حلال و حرام محمد (صلی الله علیه و آله)

روایتی است با این مضمون که حلال محمد صلی الله علیه و آله حلال است تا روز قیامت و حرام او حرام است تا روز قیامت. (الکافی، ج2، ص17؛ التهذیب، ج4، ص145)

در بعضی روایات، قید «ابدا» نیز آمده است: و سئل علیه السلام عن الحلال و الحرام فقال حلال محمد حلال ابدا الی یوم القیمة و حرام محمد حرام ابدا الی یوم القیمة لایكون غیره و لایجئ غیره.

به این مضمون روایت دیگری از حضرت باقر علیه‌السلام رسیده است: و عن ابی‏ جعفر علیه‌ السلام عن النبی صلی الله علیه و آله فی خطبة الغدیر معاشر الناس كل حلال دللتكم علیه و كل حرام نهیتكم عنه فانی لم‏ارجع عن ذلك و لم‏ابدل الا فاذكروا ذلك و احفظوه و تواصوا به و لاتبدلوه و لاتغیروه.

مرحوم آقای حاج محمدکریم کرمانی اعلی الله مقامه این مضمون را یکی از اصول ثابت و ماندگار می‌دانند و در بخش نهایی کتاب فصل الخطاب (صغیر) به عنوان یک اصل مطرح کرده‌اند.

پرسشی که درباره این روایت ممکن است به ذهن برسد اینکه: چگونه حلال تا روز قیامت حلال است و حرام، حرام است و حال آنکه ممکن است دو فقیه، فتوایشان در حرمت و حلیت، ضد هم باشد. مثلا یک فقیه کشمش جوشیده را حلال بداند و دیگری حرام و دیگری حرام و نجس. یا فقیهی نماز جمعه را در عصر غیبت واجب بداند و دیگری حرام. اگر حلال تا روز قیامت حلال است، چرا گروهی کاری را حرام می‌دانند و گروهی حلال؟ در زمان خلافت ظاهری حضرت امیر علیه‌السلام هم بعضی تغییرات در احکام پدید آوردند. در تاریخ است که امیرالمؤمنین در زمان حکومتشان برای اسب نیز زکات وضع کردند… وضعیت اسب و اسب‌داری جوری بود که حضرت به حسب مصلحت آن زمان، از اختیاراتی که داشتند استفاده کردند و زکات اسب را وضع کردند همچنین نقل شده ایشان در زمان حکومتشان، امر رسول خدا صلی الله علیه و‌آله را به خضاب کردن محاسن سالمندان، لغو کرند؛ زیرا آن دستور برای این بود که سپاهیان سالمند اسلام، در جنگ‌ها به نظر جوان بیایند؛ اما پس از آنکه مسلمانان از حیث عِده و عُده به وضعیت مطلوب رسیدند، دلیلی برای وجوب آن باقی نماند. (دیانت و عقلانیت، رضا بابایی، ص92)

با توجه به فرمایش‌های بزرگان دین اعلی الله مقامهم، احکام شرعی، دایر مدار و تابع مصالح و مفاسد خلق است و البته در هر عصری و زمانی، ممکن است که مصالح و مفاسد تغییر کند. از این رو خواه ناخواه احکام هم باید تغییر کند. به طور کلی تغییر شرایع و نسخ شرایع قبلی همین تغییر در مصالح و مفاسد است. همچنین است «نَسخ» که در اوایل اسلام هم واقع شد که رسول خدا صلی الله علیه و آله حکمی را بیان فرمودند و پس از مدتی آن را نسخ کردند و حکم دیگری جایگزین شد. شد مثل عده وفات كه یك سال بود و منسوخ شد و چهار ماه و ده روز قرار گرفت ما ننسخ من آیة او ننسها نأت بخیر منها او مثلها. و از اینجا معلوم می‌شود علت اختلاف حکم مسافر و مواطن، اختلاف حکم صحیح و مریض، زن و مرد (در بعضی از احکام؛ بخصوص علماء بحثی را با عنوان فروق الاحکام مطرح کرده‌اند یعنی آنچه بین زن و مرد اختلاف دارد)، پیر و جوان، بزرگ و کوچک، حال رفاه و حال سختی.

مثالی را مرحوم آقای شریف طباطبائی اعلی الله مقامه بیان کرده‌اند. پیش از نقل فرمایش ایشان، اشاره می کنیم این مثال، در رساله ای است که به همین مناسبت تصنیف فرموده اند. شخصی از این بزرگوار درباره این حدیث شریف (حلال محمد…) سؤال می کند و ایشان این رساله را تنظیم فرموده اند. در ابتداء‌ رساله اشاره فرموده‌اند که این رساله را «در جواب بعضی از برادران دینی کثر الله امثالهم» می‌نویسم.

برای قدردانی از تصنیف این رساله مبارکه، بخشی از این رساله را که توضیح مسئله در ضمن مثال است، نقل می‌کنیم:

«خداوند جلّ‏ شأنه معلمین فرستاد كه ایشان صلاح و فساد و منافع و مضار خلق را به ایشان تعلیم كنند پس چنانكه می‌بینی كه مثلاً عسل، نافع مطلق برای همه‏ كس نیست و همچنین ضار برای همه‏ كس نیست و آبغوره، نافع برای همه‏ كس نیست و ضار برای همه ‏كس نیست پس از برای ناخوشی صفراوی مثلاً عسل ضار بود حرام كرد و از برای ناخوشی بلغمی نافع بود امر كرد و آبغوره برای بلغمی ضار بود نهی كرد و از برای صفراوی نافع بود امر فرمود و شراب مثلاً برای همه‏ كس ضار بود چرا كه ازاله عقل همه‏ كس می‏ نمود نهی از شرب فرمود و این فقرات را از باب مَثل عرض كردم كه بدانی كه بسا چیزی مستمراً مضر است مستمراً نهی از آن فرموده و بسا آنكه چیزی در حالی مضر بوده در آن حال نهی از آن نموده و بسا چیزی مصلحت اهل عصری در آن بوده یا نبوده از برای همان عصر امر و نهی نموده و واجب هم نیست كه بندگان منافع و مضار را بدانند و راه مضرت و منفعت چیزی را بفهمند بلكه باید به هر چیزی كه خداوند جلّ‏ شأنه امر فرموده عمل كنند اگرچه منفعت آن چیز را نفهمند و از هرچه نهی فرموده اجتناب كنند اگرچه راه مضرت آن را ندانند و لكن مجملاً می‏ دانند كه به آنچه ایشان را امر فرموده منفعت ایشان در آن بوده و از آنچه نهی فرموده مضرت ایشان در آن بوده و خود او احتیاجی در این امر و نهی نداشته.

بالجمله چون این مقدمه را دانستی پس بدان كه مثلاً عسل را حرام كرده از برای صفراوی نه از برای بلغمی و آبغوره را مثلاً حرام كرده از برای بلغمی نه صفراوی پس حلال محمد صلی الله علیه و آله كه عسل است از برای بلغمی حلال است تا روز قیامت و حرام او كه عسل است از برای صفراوی حرام است تا روز قیامت و حلال او كه آبغوره است از برای صفراوی حلال است تا روز قیامت و حرام او كه آبغوره است برای بلغمی حرام است تا روز قیامت نه آنكه عسل و آبغوره حلال اویند تا روز قیامت یا حرام اویند تا روز قیامت بلی شراب مثلاً حرام اوست تا روز قیامت.

پس بعد از این مقدمه بیاب كه آنچه حرام او بوده همیشه از برای همه‏ كس تا روز قیامت، یا حلال او بوده همیشه از برای همه‏ كس تا روز قیامت، آنها را متفق‏ علیه قرار داده كه در میان علماء اختلافی در آن نیست و آنچه حلال بوده از برای جماعتی مخصوص و حرام بوده بر جماعتی دیگر آن چیزها را مختلف‏ فیه قرار داده و علم كل اینها در نزد امام عصر است علیه‌ السلام و او است صاحب حكم و تصرف در میان خلق پس اگر از او سؤال شد از چیزی كه همیشه برای همه‏ كس حرام است از برای همه‏ كس به یك‏ طور جواب خواهد داد مثل شراب و همچنین اگر از چیزی سؤال شد كه همیشه برای همه ‏كس حلال است همه‏ كس را به یك طور جواب خواهد فرمود مثل آب و اگر از چیزی سؤال شد كه از برای شخص خاصی یا طایفه خاصه‏ ای حلال بود از برای آن شخص و آن طایفه می‏ فرمودند حلال است و اگر شخصی دیگر و طایفه‏ ای دیگر كه از برای آنها حلال نبود سؤال می‏ كردند می‏ فرمودند حلال نیست و از این جهت اختلاف در اخبار بهم ‏رسید. و عمداً این اختلاف را انداختند در میان مردم و جایز نبود در حكمت كه اختلاف نیندازند و ظلم بود اگر غیر از این می‏ فرمودند و در مثال عسل و آبغوره رجوع كن تا بیابی كه اختلاف از جمله لوازم وجود این خلق مختلف الطبایع است و اگر به طور اختلاف حكم نشود البته بیجا و ظلم است.»

توضیح دیگر که در فرمایش‌های بزرگان دین اعلی الله مقامهم مطرح شده این است که حلال محمد و حرام حضرت صلی الله علیه و آله یا مربوط است به ذاتیات یا مربوط است به عرضیات. اگر امری ذاتی در عالم ظاهر شود، حکم آن ظاهر می‌شود و اگر امری عرضی ظاهر شود حکم آن ظاهر می‌شود «و الکل حلال محمد و حرامُه» همه، این احکام حلال و حرام محمد است و البته به تغیر اوقات و امکنه و حالات احکام عرضی تغییر می‌کند.

ممکن است حُکمی به علت تقیه صادر شده باشد. با برطرف شدن تقیه، حکم تغییر می‌کند. و البته علت‌های تقیه، فراوان است ممکن است از خود مؤمن و کارهایی که در جامعه می‌کند – اضاعه اسرار – از خود او تقیه کنند و حکمی مناسب حال او بیان کنند. مثل اینکه در حال تقیه مانند عامه باید وضو گرفت و این حکم شرعی است برای ما که در حال تقیه چه باید کرد. با برطرف شدن تقیه، آن وضو بر ما حرام شده و آن وضوئی که خدا دستور داده بر ما واجب است. مثل اینکه انسان باید از سگ پرهیز کند تا وقتی که سگ است. اما اگر در نمکزار افتد و نمک شود حلال است چراکه مِلح است. و هر دو هم حکم خداست و حلال و حرام محمد است صلی الله علیه و آله. پس اگر بر چیزی حکم فرموده باشند، تا وقتی که بر آن صفت است، البته آن حکم باقی است و اگر تغییر کند، آن حکم نیز تغییر می‌کند و حکمی که اختصاص به حالت جدید دارد، باید عمل کرد. مرحوم آقای کرمانی اعلی الله مقامه می‌فرمایند: لمحمد صلی الله علیه و آله حلال و حرام بالنسبة الی جمیع الذاتیات و العرضیات فمهما ظهر ذاتی ظهر حكمه و مهما ظهر عرضی ظهر حكمه و الكل حلال محمد و حرامه.

پس این قاعده که حلال حضرت تا روز قیامت حلال است، و از طرفی می‌بینیم بعضی مسائل که تغییر نمی‌کند (مثل حرمت شرب خمر) اما بعضی مسائل تغییر حکم می‌کند، بدانیم آنچه هم که تغییر کرده و جدید مطرح شده ظاهرا، باز هم حلال محمد است یا اگر حُرمت است، حرام محمد است صلی الله علیه و آله.

و از همین باب است «نسخ» بعضی از احکام در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله که شارع مقدس طبق ذاتیات و عرضیات و مصالح و مفاسد در آن تغییراتی دادند.

سید مرحوم اع می‌فرمایند این نسخ، منافاتی با «حلال محمد…» ندارد. همچنین بعضی احکام در زمان معصومین علیهم‌السلام نیز منافاتی با این حدیث ندارد و همه، حلال و حرام محمد است صلی الله علیه و آله. عبارت ایشان چنین است:

«ان الخلق في اول البعثة کانوا مکلفين بالصلوة الی جهة بيت المقدس و هو الحکم الظاهري ثم نسخ فصارت الی جهة الکعبة و لايقال ان ما ذکرنا مناف لقوله عليه السلام حلال محمد حلال الی يوم القيمة و حرام محمد حرام الی يوم القيمة لانا نقول هذا الاختلاف ايضاً من حلال محمد صلی الله عليه و آله و حرامه فانه صلی  الله عليه و آله جعل عند وصيه صلی  الله عليهما عهداً من الله ان يفعل کذا في الوقت الفلاني و کذا في الوقت الفلاني و کذا مع الشخص الفلاني فان سنة التقية هو صلی الله عليه و آله اجراها و امر بها ولکن لما لم‌يکن في زمانه التقية علی ما يعرفون ظهرت في ازمنة اوصيائه و خلفائه صلی الله عليه و عليهم اجمعين.»

و آنچه درباره حضرت مهدی ذکر شده که یأتی بشرع جدید و کتاب جدید هو علی العرب شدید، با توضیحاتی که اشاره شد، روشن می‌شود. (می‌فرمایند: «اذا خرج یقوم بأمر جدید و کتاب جدید و سنة جدیدة و قضاء علی العرب شدید… .)

این فرمایش، همان است که بابیه لعنة الله علیهم آن را دستاویزی برای اباطیل وکفریات خود قرار دادند.

در مجلد اول کتاب ارشادالعوام، دو احتمال برای کتاب جدید مطرح فرموده‌اند: یکی اینکه کتاب همین کتاب است که به‌طوری که روز اول نازل شده بود می‌آوردند و احتمال دیگر این کتاب جدید،‌ کتابی است تألیف خود ایشان یا حضرت امیر یا رسول خدا علیهم‌السلام.

به‌هرروی این کتاب جدید اقتضاء آن زمان است و باز هم تخلف از حلال و حرام محمد صلی الله علیه و آله نکرده است؛ گذشته از آنکه حضرت مهدی عجل الله فرجه شریعت رسول الله را نسخ نمی‌کند بلکه آنچه توسط مردم فاسد شده اصلاح می‌کند. در صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی است که در عصر روز جمعه خوانده می‌شود و در بلد الامین نقل شده است: اللَّهُمَّ جَدِّدْ بِهِ مَا امْتَحَى مِنْ دِینِكَ وَ أَحْی بِهِ مَا بُدِّلَ مِنْ كِتَابِكَ وَ أَظْهِرْ بِهِ مَا غُیرَ مِنْ حُكْمِكَ حَتَّى یعُودَ دِینُكَ بِهِ وَ عَلَى یدَیهِ غَضّاً جَدِیداً خَالِصاً مُخْلِصاً لَا شَكَّ فِیهِ وَ لَا شُبْهَةَ مَعَهُ وَ لَا بَاطِلَ عِنْدَهُ وَ لَا بِدْعَةَ لَدَیهِ.

و درباره حضرت است: یعطف الهوی علی الهدی اذا عطفوا الهدی علی الهوی و یعطف الرأی علی القرآن اذا عطفوا القرآن علی الرأی.

مرحوم آقای کرمانی اعلی الله مقامه می‌فرماید: و این جهّال شنیده‌اند حدیثی که حضرت صاحب‌الامر عجل‌الله‌فرجه یأتی بشرع جدید و کتاب جدید هو علی العرب شدید و ندانسته‌اند که او به نسخ دین جد خود برنمی‌خیزد او همین دین اسلام را تجدید می‌کند و هرچه از آن به واسطه آراء فاسد شده باشد اصلاح می‌فرماید و قرآن را چنان‌که نازل شده روز اول اظهار خواهد کرد و آنچه در آن تحریف و تغییر باشد بیرون می‌کند همان قرآنی را که بر جدش نازل شد می‌آورد چنان‌که نازل شده.