یکی از شبهههایی که از ناحیه بهائیان لعنهمالله مطرح شده و توسط مخالفان فکری بزرگان دین پیگیری شده است، شبههای است اعتقادیتاریخی در زمینه ظهور امام زمان عجل الله فرجه. این شبهه را «اعتقادیتاریخی» برشمردیم چراکه از جهتی مشتمل بر تهمتهای تاریخی است و از جهتی مربوط به موضوع اعتقادات و امر ظهور است. برخی طلبه و دانشجویان نیز پیام داده و پرسیدهاند:
«در چند منبع فارسی ذکر شده که یکی از آموزههای شیخیه این بود که ظهور امام مهدی نزدیک هست. آیا مطالبی مبنی بر نزدیک بودن ظهور امام مهدی در آثار شیخ یا شاگردانش مانند سید کاظم وجود دارد؟»
در منابع بهائیان آمده است که عالم ربانی مرحوم شیخ احمد اَحسائی و مرحوم سید محمدکاظم رشتی «مبشّران ظهور» بودهاند و یکی از آموزههای اصلی آنان بشارت به ظهور منجی بشریت بوده است. و منظور این دو بزرگوار، نعوذ بالله، ظهور مدعیِ باطل، علیمحمد باب است.
پیش از بررسی این گزاره، ابتداءً به عبارات بعضی منابع اشاره میکنیم. در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مجلد یازدهم در مدخل باب آمده است:
«شاگردان احسايى و سيدكاظم و سپس بابيه، اين دو [شیخ مرحوم و سید مرحوم] را همان شيعه كامل و «باب» و ركن رابع مىدانستند كه ظهور امام غايب را نزديك دانسته، مردم را به قرب ظهورش بشارت مىدادند (كسرويی، ٢٠؛ ميرزاجانى، ٩٨-١٠٣؛ صبح ازل، «مجمل…»، ۴-۵؛ زرنديی، ٣-۶-٧-١٢.»
یکی از مهمترین منابع درباره این ادعا، تاریخ نبیل زرندی است. کتابی که هیچ سندیت تاریخی ندارد و حتی بعضی مطالب آن را حتی بهائیان نیز برنمیتابند و سانسور میکنند (از جمله تروریست بودن باب ملعون).
در تاریخ نبیل آمده است: «سید کاظم رشتی میدانست که ظهور موعود نزدیک است و از طرفی یقین داشت که حجبات بسیار و موانع متعدده موجود است که سبب عدم عرفان مردم خواهد گردید. بنابراین همت گماشت که با نهایت حکمت حجبات را مرتفع سازد و نفوس را برای ساعت ظهور آماده و مستعد نماید. پیوسته به شاگردان خود میگفت موعود منتظر از جابلقا و جابلصا نخواهد آمد بلکه آن بزرگوار الآن در میان شماست با چشم خود او را میبینید ولی او را نمیشناسید…» (مطالعالانوار، هندوستان: مؤسسه چاپ و انتشارات مرآت، ٢٠١٠م، ص١٩)
در جای دیگر نوشته است: «سید کاظم رشتی در کتاب شرح قصیده و کتاب شرح خطبه به کنایه و اشاره اسم حضرت بهاء الله را ذکر فرموده! و در آخرین رسالهای که نگاشت حضرت باب را به لقب ذکر الله العظیم یاد کرده!» (همان، ص٢۵)
آنچه مهم است و باید به آن تصریح کنیم اینکه آنچه بابیه و بهائیه در کتب خود نقل کردهاند و از وقایع و جریاناتی میان سید مرحوم اعلیاللهمقامه و علیمحمد باب و قرة العین خبر دادهاند، جز در منابع بابیه و بهائیه در کتب دیگر یافت نمیشود و بزرگان و علماء شیخیه شدیداً مخالف این تقوّلاتند.
در کتاب دُنکیشوتهای ایرانی نوشته بیژن عبدالکریمی (منتشر شده در سال ١٣٩٧ش) که به اذعان کارشناسان بازنویسی تاریخ نبیل است، با فصلهایی همچون «موعود میآید» و «شیخ بشارت میدهد» همین ادعا را تکرار کرده است. در این فصلها بهطور مکرر از مبشر بودن شیخ اَحسائی سخن به میان آمده است. بهخصوص از این کتاب کذایی نام بردیم چراکه متأسفانه عملکرد جناب بیژن عبدالکریمی کاری نسنجیده بود و انتشار این کتاب در ایران، سبب شد که بهائیان با خوشحالی بگویند کتاب تاریخ نبیل زرندی در ایران با مجوز منتشر شده است.
همین ادعا درباره مرحوم سید محمدکاظم رشتی هم نگاشته شده و فصلی با عنوان «موعود در میان ماست» همان مطالب کتاب تاریخ نبیل زرندی را نگاشته و به ساحت سید مرحوم هم این نسبت را داده است.
طبق تاریخ نبیل زرندی و کُپیِ آن (به زبان رمان)، سخنگفتن از ظهور، گویا محور کلمات شیخ و سید بوده است! «شیخ احمد یگانه معنا و رسالت راستین زندگی خویش را چنین یافت؛ برخاستن و ندا سردادن که موعود در راه است و عنقریب میآید» (دنکیشوتهای ایرانی، ص١۵) و در حالات قرةالعین آمده است: «بدینترتیب بود که زرینتاج با بشارت شیخ احمد و سید کاظم مبنی بر ظهور عنقریب موعود آشنا شد و به این بشارت ایمان آورد» (همان، ص١۴٩) تعبیر کتاب از سید مرحوم «سید کاظم، مبشرِ بزرگِ ظهورِ عنقریبِ موعود» است (همان، ص١۵١).
و عجیب است که بشارت به ظهور را بشارت به ظهورِ باب ملعون تفسیر کرده و نوشته است:
«این بشارت مورد قبول همگان بود و تعارضی با باور عمومی یا باور سایر علما نداشت. به همین دلیل شیخ میان عامه مردم یزد و نیز در میان روحانیون بسیار مورد احترام بود. اما کمتر کسی با راز شیخ آشنا بود و معنا و مفهوم بشارت شیخ را بهدرستی درک میکرد! و شیخ نیز جرئت نمیکرد تا برای همگان و برای آن دسته از کسانی که با معانی باطنیه و حقایق سریه آشنا نیستند، معنای آشکار بشارت خود را بهطور روشن و صریح بیان نماید!» (دنکیشوتهای ایرانی، ص٢١)
این ادعا در منابع مختلف بهائیان و متأسفانه برخی پژوهشگران دیده میشود و در این مختصر از نقل آنها مستغنی هستیم.
پاسخ به شبهه
امیدواریم شخص منصف در این پاسخ تأمل کند و شواهد تاریخی و مکتبی زیر را با تأمل مطالعه کند.
١. نوع علماء شیعه رضوان الله علیهم در دوره غیبت کبری، درباره ظهور حضرت و نزدیک بودن ظهور، بیاناتی دارند و منحصر در علماء شیخیه نیست. برای مثال مرحوم مجلسی درباره نزدیکبودن دوره ظهور بیانات دارند و حتی درباره اتصال حکومت صفویه به حکومت حضرت مهدی عجل الله فرجه کتاب نوشته است. یکی از آن رسائل، رساله اثبات رجعت یا ترجمه چهارده حدیث ایشان است.
در نسخه خطی (در نسخه چاپی، محذوفاتی است) علامه مجلسی دو حدیث نخست از چهارده حدیث را بر دولت صفوی منطبق کرده و برخی از مطالب موجود در این دو روایت را با دولت صفوی تطبیق کرده است؛ از جمله شاه اسماعیل و حتی قتل صفیمیرزا به دست پدرش شاه عباس. تعبیری که در این روایت به عنوان نشانه بوده اینکه قوچ فرزند خود را خواهد کشت.
اما در کتب شیخیه هرگز این مسائل یافت نمیشود. آنچه فرمودهاند، همان دعاء کردن برای ظهور حضرت است و بشارت هم اگر میدادند به این معناست که مباحث ظهور و رجعت را میخواندند و توضیح میدادند. نه اینکه بهخصوص بگویند در سال فلان یا ماه فلان حضرت ظاهر میشوند. در واقع سخنان بزرگان شیخیه درباره ظهور، طبق روایاتی بوده است که علائم آخرالزمان و ظهور حضرت را مطرح کرده است.
گزارشهای کتاب تاریخ نبیل زرندی و امثال آن، سوء استفادههای بابیه و بهائیه لعنهم الله از فرمایشهای صحیح شیخ احمد اَحسائی و سید کاظم رشتی است.
و شگفت است از کسانی که تاریخ نبیل زرندی و نوشتههای اسدالله فاضل مازندرانی را عاری از حلیت حقیقت میدانند و دیگر ادعاهای آنان را رد کردهاند اما درباره این تهمت سکوت کرده یا همراهی میکنند… .
٢. عالم ربانی مرحوم شیخ احمد اَحسائی و مرحوم سید کاظم رشتی و سایر بزرگان مکتب، روایات «عدم جواز توقیت» را ملاحظه کرده بودند و با این روایات مخالفت نکردند و شیخ مرحوم در کتاب العصمة و الرجعة و کتاب مبارک شرح الزیارة به عدم جواز توقیت تصریح فرمودهاند (از جمله کذب الموقتون).
حتی عالم ربانی مرحوم حاج محمدکریم کرمانی میفرمایند نه فقط درباره ظهور نباید وقتی تعیین کرد که درباره هیچ موضوعی وقت نباید گذارد. مرحوم آقای کرمانی روایاتی را جمعآوری فرمودهاند درباره اینکه مؤمن هیچچیز را نباید توقیت کند و ائمه بهطور عموم فرمودهاند نحن لانوقّت و احادیث دیگری نیز هست که مطلق توقیت در امور برای مؤمن خوب نیست.
٣. اگر در فرمایشهای بزرگان دین رسیده است که ظهور نزدیک است یا بشارت ظهور را داده باشند، در مقیاس کلانِ عالَم است. وقتی عُمر دنیا را میسنجیم و خود را در دوران غیبت کبرای حضرت میبینیم و بعضی علائم در روایات محقق گردیده است، تعبیر «ظهور نزدیک است» یعنی دوران، دورانی است که نسیمهای آن دوره وزیدن گرفته (چنانکه در مجلد سوم ارشادالعوام فرمودهاند) اما این نزدیکبودن، بهمعنای یک سال یا دو سال یا ده سال یا بیست سال نیست.
از همین جهت است که مرحوم آقای کرمانی در جواب عباس میرزا ملکآرا مرقوم فرمودهاند:
«اضحکنی ضیق حوصلتکم اذ قلتم ان منذ صنف کتاب الارشاد الی الان عشرین سنة و ما ظهر آثار ظهور الامام و قد کتبت فیه انّا علی تل السلام. یا سیدی، الدنیا طویل المدی بعید المبدء و المنتهی و ما هذه السنین فی مدی تحولات الدنیا و مع ذلک اقول ایضا انه قریب ان شاء الله… الحاصل انا لانیأس من روح الله و ندعو بالفرج و نترقبه و ما تأتیهم الا بغتة.»
کمیِ حوصله شما مرا به خنده آورد که گفتهاید از زمان تصنیف کتاب ارشاد تاکنون بیست سال گذشته و هنوز آثار ظهور امام آشکار نشده است و من در آن کتاب نوشتهام که ما بر «تلّ السلام» هستیم… .
و البته باز هم بیان میفرمایند که علائمی ظاهر شده (از جمله در همین رساله و در کتاب ٢٨موعظه) اما «توقیت» نمیفرمایند.
بهطور کلی هر پدیدهای در عالَم در راستای حرکت به سمت ظهور است بهویژه که ما در این زمان غیبت کبری به سر میبریم. اما این امیدواری برای ظهور و حرکت به سمت ظهور، به معنای «توقیت» نیست.
عالم ربانی مرحوم حاج میرزا محمدباقر شریف طباطبائی اعلی الله مقامه نیز طبق همین مبنا و اظهار امیدواری است که میفرمایند: «بعد از اين ناصرالدينشاه، اينكه واصل بشود من انتظار ظهور امام را میكشم.» (حدیقةالاخوان، فرمایش ١٢۴).
عالم ربانی مرحوم آقای حاج محمد کریمخان کرمانی اعلی الله مقامه در موعظه ٣٧ از مواعظ یزد میفرمایند:
«و اما در این عصر تکلیف مردم این است که منتظر رجعت و ظهور امام خود باشند؛ زیرا که این خدمتی است از برای نوکرهای امام و انتظار فرج عبادتی است که افضل از جمیع عبادات است و شیخ مرحوم دائما منتظر فرج بودند حتی اینکه همیشه شمشیر خود را صیقل می زدند و اسباب حرب خود را مهیا می کردند و این عمل واجب است بر نوکرهای آن بزرگوار و باید انتظار ایشان چنان باشد که میزبان منتظر میهمان است و چشم او دائما بر در است.»
۴. جالب توجه است که نامهای از عالم ربانی مرحوم حاج سید محمدکاظم رشتی به دست آمده است که صریحاً در این نامه بیان میفرمایند که عالَم برای رسیدن به غوث اعظم (امام زمان عجل الله فرجه) باید ابتداءً در قرای ظاهره سیر کند تا به آن حضرت برسد.
در مباحث فلسفی و حِکمیِ مکتبی ثابت شده است که زمان، نهر راکد است و این ما هستیم که به سوی زمانِ لطیف (عالَم ظهور) در حرکتیم. شیخ مرحوم رفع الله شأنه در رساله رشتیه میفرمایند:
«الناس یسیرون الی الاُولی، یسیر بهم التقدیر سیر السفینة براکبها فی هذا النهر الراکد الذی هو الزمان.»
و همین مضمون را در جلد سوم ارشادالعوام چنین میفرمایند:
«پس از آنچه گفتم معلوم شد که ما باید که بالا رویم تا به آن مکان برسیم. و نام آن مکان در زبان اهل حکمت هورقلیاست.»
سید مرحوم اعلی الله مقامه در آن نامه بیان میفرمایند:
«اتصال خلق یعنی شیعه به غوث اعظم جعلنی الله فداه و علیه و علی آبائه السلام بعد از سیر در چند قریه است از قرای ظاهره»
تا اینکه میفرمایند:
«مردم الآن در قریه اولی سیر کردهاند و در قریه ثانیه در مبدء سیرند. کجا بنیه متحمل سیر در قریه ثالثه میشوند.» یعنی هنوز عالَم آمادگی دوران ظهور را ندارد.
حال این تصریح سید مرحوم که در نامهای به دستخط و مُهر خود ایشان است و در اواخر عُمر شریف بوده است کجا؟! و تهمتهای تاریخ نبیل زرندی و امثال آن کجا؟! که میخواهند القا کنند که سید مرحوم وعده ظهورِ نزدیک داده است و آن ظهور نزدیک، نعوذ بالله باب ملعون بوده است.
۵. در منابع بهائیان آمده است شیخ احمد اَحسائی به ظهور باب در سال ١٢۶٠ بشارت داده است (ر.ک دنکیشوتهای ایرانی، ص١۴) اما آثار شیخ مرحوم (تحت عنوان جوامعالکلم) خالی از این ادعاست. البته روایتی در این باب رسیده است که مجمل است و از ناحیه شیخ مرحوم و سید مرحوم تفسیری نشده است و صرفاً بهعنوان یک روایت، در جُنگی خطی به دستخط عالم ربانی مرحوم حاج سید محمدکاظم رشتی ثبت شده است:
«اقول و انا کاظم بن قاسم الحسینی الرشتی وجدت فی کتاب عتیق ما هذا لفظه انه قال فی العشر بعد الستمائة و الالف یکثر الجوع فی الناس و القتل و تملأ الارض ظلماً و جوراً و فی العشرین بعد الستمائة و الألف… و فی خبر آخر سنة سبع و ثمانین و سبعمائة بعد الألف تظهر إمرأة اسمها سعیدة و هی أم لحیة و تسیر بین الرجال ثم تأتی معها مأتا الف فارس و تسیر الی العراق… .»
و این عبارات، صرفاً نقل یک روایت است و در منظومه فکری شیخیه بهعنوان منبعی رسمی و پررنگ برای ظهور جایگاهی ندارد. و اگر بابیها این روایت یا شبیه آن را ذکر کرده و این عدد را درباره ظهور باب ملعون مطرح کردهاند، سوء استفاده آنها از متون روایی است و ارتباطی با شیخ مرحوم و سید مرحوم اعلی الله مقامهما ندارد.
از آنچه نگاشته آمد روشن گردید که بزرگان دین اعلی الله مقامهم همچون سایر علماء شیعه اثنیعشریه امیدوار به ظهور حضرت بقیتالله عجل الله فرجه بودهاند و پدیدههای عالم را در مسیر نزدیکشدن به ایام ظهور میدانستند و در مواضعی علائم ظهور را هم (همچون سایر علماء) مطرح کردهاند. اما ساحت این بزرگواران منزه است از مبشَر ظهور بودن بهمعنایی که بابیها و بهائیها گفته و نوشتهاند و رسالهها و آثار بزرگان دین گواه ماست. و السلام علی من اتبع الهدی.
سالروز رحلت عالم ربانی مرحوم شیخ احمد اَحسائی اَشادَ اللهُ شَأنَه
٢٢ ذوالقعده ١۴۴٢