تحلیل محتوای نامه‌های مرحوم آقای شریف طباطبائی اع

از بركاتی كه از این شخصيت ارزنده به يادگار مانده، قریب به دویست کتاب و رساله و بیش از هزار درس و موعظه است. این رسائل، اگرچه پیش از این در سال‌های قبل منتشر شده، هم‌اینک به‌تدریج در ضمن مجموعه دعائم الحکمةدر دو بخش عربی و فارسی تجدید چاپ می‌شود.
به‌همراه این میراث ارزشمند تعلیقات، مراسلات و مکاتبات ایشان است.
تا به‌امروز بیش از شصت نامه از ایشان به‌دست آمده. بخشی به دست‌خط ایشان است و بخشی به خط شاگردان. بعضی به‌طور کامل دست‌یاب گردیده و از بعضی فقط فقراتی در دست است.
تحلیل محتوای این نامه‌ها، زوایایی از زندگی این اندیشمند شیعه را روشن کرده و دورنمایی از گستره فعالیت‌های علمی، اخلاقی و اجتماعی ایشان به‌دست می‌دهد.

در این وجیزه تحلیل مختصری از محتوای نامه‌های مرحوم آقای شریف طباطبائی رفع الله درجاته ارائه می‌کنیم تا خوانندگان گرامی با مهم‌ترین مضمون‌ها و محورهای این نامه‌ها آشنا شوند.

1.بخشی از محتوای نامه‌ها، احوال پُرسی‌های متعارف و خبرگیری‌های معمول آن زمان است. کمتر نامه‌ای است که خالی از این موضوع باشد. و از این محور است سفارش‌هایی که به افراد مختلف داشته‌اند و توصیه‌هایی که برای بعضی کارهای اجرایی (مثل قرض گرفتن، پرداختن قرض، خرید بعضی ما یحتاج زندگی و..) نوشته شده است. دراین باره نمونه‌هایی نقل می‌کنیم. در نامه‌ای که اواخر جمادی الآخره 1294ق خطاب به مرحوم میرزا حسن موسوی اصفهانی نگاشته اند، می فرمایند:

«در باب اخوي چيزي نوشته بوديد شما مي‌دانيد و خود او هم مي‌داند که من نه تجارتي دارم و نه زراعتي به غير قرض بسيار چيزي ندارم ولکن مع‌ذلک ماهي يک تومان هر طوري باشد بلکه بتوانم بفرستم سالي دوازده تومان اگرچه آخر سال هم باشد و خدا بخواهد مي‌دهم از اطراف اصحاب توقع موجودند و من به غير حرف چيزي ديگر ندارم التماس دعا دارم جناب آخوند ملاجعفر و آقا شيخ احمد را سلام برسانيد و جناب آقا ميرزا علي محمد به ارض مقدسه مشهد مقدس شرفياب شده‌اند.»

در نامه ای دیگر که گیرنده آن مشخص نیست، مرقوم فرموده اند:

« دو پاکت است يکي از آخوند آقا ميرزا صادق و يکي براي همشيرزاده آقا مختار مرحمت فرموده هر دو را در محله احمدآباد به خانه اخوي برسانيد که لازم است خدمت مخاديم آن سامان همگي سلام برسانيد دعاگوي همه هستم و التماس دعا از همه دارم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته 16 شهر شعبان 1300.»

2.پس از وفات مرحوم آقای کرمانی اعلی الله مقامه سخن درباره شخصی که حامل علم شیخ مرحوم اعلی الله مقامه و قائم مقام مرحوم آقای کرمانی اعلی الله مقامه باشد، فراوان گفته و شنیده می شد و دوستداران بزرگان دین و آشنایان با علم شیخ مرحوم اع در جستجوی شارح و مبین بودند.

محور مهمی از محتوای نامه ها، پاسخگویی به این مسئله است. در این بخش نمونه هایی از پاسخ های مرحوم آقای شریف طباطبائی اع به این مسئله را نقل می کنیم.

درنامه ای به مرحوم آقای میرزا حسن اصفهانی به تاریخ 22 صفر المظفر 1289 در جواب تردید وی در بحث حامل علم می نگارند:

«…و اما در باب حامل علم اِشعاری شده بود، هنوز که کسی در نظر نیست و منتظر اظهار او هستیم تا خداوند کی مصلحت در اظهار او بداند.»

و در نامه ای دیگر به تاریخ 4 محرم الحرام 1292، باز هم در جواب همین شخص و در جواب همین مسئله می نگارند:

«و اما آنکه در باب امر معهود مرقوم نموده بودید هرگاه چیزی از این امر معلوم شده اعلام نمایم، عرض می شود که تاکنون که از این امر از جایی چیزی نفهمیده ام و در تفحص بوده و هستم. هرگاه خدا خواست و از جایی چیزی فهمیدم، اِخبار خواهم نمود و البته آن جناب هم اگر از جایی چیزی فهمیده باشند، مرقوم خواهند داشت، زیاده عرضی ندارم.»

در نامه دیگر:

«اما آنکه در باب امر معهود مرقوم فرموده بودید هرگاه چیزی از این امر معلوم شده اعلام نمایم، عرض می شود که تاکنون که از این امر از جایی چیزی نفهمیده ام و در تفحص بوده و هستم. هرگاه خدا خواست و از جایی چیزی فهمیدم اِخبار خواهم نمود و البته آن جناب هم اگر از جایی چیزی فهمیده باشند مرقوم خواهند داشت زیاده عرضی ندارم… حرره فی بلدة همدان فی 4 شهر محرم الحرام 1292.»

همچنین در مکاتبات خود با صادق خان کرمانی، فرزند مرحوم آقای کرمانی اع می فرمایند:

«و اما اینکه فرموده‌اید که امروز تکلیف من و امثال من چه چیز است آن سه بزرگوار اعلی الله مقامهم چه می‌خواستند بگویند و چه گفتند و بعد از ایشان به غیر از فقهاء و علماء ظاهری وجود کسی دیگر لازم است یا خیر اگر لازم است کجا است و اگر لازم نیست تکلیف چه چیز است؟

عرض می‌کنم لکل نبأ مستقر  بعد از آنی که علم مشایخ اعلی الله مقامهم در میان آمد و آن علمی بود که از برای غیر اهلش از زهر بیش بدتر بود چنان‌که خود سرکار و جمعی بسیار این فرمایش را از آقای مرحوم اعلی الله مقامه شنیده‌ايد و علماء و فقهاء ظاهر کلمات ایشان را نمی‌فهمند چه جای آنکه رفع شبهات بتوانند بکنند تا از برای طالبان حق جدوار شود باید بعد از ایشان مبین از برای مطالب ايشان باشد.

اما اینکه ایشان چه می‌خواستند بگویند، آنچه خواستند گفتند و در کتاب‌های خود نوشتند و شارحی از برای مطالب ایشان باید باشد و مطالب ایشان را در عرایض نمی‌توان نوشت و گنجایش ندارد مگر مجملی که مطالب ایشان همه مرادات الهیه بوده که مطابق بوده با ضروریات اسلام و ایمان و چیزی که مخالف ضروریات اسلام و ایمان بود در کلمات ایشان یافت نمی‌شد و نمی‌شود هر کس مخالفی بیابد مطالب ایشان را نفهمیده چنان‌که خود ایشان این میزان محکم را به دست ما داده‌اند.

اما آن شارح مبین کی است و کجا است؟ مرا از تصریح به او معاف بدارید چرا که بیش از این طاقت حمله و صولت خلق روزگار و انواع عداوت‌ها و سخریه‌ها را ندارم پس هر کس بتواند شرح مطالب ایشان کند همان است.»

همچنین در نامه ای که به دوستان خود در کربلای معلی نگاشته اند، (رسالة فی جواب بعض الاصدقاء) این مسئله را مطرح فرموده اند و ما برای فایده آن، تمام آن بخش را نقل می کنیم:

«بالجملة فاهتداء العبد موقوف علی هداية الرب و هداية الرب مقدّم علی اهتدائه بجميع معانيها فانتظروا انا معكم منتظرون. فانّ لكل علم مقر و لكل نبأ مستقر (مقراً/مستقراً؟) فسوف تعلمون كما صرح به المشايخ اعلی الله مقامهم. فان وجدتموه قبل وجداننا فعليكم بالاخبار و الهداية من باب الاخوة و الاجر العظيم لقوله سبحانه و من احياها فكأنّما احيی الناس جميعاً و ان وجدناه قبلكم نخبركم به ان ‏شاء الله. و تذكروا احوال الاكثرين بعد فقد السيد روحي لتربته الفداء حيث جعلوا امرهم بينهم زبراً كل حزب بما لديهم فرحون و لم ‏يصدّقوا الخلف اعلی الله مقامه و رفع في الخلد اعلامه مع انارة براهينه التي انفرد فيها و قد رأيتموها و الحمد لله فلا تجعلوا امركم بينكم زبراً و تذكّروا اقواله روحي لتربته الفداء في مجالس عديدة و حذّرنا من الاختلاف بعده و اخبرنا بانّه يقع الاختلاف بعدي اشدّ و اكثر من الاختلاف بعد السيد اعلی الله مقامه و كأنّي اريكم بعدي مختلفين فاربعة يدور حول احد و اربعة حول اخر و هكذا فتذكّروا سيرة المشايخ المسلمين في العلم و العمل و زنوا بها من كان مثلهم في السيرة و العلم و العمل و لاتصدّقوا كل افّاك اثيم و تذكّروا اَنَّ الامر من الله و الی الله العزير الحكيم و ليس بامر صبياني يلعب به الصبيان و لاتزعموا في حقي اني بادرت اليكم بهذا الكتاب و في نفسي نعوذ بالله دعوی ذلك المقام و موّهت بهذا الخطاب لتطيعوا امري نعوذ بالله و انّا اسأل الله ان يحفظني من هذه المهالك التي لاينجو صاحبها منها ابداً ولكنّي اردت ان انصح لكم و اذكركم و نفسي اولاً بتقوی الله و اسأله ان يحفظني و ايّاكم من مرديات الهوي و لاحول و لا قوة الا بالله العلي العظيم. فهذا ما اردت ايراده لكم في اصل الامر.

و اما تكليفنا اليوم عجالةً ان يعمل بالكتاب الجامع و الهداية في الفروع باردي القلب ثلجي الفؤاد ان‏شاءالله من غير اضطراب لانّ الحق في هذا المقام انا نعمل بقول الثقة الشيعي من باب روايته و حكايته عن الحجج علیهم‌السلام بالقطع و اليقين دون الظن و التخمين و الثقة الشيعي امين في روايته عن الحجج: لنا حيّاً و ميتاً و نحن نقلّد الامام علیه‌السلام و هو حي فلسنا نقلد الميّت و ان كان الراوي ارتحل. نعم اذا اظهر الله سبحانه الخلف من بعده و هو يري تغيّر حالنا فغيّر حكماً من احكامنا برواية غير ما رواه السلف نقبل منه ان‏شاءالله. والسلام علی من اتبع الهدی هذا و من يثق بقولي و يعتمد علي اقول له انّه يجب عليك الرجوع في المسائل الفرعية الي الكتابين المذكورين عجالةً باردي القلب من غير وسوسة و لا اضطراب و السلام. و التمس منكم ان تبلغوا سلامي علی اخواننا بقدر الميسور خصوصاً السيد السند بن السيد السند روحي له الفداء. و ليس لي مجالٌ في هذه الحال ان اكتب لكل واحد واحد كتابةً خاصّةً مع هجوم الهموم التي انتم تعلمون. و قد حرّره العبد محمد باقر من همدان في 18 الشوال 1288 و التمس منكم الدعاء و الزيارة و كنت داعيكم بالخير ان ‏شاء الله.»

3.محور سوم مطالب نامه های مرحوم آقای شریف طباطبائی اعلی الله مقامه، توصیه های اخلاقی و علمی است. در نامه ای به میرزا حسن موسوی اصفهانی چنین آمده است:

« حالا که بناي نشر امري داريد شما را نصيحت مي‌کنم که زنهار زنهار اسم احدي از علماء را به طور بد در مجالس درس و موعظه‌ نبريد و تا بتوانيد به هيچ وجه ذکر اسم احدي را نکنيد و اگر احياناً ذکري کرديد به طور احترام اسم ببريد و رفقاء را هم سفارش کنيد که هرزگي را موقوف کنند در هرزگي ثمري که هست خسران دنيا و آخرت است نه چيزي ديگر و فقره ديگر آنکه فضائل را به قدر تحمل مردم بگوييد و بلند پروازي نکنيد و با دليل و برهاني که واضح باشد بيان فضائل بکنيد نه با دليل‌هاي مشکله و جميع آنچه را که عرض کردم فرمايش مشايخ است هرکس تخلف کند عن‌قريب نادم خواهد شد و باعث اخفاي ذکر فضائل در بعد از اين خواهد بود رفقاء را سلام برسانيد و التماس دعا از شما و ساير رفقا دارم و شما را فراموش نکرده‌ام و هميشه دعاگو بوده و هستم و السلام عليکم و رحمه الله و برکاته آقا ميرزا علي‌محمد سلام مي‌رسانند حرره محمدباقر از همدان در 29 شهر محرم‌الحرام 88.»

همچنین جمله معروف «تمام ترقی و استکمال در تعلیم و تعلم است» یکی از فرمایش های این بزرگوار است در نامه ای خطاب به مرحوم ملارضا انارکی رحمه الله. و هم در نامه ای خطاب به ایشان است که می فرمایند: « تحصيل جناب شما در آن ولايت تعليم مؤمنين است.» مرحوم ملارضا انارکی از فراقِ مدرس آن بزرگوار متأثر بوده اند و آن بزرگوار این گونه پاسخ عنایت کرده اند.

4.محور چهارم، مکتوباتی است که برای رفع خصومت ها و نزاع ها مرقوم فرموده اند. برخی از این خصومت ها مربوط به امور دنیوی بوده است و برخی اموری دینی. فراخور موضوعِ اختلافی، بیانی در رفع اختلافات بیان کرده اند.

برای نمونه در نامه 23 صفر المظفر 1308 که گیرنده نامه مشخص نیست، توصیه هایی برای رفع یک نزاع در انارک مرقوم فرموده اند:

« از قرار معلوم چندي قبل در انارک در ميان دو طايفه نزاع عظيمي واقع شده و خيلي عجيب است که در قريه‌اي که همه با هم معاشر و مجالسند و اغلبي با هم منسوبند و اغلبي با هم معامله و داد و ستد دارند و هر روزه بايد همديگر را ملاقات کنند و در بسياري از امور هر روزه به همديگر محتجند چرا بايد بدون جهت و سبب بر سر همديگر بريزند بخصوص در روز عاشورا و بعضي بعضي را بزنند و بعضي بعضي را مجروح سازند به محض اينکه ما طايفه عجم هستيم و بايد با عرب‌ها بد باشيم يا آنکه ما طايفه عرب هستيم و بايد با عجم‌ها بد باشيم و حال آنکه همه مسلمانان و هر دو طايفه اثناعشري و همه خويش و قوم واقع اين است که اين‌‌طور حرکات بسيار حرکات جاهلانه و خلاف عقل و شعور بوده به طوري که هرکس در هرجا و هر ولايتي اين فقره را بشنود سرزنش خواهد کرد و اين عمل را قبيح خواهد شمرد و عقلاي هرجا که اين عمل شنيع را بشنوند خواهند که آنها مگر بزرگتر نداشته‌اند و عقلاء در ميانشان نبوده و مگر همه جهال و بي‌عقل و بي‌تجربه بوده‌اند خلاصه جناب شما رؤساء و عقلاء طرفين را ملاقات نماييد و با ايشان صحبت بداريد و نصيحت کنيد که آخر نه اين است که اين‌گونه حرکات جاهلانه که جهال طرفين کرده‌اند فساد و فتنه است و نه اين است که فتنه و فساد در ميان عباد بدترين معصيت‌ها است و فتنه اشد از قتل است و من قتل نفسا بغير نفس او فساد کأنما قتل الناس جميعا و نه اين است که عذاب و عقوبت آن شديدترين همه عذاب‌ها و عقوبت‌ها است و نه اين است که جهال هر طايفه‌اي اگر فتنه و فسادي بکنند عقوبت و گناه آن گردن‌گير رؤساء و عقلاي آن طايفه خواهد بود پس چرا بايد عقلاء و بزرگترهاي طايفه غفلت و مسامحه نمايند که جهال اين‌گونه حرکات را مرتکب شوند که وبال و بازخواستش بر ايشان وارد آيد باري رؤساء و عقلاء و ريش‌سفيدان هر دو طايفه را متذکر نماييد که جهال را منع نمايند و مقصودتان هم اين نباشد که فلان طايفه چرا غالب يا مغلوب شود و رئيس هر طايفه‌اي خيالشان اين نباشد که حمايت طايفه خود را بکنند چرا که همين فقره باز اول نزاع و فساد خواهد بود بلکه مقصود همگي اين باشد که فساد و فتنه از ميان برخيزد خلاصه با هم بنشينيد و بي‌غرضانه تدبيري کنيد که به کلي رفع فتنه و فساد بشود و خيالات فاسد و عداوت‌ها از ميان برود تا عقلاء و جهال همگي از شر يکديگر آسوده باشند و مشغول کار خود حيف است که ولايتي مثل انارک به واسطه چند نفر جهال در ميان ولايات بدنام باشد و مردمانش مورد مذمت و سرزنش خلاصه از روي عقل و شعور در اين عرض‌ها فکر کنند هرگاه خير دنيا و آخرتشان در اين است بشنوند و با جان و مال و دين و دنيا و آخرت خود بازي نکنند.»

5.محور دیگر نامه های مرحوم آقای شریف طباطبائی اع نامه هایی است که خطاب به نمایندگان خود در شهرها و روستا نگاشته اند و وظایف تبلیغی آنان را یادآور شده اند. بارزترین نمونه های این نامه ها، نامه هایی است خطاب به مرحوم ملارضا انارکی رحمه الله که خود آن مرحوم در وجیزه ای بخش هایی از آن نامه ها را جمع آوری کرده است. این نامه ها به خط مرحوم وفایی است و در حیازت آن مرحوم بوده است. ابوالقاسم وفائی، نخستین پسر صفائی است از همسری جندقی. وی داماد مرحوم ملارضا انارکی هم بوده است.

6.بیان اوضاع اجتماعی مردم و دین گریزی و دین ستیزی آنان، محور دیگری از نامه های مرحوم آقای شریف طباطبائی اعلی الله مقامه است. شکایت از اوضاع زمانه و قدرناشناسی مردم، به طور مکرر در نامه ها ملاحظه می شود.

برای نمونه، در نامه ای خطاب به مرحوم حاج میرزا علی محمد نائینی (شخصی که به علت شهید شدن در واقعه همدان به سال 1315ق نزد دوستداران به «مرحوم شهید» معروف هستند) مرقوم فرموده اند:

«دلخوشي در اين آخرالزمان و فتنه‌هاي شيطان همين است که الحمدلله خداوند عالم به عنايت خاصه خود ما را از چنگ شيطان رها کرده و رسم خود و اسم دين خود را از زبان ما جاري کرده له الحمد و المنة و کدام منت و نعمت در دنيا و آخرت از اين بزرگ‌تر خواهد بود پس جاي ملال و کسالت نيست اگرچه مردم به طوري که شايد و بايد رعايت نکنند فاصبروا و صابروا و رابطوا و اذکروا و تذکروا رعايته رعايته و هو کاف عبده مهلت زياد ندارم که سلام به هر يک باسمه برسانم ولکن خدا شاهد است که دعاگوي همه دوستان اميرالمؤمنين روحي لمواليه الفداء هستم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته حرره العبد محمدباقر.»

7.پاسخگویی به پرسش های فقهی، محتوای بخش دیگری از نامه های مرحوم آقای شریف طباطبائی اعلی الله مقامه است. به ویژه پرسش هایی که مرحوم آقای سید هاشم لاهیجی از ایشان پرسیده است و بحمدالله این نامه ها در دست است. همچنین در نامه های دیگری، پس از تعارفات مرسوم و بیان بعضی مسائل، پاسخ پرسشی فقهی را مطرح فرموده اند.

برای نمونه، در نامه ای که تاریخ ندارد و گیرنده آن مشخص نیست، مرقوم فرموده اند:

«…همگي را دعاگو هستم رفقاي حوزه درس سالمند جناب حاجي ميرزا حسن و حاجي ميرزا علي‌محمد و ميرزا محمدصادق و جناب آقا ملاعبدالحسين سلمهم الله تعالي با سلامتي مزاج سلام مي‌رسانند و دعاگو هستند اما در خصوص مسأله مسئوله که نوشته بوديد که اگر پدري املاک خود را به پسر خود مصالحه کرده باشد و اختيار فسخ با خود قرار نداده باشد و قوه معاشي هم داشته باشد و بعد از چندي از مصالحه خود پشيمان شود وجه شرعي دارد که اين مصالحه را بخواهد برگرداند يا خير و اگر پسر چيزي از آن املاک را زباني به پدر گفته باشد که مال تو باشد هر کار که مي‌خواهي در آن بکن ايا به محض همين ملک پدر مي‌شود يعني بعد از اين حرف پدر مصالحه نامه از زبان آن پسر نوشته و داده به او که مهر کند و امضاء بدارد پسر مسامحه مي‌کند و طفره مي‌رود آيا به محض همان حرف اول ملک پدر مي‌شود يا خير و اگر پدر مصالحه کرد آن ملک را به ديگري ملک مصالح‌له مي‌شود يا خير؟

اما مصالحه‌اي که اختيار فسخي در آن نيست نمي‌توان باطل کرد و مصالحه از عقود لازمه است اما گفتن پسر که فلان ملک مال تو باشد جايز است و ملک ملک پدر مي‌شود و چون پدر از ذوي القرابه است پسر نمي‌تواند بعد از دادن ملک به او پس بگيرد و اگر پدر آن ملک را به غيري مصالحه کرد صحيح است و مال مصالح‌له‌ است و السلام.»

8.بخش مهم دیگر در نامه های آن بزرگوار، پاسخگویی و نقدِ مسئله لزوم وحدت ناطق شیعی است. با توجه به اینکه آن بزرگوار سردمدار نقد و بررسی این مسئله بودند، طبیعی است که پرسش های فراوانی در این زمینه خدمت آن بزرگوار مطرح می شد. بعضی از این پرسش ها را به صورت رساله پاسخ فرموده اند (که به توفیق الهی در کتابی مستقل به چاپ رسیده است و نگارنده توفیق داشتم که فهرست تفصیلیِ این مجموعه را در 48 صفحه تنظیم کنم. عنوان کامل این مجموعه چنین است: مجموعه آثار عالم ربانی و حکیم صمدانی مرحوم میرزا محمدباقر شریف طباطبائی اع در رد بدعت فتنه انگیز «لزوم وحدت ناطق شیعی») و بخشی را در نامه ها مرقوم فرموده اند. از جمله مکاتباتی که با محمدصادق کرمانی داشته اند که تماماً درباره پاسخگویی به زوایای مختلف این مسئله است و مفصل نیز هست؛ به طوری که اگر موانعی مانع نبود، آن مکتوبات را به صورت رساله ارائه می فرمودند. خود آن بزرگوار در موضعی از این مکاتبات می نویسند:

« باری تفصیل عریضه زیاد شد و اصل سؤالات مقتضی رساله بود ولکن تعمد در عریضه شد که اگر نخواسته باشید دیگری خبر شود، تعدی نکند.»

غیر از مکاتباتِ با محمدصادق خان کرمانی، در نامه های دیگر نیز اشاراتی به این مسئله شده است. برای نمونه در پاسخ به مرحوم میرزا حسن موسوی اصفهانی چنین مرقوم فرموده اند:

«…و اما جواب از فقرات مرقومه و وحدت ناطق شيعي و ساير خرافات اين است که در روي زمين خرافات و مزخرفات بسيار است و عمر شخص عاقل عزيزتر است از آنکه صرف خرافات شود در تمام اوقات مؤمن عاقل کسي است که بداند حجت الهي ناتمام و ناقص نيست و امر او واضح و ظاهر است از براي عموم مکلفين پس بداند که آن امر واضح ظاهر محل شک و شبهه نيست به طوري که اگر جن و انس جمع شوند نتوانند در آن خدشه کنند پس آن امر واضح را بگيرد و در ظاهر و باطن سلوک کند و هيچ اعتنائي به خرافات اهل باطل نکند و عرضي که شد آسان بود در نوشتن و خواندن اما عامل به آن را والله از گوگرد احمر کمتر مي‌دانم و هيچ خيري در مردم روزگار نمي‌بينم و همه زمان‌ها را متشابه مي‌بينم مانند زمان حضرت امير روحي فداه که به هفت نفر راضي شد و نيافت و هريک از ائمه عليهم السلام در زمان خود به هفت نفر قناعت داشتند و نيافتند پس اکتفاء به انزواء کردند شما هم اگر از اهل خرافاتيد خود دانيد و جواب خداي خود و اگر طالب امر او هستيد که مثل نوره کمشکوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة کأنها کوکب دري الي قوله نور علي نور لا ظلمة فيه و لا شبهة يعتريه و کذب العادلون بالله و ضلوا ضلالا بعيدا و السلام علي من اتبع الهدی و اجتنب سبيل الردی جناب آقا ميرزا علي‌محمد سلمه الله سالماً خدمت آن جناب سلام مي‌رساند و دعاگو است.»

9.مرحوم آقای شریف طباطبائی اعلی الله مقامه، دو نامه خطاب به محمدخان کرمانی، مطرح کننده مسئله لزوم وحدت ناطق شیعی مرقوم فرموده اند. البته ممکن است نامه های دیگری نیز باشد که متأسفانه تا این لحظه به دست نیامده است. این دو نامه، قبل از طرح و انتشار لزوم وحدت ناطق شیعی است و نخستین این دو نامه، هنگامی است که از همدان همراه نعش مطهر آقای مرحوم کرمانی اعلی الله مقامه عازم عتبات عاليات بودند و دیگری نامه ای است که از عتبات عالیات نگاشته اند.

مرحوم آقای شریف طباطبائی در این نامه مراتب احترام و خضوع ظاهری را نسبت به آقازاده بیان می فرمایند و هم به ادعاء ریاست نداشتنِ خود تصریح می فرمایند. این نامه ها قبل از انتشار نظریه وحدت ناطق مرقوم شده و از آن بعضی خصوصیات اخلاقی قائل وحدت ناطق روشن می‌شود. تحلیل پیام های این دو نامه فرصت دیگری را می طلبد.

سید محمدصادق موسوی

٢٣ شعبان المعظم١۴۴١