طنزی سیاه و تلخ… شیخیه از نگاه وهابیه! (3)

برای مطالعه بخش اول و دوم، لینک‌های زیر را لمس کرده یا کلیک کنید:

بخش اول

بخش دوم

  1. مؤلف کتاب: شیخیه در بعضی عقاید از اثنی‌عشریه جداست: نفی معاد جسمانی!، قول به تناسخ ارواح، حلول، تفویض، حقیقت معراج نبوی، وراثت در زعامت فرقه، عدم حیات مهدی!

نقد:

در نوشته‌های دیگر اشاره کرده‌ایم و باز هم باید تکرار مکررات کرد که اصل معاد جسمانی ضروری است و در جزئیات آن و نحوه آن گفت و گو و نظریات علماء‌ فراوان است و حتی مرحوم مجلسی ره عود اجزاء اصلیه را قائل شده‌اند. در کتاب حق الیقین می‌فرماید:

در بدن اجزاء اصلیه هست که باقی است از اول عمر تا آخر عمر و اجزای فضلیه می باشد زیاده و کم و متغیر و متبدل می شود و انسان که مشارالیه است به انا و من آن اجزاء اصلیه است که مدار حشر و نشر و ثواب و عقاب بر آن است.

قول به تناسخ ارواح و حلول، از تهمت‌هایی است که یُضحک الثکلی! منظور از حلول اگر حلول ذات خدا در خلق است که دشمنان شیخیه، می‌گویند شیخیه ذات خدا را منزه از ارتباط با خلق می‌دانند! تا چه رسد به حلول خداوند در خلق.

درباره تناسخ ارواح، پاسخ می‌دهیم قائلان به تناسخ، چند دسته‌اند: گروه اول «نسوخیه» که به تناسخ روح انسان به انسان قائلند. گروه دوم «مسوخیه» که به انتقال روح آدمی به چهارپایان و درندگان و پرندگان قائلند و می‌گویند روح شخص خوشبخت به حیوان شریفی همچون اسب بر می‌گردد و روح شخص شقی، به حیوان پستی همچون سگ و خوک منتقل می‌شود. گروه سوم «فسوخیه» نام دارند که به انتقال روح انسان به همه جنبندگان زمین از مارها و عقرب‌ها و کرم‌ها و حشره‌ها اعتقاد دارند. گروه چهارم «رسوخیه‌«‌اند که انتقال روح انسان به نوع درخت و گیاه را جایز شمرده‌اند.

شیخیه، به مثابه یک اندیشه در متن اثنی‌عشریه، منکر همه این اعتقاداتند و همه انواع تناسخ ارواح را رد می‌کنند.

و اما تفویض؛ اگر منظور مصطلح مفوضه است که ردیه‌های صریح بزرگان شیخیه بر این عقیده باطل موجود است و اگر تفویض، تفویض به ائمه علیهم‌السلام در نظر است عرض می‌کنیم معنای باطل تفویض این است که خداوند از کارهایش رفع ید فرموده است و ملک از دست خدا خارج شده و در دست محمد و آل محمد علیهم السلام  است. تفویض به این معنی غلط و باطل است. و اگر به این معنی باشد که ایشان علیهم‌السلام  وکیل خدا باشند، این هم غلط و باطل است و همچنین به این معنی که ایشان مأذون از طرف خدا باشند و خداوند اذن داده و دیگر کاری ندارد، این هم باطل است؛ نه به طور شراکت با خدا هستند و نه به طور معاونت با خدا هستند.

تفویض حق به این معنی است که خداوند این بزرگواران علیهم‌السلام  را سبب کلی برای انجام افعال خود قرار داده است و چون مطابق قانون کلی الهی «ابی الله ان یجری الاشیاء الا بالاسباب» خدا در نظام حکیمانه خود این‏طور قرار داده است که کاری را بدون سبب انجام ندهد، باید کارها با سبب انجام بشود. خداوند متعال کارهایش را و امور آفرینش و امور تکوین و تشریع را به وسیله اسباب مناسب جاری بفرماید و اسباب کلی در جمیع امور تکوینی و تشریعی محمد و آل محمد علیهم السلام هستند.

و اما حقیقت معراج؛ بدون شک همه مکاتب فکریِ شیعه اثنی‌عشری (اصولی، اخباری و شیخیه) به معراج رسول خدا صلی الله علیه و آله اعتقاد دارند و اینکه به طور مکرر انجام شده است و ضروری است.

مسئله دیگر وراثت در زعامت است. این مسئله اگرچه ممکن است در بعضی از گروه‌هایی که خود را به شیخ مرحوم اع منتسب کرده‌اند دیده شود؛ اما در شیخیه‌ راستین؛ آنانی که انحرافی از آموزه‌های مکتبی نداشته و ندارند، ملاحظه نمی‌شود.

و اما عدم حیات مهدی، تهمت دیگری است. شیخیه، به مثابه اندیشه‌ای در متن اثنی‌عشریه، به حیات حجة بن الحسن المهدی عجل الله فرجه قائلند و ایشان را صاحب امر  و زمان می‌دانند و متصرف در عالم.

  1. مؤلف کتاب: شیخیه سه فرقه‌اند: شیخه تبریز، شیخیه کرمان، اتباع بشرویه!

نقد:

به‌راستی مصداق «انها لاتعمی الأبصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور» در تک‌تک نتایجِ باطلِ این کتاب دیده می‌شود. ملاحسین بشرویه‌ای که شاگرد علی‌محمد باب بود و در خدمت و رکاب او، هیچ‌گاه فرقه‌ای تحت نام خود ایجاد نکرد! گذشته از آنکه وی «بابی» است و خارج از اسلام و تشیع. حیرت‌انگیز است که مؤلف کتاب، چه مسوّغی داشته است تا او را قسیم شاخه‌های شیخیه بر شمرد. انا لله و انا الیه راجعون. خبط و خلطی را مرتکب شده است که نگارنده در کتاب‌های دست سوم و چهارمِ برخی نویسندگان بی‌مایه نیز ندیده است… .

گذشته از آنکه غیر از خطاء فنیِ تعبیرِ اتباع بشرویه!، بقیه شاخه‌ها را نیز ناقص معرفی کرده است و از شیخیه همدان نیز نامی به میان نیاورده است.

7. مؤلف کتاب: نتیجه افکار شیخیه، بعضی فرقه‌های غالی همچون رشتیه و بابیه و بهائیه است!

نقد:

«رشتیه» نام دیگر شیخیه است و گروه دیگری نیستند و به علت انتساب به عالم ربانی مرحوم حاج سید کاظم رشتی اع، گاهی به «شیخیه»، «رشتیه» اطلاق شده است. اما بابیه و بهائیه منحرفان از اسلام و تشیع و استبصارند.

بابیه را نتیجه شیخیه دانستن، همان تهمتِ رسوب‌گرفته‌ای است که متأسفانه در کتاب‌های بعضی پژوهشگران شیعه نیز نشت کرده است. بارها توضیح داده شده اولین معترضان بر مسلک انحرافی بابیه، به گواهیِ شواهد تاریخی، پیروان مرحوم حاج سید کاظم رشتی اع بوده‌اند؛ چه میرزا حسن گوهر و میرزا محمدحسین محیط کرمانی در کربلا و بغداد که با ملا علی بسطامی فرستاده باب به عتبات، محاجه کردند و چه خاندان حجة الاسلام و ثقة الاسلام تبریزی و میرزا محمود نظام العلماء که مجالس متعدد برای هدایت باب در تبریز برگزار نموده و او را به توبه واداشتند.

متون و نصوص مجالس محاکمه بابیان اولیه در بغداد (در محضر والی عثمانی و علماء مذاهب اربعه اهل سنت و مجتهدان اصولی و شیخی نجف و کربلا) و در تبریز (در محضر شاهزاده ناصرالدین میرزا و علمای اصولی و شیخی آن سامان) و نیز در کرمان (باز در حضور حاکم آن بلد و کاتبان رسمی که تمامی مکالمات را استنساخ نموده‌اند)، همگی موجود است و برخی چاپ شده است.

علاوه بر آن اکثر علماء و مشایخ بعدی مکتب شیخیه به مناسبت و از باب نفی تحریفات و رفع شبهات بابیه و ازلیه و بهائیه آثار و مکتوبات متعددی نگاشته‌اند، که تعدادی چاپ شده و تعدادی نیز همچنان مخطوط است.

8. مؤلف کتاب: شیخه معاصر خود را از اثنی‌عشریه قلمداد می‌کند و اثنی عشریه از ایشان تبری جسته و بعضی به کفر ایشان قائلند!

نقد:

نه فقط شیخیه معاصر که همه بزرگانِ این مکتب نورانی، خود را با افتخار شیعه اثنی‌عشری معرفی کرده‌اند. مرحوم حاج میرزا محمدباقر شریف طباطبائی اع، شاگرد بارز مرحوم حاج محمدکریم کرمانی اع، که از بزرگان این مکتبند، یک قرن قبل چنین فرموده است:

«هیچ اختلافی در میان شیعه اثنی‏عشری نیست، هیچ اختلافی و فرقی میان شیخی‌ها و بالاسری‌ها نیست ابدا ابدا، فرق همین که بعضی پیدا شده‏اند که خودشان افتراء می‏بندند و توقع دارند که ما بگوییم شما راست می‏گویید، خیر والله دروغ می‏گویید و افترا می‏بندید و هیچ اختلافی در میانشان نیست. اما در فروع همیشه در میان علما در مسائل فروع اختلاف بوده و می‏بینی که بعضی از مجتهدین فتواشان غیر از فتوای مجتهدی دیگر است مجتهدی می‏میرد کتاب مجتهدی دیگر را می‏گیری می‏بینی لامحاله یک مسأله بر خلاف آن مجتهد در این کتاب هست باز این کتاب را داری تا این مجتهد هم می‏میرد کتاب مجتهدی دیگر را برمی‏داری آن کتاب لامحاله یک جایی یک خلافی با آن مجتهد پیش دارد، در این‏جور خلافها که میانه همه علمای زمان معصوم تا حالا بوده و هست، اینکه محل اختلاف نیست ابدا ابدا، و آنچه محل اختلاف است که به آن شخص، از دین خدا بیرون می‏رود کدام است؟ شما را به خدا فکر کنید ببینید چقدر بی‏مروتند این مردم.» (مواعظ ماه مبارک رمضان 1295، موعظه26)

و اینکه نوشته است بعضی از اثنی‌عشریه، شیخیه را تکفیر کردند، پاسخ می‌دهیم حقیقت این است که صدها نفر عالم ربانی شیخ مرحوم اع را تأیید کرده‌اند و نام و مشخصات ایشان در مواضع خود موجود است و تنها چند نفر انگشت‌شمار، این بزرگوار اع را «تکفیر» کرده‌اند. برخی از این افراد، مهلت یافتند و در زمان حیات خود از این تکفیر برگشتند و برخی مهلت نیافتند. درباره برغانی است که در اواخر عمر خود از این تکفیر پشیمان بود چنانکه سید حسین یزدی در بعضی نوشته‌های خود به نقل از شیخ جعفر اشاره کرده است. و منتقدان از حکماء‌ و عرفای اصطلاحی، اگرچه نقدهایی به زعم خود وارد کرده‌اند ولی تکفیر نکرده‌اند و حتی تکفیرِ امثال برغانی را خلاف عقل و شرع دانسته‌اند. این عبارات آشتیانی،‌ منتقد صریح شیخ مرحوم اع است که در نامه خود به علیرضا ذکاوتی قراگزلو می‌نویسد:

«محترما معروض می دارد… اما راجع به مرحوم شیخ احمد اَحسائی باید عرض کنم تکفیر برَغانی نه امر شرعی بود و نه امر عقلی.» (کتاب سیر تاریخیِ نقد ملاصدرا، ذکاوتی قراگزلو، تهران: هستی نما، ص275)

نکته مهم درباره این مکفران و در واقع نقطه اشتراک همه این افراد این است که جزو واعظان یا فقیهان قشری بودند. اگر سر رشته‌ای از مباحث کلامی یا حِکمی و فلسفی داشتند، شاید نقد وارد می‌کردند؛ اما تکفیر نمی‌کردند. پس مکفران را اهل فن نمی‌دانیم و برای تکفیر ایشان ارزشی قائل نیستیم.

و اما منتقدانِ غیر مکفِر، هیچ مانعی ندارد که نقد کنند. آنها کلام شیخ مرحوم اع را طابق النعل بالنعلِ کلام خود نمی‌دیدند و نقد می‌کردند. در این موارد باید نشست و مبانی را بررسید و مبنای شیخ مرحوم اع را تبیین کرد تا منتقدان بدانند که مبنای ایشان و مبنای شیخ مرحوم اع دو مبناست و جدال، جدای مبنایی است و نَه بِنائی.

هدف از این نوشتار مروری بود بر موقعیت شیخ اع در رد وهابیت و همچنین جایگاه شیخ اع و مکتب ایشان از دیدگاه وهابیت و معرفیِ نوبرانه‌ای تلخ تحت عنوان «شیخیه از نگاه وهابیه» و نقد آن.

به‌راستی وقتی برخی از شیعه در این وادی پژوهش‌های مغرضانه و بیگانه با واقعیت مکتب شیخ اع اظهار کرده‌اند، از سنی وهابی چه توقعی است…  .

5جمادی‌الاولی 1441 دیماه1398