تأملاتی بر دیدگاه شیخ محمد سند درباره شیخیه (بخش اول)

شیخ محمد سند عالم بحرینی مقیم نجف در کنار مباحث خارج فقه و اصول به مباحث معرفتی نیز پرداخته و درباره مسائل مختلف عقیدتی محاضراتی داشته است. نوع این محاضرات توسط تلامیذ ایشان مدون شده و به صورت کتاب یا کتابچه هایی در دسترس است. از جمله مباحث نظرات ایشان است درباره شیخیه و در این نوشتار در دو محور به دیدگاه ایشان اشاره می کنیم. نخست تصریحات ایشان است درباره مرحوم شیخ احمد احسائی اعلی الله مقامه و مکتب شیخیه و دوم تحلیلی است مختصر درباره استفاده از آموزه های شیخیه در گفتارها و نوشتارهای ایشان بدون اشاره به شیخیه.

در این نوشتار درپی تبیین همه مباحث نیستیم و فقط به مواضع اشکال اشاره کرده و می گذریم.

در کتاب دعوی السفارة فی الغیبة الکبری به مناسبت احوالات باب ملعون چنین آمده است: هذه الجماعة الشیخیة تداوم علی الطنطنة و الشعارات (الهتافات.) دعوی السفارة فی الغیبة الکبری،‌ج1، ص247 و در ص231 آمده است:

…الشیخ عابد کان من الجماعة الشیخیة التی تهتم بکثرة العلوم الغریبه (پاورقی: من قبیل علم الحروف و العزائم و التسخیر للأرواح و الجن) و الریاضات النفسیة المتنوعة و مسائل علم العرفان.

و در همان کتاب و مجلد (ص232) درباره تلمذ باب ملعون آمده است:

و سافر الی کربلاء و هناک حضر بتداوم درس السید کاظم الرشتی الذی کان زعیم جماعة الشیخیة حینذاک.

و در همان موضع:

…الرکن الرابع و هذا العنوان یعنی لدیهم الأصل الرابع فی أصول الدین التی جعلوا اولها التوحید و ثانیها النبوة و ثالثها الامامة و رابعها النائب الخاص الذی یجب تولیه و التبرؤ من اعدائه… .

طنطنه و هتافات به پاسخ نیازی ندارد و در مواضع دیگر این گونه ادعاها پاسخ داده شده است. و اما علوم غریبه شاخه ای از علوم است و انحصاری در شیخیه ندارد. بسیاری از علماء امامیه و عامه در آثارشان متعرض این گونه علوم شده اند و اشاره به تسخیر ارواح و جن اگر نسبت دادن آن به شیخیه منظور بوده از عجایب است. در موضعی دیگر و کتابی دیگر درباره شیخ مرحوم اع این تعبیر را استفاده کرده اند: تجد أنّ‌ الأحسائي يشرح معارف المعصوم بلغة عرفانية. اگر این تعبیر برای قدح این بزرگوار (نعوذ بالله)‌استفاده شده باید اشاره شود که این لغت عرفان نیز مستندات فراوانی در کلام معصومین علیهم السلام دارد و صدالبته قائل این تعبیر با آن مستندات آشناست.

در ادامه به تلمذ باب ملعون نزد سید مرحوم اع اشاره شده است و حقیقت جریان در کتاب “نویافته هایی از زندگی مرحوم سید کاظم رشتی اع” آمده است. و نکته عجیب دیگر اینکه اشاره شده است ملعون باب به طور مداوم در درس سید مرحوم اعلی الله مقامه حاضر می شد! (هناک حضر بتداوم درس السید کاظم الرشتی!) و حال آنکه در منابع دست اول بابیه لعنهم الله آمده است که باب ملعون چند صباحی در کربلا بود و هر روز در مدرس سید مرحوم اع حاضر نمی شد و اگر هم حاضر می شد گاهی از وسط درس بود و گاهی اواخر آن.

سپس درباره رکن رابع توضیحاتی آمده که در ذیل عبارات بعد توضیح آن خواهد آمد.

در کتاب خلاصة معرفیة ص 379 مفصل تر به مکتب شیخیه اشاره شده و پرسش و پاسخی مستقل مطرح شده است:

المحاور: أود أن أعرف بماذا تختلف عنا الفرقة الشيخية ؟ وما عقيدتهم ؟ ومتى ظهرت ؟ وما موقف علمائنا منهم ؟ .

الشيخ السند : ١ – هم من الأثنا عشرية الجعفرية غاية الأمر يختلفون في أنه تعتقد الشيخية بالركن الرابع ومرادهم من ذلك الإعتقاد بالنيابة الخاصة للعالم المرجع الذي يتبعوه ، أي أنه على أرتباط‍‌ خاص بالناحية المقدسة نظير النواب الاربعة في الغيبة الصغرى ، وقد يطلقون عليه بدل الركن الرابع عبارة ( المولى ) ، ويرون أن توليه من أجزاء الإيمان و أن من لم يتولاه ناقص الإيمان ، كما يذهبون إلى أن المعاد والبعث والنشور هو بالجسم اللطيف ويطلقون عليه (الهورقليائي) ، وقد كتب أحد تلامذة الميرزا الكبير صاحب فتوى التبغ (التنباكو) المعروف كتاباً في الفوارق أسماه (هدية النملة إلى مرجع الملة) ، وذكر فيه موارد عديدة ، إلا أن كثيراً منها هي في تفاصيل الاعتقادات التي هي محل بحث ودراسة في علم الكلام والمعارف ، وعلى أية حال الفارق الأول مجمعة الشيعة الامامية على ضرورة أنقطاع النيابة الخاص في الغيبة الكبرى و أن المدع لها مبدع مخالف لضرورة المذهب لديهم ، هذا ، فإن كان بعضهم ينكر دعوى النيابة الخاصة في حق من يتبعه من رجال الدين ، فنعم الصواب والوفاق .

٢ – قد ظهر مما تقدم .

٣ – بدأت في الظهور منذ عهد الشيخ أحمد الأحسائي حيث اصطدم معه بعض علماء قزوين حول المعاد الجسماني ، ثم ازدادت الحدّة على عهد تلميذه السيد كاظم الرشتي ومن بعده من سلسلة تلامذة الشيخ الأحسائي ، وبعض تلامذة السيد كاظم الرشتي والذي يسمى علي محمد الشيرازي الذي أدعى البابية فأسس فرقة البابية في إيران ثم أدعى النبوة ثم تحولت إلى البهائية المعروفة حالياً ، وعلى أية حال انقسمت الشيخية إلى الكرمانية إتباع الشيخ محمد كريم خان الكرماني والى الأسكوئية إتباع الشيخ الاسكوني التبريزي ، ولابد من الإلتفات إلى أن بين الشيخ زين الدين أحمد الاحسائي وبين تلامذته فوارق عديدة حيث أنه لا يلاحظ‍‌ هذه الفوارق في كتب الشيخ الاحسائي ، بل غالبها هي من مباني تلامذته حتى أنه قيل أن الشيخ علي بن الشيخ الاحسائي الذي كان على منزلة من الفضيلة وقطن كرمانشاه أنكر كثيراً من الأمور التي نسبها تلاميذ الشيخ الاحسائي إليه ، ولا يبعد ذلك لمن لاحظ‍‌ مؤلفات الشيخ الاحسائي ، كما أن المستوى العلمي الذي كان يتمتع به الشيخ الاحسائي لم يكن لدى تلاميذه . ٤ – قد ظهر الحال مما سبق .

پس از تصریح به شیعه اثنی عشری بودن شیخیه توضیحاتی درباره رکن رابع بیان می شود.  اینکه منظور از رکن رابع نیابت خاصه برای مرجع شیخی است و ارتباط خاص با امام زمان دارد و کلمه “مولی” بر او اطلاق می شود. همه این توضیحات درباره رکن رابع ناصحیح است. رکن رابع به تصریح مرحوم حاج محمدکریم کرمانی اع ولایت اولیاء‌ و برائت از اعداء است و همچنین آشنایی با مقامات شیعیان (نقباء‌ و نجباء)‌ و شناخت فقیه برای مراجعه به او و اخذ دین از او. اما نائب خاص بودن و اطلاق لفظ مولی و… توضیحات ناصوابی است و شاید برخی از گروه ها به آن اعتقاد داشته باشند ولی شیخیه راستین این معتقدات را ندارد.

در ادامه اشاره شده است که شیخیه معاد را با بدن هورقلیایی می دانند. تقریر ناپخته و سطحی ای است از فرمایش های مرحوم شیخ احمد احسائی اع و صد البته شخص مسئول می دانند که اصل معاد جسمانی ضروری است و در جزئیات آن و نحوه آن گفت و گو و نظریات علماء‌ فراوان است و حتی مرحوم مجلسی ره عود اجزاء اصلیه را قائل شده اند. در کتاب حق الیقین می فرماید:

در بدن اجزاء اصلیه هست که باقی است از اول عمر تا آخر عمر و اجزای فضلیه می باشد زیاده و کم و متغیر و متبدل می شود و انسان که مشارالیه است به انا و من آن اجزاء اصلیه است که مدار حشر و نشر و ثواب و عقاب بر آن است.

در ادامه تفاوت نخست میان شیخیه و سایر شیعیان اثنی عشری را اعتقاد به نیابت خاصه دانسته اند و مشخص است که شیخیه در زمان غیبت کبری به نیابت خاصه همچون نواب اربعه در زمان غیبت صغری قائل نیستند.

باز هم به موضوع تلمذ باب ملعون اشاره شده است و متاسفانه موضوعی است که بدون تحلیل صحیح از کتابی به کتابی منتقل می شود. سپس به دسته های مختلف شیخیه اشاره شده و از عالم ربانی مرحوم حاج میرزا محمدباقر شریف طباطبائی اع نامی به میان نیامده است و این تقسیم بندی ناقص نیز ضعفی است که در بررسی های تاریخی و عقیدتی برخی دیده می شود.

پس از آن اشاره شده است که میان شیخ مرحوم و تلامیذ ایشان تفاوت های زیادی است و این تفاوت ها در کتب شیخ اع نیست بلکه از مبانی این تلامیذ است. این ادعائی است که باید به صورت مصداقی بررسی کرد. شاید برخی اندیشه ها باشد که در کتب شیخ اع مجملا بیان شده و مبانی آن به طور مختصر آمده است و تلامیذ با توجه به همان مجملات و مختصرات بسط و توضیح داده اند. این گونه مسائل را نمی توان جزو تفاوت های شیخ مرحوم اع و تلامیذ ایشان قلمداد کرد. از باب نمونه مسئله رکن رابع در کلمات شیخ مرحوم اع هست اما نه به این تعبیر و اصطلاح بلکه به عنوان شیعه و هنگام سرد اصول و معتقدات دینی اشاره به ولایت و برائت پس از بحث امامت ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین. پس این ادعائی است ثابت نشده.

به مناسبت اشاره شده است که فرزند شیخ مرحوم اع به این تفاوت میان شیخ اع و تلامیذ ایشان متفطن شده و توضیح فرموده است و أنكر كثيراً من الأمور التي نسبها تلاميذ الشيخ الاحسائي إليه.

تنها عبارتی که در این زمینه از مرحوم علی نقی احسائی اع رؤیت شد نوشته ایشان است در مقدمه الرسالة العلمیة. عین عبارت چنین است:

…حتی انک تجد من یتسمی بالعلم لایعرف من المعقول الا المنقول الیه من افواه الرجال فاذا بحثت عنه رأیته اسوء حالا من الجهال ان نظر فلا عن اعتبار و ان قال فلا عن استبصار فاذا سمع ما لم یکن مانوسا عنده سارع الیه بالانکار قد مالت به الرمیة و رضی من العلیاء بالدنیة و قد کان اکثر من یحضر عند والدی ایده الله و جعلنی من کل مکروه فداه یسمع اشیاء غیر مانوسة بل بعیدة المَلَک صعبة المدرک فیاخذها علی غیر علم و لا معرفة و یلقیها الی مثله فینقلها الی من یدعی العلم و هو مثله فی جهله فیحمله جهله علی انکار ما یسمع من مثله قبل البیان و مشاهدة العیان و کان الداعی الی ذلک هو جهل اکثر الطلاب مع طلب المراتب بذلک فیتسرع من یسمع منهم ما ینقلونه مما لم یعرفوا بیانه الی التشییع جهلا مشوبا بحسد و کان ما جری ذکره الکلام فی علم الله سبحانه حتی نسبوا الی والدی…

این عبارات را در زمان حیات پدر بزرگوارش اع نوشته اند. ایشان به طور کلی اشاره می کنند برخی شاگردان و حتی غیر شاگردان خدمت شیخ مرحوم اع می رسیدند و مطالبی می شنیدند و چون مانوس نبودند ناقص دریافت می کردند و به مثل خود منتقل می کردند و اعراض و امراض و اغراضی همچون حسد نیز چاشنی آن می شد و به شیخ مرحوم اع نسبت های ناروا می زدند از جمله در مسئله علم خداوند.

البته طبیعی است که اتی العلم من سوء فهم سامعه. کلام مرحوم علی نقی احسائی ره در جای خود کلام متینی است. اما در این بحث وقتی تلامیذ گفته می شود کسانی هستند که اهل مدرسه و مکتب این بزرگوار بر کتب و نوشته های ایشان اعتماد دارند و کسانی هستند که عدم انحراف خود را از مبانی شیخ مرحوم اع ثابت کرده اند. کسانی مثل مرحوم سید کاظم رشتی اع که خود آن جناب در حق ایشان فرمود:‌ ولدی کاظم یفهم و غیره لایفهم و دیگران از تلامیذ جلیل القدر آن بزرگوار.

ادامه دارد…