ امروز است. ازطرفی ظرفیتهای سینما و فیلمسازی انکارناپذیر مینماید و ازطرفی هم مضامین بکر دینی فراوان است؛ حکایتهایی که شاید نظیر آن در ادیان دیگر همچون یهودیت و مسیحیت یافت شود، ولی تقریر اسلامی آن امتیازاتی دارد. این تلفیق تا چه اندازه؟ همپوشانی این دو چه مقدار؟ و خط قرمزها کدام است؟
سالها قبل با انتشار رمان مهدی شجاعی با نام کمی دیرتر، نقدی نوشتیم و اشاره کردیم که خیالپردازی و قصهگویی از مؤلفههای رماننویسی است. طبیعتاً مخیله بهحرکت درمیآید و چیزهایی مینویسد که مابِازاءِ خارجی ندارد. در گزارههای دینی، این حالت را «کذب» مینامند. همین موضوع در هنرهای دیگر همچون نقاشی هم جاری است. مثلاً نقاشی بینالمللی استاد فرشچیان با نام عصر عاشوراء، اگرچه دلها را بهلرزه میاندازد، اما چه مقدار با نقلهای تاریخی و خطوط قرمز دینی مجانس است؟! این را هم در نوشته دیگری بررسیدهایم. در این یادداشت به موضوعی دیگر اشاره میکنیم.
در آستانه این فاطمیه، فیلمی دو ساعته اکران شد که حتی خبرهای ساخت آن نیز تنشهایی در فضای رسانهای رقم زده بود. این فیلم که ترسیم تاریخ صدر اسلام است و از هجرت به مدینه آغاز میشود و تا شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام ادامه مییابد، ازطرفی موضوع رویارویی شیعه و سنی را سبب گردیده و دست گذاشتن بر تیغه افتراق و اختلاف شیعه و سنی که موضوع امامت و غصب فدک و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها باشد؛ و ازطرفی با تصویر کشیدن حضرت امیر و حضرت زهرا و رسولخدا صلیاللهعلیهم، خرق اجماع مرکب کرده است!
توضیحاً اشاره میشود که «اجماع مرکب» مصطلحی اصولی است. وقتی در موضوعی دو یا چند نظر اساسی مطرح باشد، بهطور ضمنی بر نفی قولهای دیگر اتفاق شده است. و وقتی کسی نظری خارج از این نظرهای ارائهشده و متفقٌعلیه ارائه دهد، خلاف این اجماع عمل کرده؛ در صورتی که باید به قولهای مطرح عمل کند.
در فضای فیلمسازی دینی نیز چنین بود که یا تصویر چهارده معصوم نمایش داده نمیشد و مثل فیلم «محمد رسولاللهِ» مصطفی عقاد بود؛ یا اگر هم به تصویر درمیآمد، پرهیبی از وجود مقدس بود؛ همچون سریال «امام علی» یا پررنگتر در «ولایت عشق» و «باب المراد» حضرت رضا و حضرت جواد علیهماالسلام را با صورتی نورانی نمایش میدادند.
اما در این فیلم اخیر، خرق اجماع مرکب شده و هم بدن مطهر امام معصوم بهخیال خود نمایش داده شده است و هم صورت و هم کلام ایشان و نیز بدن فاطمه زهرا سلاماللهعلیها. در نقدها، بر ضد وحدت بودن این فیلم تأکید شده. ولی بر موضوع نمایش بدن فاطمه زهرا سلاماللهعلیها و صورت حضرت امیر درنگی نشده. طبیعتاً غیرت دینی باید مخالف این پدیده جدید باشد. اگر هدفِ این فیلم و روایتِ بیپردۀ وقایع و نمایشِ بدنِ معصوم برای تأثیرگذاری بیشتر است (که قطعاً تأثیرگذار است و اصلاً کارایی هنر هشتم چنین است) آیا در تزاحم با نمایش بدن معصوم و معصومه نیست؟!
اگر گفته شود بدن معصوم که نمایش داده نشده بلکه یک بازیگر خارجی (و نامسلمان) است که نقش بازی میکند یا حتی از تکنولوژیِ CGI بهره برده شده، چون به حضرات معصومین مرتبط است، در امتداد بحث تاریخی شبیهخوانی و شبیهبازی دوره صفویه و قاجار است که علماء نقد و رد کردهاند. آیا نباید به دغدغه علماء شیعه احترام گذاشت که از این کار نهی کردهاند؟! افرادی همچون عالم ربانی مرحوم حاج میرزا محمدباقر شریف طباطبائی اعلیاللهمقامه درباره انجام شبیه لفظ «حرام» را بهکار بردهاند.
اگر گفته شود اقتضاء زمان است و چارهای نیست و نباید از فضای رسانهای عقب افتاد و وقتی هالیوود و بالیوود جوانان ما را اغفال کردهاند، این فیلمها حرکتی برای جبران کمبودها است مثل دیگر فیلمهایی که در ژانر دینی ساخته شده و بعضاً مؤثر بوده است؛ باید گفت این پاسخ قانعکننده نیست و با بعضی نصوص دینی مخالف دارد.
اگر گفته شود برخی علماء چنین گفتهاند که «لاینتشر الهدی الّا من حیث انتشر الضلال»، باید اشاره کنیم که این جمله را باید در فضای آن تفسیر کرد؛ نه اینکه مثلاً اگر گمراهی با مجادله بالتی هی اسوء منتشر شده باشد، حقیقت را هم اینگونه منتشر کنیم. بلکه از بستر مباح هنرهای مختلف ازجمله هنر هشتم، میتوان بهره برد و تا آنجا که به کراهت یا حرمت نرسد پیش رفت. هرچند برخی این جمله را اینگونه دریافتهاند که از همان دری که گمراهی وارد شده، از همان در نیز هدایت و رستگاری به درون میآید.
بههرروی، این استدلالها و مستمسکها قانعکننده نیست؛ چراکه در بعضی فیلمهای دینی، بدونِ نشان دادنِ معصوم حکایت را بازگو کردهاند. نمونه آن فیلم محمد رسولالله است که جز شمشیر ذوالفقار به آن کیفیت مشهورش (که محل تأمل است)، هیچ بخشی از بدن امیرالمؤمنین نمایش داده نشده.
بهطور کلی نشان ندادن یک شخصیت در فیلم و حضور در عین غیاب، بیانکننده این است که کارگردان آن شخصیت را مهم و معنوی میدانسته. متأسفانه این روش را کارگردان فیلم the Gate (=باب) نیز بهکار برده و شخصیت پلید بابِ ملعون را شخصیت مقدس معنوی انگاشته و در فیلم نمایش نداده است. اما در این فیلم اخیر درباره حضرت زهرا، همه این روشها کنار رفته و بیپرده و بیپروا، شخصیتهایی که نزد همه مسلمانان مقدس است شخصیتپردازی شده و به نمایش درآمده است.
هنر هشتم واقعیتی است موجود و انکار آن تحجر است. اما لزومی به همراهی صددرصد با آن نیست.
آیا میتوان بعضی خطکشیهای دینی را رعایت کرد؟ آیا میشود متوجه بود که «لایطاع الله من حیث یعصی»؟ نمیشود با ارتکابِ گناه طاعت انجام داد و خوب گفتهاند که هدف وسیله را توجیه نمیکند. بهویژه از ناحیه افرادی که اهل علماند و تابعان فکری دارند.
استفاده از بازیگری و شبیهبازی و استفاده از لحن صدای زنان نامحرم و استفاده از موسیقیها، خطوط قرمزی است که محل تأمل است. کسیکه دغدغه تدین دارد، اگر همچون سایر فیلمهای خارجی، از کارگردان و بازیگر گرفته تا دیگر عوامل را از نامسلمانان استفاده کند، بازی کردن در زمین آنها نیست؟ اینها صرفاً پرسشهایی است برای ورود به این عرصه.
تأکید میکنیم که نگاه متحجرانه به این مقوله نداریم و صرفاً پرسشهایی است برای روشنتر شدنِ آیندۀ این مسیر یعنی تلفیق آموزههای دینی با هنر هشتم.
جمادیالاولی ١۴۴٣