او را حافظ شیخ رضیالدین رجب بن محمد بن رجب برسی حلی معرفی کردهاند. بُرس موضعی در سرزمین بابل است که آثاری از بختنصر در آن ثبت شده است.
درباره لقب «حافظ» احتمالاتی گفتهاند. حافظ میان قاریان به کسی گفته میشود که قرآن را حفظ است و تجوید میداند و به قواعد قرائت یکی از قراء مسلط است یا حتی به قرائات هفتگانه یا دهگانه قرآن میخواند. گاهی «حافظ» تخلص شعراء است و در عرف محدثینِ اهلسنت به کسانی که به صد هزار حدیث، متناً و إسناداً، مسلطند اطلاق میشود.
درباره شیخ حافظ رجب برسی هر یک از این موارد محتمل است؛ اگرچه صاحب ریاضالعلماء نوشته است مشهور معنای اخیر است و احتمال تخلص هم هست. (ریاضالعلماء، ج٢، ص٣٠۵و٣٠۶) چنانکه شیخ رجب سروده است: «فَرضی و نَفلی و حدیثی انتمُ، و کلّ کلی منکمُ و عنکمُ؛…منّوا علی الحافظ من فضلکم، و استنقذوه فی غدٍ و أنعموا.» (أمل الآمل، ج٢، ص١١٧)
وی شخصیتی است که بعضی او را غالی دانستهاند؛ اما خود او در تألیفاتش از مخالفان نالیده و خود را ناقل فرمایشهای ائمه معصومین علیهمالسلام و بیانکننده فضائل ایشان معرفی کرده است. وی در مقدمه کتاب مشارقالأمان نگاشته است:
اعلم أن بعض الحاسدین الذین لیس لهم حظ من الدین من باب کاد الحسد أنیغلب القدر لما بسطت لهم بساط تجوید الکتاب المجید و کان مطویاً عنهم، أخذوا بطرفیه و أزاحونی، و تعلموه منی و رفضونی، و… حسدونی و کذبونی و لامونی و ملّونی و سئمونی و سامونی… و لا ذنب لی غیر أنی رویت زبد الأخبار… .» (مشارق الأمان و لباب حقایق الإیمان، بیروت:دار المحجةالبیضاء، ص٣٢)
مرحوم علامه امینی درباره شیخ رجب برسی نوشته است:
«… لذلك رموه بالغلوِّ و الارتفاع، غير أنّ الحقّ أنّ جميع ما يثبته المترجم لهم عليهم السلام من الشؤون هي دون مرتبة الغلوِّ و غير درجة النبوّة… و لذلك تجد كثيراً من علمائنا المحقّقين في المعرفة بالأسرار يثبتون لأئمة الهدى صلوات اللَّه عليهم كلّ هاتيك الشؤون و غيرها ممّا لا يتحمّله غيرهم.» (الغدیر، ج٧، ص۵٠و۵١)
شخص پژوهشگر با مطالعه آثار بزرگان شیخیه حجم معتنابهی از منقولات شیخ رجب برسی را ملاحظه میکند بهگونهای که بدون تمجمج میتوانیم یکی از منابع شیخیه را مرویات برسی بدانیم.
در این نوشتار، بهطور اختصار، به گونههای استفاده شیخیه از کتاب مشارق انوار الیقین فی حقائق أسرار أمیرالمؤمنین علیهالسلام اشاره میکنیم. اما پیش از آن به این پرسش میپردازیم که آیا شیخ رجب برسی پدر فکری و معنوی شیخیه است؟!
شکی نیست روایات متعددی را که شیخ رجب برسی ناقل آن است، شیخیه در کتابهای خود آوردهاند. اما آیا صِرف نقل اینگونه روایات و در واقع واسطه بودن برای نقل این روایات سبب «پدر معنوی» شدن است؟ اگر اینگونه باشد همه راویان پدر معنوی شیعه هستند. و حال آنکه چنین نیست. پدر معنوی یعنی کسی که ایدئولوژی یک مکتب را ارائه کرده است و شیخ رجب برسی نسبت به شیخیه چنین نیست. چه بسا روایاتی که خود او به معانی صحیح آن پی نبرده و صرفاً ناقل بوده است: رب حامل فقه الی من هو افقه منه.
اذعان میکنیم که بخش مهمی از روایات فضائل توسط وی در کتاب مشارق ارائه و منتشر شد و طبیعتاً شیخیه از این واسطه استفاده کردند؛ اما طبقهبندی و تنظیم و تبویب این روایات توسط بزرگان شیخیه انجام شد. بهتعبیر دیگر استخراج منظومه فکری از این روایات، توسط خود شیخیه بود؛ نه شیخ رجب برسی و البته این منظومه فکری محدود در مرویات برسی نیست.
شیخیه روایاتی را که شیخ رجب برسی نقل کرده «متواتر معنوی» میدانند هرچند شیخ رجب در نقل آن روایات متفرد باشد. مضمون خُطَب فضائل معصومین علیهمالسلام و پیامهای احادیث فضائل، در زیارات امیرالمؤمنین علیهالسلام و زیارت جامعه کبیره و… موج میزند و قابل انکار نیست.
نکته جالب توجه دیگر اینکه در هیچ یک از رسالههای موجود بزرگان شیخیه، تمجیدی از شیخ رجب برسی ملاحظه نمیشود. حسب استقصاء نگارنده، جز بعضی عباراتی دعائی همچون رحمهالله (جواهرالحکم، ج۵، ص٢١) حتی از القابی که در اوساط علمیه رایج بوده و برای علماء و عرفاء استفاده میشده، در توصیف شیخ برسی استفاده نفرمودهاند.
اگر شیخ برسی نقش پدر معنوی و فکری شیخیه را ایفا میکرد، عملاً تمجیدها و مدحها از او در کلمات بزرگان دیده میشد و بسا یکی از علتهای ستایشنکردن، همین باشد که بزرگان شیخیه او را پدر معنوی و فکری خود نمیدانستهاند و تمجید و تکریم سبب انتسابِ فکری میشده است. آری؛ تلویحاً از او و امثال او دفاع فرمودهاند و فرمودهاند اگر قرار باشد اشخاص به غلوّ متهم شوند، طبق کدام معیار؟! آیا طبق معیار قمیّین که بهاندک چیزی به غلو متهم میکردهاند یا طبق ملاک شیخ صدوق یا…؟
در کتابخانه شخصیِ بزرگان، آثاری از شیخ رجب برسی بوده است. این نسخهها در فهرست احمد منزوی (جلد اولِ فهرست نسخههای عکسی کتابخانه مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی) قابل شناسایی است: از جمله نسخههایی از مشارق انوار الیقین فی حقایق أسرار أمیرالمؤمنین، الندبة المهدیة و التعزیة الامامیة، لوامع أنوار التمجید و جوامع أسراره فی التوحید و تفسیر سورة الإخلاص.
برخی گفتهاند صاحب روضاتالجنات قائل است که شیخ رجب برسی پدر معنوی شیخیه است. بهنظر میرسد در کلمات صاحب روضات دقت نشده است و افرادی در برداشت از عبارات او به کژراهه رفتهاند؛ بهخصوص امثال صاحب روح مجرد که به علت پیشزمینه دشمنی با شیخیه، عبارات روضات را با عینک بدبینی توضیح داده است.
اگر هم صاحب روضات اظهار نظری کرده و پیشینه باطنگرایی را به آن زمان برمیگرداند، (روضاتالجنات، ج٣، ص٣٣٧) برای شخص آگاه روشن است که او میخواهد بگويد كه سابقه تأويلگرايی و دست برداشتن از ظواهر شريعت و انحراف از طريق مستقيم و توهين كردن به ساحت فقهاء و علماء دين و نسبت تقصير و خطاء به آنان دادن و تصوفگرايی و ادعاء كشف و شهود نمودن را میتوان از آن زمانها دانست كه نوع روايات فضائل و مناقب و كتب بيانات و تحقيقات اهل تحقيق و معرفت به زبان عربی و فارسی در ميان مردم منتشر گرديد و زمينه برای برداشتهای غلط و الحادی تأويلگرايان و غلوكنندگان فراهم شد.
واقع مطلب هم همين است كه كمتر كسی بوده كه با اينگونه روايات انسی داشته و از تصوفگرايی و باطنی شدن و تأويلگرايی در امان مانده باشد. نوعاً هركس كمترين تمايلی به فهم اسرار و بواطن قرآن داشته و به رواياتی كه درباره بواطن آيات رسيده رجوع نموده رنگ تصوف و تأويلگرايی به خود گرفته و به اين مشرب و مسلك روی آورده است.
تا اندازهای هم به آنها میتوان حق داد؛ زيرا در ميان شيعه مكتبی و استادی نبوده كه بتواند از عهده تطبيق ظواهر شريعت با بواطن قرآن و رواياتی كه در بيان اسرار و حقايق عرفانی حقه قرآنی رسيده، برآيد و رفع مشكلات كند و جوابگوی قريحههای نوطلب و محقق باشد. و جز مكتب انحرافی تصوف و عرفان پوچ و باطل و بیاساس محيیالدين راهی و روشی در ميان نبوده است به طوری كه بتواند از عهده اين مهم برآيد تا آنكه مرحوم شيخ احسائی و شاگرد زبده او مرحوم حاج سيد كاظم رشتی و شاگرد نامی او مرحوم حاج محمدكريم كرمانی و شاگرد مخلص او مرحوم حاج محمّدباقر شريف طباطبائی از عهده اين مهم برآمدند و جمع بين ظواهر و بواطن نمودند و معضلات و مشكلات اين راه را برطرف ساختند و حكمت و عرفان قرآنی را بر جهان انديشه شيعی عرضه داشتند ولی متأسفانه الناس اعداء ما جهلوا.
به اصل مبحث بازگردیم. عالم ربانی مرحوم شیخ احمد اَحسائی اع در رسالههایی، از کتاب مشارق أنوار الیقین نقل فرمودهاند و نوعاً علماء شیخیه از این کتاب، به مشارقالانوار تعبیر آوردهاند.
در مجلد هشتم جوامعالکلم آمده است:
«و قول علی علیهالسلام… و انا النقطة تحت الباء کما رواه فی مشارقالانوار.» (جوامعالکلم، ج٨، ص۵٠)
همچنین این بزرگوار در جُنگ خود (معروف به الکشکول، مجلد دهم جوامعالکلم) از روایات کتاب مشارق نقل فرمودهاند.
عالم ربانی مرحوم حاج سید محمدکاظم رشتی رفع الله درجته نیز از مشارقالانوار نقل کردهاند. از جمله در موضعی میفرمایند:
«منها ما رواه فی مشارقالانوار فی تفسیر قوله تعالی ما کان لی من علم بالملأ الاعلی اذ یختصمون و الحدیث طویل من اراده فلیطلب ثمه.» (جواهرالحکم، ج۴، ص۴٩۵)
غیر از نقل مرویاتِ شیخ رجب برسی، مطلب دیگر شرح این مرویات است. سید جلیل بهخصوص بعضی از این مرویات را شرح فرمودهاند.
از جمله در مجلد دوم جواهرالحکم در شرح حدیثی فرمودهاند:
«اقــول: اعلم ان هذا الحدیث الشریف رواه الشیخ رجب الحافظ البرسی فی کتابه مشارقالانوار و هو من غرائب الاخبار و معضلاتها قد تاهت فی حله طامحات العقول و الاحلام و حسرت عن ادراکه الاکابر من الحکماء و العلماء الاعلام و قد احببت ان اکلف لشرح هذا الحدیث الشریف فی حال اجتماع القلب و الحواس لازیل عنه بواضح البیان کل شبهه و اشکال و التباس… .» (جواهرالحکم، ج٢، ص٢٧٨)
یکی دیگر از مرویات شیخ رجب برسی که سید مرحوم اع متکفل شرح آن شدهاند، خطبه طتنجیه است. و این خطبه نیز از مشارق نقل شده است. در ابتداء این شرح فرمودهاند:
«و نحن نذكر الخطبة برواية الشيخ رجب الحافظ البرسی فی مشارقالانوار… .» (جواهرالحکم، ج۵، ص٢٠)
عالم ربانی مرحوم حاج محمدکریم کرمانی اع نیز از مرویات شیخ رجب برسی نقل فرمودهاند.
از جمله در کتاب علاجالأرواح از مشارق نقل فرمودهاند که امیرالمؤمنین علیهالسلام پس از خطبه طُتُنجیه این عبارات مبارکه را خواندند و بعد فرمودند: کسی از شما هنگام پیشآمد مصائب و بلاها و گرفتاریهای شدید این عبارات را نمیخواند مگر آنکه خداوند آن را از او برطرف مینماید. بعد فرمودند من سیزده اسم بر آن میافزایم و ضمانت فرمودند. مرحوم آقای کرمانی اعلی الله مقامه از «اللهم صل…» تا آخر را افزودهاند.
تَحَصَّنتُ بِذِی المُلکِ و المَلَکوت و اعتَصَمتُ بِذِی العِزَّةِ وَ الجَبَروت وَ امتَنَعتُ بِذِی القُدرةِ و اللّاهوت مِن کُلِّ ما اَخافُ و اَحذَر. اللهم صل علی محمدِ بن عبدِالله النبیِ المُرسَل و عَلیِ بنِ اَبیطالبٍ المُرتَضی وَ الحَسنِ بن علیٍ المُجتَبی وَ الحُسينِ بن علیٍّ الشَّهيدِ وَ عَلیِ بن الحُسينِ السَجاد وَ مُحمدِ بن علیٍ الباقِر وَ جعفرِ بن محمدٍّ الصادِق وَ مُوسَی بن جعفرٍ الكاظِم وَ عَلی بن موسی الرضا و محمدِ بن علیٍّ الجواد وَ عَلیِ بن محمدٍ الهادی وَ الحَسَن بن علیٍّ العَسكَری و مُحمد بن الحَسَن المَهدی و فاطمةَ الصديقةِ الزهراء. (مکارمالابرار، ج٢٣، ص٢٣۴)
همچنین در رسالهها (مکارمالابرار، ج١٠، ص٢٨٩) و کتب روایت (فصلالخطاب، ج٢، ص۴١) از احادیث مشارق نقل کردهاند.
اشاره شد آنچه در کتب شیخیه است، «روایاتی» است که شیخ رجب برسی نقل کرده است؛ اما دو موضع بهدست آمد که از نگاشتههای شخصِ شیخ رجب نقل فرمودهاند.
اشاره شد آنچه در کتب شیخیه است، «روایاتی» است که شیخ رجب برسی نقل کرده است؛ اما دو موضع بهدست آمد که از نگاشتههای شخصِ شیخ رجب نقل فرمودهاند.
مورد اول در بیانات عالم ربانی مرحوم حاج سید کاظم رشتی اع است که میفرمایند:
«و لذا قال الشیخ رجب البرسی فی کلامه فی مشارقالانوار: هم فی الاجسام اشباح و فی الاشباح ارواح و فی الارواح انوار و فی الانوار اسرار.» (جواهرالحکم، ج١١، ص٣٩۶)
مورد دوم و آخر که به اعتباری از میان آنچه اشاره شد جالبتر است، نقل فصل کاملی است از مشارق بدون نامبردنِ از شیخ رجب و کتاب او.
مرحوم آقای حاج محمدکریم کرمانی رفع الله شأنَه، در کتاب سلطانیه بهمناسبت مباحث امامشناسی، فصلی را بهعنوان «مؤید» و نه «دلیل» تنظیم کردهاند. ایشان پس از اثبات دوازده بودنِ ائمه اطهار علیهمالسلام به دلیل قرآنی و روایی، این فصل مختصر را اینگونه آغاز کردهاند:
«از جمله عجايب آن است كه بسياری از امور شريفه عالم مبنی بر دوازده شده است و اين فصل را برای استدلال ننوشتم ولی برای تعجب نوشتم… .» (مکارمالابرار، فارسی، ج٧، ص٢٧٨)
سپس امور دوازدهگانهای را بیان کردهاند که در عالَم یا در کلمات ملاحظه میشود؛ از جمله تعبیراتِ مقدس دینی را که دوازده حرف است ذکر میکنند و در آخر فصل میفرمایند:
«و اينها را مِنباب استدلال عرض نكردم بلكه مِنباب حسن اتفاق و تعجب خاطر محبان به عرض رسانيدم كه لذتی ببرند.»
با مراجعه به کتاب مشارق مییابیم در آن کتاب نیز فصلی با همین موضوع مطرح شده و بهنظر میرسد این فصل سلطانیه، اقتباسی از آن فصل است:
«فصل: و هم ١٢سبطاً خیر أسباط المرسلین، و ١٢نقیباً و ١٢نجماً بعدد البروج و الشهور و الأیام و… . » (مشارق انوار الیقین فی اسرار امیرالمؤمنین، بیروت: الأعلمی، چ١٠، ص١٠٨)
محتمل است مرحوم آقای کرمانی و شیخ رجب برسی، هر دو، این مبحث را از کتاب متقدمی استفاده کرده باشند. فرضاً نقل مستقیم از کتاب مشارق باشد، قطعاً روی جهاتی مرحوم آقای کرمانی اع نه از او نام بردهاند و نه از کتاب او. یکی از جهات، بیان عدم وابستگیِ فکری به اندیشههای وی بوده است. گذشته از آنکه در کتاب سلطانیه تأکید دارند که این موارد از باب «استدلال» نیست؛ بلکه از باب «حسن اتفاق» است؛ اما شیخ رجب برسی در مشارق به این قیدها اشاره نکرده است و شاید همین، یکی از تفاوتهای اندیشه شخصیِ شیخ رجب و شیخیه باشد.
شبیه این جریان درباره کتاب مفاتیحالجنان محدث قمّی نیز نقل شده است. آقای شبیری نقل کرده است که از آقای واله، از منبریهای مشهد شنیده است که او میگفت:
بعضی از کتابفروشها با حاج میرزا علی محدثزاده قرار گذاشته بودند که بعضی از نواقص مفاتیحالجنان را رفع کنند. برای مثال اگر شعری نوشته شده ولی اسم شاعرش ذکر نشده است، اسم شاعر ذکر شود یا اگر در جایی گفته: برای این مطلب به اقبال رجوع شود، همانجا دعا نقل شود تا نیازی به مراجعه نباشد؛ چون همه اشخاص به این کتابها دسترسی ندارند.
آقای حاج میرزا علی هم قبول کرد. حاج میرزا علی شب در رؤیا پدرش را میبیند که به او میگوید: این کار را نکن. من عمداً این کار را کردهام. اینکه من اسم فلان شاعر را ذکر نکردم و فقط به نقل شعر بسنده کردم، بدانجهت بود که شعرش خوب بود ولی شاعر درویش و صوفی یا منحرف بود. خوببودن شعر مصحِّحِ این نیست که از شاعر ترویج کنم؛ لذا عمداً نخواستم اسم شاعر ذکر شود.
علت عدم نقل کامل آن دعاها هم این است که صاحبان کتب دعا بر گردن ما حق دارند و باید حقوق آنها محفوظ بماند. من حس کردم اگر این کتاب منتشر شود، ممکن است آن کتب ادعیه کمکم منسوخ شوند. لذا عمداً این کار را کردم تا اگر کسی دسترسی داشت، به آن کتب مراجعه کند. (جرعهای از دریا، ج٢، ص۵١۶)
یکی دیگر از جهاتِ تمجید و مدحنکردن از شیخ برسی و در مواضعی یادنکردنِ از او، این است که بزرگان شیخیه نخواستهاند دشمنی بر دشمنان او افزوده شود! شیخ رجب موافقان و مخالفانی داشته و دارد. اگر شیخیه نیز منسوب به او بودند، بر مخالفان او افزوده میشد. بهتعبیر دیگر تمجید شیخیه و نسبتیافتنِ آنان به شیخ رجب، سبب آغالیدنِ مخالفان شیخیه علیه بُرسی میشده است (چنانکه تاریخ ثبت کرده است که بعضی به بهانه مخالفت با شیخیه، با اشخاص دشمنی کردهاند) و بزرگان شیخیه با عدم ستایش و تکریم، از او محافظت کردهاند؛ علاوه بر اینکه تابعِ فکری او هم نبودهاند و صرفاً مرویات او را نقل کردهاند.
به هر روی در این نوشتار آنچه در نظر بود، نفی پدر معنویبودنِ شیخ رجب برسی برای اندیشه شیخیه است و اینکه صرف نقلِ مرویاتِ وی این عنوان را سبب نمیشود. همچنین به گونههای نقل مرویاتش در کتب شیخیه اشاره کردیم.
٢١ شوالالمکرم ١۴۴١