دکتر عبدالکریم سروش در سلسله مباحث «انجیل و قرآن»، بهمناسبت، دینداری عوامانه غیر عالمانه و معیشتاندیش را نقد کرده و اشاره کرده است کمتر روحانی مسلمانی است که انجیل و تورات را خوانده باشد و بر همین قیاس کمتر روحانی مسیحی است که تورات و قرآن را خوانده باشد.
ایشان در ادامه، در همین راستا «روحانیهای عوام» را مذمت کرده و با اشاره به «تعرف الاشیاء باضدادها» مراجعه به اندیشههای دیگر را لازم دانسته است.
ایشان بر این باور است که انجیلشناسی، به قرآنشناسی هم کمک میکند؛ چراکه بسیاری از سخنان قرآن در مواجهه با یهود و نصاری است.
سپس این سؤال را مطرح میکند که: بهدرستی نمیدانم که عارفان ما چقدر با تورات و انجیل آشنا بودهاند و از آثارشان آشکار نیست. بعد میگوید: من فقط در آثار غزالی دیدهام که در جاهایی نوشته است که این نکته را در انجیل هم دیدم. این نشان میدهد که او انجیل را میخوانده؛ اما اینکه آیا میان عالمان هم شایع بوده یا نبوده، چندان بر من آشکار نیست.
پاسخ میدهیم شاید خود دکتر دچار تدین «معیشتاندیش» شدهاند و جز غزالی چیزی ندیدهاند. میدانیم کتب عهد عتیق مشتمل بر 39 کتاب و کتب عهد جدید (نصاری)، 27 کتاب است.
بزرگان شیخیه (و این نام از ناحیه مخالفان بر تابعان فکری شیخ مطلق شیعه، شیخ احمد اَحسائی اع گذارده شده) بر کتب عهدین مطلع بودهاند.
آثار ایشان در نقد اندیشه یهود و نصاری در دسترس است؛ بهویژه عالمان ربانی مرحوم حاج محمدکریم کرمانی اع و مرحوم حاج میرزا محمدباقر شریف طباطبائی اع. مرحوم آقای کرمانی اع در کتاب نصرةالدین و سلطانیه در اثبات حقانیت اسلام و رد و یهودیت و نصرانیتِ منحرف مطالبی را از انجیل نقل کردهاند.
متأسفانه تکنگاریای با این موضوع منتشر نشده و کسانی که اهل مطالعه نیستند، از این موضوع بیخبر ماندهاند. انتشارات بین المللی بلک ول، کتابی (راهنمایی) به نام The Blackwell Companion to the Bible and Culture منتشر کرده که مشتمل است بر مقاله های نوشته شده توسط دانشمندان غربی در موضوع انجیل. در این کتاب، استیفن لمبدن، از محققان بارز انگلستان در زمینه تشیع، شیخیه و… مقاله ای با موضوع رابطه دین اسلام با انجیل نوشته است که در آن اشاره ای کوتاه به کتاب نصرة الدین، نگاشته مرحوم حاج محمدکریم کرمانی دیده می شود.
وی می نویسد:
«پژوهشی در مورد نقش شیخی های شیعه که شاگردان شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی باشند در زمینه مباحثات با مسیحیان (انجیلیان) غربی، مخصوصاً تلاش هایِ دانشمندِ مخالفِ بابیت (anti-babi) محمدکریم کرمانی و پیروان ایشان هنوز صورت نگرفته است» (تصویر جلد و صفحه مربوط، در کانال تلگرامی عقاید بارگذاری شده است.)
الف. در آثار مرحوم حاج محمدکریم کرمانی اع
در کنار همه علومی که مرحوم حاج محمدکریم کرمانی اع بر آن مسلط بودهاند، تخصص ایشان بر تورات و انجیل راباید لحاظ کرد.
ایشان در نوشتههای خود به تسلط خود بر کتب عهدَین اشاره کرده و مقدمات جلد چهارم ارشادالعوام مرقوم کردهاند:
«و به خاطرم رسید که مطلبی دیگر قرار دهم در اثبات وجود شریف ایشان در هر عصری به آیات تورات و انجیل و زبور و سایر کتب انبیا [یعنی آنچه موجود است] ولی دیدم که مسلمین از آن کتب خبری ندارند و صحت و سقم آنها را نخواهند دانست و نفعی برای ایشان نخواهد داشت لهذا اعراض کردم و لکن اگر بخواهند بدانند که مرا ممکن بوده و به مصلحت اعراض کردهام کتابی که در رد پادری انگلیس نوشتهام ملاحظه کنند و بدانند که بر ورق ورق تورات و انجیل و زبور و سایر کتب انبیا مطلعم و جمیع مسائل آن پادری را از کتب خودشان رد کردهام و نبوت حضرت پیغمبر صلوات اللّه علیه و آله و ولایت ائمه اثنیعشر را صلوات اللّه علیهم با سایر مسایل از کتب خود ایشان استخراج کردهام که احبار و پادریهای خود ایشان آنطور اطلاع بر آن کتب ندارند.»
بحمدالله شاهد این ادعا در دست است و کتاب ایشان در رد پادری انگلیسی موجود.
ایشان از مفاهیم تحریفنشده انجیل استفاده کرده و در همین مجلد، از انجیل نقل قول کرده و میفرمایند:
این است معنی آن کلامی که در انجیل است که کسیکه دو مرتبه متولد نشود داخل ملکوت آسمان نشود.
و در موضعی:
«حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند هرکس نفس خود را بشناسد پروردگار خود را شناخته است و حضرت امیر علیهالسلام فرمودند هرکس نفس خود را بهتر شناسد خدای خود را بهتر شناسد و در انجیل است بشناس نفس خود را که بشناسی رب خود را.»
در موضعی دیگر:
«در انجیل معروف است که حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیهالسلام مینشست با ظلمه یهود بر او عیب کردند فرمود مریض احتیاج به طبیب دارد نه صحیح و اینها مریضند و من با اینها مینشینم به جهت معالجه ایشان.»
مرحوم آقای کرمانی در جواب سید حسن اصفهانی، بهمناسبت بحث طلاق میفرمایند:
«و ظني اني قرأت في الانجيل حرمة الطلاق في شرع عيسی علیهالسلام.»
(گمان من این است که در انجیل خواندهام که طلاق در شریعت عیسی علیهالسلام حرام بوده است.)
علاوه بر نقلقولهایی از انجیل که گویای تسلط ایشان است، در مباحثی این کتاب را نقد و تحلیل کردهاند و درباره تعدد اناجیل سخن بهمیان آوردهاند. (مکارمالابرار،ج30، ص486)
ایشان در جواب شیخ عبدالعلی طبسی می فرمایند:
«ثم اقول لك انا رأينا هذه الاناجيل المعروفة و قرأناها و ليست هي بالذي نزل من السماء و انما هي من تأليف تلامذة التلامذة تابعي اصحاب عيسی علیهالسلام مثل متی و يوحنا و الوقا و مرقابوس و بولس و ليسوا هؤلاء من اصحابه علیهالسلام و انما هم من التابعين و لما افتقد النصاری الانجيل فزعوا الی هؤلاء… .»(همان، ص490)
(بهتو میگویم که ما انجیلهای معروف را دیدیم و خواندیم. اینها آن کتابی نیست که از آسمان نازل شده باشد. اینها تألیف شاگردانِ شاگردان، تابعان اصحاب عیسی علیهالسلام است همچون متی و یوحنا و وقا و مرقابوس و بولس. اینها حواریین عیسی علیهالسلام نیستند و از تابعین هستند. هنگامی که نصاری انجیل را از دست دادند، به اینها پناه بردند… .)
ملا محمدعلی دوانی درباره تورات و انجیلی سؤالی میپرسد (هل الاناجیل الاربعة و التواریت الخمسة معجزة ام لا) ایشان در بخشی از پاسخ میفرمایند:
«و قد نزل التورية و الانجيل علی قلب موسی و عيسی بالعربی و انما فسرها موسی بالعبری و عيسی بالسريانی و لمينزلا للاعجاز لفظاً و ان کان الخلق عاجزين عن درک ما حويا من المعانی. و الانجيل واحد من عند الواحد. و هذه الاناجيل الاربعة المعروفة ليست من الله و لا الی الله و انما هي کتب تواريخ کتبها تلامذة تلامذة عيسی بعد ارتفاع الانجيل من بين النصاری. و التورية ايضاً واحدة ليست بخمسة و ان کانت تشتمل علی اسفار خمسة. و هذه التورية المعروفة کتاب من تأليفات عزرا بعد خراب بيت المقدس و هی کتاب تاريخ لاحوال بنیاسرائيل و اسفارهم و مکالمات موسی معهم و ليس بکتاب سماوی و ليس التوراة السماوية بايديهم اليوم.» (مکارم الابرار، ج 32، ص207)
(تورات و انجیل بر قلب موسی و عیسی به عربی نازل شد و موسی به عبری آن را تفسیر و بیان کرد و عیسی به سُریانی و از باب معجزه، لفظی را نازل نکردند؛ اگرچه خلق از درک معانی تورات و انجیل عاجز بودند. انجیل یکی بود از نزد خدای واحد و این انجیلهای چهارگانه معروفه، از خدا نیست و بهسوی خدا هم نیست. اینها کتابهای تاریخ است که شاگردان شاگردان عیسی نوشتند بعد از بالارفتن انجیل از میان نصاری. تورات هم یکی بوده و پنج نبوده است؛ اگرچه مشتمل بر سِفرهای پنجگانه بوده است. این تورات معروف، کتابی است از تألیفات عزرا بعد از خرابشدن بیتالمقدس و این کتاب تاریخ احوال بنیاسرائیل و سفرهای آنان و مکالمههای موسی با آنان است و کتاب آسمانی نیست. کتاب آسمانی امروز دست ایشان نیست.)
ایشان در وادی تطبیق ادیان هم وارد شده و بعضی تعالیم معرفتی را نسبتسنجی میفرمایند. برای نمونه در جواب شیخ محمدجعفر قزوینی فرمودهاند:
«و في الانجيل علی طبق ما في الاسلام: یابن آدم اعرف نفسک تعرف ربک ظاهرک للفناء…» (مکارمالابرار، ج32، ص32)
آنچه اشاره شد، بخشی از پژوهشهای مرحوم آقای کرمانی اع است در کتب عهدَین.
ب. در آثار مرحوم حاج میرزا محمدباقر شریف طباطبائی اع
بعد از ایشان، عالم ربانی مرحوم حاج میرزا محمدباقر شریف طباطبائی اع، باز هم در مقام نقد و رد یهود و نصاری قلم زده و کتاب احقاقالحق را مرقوم فرمودند.
همچنین کتاب دره نجفیه دراین باره مباحثی تصنیف فرمودند. ایشان در کتاب دره نجفیه، غیر از مراجعه مستقیم به تورات و انجیل، به کتب زردتشتیان نیز ارجاع مستقیم داده و مطالبی از کتب آنان را نقل و نقد کردهاند.
ایشان کتاب بشارات را تصنیف کردند. در این کتاب بشارتهای کتابهای گذشته درباره ولادت و نبوت رسولالله صلی الله علیه و آله را مطرح کردهاند.
شخصی بوده است بهنام حجت الاسلام حاج محمدرضا خاخام بزرگ یهود صاحب کتاب پر ارزش رد الیهود که تولدش با سلطنت کریمخان زند(سال ١١٨۵قمری) مقارن بود. وی در سال١٢٣٧قمری با پیروان و متعلقین خود به اسلام مشرف شد (در زمان فتحعلیشاه قاجار) و درسال ١٢۶۶قمری از دنیا رفت.
مزارش تا مدتها در یتیمخانه مظفری که به دست پسرش اداره میشد قرار داشت تا اینکه یتیمخانه به جای دیگری منتقل شد و آنجا تبدیل به مدرسه شد. از این رو بقایای جسد به مسجد مظفری که در کنار آن بود منتقل شد.
عالم ربانی مرحوم حاج میرزا محمدباقر شریف طباطبائی اعلی الله مقامه در کتاب مبارک «بشارات» که در آن خبرهای تاریخی مربوط به ولادت رسول خدا صلی الله علیه و آله و رسالت آن حضرت را نقل فرمودهاند، از این شخص و کتاب او یاد کردهاند.
در کتاب بشارات میفرمایند: «در کتب معتبره خصوص کتاب اقامةالشهود که اصل آن کتاب از مرحوم میرزا محمد رضای جدیدالاسلام است که قبل از اسلامش مرجع و مقتدای جمیع یهود بوده، مسطور است که… .»
در موضع دیگر فرمودهاند: «و صاحب کتاب اقامة الشهود که یکی از علمای یهود بوده و قبل از اسلام آوردنش مرجع جمیع یهود بوده به تفصیل بیان میکند که… .»
فخرالاسلام شيخ محمدرضا در ابتداء كتابش، چنين خود را معرفی میكند:
«كمترين حقير فقير از سلسله علماء بنیاسرائيل بودم و در ميان ايشان از افاضل و اعيان بودم و همگی علماء بيتالمقدس و ارباب فهم آن طايفه به فضل و تتبع من معترف بودند و در تمام عمر مشغول به تحصيل علوم و مطالعه كتب سماوی و در مقام و متابعت رسوم انبياء سلف و علماء خلف بودم و در آن تجسس و طلب به غير از تميز ميانه حق و باطل اديان و وصول به طريق حق و ايقان مطلبی و مقصودی نداشتم و پيوسته ظهور راه صواب را از مفتحالابواب سائل بودم… .»
اقامة الشهود فی رد الیهود دومین کتاب معروفی است که علماء یهود بر علیه خودشان نوشتهاند. اولین کتابی که یهود در این زمینه نگاشتهاند، کتاب محضر الشهود است که ملااسماعیل یزدی قزوینی آن را نوشته است. و برای نخستین بار کتاب مخفی یهود یا وحی کودک را نقل کرده است.
ج. در آثار معاصرین از شیخیه
امروز نیز اساتید ما در مباحث معرفتی، مطالعات تطبیقی انجام دادهاند و از انجیلهای چهارگانه و انجیل برنابا نقل قول کرده و نقد و تحلیل کردهاند. برای مثال، استاد ما حفظهالله در کتاب مباحثی پیرامون آیه شریفه بقیتالله خیر لکم ان کنتم مؤمنین، جلد دوم، مجلس ششم میفرمایند:
«یکی از انجیلهائی را که مفقود و معدوم کردند، انجیلی است که اخیراً بهدست آمده که این انجیل جزء آن انجیلهائی است که از بین بردهاند. این انجیل بنام انجیل برنابا است که او آن را نوشته و تقریباً در بعضی از مباحث با این انجیلهای چهارگانه اختلاف دارد و مخصوصاً در حادثه حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام با آنها کاملاً مخالفت دارد و در مورد کشته نشدن عیسی، مطابق با قرآن است. این انجیل در مورد کشتهنشدن حضرت عیسی و بلکه زنده بودن و بالابردن عیسی به آسمانها مطابق با قرآن است ولی دراینکه شبح حضرت عیسی و شباهت آن حضرت بر چه کسی افتاد، باز اختلاف دارد و مطابق با نقل سنیهاست و معلوم میشود که سنیها این مطلب را از نصاری گرفتهاند.»
در کتاب کاوشی در کیفیت غیبت امام عصر عجل الله فرجه نیز آمده است:
«در قسمتی از انجیل برنابا حتی به وجود مبارک امام زمان صلوات الله علیه و قیام و خروج حضرت اشاره شده. اینها مقداری است که به دست رسیده و جمعآوری شده، آن مقداری که در دست نمانده و به دست نرسیده و احبار یهود و رهبانهای نصاری عمداً کتمان کردند و نشان ندادند و نگذاشتند در دسترس افراد باشد، آنها چهقدر بوده؟ خدا میداند! این همه اموری را که الان در دست است، بر اساس تعصبهایی که به اسم دین و دیانت و انبیاء خود نشان میدادند، انکار میکردند و قبول نمیکردند.»
نمونه دیگری از استشهاد به انجیل برنابا، درباره مباحث جسم و جسد و معاد روحانیجسمانی است. استاد ما حفظهالله بیان فرمودهاند که اگر مخالفان انصاف داشتند و پای غرض و مرض در میان نبود، همان قید «عنصری» برای جسد، بیانگر اعتقاد به روحانیجسمانی بودن معاد است؛ اما با بدن مناسب آخرت و با توضیحاتی که شیخ مرحوم اع و سید مرحوم اع در کتب و رسائل خود درباره مقصود خود از معاد دادهاند، جایی برای اتهام مغرضانه (انکار معاد جسمانی، مطابق معاد ملاصدرا) باقی نمیماند؛ زیرا نتیجه تحقیقات مرحوم شیخ اوحد اع از طرح نظریهاش درباره معاد روحانیجسمانی این است:
«این بدن محسوس ملموس (عنصری) بعد از تصفیه، بدن برزخی (هورقلیایی) است و بدن برزخی بعد از تصفیه، بدن اُخروی (اصلی) است. پس بدن دنیاوی و بدن برزخی در حکم دو عرض هستند برای بدن اصلی و آخرتی؛ زیرا این دو بدن در بدن اصلی نه چیزی زیاد میکنند و نه چیزی از آن کم مینمایند؛ مانند اعراض نسبت به ذات یا جوهر خود.
پس بدن اصلی نه به آمدن آن دو زیاد میشود و نه به رفتن آنها کم میشود؛ زیرا بدیهی است که این بدنهای سهگانه از یک عالم و در یک عرصه و در عرض یکدیگر نمیباشند تا از آمدن یکی، دیگری زیادتی بیابد و یا از رفتن یکی،دیگری نقصان و کمبودی برایش فراهم گردد.
پس این بدن محسوس دنیاوی همان بدن برزخی است و بدن برزخی همان بدن اخروی است بهگونهای که اگر بدن اصلی و اخروی را در دنیا و در برزخ و در آخرت وزن کنند، بهاندازه ذرهای زیاد و کم نخواهد بود و با بودن و یا نبودن آن دو بدن، زیاد و کم نخواهد شد.»
استاد ما حفظهالله بیان فرمودهاند که این مطلب، چیز تازهای نبوده که آن را مستمسک خود قرار دادند و به بهانه اینکه نظریه ایشان مطابق با نظریه ملاصدرا درباره معاد است و چون نظریه ملاصدرا در واقع انکار معاد جسمانی و کفر است، پس نظریه شیخ مرحوم اع هم نعوذبالله انکار معاد جسمانی و کفر است و در نتیجه او کافر است. در صورتی که مرحوم شیخ اع نظریه ملاصدرا را مورد بررسی کامل قرار داده و اشکالهای اساسی و مبنایی بر تمامی مبانی و نتایج نظریه او وارد ساخته و با برهان و دلیلهای نقلی و عقلی به ابطال آنها و اثبات معاد «روحانیجسمانی» پرداخته و همه مشکلاتی را که برای نوع دانشمندان در مسئله «عود ابدان» مطرح بوده پاسخ داده است. جزاه الله عن الاسلام و المسلمین خیر جزاء المحسنین.
و اینکه استاد ما ایده الله تعالی فرمودهاند این مطلب، مطلب تازهای نبوده، خود ایشان بیان کردهاند که مفاد و مضمون آن را در کلمات و بیانات گذشتگان از دانشمندان شیعه میبینیم که خود مرحوم شیخ هم به آنها اشاره و استشهاد فرموده است. و بلکه این مفاد و مضمون حتی در عبارات بازمانده از شرایع گذشته و یا منسوب به صاحبان شرایعِ گذشته هم وجود دارد.
سپس به عبارات انجیل برنابا اشاره کردهاند. با توجه به اینکه ما بهدرستی یا نادرستی انتساب این انجیل به برنابا کاری نداریم؛ زیرا مقصود ما سابقه این مفاد و مضمون است که در این کتاب وجود دارد؛ خواه انجیل از برنابا باشد یا از دیگری.
در انجیل برنابا فصل صد و هفتاد و سوم چنین آمده است:
«پطرس پرسید: آیا همین جسد ما که اکنون آن را داریم به بهشت میرود؟ یسوع در جواب فرمود: ای پطرس…مگر ایوب، پیغمبر و دوست خدای را فراموش نمودید که چگونه میگوید: میدانم که خدای خودم زنده است و همانا من در روز پسین به جسد خود برخواهم خاست و به چشم خود خدای خلاصکننده خود را خواهم دید. لیکن مرا تصدیق کنید در اینکه همین جسد ما پاک میشود به کیفیتی که با آن هیچ خاصهای از خواص کنونی آن نمیباشد. زیرا آن پاک میشود از هر شهوت بدی. پس آن را به همان حالی که آدم بر آن بود، قبل از آنکه گناه کرده بود، بر میگرداند.»
این عبارات از هر جهت با تعابیر مرحوم شیخ و سایر مشایخ اعلی الله مقامهم درباره بدن هورقلیایی یا بدن برزخی و آخرتی هماهنگی دارد.
آنچه نگاشته شد، استفادهای دیگر بود از مباحث اناجیل در زمینه معرفتی (شناخت بدن هورقلیایی و آخرتی).
همچنین در نامه پولس به فیلپیان درباره بدن آخرتی چنین آمده است:
«ما شهروند ملکوت هستیم. ما منتظر یک نجاتدهنده از آنجا هستیم، حضرت مسیح که قدرتش به او توان آن را میدهد هر چیزی را تحت سلطه خود درآورد، بدنهای کمارزش ما را چنان تبدیل میکند که مثل بدن با عظمت خودش باشند.»
طبق این فقره و دیگر فقرات نامه پولس، ابعاد مادی در رستاخیز غایب نخواهند بود، بلکه با ارتباط قویتری که با بُعد معنوی پیدا میکند،تبدیل خواهند یافت. (تفصیل این عبارت در مقدمه کتاب نمایی از دورنمای هُورقِلیا، ص 14 نقل شده است.)
به همینمقدار بسنده میکنیم. این مختصر، گوشهای است از زحمات بزرگان و اساتید مکتب شیخیه در رد یهود و نصاری و البته اشارهای ابلغ از تصریح درباره تسلط این بزرگواران بر کتب عهدَین. ولی گویا دیدن این زحمات و این تبحرها و تخصصها، با چَشم عناد میسر نیست و باید چشم حقبین داشت!
15 ماه مبارک رمضان1441