کتاب «تَخریجُ مِئَتَی وَجهٍ مِنَ المَعانِی فِی کَلِمَةٍ واحِدَةٍ» و تداعیِ فرمایشی از مرحوم شیخ احمد اَحسائی اع و اِشکالی بر آن!

اخیراً یکی از تراث ادبی، تصحیح و تحقیق شده و به چاپ رسیده است. موضوع کتاب، بیانِ دویست وجه است برای یک کلمه در یک بیت! به تعبیرِ دیگر، مؤلف برای نخستین کلمه از بیتی از قصیده عمرو بن سعد، دویست معنا نقل کرده است! کاملِ نام کتاب چنین است: تَخریجُ مِئَتَی وَجهٍ مِنَ المَعانِی فِی کَلِمَةٍ واحِدَةٍ مِن بَیتٍ وَاحِدٍ.

آن بیت چنین است:

بیضٌ مَفارِقنا تغلی مَراجلنا                نأسُوا بأموالِنا آثارَ أیدینا

نویسنده، ابوعبدالله محمد بن عبدالله خطیب در ابتدای این کتاب می نویسد از معنای «بیض مفارقنا» سؤال شدم. وجوهی را ذکر کردم که به ده مورد رسید. در بعضی مجالس مشهور نقل کردم، مشتاقان شنیدن زیاد شدند و به تدریج، وجوه دیگری را به دست آوردم، نزدیک بیست وجه شد. سپس از من خواسته شد و من بررسی بیشتری کردم که مذاهب عرب چه برداشت هایی از این واژه دارند و آنها را نوشتم، تا دویست وجه شد: «…ثم سُئِلتُ أستقصاء ما تحتمله هذه اللفظة من المعانی علی مذاهب العرب فأمیلتُ منها ما یوفی علی مأتی وجه… .»

با دیدن این کتاب و موضوع آن، به خاطرم آمد روایتی از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام که از طرق مختلف روایت شده است. حضرت صادق علیه السلام می فرمایند: … ان الکلمة من کلامنا لتنصرف علی سبعین وجهاً، لنا من جمیعها المخرج (بحارالانوار، ج 2، ص184) و در روایت دیگر می فرماید: «أنتم أفقه الناس اذا عرفتم معانی کلامنا؛ ان الکلمة لتنصرف علی وجوه، فلو شاء انسان لصرف کلامه کیف شاء و لایکذب.» (همان) و در حدیث دیگر است: «انا لنتکلم بالکلمة لها سبعون وجهاً، لنا من کلها المخرج.» (همان، ص198)

بزرگان مکتب استبصار از این گونه روایات استفاده کرده اند که روایات معصومین علیهم السلام معانیِ مختلفی دارد و با توجه به اینکه تعبیر «سبعین» برای کثرت استعمال می شود (و نه انحصار و خصوصِ عدد)، نتیجتاً روایات این بزرگواران، وجوه و معانی زیادی دارد. این گونه نیست که فرمایش های معصومین علیهم السلام جز معنای ظاهرِ لفظ و معنای متبادر، معنای دیگری نداشته باشد. بعضی از این معانی را همگان در می یابند و دریافت بعضی از این معانی، شأن خواص است. و البته معنای متبادر و معنای ظاهر هم مراد ایشان هست و رعیت باید آن را هم قبول داشته باشند: و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه. و رسول خدا فرمود: نحن معاشر الانبیاء نکلم الناس علی قدر عقولهم. پس اینکه کلام این بزرگواران هفتاد معنا داشته باشد، مانع این نیست که معنای ظاهریِ معروف هم مراد ایشان باشد.

تعبیر دیگری که به این مضمون نزدیک است، تعبیر «صعب مستصعب» است که در روایات دیگر به آن اشاره فرموده اند. و این تعبیر هم دیده شده است که: ان العربیة علی سبعین وجها.

نگارنده با دیدن کتاب «تخریج مائتی وجه…» فرمایش های بزرگان مکتب استبصار برایم تداعی شد: وقتی برای لفظی در بیتی از شاعری ناقص دویست وجه محتمل است، چه استبعادی دارد که کلام معصوم هفتاد وجه داشته باشد.

در اینجا به مناسبت موضوع، اشاره می کنیم که برخی این توضیح را برای «ان الکلمة لتنصرف علی سبعین وجهاً» نپسندیده و به بزرگان دین اعتراض های شدیدی کرده اند.

یکی از معترضین بر مرحوم شیخ احمد احسائی اع دراین باره اشکالی وارد کرده است و با تعبیر ناپسندی که دارد، نوشته است که (نعوذ بالله) این اعرابیِ جاهل، به خطا این روایات را توضیح داده است و نوشته است که فرمایش های معصومین معانی مختلفی دارد. و حال آنکه این روایات می خواهد بیان کند توریه و تقیه را و موضوع معاریض در کلام را.

سپس در ادامه، با همان توهین های همیشگی، می نویسد توضیح شیخ احسائی، باب تأویل را در کتاب و سنت باز می کند.

همین اشکال را شخصی دیگر هم مطرح کرده است و به مرحوم شیخ احمد احسائی اع تعریض دارد. وی پس از نقل روایات فوق می نویسد:

و من الواضح ان لیس المراد منها ما توهمه بعض المنحرفین فتحاً لباب التأویل فی الروایات المبارکا تثبیتا لاوهامهم الفاسدة من ان الکلمة الصادرة عنهم ذات وجوه مختلفة و معان متعددة.بل المراد ان الکلمة التی یریدون ان یتکلموا بها فی بیان حکم من الاحکام مثلاً لهم ان یغیروها الی وجوه و صور مختلفة کل منها مشتمل علی معنی غیر المعنی الاخر، لهم من جمیعها المخرج. (تنبیهات حول المبدء و المعاد، ص 183)

در پاسخ می نویسیم: اهل بیت علیهم السلام، خود، فرموده اند احادیث ما صعب است و مستصعب. چگونه این معترضین چنین توجیه و توضیحی را به طور قطعی (و لا غیر) مطرح می کنند؟!

دیگر اینکه همه آنچه معترض گفته است، خود، یکی از همان هفتاد وجه است. توضیح اینکه یکی از وجوه کلام این بزرگواران، معنای توریه ای و تقیه ای است؛ اما همه وجوه کلام این بزرگواران، منحصر در تقیه و توریه و معاریض نمی شود.

دیگر اینکه معترض نوشته است اگر چنین معنا کنیم، باب تأویل و باطن گرایی گشوده می شود! این باب را خود اهل بیت علیهم السلام گشوده اند و روایاتی که ناظر است به بواطن قرآن، همه و همه تبیین حدود و ثغور این باب است. چه مانعی دارد که این باب گشوده باشد؟! و طبق موازین و قوانین آن بتوان تأویلات فرمایش ها را بیان کرد؟

دیگر اینکه معترضینی هم هستند که بر توجیهِ این شخص معترض اعتراض دارند و توجیه او را ناموجه می دانند. معترض می گوید: کلام معصوم هفتاد وجه دارد، یعنی هرگاه اراده کنند، آن را به وجوه و صور مختفله تغییر می دهند که هر کدام معنایی غیر از دیگری دارد! این توجیه با کدام قرینه درون متنی یا برون متنی به دست آمده است؟! ما این حق را داریم که مستندات این توجیه را ضعیف بدانیم.

دیگر اینکه مرحوم شیخ احمد احسائی اع تنها کسی نیست که چنین توضیحی برای این گونه روایات نوشته است. بلکه علماء دیگر از اتجاهات عقیدتی مختلف، از معاصرین و غیر معاصرین، این روایات را طبق توضیح شیخ مرحوم اع توضیح داده اند. و این نشان می دهد فرمایش این بزرگوار، بسان خرق اجماع یا خلاف مشهور عمل کردن نیست؛ بلکه نظایری بین علماء دارد.

در کتاب اسد الله بن اسماعیل کاظمی با نام «کشف القناع عن وجوه حجیة الاجماع» در کنار روایاتِ «سبعین وجهاً» آمده است: «و یقرب منه اخبار أخر تنبیء عن غموض کلامهم و صعوبته علی معظم اصحابهم او جمیعهم و احتیاجهم الی التأدیب حتی یتفقهوا فی دینهم.»

در رساله ابوالحسن بن محمدطاهر با نام«تنزیه القمیین عن المطاعن» آمده است: «…و ورود فی الاخبار الکثیرة من لزوم قبول الاحادیث المنسوبة الی الائمة علیهم السلام و ترک تأویلها الیهم حین لم یُعلم و انهم کانوا یتکلمون علی سبعین وجهاً و ان حدیثهم صعب مستصعب لایحتمله کل احد، علی ان ذلک لیس مختصاً بهم بل جار فی کلام جمیع المحدیثین کما اشرنا فتدبر.»

و اما از معاصرین، در کتاب منطق فهم القرآن (ج 2، 98) عنوانی آمده است: نصوص التعدد فی المعنی. و روایات این عنوان، همین روایات فوق است: عن ابی عبد الله علیه السلام انه قال: انی لاتکلم علی سبعین وجهاً، لی فی کلها المخرج. و دیگر روایات.

حتی امروزه برخی قاعده «ان الکلمة لتنصرف علی سبعین وجها» را این گونه توضیح می دهند که امام قاعده ای را بیان کرده است که پس از قرن ها، به صورت گزاره های مختلف در مطالعات مستشرقین و مستغربین دیده می شود و آن بحث هرمنوتیک است یا بحث قرائت های مختلف از دین.

پس مسامحتاً می گوئیم فرمایش شیخ مرحوم اع و دیگر بزرگان مکتب استبصار در این باره، یکی از توجیه های این روایات است (اگر قاطعانه نگوئیم که اصحِ توجیهات، همین است.) از این رو نباید تبادر به انکار کرده و این طور قاطعانه (همچون معترض) فرمایش این بزرگوار را رد کرد؛ آن هم با توجه به احتمالات مختلفی که علماء برای «سبعین وجهاً» مطرح کرده اند. جعلنا الله من العالِمین العاملین و حفظنا من الزلل فی الدین.

18ربیع الاول1440