درآمدی بر میراث بحرینیِ عالم رَبّانی مرحوم شیخ احمد اَحسائی|به ضمیمه معرفی مخطوطه‌ای در تاریخ بحرین (1)

بحرین منطقه ای با سابقه تمدنی پنج هزارساله، 706 کیلومتر مربع است و به جزیره «یک میلیون» نخل شهرت داشته که در حال حاضر اندکی از آن باقی مانده است. آن منطقه به نام قرامطه هم مشهور است.[1]

بحرین پیش از اسلام اقلیم گسترده‌ ای بود و از طول، ساحل غربی خلیج فارسی را از شمال تا به جنوب در بر می گرفت و از عرض، از خلیج تا صحراء دهناء ادامه داشت.

در معیاراللغة آمده است: قریة فی البحرین و کل قریة لها نهر جار و ماء ناقع. بحرة الرُغاء کدعاء موضع بالطائف و قریة بالطائف أیضا و موضع بالبحرین… و البحران أو البحرین بالفتح بصیغة التثنیة فیهما بلد و النسبة بحریّ علی لفظ المفرد و البحرانی علی لفظه أو کُرِه بحریّ لئلا یشتبه بالمنسوب إلی البحر و عن بعضهم و البحران علی لفظ التثنیة موضع بین البصرة و عمان و هو من بلاد نجد و یُعرَب إعراب المثنی و یجوز أن یُجعل النون محل الإعراب مع لزوم الیاء مطلقاً و هی لغة مشهورة لأنه صار علماً مفرداً فأشبه المفردات إنتهی.

بکری، منطقه جغرافیایی بحرین قدیم را این گونه توصیف می کند: هو بلد مشهور بین البصره و عمان. و حموی می نویسد: «اسم جامع لبلاد علی ساحل بحر الهند بین البصرة و عمان.»[2]

و بکری می نویسد: «هی بلاد واسعة شرقیتها ساحل البحر و غربیتها متصل بالیمامة و شمالها متصل بالبصرة و جنوبها متصل ببلاد عمان.»[3]

بحرین قدیم در عصر اسلامی شامل سه منطقه بزرگ بود: احساء و توابع آن، قطیف و توابع آن و جزیره اَوال و توابع آن. کم کم واژه بحرین معنای ضیق تری یافت و امروزه بحرین فقط بر جزیره اَوال اطلاق می شود.

بحرین فعلی از سه شهر یا سه جزیره اصلی تشکیل شده است: منامه، محرق و ستره. روستاهای زیادی هم دارد که نام بسیاری از آنها به صورت لقب برای علماء شیعه بحرینی استفاده می شود.

شیخ مرحوم، عالم ربانی مرحوم شیخ احمد احسائی، به نقل از شیخ یاسین بحرانی می فرمایند:

«…و قال الشيخ ياسين و البحرين عند الاطلاق تنصرف الي جزيرة اوال دون القطیف و الاحساء و ان ادعوا انه يقال لهما البحرين.»[4]

احساء بزرگ ترین بخش مسکونی بحرینِ قدیم بود و نوشته اند نزدیک کوه شبعان قرار داشت (کوهی که امروزه به نام جبل القارة معروف است.) به علت گستردگی احساء برخی از مورخان نام آن را برتمام منطقه نهاده بودند (از باب نامگذاری جزء بر کل.) احساء دو بخش شرقی و شمالی داشت. بخش شرقی که بعدها به نام قُرَی الشرق شناخته شد، نام دیگرش هَجَر[5] است و بخش شمالی به نام قرَی الشمال شهرت یافت. پل ارتباطی این دو بخش زمین صخره سانِ «لسان المحیرس» قرار دارد.

امروزه نام بحرین، شامل احساء و قطیف نیست. در مرزبندی های کنونی احساء و قطیف در حجاز قرار گرفته اند. ولی گویا این خط کشی های سیاسی تأثیری در بخشِ تاریخِ عقیده تأثیری نگذارده است: امروزه همان گونه که بحرینی ها به تشیع معروفند و (لقب بحارنه؟ را طعنه وار برای آنها استعمال می کنند) اهالی احساء و قطیف نیز اکثراً شیعه اند. صانهم الله من الحدثان و کثر الله أمثالهم.

شیخ مرحوم برخلاف شیخ یاسین بحرانی می فرمایند:

«و الظاهر ان البحرين عند الاطلاق ينصرف الي الثلاثة و اما تخصيصه في هذا الزمان باوال فهو شيء مستحدث… .»

در روایات و متون دینی به بحرین توجه شده و روایت ها و فرمایش هایی در این زمینه رسیده است. در معیاراللغة آمده است، بحرین، نام دیگری است برای مدینة النبی صلی الله علیه و‌ آله. مرحوم حاج میرزا محمدباقر شریف طباطبائی در کتاب کفایة‌المسائل می فرمایند:

«هر زمینی که اهل آن از روی رغبت و میل خود مسلمان شده اند مثل زمین مدینه طیبه و زمین بحرین، آن زمین مال صاحبان آن است و نباید چیزی بدهند مگر زکات را، چنانکه در احادیث وارد شده و خلافی در آن نیست.»

مرحوم شیخ احمد اَحسائی أع در کتاب جُنگِ خود نقل می فرمایند:

وجدت في بعض الكتب ما هذا صورته خبر صحيح مرفوع الي النبي صلي الله عليه و آله انه قال سترتد امتي من بعدي الا مدينتي هذه و مدينة يقال لها البحرين و من دان بدينهم من اهل الامصار. و في خبر آخر انه صلي الله عليه و آله قال اذا اشتبهت عليكم المذاهب و الاديان فعليكم بمدينة يقال لها البحرين فانا فسطاس المؤمن يومئذ.

سپس مرحوم احسائی از جنگ شیخ یاسین بحرانی نقل می فرمایند:

و عن مجموع الشيخ ياسين البحراني انه روي عنه صلي الله عليه و آله ان الله خيرني في هجرتي هذه بينن المدينة و البحرين و فلسطين فاخترت المدينة. و قال و وقفت علي حديث كذا اذا فقدتم العلم فاطلبوه من مدينتي هذه و البحرين.»[6]

در روایات رجعت نیز از بحرین نام برده شده است. مرحوم سیدکاظم رشتی در محاضراتِ خود چنین می فرمایند:

«…علی ما ورد و هو ان لأمیرالمؤمنین علیه السلام قبة تظهر فی الرجعة لها اربعة ارکان رکن فی الکوفة و رکن فی الحجاز و رکن فی البحرین و رکن فی الیمن.»[7]

همچنین در مواعظ مرحوم حاج محمدکریم کرمانی آمده است:

«[در رجعت] برای حضرت امام حسین صلوات الله علیه قبه ای در کربلا نصب می کنند که یک رکن او در هجر است که نزدیکی لحسا و بحرین است و یک رکن او در صنعا است و یک رکن او در نجف اشرف است و یک رکن او در طیبه است که مدینه باشد… .»

مرحوم محدث قمی در کتاب سفینة‌البحار خوابی را از پدر شیخ بهائی نقل می‌کند که در خواب دید قیامت برپا شده است و زمین بحرین با آنچه در آن است در بهشت قرار گرفت. با دیدن این رؤیا مجاورت کعبه را رها کرد و در بحرین مقیم گردید.[8]

تشیع اهل بحرین نیز موضوعی جالب است. آنها از همان زمان امامت و امارت امیرالمؤمنین علیه السلام به تشیع گرویدند و با اینکه بسیار در معرض آسیب های حاکمان غاصب و خلفاء به ناحق قرار داشتند، ولی مجاهدانه بر عقیده خود ایستادگی کردند. چه زمانی که عمر بن الخطاب، ابوهریره را والی آن مناطق کرد و چه پس از آن در دوره اموی ها و عباسی ها و چه زمان نفوذ استعمارگران و چه امروز. در کتاب مجالس المؤمنینِ سید نورالدین آمده است: «و تشیع اهل البحرین و قصباتها مثل القطیف و الأحساء من قدیم الأیام إلی هذه الأیام ظاهر شایع و نشی ذلک شمول اللطف الإلهی لأهل تلک الدیار و کان فی مبدء الإسلام مدة مدیدة عامل تلک الدیار أبان بن سعید من جملة محبی أهل البیت علیهم السلام و کان ممن تخلف عن بیعة أبی بکر مع بنی هاشم… .»

بحرین از مناطق اصلی تشیع طی قرون پنجم تا دهم و البته پس از آن بوده و بهترین گواه همین است که برخی از کهن ترین نسخه های آثار شیعه در همین منطقه حفظ شده است. کتب درباره تشیع بحرین، لؤلؤه البحرین نگاشته شیخ یوسف درازی بحرانی. این کتاب را به صورت یک اجازه برای دو برادر که هر دو برادرزاده اش بوده اند نوشته و ضمن آن از مشایخ خود یاد کرده و بدین ترتیب فهرستی از علماء آن دیار شناسانیده است.[9]

بحرین سابقه تسنن نداشته و عالم سنی کهن از این دیار نمی شناسیم. اصل تشیع بحرینی ها به طور عمده باید از قبیله عبدالقیس باشد. صعصعة بن صوحان که قبرش در عسکر بحرین است یکی از سخنوران این طایفه و از شیعیان به نام بود.

درباره تشیع اهل بحرین نوشته های متعددی در دست است. از جمله کتب معاصران در این باره، کتاب تاریخ التشیع لأهل البیت في اقلیم البحرین القدیم» است. این کتاب را عبدالخالق بن عبدالجلیل الجنبی تألیف کرده و دارالمحجة البیضاء در سال 1436ق (2015م) چاپ منقح این کتاب را منتشر کرد. با توجه به آنچه پیشتر درباره بحرین قدیم نگاشتیم، تمرکز این کتاب نیز بر سه منطقه الخط (القطیف) هجر (الأحساء) و أوال (البحرین) است.

مؤلف در این کتاب پس از بررسی واژه بحرین و وجه تسمیه آن، به حدود جغرافیایی بحرین قدیم پرداخته و تا شناسانیدن بخش های کوچک و روستای این منطقه پیش رفته است.

سپس به جُرُز و ریشه های قبیله ها در این منطقه وسیع پرداخته و سرچشمه های تشیع را در این قبیله ها بررسی کرده است.

از تأثیرات اموی ها و عباسی ها بر شیعه بحرین غافل نشده و درباره بحرین و متوکل عباسی، صاحب زنج، قرامطه، کشتار عُقبة بن سلم هنائی مطالبی نقل کرده است.

به عبارات تاریخ نویسان متقدم همچون مَقدِسی و یاقوت حَمَوی و ابن بطوطه و… اشاره کرده است. درباره حضور تفکر اهل سنت در بحرین نوشته و بخشی را به دولت عثمانی و تشیع در بحرین اختصاص داده است. همچنین درباره اصطلاح بحرانی و بحارنة سرفصلی را اختصاص داده است.

با توجه به این گستره وسیع منطقه بحرین قدیم، شگفت آور نخواهد بود که امروزه می شنویم میراثِ خطیِ علماء بحرین، بیش از سه هزار نسخه خطی است.

الشيخ محمد بن عيسى آل مكباس که یکی از پژوهندگان به نام در زمینه میراث مخطوط بحرین است، به این آمار تصریح کرده و بر این باور است که این میراث، در یک نقطه نیست و در نقاط مختلف جهان پخش شده است:

«قسم منها موجود داخل البحرين في مكتبات خاصة، وبعضها الآخر موزع في عدة دول حول العالم. ففي إيران على سبيل المثال يوجد قسم كبير منها بسبب الهجرات التي تمت من البحرين إلى محيطها القريب، فنجد أن هناك مصنفات لعلماء بحرينيين موجودين في مدن إيران المختلفة كإصفهان وشيراز وهمدان وطهران ويزد وتبريز ومشهد وبوشهر وقم وقزوين ورشت وزنجان. كذلك يوجد قسم آخر من تلك المخطوطات في النجف الأشرف وكربلاء المقدسة وفي مدينة الحلة بالعراق. وبعض آخر يوجد في العاصمة البريطانية (لندن)، ككتاب السيد التوبلاني على سبيل المثال، وبعضها يوجد في العاصمة الألمانية (برلين)، وآخر في تركيا وآخر في دمشق، وآخر في المملكة العربية السعودية وأيضًا في المكتبة الخديوية بمصر، وقسم في مكتبة الجامع الكبير باليمن.»[10]

این آمار و ارقام و این توضیحات، برای پژوهنده ای در زمینه میراث مکتب مرحوم شیخ احمد اَحسائی محل تأمل است؛ چه اینکه در زوایای تاریک این مخطوطات و در لابه لای صفحات و در حاشیه های بعضی اوراق خاک خورده، می توان به بخش هایی از تاریخ زندگی مرحوم اَحسائی دست یازید و ارتباطات این بزرگوار با علماء شهیر بحرینی را مستند کرد. و نه فقط از بُعد تاریخی که از بُعد اعتقادی نیز حائز اهمیت است؛ چراکه شاید رساله ای یا فرمایشی از این بزرگوار یا شارحان مکتب ایشان در گوشه ای ثبت شده باشد.

در این وجیزه، پس از بررسی میراثِ بحرینیِ مرحوم شیخ احمد احسائی، برای روشن تر شدن این بررسی و شناسانیدن بعضی ارتباط های مرحوم شیخ احمد اَحسائی با علماء بحرانی، گزارشی از مخطوطی بحرینی ارائه می کنیم باشد مشت نمونه خروار و مقدمه ای برای شناساندن مخطوطاتی دیگر و گزارش هایِ «بحرینیِ» آتی.

ادامه دارد…

———————————————————————

[1] ر.ک: رسول جعفریان، خبر آنلاین.

[2] یاقوت بن عبدالله الحموی، معجم البلدان بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج 1، ص364

[3] عبدالله بن عبدالعزیز البکری الأندلسی، المسالک و الممالک (تونس: دار الغرب الاسلامی)، ج1، ص 370

[4] ر.ک: کشکول احسائی ج 2، نسخه خطی به خط مؤلف

[5] در ریاض،‌افندی می نویسد (ج3، ص271) درباره هجر، این جا درست همان بحرین و قطیف بلکه احساء است.

[6] شیخ مرحوم می فرمایند بحرین در حدیث، ناظر به بحرین قدیم است «و الحديث لايحمل عليه الا بقرينة مخصصة و لا قرينة مع ان اللغة كذلك قال شاعرهم: قاصد البحرین یزجی علی اشداقها الهدل.

[7] محاضرات، الیوم العاشر.

[8] البحرین بلاد معروفة قاعدتها هَجَر بفتحتین أقام بها الشیخ حسین بن عبدالصمد الحارثی والد شیخنا البهائی رحمهما الله لما رجع من زیارة البیت الحرام و توطن بها، و عن اللؤلؤة: أخبرنی والدی أن الشیخ المزبور کان فی مکة المشرفة قاصداً الجوار فیها إلی أن یموت، و أنه رأی فی المنام أن القیامة قد قامت و جاء الأمر من الله تعالی بأن تُرفع أرض البحرین بما فیها إلی الجنة فلما رأی هذه الرؤیا آثر الجوار فیها و الموت في أرضها، و رجع من مکة المشرفة و جاء البحرین. قال: و أقام الشیخ المزبور في البلاد المذکورة و کانت وفاته لثمان خلون من شهر ربیع الأول سنة 984. قلتُ: و أشار إلی هذه الإقامة ولده الشیخ البهائی فی رثائه:

أ قمتَ یا بحرُ فی البحرین فاجتمعت   ثلاثة کُنّ أمثالاً و أشباها.

سفینة البحار، ج 1 ص228

[9] همچنین ملاحظه کتاب انوار البدرین از شیخ علی بلادی بحرانی متوفای 1350 در این باره،‌ بجاست.

[10] http://www.alwasatnews.com/news/677142.html