ملکوت از نظر لغت، مبالغه مُلک است.[1] از این رو آقای مرحوم کرمانی اعلی الله مقامه در توضیح بعضی از آیات، ملکوت را «السلطان» تفسیر میفرمایند.[2]
«نظر در ملکوت»، یکی از مباحث قرآنی است که بارِ اخلاقی آن بسیار زیاد است و از این اصطلاح در مباحث سیر و سلوک استفاده میشود. اهل عرفان برای «نظر در ملکوت» مراتب قائلند و حدّ اعلای آن را یقین و معرفت میدانند.[3] در فرمایشهای مکتبی است که: «فبین أن النظر فی الملکوت مع الإستعداد للموت قبل نزوله هو طریق الایمان النافع.»[4] شیخ مرحوم اعلی الله مقامه میفرمایند: »… هی أن تخلي قلبک عن کل ما سوی الله تعالی الا ما کان لله من صلوة و عبادة و ذکر و فکر و ذکر موت و اعتبار کما قال تعالی أ و لم ینظروا فی ملکوت السماوات و الأرض.»[5]
در مواضعی، از «ملکوت» آسمان و اجرام آسمانی و به طور کلی آیاتِ آفاق را اراده میفرمایند و این حدیث شریف، در مرحلهای از توضیح، این معنا را افاده میکند: «یابن آدم لو أکل قلبک طایر لمیشبعه و بصرک لو وضع علیه خرق إبرة لغطاه، ترید أنتعرف بهما ملکوت السموات و الأرض إنکنت صادقاً فهذه الشمس خلق من خلق الله فإن قدرت أنتملأ عینیک منها فهو کما تقول.»[6]
و اگر ملکوتِ باطنی در نظر باشد، شخصی که به این مقام رسیده است از طریقِ ملکوت ظاهر، به ملکوت باطن پی میبرد[7] و در مقام معصومین کلی علیهمالسلام، تمام خلق را مشاهده میکند و بر شهاده و غیب ایشان مطلع میشود. شخصی از امام علیهالسلام سؤال کرد آیا محمد صلی الله علیه و آله ملکوت آسمان و زمین را مشاهده فرمود همانگونه که ابراهیم علیهالسلام مشاهده کرد؟ حضرت فرمودند: «و صاحبکم.» یعنی ائمه علیهمالسلام نیز چنینند.[8] شیخ مرحوم نفعنا الله بعلومه میفرمایند: «فإذا استنبطوا جزئیاً من کلی فهو علی طریق القطع و الضرورة لأنهم کشف الله تعالی لهم الأسباب و المسببات من ملکوت السموات و الأرض فأراهم حقایق الأشیاء و أعیانها من ملکوت السموات و الأرض من الدنیا و الآخرة کما أری ابراهیم ملکوت السموات و الأرض فهم یعاینون ذلک فعلمهم فی الحقیقة مستند إلی الحس فی الغیب و الشهادة.»[9]
در بعضی فرمایشها از این واژه در مقابل «جبروت» و «ناسوت، مُلک» استفاده فرمودهاند که «ملکوت» میان این دو قرار دارد. اینها اشاره به سه عالَم است که در نوشتههای مکتبی، در مواضع متعدد توضیح دادهاند. در این معنا، ملکوت را عالم نفوس معرفی میفرمایند[10] و از نظر عارف، این رتبه مرغ باغ ملکوت است.[11] وقتی که بر عالم ملکوت میگذرد را «دهـر» مینامند همانگونه که وقتِ این عالم (مُلک، ناسوت) را «زمان» مینامند.[12]
دقت دیگری که در اصطلاح «ملکوت» در فرمایشهای مکتبی وجود دارد، اشاره به این است که ملکوت سه رتبه دارد: رتبه اعلی و رتبه اوسط و رتبه ادنی. «رتبه اعلای ملکوت» به ذات نفْس و خود نفس مربوط است و «ملکوت اوسط» به آنچه نفس در خود دارد مربوط است و آنچه از علوم و مدرکات در رتبه فعلش برایش فراهم میشود و «ملکوت ادنی» عبارت است از موقعی که به عالم شهاده به مرتبه جسمانی و ظاهری تعلق گرفته و از امور اینجا اطلاع مییابد.[13]
سید مرحوم اعلی الله مقامه در رسالهای پس از توضیح وجود و عدم، به اصطلاحِ «ملکوت اوسط» اشاره مینمایند؛ آنجا که میفرمایند: «فعلی ما ذکرنا ظهر لک حق الجواب فان العدم و الوجود الصفتین ینقطعان فی مرتبة الذوات و انکانا یتعاقبان فی مرتبة الصفات فهما دائمان في رتبة و فانیان في الأخری و الوجه في ما ذکرنا من صفتیة الوجود المفهومي الانتزاعي ان التصور و التخیل فی رتبة الخیال و النفس و الصدر و الصور المنتزعة کلها انما هی فیها و هی أی الملکوت الأوسط خارج لها و هی مقام الحمل و جریان الأوصاف و اما مقام الذات من حیث هی هی فلیس هناک مقام مفهوم و انتزاع و صورة و حد… .»[14]
گاهی از ملکوت جهت خدایی و علیین را اراده فرمودهاند[15] و گاهی آن را برابرِ واژه مُلک استفاده فرمودهاند که در این معنا آسمانها و افلاک و غیب و شهاده را شامل است؛ چراکه مُلک را به معنای عالم اعراض و ظاهر ملاحظه فرمودهاند.[16]
معانی این واژه را در آنچه نوشتیم منحصر نمیکنیم؛ بلکه تلاش بر این بود تا استعمالات کمتر گفته شده را بررسی کرده باشیم. این نکته نیز شایان ذکر است که در نوشتههای غیر مکتبی برای این واژه معانی متعدد و مختلفی مطرح است که بعضی از آنها در کتابهای مکتبی نقد شده است.[17] و چون موضوع اصلی این نوشتار نیست، متعرض نقل و نقدِ اقوال دیگران نشده و از این مطلب میگذریم.[18]
————————————————————–
[1] آقای شریف طباطبایی اعلی الله مقامه میفرمایند: «اما علم الملكوت الذي امده سيده هو علم القرآن الذي فيه تبيان كل شيء و قد انطوی فيه علم ما كان و ما يكون الی يوم القيامة و بيده ملكوت كل شيء و هو المالك لها و ماسواه ملكه و انما جيء بالواو و التاء في مثال فعلوت للمبالغة و ظهور المالكية و الملكية في الغيب الباطن الذي هو مشهود العارفين.» (الرسائل 2)
[2] کشفالأسرار، اعراف،185
[3] فی مراتب النظر فی الملکوت – یقول الشیخ ابوعبدالرحمن السلمی:
قال بعضهم النظر فی الملکوت علی مراتب ثلاث: اولها النظر بعین العبرة لا بعین الشهوة و الثانی النظر بعین الیقین الی قدرة القادر و الثالث النظر بعین المعرفة من المَلِک فأما الناظر بعین العبرة فانه حقیقة التوحید و الناظر بعین الیقین یجد حقیقة الاخلاص و الناظر بعین المعرفة یجد حقیقة المعرفة.
موسوعة الکسنزان فیما اصطلح علیه اهل التصوف و العرفان، محمدبن شیخ عبدالکریم کسنزان حسینی، دمشق:دار المحبة، ج20، ص150
[4] ر.ک: رساله رشتیه.
[5] شرحالزیارة، فقره «و جاهدتم فی الله حق جهاده».
[6] التوحید، مرحوم صدوق، ص455
[7] با توجه به کلیاتی همچون: ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت، قد علم أولوا الألباب أن الإستدلال علی ما هنالک لا یعلم إلا بما ههنا و… .
[8] این روایت، از جمله روایاتی است که بزرگان دین اعلی الله مقامهم در مباحث اصولی با توجه به آن، ثابت میفرمایند که خطاب شفاهی غائبین و معدومین را نیز شامل است؛ چراکه ایشان علیهمالسلام همه خلق را مشاهده فرموده و همه نزد ایشان حاضرند.
[9] شرح الزیارة، فقره «و شأنکم الحق».
[10] لوامع المسائل فی أجوبة المسائل، المسئلة الاولی.
[11] مباحثی پیرامون آیه شریفه بقیة الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین، ج7، مجلس6.
[12] همان.
[13] استاد معظم حفظهالله، فایلِ صوتی ضبط شده در 18 ماه رمضان المبارک 1436.
[14] رسالة في جواب الآقا سید علي البهبهانی، السؤال 3.
[15] نصرةالدین، مقصد اول، فصل 21
[16] مانند فرمایش آقای شریف طباطبایی اعلی الله مقامه: قادر بر تصرف در ملک و ملکوت نبودند؟ (میزان، فصل 15)
[17] ر.ک: پیشگفتار نبوت و ولایت، ج3، مجلس13.
[18] صوفیه عالم ارواح و عالم غیب و عالم معنی را ملکوت گویند. ملکوت عالم غیب و جبروت عالم انوار و لاهوت ذات حق و عالم ملک اجسام و اعراض است و آن را عالم شهادت هم میگویند.
بعضی گفتهاند: هر شیئی از اشیا سه قسم است: ظاهر که ملک خوانند، باطن که ملکوت نامند، جبروت که حد فاصل است. نیز عالم ملکوت را عالم صفات به طور مطلق دانستهاند.
برخی از ترکیبات: نور ملکوت، فوایح روایح ملکوت، شاخسار ملکوت، سلطان ملک و ملکوت، ملکوت اعلی، ملکوت سماوات، محاسن ملکوت، خانقاه ملکوت، مهمانخانه ملکوت. (فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، سیدجعفر سجادی، تهران: طهوری، چ6، ص744)