امروزه اطلاعات ما از زندگي علماي مکتبي بسيار ناچيز است. به گونهاي که پس از تلاش فراوان و پيگيريهاي مداوم براي دستيابي به معلوماتي از زندگي مرحوم عالم عامل شيخ رضا بن ملا محمدعلي انارکي رحمة الله عليه، باز هم نِقاط مبهم و خلأهايي تاريخي، حل نشده باقي ماند. چه بسا تسامحها و تساهلها که اين رخنهها را باعث شد و اگر بودند افرادي که سالها پيش از اين تلاشي کرده بودند و با معمرين مکتبي مصاحبهها و گفتوگوها کرده بودند، عليرغم نبودن تاريخ مکتوب، لااقل در عرصه تاريخ شفاهي غنائي فراهم ميشد و چه بسا اندکبودن کاتبان در قديم و ناچيز بودن مکتوبات، اين ضربه را وارد کرده است. البته اين نکته نيز حائز اهميت است که گويا چنان بزرگي بزرگان دين اعلي الله مقامهم گوشها و چشمها را پر کرده بود که ديگر جايي براي علماي مکتبي باقي نگذارده بود. بايد گفت بر فرض هم که چنين باشد خلأهاي تاريخي زندگي بزرگان اعلي الله مقامهم را چگونه بايد توجيه کرد…؟
پيش از معرفي اين عالم وارسته مکتبي، تأملي داريم بر ورود انديشه شيخ مرحوم اعلی الله مقامه به انارک. آشنايي اهالي شهرهاي اصلي و بزرگ ايران همچون تهران، اصفهان، يزد و مشهد را ميتوان در لا به لاي اسناد تاريخي به دست آورد؛ ولي شهرها و روستاهاي کوچکي همچون خوي، جندق، نائين، انارک، پوده و امثال آن به اسناد مکتبي (مکتوب يا شفاهي) نيازمند است. درباره آشنائي اهالي پوده و جندق با تفکر شيخ مرحوم اع برخي پژوهشهايي ارائه کردهاند.
انارک در جوار جندق و بيابانک است. تاریخِ دقیق آشنایی اهالیِ انارک با اندیشه مرحوم شیخ احمد احسائی اعلی الله مقامه مشخص نیست. ولی این را می دانیم که آشنایی انارکی ها با مرحوم آقای شریف طباطبائی أعلی الله مقامه، به برکت سفر تبلیغی ایشان بود به آن نواحی. این سفر تبلیغی در زمان حیات مرحوم حاج محمدکریم کرمانی أعلی الله درجته انجام شد و آشنايي اهل نائين و انارک با آقای شریف طباطبائی از همين سفر سرچشمه گرفته است. ميرزا کریم کرماني در کتاب تاريخ عبرة لمن اعتبر دراین باره به نکاتی اشاره کرده است. وی مينويسد:
«آن جناب [=آقاي شريف طباطبائي اع] بعد از ورود [به نائين] صباحي چند را كه به ديد و بازديدي معذور بوده پس مشغول امور مأموربه خويش گشته و به جز علم و عمل و تقوي كه فطري و مكتسبي داشته چيزي از او ناشي نگشته. و چندي نگذشته كه وصف علم و تقواي او شهره شهر و داستانِ انجمنِ دوست و دشمن ميگردد. و طُرفه آنكه ميرزا محمد سعيد نامي امام جمعه نائين با آنكه موافقت و تمكيني هم مر او را نداشت، وصف زهد او را بدينگونه همي نمود و همي نگاشت كه هر كس را هوس رؤيت علم سلمان و زهد ابي ذر در نظر است اينك حاجي ميرزا محمدباقر است كه علمش با زهد، دسترس هر باخبر و بيخبر است. و ارادت قلبي كه اهالي بعضي از صفحات اصفهان تا نائين و اطراف آن سرزمين بلكه تا انارك و بيابانك و جندق اكنون نسبت به آن جناب محقق دارند همانا كه رشتهاش از آن زمان كشيده و تا به اين اوان رسيده كه جمله از روي دليل است و برهان.»
مرحوم حاج میرزا محمدباقر شریف طباطبائی رفع الله شأنه از سال 1283ق به همدان رفتند و تا سال 1315ق که واقعه همدان روی داد، در همان جا اقامت داشته اند. بدین ترتیب سی و دو سال در همدان مأموریت و مرجعیت داشته اند و از این رو به آقای همدانی شهرت یافته اند. و چون سالِ سفر تبلیغی ایشان به نائین قبل از سال 1283ق بوده، قطعاً آشنایی انارکی ها با شیخ مرحوم رفع الله شأنه قبل از این سال بوده است.
ورودی مسجد جامع انارک؛ از نمای داخل حیاط
به گواهي تاريخ، آقاي شریف طباطبائی يک بار ديگر به انارک رفتهاند و آن، بعد از جريان واقعه همدان است. ايشان پس از حرکت از همدان، به سمت شِوِرين و از آنجا به شهر ري رفتند و سپس از مسير قم و لنگرود و کاشان به نائين رفته و در سپس در مسير جندق، دو روزي در انارک توقف فرمودند:
«به هر حال بعد از حركت از منزل لنگرود طي مسافت نموده و به كاشان شتافته… و به سمت نائين پرداخته… روزي چند را به سر برده تا چند نفر شتردار انارك و جندق به اين خدمت موفق آمده پس با همراهانش به كجاوه نشسته و به عزم آن قريه كمر بسته. و در انارك دو روزش به استدعا توقف داشته و بعد از آن به قريه جندق وارد گشته و اهل جندق سامان خود را به قدومش كاخ خَوَرْنَق پنداشتند.»
وجود افرادي همچون عالم عامل مرحوم ملا علي خراساني که گاهي به انارک ميرفتند و حضور مستمر مرحوم آخوند ملا رضاي انارکي رحمة الله عليهما و امثال اين دو، باعث شد آن اوان، پررنگترين زمان حضور انديشه استبصار در آن ديار باشد. از اين رو وقتي مرحوم سيد حسن اصفهاني در سال 1315ق از آن بلاد ميگذرد تا به عتبات و مکه مشرف شود، مينويسد:
«حقير ساعت سه از شب رسيدم به انارک. راه طولاني سختي بود. در کاروانسراي انارک منزل کرديم. صبح رفقاي آنجا ديدن آمدند. دو روز در آنجا مانديم. ناهار و شام مهمان جناب حاجي علي محمد که از اخيار رفقاي آنجاست بوديم. در خانه داماد ايشان آخوند ملاحسين که او هم از رفقاي بسيار خوب است و شبها را به خواهش رفقا به مسجد رفته، نماز را به جماعت کرده، و بعد از نماز موعظه و ذکر مصيبتي نمودم… اهل ايمان در انارک نيز بسيار بودند. طالب استماع مطالب علميه هستند.»
گواهِ حضور پررنگِ اهل بصيرت در انارکِ آن زمان، مسجد جامع انارک است. در بافت قديم انارک دو مسجد است يکي مسجد حاج محمدرضا و ديگري مسجد جامع که امروزه با همين نام شناخته شده و معمولاً نام قديمي آن (مسجد شيخي) استفاده نميشود. اخيراً مسجد ديگري در سمت ديگر شهر بنا شده است که بناء آن متعلق به بعد از انقلاب است. تکيهاي نيز به نام تکيه بالاسري در انارک است.
گفتهاند بيش از صد و پنجاه سال پيش، شخص به نام حاج باقرِ بزرگ در انارک بود. باقر کلباسي که عازم مکه مکرمه بود وجهي را به حاج باقر داده است تا مسجد شيخيها را بسازد و مسجد معظمي است. حاج باقر مسجد را ميسازد و روي زيلوهايي که زماني در مسجد بود، نام محمدباقر کلباسي نوشته شده بود.
گفتهاند در مسجد شيخي انارک از ازدحام جمعيت، مسجد پر ميشده است. اين مسجد در زمان هژبری به مسجد جامع انارک تبديل شد.
بخشی از زیلوهای مسجد جامع انارک
در همين مسجد کتيبههايي بود که نام انارکيهاي شهيرِ شيخي حک شده بود و اين کتيبهها ميان ستونهاي مسجد بود بر روي تيرهايي چوبي که با گچ پوشيده شده بود و حکم يادگاري داشت. مسجد جامع در سال 1324 تعمير شده است و تاريخ بناء آن قبل از سال 1300 بايد باشد. محمدعلي ابراهيمي انارکي، انارکپژوه برجسته، درباره مسجد جامع انارک (مسجد شيخيها) اظهاراتي کردهاند که در ادامه نقل ميکنيم:
«مسجد جامع که در گذشته به نام «مسجد شيخي» خوانده ميشد، در شمال شرقي چشمه آب و در ميدان غريبخانه واقع شده است. بناي مسجد جامع انارک براساس توافقي که در سفر حج بين حاج باقر بزرگ و حاج ملا محمد کلباسي صورت گرفت در سال 1250ق بر زميني ناهموار آغاز گرديد. ناهمواري زمين مسجد را با خاکريزي فراوان هموار کرده و پايههاي آن را استوار کردند. نظر به شيب شايان ملاحظه زمين در قسمت غربي، ديوارها را استوار و پيها را محکم ساختهاند. ورودي زنانه مسجد، رو به مشرق است که چندين پله آجري با پهناي يک متر دارد. ورودي مردانه، پس از ايوان بيروني با سه پله نزولي به حياط، راه پيدا ميکند و از آنجا به داخل مسجد ميرود. در چوبي مسجد در تعميرات دهه 1360 آهنين شد و کاشيکاري سر در آن، در سال 1336 به وسيله کاشيکاران اصفهاني که براي ساختن نماي بيمارستان سازمان برنامه به انارک آمده بودند، انجام گرفت. پلکان آجري مسجد، در سمت راست در ورودي قرار دارد. در تعميرات انجام گرفته در تاريخ ياد شده، بر سر در مسجد، دو گلدسته که کمترين تناسبي با بافت آن نداشت اضافه کردند. از آنجا که اين کار بدون محاسبه صورت گرفته بود با خطر شکستگي ديوار رو به رو شدند و از ادامه کار منصرف شده ساختهها را برچيدند و چالهها را پر کردند.
مسجد قناتي داشت که مادر چاه آن «پشت حصار» و نزديک اتاق «ايلياتيها» بود. از اين اتاقها و نيز مادرچاه قنات، ديگر اثري به جا نمانده است. مظهر قنات، در زاويه شرقي حياط مسجد، زير وضوخانه فعلي واقع شده است. از حياط مسجد تا مظهر قنات، هشت پله فاصله بود. اين قنات ديگر کاردهي ندارد؛ زيرا مظهر آن را در تعميرات مسجد پر کرده و روي آن را پوشاندهاند. حياط مسجد که در گذشته نماي آجري زيبا در اطراف و باغچهاي در وسط با درخت توتي از نوع سياه داشت، به علت «راسته کوچه» يا «راسته بازار» تقليل پيدا کرده و تغيير شکل داده است. فرش مسجد، تمام زيلو بود که در حاشيه آنها، اسامي واقفين از جمله ملا محمدباقر کلباسي و تاريخ وقف آنها منقوش شده بود. (نگارنده در سفري که براي تحقيق ميداني به انارک رفته بودم، تصاويري از اين زيلوها تهيه کردم که به پيوست تقديم ميشود.) نيمي از زيلوها که واقف و بافنده و استفاده کننده آن همه روي در نقاب خاک کشيدهاند گوشهاي از انباري مسجد را پر کرده و نيم ديگر ميان مصالح ساختماني «پير فاطمه نسا» در آفتاب افتاده است. در فضاي بين حياط و قسمت مسقف مسجد که از ارتفاع زياد برخوردار است، پنجرهاي آهنين به طول 6/6 متر کار گذاشتهاند که بين شبکههاي آن نام سازندهاش «مرتضي رفيع» به چشم ميخورد. سابقاً براي جلوگيري از نفوذ سرما به داخل مسجد، فضاي يادشده را با آويختن پردههاي ضخيم کتاني مسدود ميکردند.
«در همين مسجد کتيبههايي بود که نام انارکيهاي شهيرِ شيخي حک شده بود و اين کتيبهها ميان ستونهاي مسجد بود بر روي تيرهايي چوبي که با گچ پوشيده شده بود و حکم يادگاري داشت.» ظاهرا از بین رفته است.
فضاي گشاده و بيآلايش باز مسجد، حالت روحاني آن را دو چندان ميسازد. اين فضا، با دو رديف ستون و يک ديوار، به چهار بخش، تقسيم شده است: بخش نخستين که جانب جنوب مسجد است و در زمستان از آن استفاده ميشد؛ بخش دوم شامل دو قسمت کفشکن و نشيمن است. اين بخش قرينهاي در قسمت زنانه دارد که چهارمين بخش مسجد به شمار ميرود. پهناي هر يک از اين دو بخش 6/3 و طول هر کدام 15 متر است. قسمت سوم که فضاي اصلي بين دو ستونهاست و سقف گنبدي شکل مسجد را نيز در بر ميگيرد، از ارتفاع زيادي برخوردار است و برآورد تقريبي آن نيز خالي از خطا نخواهد بود. فاصله بين ستونها 6/6 متر، طولشان 8/2 و عرض آنها 45/1متر است. مشاهده سقفي چنين با عظمت بر دهانهاي با اين وسعت بر اين بنا، موجب تحسين بيننده است. محراب مسجد 8/2 متر طول، و 5/1متر عرض دارد. سراسر محراب را سوره مبارکه فاتحة الکتاب، بر کاشي زمينه آبي و حاشيه سبز با پهناي هفتاد سانتيمتر پوشانده است که کار جديدي است. تنها گچبري مسجد، آيه بسم الله الرحمن الرحيم است که در قابي به ابعاد 60 در 40 سانتيمتر در وسط محراب بر سينه ديوار نقش بسته است. بازسازي مسجد، در سال 1324ش صورت گرفت و سنگکاري سطوح داخلي و ستونهاي آجري سر در آن نيز در اواخر دهه 1360 به پايان رسيد. اينک براي بار سوم تيشههاي بنايي سينه سپيدش را ميخراشد. حياط آجريش بي آنکه منطبق بر اصول معماري کويري باشد سيماني ميشود و سنگهاي اطراف درِ ورودياش با ضربههاي پتک کارگر افغاني (روز شنبه 8 خرداد1389) فرو ميريزد تا بار ديگر آجري شود. اميد آنکه نتيجه اين قبيل ساخت و سازها، رضايت خاطر خداجويان و صالحان را فراهم آورد.
همچنين در انارک حسينيهاي است که نام پيشين آن مسجد بالاسريها بوده است. بر سطح صخرهاي مشرف بر چشمه آب و در شمال غربي آن بنا شده است.»
ادامه دارد…
محراب مسجد جامع انارک